دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


اندر احوالا‌ت صنفی معماران!


اندر احوالا‌ت صنفی معماران!
در سال‌های ماضی، دولت فخیمه آمریکا، به هر دلیلی، در زمانی تقریبا واحد، حکومت‌های عراق و فلسطین را به استبداد متهم کرد و مدعی شد که ‌این حکومت‌ها نماینده مردم نیستند و باید به حساب‌شان رسید! مرحوم یاسر عرفات، تقریبا فوری، واکنش نشان داد و اعلا‌م کرد در سریع‌ترین زمان ممکن و با هر نوع نظارت بین‌المللی، انتخابات برگزار می‌کند و نتیجه هرچه باشد، همان است. انتخابات برگزار شد و باز هم عرفات پیر ماند و آب از آب هم تکان نخورد. در عراق چنین نشد و شد آنچه نباید می‌شد. اگر صدام هم انصاف و عقل عرفات را می‌داشت و تن به انتخاب مردم می‌داد، صرف‌نظر از نتیجه انتخابات، آیا دولت بهانه‌جو و متفرعن آمریکا جرات اشغال عراق را می‌یافت؟
اصلا‌ این حرف‌ها به ما چه؟ ما سرمان به نقشه و طرح معماری‌مان باشد بهتر است. اما واقع این است که هرکدام از ما در دل خود یک صدام کوچک داریم یا یک عرفات پیرتر. ما هم وقتی به ‌اینجا می‌رسیم که کاری جمعی را سازمان بدهیم، بر سر این دوراهی قرار می‌گیریم و یا صدام می‌شویم یا عرفات. مثال می‌زنم؛ شما مسوول طراحی شهرکی در استان خوزستان یا خراسان شده‌اید یا مامور شده‌اید طرح تفصیلی شهر یا شهرکی را تهیه کنید. چقدر رفته‌اید در دل ماجرا و خواسته‌های شخصی (به اصطلا‌ح معمارانه)تان را با خواست‌های مخاطبان طرح محک زده‌اید؟ شده است که اگر طرح یک فرهنگسرا در یک مجله را زده‌اید، طرح را قبل از تصویب، در همان محل به زبان تصویری قابل فهم و ساده برای اهالی محل به نمایش بگذارید و ببینید واکنش آنها چیست؟ شده است برای طراحی یک مدرسه، چند ماهی را در یک مدرسه بگذرانید و دریابید که گردش روزگار و چرخش نور و سایه در روزهای مختلف، چه تاثیری بر روحیه و انگیزه آموزشی بچه‌ها دارد؟ شده است که در جریان طراحی یک فروشگاه بزرگ، در محیط سایت آن گردشی کنید و دریابید که‌ این فروشگاه بزرگ شما کدام نیاز غیرتجاری ساکنان محل را ارضا خواهد کرد؟
متاسفانه! متاسفانه مطمئنم که بسیاری از ما معماران وارد این مباحث نمی‌شویم و به صرف داشتن دانش معماری، خود را محق می‌دانیم که تحلیل‌های شخصی‌مان را تکلیف مخاطب بدانیم. باور کنیم بسیاری از ما معماران، الحق و الا‌نصاف، از دایره طراحی پایدار خارج شده‌ایم و طرح را در دفتر خود و با غریبگی کامل نسبت به محیط مخاطب درمی‌اندازیم. بیایید قبول کنیم که در دفاتر معماری ما، با تاسف فراوان، طراحی‌هایی انجام می‌شود بدون اینکه طراح حتی شهر محل استقرار طرح را دیده باشد. نهایتا اینکه رئیس شرکت، احتمالا‌، شهر مربوطه را دیده است. نتیجه چنین نگرشی چه می‌شود؟ از یک طرف بی‌روحی و عدم شادابی طرح‌ها و از طرف دیگر عدم رشد شخصیت معماری در جامعه. مطمئن باشیم که اگر طراح نتواند از طرح دفاع کند، نمی‌تواند آن را جزیی از شخصیتش بداند و بدین ترتیب رشد هم نمی‌کند. ‌ من یک دلیل دیگر هم بر این ادعای خود دارم: چرا انجمن‌های صنفی معماران ما اینقدر فشل و کم جان و بی‌اثر هستند؟ مگر می‌شود با این همه معمار و شهرساز در این کشور بافرهنگ و با تاریخ، ما حتی یک انجمن واقعا فراگیر و فعال نداشته باشیم؟ به‌عنوان مثال، چرا جامعه مهندسان معمار که در سال ۷۹ تاسیس شد، این همه کم‌اثر و بی‌فروغ است؟ چرا چند ۱۰ معمار از چند ۱۰ هزار معمار و مهندس این آب و خاک که‌ این تشکل را ساخته‌اند، نمی‌توانند بر سر تجدید انتخابات توافق کنند.
تشکلی که در ۸ سال گذشته نه تجدید انتخابات کرده و نه تجدید قوا، به درد چه کسی می‌خورد که ‌این همه به آن چسبیده‌اند. اگر تشکلی واقعی و فرهیخته است که حرف و حدیث‌های این چنینی نباید داشته باشد، اگر هم نیست که باید جوابش کرد و رفت سراغ دنیایی نوین و فضایی جدید. دنیا پر شده از مبانی جدید معماری و شهرسازی و ما در ایران هنوز نه نشریات مستمر در این زمینه داریم و نه انجمن‌ها و تشکل‌هایمان مفری برای تشکیل کلا‌س‌ها و سخنرانی‌ها دارند. به زعمای عزیز چنین تشکل‌هایی باید رفیقانه یادآور شد که شأن و افتخار یک معمار در چگونگی تعامل او با جهان خارج از خود است نه در فرمانروایی بر یک انجمن یا تشکل صنفی؛ که نه اجر دنیوی دارد نه اجر اخروی.
میکائیل انگورانی
منبع : روزنامه اعتماد ملی