چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


در برابر تاریخ مردانه


در برابر تاریخ مردانه
خانم حجازی، که در حال تدوین شش جلد کتاب درباره تاریخ زنان ایران است، از تصویر تاریخی زن ایرانی و نیز مؤلفه‏های زن مطلوب برای مرد ایرانی سخن گفته است. وی به موقعیت اساطیری زن و نیز جنس و سنخ مشکلات و مسائل امروز زنان پرداخته است.
گو اینکه نمی‏توان تصویری یگانه و ویژه از زن ایرانی عرضه کرد، اما می‏توان به مؤلفه‏هایی اشاره داشت که فرهنگ ایرانی، وجود آنها را در زن، شایسته و ضروری می‏بیند.
فرهنگ ایرانی، وجوهی را در نظر می‏گیرد و وجود آنها را، به‏طور هم‏زمان، در چهره زن مطلوب خود تمنا می‏کند. این وجوه عبارت‏اند از:
۱) زن ـ مادر، که تقدیس و ستایش می‏شود؛
۲) زن ـ همسر، که نکوهش و سرزنش می‏شود؛
۳) زن ـ فرشته، که طلب و تمنا می‏شود.
در کنار این سه وجهه، یک وجهه دیگر نیز هست که البته خیلی غالب نیست. آن وجهه زن ـ معشوقه است. فرهنگ ایرانی، زنی را می‏پسندد که این وجوه را هم‏زمان و به‏طور کامل داشته باشد؛ با بودن یک بعد و یک وجه از آنها رضایت خاطر پیدا نمی‏کند.
البته در عصر ما، وجهه دیگری نیز به وجوه زنِ مطلوب ایرانی اضافه شده است و آن، وجهه زن ـ کارگر است: زنی که افزون بر ویژگی‏های فوق، ویژگی کار بیرون از منزل را نیز دارد. شاید عارضه تاریخی تحقیر زنان در ایران، حاصل ناکامی از تحقق هم‏زمان همه این وجوه است.
خصلت انفعال و تسلیم‏پذیری زن ایرانی، یک فریب تاریخی است. اگر حتی انفعال فیزیکی و فیزیولوژیکی زن را در برابر مردان بپذیریم، انفعال ماهوی زن در برابر مرد را به هیچ روی نمی‏توان پذیرفت و هیچ قرینه و شاهدی بر آن وجود ندارد. غلبه تفکر مردسالار در تاریخ ایران، صورت‏بندی خاصی از عقل، قانون، مذهب، سیاست و... را عرضه کرده است که در آن، زنان در انزوای تسلیم گرفتار شده‏اند. اما این انزوا و تسلیم، از سرشت زن برنیامده است؛ بلکه ثمره همان قرائت مردسالار از عقل، قانون و مذهب بوده است. وقتی غزالی به عنوان یکی از علمای بزرگ، زن مطلوب را زنی می‏داند که حتی صدای هاون کوفتن او را هم مردان غریبه نشنوند، آیا ثمره چنین باوری جز انفعال و سرخوردگی خواهد بود؟
زن ایرانی، مادام که در جامعه‏ای ساده و بسیط روزگار می‏گذراند، مرتبه‏ای برابر با مردان داشت؛ اما از زمانی که جامعه پیچیده شد و تفکیک نقش‏ها و مسئولیت‏ها رخ داد، زن جایگاهی حاشیه‏ای و در سایه پیدا کرد. اساسا نگرش هستی‏شناسانه قوم ایرانی، بر مبنای تفکر اساطیری آن، به همسانی و برابری زن و مرد باور داشته اما به دلیل بروز بحران‏ها و نیز غلبه تدریجی تفکر مردسالار، آرام‏آرام موقعیت برابر زن و مرد به نفع مردان مخدوش شد. این وضعیت در دوران صفویه به اوج خود رسید. در عصر صفویه، حضور برابر زن در مقابل مرد رنگ باخت؛ به طوری که در تمام طول این دوره، حتی یک زن پادشاه یا زنی که پادشاه تعیین کند نمی‏بینیم.
● جنسِ مشکلات زن امروز
آنچه بدیهی و عیان است وضعیت نابه‏سامان و بغرنج زنان از حیث موقعیت، رتبه و مرتبه است و آنچه پیچیده و مبهم است راز این فروماندگی و عقب‏افتادگی است. پرسش آن است که مشکلات زنان از چه نوع و جنسی است؟ آیا این مشکلات از جنس مسائل حقوقی و قانونی است؟ فقهی ـ دینی است؟ اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی است؟
مشکلات و مسائلی که گریبان‏گیر جامعه زنان است، مشکلاتی پیچیده و چندبعدی است. در این مجموعه چندضلعی، هم می‏توان از ریشه‏های حقوقی ـ قانونی مشکلات زنان یاد کرد، هم از بنیان‏های دینی ـ فقهی نام برد، و هم می‏توان به معضلات سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی اشاره کرد. در واقع، موقعیت نابه‏سامان زنان، ثمره ترکیب همه این مشکلات است. اما به گمان من، ارتقا و بهبود وضعیت زنان، در درجه اول، مستلزم اصلاح و ترمیم نظام حقوقی و متون قانونی ماست.
البته این کار، به نوبه خود، مستلزم بازاندیشی در مبانی دینی حقوق زنان است. بازاندیشی در مبانی دینی حقوق زنان نیز در گرو اصلاح و تلطیف فضای سیاسی است و این سلسله علت و معلولی همین‏طور ادامه پیدا می‏کند.
به نظر من، مشکل امروز زنان ما بیش از آنکه مشکل تئوریک و نظری باشد، مشکل عینی و واقعی است. زنان، در وهله اول، خواهان امنیت هستند، و امنیت نیازمند نظام حقوقی مطلوب است. تا وقتی امنیت محقق نشود، هرگونه بحث تئوریک کارآیی ندارد.
● اشاره
۱) آنچه در این بازنویسی کوتاه از گفت‏وگو با خانم حجازی آمده است، نمی‏تواند بیانگر همه افکار و آرای وی باشد، اما جهت‏گیری کلی او را مشخص می‏سازد. نویسنده ظاهرا دغدغه دینی ندارد. همچنین دغدغه‏های ارزشی و هستی‏شناسانه نیز ندارد. وی بیشتر در اندیشه مقام و موقعیت اجتماعی زنان است تا بازیافت شأن انسانی آنان. همچنین اظهار نظرهای وی درباره حقوق، قوانین و نیز مسائل تاریخی و هستی‏شناختی، نشانگر گرایش‏های جدی فمینیستی اوست. وی، آن‏گونه که در مقدمه گفت‏وگو آمده و عناوین منتخب روزنامه نیز نشان می‏دهد، در پی آن است که تاریخ را با نگاهی زنانه ببیند و به بازنویسی آن بپردازد. ازاین‏رو گرفتار فرو افتادن در ورطه تعصب جنسی است؛ هرچند نمی‏توان انکار کرد که از سوی مردان نیز چنین گرفتاری‏هایی یافت می‏شود. اما در عرصه فعالیت‏های علمی، باید تا آنجا که امکانات بشری اجازه می‏دهد، از این نوع نگرش‏ها پرهیز داشت و با دیدی حق‏طلب و واقع‏نگر به تجزیه و تحلیل مسائل پرداخت؛ یعنی همان‏طور که نگرش مردسالارانه در بررسی مسائل علمی، فلسفی، معرفتی، تاریخی و... محکوم به انحراف از حقیقت است، زنانه‏نگری نیز محکوم به دور افتادن از جاده حقیقت می‏شود. اگر در قرائت «مردانه» از تاریخ، معرفت، علم، زندگی و دیگر حوزه‏ها، بی‏عدالتی، تبعیض، دورافتادن از حق و مانند آن وجود دارد، چه دلیلی وجود دارد که چنین اشکالاتی در نگرش «زنانه» وجود نداشته باشد. آیا در آنجا نوعی مصونیت وجود دارد؟
۲) وجهه چهارمی که در چهره زن ایرانی نمایان است و به گفته خانم حجازی وجهه خیلی غالبی نیست، معشوقه بودن است. در این مطلب که معشوقه بودن زن در فرهنگ ایرانی غالب نیست، جای تردید جدی وجود دارد. ادبیات ایرانی پر است از غزل‏های عاشقانه که در وصف عشق زمینی سروده شده‏اند. شاید خانم حجازی از «معشوقه بودن» مراد دیگری در نظر داشته باشد؛ مثلاً شاید مرادشان عشق آزاد و بی‏قید و شرطی باشد که به رعایت موازین اخلاقی، حقوقی یا دینی مقید نیست. در هر حال، این بخش از سخنان ایشان ابهام دارد. اما این نکته که «در عصر ما، وجهه دیگری نیز به وجوه زن مطلوب ایرانی اضافه شده است و آن، وجهه زن ـ کارگر است» به‏رغم روشنی مقصود ایشان، نادرست است؛ زیرا زن در تاریخ ایران، همواره مظهر کار و پشتکار بوده است. در فرهنگ مردم کرد، ترک، لر، ترکمن و سایر اقوام ایرانی، زنان همواره رکنی مهم از انجام کار بوده‏اند و در پاره‏ای موارد نقش کارگری زنان از مردان هم فزونی یافته است. نمونه‏های دست‏نخورده این فرهنگ‏ها را می‏توان در فرهنگ‏های عشایری مطالعه کرد. بنابراین نقش کارگری زن، در کنار نقش کارگری مرد، چیزی است که همواره در تاریخ ایران مطرح بوده است. البته با تغییر شکل جوامع و تغییر شرایط کار و کارگری و تغییر ساختار اقتصادی، نوع کارگری زن نیز تغییر کرده است: یک زمان در چادر ایل مسئولیت بافتن چادر و زیلو و دوشیدن شیر و پختن نان و آسیاب‏کردن گندم و حتی برپا ساختن کُله یا چادر و مانند آن را بر عهده داشت. در این زمان نقش پرستاری و معلمی و پزشکی و کارگری در کارخانه و مانند آن را عهده‏دار است؛ همچنان که نقش کاری مردان بر اثر تحولات اقتصادی و اجتماعی دگرگون شده است.
۳) خانم حجازی معتقد است که با پیچیده شدن جامعه ایرانی، زن هم جایگاهی حاشیه‏ای و در سایه یافته است. این سخن ایشان تنها بر این پایه می‏تواند قرائت صحیحی پیدا کند که «جایگاه» را فقط در مفهوم اجتماعی آن درک کنیم. اگر حضور اجتماعی زن، آن هم با نظر به مسئولیت‏های سیاسی و مدیریتی، مقصود باشد می‏توان پذیرفت که جایگاه زنان حاشیه‏ای بوده است. اما در همین دوران(دوران پیچیده‏تر شدن جامعه ایران) زن ایرانی در خانواده و تربیت فرزند و مانند آن جایگاه خود را داشته است.
البته نمی‏توان و نباید زن را در چنین جایگاهی محصور کرد. ایفای نقش در اجتماع نیز از سوی زنان لازم است؛ هم برای رشد خود آنان و هم برای پیشبرد اهداف جامعه. اگر از تحلیل‏های مبتنی بر تفکرات فمینیستی که به تشابه زنان و مردان، و در پاره‏ای دیدگاه‏های افراطی به برتری زنان، می‏اندیشند بگذریم، و دیدگاهی حق‏جو و عدالت‏طلب داشته باشیم، اذعان خواهیم کرد که انقلاب اسلامی به برکت رهنمودهای رهبر فقید آن، امام خمینی قدس‏سره ، در اصلاح و ارتقای جایگاه اجتماعی زنان نقشی جدی داشته است. امام قدس‏سره همواره بر حضور زنان در همه عرصه‏های انقلاب، از تظاهرات خیابانی تا اقامه مجالس انقلابی و اسلامی و از جبهه‏های جنگ تا عرصه سیاست و فرهنگ، تأکید داشتند. البته باید پذیرفت که زنان جامعه ما تا دست‏یابی به جایگاه مطلوب خود راه درازی در پیش دارند که اگر بدون افراط و تفریط پیموده شود، می‏توان امید داشت که در آینده‏ای نزدیک به آن دست یابند.
منبع : طوبی


همچنین مشاهده کنید