دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


به بهانه ۳۱ سالگی ترانه «هتل کالیفرنیا» از گروه عقاب ها (ایگلز)


به بهانه ۳۱ سالگی ترانه «هتل کالیفرنیا» از گروه عقاب ها (ایگلز)
ترانه «هتل کالیفرنیا» که بهانه ای برای تراوش احساس و تفکر ضدمادگی گرایی دهه ۷۰ بود، می تواند بهانه ای دیگر برای هویت شناسی هتل و کارکرد آن برای انسان امروز باشد. انتخاب موضوع هتل در ترانه هتل کالیفرنیا به جای گزینه های دیگری که می توانست وجود داشته باشد (همچون قصر، خانه، کاخ یا ویلای بیرون شهر)، جای بحث زیاد دارد. در اینجا تنها سعی می کنیم تقابل تفکر تندروی ضدمادی گرایی را با میل به تجمل گرایی مفرط در آن دوره مرور کنیم. زیرا تفکر تجمل گرایی و مادی گرایی در دنیای کنونی به شکلی بروز و ظهور یافته که نمادهای دیروز خود را پاک کرده و در واقع کمتر نشانه ای از خود باقی گذارده است.
هتل چگونه جایی است؟ مکانی برای اقامت یا استراحت کوتاه، وقتی که می خواهیم کار دیگری را پیش بینی کنیم. انسان به چه نحو زندگی می کند؟ در حال کار کردن است و یا عمر را به لذت سپری می کند.
این موضوع در افراد مختلف متفاوت است و به این ترتیب کارکردهای هر مکانی چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند. آیا هتل باید تمامی این کارکردها را یکجا داشته باشد و یا اینکه یکی از آنها برای کاربری هتل کافی است. هدف های انسان امروزی در مکان و زمان، راه های مشخصی را از قبل پیش بینی می کند. امروزه ما به طور خودکار و از قبل پیش بینی شده در محل کار حاضر می شویم تا تنها کار کنیم و به خانه می رویم تا فقط استراحت کنیم.
در اوقات تعطیل بیشترین توان را برای تفریح به کار می بریم. کسانی که به چنین ساختاری اعتقاد کامل دارند، دلیل شان این است که ما کار می کنیم تا بتوانیم بیشترین لذت را در هنگام تفریح کردن داشته باشیم و استراحت می کنیم تا بتوانیم دوباره کار کنیم. نگرش دیگر، اما رویکردی است که از اعماق زندگی انسانی برگرفته شده که از ما - به لحاظ زمانی- چندان دور نیست ولی به خاطر شیوه زندگی بسیار فاصله دارد. نکته بسیار مهمی که در اینجا موجب آزار انسان می شود، خاطراتی است که با خود حمل می کند.
او (انسان) در محل کار خود، خاطرات لذت یک روز را که در آن فارغ از همه چیز بسر برد هیچ گاه ثبت نخواهد کرد. زیرا این روز به اندازه ای کوتاه است که در هر لحظه از آن به فکر دلمشغولی های فردای آن روز (کار) است.
موضوع مهم دیگر در اینجا اندوخته مالی هر فرد است که براساس قوانین سرمایه داری باید بیشترین امکانات و لذت را به فرد بدهد، اما آیا واقعا ثروت بیشتر، خاطرات بیشتری را ثبت می کند یا اینکه جمع آوری این پول، فشارهای تمرکز یافته بیشتری را برای ذهن وارد می کند.
حجم وسیعی از تبادل اطلاعات در ذهن او باعث می شود که فشارهای ناشی از این تمرکز، تشویش های ذهنی را بالا ببرد. هر چقدر درصد این تشویش ها بیشتر باشد اتفاقاتی که قرار است در یک مکان استراحت و یا تفریح برای او خوشایند باشد، به طور ظریفی نتیجه معکوس خواهد داد.
ثروتمندان دنیای امروز به دنبال مکان هایی هستند که به طور آشکاری از تجملات گریزان است. زیرا تجملات به این ترتیب خاطره محیط زندگی معمولی و کار آنان را بازآفرینی می کند و این بسیار آزاردهنده است. نمونه های هتل های دور افتاده از دنیای متمدن را که در آن هیچ گونه وسایل ارتباطی وجود ندارد و در آن فناوری حرف نخستین را نمی زند برای این آقایان مد روز شده است.
در این جزیره های ساختگی که از خودروهای آخرین مدل، تلفن، روزنامه، تلویزیون، رایانه و ده ها وسیله روزمره امروزی خبری نیست، فرد دلش را خوش می کند که تنها در سکوت و با وسایل ابتدایی، خاطرات دنیای صنعتی را به دست فراموشی می سپارد. او هیچ گاه از خود سوال نمی کند که به کجا باز خواهد گشت. زیرا این سوال، جواب ناامیدکننده ای دارد. «من مجبورم به دنیای لعنتی خودم بازگردم، پس من به اینجا و نه در آنجا لذت تام نخواهم برد» و این چرخه ادامه دارد.
گریزی نیست، ما نمی توانیم مرتجعانه به گذشته ای باز گردیم که هیچ چیز آن با دنیای امروزی مطابقت ندارد. جزیره های تفریحی، سراب هایی موقت هستند که حتی به دروغی کوچک نیز شباهت ندارند. نکته دیگر و مهم این است که انسان نمی تواند ساختار زندگی کنونی اش را به طور آنی تغییر دهد. به اعتقاد من، تغییرات باید بسیار عمیق تر از آن چیزی باشد که دنیای صنعتی قادر به دفع آن است. به این ترتیب جنگیدن با مدرنیسم تلاش احمقانه ای بیشتر نیست.
ما نباید با مدرنیسم بجنگیم و در مقابل آن قرار بگیریم، بلکه باید شکل آن را تغییر دهیم. باید طوری زندگی کرد که کار، تفریح خسته کننده ای نباشد و تفریح، چیزی که در آن از فکر کردن به کار متنفر باشیم. اقامت های کوتاه و کاری باید بسیار خاطره انگیز و متحول کننده باشند.
یک اقامت کوتاه می تواند به اندازه یک عمر ارزش داشته باشد، زیرا در آن تغییر موقعیت واقعی انجام می پذیرد. تغییر موقعیت نباید تنها فیزیکی باشد. تغییرات فیزیکی بسیار تکنولوژیک هستند و با انسان در تضادند. این تضاد که در آسیب رساندن به روح و جسم انسان و طبیعت و حتی خود فناوری در دنیای امروز مشهود است، جای تامل را از انسان سلب کرده است.
موضوع در اینجا فرار کردن از دنیای صنعتی نیست، زیرا ما به هر حال با آن زندگی می کنیم. موضوع در اختیار گرفتن علم و فناوری است. چیزی که بخصوص از دوران نوزایی ( رنسانس) به بعد، بسیار مغالطه آمیز جلوه می کند. بشر به بهانه دستیابی به فناوری، هیچ گاه آن را در دستان خود نفشرد، بلکه از آن غولی ساخت که همواره در برابرش ایستاده است.
جریان های تندروی دهه ۷۰ به خاطر ضدیت آشکارشان با سرمایه داری، هیچ گاه نتوانستند ذهنیت خود را برای سرمایه داران توجیه کنند، بلکه آنها را در مقابل خود قرار دادند. در حالی که ثروتمندان خود جزئی از این جامعه هستند که باید مورد توجه قرار گیرند. زیرا اتفاقا آنها نیز از دنیای صنعتی آسیب دیده اند.
در اینجا نمی خواهم یک نظریه رویاپردازانه ارائه دهم و از همگان بخواهم که در یک شب به یادماندنی با یکدیگر آشتی کرده - فقرا و اغنیا- نان تقسیم کنند، بلکه ما باید مکان هایی را بسازیم که در آنجا همه بتوانند لذت ببرند. همه فارغ البال باشند و نیت ها جلوی عمل کرد آنان را نگیرد.
باید ماهیت هتل کالیفرنیا را عوض کرد تا هیچ کس مقابل دروازه آن نه حسرت بخورد و نه به دیگران درس اخلاق بدهد.
جلوی این درگاه (هتل کالیفرنیا) اکنون می تواند نه مکانی برای استراحت باشد و نه مکانی برای تفریح. اینجا (هتل) ما با یکدیگر کار می کنیم، فکر می کنیم و شاید تفریحی دسته جمعی داشته باشیم و در آن وقت که من کلید اتاق خود را به رزروشن تحویل می دهم به انگیزه های جدیدی دست یافته ام. به اعتقاد من چنین رویایی دست یافتنی تر است تا اینکه عده ای جزیره هایی از سراب بسازند و عده ای دیگر آنها را تحقیر کرده و یا حتی نفرین کنند.
دوران تقابل انسان ها براساس میزان ثروت، دیگر اکنون بسر رسیده است. تفکر است که در تقابل است و این تقابل ادامه دارد تا روزی به تعامل برسد. همچنان که جریان های روشن فکری تندرویی که در موسیقی و شعر «هتل کالیفرنیا» مانند جرقه ای ظهور یافت و از بین رفت، جزیره های خوشبختی نیز مانند یک مدل لباس از میان خواهد رفت یا اینکه با بالا آمدن آب اقیانوس ها مدفون خواهد شد.
زیرا آنها که در این جزیره ها لذت می برند به کمک آنهایی که توان اقامت در این جزیره ها را ندارند، ساختار طبیعی زمین را از بین خواهند برد.
هتل های بی امکانات، اما گران امروزی همان هتل کالیفرنیاهای دیروز هستند که به شکلی جدید ظهور یافته اند. نشانه های هتل کالیفرنیا در این هتل ها، تغییرات بسیاری کرده اند، اما از همان هویت پیروی می کنند. در اینجا من نه سعی دارم که یک بیانیه اجتماعی بدهم و نه اینکه بر ضد این حرکت، شعری تازه مانند هتل کالیفرنیا بسرایم.
بازآفرینی هتل کالیفرنیا در تجمل گرایی جدید کاملا مشهود است و به این ترتیب یک دوره دیگر در ایجاد شکاف بین انسان ها و تضاد و جنگ فکری آغاز می شود. سرانجام شوم چنین نبردی در هر حال به نفع بشریت نیست. می توان راه میانه ای ساخت که در آن تعامل و دوستی حرف نخست را بزند. هتل هایی که ساخته خواهد شد و زمینه اش در حال فراهم شدن است.
تجربه اعتراض آمیز دیروز شاید راهگشای امروزمان باشد؛ اگر نیک بنگریم تا جهانی پر از زندان نسازیم و وعده گاه هایی بنا کنیم که گذر از آن به مانند رسیدن به آن آسان باشد.
ترانه هتل کالیفرنیا، موفق ترین مجموعه به سبک راک - گروه عقاب ها (ایگلز)- است. این گروه در سال ۱۹۷۶ راه اندازی شد. آنها وقتی که در حال ضبط پنجمین آهنگ شان بودند، به سمت مسیر اصلی سبک راک سوق داده شدند. در اینجا ترجمه شعر هتل کالیفرنیا همراه با نشانه شناسی چندی از آن خواهد آمد:
▪ ترانه هتل کالیفرنیا
در جاده ای تاریک و بیابانی
باد خنک در موهایم
بوی گرم گل ها
به هوا برمی خاست
ما به سوی این نشانه های شأن و مقام سوق داده می شویم، ولی همین نشانه ها مایه عذاب و رنج ما هستند. خواننده در ابتدای ترانه آزاد و رهاست. در مسیر بزرگراه و بیابان خلوت، باد به موهایش می پیچد، تمام اینها، نشانه هایی از آزادی هستند که در آن فرد، رهایی را حس می کند.
در فاصله پیش رو
تلألو نوری را دیدم
سرم سنگین و چشمم تار شد
ناچار شدم آن شب، آنجا توقف کنم
نور لرزان که مانند طلا می درخشد، نماد مادی گرایی است. راوی، با آن احساس سرمستی می کند. در واقع مادی گرایی او را طلسم کرده است.
زن در درگاه ایستاده بود
زنگ پذیرش را شنیدم
و با خود فکر کردم
اینجا شاید بهشت، شاید هم جهنم باشد
درگاه هتل، تحولی به زندگی جدید است. سلامی به ما دی گرایی و خداحافظی با آزادی است. مسیر او (دختر) به زندگی جدید است که می تواند نشان ثروتی تازه و یا شأن اجتماعی باشد. او می فهمد که جهان مادی گرایانه و ثروت درخشان آن، فریبنده یا اینکه برعکس ممکن است طاقت فرسا و زجرآور باشد.
بعد او شمعی افروخت
و راه را نشانم داد
صداهایی از انتهای راهرو می آمد
به گمانم داشتند می گفتند؛
خوش آمدی به هتل کالیفرنیا
چه جای دلگشایی
چه چهره دلربایی
اتاق فراوان است در هتل کالیفرنیا
در هر فصل سال/ در هر فصل سال
همین جا پیدایش می کنی/ هر چه را که بخواهی
کالیفرنیا از بسیاری جهات یادآور مادی گرایی است. مکان ازدحام مردم برای به دست آوردن ثروت است. (Lovely Place) هالیوود در کالیفرنیا واقع شده است (Lovely Face) مردم با نیت دستیابی به طلا و ثروت به کالیفرنیا می آیند.
شیدای جواهرات است و
ماشین اش مرسدس بنز
غاهداف انسان ها با چنین تجملاتی منحرف می شود.ف
تا بخواهی پسرهای خوشگل دارد
که آنها را دوست خود می نامد
تمام این انسان ها در مادی گرایی و تجمل، غرق شده و با شادمانی به سوی ثروت پیش می روند.
چه رقص می کنند در حیاط
عرق ریزان شیرین تابستان
برخی می رقصند تا به یاد آرند
برخی می رقصند تا فراموش کنند
رقص، یکی دیگر از نمادهای شأن و مقام است. بعضی ها با آن دوران تجملی شان را به یاد می آورند و برخی سعی می کنند مسائل غم انگیز زندگی را به بوته فراموشی بسپارند.
پس من میهماندار را صدا کردم
لطفا شراب مرا بیاور
او گفت ما از سال ۱۹۶۹
اینجا چنان نوشیدنی نداشته ایم
سال ۱۹۶۹، سال Wood stock است. روح یعنی روح آزاده، خلاقیت و رهایی از قید و بند پول. از دید مسیحیان؛ شراب، خون حضرت مسیح است. او در یک کلیسای قدیمی مسیحیان است که در سال ۱۹۶۹ به Stanic تبدیل شد.
و هنوز آن صداها از دوردست ندا می دهند
نیمه های شب از خواب بیدارت می کنند
و تو تنها می شنوی که می گویند؛
خوش آمدی به هتل کالیفرنیا
چه جای دلگشایی
چه چهره دلربایی
در هتل کالیفرنیا چه خوش می گذرانند
چه مژده خوبی
یارانت را هم با خود بیاور
آینه ها بر سقف
شراب صورتی با یخ
و زن گفت ما همه اینجا
زندانی هستیم در حیله های خود
شراب صورتی، نماد دیگری از تجمل است. خط آخر می گوید که ما در پیگیری و تعقیب ثروت اسیر شده ایم و با خرید این عقیده، این بلاها را سر خود می آوریم.
و در غرفه های ارباب
آنها برای جشن گرد آمدند
با کاردهای استیل به هیولا ضربه می زنند
اما باز هم نمی توانند آن را از پا درآورند
هیولا، آرزوی نخستین ما برای بازگشت به رهایی و دوری از دام های اجتماعی است. این افراد که در هوس کشتن دیگران هستند (کسانی که می خواهند آزاد و رها باشند)، نمی توانند همه را شکست دهند.
آخرین چیز که یادم است
به سمت در می دویدم
تا راه بازگشت به جای قبلی خود را بیابم
راوی می خواهد به شکل و قالب اولیه خود باز گردد. به همان روش زندگی؛ آزاد و رها.
شبگرد گفت؛ بی خیال شو
ما طراحی شده ایم که پذیرش کنیم
تو می توانی هرگاه خواستی به مرخصی بروی
اما هرگز نمی توانی اینجا را ترک کنی.
ما توسط جامعه رشد کردیم و پرورش یافتیم و پذیرای پیام جامعه درباره شأن، مقام و ثروت هستیم. شاید روحا بتوانیم مقاومت کنیم و با این پیام ها مخالفت کنیم. ولی واقعا، هرگز نمی توانیم از آنها و کشش و جذابیت قوی شان دور شویم. شما همه اینها را، پول، مقام، دام های اجتماعی و جهنم را در کالیفرنیا دارید.
بهنام شاه حسینی
ترجمه سعید سعیدپور
منبع : روزنامه کارگزاران