یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آیا افسردگی راه حلی دارد؟


آیا افسردگی راه حلی دارد؟
درست است كه مشكلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بر میزان رشد و یا كاهش افسردگی و خودكشی در یك جامعه اثرات مستقیم دارند، اما ما در این نوشته به بعد و جنبه دیگری از این مشكل می پردازیم. چگونه یك انسان از نظر روانی چنان قوی گردد كه در مقابل همه این فشارها مقاومت كند و به زندگی شاد و با نشاط خویش ادامه دهد و آرامش خود را در زیر تمامی ضربات گاهی كشنده حفظ كند؟
در آغاز به مقدمه كتاب صدای سایش بال ها نوشته علی اكبر نیكوصفت می پردازیم. این مقدمه خیلی خلاصه و سریع اهمیت افكار و اعمال انسان را به وجود آمدن ناآرامی ها یا آرامش روحی نشان می دهد.
چهار ماه رنج و سرانجام تولد! خدایا چرا چنین سخت و دردآلود؟ هر شب لولیدن در تختخوابی كه میخ های دراز و باریكش در جای جای تنت نشانی برای آینده بر جای می گذاشت، آینده ای كه بدون این جای میخ ها تاریكی عظیمی را در خود نهان داشت. چگونه می توان پی برد كه راه را گم كرده ای كه در كهكشان خالی به دنبال هیچ پرپر می زنی، از سیاهی می ترسی اما تمام روحت را سیاهی فرا گرفته و مانند پرنده ای كه چشمانش را در آورده باشند هر چه بیشتر بال و پر می زنی طعم مرگ را در زیر دندان هایت بهتر حس می كنی.
از تاریكی می ترسی اما در چاه وجودت هر لحظه بیشتر فرو می روی. فریاد می كشی، ناله می كنی، اما دیگران كاری از دستشان ساخته نیست. تازه وقتی از روی نزار و تعداد قرص هایت به وجود چاه پی می برند و تو را در حال دست و پا زدن می بینند، طناب را نمی شناسند، همه بر و بر به هم نگاه می كنند، گیجی زجرآوری همه را در برمی گیرد. راه چیست؟ چاه چیست؟ طناب كدام است؟عده ای فریاد می كنند، خب زنی به كلبه سردت بیاور، شوهر كن، بچه چاره همه دردهاست، شغلت را عوض كن، خانه ات بوی كهنگی گرفته خراب كن و دوباره بساز، شاید بوی تعفن از مبل ها برمی خیزد از پنجره بیرونشان بریز، در زیر خاك دفنشان كن. چگونه بگویی كه این روحت است كه دارد می گندد، چون به جای عشق كینه! به جای محبت سكه! به جای نوازش، زهر در دل مردمان نهاده ای یا اصلاً سر در لاك خود فرو برده ای و می گویی مگر من پیامبرم!
ورزش نمی كنی چون وقت نمی كنی، شكمت مرتب جلوتر می آید و اندام هایت شكل طبیعی شان را كم كم از دست می دهند، اما تو حوصله نداری. حركت دائمی به سوی كمال، اصل آفرینش را می سازد ولی تو را به یاد خستگی می اندازد. هرچه می گویند «دویدن! گام هایی به سوی خستگی نیست، طراوت آینده را بشارت می دهد» به گوش تو نمی رود.
فكر تغییر، عرق سردی بر تنت می نشاند. می ترسی كه گرگ های دیگر پاره پاره ات كنند، فكر نمی كنی كه بین گرگ بودن و گوسفند شدن، ممكن است كه راه سومی هم باشد، مثلاً انسان شدن! همه فكر و ذكرت دنبال راحتی است، نمی دانی كه راحتی مانند كرمی، درخت وجودت را از درون می پوساند.
خودخواهی با تبر به جان درخت وجودت افتاده و بوی تعفن و میخ ها در رختخوابت نمی گذارند كه بخوابی. بدون بوی تعفن! بدون درد میخ! باید ایمان بیاوری كه خدا نیست؛ كه هر كی هر كی است و هر كس فقط باید خر خودش را براند. خوشبختانه خدا هست و بوی تعفن و میخ هم! و متأسفانه خر تو لنگ.
قبل از هر چیز باید به یك سؤال مهم كه پایه و اساس آفرینش است جواب گوییم. چرا خلق شده ایم و اینجا به چه كار آمده ایم. جوابی كه ما به این سؤال می دهیم این است كه آمده ایم كه لذت ببریم، لذتی خالص و بی نهایت و هر عاملی كه باعث افزایش لذت ما می شود باید مورد توجه قرار گیرد ولی دو شرط دارد یكی اینكه این لذت دراز مدت و دائمی باشد، دیگر اینكه به جسم و روح ما آسیب نزند.
برای یافتن این لذت دائمی انسان ها به همه جا سر زده اند خانه های قمار، مشروب، مواد مخدر، فحشاء، فیلم های ترسناك یا جنسی، موزیكی كه به جای اینكه روح را نوازش كند آن را می خراشد. ما در این نوشته نشانی و آدرس پنج جای دیگر را می دهیم كه در آنها می توان لذت دائم یافت بی آنكه روح و جسم آسیب ببیند. پنج عاملی كه فكر را منظم می كنند تا اعمال منظم و زیبایی داشته باشیم و هیچ چیز این جهان را بیهوده نبینیم.
۱- كار با فقرا و نیازمندان و تنهایان كه شامل همه كسانی می شود كه فقر یا تنهایی شان باعث می شود كه از زندگی لذت نبرند. ما قبل از اینكه برای این افراد پول ببریم در درجه اول برایشان فرهنگ می بریم؛ فرهنگی كه به آنها طرز درست زیستن را آموزش می دهد (یعنی اینكه به آنها ماهی نمی دهیم بلكه ماهیگیری یادشان می دهیم.) به ایشان می گوییم كه شادی های ما در هم گره خورده است یعنی تا شادی به دیگران نبخشی نمی توانی خودت شاد باشی و در این راه نباید از هیچ كس پاداش و یا تشكر انتظار داشته باشی، به جز از خدای متعالی كه پاداش را به صورت آرامش، خوشرویی و نشاط به ما می بخشد و این عمل را براساس یك سری قوانین كه ما آنها را «قوانین حاكم بر پدیده های مادی» می نامیم، انجام می دهد.
این قوانین می گویند كه اگر بدی به كسی كردی، حالت بد می شود و اگر خوبی به كسی كردی حالت روحی ات خوب می شود و هر چه مقدار انرژی و وقتی كه در خدمت شادی دیگران می گذاری بیشتر باشد به همان نسبت شادتر زندگی خواهی كرد تا جایی كه راه رفتن تو به دویدن و دویدن تو به پرواز تبدیل می شود و روحت را از زمین بلند می كند و تازه می فهمی كه لذت بردن یعنی چه و زمانی كه این لذت را چشیدی، دیگر هیچ لذت دیگری ارضایت نمی كند. دوست داری هر روز ۲۴۰ ساعت باشد و تو هر چه بیشتر در این لذت ها غوطه بخوری. اضطراب ها و ناامیدی ها و ترشرویی ها تو را برای همیشه ترك می كنند و تازه می شوی نماینده خدا بر زمین؛ موجود پرعظمتی كه می تواند كوه ها را جابه جا كند و كلمات «غیرممكن» و «نمی شود» را نمی شناسد.
برنامه ریزی بسیار دقیق، نظم پایدار، پشتكار بی نهایت و ایمان به آینده و آرامش بیشتر هر روز موتور او راقوی تر و پرقدرت تر می سازد و دیگر كلماتی مانند افسردگی یا خودكشی به نظرش كلماتی كاملاً مسخره می آیند. خدمت به دیگران آن هم نه در حرف بلكه در عمل، مهم ترین عامل شادی زایی در انسان هاست و فرار از آن غیرممكن است.
آنهایی كه با فانوسی، در شب سیاه مردم رنج دیده و تنهای اطرافشان، به تنهایی برای كشف گنج خوشبختی به راه می افتند، از این غافلند كه توفان فانوسشان را خاموش می كند و در دهلیزهای وحشت انگیز درون، سال ها برای یافتن راه گریز سرگردان خواهند ماند و به جای گنج خوشبختی، رنج بدبختی را خواهند یافت. لحظاتی هر چند كوتاه با كمك مشروب و مواد مخدر از چنگال این رنج خواهند گریخت، اما موج های عظیم عذاب با شدت هر چه بیشتر باز می گردند تا بر سرشان دوباره فرود آیند و تا غرقشان نكنند، رهایشان نخواهند ساخت. تنها راه نجات، نقب زدن در چاه خودخواهی وجودمان و رسیدن به ارزش های انسانی است. رفتن به میان مردم رنجیده ای كه برای نشنیدن فریادهایشان، سالهاست پنبه در گوش داریم و هر چه پنبه ضخیم تر، عذاب عظیم تر. (نقل از مقاله افسردگی نوشته نگارنده)
۲- ورزش: ورزش یعنی حركت، یعنی هر عملی كه جسم ما را به حركت در می آورد. از خانه تمیز كردن و ظرف شستن شروع می شود تا دویدن در بازی های المپیك. ورزش، نان شب است؛ نمی توان از فرداشروع كرد. با كمی پیاده روی با كمی حركت های ورزشی شروع می شود و كم كم یك انسان قوی می سازد كه سرماخوردگی چچنی و افغانی را نمی شناسد، اصلاً میانه اش با دارو مصرف كردن به هم می خورد. احساس نشاط و سرزندگی دارد و می داند هرچه بیشتر عرقش در بیاید، امكان اینكه روزی از یك بیمارستان سر در بیاورد كمتر می شود. قلبش عالی كار می كند، غذاهای كم كلسترول و زیاد كلسترول را نمی شناسد و هر چه دلش می خواهد می خورد و همه را در ورزش می سوزاند. رژیم های غذایی و قرص كاهش وزن برایش واقعی نیستند. می داند كه «دویدن، گام هایی به سوی خستگی نیست؛ طراوت آینده را بشارت می دهد.» ضمن اینكه خوب می داند كه غیر از كمك به سلامتی، ورزش به آرامش روحی و به وجود آوردن روحیه شادتر در شخص كمك می كند. دلش نمی خواهد قهرمان شود می داند كه عرق ریختن و سعی كردن، خودش پیروزی است و تابلو نتایج زیاد در بندش نمی كند.
اگر كسی دو عمل بالا را انجام دهد، زندگی شاد و پر نشاطی خواهد داشت اما اگر این شخص به خدا هم اعتقاد داشت، سه عامل انرژی زای دیگر وارد داستان می شوند.
۱- خواندن قرآن و در درجه بعد كتاب های آسمانی دیگر به زبان فارسی سلیس. اولاً خود قرآن خواندن به ما آرامش روحی شدیدی می بخشد. كلمات قرآن در خودشان انرژی مدفون شده دارند كه هنگامی كه آنها را می خوانیم، آزاد می شوند و به ما انرژی و آرامش می بخشند این را باید خود امتحان كنید. ثانیاً خواندن قرآن به ما یك سیستم ارزشی می بخشد. سیستم ارزشی كه از طریق آن می توانید بدی ها و خوبی ها را بشناسیم بی آنكه بهای سنگین تجربه كردن آنها را در زندگی بپردازیم. مثلاً وقتی می گوید قمار نكنید، می توان قمار كرد و نتایج منفی آن را بر روح و جسم دید، اما قمار اعتیادآور است و كنار گذاشتن آن، كار ساده ای نیست. همین موضوع در مورد سیگار، مشروب، تریاك و دیگر مواد مخدر صدق می كند و حتی دروغگویی و زنا از این قاعده مستثنی نیستند. خواندن قرآن به ما وفای به عهد، تواضع، محبت به دیگران و غیره می آموزد و خلاصه بگوییم كه قرآن آدرس رفتن به بهشت درونمان است. بدون این آدرس گم می شویم و احتمال اینكه از جهنم درونمان سر در بیاوریم، بسیار است. قرآن را به مانند قوی ترین قرص آرامش بخش وارد زندگی مان كنیم.
۲- نماز: نماز یعنی گفت وگوی عاشقانه و محبت آمیز بین دو دوست، دو دوستی كه یكدیگر را خوب می فهمند و از گفت وگوی با یكدیگر بی نهایت لذت می برند. جهان بر پایه دوستی ها آفریده شده است و نماز یعنی احترام و تلاش برای حفظ این دوستی و لذت بی نهایتی كه در درونش مدفون است. هر وقت احساس تنهایی می كنی، هر وقت دردمندی، هر وقت ناامیدی، رنج هایت را با دوستت در میان بگذار، او می شنود و جواب می دهد. این مسئله می تواند آنقدر لذت بخش بشود كه نماز خواندن را به خوابیدن ترجیح دهی. نماز پلكانی است كه تو را به بهشت درونت رهنمون می شود. از پله ها بالا برو، خدا آن بالا منتظر توست و خدا یعنی شادی، یعنی لذت، یعنی آرامش.
۳- روزه: روزه، دو كار مهم انجام می دهد؛ اول اینكه اعتماد به نفس شخص را بالا می برد یعنی انسان می فهمد كه با حیوان فرق دارد و می تواند غرایز خودش را كنترل كند. تشنه است اما نمی نوشد، گرسنه است اما نمی خورد. یعنی اگر روزی فقیر بودی و به تو رشوه پیشنهاد شد، می توانی نگیری. روزه، یعنی تمرین باور كردن توانایی های شخص.
دوم؛ روزه گرفتن ما را آماده می كند كه ماه رمضان را به عنوان الگویی برای تمامی ماه های سال بپذیریم و مانند آن رفتار كنیم. یعنی شب زود بخوابیم كه این یكی از سخت ترین كارهای دنیاست و صبح زود از خواب بلند شویم و بعد از خوردن یك صبحانه كامل كه نامش سحری است، برویم دنبال كار و زندگی و ناهار هم چندان لازم نیست؛ مخصوصاً برای كسانی كه پشت میز نشینند و سرانجام در هنگام غروب آفتاب یك وعده غذایی دیگر، این می شود برنامه همه سال نه فقط ماه رمضان.آخرین نكته مسئله ازدواج جوانان است كه شاید به بحث ما زیاد مرتبط نباشد ولی یكی از عوامل مهم افسردگی یا شادی در جوانان می باشد.
●اول ببینیم ازدواج چیست؟
ازدواج یعنی به وجود آوردن و تداوم یك دوستی. این دوستی می توانست بین دو خانم یا دو آقا باشد و در ازدواج، یك خانم و یك آقاست. در زندگی دو دوست توقعات بالا نیست ولی در زندگی زناشویی معلوم نیست چرا این همه توقعات بالا می رود. چه كسی باید ظرف ها را بشوید؟ آن كسی كه وقت آزاد بیشتری دارد. باید تقسیم كار كرد و توقعات بیجا این امكان را نمی دهد. جوانان در هنگام ازدواج كاملاً گیج هستند. نمی دانند كه چه عواملی را باید مهم در نظر بگیرند، ماشین، خانه، كار و غیره خیلی مورد توجهند، اما این سه نكته كه در اینجا می آوریم در این ارزیابی از داماد یا عروس آینده جایشان خالی است.
۱- عشق: عشق یعنی جست وجوی مداوم معشوق و وقتی كه معشوق نیست، احساس كمبود و دلتنگ شدن داریم. این یك احساس زیباست اما این احساس نابیناست و این نابینایی می تواند بسیار مخرب باشد. باید به عشق وقت داد تا بینا شود، در آغاز یك آینه كدر است كه نمی شود شكل ها را خوب در آن دید ولی كم كم واضح می شود و می فهمی كه طرف مقابلت برای تو ساخته شده و یا اینكه دارد تو را به سوی یك جهنم واقعی می برد.
۲- ارتباط روحی: ارتباط روحی یعنی توانایی درك و فهمیدن حرف های یكدیگر و لذت بردن از این گفت وگوها، نه اعصاب یكدیگر را خرد كردن. یعنی آنقدر گفت وگوها لذت بخش است كه گذر زمان را حس نمی كنی و دوست داری بعد از كار هرچه زودتر به خانه برسی تا لذت گفت وگو را دوباره و هزار باره تجربه كنی. زوجی كه زود به زود سر هر چیزی دعوایشان می شود دارند وقت یكدیگر را تلف می كنند؛ خانواده خوشبخت هرگز آنجا پا نخواهد گرفت.
۳- سیستم ارزشی: سیستم ارزشی همان طور كه در بخش قرآن خواندن ، اشاره كردیم بایدها و نبایدها را به خوبی بیان می كند و زن و شوهر قبل از ازدواج باید ببینند كه تا چه حد سیستم ارزشی مشابه دارند. مثلاً زن یا شوهری كه مرتب دروغ می گوید هرگز نمی تواند با یك آدم راستگو زیر یك سقف زندگی كند. در یك شركت تعاونی برای خرید خانه ثبت نام كرده اند و مسئول شركت می گوید كه اگر مثلاً ۵۰۰هزار تومان رشوه به من بدهید می آورمتان بالای لیست و دو ماه دیگر صاحب خانه می شوید و اگر نپردازید می روید ته لیست و تا سه سال دیگر هم نوبتتان نمی رسد. تصمیمی كه در اینجا می گیریم كه رشوه را بپردازیم و در فساد جامعه مان شریك شویم و یا اینكه به ته لیست برویم و سه سال منتظر شویم، یك تصمیم ارزشی است و زن و شوهر باید جهان را تقریباً از یك دریچه ببینند و الا اگر یكی راضی به پرداخت رشوه باشد و دیگری نه، مرتب با هم اختلاف خواهند داشت.
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید