یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


منصور اوجی و آب در خوابگه مورچگان!


منصور اوجی و آب در خوابگه مورچگان!
شیراز برای من همواره تکه‌ای از شعر و اصفهان تکه‌ای از هنر بوده است. با این تفاوت که در میراث فرهنگی ما شیراز را به شعر نوشته‌اند و اصفهان را با کاشی‌هایش. شیراز تکه‌ای از رویا بوده است و اصفهان تکه‌ای از واقعیت...
سال ۵۱ حضور شش ماهه‌ام در مرکز پیاده شیراز فرصتی بود مغتنم تا از نزدیک با مقبره حافظ و سعدی دیداری داشته باشم و شاعران بزرگش را از پشت ویترین کتابفروشی‌هایش به تماشا بنشینم با اینکه شاعر نوجوانی بودم و شعرهایم در مجله جوانان در صفحه جناب علیرضا طبایی شیرازی به چاپ می‌رسید اما شرم شهرستانی هرگز اجازه نداد تا به دیدار شاعران بزرگش بشتابم. از شیراز منصور اوجی و پرویز خائفی را می‌شناختم و دوستان جوان صفحه شعر جوانان را شهرام و همایون یزدان‌پور، محمدجواد سپاهی، م. اندیش، کاووس حسن‌لی، شاپور پساوند و... منصور اوجی در رباعی و شعر کوتاه و پرویز خائفی در غزل شیراز نام‌های مبارکی بودند که صفحات ادبی آن روزگار را پرشور کرده بودند. کتاب شعر این سوسن است که می‌خواند و بعدها شعر کوتاه: کجاست بام بلندی و نردبان بلندی/ که بر شود و بماند بلند بر سر دنیا/ و برشوی و بمانی بر آن و نعره برآری: هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت، از ده شب شعر گوته به گوش رسید و استقبال پرشوری که شاعر همولایتی جناب پرویز خائفی با عنوان شبِ کلاغ از آن کرد غزلی که در یادها می‌ماند: «هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت» شبان ظلمت این خانه بی‌چراغ گذشت، پرندگان هراسان غریب می‌خواندند: شبان تیره ما در شب کلاغ گذشت.
منصور اوجی هماره برای من یکی از چهره‌های مطرح شعر معاصر بوده است چرا که در شهرستان ماند و صدایش را به چهارگوشه این مرز پرگهر پاشید؛ صدایی صادق و صمیمی،‌ صاف و حقیقت یاب! در هفتاد سالگی منصور اوجی جهت ادای دین مقاله‌ای در شعر و شاعری او نوشتم با عنوان: و آن عطر و آن سرو و لیمو و انگور و اوجی... که در ویژه‌نامه ناکام عصر پنجشنبه، بعد در شماره ۲۵ ویژه ادب و هنر روزنامه اطلاعات و به تازگی در روزنامه عصر مردم شیراز به چاپ رسید و باعث دلگرمی این شاعر خونگرم و فروتن شد. در این مقاله اشاراتی به شعر و شاعری اوجی داشتم: «شعر ما، ایجاز به مفهوم مطلق را از حافظ دارد. شیراز را اگر زادگاه شعر کوتاه و منصور اوجی عزیز را پرچمدار این نوع شعر بدانیم اشتباه نکرده‌ایم چرا که اوجی در آستانه هفتادمین سال تولدش همچنان در اوج است و وفادار به شعر کوتاه و صدایش را از باغ‌های همیشه سبز شیراز می‌شنویم این اوجی است که می‌خواند!
منصور اوجی همانطوری که لهجه شیرین شیرازی‌اش را حفظ کرده است مرام معلمی و مردمی خود را نیز دارد هنوز شاعرانه می‌زید و لحن مشفقانه‌اش مشوق جریان جوان‌سال شعر امروز است اگر بپذیریم که شاعران، شاعر به دنیا می‌آیند پس هفتاد سال شاعرانه زیستن کار کوچکی نیست سوختن‌ها و ساختن‌ها و همزیستی مسالمت‌آمیز با یک بیماری خاص به نام شعر همراه با زندگی بی‌حاشیه و آرام امتیاز بزرگی است که اوجی در کارنامه پربار شعر و زندگی‌اش دارد....»
و رسیده بودم به این بخش که: «اوجی اگر هنوز هم در اوج هست بهایی‌ گران پایش پرداخته به تداوم شعر کلاسیک کمک کرده و در ارتقای شعر نیمایی و سپید سهیم بوده است. رباعی را بعد از انقلاب زنده کرده و با لحنی نو به میدان شعر کشانده و راهیان گرانسنگی برای طربناکی‌اش گرد آورده و این شعله رو به خاموشی را روشن نگهداشته است. او شعر کوتاه را بزرگی و عظمت بخشیده و بدون کمترین ادعایی اثر گذارترین شاعر معاصر بوده است...»
چاپ مجدد این مقاله در عصر مردم شیراز ۷/۹/۸۷ باعث حرف و حدیث‌های فراوانی در محافل ادبی شیراز شد، به طوری که در تاریخ ۱۱/۹/۸۷ آقای عبدالرحمن مجاهد‌نقی مقاله‌ای تحت عنوان «جانب حرمت» در همین روزنامه به چاپ رساند و این دو پرسش را مطرح کرد:
۱) اثرگذارترین بر اساس چه معیارها و مبناهایی؟
۲) اثرگذارترین در کدام دوره زمانی؟ چاپ این دو پرسش شاعر بی‌حاشیه ما را بر آن داشت تا بعد از سالیان سال خاموشی و سکوت در قالب مصاحبه‌ای با آقای خسرو قمر پژوهشگر شیرازی تحت عنوان «آب در خوابگه مورچگان» ‌در روزنامه عصر مردم ۲۸/۱۰/۸۷ پاسخ مبسوط و کوبنده‌ای ارائه نماید و تاثیر خود را در قالب رباعی با ذکر نمونه رباعی‌ها و استقبال بیش از ۳۰ شاعر خرد و کلان از رباعیات خود را به اثبات رساند و به طور مستند و مستدل با همکاری مصاحبه‌گر، مجموعه «مرغ سحر» و «حالی است مرا» را دو اثر تاثیرگذار رباعی بعد از انقلاب معرفی نماید.
تلاش منصور اوجی و خسرو قمر هر چند بر ادعای اینجانب مهر تائید زد و واقعیت امر را نشان داد اما چه خوب بود جناب خسرو قمر که از شیفتگان آقای اوجی و از فعالان ادبی شیراز است طی مقاله‌ای جامع خود به این دو سوال جناب مجاهد نقی اقدام می‌نمودند و اوجی عزیز را در آستانه هفتاد و یک سالگی وارد این معرکه نمی‌کردند چرا که جایگاه اوجی و حقانیت تلاش ادبی او بر همگان ثابت است و ممکن است گروهی از راسته مسگران هیاهو، از این پرسش و پاسخ‌ها ماهی‌ گل‌آلود! بگیرند! ختم کلام اینکه: شاعران بزرگ ما تا هستند باورشان نمی‌کنیم، از کنارشان بی‌تفاوت رد می‌‌شویم و چون چهره در نقاب خاک کشیدند مرثیه‌سازی می‌کنیم و در صداقت سر از پا نمی‌شناسیم. بیائیم حرمت بزرگان را در زمان حیات پاس بداریم و سپاسگزارشان باشیم که عمر شریفشان را وقف ارتقای شعر امروز کرده‌اند. دست اوجی‌ها و خائفی‌ها را ببوسیم که فردا خیلی دیر است!
آستارا- بهمن ۸۷
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی


همچنین مشاهده کنید