جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


ایران و جامعه ای رو به زوال


ایران و جامعه ای رو به زوال
تا که قراراست از دو دستگی هنرمندان رنج بکشیم؟ تا چه زمانی باید تحمل دوری صدها هنرمند ایرانی جزیی از فرهنگ کودکان این سرزمین باشد و تا چه زمانی باید برای انتشار هنر که خلاقیت محض است و آفرینش مطلق در انتظار مجوز و دستور سیاستمداران باشیم؟
سال هاست بهترین هنرمندان ایران بیرون از مرزهای سیاسی ایران زندگی می کنند. سالهاست هر هنرمندی که به جمع بهترین ها راه می یابد زندگی در خارج از مرزها را ترجیح می دهد و سال هاست که عادت کرده ایم چشم به خارج از کشور داشته نه برای بهره مندی از فرهنگ غرب که برای سیراب شدن از چشمه ی هنرمندان خودمان. هنرمندانی که در این آب و خاک ریشه گرفته اند و رشد کرده اند مجبورند برای ادامه فعالیت خود این سرزمین را ترک کنند.
نباید به هنرمندان خرده گرفت که می بینیم سیاستمداران و مردم این سرزمین با معدود هنرمندان واقعی که در این سرزمین مانده اند چه کرده اند و می کنند. نه مردم قدر آنان را می دانند و نه آنهایی که به میز ریاست چسبیده اند و گمان می کنند که هنر پایه های آن را سست خواهد کرد. هنرمندانی که در ایران مانده اند هزار خواری را تحمل می کنند تا برای این مردم خلق کنند و از دل این مردم و دریغا که مهاجرت نکردن و تنفس در هوای خفه سیاست ایران و زیستن در میان فرهنگ بسته مردم ناآگاه و سنتی، هرروز از کیفیت آثار آنان می کاهد و هرروز بیش از پیش آنها را از حال و هوای هنر روز دنیا دور می کند. کافی است مقایسه ای داشته باشیم بین هنرمندانی که از ایران رفته اند و آنانی که در این سرزمین مانده اند آنگاه در می یابیم که ارتباط با هنرمندان جهانی و زیستن در جوامع آزاد تا چه حد می تواند در ارتقای سطح فنی هنرمندان موثر باشد. می توانیم به افرادی نظیر محسین مخملباف، عباس معروفی، رضا دقتی و مانند آنها را به عنوان نمونه و مثالی روشن برای حرف های خود اشاره کنیم. اما مشکل سرزمین ما تنها کیفیت و چگونگی انتشار آثار هنری نیست که با مهاجرت و ارتباط با جهان متمدن از بین برود.
جامعه ما به شدت با پیشرفت های تکنولوژی و تغئیراتی که امروزه در نحوه ارتباط مردم با یکدیگر به وجود آمده بیگانه است. شبکه های ماهواره ای فارسی زبان تنها برای کسب درآمد راه اندازی شده اند و هر کدام از شبکه ها که به دنبال تبلیغ راه و روشی خاص است و حرفی برای گفتن دارد (حال می خواهد به هر گروه و طرز فکری تعلق داشته باشد) به دلیل عدم استقبال مردم پس از چندی تعطیل می شود و میدان را به شبکه های بی محتوا واگذار می کند. اینترنت به دلیل هزینه بالا، کیفیت نامطلوب و تبلیغات منفی حکومت به شدت محکوم است استفاده از آن در خانه ها یا پنهانی صورت می گیرد و یا کودکان و نوجوانان از استفاده آن منع می شوند. به دلیل سیاست های نادرست دولت که به هیچ عنوان سعی در راه اندازی تجارت الکترونیکی ندارد و هیچ گونه تبلیغی برای استفاده از اینترنت به عنوان یک وسیله ارتباطی، راهکاری برای صرفه جویی در تمام هزینه ها و راهی برای انجام کارها به روشی که ضرر کمتری برای محیط زیست دارد، نمی شود، عامه مردم نیز به جز ذهنیتی تاریک، هیچ چیز از اینترنت در ذهن ندارند. عده ای آن را وسیله ای مختص قشر مرفه جامعه می پندارند و برای استفاده از آن لزومی نمی بینند و عده ای نیز آن را باعث شر می دانند که تعداد افرادی که درا ین دسته قرار می گیرند بسیار بیشتر است. حتی بسیاری از خبرنگاران که کارشان ارتباط برقرار کردن و خبررسانی است نیز از استفاده از اینترنت و روش هایی برقراری ارتباط و مزیت های آن هیچ اطلاعی ندارند و استفاده آنها تنها به دیدن سایت های چند خبرگزاری مهم آن هم از نوع ایرانی آنها خلاصه می شود.
استفاده نکردن مردم از روش های ارتباطی مدرن مشکلی است که هنرمندان ما برای ارتباط با جامعه دارند. درست است که با مهارت می توان بسیاری از توانایی هایی که در ایران قابل عرضه نیست، نمایان کرد اما با مشکل کم شدن ارتباط با مردم و رسانه ها چه می توان کرد؟ با مشکل مخاطب کمتر آثار ایرانی در خارج از کشور چه باید کرد؟ بگذریم از اینکه مترجمانی که بتوانند به درستی زبان فارسی را ترجمه کنند و آن را به مردم کشورهای دیگر بشناسانند بسیار نایابند و این کار هنرمندان ما را سخت تر می کند.
نبود امکان ارائه هنر در سرزمین مادری و میان مردمی که با زبان فارسی را رشد می کنند، فقدان ارتباط مناسب با هنر جهان و ارتباط اندک هنرمندان داخل ایران با هنرمندان خارج از کشور به دلیل فقدان رسانه های فعال باعث مرگ تدریجی هنر ایرانی می شود و اکنون زمانی است که این مرگ را به وضوح با چشمان خویش شاهد هستیم. چرا که برای هنرمندان بزرگ ما هیچ جایگزینی وجود ندارد.
به دلایل گفته شده در بالا جامعه ما نتوانسته برای هنرمندان بزرگ خود جایگزین مناسبی بسازد. اکنون سینمای ایران ستاره ندارد، ستاره ای که نامش باعث ایجاد صف جلوی در سینما ها بشود و بتوان به او به عنوان هنرمندی راستین اعتماد کرد. موسیقی ما بزرگانش همانانی هستند که بودند. کدام خواننده ، آهنگساز ، ترانه سرا و نوازنده توانسته است به درجه ای که هنرمندان ۳۰ سال قبل ایران به آن رسیده بودند برسد؟ آیا شاعری داریم که یادآور شاملو، فروغ، اخوان و هم نسلانشان باشد؟ آیا نویسنده ای چون دولت آبادی، گلشیری و دانشور در نسل جدید داریم؟ آغداشلو و ممیز نسل جدید کدامند؟
یک جامعه با هنرمندانش شناخته می شود. آنانند که قصه غصه ها و شادی های یک ملت راروایت می کنند. هنرمندان با آثارشان انرژی تخلیه ناشدنی انسان را رها می کنند و در یک آن می توانند سنگین ترین غصه ها را با عمیق ترین شادی های تبدیل کنند و سست ترین پیوند ها را به جاودان ترین پیمان همبستگی. جامعه، بی هنر می میرد. تا دودستگی ناخواسته میان هنرمندان و مردم فاصله انداخته و تا زمانی که رسانه های ما سستی پیشه خود کرده اند و یادی از هنرمندان قدیمی و آنانی که در خارج از ایران هستند نمی کنند و تا زمانی انتشار هنر دراین سرزمین نیاز به مجوز عده ای سیاستمدار ناآشنا با عالم هنر دارد و تا زمانی که در این سرزمین مالکیت مادی و معنوی هنرمند بر آثارش محترم شمرده نمی شود، ن نباید امیدی به رشد هنر و هنرمند در این سرزمین داشت. نزدیک است روزی که اندک هنرمندان به جا مانده از دوران طلایی هنر ایران نیز روی در نقاب خاک کشند و جامعه ای سست و بی هنر شاهد باشیم.
جامعه ایران رو به زوال حرکت می کند.
منبع : دو هفته نامه فریاد