جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


مبارزه با فساد


مبارزه با فساد
فساد ابعاد ووجوه بسیار متنوعی دارد اما فساد مالی وسوء استفاده از قدرت ومناصب حکومتی واداری در هر رده و پستی یکی از بیماریهای رایج در کشورهای جهان ( البته به میزان عقب ماندگی شان) است اما در کشور ما ریشه ای بس عمیق وتاریخی دارد و در واقع همزاد تاریخ استبداد ودیکتاتوری در سرزمین ماست . در ایران دستیابی به مناصب ومقامات حکومتی غالبا به عنوان ابزار وراهی برای رسیدن به منافع مادی واخذ حق وحساب (اصطلاح محترمانه رشوه و...) از شهروندان بیچاره بوده است وعجیب اینکه در چرخه ای باطل وگیج کننده بسیاری از شهروندان گرفتار این بلیه ومصیب اند (جایی رشوه می دهند ودر جای دیگر می گیرند) بگونه ای که می توان گفت پدیده فساد در نظام سیاسی ایران نهادینه گشته وکارکردی موثر به ویژه در عرصه اقتصادی واجتماعی یافته وپیوندی وثیق با تغییر وتحولات سیاسی پیدا کرده است. رخداد انقلاب اسلامی در" مبارزه با فساد "فرصتی تاریخی به روی ایران وایرانیان گشود اما سوگمندانه باید گفت با گذشت زمان ریشه های فساد از درون تاریخ وجامعه ونظام سیاسی ما دوباره سربر آورد وبتدریج آنچنان دامنگستر شد که در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به یکی از موضوعات اصلی بحث نامزدها تبدیل گشت وآقای احمدی نژاد که پیروز این انتخابات اعلام ومسئولیت قوه مجریه واداره کشور را بعهده گرفت بیشترین حرفها وبحثها را در این باره مطرح کرد وقول داد که در "مبارزه با فساد" کاری کند کارستان تا هیچ مفسدی نماند وهیچکس جرئت فساد ننماید!
قطعا هنوز زود است که در مورد عملکرد دولت احمدی نژاد وبطور کلی جناح اقتدار گرا و یکدست حاکم در "مبارزه با فساد" ارزیابی وداوری کرد. هرچند امید می رفت طی همین مدت طرفداران صادق وعدالتخواه جناح حاکم(مثل جنبش عدالتخواه دانشجویی ،بسیج دانشجویی،جامعه اسلامی دانشجویان و...) که در همه سالهای گذشته شعارها وبیانیه های "مبارزه با فساد"شان علیه دولت اصلاح طلب خاتمی ومجلس ششم گوش فلک را کر کرده بود ودر این مسیر تا راه اندازی جنبش دفاع ار کارتن خوابها به پیش رفتند ودر واقع با این اقدامات به مردم وجامعه پیام می دادند که اگرهمفکران آنها (اقتدارگرایان،محافظه کاران ،آبادگران،اصولگرایان یا هرنام دیگری) روی کاربیایندآنچنان "مبارزه با فساد" خواهند کرد که ریشه فساد کنده ونابود خواهد شد خود به ارزیابی وداوری در این باره اقدام می کردند تا لااقل صداقت وعدالتخواهی خود را اثبات نمایند اما سکوت اینان وواقعیات جامعه خود گویای آنستکه که اگر وضعیت فساد مقامات ومناصب حکومتی بیشتر نشده باشد کمتر هم نشده است و عملکرد وتلاشهای دستگاههای عریض وطویل نظارتی وبازرسی ومحاسباتی که عددشان حداقل ۱۴ است با هزینه بالایی که بر بودجه عمومی تحمیل می کنند نیز نتوانسته است جلوی آنرا بگیرد.
در ایران امروز فساد آنچنان دامنگستر وهمگانی است (یا حد اقل ذهنیت عمومی این پذیرش رادارد) که تقریبا قاطبه شهروندان باور ندارند که بشود دولتمرد یا صاحب منصب یا پستی حتی سطح پائین در نظام اداری واجرایی وحکومتی را پیدا کرد که به لحاظ مالی وسوء استفاده از موقعیتش سالم باشد واز همین رو از نگاه آنان دولتمردی و... مساوی با فساد است واز اینروست که علیرغم کرنش و...در برابر دولتمردان وصاحب منصبان حاکم اعتماد چندانی به آنان ندارند ودنبال فرصتی می گردند که در زمان مقتضی با آنان تسویه حساب نمایند! در سایه چنین وضعیتی همواره تلاش بنده براین بوده است که سروکارم با ادارات دولتی ونهادهای حکومتی برای امورات شخصی نیافتد تا ناچار از انجام برخی فسادها شوم اما ورود به عالم روزنامه نگاری وعر صه سیاست بارها مرابه جاهایی کشانده که نگوونپرس ووقایعی دیده ام که ای کاش نمی دیدم ! والبته به عنوان یک شهروند ناچار ار ارتباط یا تماس یا برخورد با برخی افراد یا نهادهای حکومتی بوده ام که خاطرات تلخ وشیرینی از انها دارم. با همه این احوال باید متذکر شوم که در گذشته وحال دولتمردان وصاحب منصبان دولتی وحکومتی را می توان یافت که به واقع در حد یک قدیس بوده وذره ای خود را آلوده به فساد نکرده اند ولی متاسفانه قدر همین اندک افراد هم در جامعه ما شناخته نشده وانها هم با همان چوبی زده شده اندو حتی بعضا بدتر که فاسدانرا! وصد البته حضور اینان در نظام اداری واجرایی نیز چاره ساز معضل فساد نبوده ونیست.
اتفاقا یکی از نگاههای خطایی که پس از انقلاب در "مبارزه با فساد" رایج گشت وشکل حقوقی ونهادینه در قانون گزینش به خود گرفت این بود که اگر در بکار گیری نیروهای اداری واجرایی وحکومتی افراد مکتبی وبا تقواو...انتخاب شوند ومقامات ومناصب دولتی وحکومتی به اینها واگذار شود مشکل فساد حل خواهد شد اما تجربه جمهوری اسلامی ایران( والبته تجربه بشری) ابطال این نوع نگاه را به آشکارترین وجه اثبات کرده است قطعا این نگرش جزیی وخطا باید به یک نگرش کلان وسیستمی تغییر یابد تا راه برای حل معضل فساد در جامعه ما باز شود .به عبارت دیگر تا زمانی که ما نتوانیم یک سیستم ونظامی را با همه لوازم ومقتضیاتش بگونه ای که کار آمدی اش حداکثر وفساد وهرزروی اش حداقل باشد طراحی واجرا نمائیم آدمهای خوب هم در نظام موجود کار چندانی نمی توانندبکنندوهرز می روند وحداکثراینکه خود را سالم نگه می دارند! از نظر من نظامی که می تواند مطلوب ودر مبارزه با فساد کاملا کارآمد باشد نظامی مبتنی بر قواعد وسازوکارهای دموکراتیک است وتا زمانی که در ایران این نظام با همه لوازم ومقتضیاتش استقرار نیابد امیدی به حل مسئله فساد وکاهش آن نمی توان داشت والبته بنده بر این باور ونظرم که تحقق این نظام با آموزه های اسلامی مغایرتی ندارد .
قطعا در جامعه ای که حاکمیت قانون، آزادیهای سیاسی واجتماعی ، احزاب ونهادهای مدنی ،مطبوعات ورسانه های مستقل وآزاد،انتخابات آزاد وعادلانه،...وجود نداشته باشد بحث مبارزه با فساد بیشتر به یک شوخی شبیه است وحتی اگر آنانی که در مقامات ومناصب حکومتی ودولتی به ویژه دستگاههای مسئول در این باره قرارگرفته اند صادق وسالم باشند راه به جایی نمی برند، حال تصور کنید که هم اینان با بسیاری از قواعد دموکراتیک (مثل احزاب ونهادهای مدنی،مطبوعات آزادومستقل،...) واعمال آنها در جامعه مخالف باشند.
در انتها می خواهم فقط به شرح واقعه ای بپردازم که شاید چندان مناسبتی با این بحث کلان نداشته باشد اما نشانه ای ملموس از فساد در جامعه ماست. ما شهروندان ایرانی چه بخواهیم وچه نخواهیم بطور مستمر با عوامل نیروی انتظامی سروکار داریم چون این نیرو مسئولیت برقراری نظم وامنیت را در جامعه بعهده دارد وهمین امر الزام می کند که ماموران این نیرومورد اعتماد مردم باشند وشهروندان در رابطه با آنهااحساس راحتی وآرامش نمایند وطبعا تحقق این امر در گرو ویژگیها وصلاحیتهای خاص در عوامل این نیروست وسلامت اخلاقی ومالی شرط ضروری ولازم برای ماموران این نیرو به ویژه انهایی که ارتباط دائم وروزمره با مردم دارندبه شمار می رود والبته فکر می کنم با توجه به مجموعه شرایطی که می شناسم می توان به اکثریت کارکنان این نیرو نمره مثبت داد اما همان اندک افرادی که دراین نیرو دست به فساد می زنند فضا ی روانی واجتماعی جامعه را نسبت به این نیروبرهم زده وتصویر نازیبایی از آنرا در اذهان دامن می زنند. اما آن واقغه:
در تاریخ پنجشنبه ۱۵تیر فرزند بنده از طریق اتوبان کاشان عازم اصفهان بوده است در حوالی نطنز ماموران راهنمایی به او فرمان ایست می دهند. پس از پیاده شدن از مامور علت را می پرسد به او جواب می دهد به دلیل سرعت زیادباید جریمه شوید، وبا گرفتن مدارک به او می گوید برودر ماشین بنشین تا بیایم. پس از مدتی داخل ماشین می آید واز او می پرسد سی دی دارد وفرزندم پاسخ می دهد این سی دی را دارم ،یکی را انتخاب می کند ومی گوید اینرا بیانداز بیرون ! وبعد می گویدجریمه ات بیست هزار تومان می شود وفززند م پنج هزار تومان به مامور می دهد وکار تمام می شود! وقتی فرزندم اینرا برای من تعریف کرد ومن به او اعتراض کردم که چرا چنین کرده ای جواب داد که حال دردسر نداشتم وتازه این به نفعم بود. جالب اینکه همین داستان واستدلال را حدود یکماه پیش از یکی دوستانم که نماینده مجلس ششم هم بود ودر ارتباط باماموری در تهران شنیدم !در روز جمعه ۱۶تیر که همراه خانواده از اتوبان کاشان عازم تهران بودم میانه راه اصفهان نطنزبا ایستادن ماشین از خواب بیدار شدم ومتوجه شدم سه مامور(یکی با لباس سربازی ایست می داد، افسری که جریمه می کرد ،وفردی لباس شخصی که بیسیم بدست داشت وهیچیک نشانه ای برای شناسایی اسمشان نداشتند) همه ماشینهای عبوری را بلا استثناء متوقف ومدارک آنها را چک می کنند. از فرزندم پرسیدم خلافی کرده ای؟ اوکه تجربه روز گذشته را داشت گفت نه،از ماشین همراه او پیاده شدم واز مامورایست پرسیدم چرا فرمان ایست دادی؟ پاسخ داد همراه مدارک به آن افسرمراجعه کنید. افسر برای چک مدارک دوباره مارا به همان سرباز ارجاع دادواومدارک را چک وپس داد. از اوپرسیدم بالاخره مارابرای چه نگه داشتی؟ پاسخ داداز آن افسر بپرسید،به افسر مراجعه کردم وهمین سئوال را پرسیدم پاسخ داد برای اینکه دراین اتوبان رانندگی را به افرادی که گواهینامه ندارند واگذار می کنند وما می خواهیم چک کنیم که افراد بدون گواهینامه رانندگی نکنند.من گفتم شما قانونا حق ندارید رانندگانی را که تخلف نکرده اند متوقف کنید،جواب داد که قانونا ما می توانیم، وبنده گفتم طبق کدام قانون؟ حداقل بنده یک دور قانونگذار بوده ام واین کار شما خلاف است.در این گیر ودار مامور لباس شخصی آمد ووارد موضوع شد وبرای ختم غائله خطاب به من گفت حق با شماست و...اما متوقف کردن ماشینها همچنان ادامه داشت. اخیرا هم از قول ریئس راهنمایی ورانندگی کل کشور خواندم که می خواهند پلیس غیر محسوس در راههای کشور مستقر کنند توصیه بنده به ایشان این است که همین پلیس محسوس را در ست کنند تااینگونه برخورد های غیر قانونی وتوهین آمیز با شهروندان نکنند ،حتما نشانه شناسایی داشته باشند تا لا اقل بشود در اینگونه موارد آنها را شناسایی کرد تا آبروی دیگران رانبرند وآخر اینکه در دولت وجامعه ای که پلیس اش سلامت نفس نداشته باشد تکلیف دیگران روشن است! تصور بفرمایئد که اگر رسانه ومطبوعه ای بودکه شهروندان می توانستندبراحتی اسامی افرادی را که اینگونه با آنها برخورد می کنند در انچا اعلام می کردند آیا در نیروی پلیس یا هر جای دیگر کسی جرئت فساد می کرد؟ ودر دولت ودوره ای که فریاد "مبارزه با فساد"همه چا را گرفته است همین اتفاقات ساده نشان می دهد که ببین تفاوت شعار تا عمل از کجا تا به کجاست؟
علی مزروعی
منبع : متولد ماه مهر