سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

بوش و بن لادن متحدان جدانشدنی


بوش و بن لادن متحدان جدانشدنی
ارتباط بین بن لادن و جورج بوش، ارتباط جالبی است. به آنچه در رسانه های تجاری می بینید، اهمیتی ندهید. اینها متحدانی جدایی ناپذیرند كه همدیگر را حفظ می كنند و سوخت مورد نیاز طرف مقابل را فراهم می آورند. هر وقت، اوضاع و احوال بیش از حد بوش را مستأصل می كند، از حضور بن لادن سود می برد و در شرایطی كه انحطاط اخلاقی در گروه توطئه بوش به اوج خود می رسد، بن لادن بسرعت و براحتی و به عنوان یك تهدید امنیتی برای آمریكا به صحنه وارد می شود و بوش نقش خود را در كسوت رئیس جمهور، به عنوان حافظ اعظم و فرمانده كل قوای آمریكا به دست می آورد _ چیزی كه بشدت مشتاق آن است. در این میان، سهم بن لادن هم این است كه قدرت ضعیف و مذبوحانه اش در صحنه جهانی به شكل چشم گیری تقویت می شود.
صحنه وحشتناك ترور در حمله ۱۱ سپتامبر كه به وسیله رسانه های تجاری تصویر شده بود، به طور ثابت و محو نشدنی در خاطره جمعی ما نقش بسته است. ظاهراً مغز متفكر و طراح اصلی آن رویداد، بن لادن بود و ۱۹ تروریستی كه تنها اسلحه آنها تیغه های موكت بری بود، آن طرح را اجرا كردند و ما قرار است باور كنیم كه گروهی افراد متعصب غارنشین، مسؤول به زانو درآوردن سمبلیك آمریكا بوده اند. اگر آنچه را می گویند، واقعاً اتفاق افتاده باشد، ما دچار گرفتاری بسیار عمیقی شده ایم. فرض بر این بود كه رویدادهای وحشتناك ۱۱ سپتامبر به وسیله كمیته مستقلی مركب از اعضای هر دو حزب _ كمیته ۱۱ سپتامبر _ مورد تحقیق قرار گیرد. نتایج باور نكردنی در مورد این رویدادها به هیچ وجه با مدارك و شواهد همخوانی ندارد. باور كردن داستان رسمی در این مورد، مستلزم حال و هوایی است كه عملكرد مسائل عینی به شیوه ای انجام شده باشد كه قانون های فیزیك را نقض می كنند و همچنین مستلزم اینكه همه و هر مدرك و نشانه ای را كه بسیار هم فراوان است، ندیده بگیریم.
موضوع پیچیده تر از آن است كه بشود آن را در مقاله ای كوتاه از این دست، مورد بررسی قرار داد. بنابراین خوانندگان را به مدارك فراوانی كه در كتاب «مایكل راپرت» به نام Crossing The Rubicon آمده است، ارجاع می دهم و همچنین سایت اینترنتی Oil Empire. منابع فراوان دیگری هم وجود دارند كه خوانندگان می توانند خود تحقیق و نتیجه گیری كنند. طرح دوباره این مسائل ما را برمی گرداند به بن لادن، به گروه توطئه گر فاشیستی بوش كه در پی آن است كه منابع باقی مانده نفت جهانی را به دست آورد و به آخرین تهدیدهای بن لادن.
در آخرین داستان ها درباره این كه بن لادن و القاعده در تدارك حمله های جدید به هدف های غیرنظامی آمریكا هستند، مهم است یك واقعیت بسیار با اهمیت را به خاطر بیاوریم: دولت ما دروغ می گوید، آنها به طور دائم و بدون وقفه دروغ می گویند. اسناد موجود گویای این واقعیتند. آنها غرقه در فسادند. امپراتوری آنها دارد از هم می پاشد و گروه توطئه بوش در سراسیمگی به سر می برد. همان طور كه مردم دارند به تدریج از خواب سال های طولانی و بی حسی و بی تفاوتی بیدار می شوند، ابرهایی كه اتهام و اعلام جرم در افق دید روی هم انباشته می شوند. یك بار دیگر، گروه توطئه گر بوش به وحشت آفرینی دست زده است تا مردم را برای پذیرش سلطه و اطاعت نسبت به امپراتور و پادوهایش بترساند. اگر به این دام بیفتیم، احمق هایی بیش نیستیم.
معمارهای اصلی گروه توطئه گر بوش كه مسؤول جنگ عراقند، همان كسانی هستند كه در دهه ۱۹۸۰ در زمان ریاست جمهوری «رونالد ریگان»، با ایجاد وحشت و ترور شهروندان بی دفاع را در آمریكای جنوبی خانه خراب كردند. «دیك چنی»، «دونالد رامسفلد» و «جان نگروپونته» شاخص ترین چهره هایی هستند كه دست اندركار این قضیه بودند. در آن روزها، رامسفلد، نماینده ویژه ریگان در خاورمیانه بود. بعضی ها ممكن است عكس هایی را از سال ۱۹۸۳ به خاطر بیاورند كه در آنها رامسفلد با صدام حسین - یكی دیگر از ابداعات سیا برای ایجاد وحشت و پیشبرد سیاست های تجاوزكارانه خود - دست می داد. بنا به گفته «نوآم چامسكی» تنها در نیكاراگوئه، آمریكا به كمك جوخه های مرگ زیر حمایت سیا، بیش از دو میلیون مردم بی دفاع را به قتل رساند كه در مجموع معادل كل سربازان كشته شده آمریكایی در تمام جنگ هایی كه آمریكا تا آن وقت به آنها دست زده است، بود. هدف، سركوب جنبش های ترقی خواهانه در آمریكای جنوبی بود و كشتن سازماندهان نهضت های كارگری و رهبران بومی آنها به منظور ممانعت از بالاگرفتن قدرت رهبرانی كه به منافع مردم بیش از منافع خود اهمیت می دادند. ایالات متحده، تاریخی طولانی و خونین در سركوب جنبش های مردمی در هركجا كه این جنبش ها به وجود آمده است، دارد. شاید این جنبش ها بیش از حد دموكراسی خواهانه بوده است و به همین جهت باید از بین برده می شدند. ریگان و دار و دسته اش به آنها برچسب كمونیست می زدند، زیرا این چیزی است كه در میان مردم خوش باور و ساده خریدار دارد.
همچنین در نظر بگیرید پول های هنگفتی را كه ده ها سال است برای مخالفت با «فیدل كاسترو» در كوبا هزینه شده است و اكنون در مورد «هوگو چاوز» و در ونزوئلا مصرف می شود. مسؤولان ما دارای سابقه تاریكی هستند كه نه در سالنامه ها و تاریخچه ها نوشته شده و نه در گزارش ها آمده است. سیا (سازمان اطلاعاتی آمریكا) نقشی كلیدی در این رویدادهای فجیع و رقت انگیز داشته است و تا امروز هم آن را ادامه می دهد.
مانند صدام حسین، بن لادن هم پوششی است كه در پشت آن تروریست های واقعی دست به عمل می زنند. مدارك سیا كه اخیراً از حالت محرمانه خارج شده است، برای پروژه «نورث وودز»؛ چه این پروژه ها انجام شده باشد و یا نه، تمایل و اشتیاق سیا را به كشتن شهروندان آمریكایی برای هدف های امپراتوری آشكار می كند. من اصرار دارم كه خوانندگان این مقاله از طریق Google Search این اسناد را خود شخصاً بخوانند.
مدارك قابل ملاحظه ای وجود دارد كه پای سیا و اف.بی.آی را به عنوان نیروهای مخفی پلیس در كشتن «جان اف كندی»، «مالكوم ایكس»، «دكتر مارتین لوتركینگ»، «رابرت كندی» و خیلی های دیگر به میان می كشد. مالكوم ایكس و دكتر مارتین لوتر كینگ را به وسیله گلوله آدم كش های حرفه ای خاموش كردند، درست وقتی آنها در آستانه تغییر ساختار كشور بودند این داستان آشنایی است؛ هر وقت، كسی، تهدیدی برای وضع موجود به حساب می آید، او را به قتل می رسانند و همیشه هم این كار به وسیله یك تك تیرانداز انجام می شود و بعد تحقیقاتی قلابی و ساختگی به منظور پنهان كردن مدارك انجام می گیرد. این امر هم در مورد آدمكش های حرفه ای و هم در مورد ۱۱ سپتامبر انجام شده است و باز هم اتفاق خواهد افتاد.
هرگاه، حمله بعدی تروریستی در آمریكا واقع شود كه سرانجام این امر انجام می پذیرد، بعضی نام های آشنا به آن ارتباط داده خواهد شد. بن لادن و یا هر كس دیگری كه گناهكار معرفی شود، پوششی برای ناشناس ماندن مجرم واقعی است.
* چارلز سولیوان عكاس و نویسنده ای مستقل است كه در ویرجینیا زندگی می كند و نشانی اینترنتی او این است:
Informationclearinghouse.info/article۱۱۶۳۹.htm
منبع:
سایت information clearinghouse
نوشته چارلز سولیوان* - برگردان: پوراندخت مجلسی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید