چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


زیستن تا ابد


زیستن تا ابد
داستان عاشقانه و دلكش «لیلی و مجنون» كه ریشه آن در ادبیات و فرهنگ عرب است؛ مورد توجه بسیاری از شعرای ایران زمین نیز قرار گرفته است.
مولانا هلالی جغتایی، از شعرایی است كه این داستان را در سال ۹۲۰ هجری قمری به رشته نظم كشیده و درّ معانی را سفته است. از بیتی كه در نعت پیامبر(ص) آمده است، می شود تاریخ نظم این كتاب را حدس زد. رفتی و گذشت نهصد و بیست ‎/ این هجر هزار ساله از چیست.
از فحوای كلام در تذكره ها و كتاب های تاریخ ادبیات چنان بر می آید كه مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی (۸۹۸-۸۱۷ ه.ق)، اندكی قبل تر و در قرنی نزدیك به هلالی می زیسته است.
«لیلی و مجنون» نیز یكی از مثنوی های عاشقانه «هفت اورنگ» جامی است؛ از این جهت مقایسه آن با مثنوی «لیلی و مجنون» هلالی خالی از لطف و بهره نخواهد بود. ویژگی بارز این دو منظومه، نسبت به منظومه های دیگر «لیلی ومجنون» از شعرای دیگر، كوتاه تر بودن و ساده تر بودن آنها است.
سادگی زبان و عاری بودن مطالب از ساز و پیرایه هایی كه استادان داستان سرای پیشین در آثارشان به كار می برند و نیز خالی بودن آنها از صناعات پیچیده كه در منظومه های معروف سابق می بینیم، از خصوصیات دیگر این دو منظومه است كه البته در مقایسه دقیق آن دو با هم در می یابیم «جامی» خیلی بیشتر از «هلالی» در به كارگیری این آرایه ها و فنون، دست داشته و موفق تر است.
برای دستیابی به «لیلی و مجنون» هلالی باید به نسخه خطی این كتاب رجوع شود كه این نسخه، در «كتابخانه ملی تبریز» و از كتاب های اهدایی «مرحوم نخجوانی» است. این نسخه در سال ۱۳۳۴ هجری قمری به خط نستعلیق خیلی متوسط نگاشته شده است.
دیدگاه هایی كه در این دو منظومه بررسی می شوند، مقایسه محتوا و شكل و ظاهر داستان و چگونگی بیان و نقل آن است.
از نظر لغوی و صورت ظاهر، دو منظومه ساده و دور از تعقیدهای لفظی و معنوی هستند. «جامی» به آرایه های لفظی بیشتر توجه كرده و نسبت به «هلالی» بیشتر از جناس، تكرار، تصدیر و موازنه بهره جسته است و به این طریق موسیقی و استحكام ویژه ای را در شعرش ایجاد كرده است، كه «هلالی» نه چنان كه بشود گفت، از آن بی بهره است. اما توجه او به این آرایه ها كمتر از «جامی» است، در حدی كه موسیقی، شعر او را نسبت به شعر «جامی» تنزل بخشیده است.
«هلالی» در استفاده از آرایه های معنوی، چون تضاد، مراعات نظیر، تشبیه، حقیقت و مجاز و ... باز هم به چیره دستی «جامی» عمل نمی كند و شاهد رجحان «جامی» از او هستیم.
توجه جامی به پشتوانه تاریخ، نه به اندازه «نظامی گنجوی» ولی خیلی بیشتر از «هلالی» است. تلمیحات در شعر «جامی» به شخصیت های اساطیری و تاریخی ایران زمین و داستان های قرآن كریم به وفور دیده می شود.
اما تلمیحاتی كه «هلالی» در شعرش آورده است؛ بیشتر تلمیح به داستان های معروف زندگی پیامبر اسلام(ص) است كه به زیبایی و ظرافت توجه جامی به این موضوع نیست. در هر دو مثنوی انواع اضافات و كنایات استفاده شده است كه البته «جامی» بازهم در خلق آنها دقیق تر و نیكوتر عمل كرده است.
از آن جایی كه «هلالی» دارای مذهب شیعه است در قسمت اول منظومه كه شامل مقدمه و نعت پیامبر اكرم(ص) است، ستایش و منقبت حضرت علی(ع) را می آورد و در این قسمت ها شعر او از انسجام و استحكام بیشتری برخوردار است و اما «جامی» در سراسر شعر خود از ابتدا تا آخر، ابیاتی محكم، وزین و منسجم را به نمایش می گذارد؛ «جامی» در مرتبه دانش و مسائل فقهی و شرعی در مرحله نخست توجه، جای دارد. خواننده، كلام «جامی» و «هلالی» را بدون این كه در علوم مختلف معرفتی بسیار داشته باشد، به سهولت در می یابد و در باره «هلالی» حتی احتیاج مبرمی برای مراجعه به كتاب لغت و تعمقی در به كارگیری آرایه ها و اضافات، به هیچ وجه احساس نمی كند.
هرچند این نكته تا اندازه ای ضعف محسوب می شود و به شكلی نیست كه این سادگی و بی پیرایگی را «سهل ممتنع» بدانیم. اما بازهم «هلالی» در میان این دو حالت قرار می گیرد. كلام او چندان ضعیف نیست كه عیب باشد و نه چندان قوی كه آن را بستاییم.
موشكافی از خصایص سخنان «نظامی» است كه كمتر در اشعار «جامی» یافته می شود؛ اما در اشعار «هلالی» اصلاً دیده نمی شود. «جامی» دقیق تر است و اجزای داستان را مبسوط تر نشان می دهد ولی «هلالی» خیلی سریع از مسائل اصلی داستان می گذرد و به همین جهت او در شعر با ۱۰۳۶ بیت داستان را به نظم می كشد ولی جامی داستان را در ۳۸۶۰ بیت به انجام می رساند به هر حال تفوق در استحكام و متانت و تصورات شاعرانه و فصاحت «جامی» بر «هلالی» در شعر به وضوح دیده می شود.
جامی با ذكر پیشكسوتی نظامی و امیر خسرو دهلوی، ارادت و فروتنی خود را نمایان می سازد اما «هلالی» به «شیخ عطار» ارادت خاصی دارد و در مثنوی خود اشاره می كند كه یك شب عطار را در خواب می بیند كه داستان «لیلی و مجنون» را در دست دارد و از او می خواهد آن را به نظم درآورد و به گونه ای در باره داستان و معرفی آن سخن می راند كه گویی كسی تازمان وی، این داستان را نشنیده و تنها اوست كه در باره این داستان، زبان به سخن گشوده.
هركس كه شنید هوش اورفت ‎/ حرف دگران زگوش او رفت
خورشید من از افق برآمد‎/ ماه همه از تتق درآمد
«هلالی» در اصل داستان تصرفاتی كرده است و تغییراتی داده كه از محاسن داستان كاسته و خیلی گذرا و بی توجه از مطالب بسیار مهم، نظیر دیدارهای لیلی و مجنون ، ملاقات مجنون بعد از آن همه در به دری ها با پدر و مرگ این دو دلداده گذشته است. و حال آن كه «جامی» به ظرافت های داستان توجهی خاص دارد و با تعمق بیشتری داستان را نقل می كند و در بعضی جاها مانند محك هایی كه لیلی برای ارزیابی عشق و محبت مجنون می زند، ناظر دید و تعمق روانكاوانه او به موضوع «عشق» هستیم؛ چرا كه احساس غیرت و نپذیرفتن حضور غیر در جان عاشق چنگ می زند.
وگاه بعضی از رفتارهای معشوق، دلیلی جز این محك ها ندارد و این كه عكس العمل او را به نظاره بنشیند و سبب برگزیدن او به عنوان مرد راه و مراد شود، كه همه این ویژگی ها در اجزای مختلف داستان، توسط «جامی» تحلیل شده است.
«جامی» در اثنای كلام به سخنانی اندرزگونه و پند آمیز می پردازد و با ظرافت، مقصد اخلاقی و حكمی خود را بیان می دارد.
«هلالی» در داستانش در خواستگاری شخصی دیگر از لیلی با وجود موافقت خاندان و پدر لیلی، از آنجایی كه لیلی امتناع می ورزد، موضوع خواستگاری را به آن جا می كشاند كه «ابن سلام» از مخالفت لیلی آگاهی می یابد و از راهی كه آمده است، باز می گردد كه در مقایسه با ازدواج اجباری لیلی در منظومه «جامی» شاهد دادن اختیار و استقبال بیشتر به مقام زن از سوی «هلالی» در داستان هستیم؛ در مقابل بی اختیاری لیلی در داستانی كه «جامی» نقل می كند و پذیرفتن سرنوشت محتومی كه برایش رقم زده اند.
در پایان منظومه «لیلی و مجنون» هلالی، آن دو دلداده به وصل و نكاح یكدیگر دست می یابند؛ اما با آن كه وصال و پیوند را میسر می كند در همان حال نیز پیوند جسمانی را شایسته و مجاز نمی داند. در نهایت با مرگ آنها تصویر اصلی وصال در عشق را به نمایش می گذارد و به حیات عاشقان در كنار هم پس از مرگ معتقد است.
اما «جامی» به سهولت داستان را به پایان نمی برد. پس از سخنان واندرزها و ایجاد زمینه برای القای اعتقادات خود و به كارگیری اصطلاحات مختلف در ابواب و علوم گوناگون چون نجوم، موسیقی، پزشكی، به كاربردن امثال، اشاره به آیات و احادیث و تلمیح به داستان های گوناگون، داستان پردازی می كند و به منظومه اش روح می بخشد.
او مضامین مشتركی را كه قبلاً هم به كارگیری آنها در شعر وادب فارسی پیش از قرن او و حتی در فرهنگ عرب سابقه داشته است با دقت و درایت به كار می گیرد؛ چون گیاهخواری مجنون و تشویق جامی به این اعتقاد و انگیزه كه پشتوانه فرهنگی غنی جامی را به نظر می آورد؛ چرا كه «ابوالعلاء معری» شاعر خوش قریحه و توانای عرب نیز به این نكته اشاره داشته است:
فلاتأكُلَنْ ما أخرَجَ الماءُ ظالماً ‎/ وَ لا تَبْغ قوُتاً من غَریضِ الذ بائحِ
فلا تَفْجَعَنَّ الطّیَر و هیَ غوافل ‎/ بما وَضَعَت فا ظُّلْمُ شرُّ القبائحِ
قَدَع ضَرَبَ النَّحلِ الذی بَكَرَتْ لَهُ ‎/ كَواسِبَ من أزهارِ نبتٍ فوائحِ
(معجم الادبا، یاقوت حموی، ج،۱ ص۳۴۸)
(مخور آنچه را كه آب دریا آن را به ستم بیرون افكنده است، گوشت تازه كشتارها را روزی خود قرار مده، پرندگانی را كه غافل هستند به ناگاه شكار مكن كه این ستمی است كه بدترین زشتی ها به شمار می رود. و رها كن شهدی را كه زنبور عسل از شكوفه های خوشبو به دست آورده است.) كه تطبیق می كند با ابیات زیر از «لیلی و مجنون» جامی:
آیین دد است صید كردن‎/ وز پهلوی كشته لقمه خوردن
برمن همه جانور حرامند ‎/ زان رو با من همیشه رامند
از شیره نحل آیدم قی ‎/ قی كرده نحل كی خورم كی
(هفت اورنگ جامی، ج۲ ، ۳۴۷)
در سراسر منظومه، «جامی» تأثیر پذیری های زیادی در مضامین مختلفی چون شوق مجنون به دیدار لیلی و میل ناقه به فرزند و تضاد این دو انگیزه با هم، مناسك حج و معاشقات و نسیب ها و مغازلات عاشقانه و بر خورد مجنون با صیاد آهو و ... را به نمایش می گذارد كه نشانگر پر بار بودن شعر او و قدرت داستان پردازی او است.
البته هلالی نیز در جاهایی داستان پردازی هایی می كند چون تدبیر هایی كه در علاج مجنون می كند و تجویز پیر خردمند در خانه نشینی مجنون و جلوگیری از سینه خراشیدن او كه شعر را دلپذیر می كند.
به هر حال در هر دومثنوی صحنه های دل انگیز و زیبایی را مشاهده می كنیم كه با زبان روان و ساده و دوری از تعقید لفظی و معنوی، غرابت استعمال و تنافر حروف و سكته هایی در وزن، در هم پیچیده شده است.
منابع:
۱- مثنوی «لیلی ومجنون»، هلالی جغتایی، (از روی نسخه خطی كتابخانه ملی تبریز، كتب اهدایی مرحوم نخجوانی) شماره ثبت ،۲۸۲ كد عنوان ،۲۹۰ تاریخ ۱۲۳۴ هجری قمری، ۳۷ ورقه.
۲- معجم الادبا، یاقوت حموی، به تصحیح دكتر احسان عباس- دارالغرب اسلامی، ۱۹۹۱ م؛ بیروت
۳- هفت اورنگ، عبدالرحمن جامی، به تصحیح اعلاخان افصح زاد، چاپ اول، انتشارات میراث مكتوب، ۱۳۷۸ ه.ش، تهران
وجیهه پناهی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید