دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

روانشناختی رنگ‌ها


روانشناختی رنگ‌ها
یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد، بررسی تأثیر متقابل رنگ‌ها است. جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر می‌کند. اگر در شرایط روشنایی مناسب، چند ثانیه به یک رنگ فام‌دار خیره شویم و بی‌درنگ بر سطحی سفید بنگریم، مکمل آن رنگ را خواهیم دید. این پدیده را – که ناشی از واقعیت فیزیکی رنگ عینی نیست – پی انگاره می‌نامند. پی انگاره هر رنگ، رنگ مجاورش را تحت تأثیر قرار می‌دهد و در نتیجه، تفاوت کیفی آن دو رنگ بارزتر می‌شود (مثلا ً قرمز در کنار سبز ، پرمایه‌تر به نظر می‌رسد و برعکس). تغییری که بدین سان در جلوه رنگ‌ها پدید می‌آید، مشخص کننده تباین آنها است. اگر موقعیت دو حوزه رنگی مقایسه شده چنان باشد که تغییر جلوه رنگ‌ها با هم تلاقی کند، اصطلاح تباین همزمان به کار برده می‌شود.
رویکرد روانشناختی رنگ به احساس‌های معینی نیز بستگی دارد که رنگ‌های عینی دربیننده برمی‌انگیزند.
به سخن دیگر، در این مقوله، رابطه رنگ‌های عینی با اثرات ذهنی‌شان مورد نظر است. رنگ‌هایی که حاوی مقدار زیادی آبی هستند (از بنفش تا سبز)، نسبت به رنگ‌هایی که زرد یا قرمز بیشتری در خود دارند (از مغز پسته‌ای تا ارغوانی)، سردتر می‌نمایند. رنگ‌های سرد ، مختصر کاهش در دمای بدن نگرنده ایجاد می‌کنند و رنگ‌های گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن می‌شوند. به لحاظ بصری، رنگ گرم پیش می‌آید و رنگ سرد پس می‌نشیند. بسیاری از نقاشان از این کیفیت رنگ‌ها برای فضا سازی تصویری بهره گرفته‌اند. منشأ احساس‌هایی چون گرمی ، سردی، پیش آیندگی، پس روندگی ، وزن و اندازه رنگ‌ها – که اصطلاحاتی رایج در ادبیات هنرهای تجسمی‌اند) همانا سه صفت اساسی رنگ ، یعنی فام، درخشندگی و اشباع است.
نقاشان قدیم بسیاری از نمودها و اثرات بصری رنگ را بدون شناخت علمی به کار می‌بستند ، ولی انتشار نظریه‌های رنگ، نقاشان پُست امپرسیونیسم ، اُرفیسم و آپ آرت را بر آن داشت که امکانات بیانی و تزیینی رنگ را گسترش دهند و به راه حل‌های تازه‌ای در مسائل حجم ، فضا ، نور و حرکت دست یابند.
منبع : شبکه رشد