یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سیر و عنبر


سیر و عنبر
هر قدر که فرارسیدن موسم انتخابات برای مردم ما نشاط آور است، رفتار برخی سیاست بازان در این عرصه که یکجا عقل و اخلاق و منطق و انصاف را زیرپا می نهند، باعث ملال و دلزدگی می شود. این طایفه به اقتضای پریشان حالی، روزگار را تیره و تار می نمایانند و غوغا می سازند و طبالی می کنند و این همه غوغا صرفا برای آن است که متاع مانده و باد کرده بر دستشان را مشتریانی بیابند. بازارگرمی شان هم حال ناظران را بد می کند، که این چه مشک است که عطار باید در اوصافش فریاد کشد و طبل غازی- به قول سعدی- بنوازد؟! هرچه در بساط طرف مقابل امید و طمأنینه و آرامش و خویشتن داری موج می زند، پهن کنندگان این یکی بساط، سوهان بر جان و روح ناظران می کشند.
۸ قرن پیش گویا شیخ مصلح الدین سعدی حکیم و سخنور بزرگ ایرانی فضای سیاسی و انتخاباتی امروز را می دید که در باب هشتم گلستان (آداب صحبت) نوشت «خردمندی را که در زمره اجلاف (افراد سبک سر) سخن ببندد، شگفت مدار که آواز بربط با غلبه دهل برنیاید و بوی عنبر از گند سیر فرو ماند. نمی داند که آهنگ حجازی، فرو ماند زبانگ طبل غازی».
درباره مختصات انتخابات ریاست جمهوری پیش رو و یارکشی و رقابت در آن چند نکته به اجمال قابل توجه است:
۱) دولت آینده از خلأ پدید نمی آید و دفعتا -از هیچ- «خلق» نمی شود بلکه برآمده از تجربه و خورد و بازخوردهایی است که در عرصه سیاست معاصر کشور به ویژه طی دو دهه اخیر صورت بسته است. پایان جنگ در کشور انقلابی ما- که با داغ بزرگ ارتحال حضرت امام خمینی- مقارن شد، به اعتبار آغاز دوران سازندگی، فصلی جدید در رویکردها و حوادث اثرگذار بود. این ۲۰سال در بطن و متن خود آبستن اتفاقات بزرگ بین المللی و داخلی بود. سال های آغازین این دوران که خود به ۳ دوره تقسیم می شود، در محیط جهانی با فروپاشی بلوک شرق مصادف می شود و در یک فرآیند ۸-۷ ساله به سیطره تدریجی آمریکا و غرب بر جهان می انجامد.
به نحوی که مقارن با آغاز ۸ساله دوم (همزمان با روی کار آمدن دولت توسعه سیاسی یا اصلاحات در ایران)، پروژه «قرن جدید آمریکایی» در سال ۱۹۹۷ میلادی از سوی موسسه نومحافظه کار و متنفذ امریکن اینترپرایز تدوین شد. در ادامه روند جهانگیری آمریکا و غرب، دولت میلیتاریست بوش روی کار می آید و یورش آشکار را برای فتح قلب خاورمیانه آغاز می کند.
آن گونه که برخی مدعیان اصلاح طلبی بعدها گفتند، فروپاشی بلوک شرق نقش موثری در فروکش کردن شعارهای عدالت گرایانه و دولت محور این طیف داشت همچنان که غلبه ایدئولوژی کاپیتالیستی «لیبرال- دموکراسی» به عنوان «ایدئولوژی پایان تاریخ» تاثیری تمام کننده در خلع سلاح جریان تجدیدنظر طلب ایرانی برجای گذاشت. به عبارت دیگر طی ۱۶ساله پس از پایان دفاع مقدس ، هرچه شیطان بزرگ و قدرت های هم پیمان در تهاجم فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی به اعتبار فروپاشی رقیب خود(بلوک شرق) گستاخ تر و مهاجم تر می شدند، در این سو روحیه انفعال و حیرت و کرنش و تسلیم مقابل «غرب»- غرب به مفهوم تام و فراگیر آن- در میان طیفی از جریان های سیاسی موثر در صحنه سیاسی ایران غلبه بیشتری می یافت چندان که در دولت و دوران ۸ساله سازندگی و توسعه اقتصادی، گروهی از این طیف سپر انداختند و در ۸ساله بعدی، جریان دوم از همین طیف که تا پیش از آن منتقدان جدی جریان حاکم بر دولت سازندگی بودند، به تسلیم درآمدند. حالا تهدیدهایی نظیر دنیازدگی و زراندوزی و قدرت طلبی، و انقلاب درونی و استحاله و انحلال روحی حاصل از این فرسودگی های اعتقادی را اضافه کنید به آن فضای نابرابر «هجمه» و «انفعال». دشمن به مفهوم واقعی طمع کرد و «عافیت» و «رخوت» پیشاهنگ حمله او شد در جبهه خودی. شبیخون فرهنگی به ویژه آنجا که نخبگان صاحب منصب و صاحب نفوذ را هدف گرفته بود، گشودن جبهه ای تازه برای حمله گازانبری بود. رنگ باختن و کم فروغ شدن ارزش ها و اصول انقلاب به عنوان ارکان پیشرفت و پایداری و مقاومت، ایران انقلابی را در معرض آسیب و لطمه قرار داده بود. خدمتگزاری و عدالت خواهی در میان طیفی از دولتمردان رنگ می باخت و به موازات آن بر زرق و برق و هیجان مسابقه اشرافیگری و طعمه انگاری قدرت و منصب افزوده می شد. در کنار این بدمستی قدرت، دشمن هم در حال یارگیری بود.
مجموعه حوادث، صحنه را چنان برای دشمن آراست که باور کرد ریشه های مردمی و اعتقادی جمهوری اسلامی پوسیده و به تکانی می توان آن را سرنگون ساخت. آشوب غریبی که تیرماه سال ۷۸ به بهانه حادثه کوی دانشگاه در تهران کلید خورد و به برخی شهرها- از جمله تبریز و...- سرایت داده شد، بازسازی عملیات ۴۶سال پیش «آژاکس» از سوی سرویس اطلاعاتی آمریکا و برخی دولت های همسو بود. اکنون کجروی ها و خوش خیالی ها، کدگذاری های دشمن و جریان آفرینی ها و خط کشی های انحرافی در کنار خطاهای نابخشودنی، پروژه براندازی خاموش را که دشمن یک دهه روی آن کار کرده بود را به نقطه انفجار رسانده بود. سیا، اینتلیجنس سرویس و موساد حق داشتند جشنی بزرگتر از فروپاشی شوروی را تدارک کنند. گویا کشوری انقلابی و الهام بخش که با جنگ جهانی ۸ساله و انواع کودتاها و آشوب ها و تحریم ها و محاصره ها از پا درنیامده بود، از درون در حال فروپاشی بود.
آن ماجرا البته به لطف الهی و پایمردی نیروهای انقلاب، خلاف طراحی بانیانش رقم خورد و سرآغاز ناکامی ها و شکست دشمنان خارجی و داخلی شد اما روند انفعال در برابر دشمن تا پایان ۸ساله دوم، سرلوحه عملکرد طیفی متنفذ از دولتمردان قرار گرفته بود که نمونه اش را بعدها در چالش هسته ای می شد جست وجو کرد.
روی کار آمدن اصولگرایان از سال ۱۳۸۱به بعد که اوج آن پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ بود، روند تحولات را به کلی دگرگون کرد. هرچند که تا رسیدن به آرمان ها و اهداف بزرگ هنوز راه بسیار است اما باید گفت حاکمیت اصولگرایی در مجلس و دولت، اساسا کشور را از پرتگاه وضعیت قهقرایی، اورژانسی و فوق العاده بازگرداند و دوباره در مسیر شتابان پیشرفت، عزت، اقتدار و عدالت قرار داد. دولت آینده از این جهت قرار است گامی رو به جلو و به سوی افق روشن آینده باشد نه عقبگرد به گذشته مخدوش و مغشوشی که مدیریت حسینقلی خانی رقم زد و به شیوه شاه سلطان حسینی منافع ملی را از جمیع جهات در معرض تاراج انواع مهاجمان قرار داد.
۲) برای طایفه حزب بادی و نفاق آلود که به «اصول» پشت پا زدند و نفس «اصلاحات» حقیقی در کشور را به شماره انداختند، چه فرقی می کند که به دروغ از خاتمی بیاویزند، یا موسوی و کروبی. مگر خاتمی را در تبلیغات انتخاباتی «سیدفاطمی» نگفته و بعدها قدیس اصلاحات از او نساخته بودند. آیا این مواضع مانع شد که به همو شاه سلطان حسین و اردک لنگ نگویند؟ و آیا پس از آن که با چنین اهانت های پنهان و آشکاری از او هتک حرمت کردند، دیگر سراغش نرفتند که ای نجات و منجی اصلاحات به میدان بازگرد؟ مگر به جفا و دروغ آقای هاشمی را عالیجناب سرخپوش قتل های زنجیره ای لقب ندادند و سپس در انتخابات سال ۸۴ جامه «قدیس اصلاحات» بر تن همو نکردند؟ حال چه استبعادی دارد «خاتمی نیوز»شان یک روز بنویسد «موسوی با آمدن خود باعث مرگ اصلاحات می شود» و دو هفته بعد تبدیل شود به موسوی نیوز و گریم و روتوش کردن چهره و تصویر وی برای معرفی او به عنوان «ضرورت امروز اصلاحات»؟! و مگر خطا نوشته بود یکی از همین عناصر ضدانقلاب فراری (میرابراهیمی) در سایت ضدانقلابی روزآن لاین که «پشت درهای بسته، هاشمی را پس از آن همه اتهام پذیرفتند، این بار هم موسوی را می پذیرند.» غیر از این شد؟ آنها لیبرالی ترین- اباحی ترین- نسخه لیبرالیسم را در تجربه ای عملی تدوین کرده اند، پس چرا رنج تقید به اصول ملی و انسانی و اسلامی را به جان بخرند یا به نام اصلاح طلبی، درتب و تاب ویرانی و تباهی و فساد نباشند؟
۳) مرزهای اصولگرایی و اصلاح طلبی راستین اما جداست. ضعف ها و کمبودها را نباید و نمی توان انکار کرد اما کدام دولت، اصولگراتر و اصلاح طلب تر و تحول گراتر از دولت فعلی؟! دولت و رئیس جمهور البته بی نیاز از نقد نیستند هیچ، که حقشان بر گردن صاحب نظران و متفکران ادا نشده باقی می ماند اگر از ضعف ها و غفلت ها و خطاهای خود بی خبر بمانند. اما هیچ انسان یا جریان خردمند مآل اندیشی مجاز نمی شمرد که از ۹۰درصد خیر و قوت به خاطر مثلا ۱۰درصد خطا و ضعف عبور کند و به معامله دو سر ضرر و باخت طمع ببندد. مسئولیت بزرگی است بر عهده تمام اصولگرایان و اصلاح طلبان حقیقی که چگونگی ارتقای استانداردهای مدیریتی و خدمتگزاری و نیز فعال کردن ظرفیت های استفاده نشده دولت را به دولتمردان به ویژه رئیس جمهور محترم گوشزد کنند- چرا که هنوز از تمام ظرفیت ها استفاده نشده- اما به یقین این طیف ها گوهر را با خزف اشتباه نخواهند گرفت.
باید با آن جنبش اجتماعی که در سال ۸۴ به اوج بلوغ و شکوفایی رسید همراه شد. نکند خدای ناکرده جریان های سیاسی خود بگویند و خود باور کنند و اصطلاحا شیوه راه بینداز و جا بینداز پیشه کنند اما سر بزنگاه غافلگیر شوند و معلوم شود مردم و نخبگان اجتماعی به یک راه رفته اند و شماری از سیاسیون به راهی دیگر. کانون آن موج و جنبش جوشان است اگرچه این روزها در قیاس با غرش ها و طبالی ها و رجزخوانی های سیاسی موقر و متین و آرام نشان می دهد. آرامش دریا کسی را به خطا نیندازد که بخواهد به گفتمان اصیل و انقلابی ملت ایران دهن کجی کند و به خیال جمع کردن رای مشتی امتیازطلب سیری ناپذیر، به ارزشها و آرمان ها پشت پا زند. افکار عمومی، کوه و فعل ما نداست.
نامزدها و حامیان آنها متاع خود عرضه کنند و هنر خویش بنمایانند. اما رشک و کینه ورزی و عقده گشایی و لجن پراکنی علیه خدمتگزاران مردم، نه رسم جوانمردان است و نه آیین عقلا.
انتخابات چهارسوق عطاران و عنبرفروشان است. آن که عطر و عنبر ندارد و سیر می برد و بر بساط می گذارد، و شامه رهگذران را می آزارد، خیال خام در سر نپروراند که چون بوی عنبر از گند سیر فرو ماند، پس لاجرم این سودا به سود او آید. اندکی سلیقه باید، مگر که شامه وی گرفته باشد و نگاه خیره مردم را خریدار پندارد.
محمد ایمانی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید