پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


خیام خیمه های حکمت می دوخت


خیام خیمه های حکمت می دوخت
غیاث الدین ابوالفتح عمر بن خیام در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هـ.ق دیده به جهان گشود. وی منجم، ریاضیدان، فیلسوف و شاعری بزرگ بود. نسبت خیامی كه واژه عربی در معنی خیمه دوز است نیز در یك رباعی منسوب به وی چنین آمده است:
خیام كه خیمه های حكمت می دوخت
در كوره غم فتاد و ناگاه بسوخت
مقراض اجل طناب عمرش ببرید
فراش قضا به رایگانش بفروخت
خانواده خیام به واسطه كارهای ادبی سرشناس بودند. وی از نظر خوی و خصال مردی جدی، كم گو، تندخو بود و از بذله گویی نیز به شدت پرهیز می كرد.
خیام در سن جوانی در اكثر رشته های علوم تبحر یافت. بعد از مرگ پدرش با مشكلاتی مواجه شد و برای ادامه تحصیلاتش به یك حامی احتیاج داشت. عبدالرحمن ساریه كه مردی مرفه بود او را حمایت كرد. خیام نیز به پاس تقدیر رساله خود درباره حل معادلات جبری را به او تقدیم كرد. در سال ۴۵۳ هـ.ق خیام و چندتن از زبدگان منجم توسط ملكشاه به دربارش دعوت شدند. خیام با عنوان رییس رصدخانه اصفهان مشغول به كار شد. در نتیجه اصلاح تقویم جلالی و تهیه تاریخ ملكی از روز جمعه ۱۰ رمضان ۴۷۱ هـ.ق برابر فروردین ۴۵۷ هـ.ش (۱۵ مارس ۱۰۷۹) رسمی شد.
خیام به روایتی در سال ۵۱۷ هـ.ق در صبح آخرین روز كتاب شفای ابوعلی سینا را می خواند چون به فصل واحد و كثیر (یك و بسیار) رسید خلال دندانش را میان ورق های كتاب گذاشت و كاتبان را احضار كرد تا وصیت نامه ای برایش نوشتند. تمام روز را روزه گرفت، پس از خواندن نماز در حالی كه به سجده آخر رسید گفت: «بار خدایا می دانی كه همه توانایی خود را در راه فهمیدن تو به كار بردم مرا بیامرز، زیرا آشنایی من با تو شفیع من نزد تو است.» پس جان به جان آفرین تسلیم كرد و مقبره اش در امام محروق نیشابور قرار دارد.
نویسندگان معاصر خیام نظیر نظامی عروضی سمرقندی در كتاب «چهارمقاله» و زید بیهقی در كتاب «تتمه صوان الحكمهٔ» به ذكر گفتاری در باب خیام پرداخته اند.
در روایتی منقول است كه خیام با حسن طوسی و حسن صباح (سه یار دبستانی) به یك مدرسه می رفتند. معلم آنان امام موفق بر این عقیده بود كه شاگردانش به مقام بلندی می رسند و آن سه جوان با توجه به سخن معلم با هم عهد و پیمان بستند كه اگر هر كدامشان به رتبه ای رسیدند از دو رفیق دیگر حمایت كنند. تا زمانی كه حسن طوسی به وزارت سلجوقیان رسید. به وعده خویش جامه عمل پوشانید. حسن صباح را به خدمت سلطان برد. اما خیام چون اهل علم بود خدمت سلطان را نپذیرفت و تنها مقداری مقرری برای ادامه كوشش در زمینه علم و دانش از خواجه نظام الملك دریافت كرد.
خیام در دوره خودش بیشتر در زمینه علم نجوم شهرت داشت همانگونه كه نویسنده معاصرش نظامی سمرقندی نام وی را در چهار مقاله در باب شاعری نیاورده؛ در مقالت نجوم از آن یاد كرده است. اما بعدها بیشتر شهرت وی در زمینه رباعیات (اشعارش) قرار گرفت.
به طوری كه هدایت درباره خیام چنین می گوید: «فلسفه خیام هیچ گاه تازگی خود را از دست نخواهد داد و ترانه های خیام آیینه ای است كه هر كس و از هر قشری هم كه باشد یك تكه از افكار، یك قسمت از یأس های خود را در آن می بیند و تكانی می خورد. هر كدام از افكار خیام را جداگانه می شود نزد شعرا و فلاسفه بزرگ پیدا كرد و قیافه متین خیام او را بیش از همه چیز یك فیلسوف و شاعر بزرگ همدوش كوكرس، اپیكور، گوته، شكسپیر و شوپنهاور معرفی می كند.»
محمد قزوینی درباره خیام چنین می گوید:
«خواجه عمر خیام یكی از مفاخر بزرگ ایران است. ولی شهرت فوق العاده ای كه در بلاد شرق و در این اواخر در اروپا و امریكا بهم رسانیده همانا بیشتر یا فقط به واسطه رباعیات حكمت آمیزی است كه در اوقات فراغت خاطر این دانشمند می سرود و سایر فضایل و مناقب او تحت الشعاع شعر مستور مانده است.»
همانگونه كه می دانیم فلسفه ناپایداری و كوتاهی دنیا فكر بسیاری از انسان ها، دانشمندان و شاعران را به خود مشغول گردانیده است. چنانچه این دنیا محل گذری برای همه موجودات زنده می باشد. بعد از مدتی باید این میهمان سرا را ترك گوییم و به دیار دیگری برویم. در این میان گویی این موضوع خیام را بیشتر به تفكر وادار كرده است.
خیام در سراسر رباعیاتش در چارچوب ناپایداری دنیا به موضوعات مختلفی اشاره كرده است. اكثراً كلامش ساده و سلیس است و فهم آن به وضوح دریافت می گردد. كنایه، تشبیه، استعاره و تصنعات ادبی به ندرت در شعرش دیده می شود. همچنین تخیل شاعرانه در كلامش وجود ندارد. بیشتر، اشعارش حالت تنبه و تذكر به نكته های مختلفی در باب زندگی در دنیا و فرجام آن می باشد.
وی بر این عقیده است كه در این دنیا به دلیل زمان كم و نامعلومی كه در آن هستیم باید درست و اصولی زندگی كنیم و نگذاریم عمرمان به بطالت و گمراهی بگذرد. وی ظاهراً طرفدار خوشباشی و طرب و شادمانی و پرهیز از غمگساری است. اما در عمل مقصود او از این تشبیهات توجه به زندگی عارفانه و پاك است.
امروز ترا دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات بجز سودا نیست
ضایع مكن این دم ار دلت شیدا نیست
كاین باقی عمر را بها پیدا نیست
□□□
از رفته قلم هیچ دگرگون نشود
وز خوردن غم بجز جگر خون نشود
گر در همه عمر خویش خونابه خوری
یك قطره از آن كه هست افزون نشود
در تفكر خیام دنیا قبل از ما بوده است و بعد از ما هم جریان دارد و آنچه كه باقی می ماند نام نیك و نتیجه كردار و اعمال ماست.
بیش از من و تو لیل و نهاری بوده است
گردنده فلك نیز به كاری بوده است
هر جا كه قدم نهی تو بر روی زمین
آن مردمك چشم نگاری بوده است
خیام به نادانی مردم اشاره می كند و در تعجب است با وجود این كه انسان به كرات با حقیقتی به نام مرگ در این دنیا روبه رو می شود اما گویی هیچ پندی از آن نمی گیرد و باز هم بر این باور است كه تا ابد خواهد ماند.
خاكی كه بزیر پای هر نادانی است
كف صنمی و چهره جانانی است
هر خشت كه بر كنگره ایوانی است
انگشت وزیر یا سر سلطانی است
□□□
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نكو خواهی شد
گر چشمه زمزمی و گر آب حیات
آخر بدل خاك فرو خواهی شد
وی همچنین خرسندی و دوری از هرگونه حرص و طمع را امری پسندیده می شمارد:
در دهر هر آن كه نیم نانی دارد
از بهر نشست آشیانی دارد
نه خادم كس بود نه مخدوم كسی
گو شاد بزی كه خوش جهانی دارد
□□□
آن مایه ز دنیا كه خوری یا پوشی
معذوری اگر در طلبش می كوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گرانبها بدان نفروشی
به اسرارآمیز بودن راز دنیا و این كه علم و دانش مانند دریایی است كه اگر درونش بیفتی تازه می فهمی كه چقدر وسیع است و تو هیچ نمی دانی.
از جرم گل سیاه تا اوج زحل
كردم همه مشكلات كلی را حل
بگشادم بندهای مشكل بحیل
هر بند گشاده شد به جز بند اجل
□□□
كس مشكل اسرار اجل را نگشاد
كس یك قدم از نهاد بیرون ننهاد
من می نگرم ز مبتدی تا استاد
عجز است به دست هر كه از مادر زاد
□□□
هرگز دل من ز علم محروم نشد
كم ماند ز اسرار كه معلوم نشد
هفتاد و دو سال فكر كردم شب و روز
معلومم شد كه هیچ معلوم نشد
آناهیتا حسین زاده
منابع:
رباعیات خیام، تیمور برهان
چهارمقاله، علامه محمد قزوینی
زندگینامه شاعران بزرگ ایرانی، علی رضوی
منبع : روزنامه جوان