سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


درباره سیاتوسلاو ریختر


درباره سیاتوسلاو ریختر
او چه قطعاتی ننواخته است
«سیاتوسلاو ریختر» پیانیست برجسته قرن اخیر در سال ۱۹۱۵ متولد شد. محل تولد او منطقه ای است در كشور اوكراین امروزی كه در طول سالیان تغییر نام یافته است. خانواده او را می توان اساساً یك خانواده فرهنگی دانست. پدرش تحصیلات آكادمیك موسیقی را سپری كرده بود و مدتی به عنوان پیانیست كار حرفه ای خود را ادامه می داد. اما بعدها بیشتر به آهنگسازی گرایش یافت. طبعاً خانواده سیاتوسلاو نخستین آموزش های موسیقی را به او عهده دار شدند اما بعید به نظر می رسد كه تصمیم داشته اند از همان ابتدا یك كنسرت پیانیست تربیت كنند. ریختر در خاطرات خود خاطرنشان می كند كه در كودكی چندان رغبتی به پیانو نشان نمی داد و این در حالی بود كه پدرش دائم از تنبلی فرزندش جوش می زد.برخورد متین مادر سیاتوسلاو شاید یكی از عواملی باشد كه فرزند هیچ گاه از تمرین زده نشود: «او را به تمرین مجبور نكنید. اگر خودش بخواهد، پشت كلاویه ها خواهد نشست.» هیچ نشانه ای از نبوغ خارق العاده ای كه امروزه ما از ریختر می شناسیم در دوران كودكی اش بروز پیدا نكرد. گویی سیاتوسلاو به اندازه كافی عاشق موسیقی نبود. بالعكس، تئاتر او را به شدت تحت تاثیر قرار می داد. و از همین جا بود كه اپرا به یكی از علایق او درآمد. سیاتوسلاو وارد مدرسه شده بود و طبعاً چندان از این وضعیت راضی نبود. بدیهی است كه او كودكی سركش بوده است كه قید و بند رایج در مدرسه برایش تحمل ناپذیر بوده اند. حاصل كار او در مدرسه به هیچ وجه درخشان نبود و تقریباً جزء شاگردان تنبل مدرسه محسوب می شد. در تمامی این مراحل تمرین پیانو نیز در جنب تمام امور ادامه می یافت. سیاتوسلاو گاهی برای دیگر اعضای فامیل پیانو می نواخت. در حین این اجراهای خانوادگی كاشف به عمل آمد كه خواهران «واسیلنا» كه همگی آدم هایی پا به سن گذاشته بودند و همگان آنها را آدم هایی از مدافتاده قلمداد می كردند، رغبت خاصی به نواختن سیاتوسلاو پیدا كرده اند. وقتی ریختر در حضور آنها می نواخت جو حاكم كمی از شكل كنسرت تفریحی خانوادگی خارج می شد. ریختر به یك باره متوجه شد كه یك پیانیست شده است و خواهران «واسیلنا» اولین شنوندگان كنسرت های او در خانه. ریختر توانست در شهر محل زندگی اش در یك گروه اپرای كوچك به عنوان آكومپانیمانیست استخدام شود. و این برای یك نوجوان كه در آغاز راه تجربه اندوزی است، شرایط ایده آلی محسوب می شود. این امكان فراهم شده بود كه ریختر از نزدیك با اپراهای محبوب خود كه تقریباً همگی از آثار واگنر بودند در ارتباط باشد. او به همان اندازه كه به آثار پیانویی می پرداخت، پارتیتورهای مفصل اپرا را نیز در پیش رو داشت. این سرآغاز گرایش ریختر به تفسیر اركسترال از آثار پیانویی محسوب می شود. بعدها همین امر به یكی از مشخصه های اصلی اجرای ریختر تبدیل شد. در همین دوران ریختر به یك باره تصمیم گرفت كه برای یك بار هم كه شده برای خود یك رسیتال عمومی ترتیب دهد. او تا پیش از این تنها برای نزدیكانش در كنسرت های خانوادگی تكنوازی كرده بود. اما حالا نوبت آن بود كه توانایی خود را در یك كنسرت عمومی كه غریبه ها با خرید بلیت به آن می آیند، محك بزند. قرار بر این شد كه در این كنسرت تنها آثار شوپن نواخته شود. آثاری چون اتود شماره چهار، پولونز فانتزی، بالاد شماره چهار و... نتیجه كار ریختر در اولین كنسرتش به طور خلاصه كاملاً امیدواركننده بود. او می بایست به یك آكادمی جدی موسیقی وارد می شد و بالطبع كنسرواتوار مسكو نخستین گزینه ریختر بود. در آن دوران پروفسور «هاینریش نویهاوس» در كنسرواتوار مسكو تدریس می كرد و حضورش در این آكادمی نقطه عطفی محسوب می شد. نویهاوس حتی امروزه با گذشت حدود چهل سال از مرگش همچنان یك چهره ملی تلقی می شود. با توجه به اینكه ریختر پیش از ورود به كنسرواتوار تحصیلات منظمی در موسیقی نداشت همگان با تردید به او نگاه می كردند. نویهاوس نواختن ریختر را شنید و بلافاصله او را در كلاس هایش پذیرفت. از همین دوران تقریباً همه چیز تغییر كرد. در زمان كوتاهی ریختر تبدیل به شاگرد بی رغیب كنسرواتوار شد. سرعت پیشرفت او كاملاً غیرطبیعی بود. نویهاوس پس از چندی اعتراف كرد كه دیگر چیزی برای یاددادن به ریختر ندارد. رپرتوار ریختر به شكل ترسناكی رشد می كرد. كنسرت پشت كنسرت! محدودیت های حاكم در دولت وقت موجب شده بود كه ریختر بتواند تنها در داخل خاك كشورش فعالیت كند.بدیهی است كه پس از حذف این محدودیت ها و كسب رخصت سفر به خارج، ریختر به یك باره شهرت جهانی پیدا كند. اما تمامی این مراحل به طرز عجیبی طی می شد. ریختر به هیچ وجه سیاسی نبود. اما جریان های سیاسی موقعیت او را دستخوش تغییر می كرد. او بی اختیار در خدمت جریان های سیاسی قرار می گرفت و تنها پس از چندی از حقیقت امر مطلع می شد و جهت كاری خود را تغییر می داد. گویی یك موج سراسری پیرامون او را فرا گرفته بود، همه چیز را دگرگون می ساخت و لاجرم پس از چندی همه چیز می بایست از نو آغاز شود. پایان فراغت از تحصیل ریختر در كنسرواتوار مسكو تقریباً با پایان جنگ دوم مصادف شده بود و این را می توان یكی از بخت های حرفه ای ریختر تلقی كرد. ریختر تنها می نواخت و كمتر موضع صریحی از خود نشان می داد. حتی گفته می شود كه وی به ندرت به چیزی غیر از موسیقی می اندیشیده است. در هر صورت یك نكته واضح است و آن اینكه او به شدت از جریان های خارجی كه قرار بود رسالتش را تحت تاثیر قرار دهند پرهیز می كرد. و دقیقاً به همین سبب او در طول دوران فعالیت خود مشكل تراشی های عجیب و غریبی مواجه می شد. از سوی دیگر از چنان نبوغی برخوردار بود كه سریعاً تغییر جهت می داد و راه خود را از نو آغاز می كرد و در یك چشم به هم زدن از همه سبقت می گرفت. شمار كنسرت های او از حد قابل شمارش گذشت و ضبط های او نیز به همین شكل. به راستی امروزه كسی نمی داند كه ریختر چه قطعاتی را اصلاً ننواخته است. برای مثال ریختر سونات غول آسای بتهوون موسوم به «هامر كلاوید» را تنها یك بار در یك كنسرت نواخت و این اجرا را هیچ وقت تكرار نكرد. در صورتی كه همین قطعه برای اغلب نوازندگان حرفه ای، پروژه ای چندساله محسوب می شود. البته غرض در اینجا مقایسه بزرگان با یكدیگر نیست. اما مایلم در اینجا یك باور شخصی ام را اعتراف كنم؛ ریختر تكرار نخواهد شد، همین!

جیمز كالاس
ترجمه: طاها پیشوا
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید