چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


ضرورت بازاندیشی تاریخ


ضرورت بازاندیشی تاریخ
تمام تاریخ بشر در حكم نقطه ناچیزی در فضاست و نخستین درس آن فروتنی است.
«ویل دورانت»
در دوران كنونی سرعت تحولات و دگرگونی‌ها در عرصه تمامی علوم دستخوش تغییرات قرار گرفته است. موج تحولاتی كه موسوم به «موج سوم» است، طی چند دهه اخیر بستر تاریخ معاصر را به چالش كشانده است.
اطلاعات توانسته، مدیریت، فرهنگ، تكنولوژی، آموزش، خدمات و نهادهای قدرت را به‌گونه‌ای متاثر از خود كند. در جریان گسترش و انطباق علوم و افزایش گستره اطلاعاتی موجود، بازبینی و بازاندیشی در حوزه‌های مختلف در جهت كاركردهای گوناگون علوم از ضرورت تام برخوردار است.
در زمینه علوم انسانی و زیرشاخه‌های آن اعم از جامعه‌شناسی، روانشناسی، باستان شناسی و جغرافیا و به ویژه تاریخ به عنوان «مجموعه معارفی كه موضوع تحقیق آنها فعالیت‌های مختلف بشر، یعنی فعالیت‌هایی است كه متضمن روابط افراد بشر با یكدیگر و روابط این افراد با اشیا و نیز آثار و نهادها و مناسبات ناشی از اینهاست». (فروند، ۱۹۷۳: ۳)
لذا ضرورت بازبینی و بازاندیشی در علم تاریخ به گونه ویژه‌ای اجتناب‌ناپذیر می‌كنند. به عقیده برخی صاحبنظران هر مطالعه علمی می‌تواند تاریخی باشد از این جهت كه از بعد هستی شناسی (ontologic) كلیه فرآیندهای مستقل از ذهن كه واقعی هستند به نحو گسست‌ناپذیری به هم پیوسته‌اند.
در این مقاله به طور مختصر ضرورت بازاندیشی تاریخ به‌ویژه در تاریخ معاصر و تفكیك مفهوم گذشته و تاریخ به عنوان دو مقوله متفاوت؛ ـ برخلاف تعاریفی كه تاكنون از آن شده است ـ و تاكید بر جایگاه این علم و كاركردهای آن در حوزه علوم انسانی تشریح شده است.
همچنین بر گسترش دامنه تحقیقات و بازبینی تاریخ معاصر در جهت پرداختن به حال و پیش‌بینی آینده و رسالت خطیری كه بر دوش تمامی صاحبنظران، محققان و پژوهشگران این عرصه می‌باشد؛ تاكید شده است.
● واژه‌شناسی تاریخ
از نظر واژگان «تاریخ» در زبان‌های مختلف ریشه‌ها و كاربردهای معین و تقریبا مشابهی دارد. «در زبان‌های اروپایی به ریشه لاتین historia و یونانی Iatopia به معنای نقل وقایع و حوادث گذشته، بررسی، قضاوت، تحقیق و كنكاش (كردن) و... باز می‌گردد. (نوذری، ۱۳۴۸: ۱۲۲).
در زبان فارسی اصل و ریشه این واژه چندان روشن نیست، در فرهنگ دهخدا ذیل مدخل تاریخ چنین آمده است: «عده‌ای بر این عقیده‌اند كه این كلمه عربی نیست بلكه مصدر مورخ است كه معرب ماه روز است: تعیین روزی كه در آن امر مشهوری بین دولت یا دولتی آشكار شد، یا آنكه در واقعه ترسناكی چون زلزله یا توفان حادث شده است». (دهخدا، ۱۳۳۵: ۱۳۸)
● مفهوم نظری تاریخ
مفهوم تاریخ دو وجه متمایز دارد: وجه نخستین به روند حوادث و وقایع یعنی به آنچه عملا اتفاق افتاده است اشاره دارد و وجه دوم به نقطه‌نظرها، دیدگاه‌ها و اعتقادات بیان شده یا نوشته شده درباره حوادث و وقایع مذكور باز می‌گردد. این دو معنا از تاریخ را به ترتیب تحت «تاریخ به مثابه واقعه» و «تاریخ به مثابه ارزیابی» یاد می‌كنند.
تا پیش از قرن بیستم تاملات نظری در حوزه تاریخ درباره كل جریان حوادث و وقایع (در معنای نخست آن) اطلاق می‌شد، اما در قرن بیستم تاملات نظری در حوزه تاریخ جهت زیر سوال بردن و انتقاد از نحوه عملكرد و فعالیت مورخان معطوف شد. این نوع دیدگاه تاریخ به معنای دوم را مدنظر قرار داد. (استنفورد، ۱۹۹۸: ۳۵)
برخی از صاحبنظران در وجه اول «تاریخ را به معنی هستی‌شناختی آن (ontologic) فرآیندی مستقل از ذهن و واقعی می‌دانند؛ كه جدای از آنكه آن را به مثابه یك ابژه (object) و موضوع، مورد تامل و معرفت قرار می‌دهد، جریان دارد و تاثیر خود را بر انسان و جامعه می‌گذارد، در وجه دوم تاریخ به لحاظ معرفت شناختی و (epistemologic) است، آنگاه كه موضوع و ابژه، مورد تامل و معرفت قرار گیرد، معرفت تاریخی نامیده می‌شود و منعكس‌كننده برداشت‌ها و نقطه‌نظرات انسان‌ها از گذشته است، به گونه‌ای كه فرآیند تغییر و تحول جوامع بشری در یك بستر پویا و متحول و مبتنی بر كنش انسان‌ها و تحولات و دگرگونی در ساخت‌ها، نهادها و روابط را در بر می‌گیرد. تاریخ، همان جامعه در حال تحول است. (حضرتی، ۱۳۸۰: ۱۳ و ۱۴).
عده‌ای دیگر از صاحبنظران «موضوع علم تاریخ و هستی آن را به عنوان واقعی‌ترین مقوله‌ای كه با انسان متولد شده و حیات اجتماعی انسان در بستر زمان تلقی می‌كنند؛ حیاتی كه با تفاوت مراتب و حد و اندازه‌های خود در چهره متون و منابع انعكاس یافته‌اند و علم تاریخ نیز دانشی است ناظر به دو قید و تلاش، نخست گردآوری و ضبط هر نوع معرفتی به جای مانده از گذشته اجتماعی انسان (تاریخ نقلی) دوم، تلاش و كوشش روشمند برای تحلیل و ریشه‌یابی ابعاد مختلف حیات اجتماعی انسان در بستر زمان، آن هم به قصد فهم «اكنون» به یاری «گذشته» (تاریخ تحلیلی، علمی یا تعقلی) (همان، ۱۳۸۱: ۲۰ و ۲۱)
● تاریخ و گذشته دو مقوله متفاوت
فارغ از تفاسیر گوناگون از تاریخ، یك گفتمان (discourse) درباره بازاندیشی تاریخ قابل تامل است و آن این است: تاریخ خود را تكرار نمی‌كند و به مثابه یك گفتمان از سلسله گفتمان‌ها درباره جهان است كه این گفتمان‌ها جهان را خلق نمی‌كنند بلكه آن را تصرف می‌كنند و تمام معناهایی را كه دارند به آن می‌دهند.
آن بخش از جهان كه موضوع تحقیق تاریخی محسوب می‌شود گذشته است، بنابراین تاریخ به مثابه گفتمان در مقوله‌ای با آنچه درباره‌اش سخن می‌گویند قرار دارد، یعنی گذشته و تاریخ چیزهایی باهم متفاوتند. (جنكینز، ۱۳۸۴: ۲۲)
تفاوت میان «تاریخ» ـ به منزله آنچه درباره گذشته نوشته شده است ـ و «گذشته» وجود دارد، بدین معنا كه واژه «گذشته» برای هر آنچه قبلا همه جا در جریان بوده و تكرار نمی‌شود و «تاریخ»، تاریخ نگاری مورخان است كه رویه‌های گفتمانی متفاوت یك موضوع تحقیق را بر حسب زمان و مكان با قرائت‌های متفاوت نشان می‌دهد.
گذشته، گذشته و تنها مورخان می‌توانند آن را با وسایل ارتباطی بسیار متفاوت، مثلا در قالب كتب، مقالات، اسناد و غیره و نه به صورت رخدادهای واقعی بازگردانند. تاریخ كوشش مورخان است و گذشته و تاریخ چنان به هم گره نخورده‌اند كه یك و تنها یك خوانش از هر پدیده را ایجاب كند.
گفتمان‌های متفاوت می‌توانند یك موضوع تحقیق را به صورت‌های متفاوت مطالعه كنند و در عین حال، در درون هر گفتمان خوانش‌های متفاوتی در طول زمان و مكان وجود دارد.
در نگارش مورخان در جریان منطبق سازی گذشته و تاریخ با هم، سه حوزه نظری دخالت دارند: حوزه‌های معرفت‌شناسی، روش‌شناسی و ایدئولوژی. همین امر نگارش تاریخ‌های گوناگون از یك موضوع را ایجاب می‌كند. زیرا اگر ممكن بود یك بار برای همیشه، اكنون و تا ابد، شناخت حاصل شود احتیاجی نبود كه دیگر تاریخی نوشته شود، زیرا چه فایده‌ای داشت كه مورخان بی‌شمار یك مطلب را بارها و بارها به همان روش بازگو كنند؟
نكته با اهمیت آنكه معرفت‌شناختی هر كدام از مورخان قرائت‌های متنوع را امكانپذیر می‌سازد. (یك گذشته ـ تاریخ‌های بسیار) همچنین مورخان برای دستیابی به حقیقت راه خود را از رهگذر موضع‌گیری‌های ایدئولوژیكی و روش‌شناختی باز می‌كنند. بدین معنا كه ارزش‌ها، مواضع، دیدگاه‌های ایدئولوژیك و پیش‌فرض‌های معرفت‌شناختی آنان در تاریخ‌نگاری‌شان تاثیر دارد.(همان:۴۴ و ۴۵)
تفسیری كه در دیدگاه بالا مطرح شد نتایج متعددی را در برخواهد داشت: اول آنكه ضرورت بازبینی و بازاندیشی به رویدادهای گذشته و ارائه تفسیرهای بدیع و تازه در هر مقطع تاریخی الزامی است و وجود آرا و نظرات گوناگون مورخان و تكثر نظرات بستری جهت تبادلات فكری و نظری و كلامی ایجاد می‌كند كه در راستای آن گذشته و رویدادهای آن مجدد بازبینی می‌شود و با تحلیل و قرائت‌های مختلفی كه ارائه می‌شود، راه برای كاربردی ساختن تاریخ در جامعه در حال گذار در هر دوران را فراهم می‌كند.
دوم آنكه این شیوه نگریستن به تاریخ‌نگاری‌های مورخان می‌تواند روشی مثبت باشد، زیرا قطعیت‌های كهن را دور می‌ریزد و دست كسانی را كه از آنها بهره‌برداری كرده‌اند رو می‌كند، چنانكه در دوره‌هایی، تاریخ توسط قدرتمندان نگاشته می‌شود و كسانی كه بیشترین قدرت را دارند دانش را نیز در احاطه خود در می‌آورند، لذا این دیدگاه نه شالوده شكنی تاریخ‌های سایر مردمان بلكه شرط لازم شالوده‌ریزی تاریخ مردم است و با آغاز بازشناسی عمومی، راهی جهت رهایی بخشی و تاریخ سازی ایجاد می‌كند.
سوم آنكه این نوع رهیافت یعنی «شناخت نقادانه» می‌تواند به عنوان یك فرهنگ، شناخت قطعی را كه زمانی فرهنگ خود می‌شمردیم به چالش بكشاند.
● ضرورت بازاندیشی تاریخی
سرعت تحولات در دنیای كنونی چشم‌اندازهای تاریخی را متاثر از خود كرده است. امروزه افراد بسیاری به مسائلی چون نقش توده‌های مردم و نقش زنان به طور اخص در تاریخ می‌اندیشند.
زنان به لحاظ جنسیتی در تاریخ به حاشیه رانده شده‌اند و بدین سبب از دریافت سهم عادلانه خود از قدرت و مزایای مادی محروم شده‌اند و همین‌ آنان را از هرگونه مشاركت گسترده در قدرت سیاسی و بهره‌مندی از مزایای اجتماعی و اقتصادی بازداشته است، چه كسی می‌تواند بگوید كه زنان همانند مردان در گذر طولانی از عصر پارینه سنگی تا قرن بیست‌ویكم نقشی حیاتی ایفا نكرده‌اند؟
نقش توده‌های مردم و طبقات مختلف اجتماعی كه در طول تاریخ، آثاری چون اهرام ثلاثه مصر، دیوار چین، تخت جمشید و اكروپولیس را پدید آورده‌اند و افتخارات و عظمت را نصیب ملت‌هایشان ساخته‌اند، مغفول مانده، در حالی كه نام پادشاهان و حاكمان به طور مكرر در اذهان تلقین و تدریس شده است.
لذا بازنگری و بازنویسی تاریخ در زمینه سوژه‌های تاریخی مذكور در سطوح و لایه‌های تاریخی ضرورت دارد.
● كاركرد تاریخ در علوم انسانی
صاحب‌نظران بر سه وجه عمده كاركرد تاریخ در حوزه علوم انسانی تاكید می‌ورزند:
۱) تاریخ به منزله راهنمای عمل اجتماعی از طریق انتقال مفاهیم، مضامین و رویدادهای گذشته به حال، كاركرد (Function) كه به طور سنتی و در افواه عوام، در قالب احكام گزاره‌‌ای «تاریخ، آینه عبرت» یا «گذشته چراغ راه آینده» ارائه می‌شود.
۲) تاریخ به منزله‌ نهادی برای‌آموزش، انتقال و اشاعه مدنیت.
۳) تاریخ به منزله نهادی برای سازماندهی و ساماندهی امور سیاست، جامعه، فرهنگ و اقتصاد در حال و آینده. (نورائی، ۱۳۸۳: ۲۵۱)
در كاركرد اول، تاریخ به مثابه بستری برای یافتن هویت و تلاش برای بیان برداشت‌ها و تلقی‌های مختلف و متنوع از اعمال و افعال انسان‌ها در بسترهای زمانی ـ مكانی متفاوت و مداوم در گذر زمان است.
انسان از دیر باز همواره در طول حیات خود در پهنه هستی با پرسش بسیار ساده‌ای روبه‌رو بوده است: «من كیستم؟ دغدغه همیشگی انسان، یافتن پاسخی درخور برای این پرسش ظاهرا ساده ولی بسیار حیاتی و محوری بوده است، پرسشی كه با هویت، هستی و موجودیت او سروكار دارد: انسان برای یافتن پاسخ خویش به «تاریخ» روی آورد و آن را بستری برای «من » گمشده خود یافت. (نوذری، ۱۳۸۴: ۱۱۶)
انسان با سیر در گذشته‌ها، در لابه‌لای اوراق و متون، رخدادهای ایام و قرون گذشته مشتاقانه و حریصانه در پی آن بود تا «خود» ‌را و «تبارشناسی»‌ و «دیرین‌شناسی» خود را به مدد آن فهم كند. این دغدغه و اشتیاق او را بر آن داشت تا به درك و شناخت تاریخ بیش از پیش و بیش از هر چیز دیگر همت گمارد تا با فرا گرفتن تاریخ و آموزش آن از این رهگذر هر چه بهتر و دقیق‌تر به شناخت خود نائل آید.
كاركرد دوم تاریخ به منزله نهادی برای آموزش، انتقال و اشاعه مدنیت و توجه به مخاطبان جوان در حوزه تاریخ است. به طور كلی گرایش تام در میان نسل جوان، دوری از مسائل تاریخی و احتراز از ورود به عرصه تفكر تاریخی است؛ كه ایجاد بستر‌های لازم جهت آموزش صحیح با متدهای جدید آموزش برای ایجاد تغییر و تحول در مخاطبان جوان در سطوح متعددی بسته به نگرش وانتظارات مخاطبان نیازمند توسعه است، از جمله:
۱) تلقی از تاریخ به عنوان یك درس یا دوره درسی (history as a course) مثلا در مدارس، دبیرستان‌ها یا دانشگاه‌ها.
۲) تلقی از تاریخ به عنوان زمینه مطالعات و تحقیق(history as a field of study)
۳) تلقی از تاریخ به عنوان یك گرایش علمی ـ آكادمیك (history as a scientific – academic trend)
۴) تلقی از تاریخ به عنوان یك رشته تحصیلی دانشگاهی (history as a university discipline major)
۵) تلقی از تاریخ به عنوان یك حرفه یا پیشه (history as a craft) تعبیری كه نخستین‌بار در ۱۹۴۳ مارك بلوخ مورخ شهیر و فقید فرانسوی ابداع كرد. (نوذری، ۱۳۴۸: ۱۱۷).
در سطح اول، تاریخ به عنوان یك درس و آموزش و انتقال مفاهیم آن به مخاطبان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در آموزش و پرورش علمای فن اذغان كرده‌اند كه یادگیری زمانی انجام می‌شود كه تغییر رفتار ایجاد شود.
لذا آشنایی لازم و كافی با تازه‌ترین راهكارها و شیوه‌های علمی ـ آكادمیك ایجاب می‌كند كه برنامه‌ریزی‌های آموزشی به فراخور سن و سال و مقاطع تحصیلی متعدد و با جدیدترین متدها و ابزارهای آموزش به كار گرفته شود.● بازبینی شیوه های آموزش تاریخ
رویكردهای جدید به آموزش و انتقال مفاهیم تاریخی امروزه تاریخ (History) فراتر از صرف یادگیری و حفظ كردن چند نام و چند تاریخ زمانی وقوع حوادث (Date) است.
گرچه توانایی به یاد آوردن جزئیات وقایع مربوط به اشخاص برجسته و حوادث عظیم در جای خود حائز اهمیت است، لیكن لذت و مسرت تاریخ زمانی افزایش می‌یابد كه رأسا در فعالیت‌ها و اقدامات مربوط به تاریخ مشاركت و حضور داشته باشیم و تاریخ را به گونه تجربیات واقعی و به مثابه منابع و آثار اصلی به فرزندان آموزش دهیم.
مطالعه كتاب‌ها و منابعی كه روند تاریخ را تغییر داده‌اند و داستان‌هایی كه بر جزئیات و دقایق زمان و مكان تاكید دارند به نوجوانان كمك می‌كند تا به درك واقعی بودن افراد و مكان‌ها و انتخاب‌های واقعی و تبعات و پیامدهای واقعی دقیق‌تر بنگرند.
برای آنكه دقیق‌تر بنگرند، پرورش ذهن منسجم و واجد الگوی تحلیل و روشمند و مبتنی بر خط فكری به مراتب از یك ذهن غیرمنسجم و انباشته از اطلاعات و داده‌ها و یافته‌های انبوه و بیشمار ولی فاقد الگوی تحلیل و خط سیر روش‌شناختی و فاقد خط فكری و صرفا متكی به خط محفوظاتی، برتر و ارزشمند‌تر است.
▪ حجم اطلاعات یا فهم عمیق
تلاش برای فراگرفتن كل تاریخ جهان نه‌تنها غیر ممكن، بلكه بسیار دشوار و طاقت‌فرساست و موجب كاهش شور و اشتیاق به تاریخ می‌شود. در حالی كه مطالعه و بررسی عمیق معدودی از وقایع مهم به ما این امكان را می‌دهد تا وجوه و ابعاد مختلف یك داستان یا واقعه را درك كنیم.
علاوه بر این، خود ما نیز همواره می‌توانیم گزاره‌های جدیدی به داستان مذكور اضافه كنیم. تاریخ یك تجربه عملی است و یادگیری تاریخ باید به همان شیوه یادگیری زبان صورت گیرد یعنی به همان شیوه‌ای كه یاد می‌گیریم چگونه از یك زبان جدید استفاده كنیم و آن را به‌كار ببندیم، با همان شیوه می‌توانیم به نحو احسن تاریخ را یاد بگیریم: بدین معنا كه در حالی كه درباره تاریخ مطالعه می‌كنیم آن را به كار بسته و به آن عمل می‌كنیم.
سروكار داشتن با تاریخ در حقیقت با اقامه و طرح پرسش‌هایی راجع به وقایع، حوادث و شخصیت‌ها، جست‌وجو و كنكاش در شهرها و روستاها برای یافتن علائم و نشانه‌هایی از تاریخ آنها، گفت‌وگو با دیگران راجع به وقایع مساله ساز، نوشتن دیدگاه‌ها و روایت‌های خودمان درباره گذشته و نظایر آن میسر می‌شود.
▪ تاریخ و عدم قطعیت
نكته مهم دیگر تاكید بر اینكه در اغلب موارد قطعیت در تاریخ وجود ندارد: كسی نمی‌تواند داعیه ‌آن را داشته باشد كه درباره فلان موضوع یا حادثه یا شخصیت تاریخی خاص، حرف آخر را می‌زند و به تمام آنچه باید و شاید دست یافته است و تكلیف قضیه را یكبار و برای همیشه تعیین كرده است.
در مورد هر مساله یا واقعه تاریخی با بی‌شمار نقل‌ها و روایت‌ها و داستان‌ها و بی‌شمار ناقلان و داستان‌سرایان مواجه هستیم، اما به‌ندرت با موردی مواجه می‌شویم كه به طور تمام و كمال حق مطلب را ادا كرده باشد.
یك پژوهشگر تاریخ همواره به دنبال دیدگاه‌ها، نقطه نظرات و مواضع دیگری نیز هست و همواره به این نكته اذعان دارد كه درك ما از تاریخ طی زمان تغییر می‌كند، طرح پرسش می‌تواند به بسط و گسترش تفكر انتقادی و مهارت‌ها و توانمندی‌های افراد در این راه كمك زیادی كند.
علاوه بر این، اگر این فرآیند را به ویژه در سطح نوجوانان و جوانان در مدارس، دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها مورد نظر قرار دهیم به آنان كمك خواهد كرد تا نحوه مشاركت در جامعه در آینده‌ای نه‌چندان دور را یاد بگیرند و با طرح سوال و پرسش با تفاوت‌های میان امور واقعی، تخیلی و آرمانی آشنا شوند. (نوذری، ۱۳۸۴: ۱۲۲ ـ ۱۲۰)
▪ رسالت معلمان تاریخ
«منقول است كه تعلیم بد، هنگامی واقع می‌شود كه رشته‌ای از كلمات از جزوات درسی معلم به دفتر دانش‌آموز سرازیر می‌شود، بدون اینكه ذهن هیچ یك از این دو را به تكاپو بیندازد». (مایكل استنفورد، ۱۳۸۴، ۲۰۱)
رسالت استادان و دبیران تاریخ در مقام سوژه‌هایی كه به طور مستقیم با امر آموزش مفاهیم و مضامین تاریخی و انتقال آنها به نوجوانان و جوانان سرو كار دارند، در جای خود، رسالت بسیار خطیر و مهمی است كه به‌زعم بسیاری از نظریه‌پردازان و صاحبنظران حوزه تاریخ همطراز با رسالت مورخان است. در قرن بیست‌ویكم ـ
كه ویژگی شاخص آن سرازیر شدن اطلاعات، وفور منابع و مراجع و مآخذ گفتاری، نوشتاری، دیداری (بصری)، شنیداری (سمعی)، الكترونیكی (در اشكال مختلف و متنوع آن از انواع كاست، نوار، فیلم، ویدئو و لوح‌های فشرده گرفته تا رادیو، تلویزیون، اینترنت و شبكه‌های ماهواره‌ای و نظایر آن) است
نباید خود و مخاطبان خود، به ویژه نسل جوان را با اطلاعات ناچیز و اندك و بعضا گمراه كننده یا غیر روز آمد (out – of – date) قانع و سرگرم سازیم.
لذا، امر انتقال مفاهیم، مضامین و معانی پدیده‌ها و واقعیت‌های تاریخی (facts) به مخاطبان امری است بسیار فنی، تخصصی، علمی و پیچیده كه مستلزم آشنایی دقیق و همه جانبه كارورزان (practitioners) تاریخ، یعنی استادان، دبیران، محققان و پژوهشگران تاریخ و در یك كلام مورخان با فرازونشیب‌ها، تغییر و تحولات و ساز و كارهای روش شناختی (متدولوژیك)، سبكی (stylistic) در حوزه تاریخ‌نگاری، آموزش تاریخ، مكاتب و نحله‌های روش‌شناسی تاریخی، فلسفه تاریخ و دیگر رشته‌های زیر مجموعه تاریخ است. (نوذری، ۱۳۸۴: ۱۴۵).
نخستین راهكار در انتقال مفاهیم و مضامین تاریخ و شرح و بسط آن استفاده اساتید و دبیران آموزشی تاریخ از جدیدترین متدها و الگوهای روش تدریس می‌باشد.
امروزه در اكثر مراكز آموزشی به ویژه مدارس و دانشگاه‌ها از روش سخنرانی جهت تدریس تاریخ استفاده می‌شود كه در برابر روش‌های جدید تدریس، از سطح بسیار پایینی در انتقال مفاهیم آموزشی به ویژه در زمینه تاریخ، برخوردار است.
زیرا مخاطبان در این شیوه فقط از یك حس شنوایی برخوردار هستند و این امر باعث می‌شود كه مخاطبانی كه دیداری و لمسی هستند از یادگیری درست و صحیح بی‌بهره باشند.
در الگوهای جدید تدریس استفاده از روش ایفای نقش و حس همدلی (sympathy) در راستای انتقال صحیح و دقیق مضامین تاریخی از اهمیت ویژه برخوردار است كه در واقع عبارت است از توانایی قرار دادن خود به جای شخص دیگر و در زمان دیگر؛ یعنی بتوانیم خود را در زمانی غیر از حال، به عنوان گشتاوری آنی و ناپایدار و به جای شخصی دیگر قرار دهیم، به طوری كه احساسات و حالات روحی وی را بیان كنیم.
از این‌رو، ایفای نقش یكی از متدهای مفید و موثر در ایجاد احساس همدلانه به منظور شناخت معنا و مفهوم گذشته است. با این متد، بازسازی گذشته به معنای حس و لمس آنچه می‌تواند فرد را در برابر موضوعات و وقایع به گونه‌ای پراگماتیك و واقع‌گرایانه، آموزش دهد بسیار موثر است.
در این راستا استفاده از منابع و اسناد اصلی نظیر یادداشت‌ها، سفرنامه‌ها، دفترچه‌های خاطـرات، خطابه‌ها به ما كمك می‌كنند تا از تحمیل حال بر گذشته امتناع نماییم و این امكان را به ما می‌دهد تا وقایع و رخدادها را از دریچه چشم انسان‌هایی كه در آن ایام می‌زیستند و در متن آن وقایع حضور داشتند، ببینیم.
از وظایف مهم دبیران و استادان تاریخ‌ آشنا ساختن دانش‌آموزان با مفهوم تاریخ زنده (living history) است. ایجاد زمینه برنامه‌های گروهی، سفرها و گردش علمی تاریخی، بازدید از موزه‌ها و اماكن تاریخی برای دانش‌آموزان و دانشجویان از مهمترین شیوه‌های كاربردی انتقال مفاهیم تاریخی و عینیت بخشیدن به آن می‌باشد.
برای تحقق بخشیدن به این مهم ایجاد بسترهای مناسب به لحاظ امكانات مادی،‌ فیزیكی و معنوی و برنامه‌ریزی‌های دقیق و منظم در مراكز، نهادها، ارگان‌های عالی باید صورت بگیرد. كمك‌ها و برنامه‌ریزی‌های مالی و مادی، تهیه و تدارك امكانات و تسهیلات حمل‌ونقل مناسب و مطمئن و هماهنگی با مقامات مسوول و ذی‌ربط بسیار اهمیت دارد.
در راستای زنده نگه داشتن «تاریخ» جامعه، بازسازی و بازآفرینی وقایع، حوادث و جنگ‌ها و معاهدات صلح، دوستی‌ها و مناسبات تاریخی، از طریق تشویق و ترغیب دانش‌آموزان و دانشجویان به برپایی مراسم آیینی و جشن‌ها و مناسبت‌های تاریخی در مقاطع زمانی مختلف، به راه انداختن یادمان‌ها، جشنواره‌ها، سخنرانی‌ها، سمینار و مانند آنها یا اجرای تئاتر و نمایش‌های تاریخی از روی حوادث و وقایع متعدد تاریخی و ترغیب آنان به ساختن و اجرای فیلم‌های كوتاه و نظایر آن صورت بگیرد.
بازدید از موزه‌ها نیز از اهمیت ویژه برخوردار است زیرا دانش‌آموزان و دانشجویان از نزدیك و عینا می‌بینند كه ابزارها و لوازم مختلف حیات فردی و اجتماعی كه در گذشته كاربرد و رونق داشتند، چگونه ساخته می‌شوند و انسان‌ها در ایام گذشته چگونه با مواد و مصالح كار می‌كردند. در واقع موزه‌ها بخشی از «تاریخ فرهنگی» (cultural history)، «تاریخ اجتماعی» (social history)، تاریخ محلی یا بومی (Local history) هستند كه جزو جدیدترین رشته‌هایی است كه طی چند دهه اخیر در حوزه مطالعات تاریخ جا باز كرده‌اند.
موضوع مطالعه در این رشته‌ها اساسا به زندگی فكری، فرهنگی، اجتماعی نحوه خوراك و پوشاك، شیوه‌های زیستی و معیشتی انسان‌ها در ادوار مختلف، نوع مراودات و معاشرت فردی و اجتماعی انسان‌ها، انواع و اقسام پیشه‌ها و مشاغل در حوزه‌ صنعت، كشاورزی و خدمات كه تا پیش از این اساسا در حوزه تاریخ و مطالعات تاریخی جایی نداشتند، از سال‌های دهه ۱۹۶۰ تاكنون جای خود را در عرصه تاریخ علمی و آكادمیك بازكردند. (همان، صص ۱۶۴ ـ ۱۶۳)▪ سایر کارکرد‌های تاریخ
كاركرد تاریخ در زمینه انتقال مفاهیم آموزشی آن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و انگیزش لازم را برای نسل جوان، تاریخ به لحاظ هویتی معنا و مفهوم می‌بخشد و بستری را جهت كاركرد عقلانی تاریخ فراهم می‌سازد.
كاركرد سوم تاریخ در علوم انسانی و مهمترین كاركرد تاریخ، ساماندهی امور سیاست، جامعه، فرهنگ و اقتصاد در حال و آینده است. توسعه عقلانیت و علم و این واقعیت كه علم واقعا «كارآمد» است و در زندگی روزمره كاربردی فراگیر دارد، در حوزه تاریخ نیز این سوال را مطرح می‌نماید كه آیا علم تاریخ شناختی است بین الاذهانی و تفسیری یا كاربست مناسب و خاصی به گونه‌ای عینی دارد؟
در این زمینه مناقشه‌های زیادی وجوددارد اما آنچه كه حتمی است قابلیت هر علمی در كاربرد آن می‌باشد. علم تاریخ نه به عنوان جریان و روایاتی محض كه در مقطع زمانی ساری و جاری بوده است بلکه به عنوان علمی كه معرفت و شناخت از جامعه در حال گذر را تبیین می‌نماید مطرح است، علم تاریخ علم تداخل افق‌هاست: افق ماضی با افق اكنون.
محور اساسی در كاركرد تاریخ در حوزه‌های ذكر شده «فهم تاریخی» است. «برای تاریخ، موضوعی كه باید كشف شود حادثه صرف در قالب زمان گذشته نیست، بلكه فكر مبین آن است. كشف آن فكر پیشاپیش به معنای فهم آن هم هست». (كالینگوود ۱۳۸۵، ۲۷۲)
لذا به آسانی می‌توان دید چگونه فهرست كاربردهای تاریخ نه‌تنها منطقا بلكه عملا تمامی ندارد. كاركرد تاریخ در زمینه سیاست، دین، فرهنگ و جامعه، بازاندیشی و فهم تاریخی است تا شالوده‌های نوین دانش تاریخی فراهم آید.
تاریخ نگاری سنتی كه محدود به نقل وقایع در مقاطع زمانی تاریخی را به رشته‌تحریر درمی‌آورد، كاستی‌هایی را در جریان كاربرد تاریخ در حوزه‌های فوق موجب شده است، به‌گونه‌ای كه در زمینه حكومت باربارا تاكمن به سیر نابخردی حكومت‌ها تاكید می‌كند و می‌نویسد: «بشر در همه زمینه‌های دیگر جز حكومت شگفتی آفریده است، در حالی كه همه علوم دیگر پیشرفت داشته و علم حكومت متوقف مانده است و امروز بهتر از سه یا چهار هزار سال پیش اعمال نمی‌شود». (تاكمن، ۱۹۸۴، ۳)
به عقیده وی نابخردی زمان و مكان نمی‌شناسد، عمومی و همیشگی است. لذا نابخردی حكومت‌ها و تاثیر آن بر زندگی فردی، اجتماعی انسان‌ها، نمونه‌ای از عدم كاركرد عقلانی تاریخ در حوزه سیاست است.
«كاركرد عقلانی تاریخ آن است كه معرفت یا شناخت حاصل از عقل با اتكا به تجربه و عمل اندیشه شود.» (لوید، نقل از نوذری ،۱۳۸۴، ۳۱۰)
در زمینه رویكرد عقلانی تاریخ در حوزه اقتصاد اساتید تاریخ اقتصادی و اجتماعی، اقتصاد را به مثابه عرصه تصمیمات و كنش‌های عقلانی فردی تعریف می‌كنند كه این تصمیم‌ها و كنش‌ها از سوی نهادهای ایدئولوژی و نظام‌های اجتماعی ـ سیاسی شكل می‌گیرند.
نهادهای اقتصادی، همانا قواعد رفتار عقلانی فردی و جمعی است، كه در شكل‌گیری و تعیین رفتار نقش دارند. فعالیت‌های اقتصادی و روابط اقتصادی نیز به مثابه زیرمجموعه‌ای از فعالیت، روابط و ساختارهای اجتماعی است. لذا مطالعه تاریخ اقتصادی امروزه به صورت رشته‌ای مستقل دانشگاهی درآمده است. (همان، ۳۵۰ ـ ۳۴۵)
در زمینه رویكرد تاریخ به جامعه نیز تحول شگرفی در نگرش مورخان سراسر جهان از سمت تاریخ سیاسی سنتی (نقل اعمال و سیاست‌های حكام و فرمانروایان) به سمت تاریخ اجتماعی پدید آمد. به گونه‌ای كه آنچه زمانی در محور و كانون این حرفه قرار داشت، اكنون در حاشیه و پیرامون قرار دارد؛ تبیین جامعه‌شناختی می‌تواند تبیینی مناسب باشد.
بسیاری از مردم به منظور تعیین سمت و سوی حركت خود در دوران تحولات اجتماعی سریع، یافتن ریشه‌های خود و احیای پیوندهای خود با گذشته، به‌ویژه گذشته جامعه خود و خانواده، شهر یا روستا، شغل، گروه قومی یا دینی خود ـ را امری بسیار ضروری و لازم می‌دانستند. (برك، ۱۹۹۶)
● نتیجه
تاریخ در حوزه علوم انسانی از جایگاه خاصی برخوردار است و به عبارتی مادر سایر علوم در حوزه علوم انسانی به شمار می‌رود، زیرا هر مطالعه علمی می‌تواند تاریخی باشد.
در عصر حاضر سرعت دگرگونی‌ها، استنباط آینده از گذشته را بیش از هر عصری دچار مخاطره ساخته است؛ لذا ضرورت بازاندیشی تاریخ به مفهوم عدم تكرارپذیری گذشته و تفاوت دو مقوله گذشته و تاریخ و تامل بر تاریخ‌نگاری نوشته‌های مورخان و قرائت‌های متفاوت آنان از یك موضوع تحقیق، با توجه به سه حوزه معرفت‌شناسی، روش‌شناسی و ایدئولوژی آنان و ارائه تفاسیر بدیع و تازه در هر مقطع تاریخی الزامی است.
در همین راستا ایجاد بستری جهت تبادلات فكری، نظری و كلامی مورخان و بازبینی رویدادهای گذشته ضرورت دارد. در چنین شرایطی است كه چشم‌اندازهای تاریخی به چالش‌ كشیده می‌شود و این نوع رهیافت یعنی شناخت نقادانه، می‌تواند به عنوان یك فرهنگ، شناخت یقینی را كه زمانی فرهنگ خود می‌شمردیم به چالش بكشاند.
كاركرد تاریخ در علوم انسانی را بر سه وجه عمده راهنمای عمل اجتماعی، آموزشی و نهادی برای ساماندهی به امور سیاست، جامعه و فرهنگ و اقتصاد، می‌توان به‌شمار آورد. لذا بازبینی مبتنی بر تاریخ‌نگاری نوین معاصر و تاکید بر كاركرد عقلانی تاریخ به دنبال تاریخ روایی، تحلیلی در جهت دستیابی به فهم تاریخی از اهمیت خاصی برخوردار است .
در این زمینه فرانسیس بیكن تمثیلی دارد كه در یك متن مشهور از تجربه‌گرایان مورچه‌سان كه صرفا به جمع‌آوری اطلاعات می‌پردازند و از نظریه‌پردازان محض، عنكبوتانی كه تارهایشان از درونشان نشأت می‌گیرد، انتقادات تندی به عمل می‌آورد. لیكن در مقابل، زنبور را مثال می‌زند كه به جست‌وجوی مواد خام می‌پردازد، ولی در عین حال در آن تغییراتی ایجاد می‌كند و آن را به صورت فرآورده مطلوبی در می‌آورد.
ضرورت تاریخ‌نگاری مورخان در زمینه موضوعاتی همچون زنان و طبقات و توده‌های اجتماعی و بازبینی در این زمینه بسیار اهمیت دارد و در تاریخ‌نگاری نوین معاصر از جایگاه خاصی برخوردار است.
همچنین مورخان در پیوند گذشته با حال و آینده نقش مهمی دارند. آنهایی كه بر زمان حال تسلط دارند بر گذشته نیز تسلط دارند و آنهایی كه بر گذشته تسلط دارند بر آینده نیز تسلط خواهند داشت.
به عبارتی آنان كه به آینده عشق می‌ورزند باید از گذشته آگاهی داشته باشند وگرنه مصداق تمثیل نیچه خواهند شد آنجا كه می‌گوید: «به رمه‌هایی كه آنجا در حال چرا هستند بنگر، آنها معنای دیروز و امروز را نمی‌دانند».
فائزه توكلی
منابع:
۱- استنفورد، مایكل، درآمدی بر تاریخ‌پژوهی، ترجمه مسعود صادقی، انتشارات سمت، تهران ۱۳۸۴.
۲ـ تاكمن، باربارا، سیر نابخردی از ترواتا ویتنام، ترجمه حسن كامشاد، انتشارات فرزان، تهران ۱۳۷۵.
۳ـ پوپر، كارل، زندگی سراسر حل مساله است، ترجمه شهریار خواجیان، نشر مركز، تهران ۱۳۸۳.
۴ـ جنكینز، كیت، بازاندیشی تاریخ، ترجمه ساغر صادقیان، نشر مركز، تهران ۱۳۸۴.
۵ـ حضرتی، حسن، تاملاتی در علم تاریخ و تاریخ نگاری اسلامی، انتشارات نقش جهان، تهران ۱۳۸۱.
۶ـ فروند، ژولین، نظریه‌های مربوط به علوم انسانی، ترجمه علی محمد كاردان، مركز نشر دانشگاهی تهران، تهران ۱۳۷۲.
۷ـ دورانت، ویل و اریل، درس‌های تاریخ، ترجمه محسن خادم، انتشارات ققنوس، تهران ۱۳۷۸.
۸- دهخدا، علی‌اكبر، لغت‌نامه دهخدا، مجلد «ت ـ تشبیه» چاپخانه مجلس،تهران ۱۳۳۵.
۹ـ كالینگوود. آر. ی، مفهوم كلی تاریخ، ترجمه علی اكبر مهدیان، نشر اختران، ۱۳۸۵.
۱۰ـ نوذری، حسینعلی، فلسفه تاریخ، انتشارات طرح نو، تهران ۱۳۷۹.
۱۱ـ «مورخان و مخاطبان: (۱) ضرورت بازنگری در آموزش و انتقال مفاهیم، نظریه‌ها و كاربست‌های تاریخ»، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال نهم، شماره ۳۴، تابستان ۱۳۸۴.
۱۲ـ «مورخان و مخاطبان: (۲) ضرورت بازنگری در آموزش و انتقال مفاهیم، نظریه‌ها و كاربست‌های تاریخ»، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال نهم، شماره (۳۵)، پاییز ۱۳۸۴.
۱۳ـ نورائی، مرتضی، «كارگاه آموزشی تاریخ شفاهی»، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال هشتم، شماره ۲۹، بهار ۱۳۸۳.
مقالات انگلیسی
۱-Brke, peter. “Theorists and Historians”, In History and Theory, London (Cambridge: polity press, ۱۹۹۶) ch. ۱., pp. ۱-۲۱.
۲-LIoyd, Christopher. “Enplaining the History of Economic and social structures”, C. LIoyd, The structures of History, (oxford: Basil Blackwell, ۱۹۹۶) ch.۱, pp. ۱۱-۶۵.
منبع : روزنامه هم‌میهن


همچنین مشاهده کنید