پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


«اتانازی یا مرگ از روی شفقت»


«اتانازی یا مرگ از روی شفقت»
مباحث در رابطه با «اتانازی»، عمدتاً بحث درباره این است كه چه چیزی اخلاقی است؟ سئوالاتی بنیانی در این رابطه مطرح شده است؛ مثلاً آیا حقی برای ارتكاب خودكشی وجود دارد؟ آیا اخلاقی هست كه دیگری برای خودكشی به دیگری كمك كند؟ آیا حقی وجود دارد كه براساس خواسته كسی یا اعضای خانواده اش ایجاد مرگ را در او تسهیل كنیم؟ آیا اخلاقی هست برای نجات جان كسی، زندگی كس دیگری را كه امیدی به زنده ماندنش نیست خاتمه دهیم؟ تمام مباحث پیرامون «اتانازی» درصدد پاسخگویی به سئوالاتی اینچنینی هستند. «اتانازی» بحث بسیار مهمی در اخلاق پزشكی است چون تمام حوزه های اجتماعی و فرهنگی را دربرمی گیرد.
●مبحث اول ـ تعریف:
اتانازی (Euthanasia) كه از واژگان یونانی «EU» به معنای راحت و خوب و كامبخش و واژه «THANASIA» به معنای «مرگ» مشتق شده است. واژه Thanasia خود از «Thanatos» كه الهه مرگ در یونان بوده است، گرفته شده است ، به صورت تحت اللفظی «مرگ خوب یا راحت» معنا می دهد. . این واژه برای اولین بار توسط فرانسیس بیكن كه مرگ بدون رنج را تبلیغ می كرد وارد فرهنگ پزشكی شد. شورای حقوقی و قضایی پزشكی آمریكا اتانازی را اینگونه تعریف می كند: «اتانازی عمل ایجاد مرگ با روشی نسبتاً سریع و بدون درد به دلایل ترحم انگیز در فردی كه از بیماری لاعلاجی رنج می كشد.» البته اتانازی واژه ای كلی است و برای دقیق تر كردن موضوع و مخصوصاً از جنبه های حقوقی به انواع مختلفی تقسیم می شود. (مانند اتانازی فعال، غیرفعال، داوطلبانه و غیرداوطلبانه و اجباری).
●مبحث دوم ـ انواع اتانازی:
«اتانازی فعال داوطلبانه»، تزریق عامدانه دارو یا اقدامات دیگر است كه منجر به مرگ بیمار شود. این عمل براساس تقاضای صریح بیمار و با رضایت كاملاً آگاهانه او انجام می شود. نكته مهم در این حالت این است كه قصد و تمایل پزشك و بیمار هر دو در جهت خاتمه دادن به زندگی بیمار است. در اتانازی فعال داوطلبانه دو شرط بسیار مهم است ۱- تصمیم خود بیمار ۲- درد و رنج غیرقابل تحمل و بدون امید به بهبودی. «اتانازی فعال غیرداوطلبانه»، تزریق عامدانه دارو یا اقدامات دیگری است كه منجر به مرگ بیمار شود اما در این حالت بیمار صلاحیت تصمیم گیری (اهلیت یا صلاحیت قانونی) را ندارد و از لحاظ روانی قادر به درخواست صریح برای این عمل نیست. مثلاً بیمار در حالت كما است. البته تنها مرگ مغزی و زندگی نباتی مواردی نیستند كه بیمار قادر به تصمیم گیری نیست. در این نوع اتانازی معمولاً پزشك یا تیم پزشكی، كمیته اخلاق پزشكی و یا خانواده بیمار و یا قاضی تصمیم می گیرند.
«اتانازی فعال اجباری»، تزریق عامدانه دارو یا اقدامات دیگری است كه باعث مرگ بیمار شود. در این حالت بیمار صلاحیت تصمیم گیری را دارا است و هیچگونه درخواست صریح برای این عمل نداشته است. این حالت را جمیع اخلاقیون، مجاز نمی دانند و قتل محسوب می شود.
«اتانازی غیرفعال»، عدم شروع درمان یا قطع درمان هایی است كه برای حفظ حیات بیمار لازمند. البته این نوع اتانازی می تواند داوطلبانه (یعنی براساس درخواست بیمار) یا غیرداوطلبانه (یعنی بیمار صلاحیت تصمیم گیری را نداشته باشد) باشد. این نوع اتانازی معمولاً به صورت مستقیم، مانند تجویز دارو یا هر اقدام دیگری، نیست.
در «اتانازی غیرفعال داوطلبانه» بیمار درمان خود را رد می كند تا در مرگش تسریع ایجاد شود. به عبارت دیگر بیمار از همان ابتدا از پذیرش درمان سر باز می زند.
«اتانازی غیرفعال غیرداوطلبانه» معمولاً در مورد بیمارانی به كار گرفته می شود كه شرایط بسیار وخیمی دارند و پزشكان هم مطمئن اند كه درمان امكان پذیر نیست یا درمان را قطع می كنند و بیمار را از مواد غذایی یا دارو محروم می كنند و یا اگر مثلاً بیمار در سیر بیماری اش، دچار عفونتی شود درمانی برای عفونت او آغاز نمی شود.در مورد این حالت ، یعنی قطع درمان به واسطهٔ ترك فعل ، یعنی پزشك ، بیمار را به حال خود واگذارد و از اقداماتی كه برای زنده نگه داشتن او لازم است خودداری كند ،لذا مرتكب ترك فعلی گردیده است كه به واسطهٔ آن از بیمار سلب حیات شده است ولی با توجه به ماده ۲۰۶ و بندهای سه گانهٔ آن در می یابیم كه در سه بند این ماده فعل مثبت به عنوان ركن مادی قتل عمد معرفی گردیده است نه ترك فعل پس در این حالت نمی توان عمل پزشك را منطبق با مادهٔ ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی دانست البته خودداری از مراقبت و مداوای بیمار توسط پزشك و پرستار به قصد سلب حیات جزء وظایف آن می باشد و می تواند آنها را در معرض اتهام قتل عمدی قرار دهد . اما از آنجا كه آرای دادگاه باید مستند به حكم قانون باشد و اصل تفسیر مضیق قوانین كیفری و تفسیر به نفع متهم و نیز تأكیدماده ۲۰۶ بر فعل مثبت مادی مانع از شناختن ترك فعل به عنوان ركن مادی قتل عمد می شود .البته می توان عمل پزشك را منطبق با بند ۲ماده واحد قانون مجازات خودداری از كمك به مصدومین و رفع مخاطرات جانی دانست كه مقرر میدارد : (( هرگاه كسانی كه حسب وظیفه یا قانون مكلف هستند به اشخاص آسیب دیده یا اشخاصی كه در معرض خطر جانی قرار دارند كمك نمایند از اقدام لازم و كمك به آنها خودداری كنند به حبس تعزیری از شش ماه تا سه سال محكوم خواهند شد )). و در نهایت طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی هر كس مرتكب قتل عمد شود وشاكی نداشته و یا شاكی داشته ولی از قصاص گذشت كرده باشد ویا به هر علت قصاص نشود در صورتی كه اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه ویا بیم تجری مرتكب یا دیگران شود دادگاه مرتكب را به حبس از سه تا ده سال محكوم می نماید .
«اتانازی غیرمستقیم» (Indirect.e): در این حالت ضددردهای مخدر یا داروهای دیگر برای تسكین درد بیمار تجویز می شود اما پیامد عرضی (accidental) آن قطع سیستم تنفسی بیمار است (داروهای ضددرد مخدر اگر با دوز بالا تجویز شوند مركز تنفسی را مهار می كنند) كه منجر به مرگ بیمار می شود. این نوع اتانازی با قصد عامدانه انجام نمی شود اما پیامد عرضی آن مرگ بیمار است.«خودكشی با همكاری پزشك»: در این حالت پزشك داروها یا اقدامات دیگر را برای بیمار فراهم می كند، با توجه به این كه او می داند قصد بیمار از آنها خودكشی است.
با توجه به تعریف های فوق می توان گفت نكته مهم در افتراق «اتانازی فعال داوطلبانه» از «خودكشی با همكاری پزشك» در رفتار پزشك است. در حالت اول پزشك مستقیماً اقدام به خاتمه زندگی بیمار می كند. اما آنچه «اتانازی فعال داوطلبانه» را از نوع «غیرفعال» یا «غیرمستقیم» افتراق می دهد، نیت پزشك است. در حالت اول نیت پزشك خاتمه دادن زندگی بیمار است اما در دو مورد بعدی نیت پزشك كاهش درد بیمار یا قطع درمان های پزشكی مزاحم یا بیهوده است. دلیل عمده برای افتراق این اصطلاحات از یكدیگر، چالش های اخلاقی و حقوقی است. برخی استدلال كرده اند كه نوع «غیرفعال» و «غیرمستقیم» از لحاظ اخلاقی و حقوقی در برخی وضعیت ها مجاز است . در حال حاضر در اكثر ایالت های آمریكا اجماعی برای اخلاقی و قانونی كردن نوع «غیرفعال» اتانازی روبه فزونی است. اما در مورد «اتانازی فعال داوطلبانه و غیرداوطلبانه» و «خودكشی همراه با پزشك» جدل ها و اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد. اخیراً برخی استدلال می كنند كه تمایز میان «فعال و غیرفعال» اتانازی، غیرمعتبر است و همان دلایلی كه برای توجیه اتانازی غیرفعال از لحاظ اخلاقی آورده می شود می تواند برای نوع فعال نیز آورده شود. چون معمولاً «اتانازی» در بحث های عمومی و در میان عرف جامعه به همان نوع «فعال داوطلبانه» ارجاع می شود. استناد نوع «غیرفعال» و «غیرمستقیم» به اتانازی خودبه خود بار اخلاقی بسیاری به وجود می آورد.
●مبحث سوم ـ دیدگاه های مختلف در مورد اتانازی:
اتانازی عمل ایجاد مرگ در فردی صاحب صلاحیت به لحاظ حقوقی و پزشكی براساس درخواست آگاهانه او است. بنابراین اگر بیماری درخواستی صریح، آزادانه و آگاهانه برای اتانازی داشته باشد و البته از بیماری لاعلاجی كه با هیچ درمانی قابل بهبودی نیست، رنج می برد؛ پزشك «بایستی» بر مبنای اصل احترام برای خودمختاری بیمار (كه از اصول چهارگانه اخلاق پزشكی است) عمل اتانازی را انجام دهد. (چنین عملی البته با قید این دو شرط در هلند و برخی كشورها قانونی شده است). بر طبق این دیدگاه دیگر قضاوت پزشك در این زمینه جایگاهی ندارد. موافقان اصل خودمختاری بیمار استدلال می كنند كه هیچ كس نمی خواهد به خاطر هیچ بمیرد، اتانازی قطعاً بر مبنای دلایلی درخواست می شود. اما درستی یا نادرستی این دلایل بی معنی است. اما این استدلال غیرمعتبری است، چرا كه فردی كه درخواست اتانازی می كند (بنا به هر دلیلی) قطعاً فكر می كند كه عمل او درست است و اگر اعتقادی به درستی كارش نداشته باشد، قید اول یعنی «صاحب صلاحیت بودن» زیر سئوال می رود. بنابراین درخواست بیمار مبتنی بر این باور است كه مرگ نفعی (یا هر ملاك اخلاقی دیگری) برای او دارد و به این دلیل قابل توجیه است.
درخواست بیمار وقتی ملاكی برای مجاز بودن اتانازی است كه او باور به درستی درخواستش داشته باشد. اما دلایل بیمار برای درستی عملش چیست؟ بیمار ممكن است بگوید اتانازی درست است، چون من آن را تائید می كنم. در این حالت گزاره «اتانازی درست است» و این گزاره كه «بیمار آن را تائید می كند» معادل یكدیگرند. در واقع در اینجا بیمار چیزی درباره ماهیت خود عمل نمی گوید و تنها نگرش خود را بیان می كند، یعنی نگرش تائیدی. اگر درستی اتانازی مبتنی بر تائید بیمار باشد، پس اگر یك روز بیمار آن را تائید كند و روز دیگر تائید نكند، بنابراین یك روز درست است و روز دیگر درست نیست. در واقع ممكن است تائید بیمار بر خطا باشد. این گزاره كه «اتانازی درست است چون بیمار آن را تائید می كند» با این گزاره كه «بیمار اتانازی را تائید می كند، چون درست است» بسیار متفاوت است. در واقع نگرش تائیدی بیمار پیامدی از باور به درستی این عمل است. بیمار ممكن است بگوید «اتانازی درست است، چون رنج غیرقابل تحمل مرا پایان می دهد یا فلان و بهمان نتیجه را دارد.» یعنی دیدگاهی «فایده گرایانه» داشته باشد. در این حالت درستی از طریق برخی ویژگی های خود عمل تعریف می شود. یعنی تعریف درستی با استفاده از جملات دیگری است. اما صدق هر نظریه خاصی صرفاً با تعریف واژگان آن به دست نمی آید. در واقع تعریف درست هر چه باشد، كاری نخواهد كرد كه این واژه را به وجهی تعریف كند تا مستوجب صدق نظریه خاصی درباره چیزی باشد كه درست است. ممكن است بیمار بگوید «اتانازی درست است بدون آنكه به هیچ چیز دیگری قابل تحویل باشد، چه پیامد عمل باشد، چه نگرش من باشد، چه هر ویژگی دیگری.» اما بیمار چگونه می داند كه گزاره «اتانازی درست است» صادق است؟ ممكن است بگوید از راه شهود به این نتیجه رسیده ام، اما صحت یا عدم صحت چنین شهودی هرگز نمی تواند اثبات شود. در ضمن پزشك هم بر مبنای شهودش می تواند بگوید كه «اتانازی نادرست است.» یعنی چنین روشی راه را برای انواع شهودهای متعارض باز می كند. بیمار ممكن است بگوید كه دلایل خوبی برای پذیرش اتانازی دارد (مثلاً همین بیماری
لاعلاجش كه البته خود این مسئله نیز به لحاظ معرفت شناسی پزشكی محل تردید است). اما چگونه می توانیم بدانیم كه دلایل بیمار دلایل خوبی برای باور به درستی اتانازی است. در حقیقت وقتی می توانیم بدانیم كه دلایل بیمار دلایل خوبی هستند كه از پیش بدانیم «اتانازی درست است» چه معنایی می دهد.برخی استدلال كرده اند كه اتانازی توجه جامعه نسبت به زندگی را از بین می برد، رایج شدن اتانازی در عمل پزشكی حساسیت جامعه نسبت به مرگ را كاهش می دهد و در نتیجه زندگی امر ارزشمندی به حساب نمی آید. این حالت باعث از بین رفتن انسانیت و به وجود آمدن تنوعی از بیماری های اجتماعی می شود. در جامعه ای كه حیات غیر ارزشمند به حساب آید آنگاه افراد ابایی از كشتن افراد دیگر و ارتكاب جنایت ندارند. كیفیت زندگی سست می شود و جامعه به عنوان یك كل خراب می شود.مخالفین اتانازی معتقدند هرگاه اتانازی قانونی شود، پتانسیلی برای سوءاستفاده در دستان مراقبین سلامتی خواهد بود. اولین قدم برای انجام اتانازی در جامعه ای كه قانونی شده است باعث می شود قدم های بعدی آسانتر برداشته شود. به این استدلال، «شیب لغزنده» (Slippery slope) گفته می شود. یكی از صریح ترین مخالفین اتانازی، «یال كامیسار» (Yale camisar) پروفسور حقوق دانشگاه میشیگان حمله سه جانبه ای را بر علیه اتانازی صورتبندی كرده است كه شامل:
۱- خطر سوء استفاده از اتانازی توسط مراقبین سلامتی
۲- شیب لغزنده و
۳- خطر اشتباه و لغزش است .
موافقین نظریه «شیب لغزنده» استدلال می كنند هنگامی كه كیفیت زندگی كاهش یافته باشد جامعه پایان دادن به حیات را می تواند بپذیرد و هیچ روش عقلانی برای محدود كردن اتانازی و جلوگیری از سوء استفاده آن وجود ندارد. براساس نظریه شیب لغزنده، اتانازی به مانند لبه نازك یك گوه است كه وقتی جابیفتد عمیقاً در جامعه پیش رانده می شود. «كامیسار» نتیجه می گیرد قانونی كردن اتانازی ارادی ناچاراً منجر به قانونی شدن اتانازی اجباری (Involuntary) می شود چون تمایز عقلانی بین آن كسانی كه می خواهند بمیرند (چرا كه خودشان را سربار جامعه می دانند) و آن كسانی كه می خواهند بكشند (چون این افراد را سرباری برای جامعه می دانند) غیرممكن است. اكثر كسانی كه از استدلال شیب لغزنده استفاده كرده اند تجربه آلمان نازی را مثال تجربی این فرآیند در عمل ذكر كرده اند. آنها استدلال می كنند سیاست عمومی كشتن، از یك قدم اولیه محدود آغاز می شود، یعنی اتخاذ برنامه اتانازی دقیقاً تعریف شده و خلاص شدن از شر كسانی كه زندگی های بی ارزشی دارند سریعاً به «هولوكاست» (اقدام حزب نازی در كشتن افراد یهودی) منجر می شود.
موافقین اتانازی تلاش می كنند تا استدلال «شیب لغزنده» را به صور مختلف رد كنند. آنها معتقدند مكانیسم های رایجی كه توسط دادگاه ها به كار گرفته شده است از «اتانازی اجباری» (Involuntary) جلوگیری می كند. در صورت قانونی شدن اتانازی غیرفعال (Passive)، شیب تماماً لغزنده نیست چون هیچ برنامه كشتن وسیعی مد نظر نیست. برخی دیگر برخود مفهوم «شیب لغزنده» حمله كرده اند و استدلال می كنند، این استدلال (شیب لغزنده) كه نوعی از عمل درنهایت منجر به برقراری نوع دیگری از عمل می شود، برهان مجاب كننده ای نیست و برای آن كه مقدمه صادق باشد بایستی نشان دهد كه فشار اولیه برای برداشتن قدم های بعدی آنقدر قوی است كه قدم های بعدی رخ دهد. استدلال «خطر سوء استفاده» كه توسط كامیسار و برخی دیگر ارائه شده است بر این ادعاست كه اتانازی و خودكشی با همكاری پزشك نهایتاً منجر به قتل (شنیع) می شود. در واقع كسانی ممكن است با راهنمایی فرد برای انجام خودكشی به دنبال منافع شخصی باشند و اگر اتانازی یا خودكشی با همكاری پزشك قانونی و در حوزه عمل پزشكی اجرا شود ممكن است پزشكان نسبت به انجام این عمل حساسیت خود را از دست بدهند و در مواردی كه می توان از اتانازی دوری كرد، با این حال اتانازی را انجام دهند. از طرف دیگر این احساس كه پزشكان مجوز كشتن را داشته باشند باعث می شود كه مردم و دست اندركاران امر بهداشت و درمان به پزشكان اعتماد نكنند چون مسئولیت آنها برای حفظ حیات بدل به اهداكنندگان مرگ شده است. در این حالت بین هیچ نوع اتانازی تمایزی مطرح نیست، چون پزشك نمی تواند اجازه دهد بیمار بمیرد و باید تا آخرین لحظات برای حفظ حیات او تلاش كند حتی اگر امیدی به زنده ماندن بیمار نباشد. اما موافقین اتانازی استدلال می كنند كه ریسك سوء استفاده اگر چه قطعاً وجود دارد اما واقعاً تهدیدی برای انجام اتانازی نیست چرا كه اولاً تنظیم قوانین دقیق برعلیه اتانازی فعال و خودكشی با همكاری پزشك از این حالت پیشگیری می كند و ثانیاً وجود مجموعه مشخصی از اصول راهنما برای انجام اتانازی در موقعیت های خاص از ایجاد ابهام جلوگیری خواهد كرد. به طور كلی می توان گفت اعتراضات نسبت به اتانازی فعال و ارادی در ۵ مورد صورتبندی می شود:
۱- استدلال می شود در حال حاضر راه های پیشگیری از دردهای كشنده وجود دارد و با فراهم آوردن مراقبت های بهتر می توان جلوی درد را گرفت، بنابراین اتانازی ضرورتی نمی یابد. اما چنین استدلالی مجاب كننده نیست: اگر چه درمان های تسكینی و مراقبت های بیمارستانی پیشرفت های مهمی در مراقبت از افراد در حال مرگ داشته است ولی باز هم مشكلاتی باقی است. برای این كه بهترین درمان تسكینی برای هر فرد دریافت شود نیاز به كوشش ها و خطاهایی است كه عواقب دردناكی برای بیمار دارند و مهمتر از آن عوارض جانبی چنین درمان هایی مانند تهوع، ناتوانی در كنترل ادرار، از دست دادن هوشیاری به علت خواب آلودگی های نیمه دائمی و نظایر آن است. هم چنین افرادی وجود دارند كه نمی خواهند از درمان های تسكینی و مراقبت های بیمارستانی بهره بگیرند و برخی دیگر از داوطلبین اتانازی گلایه كمتری از درد دارند و مشكل اصلی آنها وابستگی به دیگران و یا وابسته به دستگاه های تنفس مصنوعی است كه در این حالت وابستگی، به خاطر درد درخواست بیمار در این حالت وابستگی، معنایی ندارد.
۲- استدلال می شود ما هیچ گاه شواهد كافی برای توجیه این باور نداریم كه تقاضای بیمار مبتلا به بیماری لاعلاج برای مردن تقاضایی درست، ثابت و واقعاً مختارانه است.
۳- برخی برای انجام اتانازی به «آموزه اثردوگانه» doctorine of double effect)) متوسل شده اند اما مطابق با تفسیر این آموزه انجام اعمالی مجاز است كه عواقب بد آن از پیش مشخص باشد به این شرط كه: الف - این نتیجه بد به عنوان یك اثر جانبی یا غیرمستقیم عمل اصلی منظور شده باشد، ب - عملی كه قصد اصلی بر آن واقع شده به لحاظ اخلاقی خوب و یا حداقل خنثی باشد، ج - اثر خوب به واسطه راه بدی حاصل نشود یعنی بدی وسیله ای برای رسیدن به خوبی نباشد، د- نتایج بد نبایستی چنان جدی باشند كه بر اثرات خوب فائق شوند. اما اتانازی این شرایط را برآورده نمی كند. جالب است كه موافقین اتانازی نیز از همین آموزه نتیجه ای خلاف رأی مخالفین اتانازی می گیرند.
۴- استدلال می شود تمایز میان اتانازی ارادی، اجباری و غیرارادی در نحوه عمل است ولی در اصل كار تفاوتی بین این دو وجود ندارد.
۵- اگر اتانازی ارادی و فعال را بپذیریم راه را برای دیگر انواع اتانازی و خودكشی فراهم آورده ایم .
مبحث چهارم ـ جایگاه قتل از روی ترحم در شرع انور :
بحث را با یك سوال آغاز میكنیم: شخصی از بیماری لاعلاجی رنج می‏برد و مرگش هم نزدیك نیست و ادراك و حركت و نطق اختیاری نیز دارد یعنی دارای حیات مستقر است ولی از شدت رنج‏از پزشك و یا فرد دیگری می‏خواهد كه با تزریق یك ماده سمی كشنده سریعاً به حیات وی پایان دهد تا از سختی و رنج بیماری رهایی یابد. آیا درخواست او می‏تواند مجوز قتل باشد؟ و آیا رضایت مقتول جرم‏بودن این قتل را از بین می‏برد؟ همان گونه كه از خود سؤال پیداست جواب را باید از دو جهت حكم تكلیفی و حكم وضعی پی‏گیری كرد.
اول: حكم تكلیفی: منظور از حكم تكلیفی، جواز و عدم جواز است، یعنی آیا چنین قتلی جایز است و یا جایز نیست؟ آنچه از كلمات فقیهان فهمیده می‏شود این است كه این فعل چون به حیات یك انسان پایان می‏دهد به هردلیلی كه باشد حرام است و مشمول عمومات و اطلاقات حرمت قتل نفس می‏شود و مخصصی برای خروج از آنها (عمومات و اطلاقات) وجود ندارد، و صرف اذن مقتول نمی‏تواند سبب تقییداطلاقات و تخصیص عمومات مذكور شود. علاوه بر این كه قصاص و دیه هر دو از «حق الناس‏» می‏باشند كه می‏توان آنها را اسقاط كرد اما حرمت، یك حكم است و حكم قابل اسقاط نیست.
دوم: حكم وضعی منظور از حكم وضعی، حق قصاص و دیه است، یعنی آیا با اذن مقتول قصاص و پرداخت دیه از قاتل ساقط می‏شود یا خیر؟
در پاسخ باید گفت: خود این مساله كمتر مطرح شده است، ولی مساله مشابهی در منابع فقهی وجود دارد كه از نظر ملاك با این مساله فرقی ندارد، از این رو می‏توانند در حكم یك مساله باشند.
مساله مطرح شده این است كه اگر كسی به دیگری بگوید: «مرا بكش و الّا تو را می‏كشم‏» آیا جایز است او را بكشد یا خیر؟ و اگر كشت آیا قصاص می‏شود یا خیر؟
گویا فقیهان از نظر حكم تكلیفی یك نظردارند و می‏گویند: جایز نیست اگرچه بر این كار اكراه شده باشد، زیرا اكراه حرمت قتل را از بین نمی‏برد. اما از لحاظ حكم وضعی یعنی ثبوت حق قصاص یا دیه برای اولیای مقتول دو نظریه وجود دارد:
نظریه اول : سقوط حق قصاص و دیه برخی از فقیهان معتقدند چون مقتول به قتل خودش اذن داده، لذا حق قصاص و دیه را با این اذن اسقاط نموده است و وارث نمی‏تواند خواستار قصاص یا دیه شود.لازم به یاد آوری است كه بحث از ثبوت یا عدم ثبوت دیه بعد از احراز عدم ثبوت حق قصاص است. یعنی آیا وارثی كه حق قصاص ندارد، حق مطالبه دیه دارد یا خیر؟ شهید ثانی می‏گوید: اگر به ثبوت قصاص معتقد نباشیم، در ثبوت دیه دو نظریه وجود دارد مبتنی بر این كه: آیا بعد از مرگ مقتول دیه بدون واسطه برای ورثه ثابت می‏شود، یا ابتدا در آخرین لحظه از حیات مقتول به خودش منتقل‏می‏شود و سپس به ورثه تعلق می‏گیرد؟ بنابر نظریه اول، پرداخت دیه بر قاتل واجب می‏شود و اذن مقتول در قتل نمی‏تواند دیه را ساقط كرده، و بنابر نظریه دوم، پرداخت دیه بر قاتل واجب نمی‏گردد، چون فردمستحق یعنی مقتول آن را ساقط نموده است. مؤید نظریه دوم این است كه وصیت های چنین شخصی در مورد دیه تنفیذ می‏شود، و بدهی‏های او از آن پرداخت می‏گردد و اگر مستقیما به ملك ورثه منتقل‏می‏شد این گونه تصرفات جایز نبود....
به هر حال آنچه مهم است، دلیلی است كه محقق برای سقوط حق قصاص یا دیه ذكر كرده و آن این است كه مقتول با اذن خود، حق قصاص یا دیه را اسقاط كرده است، بنابراین وارث نمی‏تواند آن را مطالبه‏كند. اما عدم سقوط گناه حرمت برای این است كه گناه حكم است نه حق، و حكم به خلاف حق قابل اسقاط نیست.گفتیم كه اكراه هیچ گونه تاثیری در جرم بودن قتل و ثبوت قصاص بنابر قول مشهور ندارد. پس بین مكره بودن قاتل یا مختار بودن آن‏فرقی وجود ندارد، بنابر این چه بگوید: «مرا بكش‏» و چه بگوید: «مرا بكش و الا تو را می‏كشم‏»، در هر دو صورت از نظر مشهور حكم یكی است، یعنی هر قولی را كه در مساله اكراه انتخاب كنیم در صورت‏عدم اكراه هم خواهد آمد. حتی بدون در نظر گرفتن این جهت، دلیلی كه محقق حلی ذكر نموده یعنی مقتول با اذن خود حق قصاص را ساقط كرده است شامل حالت اختیار هم می‏شود.بنابراین می‏توان در حكم وضعی مساله مورد بحث اذن مریض به قتل خویش دو نظریه ذكر كرد: سقوط حق قصاص یا دیه و عدم سقوط حق قصاص یا دیه اما از نظر حكم تكلیفی همان گونه كه گذشت همه فقیهان بر حرمت آن اتفاق نظر دارند.بعلاوه آنچه از كلمات برخی فقیهان كه متعرض بعضی فرض‏های وجوب نجات نفس محترم(انقاذ) شده‏اند برمی‏آید این است كه اگر سبب پیدایش عارضه موجب هلاكت اعم از بیماری و یا آتش سوزی و یا غرق شدن، و یا مجروح‏شدن و یا... عامل دیگری باشد، و كسی كه بر نجات دادن او قدرت داشته از این كار امتناع كند و در نتیجه آن شخص بمیرد، امتناع كننده فقط مرتكب حرام شده ولی ضمان كه قصاص یا دیه باشد بر عهده‏او نیست.
لذا نتیجه میگیریم اگر پزشكی بیماری را معالجه نكند و در نتیجه بیمار بمیرد، پزشك ضامن نخواهد بود، یعنی وارث متوفی حق قصاص یا دیه ندارد گرچه پزشك با این كار مرتكب گناه بزرگی شده است، چون واجب‏مهمی را ترك كرده است.شاید سؤال شود كه اگر پزشك از روی ترحم این كار را انجام بدهد، یعنی معالجه را ترك كند مثلاً سرم یا اكسیژن را وصل نكند تا مریض زودتر بمیرد و از رنج بیماری خلاص شود آیا باز هم گناه‏كرده است؟
در جواب بایستی گفت كه تا كنون دلیلی بر جواز این كار به واسطه عنوان تحرم یافت نشده است.
در خاتمه این مبحث لازم است اشاره كنیم كه در اسلام سعی شده است اشخاص مبتلا به بیماری‏های صعب العلاج و یا به طور كلی كسانی كه مریض می‏شوند از نظر روحی و روانی تقویت شوند تا قدرت‏تحمل آنها بیشتر شود و كمتر احساس درد و رنج كنند، از این رو باید قبل از تجربه راه‏های دیگر به این شیوه نیز توجه كرد.
●مبحث پنجم ـ اتانازی و اخلاق هنجاری :
مباحث پیرامون اتانازی، مباحثی درباره «ارزش» ها است. برخی اعتقاد دارند كه حیات حد اعلای خوبی است و دیگر خوبی ها با وجود حیات و زندگی معنا می یابند. بدون زندگی و حیات، هیچ ارزشی یا خوبی ای وجود ندارد (یعنی نمی تواند وجود داشته باشد) و حیات شرط لازم برای تحقق دیگر ارزش ها است . موافقین اتانازی ارزشی مافوق دیگر ارزش ها برای حیات قائل نیستند بلكه معتقدند كه حقوق فردی ارزش برتر است و برخی دیگر از آنها كیفیت حیات را مهمتر از خود حیات می دانند و منطق آنها این است كه اگر چه زندگی خود به گونه ای واضح یك ارزش مهم است اما ممكن است زمان هایی به وجود آید كه زندگی ارزش زیستن و بودن نداشته باشد. افرادی كه حقوق فردی و كیفیت زندگی را ارزش برین می دانند، در حالت هایی كه قدرت و توان آنها كاهش می یابد نظام ارزشی خود را در معرض تهدید می بینند؛ چون در یك نظام ارزشی، فرد ردیفی از ارزش ها را براساس اهمیت آنها طبقه بندی می كند. حال اگر این نظام ارزشی به خطر افتد فرد ممكن است زندگی خود را خاتمه دهد، چون دیگر ارزش زیستن طولانی و یك زندگی خوب وجود ندارد. یكی از مهمترین دلایلی كه بحث درباره اتانازی اینقدر مورد اعتراض قرار گرفته به این علت است كه نظام ارزشی انسان را به چالش می خواند. یكی از را ه های ارزیابی ارزش ها برای آن كه دریابیم آنها واقعاً ارزشی اخلاقی دارند استفاده از نظریه های مختلف در اخلاق هنجاری (normative ethics) است. با ارزیابی یك مشكل یا یك رویه خاص از طریق عینك اخلاق هنجاری می توانیم تعیین كنیم كه نظام های ارزشی ما نیاز به تغییر دارند یا نه؟
در بررسی هر كدام از نظریه های اخلاق هنجاری باید حتماً چهار سطح فرد، خانواده، پزشك و جامعه را در نظر گرفت. در سطح فردی شخص باید تصمیم بگیرد كه می خواهد به زندگی اش خاتمه دهد یا نه؟مثلاً از منظر «خودگرایی اخلاقی» اگر شخص براساس منفعت و نفع خود به نتیجه برسد كه بمیرد، این اخلاقی است. از طرف دیگر فرد ممكن است به این نتیجه برسد كه می خواهد زنده بماند و استدلال كند كه تمام تكنولوژی پزشكی باید به كار گرفته شود تا زندگی اش را حفظ كنند. اعضای خانواده نیز یك وضعیت دشوار اخلاقی را پیش رو دارند و این دشواری بیشتر مربوط به مواردی است كه فرد لاعلاج فاقد صلاحیت لازم برای تصمیم گیری درباره مرگ خودش است. مثلاً از دیدگاه «سودگرایی اخلاقی» خانواده ممكن است متمایل باشد بیمارشان زنده بماند به این دلیل كه از بین بردن ارزش زندگی به حال جامعه مضر است و در هر حالی امكان نجات بیمار وجود دارد و این به هرحال خیر جمعی را در پی دارد. ولی از طرف دیگر ممكن است خانواده تمایل به مردن بیمارشان داشته باشند به علت این كه مراقبت های پزشكی بیهوده (futile) هزینه زیادی بر دوش جامعه وارد می كند در نتیجه مرگ او بیشترین خیر جمعی را دارد.
پزشك نیز در یك چالش اخلاقی قرار دارد. نگاه جهانی به پزشكان این است كه آنها وظیفه دارند به هر قیمتی زندگی بیمار را حفظ كنند. در مقابل این نگاه جهانی آموزه «خودمختاری» (Autonomy) و حق بیمار قرار دارد. بر طبق این آموزه پزشكان در قبال امیال و آرزوهای بیمارانشان مسئول هستند.براساس اصل «خودمختاری» توجیه اتانازی تنها بر مبنای اصل احترام برای تصمیم بیمار است و ارتباطی با این موضوع كه اتانازی به سود بیمار است یا نیست، ندارد. بر طبق این دیدگاه وقتی بیمار مختارانه تصمیم به مرگ می گیرد پزشك باید از داوری درباره «كیفیت زندگی» بیمار خود امتناع كند. یعنی پزشك باید به درخواست منطقی و حتی غیرمنطقی بیمار برای انجام اتانازی رضایت دهد. اما پزشك از سوی دیگر متعهد است كه عملی بر خلاف سود و منفعت بیمار انجام ندهد. یعنی پزشك باید تصمیم بگیرد كه این عمل به سود و منفعت بیمار هست یا نیست، كه این مسئله هم وابسته به ملاحظاتی درباره كیفیت زندگی بیمار است. اما در اینجا بحثی معرفت شناسانه پیش می آید كه آیا پزشك امكان این را دارد كیفیت زندگی بیمار را ارزیابی كند؟ و بر چه ملاك هایی این ارزیابی استوار است؟ درستی این ملاك ها را چگونه می توان تعیین كرد؟ آنالیز نظریه های اخلاق هنجاری جوابی روشن پیش روی ما نمی گشاید چون هیچ اجماعی از خوبی وجود ندارد و چون در چهار سطح باید بررسی شوند تناقضات بسیاری حاصل می شود ولی آنچه واضح است بیشتر استدلال های اخلاقی علیه یا له اتانازی برگرفته از همین نظریه های اخلاقی است ولی هیچكدام نمی توانند نشان دهند كدام ساز و كار برای گرفتن تصمیم در قبول یا رد اتانازی بهترین است. البته اكثر جوامع اتانازی فعال و ارادی را رد كرده اند (به جز چند كشور مانند هلند و اخیراً بلژیك كه آن هم شرایط خاص خودش را دارد) و بحث بیشتر بر انواع دیگر اتانازی یعنی نوع غیرفعال و غیرارادی آن است.
نتیجه :
به طور كلی مردم دلایل متفاوتی برای خودكشی و خاتمه دادن به زندگی و ارتكاب خودكشی دارند . برخی دچار افسردگی شدید در یك دورهٔ طولانی هستند . این عده خودكشی را مناسب ترین راه برای غلبه بر مشكلات زودگذرشان می دانند . نظر عمومی این است كه بهترین راه حل برای درمان بیماران مبتلا به افسردگی استفاده از مشاوره یا دارو است و این بیماران پس از درمان می توانند از زندگی ای كه می خواستند با خودكشی خود را از آن محروم سازند لذت ببرند . برخی دچار دردهای مزمن و حاد هستند و به علت فقر و تهیدستی از عهدهٔ تهیهٔ داروها بر نمی آیند و برخی به پزشكان و سواد و دانش آنها اعتقاد ندارند ، یا عقاید خاصی دارند به هر حال نظری وجود دارد كه خودكشی در این روش راه حل ترجیح داده شده نیست . برخی دچار اختلال حواس شده اند و بیماری آثار نامطلوب بر روی كیفیت زندگی آنها ایجاد می كند ، بیماریهایی چون M.S. ، ایدز و آلزایمر و ... این بیماران احساس می كنند كه این بیماری باعث از دست رفتن استقلال آنها خواهد شد و همواره باید تحت مراقبت قرار گیرند . برخی نیز تصور می كنند كه ارزشهای شخصیتی و مقام اجتماعی خود را از دست خواهند داد و به خوبی می دانند كه در آیندهٔ نزدیكی خواهند مرد و تمایل دارند كه كنترل كاملی بر این مراحل داشته باشند . بسیاری از بیماران كه توانایی این كار را ندارند نیازمند كمك پزشكان هستند .
البته از دیدگاه اسلام ، از آنجایی كه ما خودمان را خلق نكرده ایم ، اختیاری هم نسبت به وجودمان نداریم و موظف به مراقبت از آن هستیم و خداوند تنها مالك و گیرندهٔ زندگی است . این استدلال كه كشتن انسان برای رهایی او از درد و رنج كشنده است از نظر اسلام قابل قبول نیست . در اسلام شكیبایی و تحمل قویاً مورد توجه قرار گرفته است و بسیاری از گروههای مذهبی اعتقاد دارند كه رنج و درد انسان می تواند فرصت خوبی برای خداشناسی و تزكیه نفس باشد . حقیقتاً قضاوتِ درستیِ اخلاقی در مورد اتانازی داوطلبانه بسیار سخت است. شاید اینكه در برخی كشورها این عمل قانونی باشد، به لحاظ اخلاقی محل تردید است. چون این عمل فردی نیست (یعنی پزشك عمل ایجاد مرگ را انجام می دهد) و در نتیجه نظرات طرف مقابل هم مهم است كه در اینجا چالش اصلی متوجه اصل احترام برای خودمختاری بیمار است.
در كشور ما ، ایران ، به دلیل نوع نگاه فقاهتی قانونگزار به كلیه گرایشات از جمله پزشكی یا بهتر بگوییم اخلاق پزشكی از یك سو و همچنین بافت مذهبی لایه های میانی اجتماع و اعتقادات غیر قابل استدلال در مورد مقوله مرگ و زندگی از سوی دیگر ، طرح موضوع جنجال برانگیزی مانند قتل از روی ترحم كه حتی در خود اروپا بالاخص واتیكان هنوز با آن كنار نیامده اند چیزی بیشتر از یك مزاح علمی نمیتواند تلقی شود هرچند در مواردی دیده شده كه حتی متعصب ترین خانواده ها از نظر اعتقادی با در نظر گرفتن رنجی كه بیمارشان از یك بیماری میبرده از یك طرف و بی تابی و تالم و تعب روحی اطرافیان وی كه نظاره گر خاموشی تدریجی شمع زندگانی وی بوده اند از طرف دیگر ، ابراز رضایت كرده اند كه در صورت امكان و صدور مجوز قضایی ـ پزشكی ، حیات وی را قطع نمایند.اما به هر حال اگر زمانی بستر طرح موضوع اتانازی در كشور فراهم شد مستلزم كار كارشناسی و دقیق علمی است چراكه همیشه تشریفات و پروسه و آیین دادرسی اینچنین مواردی از ماهیت خود عمل ، مهمتر بوده است.لذا پیشنهادات ذیل به عنوان شروط عالی شروع به انجام اتانازی ، در اینجا مطرح میگردد:
ـ پزشك باید یقین حاصل كند كه بیمار به طور ارادی درخواست اتانازی می كند و خود همه چیز را در نظر گرفته است بیمار باید آزاد باشد و بتواند هر سؤالی را كه می خواهد از پزشك بپرسد .
ـ بیمار باید بر درخواست خود اصرار و تداوم داشته باشد .
ـ بیمار درمان ناپذیر و رنج و درد ناشی از آن غیرقابل باشد .
ـ بیمار از وضعیت و دور نمای زندگی خود آگاه باشد .
ـ بیمار باید با حداقل یك پزشك دیگر هم مشورت كند .
ـ بیمار باید از نظر فكری و روانی در وضعیت سالم و طبیعی قرار داشته باشد .
ـ بیمار باید رضایت كتبی و درخواست صریح خود را برای اوتانازیا اعلام نماید .
ـ بیمار باید در تقاضای اوتانازیا پیش قدم شود و پزشك نیز از سوی اطرافیان تحت فشار قرار گرفته باشد .
بنظر میرسد كه وقت آن رسیده كه قانون خاصی در مورد اتانازی(همانند قانون سقط درمانی) در اختیار داشته باشیم تا بر اساس آن و با رعایت كامل عدالت و انصاف هم پزشكان ما تكلیف خود را بدانند و هم قضات بتوانند با وجدانی آسوده به قضاوت بنشینند.به امیدآنروز
* وكیل پایه یك دادگستری ـ دانشجوی كارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی
منابع :
۱ ـ گزارشی از «اتانازیا» مرگ خود خواسته در چند كشور جهان روزنامه ایران ـ شماره ۱۹۵۵ - سال هفتم - یكشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۰
۲ ـ اتانازیا ، با مطالعه تطبیقی در فقه و حقوق جزای ایران سیدمحمد مهدی غمامی ـ اصلاح و تربیت (ماهنامه اجتماعی، فرهنگی، آموزشی) سال چهارم شماره ۴۹ (پیاپی ۱۳۴)، فروردین ۱۳۸۵
۳ ـ تحلیل حقوقی اتانازیا ( مرگ شیرین) ـ سید مهدی حجتی ـ مجله حقوق دادگستری ـ ۱۳۷۹
۴ـ بررسی وضعیت حقوقی اتانازیا در كشورهای مختلف ـ سید محمد مهدی غمامی ـ ماهنامه حقوقی دادرسی شماره ۵۱
۵ ـ آتانازی یا مرگ از روی ترحم/, احسان رفیعی‌منشـ رفیعی‌منش، احسان ـ نوید, ، سال ۳ ، شماره ۹، صفحات ۲۸-۲۶
۶ ـ قتل عام در پوشش مرگ ملایم و بی درد ـ سیما راستین ـ مه ۲۰۰۶ ـ وب سایت نیلگون
http://www.nilgoon.org/articles/Sima_Rastin_Euthanasia.html
۷ ـ بررسی دیدگاههای پرستاران در ارتباط با مرگ و یوتنازی و احكام مربوط به آن در شهر زنجان در سال ۱۳۷۹-۱۳۸۰ ** معصومه مرتقی قاسمی* عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشكی زنجان
http://www.bmsu.ac.ir/web/par/b۸۲/۳.htm
۸ ـ مرگ خوب؟ در آمدی بر نقد اصل «خود مختاری »و«اتانازی» ـ خردنامه (ویژه نامه روزنامه همشهری)شماره ۲۳ - چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۳ - ۱۱ جمادی الاول ۱۴۲۵ - Jun ۳۰, ۲۰۰۴
http://www۲.hamshahri.net/vijenam/Kherad/۱۳۸۳/۸۳۰۴۱۰/negare.htm#s۶۴۲
۲۰۰۲ The ethics of uthanasia: Advocates: Perpectives; in Bioethics. V.۷۶. N.۲. Apr.ـ ۹

بهروز جوانمرد