پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دروازه خیبر کلید تصرف پیشاور


دروازه خیبر کلید تصرف پیشاور
«آنها باز می گردند.» این گفته«نصرالله ارسالای» است، همان مرد افغانی که چند هفته پیش در مسیر جلال آباد شاهد ناآرامی هایی بوده است. از قرار معلوم فرماندهی طالبان پاکستان آشکارا قدرت خود را به رخ می کشد و آن مردان مسلح بر پشت جیپ ها می پرند و با کلاشنیکف های خود آسمان را به رگبار گلوله می بندند. ارسالای می گوید؛ «مدت ها بود من در سفرهایم هیچ طالب مسلحی را در منطقه خیبر نمی دیدم اما حالا آنها آنجا هستند.»
طی روزهای گذشته نیز خبرهایی در مورد حمله شبه نظامیان اسلامگرا به شهر پیشاور مرکز استان شمال غربی پاکستان به گوش رسید و روزنامه های پاکستانی این پرسش را مطرح می کردند که آیا پیشاور سقوط می کند؟ ۶۰ هزار نفر از افراد ارتش در پیشاور دو میلیون نفری مستقر هستند اما تحرک خاصی از آنها دیده نمی شود و «یوسف رضا گیلانی» نخست وزیر پاکستان هم به جای دادن فرمان عملیات به آنها، فرمان پیشروی به یگان های کوچک و یگان های موتوریزه مرزی را صادر کرده است. به گفته سخنگوی ارتش پاکستان هدف از این حملات تحت کنترل درآوردن شهر خیبر و بارا و همین طور «پاکسازی منطقه از عناصری است که به پیشاور نفوذ کرده و فروشگاه های عرضه سی دی و ویدئو را مورد تهدید قرار داده و اقدام به آدم ربایی می کنند».
منطقه خیبر مهم ترین گذرگاه ارتباطی برای پشتیبانی و لجستیک متحدین امریکا در افغانستان به شمار می آید و شهر پیشاور هم به عنوان نمونه یی از وضعیت در مناطق مرزی با افغانستان از اهمیتی خاص برخوردار است و چه بسا هر آینه به اصطلاح انفجاری سیاسی در آن روی دهد. پیشاور که زمانی مرکز اصلی جذب نیرو برای مجاهدین در جنگ با نیروهای شوروی سابق بود، پس از آن تبدیل به اولین پایگاه القاعده تحت رهبری اسامه بن لادن شد. البته احتمال تسخیر این شهر توسط طالبان چندان زیاد نیست اما حلقه محاصره این منطقه از سوی شبه نظامیان اسلامگرا روز به روز تنگ تر می شود. نیروهای طالبان از طریق این مناطق مرزی در چند ماه گذشته اقدام به تحکیم موقعیت خود در افغانستان کرده اند و در همان حال که «طالبانیزه کردن» این منطقه شمال غربی افزایش می یابد، مناسبات ارتش پاکستان با همکاران امریکایی خود در ارتش ایالات متحده رو به سردی گراییده است.
شاید پس زمینه این سردی روابط مربوط به اتفاقی باشد که طی هفته های گذشته روی داده است. در ۱۲ جولای ۲۷ پاکستانی در منطقه مرزی این کشور با افغانستان بر اثر حمله موشکی نیروهای امریکایی جان خود را از دست دادند. ۱۳ نفر از این قربانیان از پرسنل ارتش پاکستان بودند. حمله نیروهای امریکایی از درون خاک افغانستان و با هدف قلع و قمع تروریست های احتمالی در منطقه «مهمند» در شمال غربی پیشاور صورت گرفته بود. این استان واقع در شمال غربی پاکستان همچون مناطق نیمه خودمختار وزیرستان شمالی و جنوبی نه تنها به عنوان دژ و قرارگاه طالبان بلکه به عنوان پناهگاهی امن برای تروریست های خارجی نیز به حساب می آید. در این مناطق علاوه بر طالبان، افراد «اتحادیه جهاد اسلامی ازبکستان» نیز فعالیت های زیادی دارند. طالبان بسیاری از رهبران قبایل در این مناطق را کنار زده و برخی را کشته است و در برخی روستاها تنها این خشونت عریان است که حکومت می کند. در این منطقه کوهستانی علاوه بر مردم بومی و محلی، ازبک ها، اعراب، چچنی ها، فیلیپینی ها و دیگر تروریست های آسیایی و حتی اروپایی جا خوش کرده و از آنجا محلی برای پرورش تروریسم ساخته اند.
ایالات متحده همواره دولت پاکستان را برای اقداماتی موثرتر علیه این کانون نیروهای تروریستی تحت فشار قرار می دهد. اما پاکستان نگاهی متفاوت نسبت به این مساله دارد و همین اواخر بود که اسلام آباد درست برخلاف منافع دوستان امریکایی خود به مذاکراتی محرمانه با این حاکمان واقعی در مناطق مرزی با افغانستان دست زد زیرا مدت ها است مناسبات قدرت در «فاتا» (دولت فدرال مناطق عشایری پاکستان) دستخوش تغییرات اساسی شده است. وقتی امروز صحبت از دیپلماسی پنهان دولت پاکستان می شود، مراد اصلی گوینده مذاکره با طالبان است، نه مذاکره با رهبران عشایر و قبایل.
ارتش تحت رهبری مشرف از زمان افول قدرت های شبه نظامی در افغانستان و تقویت مدارس قرآن پاکستان در واقع تا اندازه زیادی از آن هفت منطقه مرزی (فاتا) عقب نشینی کرده است و حال اسلام آباد با حاکمان وزیرستان جنوبی و رئیس محلی طالبان پاکستان یعنی با «بیت الله محسود» مذاکره می کند. البته به دلیل مخالفت و سوءظن شدید ایالات متحده نسبت به این روابط پنهانی هنوز هم این مذاکرات به عقد هیچ قراردادی منتهی نشده است. با این حال بی تردید منافع غرب با اهداف داخلی پاکستان همسویی ندارد و دولت جدید این کشور درصدد جلوگیری از خشونت های داخلی به وسیله توافق با طالبان است.
مرز میان افغانستان و پاکستان که زمانی به صورت خودسرانه از سوی بریتانیا با به اصطلاح کمربندی که از وسط مناطق پشتون نشین کشیده شد، در واقع تا به امروز موجب جدایی قبایل این منطقه شده و هیچ یک از قبایل دو طرف آن را به رسمیت نشناخته اند. همین مساله می تواند جوابی برای این پرسش باشد که چرا در این اواخر برخی از اردوگاه های آموزشی واقع در پاکستان منحل شد و به راحتی به آن سوی مرز یعنی به افغانستان انتقال یافت زیرا گروه های تروریستی در واقع در مناطق پشتون نشین تحت مراقبت های برادران خود و همین طور تحت فرماندهی پیکارجویان طالبان دست به عملیات می زنند.
به عقیده بسیاری از کارشناسان، استراتژی ایالات متحده برای جنگ علیه ترور شکست خورده است و به گفته نصرالله ارسالای که از جلال آباد برای شرکت در یک برنامه گفت وگو به شعبه «بنیاد کنراد آدناوئر» در اسلام آباد سفر کرده است؛ «این استراتژی قادر به تسخیر قلب ها و مغزها نیست.» ارسالای که از اعضای یکی از پرنفوذ ترین خانواده های افغانی به شمار می آید، عقیده دارد؛ «این استراتژی تا به امروز نتوانسته است اعتماد بخش بزرگی از طبقات اجتماعی را به خود جلب کند. آن طور که امریکا عمل می کند یعنی تنها با توسل به قدرت و ارتش نمی توان قلب ها و مغز ها را به تسخیر خود درآورد.» بی تردید نصرالله می داند از چه می گوید زیرا خانواده او هم گرفتار دور باطل خشونت است. برادرش «عبدالحق ارسالای» در ۲۶ اکتبر ۲۰۰۱ یعنی در زمان رقابت برای رسیدن به ریاست جمهوری افغانستان در کابل به قتل رسید.
کارشناسان و ناظران پاکستانی در پیشاور آن اعتماد متقابل یا به اصطلاح آن «برادری نظامی» میان پاکستان و امریکا را تا حد زیادی از دست رفته می بینند. ارتش پاکستان تا امروز غالباً با بی میلی علیه شبه نظامیان وارد عمل شده و علاوه بر آن انرژی ضدترور مردم پاکستان پس از حملات اشتباه نیروهای امریکایی به شدت تحلیل رفته است. به گفته «رحیم الله یوسف زای» یکی از برجسته ترین و مطلع ترین روزنامه نگاران پاکستان؛ «ارتش دیگر به صورت جدی با ایالات متحده همکاری ندارد و دیگر اعتماد متقابلی بین آنها نیست.»
در عوض انجام عملیات در افغانستان آن هم از داخل خاک پاکستان ابعاد وسیع تری به خود گرفته و طالبان افراد جدیدی را به کار گرفته است. علاوه بر آن جامعه روستایی منطقه نیز دیگر چندان اعتمادی به نیروهای مرزی پاکستان ندارند. بعد از حملات اخیر که منجر به قربانی شدن تعداد زیادی از غیرنظامیان در منطقه مهمند شد، اهالی روستاهای این منطقه تازه چندین ساعت بعد از حملات امریکایی ها بود که صدای هلی کوپترهای پاکستانی را شنیدند، در حالی که پایگاه ارتش پاکستان تنها چهل کیلومتر با آن محل فاصله داشت. از آنجایی که مردم این منطقه مدت ها است اسلحه ها را بر زمین گذاشته اند، افراد طالبان روز به روز به تحریکات خود افزوده و این مردم را به «کشتن امریکایی ها» تشویق می کنند. از همین رو است که بزرگان روستاهای منطقه بلافاصله ملاقات با نمایندگان طالبان را آغاز و با تشکیل یگان های شبه نظامی خصوصی از طالبان حمایت می کنند.
دو روز بعد از آن حمله ناکام ارتش امریکا، احساسات مردم پیشاور در اوج غلیان بود. اما با همه این احوال مدیریت مدرسه «سید العارفین» از میهمانان آلمانی استقبال کرد. البته در این روزها و در این دژ بزرگ شبه نظامیان اسلامگرا به هیچ عنوان امکان استقبال از میهمانان امریکایی نبود. نماینده مفتی لندن در این جلسات گفت وگو به ایراد سخنرانی پرداخت و هسته اصلی سخنان وی حاوی این پیام بود؛ «امریکا دو کشور اسلامی عراق و افغانستان را اشغال کرده است. آنها اشغالگر هستند و آلمانی ها همدست آنها به شمار می آیند و بدین ترتیب دشمن ما نیز هستند.» وقتی رهبران و مدیران مدرسه های قرآن به این صورت آشکار در مقابل غرب موضع می گیرند پس به دانش آموزان ۱۴ ساله این مدرسه ها در این هشت سال چه چیزهایی تلقین شده است؟
به دلیل همین احساسات ضدغربی است که امروزه مناطق مرزی پاکستان با افغانستان با وجود همه جذابیت هایش برای خبرنگاران غربی، چندان پذیرای آنان نیست.
در سراسر این منطقه در مجموع ۱۲ خبرگزاری آلمانی و در نهایت به گفته منابع امریکایی ۱۴۰ تا ۱۵۰ شهروند غربی حضور دارند. هیچ اطلاع دقیقی از آمار واقعی شهروندان خارجی در این منطقه در دست نیست، زیرا ورود به این اردوگاه های تروریستی در کمال پنهان کاری انجام می شود و شبکه اطلاعاتی طالبان به صورتی حرفه یی پایه گذاری شده است. مسلمان بودن و تسلط بر علوم اسلامی شرط کافی پیوستن به این گروه ها نیست و هر خارجی برای پذیرش تقاضای عضویت خود باید از روابطی خوب و شایسته اعتماد برخوردار باشد. این کار هم مستلزم برخورداری از اتوریته یی معنوی است که از سوی القاعده و طالبان به رسمیت شناخته شود. گروه های تروریستی (القاعده، طالبان و گروه های ازبکی) با وسواس زیادی بارها و بارها صحت منبع ضمانت کننده فرد متقاضی را مورد بررسی قرار می دهند. ضمانت کنندگان متقاضیان غربی باید کسانی باشند که سال ها در غرب زندگی کرده و از وجهه خوبی برخوردار باشند. بی تردید برای مقابله با تروریسم باید نقاط پیدایش آنها را جست وجو و کشف کرد که افراد متقاضی در چه مراکزی نام نویسی می کنند و سپس به منطقه اعزام می شوند. به عنوان مثال در کشور آلمان معمولاً به اصطلاح نقطه پیدایش و تربیت این افراد در یک جا قرار دارد. با این حال آموزش این افراد در غرب به دلیل حضور نهادهای امنیتی چندان طولانی و کامل نیست. اما برخلاف آنها افراد محلی بعضاً سال هاست که در این کمپ ها حضور دارند و علاوه بر اسلحه با تعالیم مذهبی این گروه ها هم به خوبی آشنا هستند. آنها مستقلاً دست به ساخت سلاح های انفجاری می زنند و کار با سلاح های ضدتانک را آموخته و به تمرین حملات انتحاری می پردازند. اما افراد خارجی معمولاً نیازمند آموزش های زیادی هستند. اکثر این کمپ ها در خاک پاکستان قرار دارد اما تروریست ها می توانند در خاک افغانستان هم به تمرین بپردازند زیرا در آنجا هم تعداد زیادی از این کمپ ها تحت مدیریت طالبان وجود دارد و اکثر آنها تحت کنترل بیت الله محسود یعنی همان رهبر قدرتمند قبیله یی طالبان در وزیرستان جنوبی هستند. هموست که نوعی سازمان پشتیبانی برای طالبان پاکستان فراهم آورده و بی شمار گروه های کوچک مدارس مذهبی را هماهنگ می کند.
این منطقه بی ثبات مرزی یکی از کانون های ناآرامی ها به شمار می آید. رخداد تلخ دوازدهم ژوئن نیز تنش های میان یگان های ناتو (تحت فرماندهی امریکا) با ارتش پاکستان را به اوج خود رسانده است. روزنامه معروف پاکستانی «نیوز» ضمن انتقاد از دولت پاکستان، در مطلبی تحلیلی آورده است؛ «ایالات متحده و متحدانش باید بدانند که برای تضعیف طالبان در افغانستان، به پشتیبانی پاکستان نیازی حیاتی دارند.» نویسنده این مقاله حملات هوایی ناتو به مناطق پاکستان را اشتباهی فاحش عنوان کرده و هشدار می دهد؛ «چنین تاکتیک هایی به احساسات ضدامریکایی در پاکستان دامن می زند و همکاری ارتش و دولت این کشور با امریکا و ناتو را ناممکن می سازد.»
رالف توپهوفن
ترجمه؛ محمدعلی فیروزآبادی
منبع؛ مرکور
منبع : روزنامه اعتماد