پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خاطره یک خانم مبتلا به (hiv ) ایدز


خاطره یک خانم مبتلا به (hiv ) ایدز
همسرم مدت زیادی بیمار بود و هیچ پزشكی تشخیص درستی از بیماری او نداده بود. در نهایت تشخیص دادند همسرم مبتلا به ایدز است و من و یكی از فرزندانم نیز مبتلا شده ایم.
برای مراسم چهلم همسرم به مدرسه بچه ها رفتم و اولیاء مدرسه را دعوت كردم. وقتی فهمیدند فرزندم هم HIV مثبت است او را از مدرسه اخراج كردند و او هم قربانی پدر و مادر خود شد.
مدیر مدرسه از من خواست كه او را به خانه برده، به او آموزش بدهم و فقط برای امتحان او را به مدرسه بیاورم. وقتی شرح ماجرا را به عمویش گفتم با عكس العمل نه چندان شایسته او و گفته هایش مبنی بر اینكه من خودم می توانم به او درس بدهم و این كار به نفع خود اوست روبرو شدم.
آدمهایی كه اطلاعاتی در این زمینه دارند و راههای انتقال را می شناسند با نگاهی ترحم آمیز به من نگاه می كنند و كسانی هم كه اطلاعات ندارند و این بیماری را نمی شناسند از من دوری می كنند.
من اگر می دانستم كه این بیماری را دارم هرگز بچه دار نمی شدم. تمام نگرانیم فرزندم و آینده او بعد از مرگم است. حدود ۵ سال پیش تشخیص داده شد من مبتلا شده ام، مشاوره من توسط یك روان پزشك انجام نشد بلكه این كار به وسیله پزشك معالجم صورت گرفت. او در آن زمان اطلاعات خوبی به من داد كه در جای دیگر امكان به دست آوردن آن وجود نداشت. حالا كه من با این بیماری كنار آمده ام از طرف جامعه و خانواده ها به بهانه های مختلف سنگ جلوی پایم می اندازند.
تا آنجا كه من اطلاع دارم هیچ NGO و تشكلی برای زنان مبتلا نیست زیرا بسیاری از آنان نمی خواهند شناخته شوند. و به دلیل آنكه جامعه به گوشه ای از خانه پناه می برند. ما در نظر داریم كه با كمك تعدادی از پزشكان، تشكل زنان HIv مثبت را برای اطلاع رسانی و حمایت از این گروه تشكیل دهیم.
منبع : مطالب ارسال شده