سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

اخلاص


اخلاص
منظور از «اخلاص» همان خلوص نیت است، و منظور از خلوص نیت این است که انگیزه تصمیم گیری تنها خدا باشد و بس.
ممکن است کسانی دارای اراده‏های محکم برای انجام مقاصدی باشند، ولی انگیزه آنها رسیدن به اهداف مادی باشد؛ اما سالکان راه خدا کسانی هستند که اراده نیرومند آنان آمیخته با خلوص نیت، و برخاسته از انگیزه‏های الهی است.
در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی، به کمتر چیزی به اندازه اخلاص نیت اهمیت داده شده است. در جای جای قرآن مجید و کلمات معصومین(ع) سخن از اخلاص نیت به میان آمده، و عامل اصلی پیروزی در دنیا و آخرت شمرده شده است؛ و اصولا از نظر اسلام هر عملی بدون اخلاص نیت بی‏ارزش است. این از یک‏سو.
از سوی دیگر، مساله اخلاص از مشکلترین کارها شمرده شده به گونه‏ای که تنها اولیاء الله و بندگان خاص خدا به اخلاص کامل می‏رسند، هر چند اخلاص در هر مرحله‏ای محبوب و مطلوب است.
بهتر است در اینجا نخست‏به سراغ قرآن مجید برویم و گوشه‏ای از آیات مربوط به اخلاص را که ویژگیهای خاصی دارد از نظر بگذرانیم:
در آیات متعددی از قرآن، سخن از مخلصین (خالصان) یا مخلصین (خالص شدگان!) به میان آمده، و آنها را با تعبیرات گوناگون و پرمعنی توصیف و تمجید می‏کند، از جمله:
۱) در آیه ۵ سوره بینه می‏خوانیم: «و ماامروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء و یقیموا الصلوهٔ و یؤتوا الزکوهٔ و ذلک دین القیمهٔ؛ به آنها دستوری داده نشده بود جز این که خدا را بپرستند در حالی که دین خود را خالص کنند و از شرک به توحید باز گردند نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند؛ و این است آیین مستقیم و پایدار!»
با توجه به این که دین مفهوم گسترده‏ای دارد که عقاید و اعمال و درون و برون را همگی شامل می‏شود، و با توجه به این که ضمیر در «ما امروا» به همه پیروان مذاهب آسمانی برمی‏گردد، و با توجه به این که: اخلاص و نماز و زکات در آیه به عنوان تنها دستورهای الهی به همه آنها است، اهمیت این موضوع کاملا روشن می‏شود، این تعبیر نشان می‏دهد که همه دستورهای الهی از حقیقت توحید و اخلاص سرچشمه می‏گیرد.
۲) در جای دیگر همه مسلمانها را مخاطب ساخته و می‏فرماید: «فادعوا الله مخلصین له الدین و لو کره الکافرون؛ خداوند (یگانه) را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید، هرچند کافران ناخشنود باشند.» (سوره غافر، آیه ۱۴)
۳) در جای دیگر، شخص پیامبراسلام صلی الله علیه و آله را مخاطب ساخته و بطور قاطع به او دستور می‏دهد: «قل انی امرت ان اعبد الله مخلصا له الدین؛ بگو من مامورم خدا را پرستش کنم، در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم!» (سوره زمر، آیه ۱۱)
از این آیات و آیات متعدد دیگر که همین معنی را می‏رساند بخوبی استفاده می‏شود که اخلاص اساس دین و شالوده محکم و رکن رکین آن است.
درباره مخلصان (خالص شدگان) که تفاوت آن را مخلصین (خالصان) شرح خواهیم داد، تعبیراتی از این مهمتر دیده می‏شود:
۱) در آیه ۳۹ و ۴۰ سوره حجر می‏خوانیم که شیطان بعد از رانده شدن از درگاه خدا، از سر لجاجت و خیره سری عرض می‏کند: «و لاغوینهم اجمعین - الا عبادک منهم المخلصین؛ من همه آنها را گمراه خواهم ساخت مگر بندگان مخلصت را!»
این تعبیر نشان می‏دهد که موقعیت بندگان مخلص آن چنان تثبیت‏شده است که حتی شیطان افسونگر و لجوج طمع خود را از آنها بریده است.
۲) در آیه ۳۹ و۴۰ سوره صافات، وعده پاداش فوق‏العاده‏ای که جز خدا از آن آگاه نیست به آنان داده شده، می‏فرماید: «و ما تجزون الا ما کنتم تعملون - الا عباد الله المخلصین؛ شما جز به آنچه انجام می‏دادید جزا داده نمی‏شوید، مگر بندگان مخلص خدا (که رابطه‏ای میان اعمال و جزای آنها نیست، و بر سرخوان نعت الهی بی‏حساب پاداش‏می‏گیرند).
۳) در آیه ۱۲۷ و ۱۲۸ همین سوره (صافات) مقام مخلصین را چنان والا شمرده که از حضور در دادگاه الهی در قیامت معافند (و یکسره به بهشت جاویدان پروردگار روانه می‏شوند!)
۴) در آیه ۱۵۹ و ۱۶۰ همین سوره تنها بیان و توصیف مخلصین را شایسته ذات پروردگار شمرده است، که نشان عمق واقعی معرفت آنان است؛ می‏فرماید: «سبحان الله عما یصفون - الا عباد الله المخلصین؛ منزه است‏خداوند از آنچه آنها توصیف می‏کنند، مگر (توصیف) بندگان مخلص خدا!»
۵) در آیه ۲۴ سوره یوسف، هنگامی که سخن از حمایت الهی در برابر وسوسه‏های خطرناک همسر عزیز مصر به میان می‏آورد، می‏فرماید: «کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین؛ اینچنین کردیم، تا بدی و زشتی را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود».
در این که میان «مخلص» و «مخلص» («خالصان» و «خالص شدگان)» چه تفاوتی وجود دارد؟ سخنهایی گفته شده است؛ ولی شاید بهترین تفسیر در این زمینه این باشد که «مخلصان» کسانی هستند که خود در راه خالص سازی خویشتن از هرگونه آلودگی به شرک و انگیزه‏های غیر الهی، و رذائل اخلاقی گام می‏نهند، و تا آنجا که در توان دارند پیش می‏روند؛ اما «مخلصان» کسانی هستند که امدادهای الهی و عنایات ربانی، آخرین ناخالصیهای وجودشان از میان می‏برد، و به لطف پروردگار از هر نظر خالص می‏شوند.
توضیح این که: ناخالصیها در وجود انسان در واقع دو گونه است:
گونه‏ای از آن طوری است که انسان از آن آگاه می‏شود، و توان بر طرف ساختن آن را دارد، ودر این‏راه می‏کوشد و تلاش می‏کند و موفق به اخلاص نیت و عقیده و عمل می‏شود.
اما گونه‏ای دیگر از آن بقدری مخفی و مرموز است که انسان توانایی بر تشخیص، و در صورت تشخیص، توانایی بر پاکسازی آن ندارد؛ همان‏گونه که در روایت معروف نبوی وارده شده: «ان الشرک اخفی من دبیب النمل علی صفاهٔ سوداء فی لیلهٔ ظلماء؛ شرک (و نفوذ آن در اعمال) مخفی تر است از حرکت مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریک!» [۲]
در این گونه موارد هرگاه لطف الهی شامل حال سالکان راه نشود، از این گذرگاه صعب‏العبور گذر نخواهند کرد، و در ناخالصیها می‏مانند؛ اما گویی خداوند جایزه کسانی را که در اخلاص خویش تا آخرین مرحله توان و قدرت می‏کوشند، این قرار داده که باقی مانده راه را تنها با عنایت او بپویند، و این مخلصان را مخلص کند.
هنگامی که انسان به این مرحله برسد دیگر در برابر وساوس شیاطین و هوای نفس بیمه خواهد شد، و طمع شیطان از او بریده می‏شود، و شیطان در برابر این افراد رسما اظهار عجز می‏کند.
اینجاست که از خوان نعمت الهی بی‏حساب بهره می‏گیرند، و توصیف آنها درباره صفات جلال و جمال پروردگار، رنگ توحید خالص به خود می‏گیرد، و طبیعی است که در قیامت نیز بدون حساب وارد بهشت می‏شوند چرا که حساب خود را در این جهان صاف کرده‏اند.
این همان است که امیرمؤمنان علی علیه السلام طبق بعضی از خطب نهج‏البلاغه بدان اشاره کرده، و در توصیف بندگان شایسته پروردگار می‏فرماید: «قد اخلص لله فاستخلص؛ یکی از صفات برجسته آنان این است که خویش را برای خدا خالص کرده، و خداوند خلوص او را پذیرفته (و به مرحله نهایی رسانیده است). [۳]
به همین دلیل درباره پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی چنین آمده است: «فعند ذلک استخلص الله عزوجل لنبوته و رسالته من الشجرهٔ المشرفهٔ الطیبهٔ ... محمدا صلی الله علیه و آله اختصه للنبوهٔ و اصطفاه بالرسالهٔ؛ در این هنگام خداوند بزرگ محمد صلی الله علیه و آله را برای نبوت و رسالتش از شجره پر ارزش پاک برگزید و خالص گردانید.» [۴]
و در حدیث دیگری که از بعضی معصومان: روایت شده می‏خوانیم: «وجدت ابن آدم بین الله و بین الشیطان فان احبه الله تقدست اسمائه، خلصه و استخلصه و الا خلی بینه و بین عدوه؛ فرزندم آدم را در میان خدا و شیطان می‏بینم، اگر خداوند متعال او را (به سبب تلاش و کوشش در راه اخلاص) دوست دارد، خالص و مخلصش می‏سازد، وگرنه او را در برابر شیطان، رها می‏سازد». [۵]
کوتاه سخن این که: مساله خلوص و اخلاص در نیت و اعتقاد و اخلاق و عمل، از مهمترین گامها و اساسی‏ترین پایه‏های تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله است.
● اخلاص در روایات اسلامی
این معنی در روایات اسلامی نیز فوق‏العاده مورد بحث قرار گرفته است که گوشه‏هایی از آن را در ذیل از نظر می‏گذرانیم:
۱) در حدیثی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می‏خوانیم: «ثلات لایغ-ل علیهن قلب رجل مسلم اخلاص العمل لله عزوجل و النصیحهٔ لائمهٔ المسلمین و اللزوم لجماعتهم؛ سه چیز است که قلب هیچ مسلمانی نباید درباره آن خیانت کند (و همه مسلمین باید آن را رعایت کنند): خالص کردن عمل برای خدا، و خیرخواهی برای پیشوایان اسلام و ملازمت جماعت مسلمین و جدا نشدن از آن». [۶]
۲) در حدیث دیگری از آن حضرت می‏خوانیم که اخلاص از اسرار الهی است: «الاخلاص سر من اسراری استودعه قلب من احببته من عبادی؛ اخلاص یکی زا اسرار من است و آن را در قلب هر کس از بندگانم را که دوست بدارم به ودیعه می‏گذارم». [۷]
۳) امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرماید: «الاخلاص اشرف نهایهٔ؛ اخلاص با ارزشترین مقامی است که انسان به آن می‏رسد». [۸]
۴) و در تعبیر بلند دیگر می‏فرماید: «الاخلاص اعلی الایمان؛ اخلاص برترین مقام ایمان است». [۹]
۵) و در تعبیر پرمعنای دیگری از همان امام می‏خوانیم: «فی اخلاص الاعمال تنافس اولوا النهی و الالباب؛ رقابت عاقلان و اندیشمندان با یکدیگر در اخلاص عمل است». [۱۰]
۶) این مساله تا آنجا اهمیت دارد که رسول‏اکرم صلی الله علیه و آله تفاوت مقامات مؤمنان را در تفاوت درجات اخلاص می‏شمرد و می‏فرماید: «بالاخلاص تتفاضل مراتب المؤمنین». [۱۱]
۷) امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز آخرین مرحله یقین را اخلاص معرفی می‏کند و می‏فرماید: «غایهٔ الیقین الاخلاص». [۱۲]
۸) اخلاص بقدری اهمیت دارد که مقدار مختصری از عمل که با آن باشد سبب نجات انسان می‏گردد، چنان که در حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است: «اخلص قلبک یکفک القلیل من العمل». [۱۳]
۹) اخلاص تا آن حد اهمیت دارد که علی علیه السلام آن را عبادت مقربان درگاه خدا می‏شمرد، و می‏گوید: «الاخلاص عبادهٔ المقربین». [۱۴]
۱۰) این بحث دامنه‏دار را با حدیث جالب دیگری از علی علیه السلام به پایان می‏بریم که فرمود: «طوبی لمن اخلص لله العبادهٔ و الدعاء ولم یشغل قلبه بما تری عیناه، و لم ینس ذکر الله بما تسمع اذناه و لم یحزن صدره بما اعطی غیره؛ خوشا به حال کسی که عبادت و دعایش را برای خدا خالص کند، و قلب خود را به آنچه می‏بیند مشغول ندارد، و یاد خدا را با آنچه می‏شنود، به فراموشی نسپرد، درونش به خاطر نعمتهایی که به دیگران داده شده است، غمگین نشود». [۱۵]
● حقیقت اخلاص
مرحوم فیض کاشانی در محجهٔالبیضاء در این زمینه چنین می‏نویسد: «حقیقت اخلاص آن است که نیت انسان از هرگونه شرک خفی و جلی پاک باشد»، قرآن مجید می‏فرماید: و ان لکم فی الانعام لعبرهٔ نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربین؛ در وجود چهارپایان برای شما درسهای عبرتی است، چرا که از درون شکم آنها، از میان غذاهای هضم شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما می‏نوشانیم. [۱۶]
«شیر خالص آن است که نه رگه‏های خون در آن باشد، و نه اثری از آلودگی درون شکم و نه غیر آن، صاف و پاک و بدون غل و غش باشد؛ نیت و عمل خالص نیز همان‏گونه است، باید هیچ انگیزه‏ای جز انگیزه الهی بر آن حاکم نگردد». [۱۷]
در روایات اسلامی نیز تعبیرات بسیار لطیفی درباره حقیقت اخلاص و نشانه‏های مخلصین بیان شده که به بخشی از آن اشاره می‏کنیم:
۱) در حدیثی از رسول‏خدا صلی الله علیه و آله می‏خوانیم که فرمود: «ان لکل حق حقیقهٔ و مابلغ عبد حقیقهٔ الاخلاص حتی لا یحب ان یحمد علی شی‏ء من عمل لله؛ هر حقیقتی نشانه‏ای دارد، هیچ بنده‏ای به حقیقت اخلاص نمی‏رسد مگر زمانی که دوست نداشته باشد که او را به خاطر اعمال الهی‏اش بستانید». [۱۸]
۲) در حدیث دیگری از همان حضرت نقل شده که فرمود: «اما علامهٔ المخلص فاربعهٔ؛ یسلم قلبه، و تسلم جوارحه، و بذل خیره و کف شره؛ اما علائم مخلص چهار چیز است: قلبش تسلیم خداست، همچنین اعضایش تسلیم فرمان اوست، خیر خود را در اختیار مردم می‏گذارد و شر خود را باز می‏دارد». [۱۹]
۳) در حدیث دیگری از امام باقر علیه السلام می‏خوانیم: «لایکون العبد عابدا لله حق عبادته حت-ی ینقطع عن الخلق کله الیه، فحینئذ یقول هذا خالص لی فی-تقبله بکرمه؛ هیچ عبادت کننده‏ای حق عبادت خدا را به جا نمی‏آورد، مگر این که از تمام مخلوقات چشم بردارد و متوجه او شود؛ در این هنگام، خداوند می‏فرماید: این برای من خالص شده است؛ پس به کرمش او را می‏پذیرد». [۲۰]
۴) و بالاخره امام صادق علیه السلام جان سخن را در یک جمله کوتاه خلاصه کرده، و درباره اخلاص می‏فرماید: «ما انعم الله عزوجل علی عبد اجل من ان لایکون فی قلبه مع الله غیره؛ خداوند متعال نعمتی بزرگتر از این به بنده‏ای نداده است که در قلبش با خدا، دیگری نباشد». [۲۱]
اکنون با توجه به اهمیت فوق‏العاده اخلاص، و تاثیر عمیق آن در پیمودن راه حق، و وصول به مقامات عالیه قرب الی الله، این سؤال پیش می‏آید که اخلاص را چگونه می‏توان به دست آورد؟
بی شک اخلاص نیت همیشه برخاسته از ایمان و یقین و عمق معارف الهیه است؛ هر قدر یقین انسان به توحید افعالی خدا بیشتر باشد و هیچ مؤثری را در عالم هستی، جز ذات پاک او نشناسد، و همه چیز را از او و از ناحیه او و به فرمان او بداند، و اگر اسباب و عواملی در عالم امکان وجود دارد، آن را نیز سر بر فرمان او ببیند چنین کسی اعمالش توام با خلوص است؛ زیرا جز خدا مبدا تاثیری نمی‏بیند که برای او کار کند.
این حقیقت در روایات اسلامی در عبادات کوتاه و پر معنایی منعکس است: امام علی‏بن ابیطالب علیهما السلام در حدیثی می‏فرماید: «الاخلاص ثمرهٔ الیقین؛ اخلاص میوه درخت یقین است». [۲۲]
و از آنجا که عبادت به مقتضای واعبد ربک حتی یاتیک الیقین یکی از اسباب یقین می‏باشد، در حدیث دیگری از همان حضرت آمده است که «الاخلاص ثمرهٔ العبادهٔ؛ اخلاص میوه درخت عبادت است». [۲۳]
و نیز از آنجا که علم و معرفت یکی از سر چشمه‏های یقین است، و یقین چنان که گفتیم سرچشمه اخلاص است، در حدیثی از همان حضرت آمده است که فرمود: «ثمرهٔ العلم اخلاص العمل؛ میوه علم، اخلاص عمل است». [۲۴]
و بالاخره در گفتار جامعی از مولی علی علیه السلام به سرچشمه‏های اخلاص چنین اشاره شده است: «اول الدین معرفته، و کمال معرفته التصدیق به، و کمال التصدیق به توحیده، و کمال توحیده الاخلاص له؛ سرآغاز دین معرفت خداست، و کمال معرفتش تصدیق ذات اوست، و کمال تصدیق ذاتش، توحید و شهادت بر یگانگی او می‏باشد؛ و کمال توحید او اخلاص است». [۲۵]
● موانع اخلاص
بزرگان علم اخلاق در این زمینه اشارات روشن و دقیقی دارند، بعضی معتقدند اخلاص موانع و آفات آشکار و نهان دارد؛ بعضی بسیار قوی و خطرناک و بعضی ضعیفتر است، و شیطان و هوای نفس برای مشوب ساختن ذهن انسان و گرفتن صفا و اخلاص و آلوده کردن اعمال به ریا نهایت تلاش و کوشش را می‏کنند.
بعضی از مراحل ریا کاری و آلودگی نیت‏به قدری روشن است که هر کسی آن را در می‏یابد؛ مثل این که شیطان در نمازگزار نفوذ می‏کند و می‏گوید نماز را آرام و آهسته و با آداب و خشوع انجام ده، تا حاضران تو را انسانی مؤمن و صالح بدانند و هرگز به غیبت تو آلوده نشوند، این یک فریب آشکار از ناحیه شیطان است!
گاه این وسوسه‏های شیطانی به شکل مخفی‏تری صورت می‏گیرد، و در لباس اطاعت ظاهر می‏شود؛ مثلا، می‏گوید: تو انسان برجسته‏ای و مردم به تو نگاه می‏کنند، اگر نماز و اعمالت را زیبا سازی دیگران به تو اقتدا کرده و در ثواب آنها شریک خواهی شد، و انسان بی‏خبر گاه تسلیم چنین وسوسه‏ای می‏شود، و در دره هولناک ریا سقوط می‏کند.
گاه وسوسه‏های شیطان از این هم پیچیده‏تر و پنهان تر است؛ مثل این که به نماز گزار می‏گوید انسان مخلص کسی است که در خلوت و جلوت یکسان باشد، کسی که عبادتش در خلوات کمتر از جلوات باشد، ریا کار است، و به این ترتیب او را وادار می‏کند که در خلوت نماز خود را جالب و جاذب کند تا بتواند در بیرون و در مقابل مردم نیز چنین کند و به اهداف خود برسد این نیز یک نوع ریا کاری خفی است که ممکن است‏بسیاری از آن غافل شوند و از درک آن عاجز گردند. و همچنین مراحل مخفی‏تر و پنهان‏تر. [۲۶]
براستی موانع و آفات اخلاص به قدری زیاد و متنوع و پنهان است که هیچ انسانی جز از طریق پناه بردن به لطف الهی از آن رهایی نمی‏یابد.
در روایات اسلامی نیز هشدارهای مهمی درباره آفات اخلاص آمده است:
از جمله در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام می‏خوانیم: «کیف یستطیع الاخلاص من یغلبه الهوی؛ چگونه توانایی بر اخلاص دارد کسی که هوای نفس بر او غالب است؟» [۲۷]
در حقیقت، عمده‏ترین آفت اخلاص و مهمترین مانع آن در این حدیث شریف بیان شده است. آری! هوای نفس است که سرچشمه اخلاص را تیره و تاریک می‏سازد.
در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار می‏خوانیم: «قلل الآمال تخلص لک الاعمال؛ آرزوها را کم کن (و دامنه آرزوهای دور و دراز را جمع نما) تا اعمال تو خالص شود!» [۲۸]
این نکته حائز اهمیت است که گاه انسان در این مورد، گرفتار وسواس می‏شود که آن خود یکی دیگر از نیرنگهای شیطان است، به او می‏گوید به نماز جماعت مرو، چرا که در آنجا ممکن است نیتت آلوده شود، فقط در خانه نماز بخوان، یا هنگامی که در میان جمعیت‏به نماز بر می‏خیزی مستحبات را ترک کن و نماز را بسیار سریع و دست و پا شکسته بخوان مبادا آلوده ریا گردی. و بسیار دیده‏ایم افرادی را که به خاطر همین گرفتاری از مستحبات مؤکدی که شرع، به آن دعوت کرده است باز مانده‏اند.
و شاید به همین دلیل است که قرآن مجید مردم را دعوت به انفاق پنهان و آشکار هر دوکرده است. می‏فرماید:«الذین ینفقون اموالهم باللیل‏والنهار سرا و علانیهٔ فلهم اجرهم عندربهم ولاخوف علیهم ولاهم یحزنون؛ آنها که اموال خود را شب و روز، پنهان و آشکار انفاق می‏کنند مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می‏شوند». [۲۹]
این بحث را با ذکر نکته دیگری پایان می‏دهیم و آن این‏که داشتن اخلاص در خلوت و تنهایی. چندان افتخار نیست، مهم آن است که انسان در جلوت و در میان مردم و در مرئی و منظر همگان بتواند اعمال خالصانه انجام دهد.
● آثار اخلاص
از آنجا که اخلاص گرانبهاترین گوهری است که در خزانه قلب و روح انسان پیدا می‏شود، آثار فوق‏العاده مهمی نیز دارد که در روایات اسلامی با تعبیرات کوتاه و بسیار پر معنی به آن اشاره شده است.
در حدیث معروفی از رسول‏خدا صلی الله علیه و آله می‏خوانیم: «ما اخلص عبد لله عزوجل اربعین صباحا الا جرت ینابیع الحکمهٔ من قلبه علی لسانه؛ هیچ بنده‏ای از بندگان خدا چهل روز اخلاص را پیشه خود نمی‏سازد مگر این که چشمه‏های حکمت و دانش از قلبش بر زبانش جاری می‏شود». [۳۰]
در حدیث دیگری از امام علی بن ابیطالب علیهما السلام می‏خوانیم: «عند تحقق الاخلاص تستنیر البصائر؛ به هنگام تحقق اخلاص، چشم بصیرت انسان نورانی می‏شود». [۳۱]
در حدیث دیگری از همان حضرت می‏خوانیم: «فی اخلاص النیات نجاح الامور؛ در اخلاص‏نیت پیروزی در کارها است». [۳۲]
این نکته روشن است که هر قدر نیت خالصتر باشد به باطن کارها اهمیت بیشتری داده می‏شود تا به ظاهر کار، و به تعبیر دیگر، محکم کاری در حداعلی خواهد بود؛ به همین دلیل پیروزی در کار تضمین خواهد شد. و بعکس اگر نیت آلوده به ریا باشد به ظاهر بیش از باطن اهمیت داده می‏شود و کارها و برنامه‏ها توخالی می‏گردد و همین امر سبب شکست است.
و نیز به همین دلیل، در حدیث دیگری از همان امام علیه السلام می‏خوانیم: «لو خلصت النیات لزکت الاعمال؛ اگر نیات خالص شود اعمال پاکیزه خواهد شد». [۳۳]
● ریا کاری
نقطه مقابل اخلاص «ریا» است، که در آیات و روایات اسلامی از آن مذمت شده است و آن را عاملی برای بطلان اعمال و نشانه‏ای از نشانه‏های منافقان و نوعی شرک به خدا معرفی کرده‏اند.
ریاکاری تخریب کننده فضائل اخلاقی و عاملی برای پاشیدن بذر رذائل در روح و جان انسانهاست. ریاکاری اعمال را تو خالی و انسان را از پرداختن به محتوا و حقیقت عمل باز می‏دارد.
ریاکاری یکی از ابزارهای مهم شیطان برای گمراه ساختن انسانهاست.
با این اشاره به آیات قرآن باز می‏گردیم و چهره ریاکاران و نتیجه اعمال آنها را بررسی می‏کنیم.
۱) یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الاخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لایقدرون علی شی‏ء مما کسبوا و الله لایهدی القوم الکافرین (سوره بقره، آیه ۲۶۴)
۲) فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادهٔ ربه اح-دا (سوره کهف، آیه ۱۱۰)
۳) ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الی الصلوهٔ قاموا کسالی یرآؤن الناس و لا یذکرون الله الا قلیلا (سوره نساء، آیه ۱۴۲)
۴) و الذین ینفقون اموالهم رئاء الناس و لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و من یکن الشیطان له قرینا فسآء قرینا (سوره نساء، آیه ۳۸)
۵) و لا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط (سوره انفال، آیه ۴۷)
۶) فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون، الذین هم یرآؤن و یمنعون الماعون (سوره ماعون، آیات ۴ تا۷)
▪ ترجمه:
۱) ای کسانی که ایمان آورده‏اید بخششهای خود را با منت و آزار باطل نسازید همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می‏کند و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمی‏آورد (کار او) همچون قطعه سنگی است که بر آن (قشر نازکی از) خاک باشد (و بذرهائی در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد (و همه خاکها و بذرها را بشوید) و آن را صاف (و خالی از خاک و بذر) رها کند، آنها از کاری که انجام داده‏اند چیزی به دست نمی‏آورند و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی‏کند!
۲) پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.
۳) منافقان می‏خواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب می‏دهد و هنگامی که به نماز بر می‏خیزند با کسالت‏بر می‏خیزند و در برابر مردم ریا می‏کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی‏نمایند.
۴) و آنها کسانی هستند که اموال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می‏کنند و ایمان به خدا و روز باز پسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و همنشین آنها است) و کسی که شیطان قرین او باشد بد همنشین و قرینی دارد.
۵) و مانند کسانی نباشید که از روی هوا پرستی و غرور و خود نمائی در برابر مردم از سرزمین خود (به سوی میدان بدر) بیرون آمدند و (مردم را) از راه خدا باز می‏داشتند (و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آنچه عمل می‏کنند احاطه (و آگاهی) دارد.
۶) پس وای بر نماز گزارانی که، در نماز خود سهل انگاری می‏کنند، همان کسانی که ریا می‏کنند، و دیگران را از وسائل ضروری زندگی منع می‏نمایند!● شرح و تفسیر
در نخستین آیه، منت گذاردن و آزار دادن و ریا کردن در یک ردیف شمرده شده و همه آنها را موجب بطلان و نابودی صدقات (و اعمال نیک) معرفی می‏کند بلکه تعبیراتی از این آیه نشان می‏دهد که شخص ریا کار ایمان به خدا و روز آخرت ندارد؛ می‏فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‏اید انفاقهای خود را با منت و آزار باطل نکنید!» (یا ایها الذین آمنوا لات-بطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی) سپس این‏گونه افراد را به کسی تشبیه می‏کنند که مال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می‏نماید و به خدا روز رستاخیز ایمان ندارد! (کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الاخر)
در ذیل آیه، مثال بسیار گویا و پر معنائی برای این‏گونه اشخاص زده و می‏فرماید: «مثل (کار) او همچون قطعه سنگی است که بر آن قشر نازکی از خاک باشد (و بذرهائی در آن افشانده شود) و رگبار باران بر آن فرود آید (و همه خاکها و بذرها را با خود بشوید و با خود ببرد) و آن را صاف (و خالی از همه چیز رها سازد)!» (فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا)
این‏گونه اشخاص (به یقین) «از کاری که انجام داده‏اند بهره‏ای نمی‏گیرند و خداوند کافران را هدایت نمی‏کند!» (لایقدرون علی شی‏ء مما کسبوا و الله لایهدی القوم الکافرین)
در این آیه تلویحا یک بار ریاکاران را فاقد ایمان به خدا و روز قیامت معرفی کرده و یک بار به عنوان قوم کافر، و اعمال آنها را هیچ و پوچ و فاقد هرگونه ارزش می‏شمرد چرا که بذر اعمالشان در سرزمین ریا کاری پاشیده شده که هیچ‏گونه آمادگی برای رشد و نمو ندارد.این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که ریاکاران خودشان همانند قطعه سنگی هستند که قشر نازکی از خاک بر آن است و هیچ‏گونه بذر مفیدی را پرورش نمی‏دهد؛ آری! قلب آنها همچون سنگ و روحشان نفوذ ناپذیر و اعمالشان بی‏ریشه و نیاتشان آلوده است.
جالب این که در آیه‏ای که پشت‏سر این آیه در همان سوره بقره آمده است اعمال خالصان و مخلصان را به باغی پر برکت تشبیه می‏کند که بذر و نهال صالح در آن کاشته شده و باران کافی بر آن می‏بارد و نور آفتاب از هر سو به آن می‏تابد و نسیم باد از هر طرف به آن می‏وزد و میوه و ثمره آن را مضاعف می‏سازد.
در دومین آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله را مخاطب قرار داده و دستور می‏دهد مساله توحید خالص را به عنوان اصل اساسی اسلام به مردم برساند؛ می‏فرماید: «بگو من بشری همچون شما هستم (تنها امتیاز من این است که) به من وحی می‏شود که معبود شما تنها یکی است» (قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد)
سپس نتیجه گیری می‏کند که بر این اساس، اعمال باید از هر نظر خالص و خالی از شرک باشد و می‏فرماید: «پس هر کس امید به لقای پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد و کسی را در عبادت پروردگارش شریک نسازد!» (فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادهٔ ربه احدا)
به این ترتیب، شرک در عبادت، هم اساس توحید را ویران می‏سازد و هم اعتقاد به معاد را؛ و به تعبیر دیگر، گذرنامه ورود در بهشت جاویدان عمل خالص است.
قابل توجه این که در شان نزول این آیه آمده است که مردی به نام «جندب بن زهیر خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد من کارهایم را برای خدا به‏جا می‏آورم و هدفم رضای اوست اما هنگامی که مردم از آن آگاه می‏شوند مسرور و شاد می‏شوم؛ پیامبر فرمود: «ان الله طیب و لایقبل الاالطیب و لایقبل ما شورک فیه؛ خداوند پاک است و جز عمل پاک را نمی‏پذیرد و عملی که غیر او در آن شرکت داده شود مقبول او نخواهد بود!» سپس آیه فوق نازل شد. [۳۴]
در شان نزول دیگری آمده است که مردی خدمتش عرض کرد: «من جهاد فی سبیل الله را دوست دارم و در عین حال دوست دارم مردم موقعیت مرا در جهاد بدانند». در این هنگام آیه فوق نازل شد. [۳۵]
شبیه همین معنی در مورد انفاق در راه خدا و صله رحم نیز نقل شده است. [۳۶] و نشان می‏دهد که آیه‏بالا بعد از سؤالات گوناگون در مورد اعمال آلوده به اهداف غیر خدائی نازل شده است و ریا کار به عنوان مشرک و کسی که ایمان محکمی به آخرت ندارد، معرفی گردیده است.
در حدیث دیگری نیز از رسول خدا صلی الله علیه و آله می‏خوانیم که فرمود: «من صلی یرائی فقد اشرک و من صام یرائی فقد اشرک و من تصدق یرائی فقد اشرک ثم قرء فمن کان یرجوا لقاء ربه ...؛ کسی که نماز را به خاطر ریا بخواند مشرک شده و کسی که روزه را برای ریا به جا آورد مشرک شده و کسی که صدقه و انفاق را برای ریا انجام دهد مشرک شده سپس آیه: فمن کان یرجوا لقاء ربه ... را تلاوت فرمود». [۳۷]
در سومین آیه، ریا را یکی از اعمال منافقان شمرده می‏فرماید: «منافقین می‏خواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب می‏دهد و هنگامی که به نماز می‏ایستند از روی کسالت است و در برابر مردم ریا می‏کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی‏کنند!» (ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الی الصلوهٔ قاموا کسالی یرآؤن الناس و لا یذکرون الله الا قلیلا)
این نکته قابل توجه است که نفاق نوعی دوگانگی ظاهر و باطن است و ریاکاری نیز شکل دیگری از دوگانگی ظاهر و باطن می‏باشد چرا که ظاهر عمل الهی و باطن آن شیطانی و ریائی است و به خاطر جلب توجه مردم! بنابراین، طبیعی است که ریا جزء برنامه منافقان باشد.
در چهارمین آیه، اعمال ریائی را همردیف عدم ایمان به خدا و روز قیامت و همنشینی با شیطان شمرده می‏فرماید: «آنها کسانی هستند که اموال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می‏کنند و ایمان به خداوند و روز باز پسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و همنشین آنها است) و کسی که شیطان قرین اوست‏بد قرینی انتخاب کرده است» (و الذین ینفقون اموالهم رئاء الناس و لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و من یکن الشیطان له قرینا فسآء قرینا).
به این ترتیب، ریاکاران دوست شیطان و فاقد ایمان قاطع به مبدا و معاد هستند.
در پنجمین آیه، خداوند مسلمانان را از همسوئی با کفار که اعمالشان ریاکارانه و از روی هوا پرستی و خود نمائی بوده است نهی می‏کند، می‏فرماید: «مانند کسانی نباشید که از سرزمین خود به خاطر هواپرستی و غرور و خودنمائی در برابر مردم بیرون آمدند! و مردم را از راه خدا باز می‏داشتند و خداوند به آنچه عمل می‏کنند احاطه (کامل) دارد.» (و لاتکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط)
طبق قرائنی که در آیه موجود است بتصدیق مفسران، آیه اشاره به حرکت سپاهیان قریش به سوی میدان بدر است که به هنگام خارج شدن از مکه آلات لهو و لعب و بعضی از خوانندگان و شراب همراه خود آوردند حتی اگر دم از بت پرستی می‏زدند آنهم ریاکارانه و عملا برای جلب نظر بت پرستان بود.
بعضی ازمفسران نیزگفته‏اند از آنجا که بدر یکی‏از مراکز تجمع و از بازارهای عرب بود و درعرض سال‏گاهی در آنجا اجتماع می‏کردند، ابوجهل مخصوصا وسائل عیش و نوش را با خود برد و هدفش این بود که از همه کسانی که با آنجا آشنا بودند زهر چشم بگیرد.
به هر حال قرآن مؤمنان را از این گونه کارها نهی می‏کند و به آنها دستور می‏دهد که با رعایت تقوا و اخلاص بر همه مشکلات غلبه کنند و سرنوشت ریاکاران هوسباز و بی‏تقوا را در میدان بدر فراموش ننمایند.
در آخرین آیه‏مورد بحث، باز هم از ریاکاری به بیان دیگری نکوهش می‏کند و می‏فرماید: «وای بر نماز گزارانی که نماز را به دست فراموشی می‏سپارند و از آن غفلت می‏کنند، آنها که ریا می‏کنند و مردم را از ضروریات زندگی باز می‏دارند» (فویل للمصلین، الذین هم عن صلاتهم ساهون ، الذین هم یرآؤن و یمنعون الماعون).
تعبیر به «ویل» در قرآن مجید در ۲۷ مورد آمده است و غالبا در مورد گناهان بسیار سنگین و خطرناک است. به کار بردن، این تعبیر در مورد ریاکاران نیز حکایت از شدت زشتی عمل آنها می‏کند.
از آنچه در آیات بالا آمد زشتی این گناه و خطرات آن برای سعادت انسان آشکار می‏شود و بخوبی روشن می‏گردد که یکی از موانع مهم تهذیب نفس و پاکی قلب و روح همین ریا کاری است که نقطه مقابل آن خلوص نیت و پاکی دل است.
▪ ریا در روایات اسلامی
در احادیث اسلامی فوق‏العاده به این مساله اهمیت داده شده و ریاکاری به عنوان یکی از خطرناکترین گناهان معرفی شده است که به گوشه‏ای از آن در ذیل اشاره می‏شود:
۱) در حدیثی از پیغمبر اکرم می‏خوانیم: «اخوف ما اخاف علیکم الریا والشهوهٔ الخفیهٔ؛ خطرناکترین چیزی که از آن بر شما می‏ترسم ریاکاری و شهوت پنهانی است!» [۳۸]
ظاهرا منظور از شهوت پنهانی همان انگیزه‏های مخفی ریاکاری است.
۲) در حدیث دیگری از همان حضرت آمده است: «ادنی الریاء شرک؛ کمترین ریا شرک به خداست». [۳۹]
۳) باز از همان حضرت آمده است که فرمود: «لایقبل الله عملا فیه مقدار ذرهٔ من ریاء؛ خداوند عملی را که ذره‏ای از ریا در آن باشد قبول نمی‏کند!» [۴۰]
۴) در حدیث دیگری از همان بزرگوار آمده است
«ان الم-رائی ی-نادی ع-لیه ی-وم القیامهٔ یا فاجر یا غادر یامرائی ضل عملک و حبط اجرک اذهب فخذ اجرک ممن کنت تعمل له؛ روز قیامت‏شخص ریا کار را صدا می‏کنند و می‏گویند ای فاجر! ای حیله‏گر پیمان شکن! و ای ریاکار! اعمال تو گم شد و اجر تو نابود گشت‏برو و پاداش خود را از کسی که برای او عمل کردی بگیر!» [۴۱]
۵) یکی از اصحاب می‏گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله را گریان دیدم، عرض کردم: چرا گریه می‏کنید؟ فرمود: «انی تخوفت علی امتی الشرک، اما انهم لایعبدون صنما و لا شمسا و لا قمرا و لا حجرا، و لکنهم یرائون باعمالهم؛ من بر امتم از شرک و چند گانه پرستی بیمناکم! بدانید آنها بت نخواهند پرستید و نه خورشید و ماه و قطعات سنگ را، ولی در اعمالشان ریا می‏کنند (و از این طریق وارد وادی شرک می‏شوند). [۴۲]
۶) در حدیث دیگری از همان حضرت صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: ان الملک لیصعد بعمل العبد مبتهجا به فاذا صعد بحسناته یقول الله عزوجل اجعلوها فی سجین انه لیس ایای اراد بها؛ فرشته عمل بنده‏ای را با شادی به آسمان می‏برد هنگامی که حسنات او را به بالا می‏برد خداوند عزوجل می‏فرماید آن را در جهنم قرار دهید، او عمل خود را به نیت من انجام نداده است!» [۴۳]
۷) باز در حدیث دیگری از همان حضرت صلی الله علیه و آله می‏خوانیم: «یقول الله سبحانه انی اغنی الشرکاء فمن عمل عملا ثم اشرک فیه غیری فانا منه بری‏ء و هو للذی اشرک به دونی؛ خداوند سبحان می‏فرماید: من بی‏نیازترین شریکانم، هرکس عملی بجا آورد و غیر مرا در آن شریک کند من از او بیزارم، و این عمل از آن کسی است که شریک قرار داده نه از آن‏من!» [۴۴]
این هفت حدیث پر معنی و تکان دهنده که همه از پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است بخوبی نشان می‏دهد گناه ریا به قدری عظیم است که چیزی با آن برابری نمی‏کند و این به خاطر آثار بسیار بدی است که ریا در فرد و جامعه و در جسم و روح انسان ایجاد می‏کند.
از امامان معصوم علیهم السلام احادیث تکاندهنده‏ای دیده می‏شود، از جمله:
۸) در حدیثی از امام صادق علیه السلام می‏خوانیم که از جدش نقل می‏کند: «سیاتی علی الناس زمان تخبث فیه سرائرهم و تحسن فیه علانیتهم، طمعا فی‏الدنیا لایریدون ما به عند ربهم یکون دینهم ریاء، لایخالطهم خوف یعمهم الله بعقاب فیدعونه دعاء الغریق فلایستجیب لهم؛ زمانی بر مردم فرا می‏رسد که باطن آنها آلوده و ظاهرشان زیبا است، و این به خاطر طمع در دنیا می‏باشد، هرگز آنچه را نزد پروردگارشان است اراده نمی‏کنند، دین آنها ریا است،و خوف خدا در قلبشان نیست، خداوند مجازاتی فراگیر بر آنها می‏فرستد و آنها همچون فرد غریق او را می‏خوانند ولی دعای آنان را اجابت نمی‏کند!» [۴۵]
۹) در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: «کل ریاء شرک انه من عمل للناس کان ثوابه للناس و من عمل لله کان ثوابه علی الله؛ هر ریائی شرک است، هر کس برای مردم عمل کند پاداش او بر مردم است، و هر کس برای خدا عمل کند ثوابش بر خداست!» [۴۶]
۱۰) در حدیثی از امام امیرالمؤمنین علیه السلام می‏خوانیم: «المرائی ظاهره جمیل و باطنه علیل ...؛ ریا کار ظاهر عملش زیبا و باطنش زشت و بیمار است!» [۴۷]
و نیز فرمود: «ما اقبح بالانسان باطنا علیلا و ظاهرا جمیلا؛ چه زشت است که باطن انسان خراب و بیمار و ظاهرش زیبا باشد»! [۴۸]
و در این زمینه روایات از رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه هدی بسیار فراوان است.
▪ فلسفه تحریم ریا
شاید افراد ظاهر بین هنگامی که به این روایات تکاندهنده نگاه می‏کنند از عظمت گناه ریا و آثار وحشتناک آن در شگفتی فرو روند و تصورشان این باشد که اگر عمل انسان خوب باشد چه فرق می‏کند نیت او هر چه می‏خواهد باشد، فرض کنید انسانی بیمارستان، مسجد، جاده و پل یا مانند اینها برای رفاه مردم بسازد، نیتش هرچه باشد بالاخره عمل او نیکو است، به فرض که قصدش ریاکاری باشد خدمت او به مردم در جای خود ثابت است. بگذاریم مردم کار خیر و خدمت کنند نیتشان هر چه می‏خواهد باشد.
ولی این اشتباه بسیار بزرگی است؛ زیرا
۱) هر عملی دارای دو نوع تاثیر است: تاثیری در خود انسان می‏گذارد، و تاثیری در بیرون. ریاکار با عمل خود درون خود را ویران می‏سازد و از مقام والای توحید دور می‏شود و در قعر دره شرک پرتاب می‏گردد؛ مردم را وسیله عزت و احترام خود می‏بیند و قدرت خدا را به دست فراموشی می‏سپارد و این ریاکاری که نوعی بت پرستی است سر از مفاسد بیشمار اخلاقی در می‏آورد.
۲) از نظر عمل بیرونی و خدماتی که به ظاهر انجام داده و قصد او تظاهر و ریاکاری بوده نیز جامعه دچار خسارت می‏شود چرا که سعی او این است که ظاهر عملش را درست کند و اهمیتی به باطن عمل نمی‏دهد و چه بسا این امر سبب می‏شود که آن اسباب رفاه تبدیل به اسباب عذاب برای مردم گردد و لطمه‏های جبران ناپذیری از آن ببینند.
به عبارت دیگر، هنگامی که جامعه‏ای عادت به ریاکاری و تظاهر کند همه چیز او از محتوا تهی می‏شود، فرهنگ و اقتصاد و سیاست و بهداشت و نظم و نیروهای دفاعی همه تو خالی و تهی می‏گردد و همه جا به ظاهرسازی قناعت می‏کنند، دنبال خیر و سعادت جامعه نیستند بلکه به سراغ چیزی می‏روند که ظاهرجالبی داشته باشد، و این طرز کار، ضربات هولناکی بر جامعه وارد می‏کند که بر هوشمندان مخفی و پنهان نیست.
▪ نشانه‏های ریاکاران
بسیاری از افراد بعد از مطالعه و بررسی احادیث‏بالا و مانند آن که شدیدترین تعبیرات را درباره ریاکاران دارد در تشخیص موضوع ریا گرفتار وسوسه می‏شوند، البته جا دارد که انسان در مورد ریا سختگیر باشد، چرا که نفوذ ریا در عمل بسیار مرموز و مخفی است، چه بسا انسان سالها عملی را انجام می‏دهد بعدا می‏فهمد که عمل او ریائی بوده است، مثل داستان معروفی که درباره یکی از مؤمنین پیشین نقل می‏کنند که نماز جماعت سالیان دراز را قضا کرد، و دلیلش این بود که همه روز در صف اول می‏ایستاد، یک روز دیر به جماعت آمد و در صفوف آخر ایستاد احساس کرد از این جریان ناراحت است، چرا که مردم او را در صفوف آخر می‏بینند، باید همیشه در صف اول باشد!
ولی افراط و تفریط در این مساله مانند همه مسائل، اشتباه و خطاست، باید از علامات ریا پی به وجود آن برد و از آن پرهیز کرد، ولی وسواس غلط است.
علمای اخلاق در این زمینه بحثهای جالبی دارند؛ از جمله، مرحوم فیض کاشانی در «محجهٔالبیضاء» سؤالی به این‏صورت طرح می‏کند: «اگر عالم و واعظ بخواهد بداند در وعظ خود صادق و مخلص است و ریاکار نیست از کجا بداند؟»
سپس به پاسخ این سؤال پرداخته می‏گوید: «این امر نشانه‏هائی دارد، از جمله این که اگر واعظی بهتر از او و آگاه‏تر و مقبول‏تر در میان مردم پیدا شود خوشحال گردد و حسد او را به دل نگیرد، آری! مانعی ندارد که در مقام غبطه بر آید و آرزو کند که او مانند آن عالم و واعظ گردد (یا از او بهتر).
«نشانه دیگر این که اگر بزرگان و شخصیتها در مجلس او حضور یابند سخنانش تغییر نکند، و همه مردم را به یک چشم نگاه کند (و به خاطر جلب توجه آن عالم و اظهار فضل و کمال در پیشگاه او در سخنانش تغییری حاصل نشود).
«نشانه دیگر این که اگر گروهی از مستمعین پشت‏سر او در کوچه و بازار به راه بیفتند خوشحال نباشد». [۴۹]
بهترین محک برای شناخت اعمال ریائی از غیر ریائی همان معیارهائی است که در روایات اسلامی آمده است؛ از جمله:
۱) در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می‏خوانیم که فرمود: «اما علامهٔ المرائی فاربعهٔ: یحرص فی العمل لله اذا کان عنده احد و یکسل اذا کان وحده و یحرص فی کل امره علی المحمدهٔ و یحسن سمته بجهده؛ اما علامت ریاکار چهار چیز است: هنگامی که کسی نزد اوست تلاش می‏کند اعمال الهی انجام دهد و هنگامی که تنها شد در انجام عمل کسل است! و در تمام کارهایش اصرار دارد مردم از او مدح و ستایش کنند، وسعی می‏کند ظاهرش را در نظر مردم خوب جلوه دهد». [۵۰]
۲) در حدیث دیگری همین معنی با تعبیرات جالب دیگری از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل شده است فرمود:
«للمرائی اربع علامات:
یکسل اذا کان وحده
وینشط اذا کان فی الناس
و یزید فی العمل اذا اثنی علیه
وینقص منه اذا لم یثنی علیه؛
ریا کار چهار علامت دارد:
اگر تنها باشد اعمال خود را با کسالت انجام می‏دهد،
و اگر در میان مردم باشد بانشاط انجام می‏دهد،
هرگاه او را مدح و ثنا گویند بر عملش می‏افزاید،
و هرگاه ثنا نگویند از آن می‏کاهد!» [۵۱]
شبیه همین معنی از لقمان حکیم نیز نقل شده است. [۵۲]
خلاصه، هرکاری که با انگیزه بهتر نشان دادن عمل در انظار مردم صورت گیرد، سبب نفوذ ریا در عمل است و این انگیزه را هر چند مرموز باشد از دوگانگی برخورد انسان به اعمالی که در خلوت و جلوت انجام می‏دهد می‏توان دریافت. این مطلب به اندازه‏ای ظریف و مرموز است که گاه انسان برای فریب وجدان خود اعمال خود را در خلوت بسیار جالب انجام می‏دهد تا خود را قانع کند که در اجتماع نیز همان‏گونه انجام دهد و دوگانگی در آن نباشد در حالی که هم عملی را که در اجتماع انجام می‏دهد ریا است و هم آن را که در خلوت انجام داده آلوده به نوعی ریا است.
اما همان‏گونه که در بالا نیز اشاره شد، افراط در این مساله جایز نیست چرا که دیده شده افرادی از نماز جماعت و وعظ و ارشاد بر سر منبر و تدریس و تصنیف کتاب محروم می‏شوند به این عنوان که می‏ترسیم عمل‏ما ریائی باشد.
در روایات اسلامی نیز به این مطلب اشاره شده است که اگر انسان عملی انجام دهد و مردم از آن با خبر شوند و از آن مسرور گردد در حالی که انگیزه او از آغاز ارائه به مردم نبوده ضرری به قصد قربت و عمل الهی او نمی‏زند. [۵۳]
از اینجا روشن می‏شود که تشویق نیکوکاران نسبت‏به اعمال صالحی که انجام داده‏اند در یک مجلس عمومی یا در وسائل ارتباط جمعی به این قصد که دیگران نیز به این کار تشویق شوند منع شرعی ندارد، بلکه از کارهائی است که بزرگان همیشه انجام می‏داده‏اند و اجر و پاداش انجام دهنده کار نیز ضایع نمی‏شود، مشروط به این که انگیزه‏اش از آغاز چنین مطلبی نبوده باشد.
در آیات قرآنی و روایات اسلامی نیز بارها تشویق به صدقات و خیرات پنهانی و آشکار شده است، و این نشان می‏دهد که انسان می‏تواند با انجام اعمال صالحه بطور آشکار انگیزه‏های الهی خود را نیز حفظ کند، و از ریا برکنار بماند.
در پنج آیه از قرآن مجید تشویق به انفاق «سرا وعلانیهٔ» یعنی بخشش در پنهان و آشکار یا «سرا و جهرا» که همان معنا را می‏دهد شده است. [۵۴]
اصولا قسمتی از عبادات اسلامی بطور آشکار انجام می‏شود همانند نماز جمعه و جماعت و مراسم با شکوه حج خانه خدا و تشییع جنازه مؤمن و جهاد و امثال آن؛ درست است که باید انگیزه در تمام اینها الهی باشد ولی اگر گرفتار وسوسه شود همه این اعمال را ترک می‏کند و این نیز ضایعه بزرگی است.
▪ طریق درمان ریا
راه مبارزه با ریا کاری، مانند همه اخلاق و اعمال مذموم و ناپسند، دو چیز است: نخست توجه به علل و ریشه‏های آن برای خشکانیدن و نابود کردن آنها، و سپس مطالعه در پیامدهای آن برای آگاه شدن از عواقب دردناکی که در انتظار آلودگان به این اخلاق مذموم است.
گفتیم ریشه ریا همان «شرک افعالی» و عدم توجه به حقیقت توحید است.
اگر پایه‏های توحید افعالی در درون جان ما محکم شود و بدانیم عزت و ذلت و روزی و نعمت‏به دست‏خداست و دلهای مردم نیز در اراده و اختیار اوست هرگز به خاطر جلب رضای این و آن اعمال خود را آلوده به ریا نمی‏کنیم!
اگر به یقین بدانیم کسی که با خداست همه چیز دارد، و کسی که از او جداست فاقد همه چیز است، و به مصداق «ان ینصرکم الله فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذاالذی ینصرکم من بعده؛ اگر خداوند شما را یاری کند هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد و اگر دست از یاری شما بر دارد هیچ کس نمی‏تواند شما را یاری کند!» [۵۵]
و اگر به این حقیقت قرآنی توجه کنیم که تمام عزت نزد خدا و به دست‏خداست: «ایبتغون عندهم العزهٔ فان العزهٔ لله جمیعا؛ آیا کسانی که با دشمنان خدا طرح دوستی می‏ریزند می‏خواهند عزت و آبرو نزد آنها کسب کنند، با این که همه عزتها از آن خداست!» [۵۶]
آری! اگر ایمان به این امور در اعماق جان مستقر شود دلیلی ندارد که انسان برای جلب توجه مردم و کسب وجاهت و آبرو یا جلب اعتماد آنها خود را آلوده به اعمال نفاق آلود کند!
بعضی از علمای اخلاق گفته‏اند ریشه اصلی ریاکاری حب جاه و مقام است که اگر آن را تشریح کنیم به سه اصل باز می‏گردد: علاقه به ستایش مردم، فرار از مذمت و نکوهش آنها، و طمع ورزیدن به آنچه در دست مردم است.
سپس مثالی برای آن در مورد جهاد فی سبیل الله می‏زنند که انسان گاه به جهاد می‏رود برای این که مردم از شجاعت و قهرمانی او سخن بگویند، و گاه به جهاد می‏رود تا او را به ترس و جبن متهم نسازند، و گاه به خاطر به چنگ آوردن غنائم جنگی قدم در میدان می‏گذارد! تنها کسی می‏تواند از جهادش بهره بگیرد که برای عظمت آئین حق و دفاع از دین خدا پیکار کند.
این‏از یک‏سو، و از سوی دیگر، هنگامی که انسان به آثار مرگبار ریاکاری بیندیشد که:
ریا همچون آتش سوزانی است که در خرمن اعمال انسان می‏افتد و همه را خاکستر می‏کند؛ نه تنها عبادات و طاعات انسان را بر باد می‏دهد بلکه گناه عظیمی است که مایه روسیاهی صاحب آن در دنیا و آخرت است.
ریا همچون موریانه‏ای است که ستونهای کاخ سعادت انسان را از درون تهی می‏کند و بر سر صاحبش ویران می‏سازد.
ریا کاری نوعی کفر و نفاق و شرک است.
ریاکاری شخصیت انسان را در هم می‏کوبد و آزادگی و حریت و کرامت انسانی را از او می‏گیرد و بدبخترین مردم در قیامت ریاکارانند!
توجه به این حقایق، اثر باز دارنده مهمی بر ریاکاران دارد.
این نکته نیز قابل توجه است که پنهان کردن نیتهای آلوده به ریا، برای مدت طولانی ممکن نیست، و ریاکاران غالبا در همین دنیا شناخته و رسوا می‏شوند و از لابه‏لای سخنان و رفتار آنها آلودگی نیت آنها فاش می‏شود، و ارزش خود را نزد خاص و عام از دست می‏دهند؛ توجه به این معنی نیز اثر باز دارنده مهمی دارد.
لذتی که از عمل خالص و نیت پاک به انسان دست می‏دهد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست، و همین امر برای خلوص نیت کافی است.
بعضی از علمای اخلاق گفته‏اند: یکی از طرق درمان عمل ریا این است که انسان تلاش برای پنهان نگاه داشتن عبادات و حسنات خود کند و به هنگام عبادت در را بر روی خود ببندد، و هنگام انفاق و کارهای خیر دیگر سعی بر کتمان آن نماید تا تدریجا به این کار عادت کند.
ولی این به آن معنا نیست که از شرکت در جمعه و جماعت و مراسم حج و اعمال دسته جمعی دیگر خودداری نماید که آن نیز ضایعه‏ای است‏بزرگ!
آیا نشاط در عبادت منافات با اخلاص دارد؟
این سؤالی است که بسیاری از خود می‏کنند که بعد از انجام یک عبادت خوب احساس نشاط می‏کنیم آیا این نشانه ریا نیست؟ و پاسخ آن این است که اگر سرچشمه نشاط توفیقی باشد که خدا به او داده و نورانیت و روحانیتی باشد که از ناحیه عبادات در وجود انسان حاصل می‏شود هیچ منافاتی با خلوص نیت ندارد؛ آری! اگر این نشاط از مشاهده مردم از اعمال او حاصل گردد منافات با خلوص دارد هر چند موجب بطلان عمل نمی‏شود مشروط به این که مقدار یا کیفیت اعمال خود را بر اثر مشاهده مردم به هیچ وجه تغییر ندهد.
این معنی در روایات اسلامی نیز آمده است:
در حدیثی از امام باقر علیه السلام می‏خوانیم: که در پاسخ سؤالی که یکی از یارانش در این زمینه عنوان کرد و عرضه داشت کسی عمل خیری انجام داده و دیگری آن را می‏بیند و صاحب عمل خوشحال می‏شود، آیا این معنی با خلوص نیت منافات دارد؟ فرمود:
لا باس، ما من احد الا و هو یحب ان ی-ظهر ل-ه فی الن-اس الخیر اذا ل-م یکن صن-ع ذلک ل-ذلک! ؛ اشکالی ندارد، هر کسی دوست دارد که در میان مردم کار خیر او آشکار گردد (و مردم او را به نیکوکاری بشناسند) مشروط بر این که عمل خیر را برای این هدف انجام نداده باشد. [۵۷] (۵۶)
در حدیث دیگر می‏خوانیم که «ابوذر» شبیه این سؤال را از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نمود و عرض کرد انسان عملی برای خویش (به قصد قربت) انجام می‏دهد و مردم او را دوست می‏دارند؛ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «تلک عاجل بشری المؤمن؛ این بشارت سریعی است که نصیب مؤمن (در دنیا) می‏شود». [۵۸]
▪ تفاوت ریا و سمعه؟
در اینجا سؤال دیگری مطرح است و آن این که در میان ریا و سمعه چه تفاوتی وجود دارد؟ و آیا هر دو با خلوص نیت منافات دارد، و موجب بطلان عمل است؟!
در جواب عرض می‏کنیم: «ریا» آن است که عمل را طوری انجام دهد که دیگران ببینند و از این طریق کسب وجاهت و موقعیت برای عمل کننده حاصل شود، ولی «سمعه» آن است که عمل نیکی دور از چشم مردم انجام دهد به این هدف که بعدا به گوش مردم برسد و موقعیتی در جامعه برای او فراهم شود، بنابراین هر دو عمل، انگیزه غیر الهی دارد منتها یکی از طریق مشاهده به اطلاع مردم می‏رسد، و دیگری از طریق شنیدن و اشتهار و در واقع هیچ تفاوتی از نظر فساد و بطلان عمل و فقدان قصد قربت و آلودگی نیت در میان این دو نیست.
ولی اگر سمعه را این چنین تفسیر کنیم که فاعل در حین انجام عمل قصد قربت داشته بعدا که مردم از آن آگاه می‏شوند و او را می‏ستایند شاد و خوشحال می‏شود، این حالت‏به یقین موجب بطلان عمل نخواهد شد.
و هرگاه عملی را با قصد قربت انجام دهد و بعد به این فکر بیفتد که انجام آن را اینجا و آنجا بازگو کند تا کسب موقعیت کند (و این کار را ریای بعد از عمل می‏نامند) موجب بطلان عمل نمی‏گردد هرچند ارزش کار او را بسیار پائین می‏آورد و از نظر اخلاقی موجب انحطاط است.
بعضی از بزرگان فقهاء چگونگی ورود ریا را در عمل انسان به ده صورت ترسیم کرده‏اند:
۱) این که، انگیزه او بر عمل فقط ارائه به مردم باشد که قطعا عمل او باطل است.
۲) این که، هدفش هم خدا باشد و هم ریا و آن نیز موجب بطلان عمل می‏شود.
۳) این که، تنها در بعضی از اجزاء واجب عمل خود قصد ریا کند مثل این که رکوع یا سجود نماز واجب را به قصد ریا انجام دهد این نیز موجب بطلان عمل است هرچند محل تدارک آن جزء باقی باشد، به همین جهت ریا را تشبیه به باطل شدن وضو هنگام نماز کرده‏اند، هرچند احتیاط آن است که جزء ریائی را دوباره به‏جا آورد و بعد از پایان، نماز را اعاده نماید.
۴) این که، در بعضی از اجزاء مستحب مانند قنوت قصد ریا کند و آن را نیز موجب بطلان عمل دانسته‏اند.
۵) این که، اصل عمل برای خداست ولی آن را در مکانی (مانند مسجد) به‏جا می‏آورد که انگیزه الهی ندارد، آن هم موجب بطلان عمل است.
۶) این‏که، درمورد زمان عمل، ریا می‏کند؛ مثلا، اصل نماز بقصد خداست اما انجام آن در اول وقت به نیت ریا می‏باشد آن هم مانند ریای در مکان موجب فساد عمل است.
۷) این که، در مورد بعضی از ویژگیها و اوصاف عمل قصد ریا دارد؛ مثل این که انجام نماز را با جماعت یا با حالت خضوع و خشوع به قصد ریا باشد هر چند نسبت به اصل نماز به راستی قصد خدا دارد، آن هم موجب بطلان عمل است؛ زیرا این ویژگیها از اصل عمل جدا نیست و به تعبیر دیگر این اوصاف با موصوف خود متحد می‏باشد.
۸) این که، اصل عمل به نیت‏خداست اما مقدمات آن جنبه ریائی دارد؛ مثل این که نماز را در مسجد به قصد خدا به جا می‏آورد ولی حرکت به سوی مسجد به قصد ریا است، بسیاری از فقهاء این نوع ریا را موجب بطلان عمل نمی‏دانند زیرا مقدمات ریائی خارج از عمل بوده است، و قاعده فقهی نیز همین را اقتضا می‏کند.
۹) این که، بعضی از اوصاف بیرونی را به نیت ریا انجام می‏دهد، مثل این که اصل نماز را به قصد خدا انجام می‏دهد ولی انداختن تحت‏الحنک را به قصد ریا، این نوع ریا هر چند کار زشت و مذمومی است ولی موجب بطلان اصل عمل نمی‏شود. [۵۹]
۱۰) این که انجام عمل فقط برای خداست ولی اگر مردم او را ببینند خوشحال می‏شود بی‏آن که هیچ تاثیری در کیفیت انجام عمل داشته باشد این قسم نیز موجب بطلان عمل نیست‏بلکه در حقیقت ریا محسوب نمی‏شود، زیرا ریا آن است که انگیزه‏ای برای عمل شود.
در اینجا به پایان بحث ریا می‏رسیم هر چند در اینجا مباحث دیگری نیز وجود دارد ولی برای پرهیز از اطاله سخن از آن صرف نظر می‏کنیم.
پی‏نوشتها:
[۱]. اخلاق در قرآن جلد اول صفحه ۲۶۹.
[۲]. بحارالانوار، جلد ۶۹، صفحه ۹۳.
[۳]. نهج‏البلاغه، خطبه ۸۷.
[۴]. بحار، جلد ۱۴، صفحه ۵۲۰.
[۵]. بحار، جلد ۵، صفحه ۵۵.
[۶]. محجهٔالبیضاء، جلد ۸، صفحه ۱۲۵ - حدیث بطور کامل در خصال شیخ صدوق، باب الثلاثه، صفحه ۱۶۷، نیز آمده است.
[۷]. محجهٔالبیضاء، جلد ۸،صفحه ۱۲۵.
[۸]. تصنیف الغرر، صفحه ۱۹۷، رقم ۳۸۹۴.
[۹]. غرر الحکم، جلد ۱، صفحه ۳۰.
[۱۰]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه‏۵۱۳.
[۱۱]. میزان الحکمه، ماده خلص جلد ۱، صفحه ۷۵۴.
[۱۲]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه ۵۰۳.
[۱۳]. بحارالانوار، جلد ۷۰، صفحه ۱۷۵ ذیل حدیث ۱۵.
[۱۴]. غرر الحکم، جلد ۱، صفحه ۲۵ (رقم ۷۱۸).
[۱۵]. اصول کافی، جلد، صفحه ۱۶.
[۱۶]. سوره نحل، آیه ۶۶.
[۱۷]. المحجهٔالبیضاء، جلد ۸، صفحه ۱۲۸ (باتلخیص).
[۱۸]. بحار، جلد۶۹، صفحه ۳۰۴.
[۱۹]. تحف العقول، صفحه ۱۶.
[۲۰]. مستدرک الوسائل، جلد ۱، صفحه ۱۰۱.
[۲۱]. همان مدرک.
[۲۲]. غرر الحکم جلد ۱، صفحه ۳۰ (شماره‏۹۰۳).
[۲۳]. غرر الحکم، جلد۱، صفحه ۱۷ (شماره ۴۴۴).
[۲۴]. غرر الحکم، جلد ۱، صفحه ۳۶۱ (شماره ۵۵).
[۲۵]. نهج البلاغه، خطبه ۱.
[۲۶]. محجهٔالبیضاء، جلد ۸، صفحه ۱۳۳.
[۲۷]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه ۵۵۳، شماره ۴.
[۲۸]. غرر الحکم، حدیث ۲۹۰۶.
[۲۹]. سوره بقره، آیه ۲۷۴.
[۳۰]. عیون اخبار الرضا، جلد ۲، صفحه ۶۹؛ بحارالانوار، جلد ۶۷، صفحه ۲۴۲.
[۳۱]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه ۴۹۰، شماره ۱۲.
[۳۲]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه ۱۴، شماره ۶۸.
[۳۳]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه‏۶۰۳، شماره ۱۱.
[۳۴]. تفسیر قرطبی، جلد ۶، صفحه ۴۱۰۸، و ۴۱۰۹.
[۳۵]. تفسیر قرطبی، جلد ۶، صفحه ۴۱۰۸، و ۴۱۰۹.
[۳۶]. تفسیر قرطبی، جلد ۶، صفحه ۴۱۰۸، و ۴۱۰۹.
[۳۷]. الدر المنشور (طبق تفسیر المیزان، جلد ۱۳، صفحه ۴۰۷)
[۳۸]. محجهٔالبیضاء، جلد ۶، صفحه ۱۴۱.
[۳۹]. محجهٔالبیضاء، جلد ۶، صفحه ۱۴۱.
[۴۰]. محجهٔالبیضاء، جلد ۶، صفحه ۱۴۱.
[۴۱]. محجهٔالبیضاء، جلد ۶، صفحه ۱۴۱.
[۴۲]. محجهٔالبیضاء، جلد ۶، صفحه ۱۴۱.
[۴۳]. کافی، جلد۲، صفحه ۲۹۵.
[۴۴]. میزان الحکمه، جلد ۲، صفحه ۱۰۱۷، چاپ جدید.
[۴۵]. کافی، جلد ۲، صفحه ۲۹۶.
[۴۶]. همان مدرک، صفحه ۲۹۳.
[۴۷]. امالی صدوق، صفحه ۳۹۸ - غرر الحکم جلد ۱، صفحه ۶۰، شماره ۱۶۱۴.
[۴۸]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه ۷۴۹، شماره ۲۰۹.
[۴۹]. محجهٔالبیضاء، جلد ۶، صفحه ۲۰۰.
[۵۰]. تحف العقول، صفحه ۱۷.
[۵۱]. شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابی الحدید، جلد ۲، صفحه ۱۸۰.
[۵۲]. خصال (مطابق نقل میزان الحکمهٔ، جلد ۲، صفحه ۱۰۲۰ چاپ جدید).
[۵۳]. وسائل الشیعه، جلد ۱، ابواب مقدمهٔ العبادات، باب ۱۵، صفحه ۵۵.
[۵۴]. بقره - ۲۷۴؛ رعد - ۲۲؛ ابراهیم - ۳۱؛ نحل - ۷۵؛ فاطر -۲۹.
[۵۵]. سوره آل عمران، آیه‏۱۶۰.
[۵۶]. سوره نساء، آیه ۱۳۹.
[۵۷]. وسائل الشیعه، جلد ۱، صفحه ۵۵.
[۵۸]. وسائل الشیعه، جلد ۱، صفحه ۵۵.
[۵۹]. توجه داشته باشید استحباب تحت الحنک در نماز ثابت نیست، آنچه در روایات معتبر آمده است مربوط به تمام حالات است و آن نیز در شرایط فعلی شبهه لباس شهرت دارد.
منبع : بلاغ