چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

حزب الله، عماد مغنیه و سلاح ویرانگر


حزب الله، عماد مغنیه و سلاح ویرانگر
رژیم صهیونیستی بعد از جنگ ۲۰۰۶ به صورت مداوم حزب الله و لبنان را تهدید به جنگ دیگری می نماید. "میشل بن باروخ" فرمانده توپخانه اسرائیل مدتی پیش بیان کرد : جنگ ۲۰۰۶، جنگی در وقت گم شده بود و در جنگ آینده از سلاحهای تخریبی استفاده خواهد شد و تکنولوژی پیشرفته ای را وارد صحنه درگیری می کنند.
این تهدیدها و این اظهارات تند و دو آتشه، در واقع این سؤال را در ذهن ایجاد می کند که اسرائیل برای رفع کدام نقص خود، نیاز به سلاحهای کشتار جمعی ویرانگر پیدا کرده است، و یا اینکه ارتش اسرائیل برای رفع کدام ضعف خود می خواهند تکنولوژی پیشرفته تری را نسبت به تکنولوژی فوق مدرن کنونی خود ، وارد صحنه جنگ کند، مگر آنها در این چند سال در بوق و کرنا نکرده اند که تنها اشتباه ارتش اسرائیل این بود که به نیروی زمینی خود میدان ندادند که وارد معرکه شود، مگر مشکل آنها، این بود که نیروی هوایی پیشرفته و قلدر را جایگزین نیروی زمینی متفکر و هوشمند گرفته بود در واقع عبرت گرفتن از جنگ ژوئن سال ۲۰۰۶، چه ربطی به تکنولوژی جدیدتر و سلاحهای تخریبی تر دارد؟
یک مقام عالی رتبه ارتش اسرائیل در روزنامه جروزالم پست بیان کرد: در هر جنگ آینده ای، حزب الله طی ۴ تا ۵ روز سرنگون خواهد شد. سپس اضافه می کند که فرق این جنگ و جنگ سابق این است که برای حمله زمینی گسترده، منتظر ساعات آخر نمی شویم، بلکه فورا دست به عملیات زمینی خواهیم زد.
اولا : اگر پیروزی بر حزب الله واقعا به ۴تا ۵ روز نیاز داشت چرا در حمله به یک وجب خاک غزه هاشمی اینقدر مهر ورزی کردند؟ ثانیا نباید این سؤال مطرح شود؟ چرا ژنرالهای ارتش اسرائیل اینقدر اصرار دارند طرحهای جنگی خود را بسیار کوتاه مدت تهیه کنند؟ این اصرار مقامات اسرائیلی بر مدت زمان کوتاه در واقع به یک حقیقت مخوف دیگری اشاره دارد و آن این است که اسرائیل در جنگهای بیش از یک هفته به صورت تصاعدی بر آسیب پذیریش افزوده می شود.
در مقابل هم به نظر می رسد، تمام طرح و برنامه نظامی حزب الله نیز بر همین یک هفته متمرکز شده است که آنرا به دو یا چند برابر افزایش دهند. زیرا می دانند همین یک هفته اگر دو هفته شود این بار به تنهایی ، به معنای فروپاشی خطوط دفاعی اسرائیل یکی بعد از دیگری است.
مدتی است که اسرائیل دوباره موج تهدیدات خود را به لبنان و حزب الله آغاز کرده و سریال چند هفته ای رجزخوانی خود را دوباره شروع کرده است؟ علت آن برای ما خبرنگاران روزنامه به دست مشخص نیست، شاید یک نوع نرخ تعیین کردن اسرائیلی ها در بده ستان خود با دولت اوباماست. ولی مطمئنا اسرائیل یک سری اهداف عمومی از این تهدیدهای مکرر دارد.
یکی از این اهداف، این است که در صورت شکستی دوباره بتواند شکستشان را این بار بهتر توجیه کنند و همچنین در صورت کسب یک پیروزی سیاسی، بتواند پیروزیشان را نظامی و چند برابر مهمتر جلوه دهد. ثانیا از همه مهمتر اسرائیل با بزرگ کردن دشمن و اقدامات آن ، می خواهد تجاوزها و اقدامات غیر متعارف و غیر قانونی خود را به نوعی در نزد افکار عمومی جهان توجیه کند. ثالثا، بازدارندگی خود را در محیط اطراف ترمیم کرده و رابعا: روحیه سربازان خود و پشت جبهه خود را با این تهدیدهای مکرر بالا ببرد.
رژیم صهیونیستی منتظر بهترین فرصت برای حمله است ولی این بار از این موضوع نگران است زیرا می بیند هر چه می گذرد فرصتها بیشتر از دست می رود، اسرائیل مدتی است که احتمال فروپاشی رژیم ۲۰ کیلومتری (عرض سرزمینهای اسرائیلی بدون احتساب کرانه باختری در یخش میانی آن فقط در حدود ۲۰ کیلومتر است) خود را در پیش چشمانش می بیند.
اسرائیل در ماههای بعد از جنگ سال ۲۰۰۶ که هنوز خون در رگهای ارتش اسرائیل می جوشید و تصمیم داشتند انتقام کشته های خود را گرفته و شکست استراتژیک خود را جبران کند، نتوانستند این تهدیدات را عملی کنند، بدین جهت استمرار این تهدیدها در زمانی که جهان به سمت آشتی و صلح می رود، چه معنایی می تواند داشته باشد.
هر چند که جنگ افروزی صهیونیستها تمامی ندارد ولی تکرار این تهدیدها را چگونه می توان در این شرایط توجیه کرد. مگر این فرماندهان فراموش کرده اند که برای مقاومتی که جنگ اصلی آن بعد از نفوذ ارتش اسرائیل به برخی از مناطق شروع می شود، تعیین مدت یک هفته، خیالپردازی بیش نیست؟ مگر آنها فراموش کرده اند که اگر چه آغاز جنگ با اسرائیلی هاست ولی پایان آن در جای دیگری است.
مگر سازمانهای امنیتی اسرائیل اطلاع ندارند که مقاومت این بار کانال آتشی تهیه می کند که می تواند یک راه نفوذی ۲۰ کیلومتریی را برای مدت سه ساعت، پشتیبانی و خالی از هر جنبده ای بنماید؟ صهیونیستها در هر اظهار نظری سعی خواهند کرد هر موضوعی را به عنوان علل حقیقی ناکامی خود در جنگ ژوئن ۲۰۰۶ ذکر کنند، جز مواردی که واقعا علت اساسی شکست مستمر صهیونیستهاست.
تا قبل از کابینه نتانیاهو، رژیم صهیونیستی اهداف متنوع سیاسی و نظامی و داخلی زیادی از این تهدیدات داشت که برخی از اهداف شخصی، ممکن بود باعث شود بدون توجه به عواقب چنین جنگی، کلید استارت جنگ زده شود ولی در نهایت عدم محبوبیت داخلی سران وقت اسرائیل، مانع از چنین اقدام سرنوشت سازی شد.
اکنون که کابینه نتانیاهو از حمایت داخلی بیشتری برخوردار است، شاهدیم که این تهدیدها دوباره اوج گرفته است. برای رژیمی که دکترین نظامی آن "بکش بعد بپرس" است، این تهدیدات نمی تواند جدی باشد. زیرا صهیونیستها در صورت ایده آل شدن شرایط، بدون تردد و بدون دودلی، جنگ سومی را علیه لبنان به راه می اندازند و در واقع هر لحظه که این رژیم احساس کند به شدت مورد توهین واقع شده و تمام راههای دیگر به رویش بسته شده و یا اینکه دریابد حزب الله مشغولیتهای داخلی بسیاری دارد و یا اینکه وضعیت پشت جبهه اسرائیل به نحوی تغییر کرده که بعد از شروع جنگ، حزب کار باراک پشت فرماندهان جنگ را خالی نخواهد کرد و یا احتمال ریسک بسیار پاینی در جنگ ببیند، بدون شک لحظه ای بخاطر سبز شدن چراغ قرمز اوباما هم درنگ نخواهند کرد. آمادگی روز افزون حزب الله در این مدت، اسرائیل را مجبور کرده که فقط در ایده آلترین شرایط بتواند ریسک کند.
در حقیقت تنها توجیهی که می توان برای این تهدیدهای مکرر یافت و در واقع ریشه های نگرانی و ضعفهای اسرائیل را نیز فاش می سازد، در فعالیتهای تجسسی حزب الله علیه اسرائیل نهفته است.
برخی، علل واقعی شکست صهیونیستها را در جنگ دوم لبنان علاوه بر پایمردی رزمندگان آن در سخترین شرایط، در همین موضوع می دانند، سایت اسرائیلی "فیلکا یزرائیل" مدتی پیش بیان کرد : عماد مغنیه توانسته بود شبکه ای از جاسوسان خود را در کشورهای مختلف جهان گسترش دهد و در این رابطه مهاجرت دیرینه شهروندان لبنانی به چهارگوشه جهان و به دورترین روستاهای قاره های افریقا و آمریکای جنوبی به منظور فرار از اوضاع داخلی نیز پوشش خوبی برای فعالیتهای اعضای شبکه را فراهم کرده بود، همان وضعیتی که اکنون در مورد مهاجران ایرانی صادق است.
یکی از این افراد با نام مستعار "معین حمیه" روابط صمیمی با یک دختر آمریکائی در بانکوک ایجاد می کند و این دختر که بعدها محل فعالیت خود را به عنوان یک آمریکائی به اردن و سپس به اسرائیل منتقل کرده بود، زمینه مناسبی را پیدا می کند که ارتباطات مستحکمی را با مقامات صهیونیستی ایجاد کند و در پوشش کاری خود توانسته بود، شبکه ای از صهیونیستها را دانسته و یا ندانسته مدیریت کند.
این فرد به شکل های مختلفی، که از مقوله ما خارج است!، اطلاعات لازم را از آنها می گرفت و به حزب الله منتقل می کرد، در این میان این دختر آمریکائی توانست یکی از افسران عالی رتبه شاباک به نام سرتیپ آهارون را جذب نماید. وی از نزدیکان "حاییم بن عامی"، رییس سابق سازمان امنیت داخلی اسرائیل، شاباک است که او نیز به نوبه خود توانسته بود، یکی از دوستان نزدیک خود را به بهانه پول شوئی جذب کرده و به همکاری با خود بکشاند. اطلاعات این شبکه باعث شد حزب الله با مراکز حساس اسرائیل به طور کامل آشنا گردد.
سؤالی که اینجا مطرح می شود ، آیا حزب الله نباید در مقابل تهدید اسرائیل به حملات تخریبی و ویرانگر و حتی تهدید به استفاده از سلاح کشتار جمعی خود به سلاحهای فعالتری مجهز شود، تا بتواند توازن قوا را در جنگهای نامتقارن خود از لحاظ کیفی حفظ کند.
در واقع پاسخ این سؤال در جغرافیای اسرائیل نهفته شده، عرض کشور اسرائیل در برخی از مناطق أن کمتر از ۲۰ کیلومتر است و اصولا اسرائیل کشور بسیار کوچکی است و همین امر باعث شده مناطق حساس آن ، کاملا قابل دسترس باشد.
در واقع همین موضوع باعث شده حزب الله عملا به سلاحهای فوق نیازی نداشته باشد، چرا که برای منفجر کردن یک بادکنک به بیش از یک سوزن نیاز نداریم و حزب الله از طریق اطلاعاتی که شبکه جاسوسی عماد مغنیه از مراکز بسیار حساس و بسیار محرمانه اسرائیل به دست آورده اند،می تواند آسیب های گسترده ای به دشمن وارد کند بدون اینکه نیازی به سلاحهای ویرانگر و پیشرفته وکشتار جمعی داشته باشد. در واقع اصابت سوزن به برخی از این مراکز فوق، تاثیراتی در حد سلاحهای فوق الذکر دارد.
لازم به ذکر است که سید حسن نصر الله دبیر کل حزب الله و رهبر مقاومت در مصاحبه های خود در جریان جنگ ژوئن ۲۰۰۶ ناخواسته به این مورد اشاره کرد . وی بیان کرد ما گرای مطلوب برای همه اهداف مورد نیاز را در اختیار داریم.
این امر تاکید می کند که با به دست آوردن طول و عرض جغرافیایی انبارهای حساس، رادیو اکتیو و شیمیایی ، توسط عماد مغنیه ، حزب الله عملا نیازی به سلاح ویرانگر ندارد . و اصولا مانور نظامی که اسرائیل قرار است در همین ماه برگزار کند و شامل دفاع شیمیایی و رادیو اکتیو می باشد، برای سرپوش گذاشتن بر همین نقطه ضعف است و هیچ ربطی به حملات متقابل ایران و اسرائیل ندارد، زیرا اسرائیل به هیچ وجه تمایل ندارد، ایران دوباره مرکز توجه و اهتمام جهان اسلام سنی و شیعه گشته و دوباره طی جنگ ناکام دیگری اعتبار ایران در صحنه بین المللی صد چندان شود.
مهدی کورانی ـ بیروت
منبع : سایت تابناک


همچنین مشاهده کنید