جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

هاشمی ستیزی چرا؟


هاشمی ستیزی چرا؟
چندی است که تخریب هاشمی رفسنجانی به نقطه ی مشترک برخی از افراد غیر هم اندیش تبدیل شده است. به گونه ای که ایشان با همه ی اختلافات بنیادی که در اندیشه و عمل با یکدیگر دارند، در تخریب هاشمی مسیری واحد و یکسویه می پیمایند.
شاید دلایل مختلفی اعم از تاکتیکی و مبنایی برای این مهم متصور باشد که نوشتار حاضر به موردی که یکی از دلایل این اتفاق نامیمون است به نحو اختصار می پردازد.
در بین احزاب سیاسی کشور اعم از کسانی که اسلام را با گرایش غرب گرایانه تفسیر می کنند و کسانی که نگاهی وفادارانه نسبت به معارف اسلامی دارند، افراد و افکاری یافت می شوند که مدیریت روحانیت را بر نمی تابند و معتقدند روحانیت به استثنای ولی فقیه، قضاوت، امامت جمعه و ... باید به مسئولیت اصلی خویش که همان تبلیغ است، بپردازد.
این نگاه دو راه را برای اثبات ادعای خود پی می گیرند که اولین آن طرح مباحث نظری در این خصوص می باشد. اما چون مبنای مستحکمی برای نظریه پردازی در این باره ندارند، ناچار در پررنگ ترین استدلال های خود یا هم چون آقای دکتر علی مطهری به گفته های استاد شهید علامه مرتضی مطهری (ره) که به شدت قابل نقض و نقد است، استناد می کنند و یا به دامان نظر اولیه ی حضرت امام (ره) مبنی بر رئیس جمهور نشدن روحانیت پناه می برند، بدون آن که بر نظرات تکاملی و بعدی حضرت ایشان نظری بیافکنند.
اما در راه دوم ایشان تلاش می نمایند تا دوران مدیریت روحانیت را که شاخص ترین آن دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی است را سیاه جلوه دهند و با این شیوه به مقصود خویش که اثبات ناکارآمدی مدیریت روحانیت و نفی آن است، برسند. اما چرا از دوران ریاست جمهوری هاشمی به عنوان شاخص مدیریت کلان یا مدیریت روحانیت در عرصه ی ریاست جمهوری نام می بریم.
پاسخ بدین سوال بسیار بدیهی است، چون دوران ریاست جمهوری مقام معظم رهبری، رئیس جمهور سمتی تشریفاتی داشت و دولت را نخست وزیر تشکیل می داد و درست بدین دلیل از دولت جنگ با نام دولت مهندس موسوی نام می برند و ضعف ها و قوت هایش را نیز به نام وی ثبت می کنند.
اما دولت آقای خاتمی نیز، فاقد شاخص های لازم برای به یدک کشیدن عنوان مدیریت روحانیت است. بنابراین آن چه عملا می تواند به عنوان مدیریت روحانیت مورد اهتمام قرار گیرد، دولت آقای هاشمی است. دولتی که ریاست آن را انقلابی ترین، کارآمدترین و نزدیکترین شخصیت به امام (ره) و رهبری بر عهده داشت.
حال با این تفاسیر کسانی با ایده های مختلف در توافقی نانوشته تمام تلاش خود را مصروف سیاه و ضعیف جلوه دادن دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی کرده اند تا به زبانی دیگر به افکار عمومی و روحانیت معزز بباورانند که وقتی کارآمدترین، انقلابی ترین و نزدیک ترین روحانی به امام (ره) و رهبری صاحب چنین عملکردی است که ما آن را ترسیم می کنیم، آیا بهتر نیست روحانیت برای حفظ وجاهت خویش به کار اصلی خود که همان تبلیغ دین است باز گردد و مدیریت جامعه را به اهلش که البته از سنخ روحانی نیستند بسپارد؟
بدیهی است که وقتی افکار عمومی و جوانان عزیز از مدیریت هاشمی با آن وجاهت بالایی که برای وی قائل هستند، چنین فضایی را در ذهن و اندیشه ی خود ترسیم می کنند، بدیهی است هیچ گاه به روحانیتی که بعد از این بخواهد زعام مدیریت کلان کشوری به عهده گیرد، اجازه ی حاکمیت ندهند.
چرا که وقتی از عملکرد یکی از شاخص ترین روحانیت انقلابی این گونه تصوری در ذهن دارند، ناگفته پیداست که هیچ گاه بر عملکرد روحانیتی که سابقه و تجربه ی هاشمی را ندارند اعتماد نکنند. بنابراین یکی از جدی ترین دلایل هاشمی ستیزی کنونی نفی مدیریت روحانیت است و سوگمندانه جماعتی از روحانیون نیز در نوشتن این داستان تلخ همراهی می کنند. روحانیتی که در زمان ریاست جمهوری هاشمی زنده و صاحب قدرت بودند و می توانستند عملکردهای اشتباه او را نقادی کنند، اما با این همه در آن زمان جز تکریم و تعریف از ایشان در مورد عملکرد آقای هاشمی نوشته و گفته نشده است و هم اینک با چرخشی باور نکردنی به گفته ها و حمایت های خود نقد می زنند.
اما با نیم نگاهی به شورای سیاستگذاری احزاب اطلاح طلب و اصولگرا که هم اینک هاشمی را سیبل تیرهای خود قرار داده اند، متوجه خواهیم شد که حتی یک روحانی همسو نیز در شورای سیاست گذاری ایشان وجود ندارد و این خود پیام های تلخی دارد که برای بررسی آن فرصت و مجال دیگری لازم است.
البته ما تعصبی نسبت به مدیریت روحانیت نداریم، اما معتقدیم بهشتی ها در هر لباسی لایق مدیریتند، چرا برخی در تلاشند بهشتی های روحانیت را از حلقه ی مدیریت جامعه خارج کنند؟
آیا نباید در قول و عمل ایشان تردید روا داشت؟ امروز تخریب هاشمی از یک منظر تخریب مدیریت روحانیت و به معنایی خارج کردن مدیران روحانی از عرصه های کلان مدیریت اجرایی کشور است.
وقتی هاشمی با آن وجاهت چنین تخریب می شود، باید به روحانیون جوان با همه ی توانمندی هایی دارند، حق داد که حتی فکر مدیریت کلان اجرایی را در ذهن نپرورانند.
اما بر مدعیان دروغین اصلاحات که حرجی نیست، ولی از کسانی که خود را متولی اصولگرایی می دانند و دائم بر طبل آن می کوبند، می پرسیم چرا ؟ آیا بیراهه می روید و خود نمی دانید، یا دانسته بر این گذرگاه های تنگ و گمراه گام می نهید. بی شک این روزگار نیز سپری خواهد شد اما هاشمی و هاشمی ها تا تاریخ زنده است، زنده خواهند ماند، سلام بر او و صبر جمیلش.
شاید خوانندگان گرامی از این که ما نیز مثل اغلب طلاب از نوشتن نام خود امتناع کردیم، سرزنشمان کنند، اما باید به ایشان گفت که تا وقتی قلم های امثال خانم فاطمه رجبی ها است، این عیب را بر ما خورده نگیرید. چرا که ما سرمایه ای جز آبرو نداریم و اگر آن را نیز به تیغ امثال این خواهر گرامی بسپاریم، دیگر چیزی برای از دست دادن نخواهیم داشت.
یادداشت به قلم یکی از خوانندگان عصرایران نگاشته و برایمان ارسال شده است ،الزاماً منعکس کننده مواضع سایت نیست و صرفاًبر مبنای رویکرد اصولی عصرایران در انتشار آرای مختلف ، درج می شود .
منبع : سایت تحلیلی خبری عصر ایران