یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


خنده و بغض


خنده و بغض
تاكنون درباره استاد صبا كمتر پژوهش شده است و جز كتابی كه علی دهباشی آن را گردآوری كرد و انتشار داد، اثر جامع دیگری سراغ نداریم. صبا به ویلن نوازی شهره است، اما آنهایی كه سه تار این استاد نامی را شنیده اند، به خصوص چهار مضراب «نوا» ی وی را، نوع و شیوه نوازندگی اش را منحصر به فرد و به سبك قدمای سه تار نواز نزدیكتر و با اصالت تر می دانند.آنچه اما در این میانه جای پرسش دارد، چرایی این نكته است كه صبا در سالهای پایانی عمر خویش سه تار می نوازد و گویی دستهایی در كار بوده اند كه این استاد نام آور را از سه تار نوازی بازدارند و البته توفیق هم یافته اند. متأسفانه تاریخ موسیقی ایران معاصر از این گونه دالانهای تاریك فراوان دارد كه كمتر هم رمز گشایی و بر آنها نور تابانده شده است. امید كه سمت و سوی تحقیق در موسیقی معاصر، اندكی از روی صحنه به پشت صحنه رفته و اتفاقاتی را بازگوید كه سبب شدند امثال صباها، سالها سه تار ننوازند، در حالی كه پژوهش ها، از جمله تحقیقی كه محقق گرانمایه ، فرشاد توكلی، انجام داده، نشان می دهد، سه تار صبا به همان اندازه ویلن وی منحصر به فرد و شنیدنی بوده است. فرشاد توكلی اما مقدمات موسیقی را با علی خاورمنش شروع كرد و از سال ۷۰ به مدت پنج سال نزد سید وحید بصام ردیف میرزاعبدالله را آموخت .سپس به محضر مجید كیانی رفت و به فراگیری شیوه نوازندگی قدما پرداخت. وی در سال ۸۰ از دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته موسیقی، فارغ التحصیل شد. او در حال حاضر به تدریس در دانشگاه سوره و بعضی از مراكز علمی- كاربردی مشغول است. توكلی تاكنون دبیر چند جشنواره و سمینار علمی موسیقی بوده و اكنون عضو هیأت مدیره كانون پژوهشگران خانه موسیقی نیز هست.وی كه ۱۴ سال است روی شیوه سه تار نوازی استاد ابوالحسن صبا تحقیق كرده ،چندی پیش برنامه ای با عنوان نگاهی به شیوه سه تار نوازی استاد ابوالحسن صبا در سالن رودكی و با همكاری انجمن موسیقی و بنیاد رودكی برگزار كرد. به مناسبت سالگرد تولد استاد صبا به این بهانه با او به گفت وگو نشسته ایم كه با اندكی تلخیص می خوانید.
* چگونه به این تصمیم رسیدید كه روی شیوه سه تار نوازی استاد صبا تحقیق كرده و آن را اجرا كنید؟
- در جامعه موسیقی ما، استاد صبا به نوازندگی ویولن و آهنگسازی شهره است و او را شاگرد استاد وزیری و پایه گذار شیوه نوازندگی ویولن ایرانی می دانند. اما به نظر من این داوری در مورد صبا خیلی كامل نیست؛ به خاطر این كه وقتی استاد وزیری در سال ۱۳۰۲ فعالیت های خود را به صورت رسمی در ایران آغاز و مدرسه عالی موسیقی را افتتاح كرد، استاد ابوالحسن صبا از ماه دوم تأسیس هنرستان، در آنجا ویولن تدریس می كرد. پس چنین داوری در مورد صبا درست نیست. تدریس صبا در هنرستان حاكی از دانش وی از موسیقی دستگاهی و ردیف های ایرانی بوده كه ظرف سالهای پیش از آن كسب كرده بود. از ۶ تا ۲۱ سالگی به تحصیل موسیقی پرداخته بود. در ۶ سالگی نزد میرزا عبدالله به سه تار زدن مشغول شد. با فوت وی سه تارنوازی را نزد درویش خان ادامه داد و حدود ۸ سال در خدمت درویش خان بود. طبق دست نوشته ای كه از صبا موجود است و به گفته وی او نزد سه نفر سه تار نواخته است؛ یعنی میرزاعبدالله، درویش خان و به نظر می آید كه نفر سوم حسین هنگ آفرین باشد.
* نگفتید كه چگونه به سمت پژوهش درباره سه تارنوازی و سبك استاد در نوازندگی این ساز كشیده شدید؟
- وقتی فراگیری موسیقی را شروع كردم به جمله ای از روح الله خالقی در كتاب دوم هنرستان موسیقی برخوردم. خالقی در توصیف استاد صبا گفته است: «استاد صبا مخصوصاً ویولن و سه تار را به حد كمال (می نوازد)» جمله «به حد كمال می نوازد» برای من جالب بود كه این حد كمال یعنی چه؟ قضیه را دنبال كردم، اما نمونه های سه تار ایشان در بازار خیلی كم بود. جامعه موسیقی در آن روزها استاد عبادی را به عنوان استاد برتر سه تار مطرح می كرد. به همین دلیل من فكر می كردم كه حد كمال نوازندگی كه آقای خالقی از آن یاد می كند چیزی شبیه سه تار نوازی استاد عبادی است، به همین دلیل سه سال روی آثار ایشان كار كردم. روزی به صورت تصادفی اجرای دستگاه نوا را با سه تار استاد صبا شنیدم. به نظر من این كار با اجرای استاد عبادی بسیار متفاوت بود. اگر كار صبا حد كمال بود چرا این قدر با سه تار نوازی عبادی متفاوت است. بعد از آشنایی با استاد كیانی و دریافتن ویژگی های شیوه های نوازندگی اصیل ایرانی به ارزش كار استاد صبا پی بردم و به بررسی مجدد آثار ایشان پرداختم. از آن به بعد مطالعه روی آثار، زندگی صبا و موسیقی قدیم ایران را شروع كردم كه تا حال هم ادامه دارد. خوشبختانه حدود ۲۰ روز قبل از اجرای برنامه، یكی از بستگان صبا سه تاری را كه خود استاد با آن می نواخت در اختیار من گذاشت. این ساز باعث شد كه من مطالب زیادی از نوازندگی او در این بیست روز یاد بگیرم.
* روی شیوه نوازندگی استاد صبا، محققان و استادان قبلی چه كارهایی انجام داده اند؟
- در هر تحقیقی باید به سراغ كارهایی كه در آن زمینه انجام شده رفت. یكی از منابع من در این پژوهش آثار خود صبا بود. از سه تار نوازی وی حدود بیست قطعه صوتی باقی مانده كه بعضی از این آثار با ضرب استاد تهرانی همراه است. منبع بعد شاگردان صبا بودند كه پس از تحقیق متوجه شدم متأسفانه استاد صبا در زمان حیات هیچ شاگرد جدی در زمینه سه تار نداشته است. یعنی برعكس ویولن كه آن زمان مد بوده و همه به خاطر محبوبیت اجتماعی این ساز، آن را می نواختند، به نظر می رسد سه تار و سازهای ایرانی، حالت قدیمی داشته و طرفدار زیادی نداشته است و جوانان به سازهای ایرانی علاقه مند نبوده اند. این موضوع معضلی بوده كه صبا در دست نوشته ای به آن این گونه اشاره می كند: «متأسفانه امروز جوانها به جای این كه به سازهای ایرانی علاقه مند باشند همه به دنبال قره نی، ویولون و فولوت هستند» به همین دلیل صبا شاگردان زیادی در زمینه سه تار نداشته و سه تار برای وی حالت خصوصی و خاص پیدا كرده بود. به نظر می رسد این ساز را كاملا برای دل خود می نواخته اگر چه به سه تار كاملا مسلط بوده و در حد یك استاد كامل آنرا می شناخته و می نواخته است؛ به همین علت وقتی شاگردان صبا را بررسی می كنیم، كسی پیدا نمی شود كه فقط در كنار وی سه تار زده باشد، مانند آقای تقی تفضلی، و معمولا ساز دیگری ساز اول آنها بوده است. دكتر داریوش صفوت هم نزد صبا حدود،۷ ۸ سالی سنتور زده و به غیر از آن ۴ سال هم سه تار یاد گرفته است. یا استاد تجویدی؛ ایشان می گویند كه پیش استاد صبا كمی هم سه تار كار كرده است. متأسفانه از آقای تفضلی هیچ نشانه ای پیدا نكردم. فقط می دانم در انگلستان زندگی می كند. در بین دیگر شاگردان ایشان دكتر صفوت مهم ترین كسی است كه در سه تار شاگردی صبا را كرده است. صبا هم در مورد صفوت تأكید می كند كه منطق مضراب های راست و چپ را برای اجزای ردیف خوب می داند، ولی با مراجعه به سه تار نوازی صفوت تفاوت زیادی با نواختن استاد صبا می بینیم. در نسل بعد از استاد صبا، عبادی و... استادان تار و سه تاری هستند كه هر كدام به نحوی نكته ای را به ما منتقل كرده اند مانند استاد لطفی، طلایی و... با این كه استاد لطفی و طلایی نسبت به بقیه بیشتر در این زمینه كار كرده اند، ولی هیچ كدام از این افراد سبك و شیوه سه تار نوازی استاد صبا را به صورت جدی دنبال نكرده اند. بین افرادی كه امروز در این رشته مشغول هستند، تنها آقای رامین جزایری را علاقه مند دیدم كه در این زمینه سالها كار كرده كه او هم شاگرد آقای لطفی است و نواری با نام« حدیث صبا » منتشر كرده كه در آن نوار سعی كرده شیوه نوازندگی استاد صبا را نشان بدهد. اما همان طور كه قبلا اشاره كردم صبا را بیشتر به استادی ویولون و گاهی هم سنتور می شناسند، زیرا ردیف سنتور صبا را استاد پایور خیلی رواج داده است. با بررسی هایی كه من انجام دادم و نتیجه آن را در مقاله ای آورده ام كه در شماره ۱۴ مجله ماهور تحت عنوان «صبا به روایت سه تارش »چاپ شد، نشان داده ام شخص صبا آنقدرها هم كه دیگران می گویند تحت تأثیر وزیری نبوده است. در ثانی سه تار و ویژگی نوازندگی كه از طریق سه تار یاد گرفته برای او مهم بوده است، ولی متأسفانه به نظر می رسد در آن زمان تلاشی همگانی صورت گرفته بود تا میراث های كهن و سنت های قدیمی با چیزی جایگزین شود، و این مسأله صبا را رنج می داده كه حتی در اواخر عمر باعث مشكلات روحی برای او شده بود.* خود شما سبك سه تارنوازی استاد صبا را دارای چه ویژگی هایی می دانید؟
- من ۱۴ سال با عشق و علاقه به سه تار صبا گوش دادم و روی آثار او كار كردم. اولین چیزی كه متوجه شدم این بود كه شیوه نوازندگی سه تار صبا در تداوم شیوه نوازندگی استادان قدیمی است و خصوصیاتی دارد كه در آن آثار هم دیده می شود. به دنبال این ویژگی های مشترك دیگر آثار قدما را هم بررسی كردم. برای این كار نیاز داشتم كه شرایط آموزش خود را مثل شرایط آموزش صبا تغییر دهم.من به این جمع بندی رسیدم كه صبا در سه تار سونوریته بی نظیری دارد؛ منظور از سونوریته همان صدایی است كه نوازنده از ساز اخذ می كند كه با تحقیق متوجه شدم در قدیم نحوه به دست گرفتن ساز چگونه بوده و برخورد مضراب با ریتم چطور صورت می گرفته است. بنابراین باید اضافه كنم كه صدایی كه صبا از سه تار بیرون می دهد واقعا افسانه ای و خیلی عجیب است. صدای ساز او هم می خندد و هم بغض دارد. به نظر می رسد هم درخشش و تیزی دارد، و هم زنگ و طنین و گرمی. به تعبیر دقیق تر صدای ساز صبا مثل بقیه ویژگی های ساز او جمع اضداد است، و در عین حال كاملاً رسا است و اگر ما این ویژگی ها را از نظر صوتی بررسی كنیم، متوجه می شویم همه متضاد هم هستند. معمولاً بسامدهای خیلی بالا و زیر آن تقویت شده است و احتمالاً خیلی برد ندارد. مثلاً كلاویه های خیلی ریز پیانو را كه می نوازید به نظر می رسد دینگ دینگ می درخشد، اما صدای آن خیلی زود تمام می شود، ولی صداهای بم برد زیادی دارند و ماندگار هستند. صبا هر مضرابی را كه می زد این دو ویژگی را با هم داشت و این مسأله به نوازندگی او مربوط می شود نه به سازی كه داشته است و ما این ویژگی را در دیگر نوازنده های سه تار نمی بینیم، سه تاز نوازی آنها یا تیز است یا طنین ندارد. دوم این كه صبا هیچ گاه از تك سیم استفاده نمی كند و همیشه همراه با واخون (واخوان) می نوازد، ولی ساز او شلوغ نیست، یعنی همه مطالب، درخشان و روشن بیان می شوند و به نظر می رسد كه یك نوازنده تار ساز می نوازد. من متوجه شدم نگاه صبا به سه تار به عنوان یك ساز، نگاه یك نوازنده به تنبور است. تنبور نوازی خصوصیات خاصی دارد كه می تواند خود موضوع یك مصاحبه خیلی طولانی یا حتی یك كنفرانس علمی باشد. صبا دقیقاً ویژگی های نوازندگی تنبور را در سه تار رعایت می كند. البته نه مثل نوازنده های امروز ما كه دست خود را عوض می كنند و روی سه تار به شیوه تنبورنوازی كرمانشاه یا دو تار نوازی خراسان می نوازند. صبا رپرتوار و آهنگ های محلی كرمانشاه، خراسان و... را روی سه تار نمی نوازد، بلكه خصوصیات بنیادی نوازندگی تنبور را رعایت می كند.
* از ویژگی های ساز صبا برای ما بگویید؟
- ساز صبا بیش از هر چیز پخته و با تجربه است و این یكی از ویژگی های مهم ساز اوست كه اگر در هر سازی آن را رعایت كنیم صدایی شبیه ساز او خواهیم داشت. این ویژگی نه تنها در سه تار، بلكه در سایر آثار صبا هم مشاهده می شود. من با بررسی سبك ویولون نوازی صبا به این نتیجه رسیدم كه این پختگی تنها به طول مدت نوازندگی بستگی ندارد، زیرا آثار سه تار نوازی ایشان مربوط به دو سال آخر زندگی او است و تا آن موقع صبا ۴۵ سال است كه ساز می زند. این پختگی به برخورد صبا با موسیقی مربوط می شود، به نظر می آید كه او رپرتوار را خوب می داند و همیشه می خواهد آن را بنوازد. در واقع صبا این پختگی را از راه تكرار رپرتواری كه از حفظ داشته به دست آورده است. اگر صبا ۴۵ سال سه تار می زند و در این مدت مدام آهنگ های جدید برای سه تار می ساخت و آنها را درس می داد و روی آنها كار می كرد و در نتیجه مدام رپرتوار اجرایی اش تغییر می كرد: به این نحوه بیان و پختگی اعجاب انگیز دست پیدا نمی كرد، چون ثابت نگه داشتن رپرتوار نوازندگی در هر فرهنگ موسیقی باعث اعتلای بیان موسیقیایی نوازنده می شود، كه البته در این حالت این بیان هم اصیل و هم منحصر به فرد است. منحصر به فردی یك بیان موسیقیایی خیلی سخت نیست و هر كس می تواند بیان موسیقیایی خاص خود را داشته باشد، اما اصالت و این نحوه بیان چیزی نیست كه به خودی خود به وجود بیاید. البته باید توجه داشت كه منظور من این نیست كه استاد صبا در همه آثارش فقط یك سری آهنگ های مشخص را زده باشد ایشان هم مثل اساتید بزرگ موسیقی ردیف، موسیقی را در شرایط بداهه اجرا می كند و موسیقی او تابع شرایط زمان و مكان است، اما این تغییر طبیعی و غیرارادی است، مانند اتفاقی كه خود به خود صورت می گیرد و به نظر می رسد او مانند یك شنونده موسیقی برای اولین بار با این اتفاق برخورد می كند. تنها كاری كه در برابر آن انجام می دهد این است كه این رویداد موسیقیایی را از طریق دانش موسیقیایی اصیل خود، آن طور كه از اساتید خویش یاد گرفته است، ساماندهی كرده و در این كار به هیچ روی جنبه های فانتزی یا آرایش های ظاهری و خارج از موضوع را در كار خود اعمال نمی كند.امروز اغلب ما تلاش می كنیم كه به یك سبك شخصی دست پیدا كنیم؛ غافل از این كه این سبك شخصی برای هر كسی وجود دارد و به همین دلیل به خودی خود فاقد ارزش است. سبك شخصی تنها زمانی ارزشمند می شود كه اصالت فرهنگی به معنی دقیق كلمه با آن همراه شود.
* در باره اصالت فرهنگی كه از آن صحبت می كنید بیشتر توضیح دهید؟
- فرهنگ امری انسانی است كه از باور انسان نشأت می گیرد كه این باور یا در طول زمان تغییر می كند و یا عمیق تر می شود. باورهای انسانی تا زمانی كه تك تك و جدا از هم هستند ما را صاحب فرهنگ نمی كنند؛ زمانی كه این باور جمعی می شود ما صاحب فرهنگ می شویم و با یك فرهنگ سروكار داریم. وقتی از اصالت فرهنگی صحبت به میان می آید، منظور این است كه یك سری باورهای جمعی مبنای كار ماست و فرهنگی داریم كه براساس آن كاری را ارایه می دهیم. صبا هم براساس آنها كار خود را ارایه می دهد. ما امروز می خواهیم صاحب سبك شخصی باشیم و تكرار صبا و میرزا عبدالله و... نباشیم. درست. اما برای این كه به آن نحوه بیان شخصی و خاص خود برسیم و تكرار صبا و... نباشیم چه راهی داریم. ما مطمئناً مانند آنها نخواهیم شد، اما در حال حاضر ما باورهای جمعی، مواد و ابزاری كه فرهنگ به ما داده را كنار می گذاریم و شروع به خلق مصالح جدید می كنیم. نو، زمانی معنی دارد كه در ادامه گذشته باشد. یعنی در ادامه چیزهایی كه در گذشته وجود داشته. پس باید نسبت به چیزی سنجیده شود. مثلاً می گوییم این روشن تر است از چه؟ از خودش؟ یا از یك چیز دیگر؟ مطمئناً این روزها با این جملات زیاد برخورد داشته اید (این تجربه من است)، (این احساس خود من است)، (حس من است)و... اما تمام اینها فردی است؛ یعنی ما هزاران سال زحمت كشیده ایم تا صاحب فرهنگ موسیقی شده ایم، ما این فرهنگ را كنار می گذاریم دوباره از اول راه آغاز می كنیم و شروع به كار فردی می كنیم، البته كار فردی می تواند بسیار هم جذاب باشد.
جامعه موسیقی امروز ما مثل یك درخت كهن است كه شاخه های آن از هم جدا شده اند. این شاخه ها مدتی زیبا هستند، شكوفه و سبزی دارند، اما بعد از مدتی چون از ریشه جدا مانده اند. خشك می شوند. انگار جامعه موسیقی ما از نظر موسیقی خوب پر از گل های زیبا است و گلستان زیبایی را تشكیل داده، اما این گلستان مانند گل فروشی های امروزی، پر از گل های از شاخه چیده شده است كه در یك سبد قرار دارد. وارد گل فروشی كه می شوید هوای پر طراوتی است، اما گل های از ریشه جدا دوامی ندارند. در حالی كه جامعه موسیقی قدیم و فرهنگ موسیقی قدیم به یك گلزار شبیه بود پر از گل های مختلف كه همه در كنار هم بودند و در خاك گلستان ریشه داشتند و اگر كسی به آنها می رسید، آنها را باغبانی و رهبری می كرد، هر روز گل های بهتری می دادند. هرگاه هم كه گلی می رفت گل دیگری جای آن را می گرفت اما موسیقی امروز ما آنقدر به اقتصاد وابسته شده كه اگر كسی آن را نخرد، می پژمرد.

مریم آهنگری
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید