سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

روابط، از منظر دین و اخلاق


روابط، از منظر دین و اخلاق
ادیان الهی همیشه با افراط و تفریط مبارزه کرده، راه میانه و متعادل را در دستور کار خود قرار داده اند.
غریزه ی جنسی که قوی ترین و پر جاذبه ترین نیاز مادّی انسان به حساب می آید، از این افراط و تفریط ها به دور نیست و در منظر بعضی زشت و ناپسند و مذموم و در مسلک دیگر، تنها هدف زندگی ارضای هر چه بیش تر آن است.
روشن است که کسانی مزه و طعم شیرین زندگی را می چشند که نسبت به خود و نیازهای فطری و طبیعی خویش، شناخت کامل داشته، برای برآورده ساختن این نیازها، راه درست و معقولی انتخاب کنند.
بی توجّهی بسیاری از جوانان نسبت به مسائل دینی و ضوابط اخلاقی، از آن جا ناشی می شود که مذهب را مساوی با محرومیّت از خواسته های طبیعی خود می دانند و برای رسیدن به امیال و آرزوهای خویش از ضوابط دینی گریزانند و اگر بدانند دین اسلام در عین تأکید فراوان بر عفّت و سلامت نفس، به نیازهای طبیعیِ بشر پاسخ گفته است و محرومیّت جنسی را پیشنهاد نمی کند، دیوارهای بی اعتمادی و بدبینی فرو ریخته، با آغوش باز پذیرای تعالیم حیات بخش اسلام خواهند بود.
در این بخش، نظر دین اسلام را در این باره، در قالب پرسش و پاسخ بیان می کنیم.
آیا برای جلوگیری از تماس زن و مرد، زن باید در خانه بماند و با مردان هیچ گونه تماسی نداشته باشد؟[۱]
تعالیم اسلامی برای آن است که به انسان حیات و پویایی بخشد و به او روح و بینش و جنبش دهد. بنابراین تعلیماتی که اثر حیات بخشی ندارد و بر عکس مردگی و سکون ایجاد کرده، بشر را از جنبش و حرکت باز می دارد و او را جامد و افسرده می کند، از اسلام نیست.[۲] احکام اسلامی از تعادل و توازن خاصّی برخوردار بوده، مطابق با روحیات و نیازمندی های واقعی او تنظیم شده است.
حرف زدن زن و مرد و برخورد آنان در زندگی روزمرّه، بدون اشکال است; مانند روابطی که استاد و دانشجو، کارمندان ادارات و... در سطح جامعه با هم دارند. اسلام می گوید نه حبس و رکود و نه اختلاط و روابط آزاد; بلکه حضور زن در جامعه جایز است; البته با حفظ حریم. سنّت جاری مسلمین از زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) همین بوده است که زنان از شرکت در مجالس و مجامع منع نمی شده اند; ولی همواره اصل «حریم» رعایت شده است. در مساجد و مجامع، حتی در کوچه و معبر، زن با مرد مختلط نبوده است.[۳]
اسلام می خواهد جامعه عاری از هر گونه نگاه و رفتار هوس آلود و سرشار از کار و فعّالیت و پیشرفت باشد و زن و مرد فارغ از دغدغدهای شهوانی، به تحصیل و سایر کارهای زندگی برسند. آیت الله «جوادی آملی» درباره ی حدود و روابط اجتماعی زن و مرد می گوید:
در بخش مسائل اجتماعی، قرآن ما را متوجه کرده و می فرماید:
گاهی تعصّب جاهلی یا رواج فرهنگ ناصواب یا تعصّب خام و مانند آن، به مرد این چنین تلقین می کند که نمی توان با زن در یک مؤسسه همکاری کرد یا زن در جامعه نمی تواند حضورِ فعّال داشته باشد.
قرآن کریم در این زمینه می فرماید: این گونه از تعصّبات و رسومات جاهلی را که فرهنگ باطل است، بزدایید. «... و عاشِرُو هُنّ بالمَعْرُوفِ و اِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ...»[۴] و اگر خوشتان نمی آید که آن ها مانند شما سمتی داشته باشند و در جامعه و صحنه ی سیاست و صحنه ی درمان و پزشکی و صحنه ی فرهنگ و تدریس حضور داشته باشند، این امر را تحمّل کنید; شاید خیر فراوانی در این کار باشد و شما نمی دانید.[۵]
اسلام زن را در سایه ی حجاب و سایر فضایل به صحنه می آورد تا معلّم عاطفه، رقّت، درمان، لطف، صفا، وفا و مانند آن شود. دنیای کنونی حجاب را از زن گرفته است، تا زن به عنوان بازیچه به بازار بیاید و غریزه را تامین کند.
زن وقتی با سرمایه ی غریزه به جامعه آمد، دیگر معلّم عاطفه نیست; فرمان شهوت می دهد، نه دستورِ گذشت. شهوت جز کوری و کری چیزی به همراه ندارد. لذا اسلام اصرار دارد که زن در جامعه بیاید ولی باحجاب بیاید; یعنی بیاید درس عفّت و عاطفه بدهد نه این که شهوت و غریزه بیاموزد.[۶]
هر چند همیشه نقش زن در خانواده و حضور مؤثر او از اهمّیّت ویژه ای برخوردار است، زن محور مهر و محبّت خانه و قطب عواطف و احساسات زندگی بوده و شور و نشاط خانه از وجود اوست و مادری که چشم امید جامعه، به نسلی است که در دامان پاکش پرورش می یابد.
نکته ی دیگر آن که مفید بودن زن برای جامعه، منحصر به کار در اداره و یا شرکتی نیست; بلکه اگر شخصی یکی از مواردی را که جامعه نیازمند آن است، بر عهده گیرد و ثمره ی تلاش او در راستای اعتلای اجتماع باشد، حضور مفید دارد; همانند دانشمندی که یک عمر مشغول تحقیق و نگارش است، بدیهی است پرورش صحیح نیروی انسانی و تربیت درست آن از مفیدترین کارها بوده و کار گشایی آن از مشاغل دیگر بیش تر است. پیشرفت تحصیلی جوانان و بالا رفتن سطح فرهنگ عمومی و کاهش بزهکاری و انحرافات جوانان و اعتیاد ... همه ی این ها به طور مستقیم بستگی به کانون خانواده دارد و زن می تواند محوری ترین نقش را در سلامت خانواده ایفا نماید.
روزی پیامبر(صلی الله علیه وآله) در جمع یاران و اصحابش نشسته بود; «اسماء» بنت یزید انصاریه به نمایندگی از زنان به حضور پیامبر رسید و پس از ایراد خطبه ای، درباره ی خانه نشینی زنان و برخورداری مردها از فضیلت جهاد و حج و جمعه و... سؤال نمود.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) رو به اصحاب کرد و (در تحسین او) گفت: شما تا کنون زنی به این فضیلت دیده اید که در مسائل دینی این چنین سؤال کند؟ سپس رو به زن کرد و فرمود:
ای زن برگرد به همه ی زن هایی که تو نماینده ی آن هایی اعلام کن که مسئولیّت تربیت خانواده و تشکیل خانه، شوهرداری، حسن تبعّل، (که چشم و گوش شوهر در بیرون به گناه نیفتد و دستش به خیانت باز نشود،) نیک شوهر داری کردن و حفظ خانواده و به دوش کشیدن ارکان آن و حفظ فرزندان و اموال و تامین آبرو، معادل همه ی آن فضایلی است که بر شمردی.[۷]
در نتیجه تبدیل خانواده از کانون تربیت جسم و جان آدمی به یک خوابگاه و محل استراحت افرادی که از کار روزانه خسته و کوفته اند، از اشتباهات جامعه ی امروزی است.
چرا بر منع صحبت خواهران با برادران اصرار می شود؟ آیا حرف زدن دختر و پسر و مشورت با هم حرام است؟[۸]
در پاسخ پرسش پیشین گفته شد: اسلام صحبت نمودن زن و مرد و برخوردهایی را که لازمه ی رسیدگی به کارهای روز مرّه است حرام ننموده، دختر و پسر نیز می توانند به صورت عادی و عاری از هر گونه شائبه ی جنسی، با هم سخن بگویند; هم چنان که با جنس موافق خود صحبت می نمایند.
البتّه اگر حساسیّتی در این باره وجود داشته باشد، به روحیّات و سن و شرایط ویژه ی آن دو بستگی دارد. همان طور که در بخش اول بیان شد، دختر و پسر با رسیدن بلوغ، سرشار از غرایز و عواطف بوده، از هم تأثیرپذیری بسیاری دارند. در این سن، حکومت و سلطه ی غرایز جنسی فراگیر می شود و بر اعمال و رفتار و اندیشه ی جوان سایه می افکند.
احساس نیازی که در جوانان نسبت به جنس مخالف وجود دارد، باعث می شود که آنان هر لحظه به دنبال پاسخی برای ارضای آن و جبران کمبود روحی ـ روانی باشند.
در بسیاری از برخوردها، دختر و پسر، هر چند به بهانه های گوناگون با هم آشنا می شوند، اما اندک اندک براساس تسلّط طبیعی غرایز، نگاه و سخن و رفتارشان رنگ و بویی دیگر گرفته، معنای خاصّی پیدا می کند. و چه بسا بعد از مدتی به یکباره متوجه می شوند، عواطف و احساسات آنان بازیچه ی هوس شده است.
با توجه به مطالب فوق و آن چه در بخش دوم گذشت، حسّاسیّت جامعه و خانواده ها معنا پیدا می کند.
از آن جا که اسلام روابط آزاد را توصیه نمی کند، برای جلوگیری از روابط نامشروع چه راه حلّی پیشنهاد می نماید؟[۹]
برخی می گویند:
بی اعتنایی به همه ی ارزش ها چاره ی رفع تعارضات یک جامعه ی تکثرگرای فرهنگی است; هم چنان که امروزه در خارج از کشور، روابط بیرون از محدوده ی زناشویی، و هم جنس بازی، امری روا شمرده می شود.[۱۰]
● راه های ارضای غریزه ی جنسی
برای پاسخ گویی به نیازهای جنسی دختر و پسر دو راه وجود دارد:
۱) ازدواج قانونی و شرعی; زن و شوهر با عشق و محبّت و شادی، زندگی مشترک را پایه گذاری کنند و از شیرینی های زندگی و لذایذ مشروع بهره مند گردند و کانون زناشویی را کانون خوشی ها و کامیابی های جنسی قرار دهند و حدّاکثر سعی خود را برای لذّت بخش نمودن این کانون صرف نمایند; امّا اجتماع بیرون، باید محیط کار و فعّالیّت و برخوردهای دیگر باشد.
۲) بی بندوباری و هرج و مرج جنسی; لذایذ و کامیابی های جنسی از محیط خانواده و همسر قانونی به اجتماع بزرگ کشیده شده، کوچه و خیابان و مغازه ها و محیط های اداری و مراکز تفریحی و ... آماده ی انواع کامیابی های جنسیِ نظری و لمسی و... بوده و دختر و پسر آزادانه با هم ارتباط داشته باشند.
● اسلام و آرامش غریزه ی جنسی
الف) ارتباط قانونی و انضباط جنسی
مطابق آیین اسلام، در آغاز هر ارتباطی باید تعهّدی میان افراد به صورت رسمی وجود داشته باشد; هر چند این دوستی ها موقّت و برای زمانی محدود باشد. بعد از انجام این تعهّد (به صورت عقد دایم و یا موقّت) ارتباط، جایز و پسندیده است و در صورتی که شرایط ازدواج دایم مهیّا نباشد، عقد موقّت و نامزدی شرعی، بهترین راه حل است; و بر اندیشمندان و مسئولان جامعه لازم است که فرهنگ عمومی را بر مبنای احکام واقعی اسلام رشد و تعالی بخشند.
در سایه ی روابط قانونی، از هرج و مرج جنسی و بی بند و باری جلوگیری شده، به نیازهای طبیعی نیز پاسخی درست داده می شود.
اشباع غرایز و سرکوب نکردن آن، یک مطلب است و آزادی جنسی و رفع مقررات و موازین اخلاقی مطلب دیگر. می توان امیال غریزی را به حدّ کافی اشباع کرد و پاسخ گفت و جلوی هیجان های بی جا و ناراحتی ها و احساس محرومیت ها و سرکوب شدن هایِ ناشی از آن را گرفت.[۱۱]
اسلام اصرار فراوانی دارد که محیط خانوادگی آمادگیِ کامل برای کامیابی زن و شوهر داشته باشد و دختر و پسری که پیمان عشق و زناشویی می بندند، در زیر سایه ی محبّت و وفاداری، از لذّت های زندگی بهره مند گردند و خواسته های یک دیگر را به گونه ای بر آورده سازند که با خروج از خانه، همه ی هیجان ها فرو خفته باشد و محیط اجتماع، محل کار و فعّالیّت و تلاش برای رشد و تعالی فرد و جامعه بوده و از هر نوع کامیابیِ جنسی در آن محیط خودداری شود. فلسفه ی تحریم نظربازی[۱۲] و تمتّعات جنسی از غیر همسر قانونی و حرمت خود آرایی[۱۳] و تبرّج زن برای بیگانه همین است.
اما کشورهای غربی راه دوم را انتخاب کرده و کامیابی های جنسی را از کانون خانوادگی به محیط اجتماعی کشانده اند و به نام آزادی، لیبرالیسم جنسی را رواج داده اند و بر اساس نظر «فروید و راسل» و امثال آنان، آزادی بی قید و شرط و شهوترانی را پذیرفته اند و اکنون شاهد آثار هولناک و مخرّب آن می باشند که آمار فاجعه های شهوانی در روزنامه ها و رسانه ها و نوع روابط ناهنجار دختر و پسر، و مرد و زن و ... شاهد گویای این مطلب است.[۱۴]
اگر بر فرض، از وجود فرزندان نامشروع، بی سرپرست، نوزادان پیدا شده در زباله دان ها و توالت ها، کورتاژها، قتل ها و ضایعه های دیگر اخلاقی و انسانی آزادیِ جنسی چشم پوشی کنیم و همه را فراموش شده بگیریم، با این فاجعه ی بزرگ، که شخصیّت انسانیِ زن، نابود شده، تبدیل به توپ شهوانی می شود که هر لحظه مورد حمله ی چشم ها و لمس ها و قوّه ی شهوانی مردانِ شهوتران است، چه کنیم؟
با بازیچه شدن زندگیِ پر از آمال و اهداف انسان که باید به سوی کمال و تعالی رشد نماید، چه می توان نمود؟ در چنین جامعه ی پر التهابی از در و دیوار آن، از کوچه و خیابان و مدارس و اداره ی آن، جز شهوت و خود نمایی و ناز و نیاز چیز دیگری دیده نمی شود و همه چیز در عین رنگارنگ بودن تنها یک رنگ دارد; آن هم لذّت بیش تر، با غفلت کامل از عواقب و پیامدهای آن. تنها ملاک، منافع شخصی و لذّت فردی است و این که چه بر سر دیگران و جامعه و فرهنگ و آینده ی نسل بشری می آید، اهمّیّتی ندارد. اگر بتوان ادعا نمود که حداقل در کامیابی جنسی و ارضای کامل شهوات و عشق و دوستی موّفق بوده اند، خوب است; اما در همین یک مورد نیز با مشکل رو به رو هستند. متفکّر شهید «مطهری» در این باره می گوید:
در مورد غریزه ی جنسی و برخی غرایز دیگر، برداشتن قیود، عشق به مفهوم واقعی را می میراند و طبیعت را هرزه و بی بندوبار می کند. در این مورد هر چه عرضه بیش تر گردد، هوس و میل به تنوّع افزایش می یابد ... راسل در کتاب زناشویی و اخلاق اعتراف می کند که عطش روحی در مسائل جنسی، غیر از حرارت جسمی است. آن چه با ارضا تسکین می یابد، حرارت جسمی است نه عطش روحی[۱۵].
و «ویل دورانت» تصریح دارد:
میل به تنوّع، گر چه از همان آغاز در بشر بوده، ولی امروزه به سبب اصالتِ فرد در زندگیِ نو و تعدّد محرّکاتِ جنسی در شهرها و تجاری شدن لذّت جنسی، ده برابر گشته است.[۱۶]
ب) هدایت و حمایت جوان
به عقیده ی اسلام برای آرامش غریزه دو چیز لازم است:
۱) ارضای غریزه در حدّ حاجتِ طبیعی; ازدواج دایم به عنوان راه حل اساسی و ازدواج غیر دایم در شرایط خاص.
۲) جلوگیری از تهییج و تحریکِ آن در سطح جامعه و رسانه ها.[۱۷]
البته ایجاد میدان سالم فعّالیّت اجتماعی، فرهنگی و ورزشی و گسترش آن، می تواند نقش بسیار مؤثّری در کنترل و هدایت نیروی جوان داشته باشد و در صورتی که این میادین، مطابق با موازین اخلاقی و به دور از اختلاط و هم دوشی برپا شود، توجّه جوان را از مسائل جنسی به سوی خود معطوف داشته، سبب سلامت و رشد او خواهد شد.
در نتیجه می بینیم، تعالیم دینی ما به این نیازها توجّه نموده و به آن ها پاسخ درست داده است; ولی اگر در اجرای دستورهای الهی و راه کارهای دینی، هنوز مشکلی باقی است، این ایراد به جامعه و افراد آن باز می گردد; نه به دین اسلام. بنابراین جوانانی که مدّعی سنت شکنی و عدم رعایت ضوابط اجتماعی و یا خانوادگی اند، چه خوب است در راه صحیح و شرعی آن گام برداشته، خویشتن و جامعه را از ناپاکی و انحراف دور نگه دارند.
دیدگاه اسلام درباره ی مسائل جنسی چیست؟ آیا مسئله ی جنسی امری پلید و مذموم است؟
برای ما مسلمانان که علاقه ی زوجین را به یک دیگر یکی از نشانه های بارز وجود پروردگار، و نکاح را سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله) می دانیم، هنگامی که می شنویم، بعضی از آیین ها علاقه ی جنسی را پلید، و آمیزش جنسی را (حتی با همسر شرعی و قانونی) موجب تباهی و به دور از اخلاق می دانند، دچار تعجّب می شویم.[۱۸]
«برتراند راسل»، فیلسوف اجتماعی مشهور می گوید:
... عوامل و عقاید مخالف جنسیّت، در اعصار خیلی قدیم وجود داشته و به خصوص در هر جا که مسیحیّت و دین بودا پیروز شد، عقیده ی مزبور تفوّق یافت .... و در نقاط دیگر دنیا ادیان و راهبانی بوده اند که طرفداری از تجرّد می کرده اند، مانند «اسنیت ها» در میان یهودیان و بدین طریق یک نهضت عمومی ریاضت در دنیای قدیم ایجاد شد. ]و تجرّد، ارزش قلمداد شده و عقاید تحقیرآمیزی راجع به زن رواج یافت. [۱۹]
این عقاید، کشمکش جانکاهی میان غریزه ی جنسی از یک طرف و عقاید مذهبی از طرف دیگر به وجود آورد و موجب غربت دین گردید.
اما در منطق عالی اسلام، کوچک ترین اشاره ای به پلیدی علاقه ی جنسی و آثار ناشی از آن نشده است; بلکه اسلام تمام تلاش خود را برای تنظیم این علاقه به کار برده است و اگر نکوهشی درباره ی مسائل جنسی در متون دینی دیده می شود، درباره ی نگاه استقلالی و هدف قرار گرفتن آن است و در واقع نکوهش شهوترانی و غرق شدن در دریای هوس و انحراف غریزه از راه های مشروع است.
در منظر دین، علاقه مندی و کشش درونی به مسائل جنسی، مردود نبوده، با معنویّت و روحانیّت منافات ندارد; بلکه جزء خلق و خوی انبیا معرّفی شده است.[۲۰]
در قرآن کریم علاقه ی زوجین به یکدیگر از نشانه های بارز وجود پروردگار بیان گردیده است.[۲۱]
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه ی اطهار(علیهم السلام) - طبق روایات فراوانی که رسیده است -، محبّت و علاقه ی خود را به همسر خویش در کمال صراحت اظهار می کرده اند.[۲۲] و روش کسانی که میل به رهبانیّت پیدا نموده بودند را سخت تقبیح می نمودند. اسلام، التذاذ و کام جویی زن و شوهر از یک دیگر را نه تنها تقبیح نکرده; بلکه ثواب هایی هم برای آن قائل است.[۲۳]
شاید برای یک غربی و غرب زده، شگفت انگیز باشد اگر بشنود اسلام مزاح و و ملاعبه ی زن و شوهر، آرایش زن برای همسر و پاکیزه بودن شوهر برای زن را مستحب می داند و زنی را که در آرایش و زینت برای شوهرش کوتاهی کند و هم چنین مردانی را که در ارضای زن خود بی توجه باشند، مورد نکوهش قرار داده است.[۲۴]
در نتیجه، آن چه مذموم است بی بندوباری و انحراف است که هم شخصیّت و کرامت زن و مرد را نابود می کند و هم خانواده را که مرکز ویژه ی تربیت فرزند، و مکان امنی برای پرورش نسل آینده است، از بین می برد.
● اهداف ازدواج چیست؟ و چه آثار و فوایدی دارد؟[۲۵]
همان گونه که گفتیم، خداوند در قرآن، خلقت زن و شوهر و محبّت و مودّت میان آن ها را از نشانه های حکمت خود معرفی می کند.[۲۶]
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «هیچ کانونی در اسلام بر پا نشده که نزد خداوند محبوب تر و عزیزتر از ازدواج باشد.»[۲۷] و هم چنین امام صادق(علیه السلام)می فرماید: «دو رکعت نماز انسان متأهّل افضل و بالاتر از هفتاد رکعت نماز انسان مجرّد است.»[۲۸]
ازدواج بهترین پاسخ به نیازهای جنسی و عاطفی انسان است و هدف ها و نیازهای بی شماری را تأمین می کند که از جمله ی مهم ترین هدف های ازدواج نیل به آرامش و سکون، تأمین نیازهای جنسی، بقای نسل، تکمیل و تکامل فردی و اجتماعی، سلامت و امنیّت و سرانجام، تأمین نیازهای روانی و اجتماعی فرد را می توان نام برد.[۲۹]
● اهداف ازدواج
۱) ایجاد محیطی خصوصی برای آرامش و آسایش:
نیاز به آرامش که ریشه در سرشت آدمی دارد، بر اساس تعلیم مکتب اسلام یکی از مهم ترین و شاید اوّلین انگیزه ی ازدواج محسوب می گردد. ازدواج در حقیقت، کانونی تشکیل می دهد که در آن، زن و مرد احساس آرامش کنند; زیرا زنان و مردان آرامش دهنده ی روانیِ یک دیگرند و خداوند می فرماید: «یکی از نشانه ها این است که برای شما همسری از جنس خودتان بیافرید تا با او انس گیرید و در کنارش آرامش بیابید.»[۳۰]
۲) تأمین نیازهای جنسی:
انسان دارای مجموعه ای ازنیازها و غرایز است که عدم ارضا و یا نقص در ارضای هر کدام از آن ها موجب ایجاد تزلزل در شخصیّت می گردد و ازدواج، بهترین پاسخ به این غریزه است و رهبانیّت و پس زدن آن صحیح نیست; زیرا پیامدهای مختلف روحی و جسمی دارد. اسلام، غرق شدن در هوی و هوس و ارضای آزاد و نامشروع را صحیح نمی داند، چون جز تشنگیِ سیری ناپذیر و تنوّع طلبی و اضطراب، چیز دیگری در پی نخواهد داشت; بنابراین باید به ضرورت تأمین نیاز جنسی توجّه نمود، اما نه تنها از بعد مادّی و جسمانی; بلکه در نتیجه ی تأمین صحیح، فرد از لحاظ روانی و اخلاقی نیز به آرامش می رسد.
بنابراین فرد پس از ازدواج می تواند این غریزه ی مهمّ حیاتی را با شیوه ای مطلوب و معقول و اجتماع پسند ارضا کند و در سایه ی آن، به آرامش دست یابد.[۳۱]
۳) دوستی و محبّت و عشق:
آدمی در هر سن و مرحله ای از حیات خویش، به محبّت احتیاج دارد و علاقه مند است که دیگران به او مهر بورزند.[۳۲] استاد شهید مطهری در این باره می گوید:
پسر و دختری که هیچ کدام آن ها در زمان تجرّدشان در هیچ چیزی نمی اندیشیدند مگر آنچه مستقیماً به شخص خودشان ارتباط داشت، همین که به هم دل بستند و کانون خانوادگی تشکیل دادند، برای اوّلین بار خود را به سرنوشت موجودی دیگر علاقه مند می بینند. شعاع خواسته هایشان وسیع تر می شود و چون صاحب فرزند شدند، به کلّی روحشان عوض می شود ...[۳۳]
و اگر به اتّحاد روح زن و شوهر و عواطف صمیمانه ای که تا آخرین روزهای پیری - که غریزه ی جنسی فعّالیتی ندارد - توجه کنیم به این نقش ازدواج بهتر پی می بریم.
۴) تکمیل و تکامل:
هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست; به همین جهت پیوسته در صدد این است که نقص و کمبود خویش را جبران کند، جوانان با گزینش همسری شایسته، موجبات رشد و تکامل خود را فراهم می کنند و در مسیر زندگی، از نظرات و تشویق ها و حمایت های یک دیگر بهره مند می شوند. «شهید مطهری» درباره ی نقش تربیتی ازدواج می گوید:
یک پختگی هست، که جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمی شود، در مدرسه پیدا نمی شود، در جهاد نفس، نماز شب و ارادت نیکان پیدا نمی شود، این را فقط در همین ازدواج و تشکیل خانواده باید به دست آورد.[۳۴]
۵) تولّد فرزند و بقای نسل و سلامت آن:
میل به داشتن فرزند و تداوم نسل ها و پرورش انسان ها از انگیزه و اهداف مهمّی است که در طول دوره های گوناگون، همواره عامل مهمِّ ازدواج و تشکیل خانواده بوده است.
تشکیل خانواده، ایجاد کانون پذیرایی نسل آینده است و سعادت نسل ها بستگی به وضع خانوادگی دارد و سلامت امنیّت فرزندان در گرو استحکام خانواده می باشد.[۳۵]
۶) سلامت و امنیت فردی و اجتماعی:
خانواده کوچک ترین واحد اجتماعی و مقدّس ترین نهاد بشری است و در بردارنده ی پاک ترین و عمیق ترین مناسبات انسانی است که برای سلامت و امنیّت و سعادت فرد و اجتماع، سودمند و ضروری است. قرآن کریم زن و شوهر را به لباس یک دیگر تشبیه نموده است.[۳۶]
همان طور که انسان همیشه با لباس است و لباس، هم مایه ی آراستگی و زیبایی و هم جامه ی ستر و عفاف اوست، زن و شوهر نیز همین گونه اند. لباس از همه چیز به تن انسان نزدیک تر است و مَحرم تر; و آن گاه همین لباس در عین نزدیکی به تن، بدن را از دیگران می پوشاند و دور می سازد; همان طور که از نوع لباس فرد می توان به شخصیّت و افکار او پی برد، از نوع همسری که بر می گزیند نیز می توان به شخصیّت و هویّت او پی برد.
... تفاوت دختر و پسری که تشکیل خانواده می دهند با دختر و پسری که در یک جامعه ی بی بند و بار، رابطه ی جنسی بر قرار می کنند، این است که زن و شوهر مطابق تمثیل قرآنی در حکم لباس یک دیگر و مایه ی عفت و پوشیدگی هم می باشند و حال آن که دو تای دیگر موجب برهنگی و بی عفتی یک دیگر می شوند.[۳۷]
«ایور موریش»، جامعه شناس غربی معاصر، درباره ی نقش خانواده در زمینه های مختلف می گوید:
«برخی از وظایفِ روانی و اجتماعی، در نقش تربیتی خانواده مستترند. مناسبات جنسی و عاشقانه برای انسان نیاز اساسی محسوب می شود و هر چند واضح است که می توان این نیازها را در خارج از نهادهای خانواده و ازدواج بر آورده کرد; ولی این نکته نیز واضح است که ارضای کاملا نامحدود خواسته های جنسی، به فرو پاشی نظام جامعه و مناسبات آن منجر می شود. ... خانواده واحد بسیار تخصّصیِ تأمینِ محبّتی است که به حصول اطمینان از ثبات عاطفی کمک می کند. تحقّق این امر هنگامی است که زن و مرد در شرایط امروزی، زندگی موفّقیت آمیز داشته باشند.
ثبات عاطفی در بلند مدت، بسیار بیش تر از هیجانات جسمانی برای انسان جنبه ی حیاتی دارد.[۳۸]
«ویل دورانت» درباره ی نقش ازدواج می گوید:
اگر با جوانی خرد و تعقّل یار می بود، عشق را از هر چیزی گرامی تر می داشت و روح و جسم را برای پذیرایی عشق، تمیز و پاکیزه نگاه می داشت و ایّام عشق را با ماه های نامزدی طولانی تر می ساخت و آن را با ازدواجِ پر از آداب و تشریفات، تضمین می کرد و با تصمیم و جدِّ تمام، همه را پیرو آن می ساخت. اگر عقل و حکمت با جوان بود، عشق را عزیز می داشت و آن را با اخلاص تقویت می کرد و با فداکاری عمیق تر می ساخت و با آوردن فرزند به آن حیات و زندگی می بخشید.[۳۹]
پس تا انسان زنده است و زندگی می کند، نیازمند یار و یاوری مهربان و رفیقی همدل و همراه و پشتیبان لحظه های تنهایی است و همسر انسان بهترین فرد است. این جاست که دین مبین اسلام بر ازدواج تاکید فراوانی داشته، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و سایر معصومین(علیهم السلام) بر آن توصیه می نمودند.
می فرمایند: انسان با سنّ بلوغ باید زادواج کند. آیا در آن بحران فکری و روحی و جسمی و تزلزل شخصیّت، ازدواج موفّقیت آمیز است؟ آیا بهتر نیست تا فراهم شدنِ شرایط مناسب صبر کنند؟[۴۰]
فرایند بلوغ، یکی از حساس ترین دوره های زندگی هر فرد است. نوجوانان در این دوره، تمایلات و خواهش های گوناگون و متفاوتی داشته، این دوران برای آنان نوعی تولد مجدّد به حساب می آید.
عدّه ای از روان شناسان، رشد و تحوّل انسان را یک پدیده ی مداوم و پیوسته نمی دانند; بلکه آن را متشکل از مراحل و دوره های مختلف می دانند که از جمله دوره های آن «بلوغ» است که می توان آن را نوعی بحرانِ بلوغ نامید که با آن، بی سروسامانی روانی آغاز می شود.[۴۱] و حدّ فاصلی میان کودکی و بزرگی است.
اما در مقابل این گروه، برخی دیگر از روان شناسان، رشد را امری مداوم و پیوسته می دانند که از کودکی شروع شده، بدون انقطاع، ادامه داشته، در هنگام بلوغ، آهنگی سریع تر می یابد; بنابراین آن را نمی توان بحران بلوغ نامید.[۴۲] چرا که:
۱) کلّیه ی نوجوانان، بحران و انقلاب عمیق و شدید شخصیّتی را نمی گذرانند و تحمّل بلوغ بر حسب وضعیّت اجتماعی و شخصی افراد مختلف تغییر می کند.
۲) تغییرات بیولوژیک (زیستی) را نمی توان، بحران در تمام زمینه های روانی و رفتاری دانست.
۳) در روان شناسی اجتماعی و تحلیل روانی، تعارض ها را منحصر به دوره ی بلوغ نمی دانند و نشانی از بحران خاصّی در دوره ی بلوغ نمی بینند.
پس به صورت کلّی و فراگیر نمی توان قائل شد که همه ی نوجوانان و جوانان دچار بحران شدید فکری و تزلزل شخصیّت می شوند; به صورتی که قادر به تصمیم گیری درست نیستند، و همین دو دسته شدنِ روان شناسان، می تواند شاهدی بر عمومیّت نداشتن این قضیّه باشد که همه ی جوانان دچار این بحران نشده، بلکه به دو گروه تقسیم می شوند. اما بر این نکته نیز ادغان می کنیم که جوانی، بدون دغدغه های مختلف روحی و فکری نیست و جوان در پی جستوجوی مفاهیم و صفاتی است که تشکیل دهنده ی شخصیّت و هویّت اوست و او در پی بازسازی و پی ریزی هویّت شخصی است و از جمله مشغله های ذهنی او اهداف بلند، انتخاب شغل، رفتار و تمایل جنسی و مذهب و ارزش های اخلاقی است.[۴۳]
بدیهی است، همان گونه که گفتیم، در ایّام جوانی، شوقِ جنسی و احساسات، بر روان آدمی سایه انداخته، ناخودآگاه به رفتار و سخن و نگاه جوان رنگ و لعاب دیگر می بخشد. در این میان، التهاب و هیجان چنان به اوج می رسد که آهنگ صدا و رفتار و حرکات را تحت تأثیر قرار می دهد.
و اگر به این بیداری طبیعیِ غریزه، محرّکاتِ عصر ارتباطات (فیلم و عکس و...) را ضمیمه کنیم در می یابیم که کفِّ نفس و صبر، بسیار مشکل است و اگر این تمایلات شدید از راه صحیح و قانونی ارضا نشود، امکان انحراف جوان می رود و این انحراف، اغلب به صورت کام جویی بدلی تجلّی می کند که آثار مخرّبی بر روح و روان و جسم او نهاده، سلامت فرد و جامعه را به خطر می اندازد. از جمله ی انحرافات، ابتلا به خودارضایی، هم جنس بازی، خود فروشی و چشم چرانی را می توان نام برد.
حال باید بدانیم با طبیعت و غریزه چه رفتاری کنیم؟ آیا طبیعت حاضر است خواسته های خود را به تأخیر بیندازد؟ آیا تا ما آمادگی لازم را تحصیل نکردیم، غریزه ی جنسی ما را رها می کند؟
آیا باید به خاطر خطرات ناشی از دوران بلوغ، از ازدواج سرباز زد و رهبانیّت و یا انحراف در مفاسد را پذیرفت؟
این جاست که بسیاری از دست اندرکاران امور جوانان، ازدواج را به عنوان تنها راه صحیح و کامل، پیشنهاد نموده، بر این باورند که جامعه، دولت و خانواده، باید تمام تلاشِ خود را برای تسریع در امر ازدواج جوانان معطوف سازند. خود جوانان نیز خواستار تسهیلات هر چه بیش تر در این امرند تا پاسخ گوی نیازهای روحی و جسمی آنان باشد. بنابراین دین حیات بخش اسلام تأکید فراوانی بر ازدواج داشته، آن را مایه ی سلامت دین و روان جوان می داند.[۴۴] البتّه تنها بلوغ جسمی را نمی توان شرط ازدواج دانست; بلکه رسیدن به سنّ رشد نیز لازم است. شهید «مطهری»(رحمهم الله) در این باره می گوید:
از نظر اسلام مسلّم است که پسران اگر به سن بلوغ برسند و واجد عقل و رشد باشند، اختیاردار خود هستند.[۴۵]
از شرایط لازم ازدواج، شناخت درست دختر و پسر از یک دیگر و رعایت شرایط همسانی در مسائل اعتقادی و خانوادگی و تحصیلات است و جوان و نوجوان می تواند برای جبران ضعف های ناشی از این دوره، از کمک خانواده و مشاوران دلسوز استفاده نموده، از تجارب آنان بهره مند شود.
در پایان، خاطرنشان می شود که نقش ازدواج در رشد و تعالیِ فکری و روحی جوانان، نباید مورد غفلت واقع شود. ازدواج، ظرفیّت ها و استعدادهای خفته ی جوان را شکوفا کرده، به آهنگ رشدِ آن سرعت می بخشد. جوان با احساس مسئولیّت در رفتار و اعمال خود دقیق تر شده، سریع تر به پختگی اجتماعی می رسد و نسبت به مسائل جامعه نیز حساس تر می شود و با دقت و تیزبینی بیش تری بدان ها می پردازد.
بهترین زمان برای ازدواج چه سنّی است؟ آیا ازدواج در اوایل جوانی با شرایط کنونی جامعه مناسب است؟[۴۶]
پروردگار عالم، انسان را به گونه ای آفرید که بدون همسر، ناقص است و برای رشد و تعالی و پاسخ گویی درست به نیازهای روحی و جسمی، نیازمند تشکیل خانواده می باشد.
همیشه برای جوان این پرسش مطرح است که «چه زمانی ازدواج کنیم؟» در پاسخ باید گفت: زمان مناسب، هنگامی است که بلوغ جنسی و عقلی در انسان به کمال برسد و انسان به حدّ رشد رسیده باشد. هر زمانی که از درون انسان، این نیروی فطری و غریزی، ندای طلب سرداد و احساس نیازِ روحی و جسمیِ انسان را گوشزد نمود و خویش را آماده ی قبول مسئولیّت احساسات و عواطف طرف مقابل معّرفی نمود، هنگام ازدواج است.
هر کس می تواند به خوبی این ندا را از درون خود بشنود; البته به شرطی که این نیرو در اثر بعضی عوامل، که باعث بلوغ زودرس می شوند، منحرف و بیمار نشده باشد.
کسی که به خوبی غوغای درونش را درک می کند و احساس نیاز به همسر را هم چون غذای روزانه لمس می کند و به سوی جنس مخالف کشیده می شود و همیشه غرق در افکار و رؤیاها، دل نگران تنهایی و پریشانی خود است و به خوبی می داند که ایام بچّگی، گذشته و تحوّلی در او به وجود آمده و دایم به دنبال گم شده ای است که آرامش بخش لحظه های سکوت و تنهایی او باشد و همچون یار و یاوری غمخوار با تمام وجود درکش کند، چنین کسی به بلوغ لازم برای ازدواج رسیده است و تأخیر در آن جز پشیمانی و حسرت ارمغان دیگری ندارد. البته جوانی که هنوز ازدواج را نوعی بازی کودکانه می پندارد و تنها هدف آن را تخلیه ی نیروی تحریک شده از محرّکات گوناگون، تلقّی می کند، هنوز به بلوغ فکری لازم نرسیده است.
جوان باید به این نکته برسد که در کنار همسر، جدای از آن که به نیازهای روحی و جسمی خود پاسخی درست می دهد، در مقابل سلامت جامعه ی امروز و آینده مسئول است; بنابراین در انتخاب همسر باید دقّت لازم را نموده، فردی را برگزیند که با تعهّدی عمیق و مقدّس، به سوی ایجاد کانونی گرم و با صفا برای تأمین نیازهای روحی و روانی و جسمی و تربیت نسل آینده، گام بردارد.
چه بسا جوانانی با رسیدن به بلوغِ لازم، احساس نیاز نموده، خویشتن داری برایشان مشکل است، اما به سبب فضای جامعه و به خیال عدم استقلال مالی و به ویژه با عدم مساعدت خانواده، تن به ازدواج نمی دهند. بسی روشن است چنین جوانی که به بهانه های تحصیل و مشکلات مالی و هزینه ی جشن، ازدواج را به تأخیر بیندازد، خواه ناخواه طراوات و طهارت روح او از بین رفته و به روابط غیر قانونی با جنس مخالف تن داده، به انحراف کشیده می شود که به اعتراف همه ی روان شناسان و جامعه شناسان، عواقب آن از هر معضل دیگری زیان بارتر است.
جوان فرسوده ای می گفت:
چندین سال است که استمنا می کنم. اکنون برایم همسری گرفته اند، به او میل ندارم و نمی توانم از او لذّت ببرم. هنوز هم استمنا می کنم و این کار را بر مباشرت با همسر ترجیح می دهم[۴۷].
به اعتراف کارشناسان علوم تربیتی و علوم اجتماعی، ازدواج در سنین جوانی، بهترین راه حل برای سلامت فرد و جامعه است. دختر و پسر می توانند با نامزدی شرعی، هم از لذایذ زندگی بهره مند شوند و هم عفاف و طهارت جسم و روح را نگه دارند و در عین حال، به خاطر این که مسئولیّت های زندگی بر دوششان نیست، ادامه ی تحصیل دهند.
بدیهی است در صورت همراهی و برنامه ریزی درستِ خانواده ها، می توان این گونه نامزدی را راه حلّ مناسبی برای وضعیت کنونی جامعه دانست.[۴۸] هر چند باید در مدت زمان آن دقت نمود و مناسب با شرایط و محیط افراد عمل کرد تا آثار سوئی از آن به بار نیاید.
آیا هم کلام و هم قدم شدن در حدّ شرعی برای آشنایی قبل از ازدواج اشکال دارد؟
در ابتدا باید اشاره نمود که منظور از هم کلام شدن و هم قدم شدن در حدّ شرعی چیست؟ اگر منظور شما، رابطه ی رسمی و با موافقت خانواده و به صورت عقد موقّت است - که در برخی از مناطق ایران مرسوم شده است - اشکالی ندارد. بلکه از جهات مختلف مفید می باشد و دختر و پسر می توانند برای شناخت و تفاهم بیش تر تلاش نموده، آماده ی زندگی مشترک گردند. اما اگر مراد، رابطه ای غیر از آن باشد، دیگر شرعی نبوده و مانند سایر دوستی ها و رابطه هاست; اگر دختر و پسری مراحل انتخاب را گذراندند و از جهات مختلف به نظرات مثبتی رسیدند و قصد ازدواج دارند، می توانند با هماهنگی خانواده ها، با هم صحبت و تبادل افکار کنند تا تصمیم نهایی را بگیرند و در این صورت، هم کلام شدن بدون اشکال است; البته فقط برای مدتی که لازم است، معمولا با یک یا دو جلسه.
در این جا لازم است یادآوری کنیم که هدف بیش تر جوانان، به ویژه دختران در برقراری ارتباط با جنس مخالف، ازدواج بوده، در آرزوی یافتن همدلی صادق برای زندگی مشترکند; این دسته از جوانان باید بدانند که ازدواج باید با دیدی باز و شناختی کامل از روحیّات و اخلاق و سلیقه های یک دیگر صورت پذیرد تا دختر و پسر به اتّحاد و یکرنگی هر چه بیش تر رسیده، در فراز و نشیب زندگی، یار و یاور هم باشند و به کمک عشق و محبّت راستین، در کوران مشکلات مقاومت نمایند. اما چه شناختی برای ازدواج لازم است و چگونه می توان به خصوصیّات واقعی طرف مقابل پی برد و از زوایای مخفی اندیشه و روحیّات و اخلاق او سر در آورد؟ آیا به صرف اظهار محبّت به روش های گوناگون، می توان به همه ی این ها پی برد؟ آیا دختر و پسری که غرق در احساسات و غرایز بوده، همه چیز را با خوش بینی و حسن نیّت - که لازمه ی این سن و سال است - می بینند می توانند به شناخت لازم برسند؟ جدای از آن که غریزه ی جنسی و شهوات نیز بر دل و دیده ی آن ها حکومت می کند.
دوستی ها و روابط قبل از ازدواج، شناخت لازم را برای زندگی تأمین نمی کند و دو طرف را از الزامات و تعهّدهایِ درونی نسبت به عشق و خانواده و مسئولیّت زندگی و مقدار ظرفیّت های روانی و اخلاقی آن ها باخبر نمی سازد; بلکه شناختی سطحی و کاملا عاطفی و احساسی است.
در شناختِ لازم برای ازدواج، باید معیارها و ملاک های اساسی، چون: ایمان و دین داری، اصالت و شرافت خانوادگی، اخلاق نیک و حسن معاشرت، رعایت همسانی و کفو بودن در مسائل فرهنگی، خانوادگی و اقتصادی و... را در نظر گرفت، و با مطالعه بر روی خانواده ی طرف مقابل و اخلاق و ایمان سایر اعضا و آشنایی با بافت فرهنگی و تربیتی آنان و با صحبت های رسمی با طرف مقابل - البته به دور از تسلّط غریزه ی جنسی و احساسات - می توان به شناخت لازم دست یافت.
در صورتی که خانواده براساس آشنایی سطحی و خیابانی بنا شود، در معرض خطر از هم گسستگی است و با مشکل کوچکی متزلزل می شود. در یکی از نشریات، حکایت هشدار دهنده ای درج شده که مردی بعد از پنج ماه زندگی مشترک، به دادگاه آمده بود تا همسرش را طلاق دهد و در بیان علت آن می گفت:
از همسرم شناخت کافی نداشتم و امروز دیگر نمی توانم زندگی ام را با او ادامه دهم. او در چگونگی آشنایی و ازدواج خود می گوید: در یک تولیدی پوشاک کار می کنم. چند وقت قبل از ازدواج با او، بر حسب تصادف، شماره ی محل کار مرا می گیرد که برای اوّلین بار پاسخ گوی تماس او می شوم و دوباره این کار تکرار می شود و نهایتاً به ملاقات های حضوری در خیابان و ازدواج می انجامد; اما حالا دریافتم که این ازدواج پیامد خوبی ندارد.[۴۹]
دکتر «شیخی» در مصاحبه ای می گوید:
عشق و علاقه هایی که اغلب در آشنایی های خیابانی و .... حاصل می شود، بیش تر در همان دوران پایدارند و هنگام تشکیل زندگی، این قبیل دوست داشتن ها به سردی می گراید و در نهایت، برخی به طلاق می انجامد.[۵۰]
پس بهتر است، از این گونه دوستی ها پرهیز نمود و به تعالیم تربیتی اسلام تمسّک جست و چشم و دل خود را پاک نگه داشت و به هنگام ازدواج، با مشاوره ی خانواده، با دختری با ایمان و عفیف و خانوده دار ازدواج نمود و خود را از آلودگی ها حفظ کرد.
روابط دو دانشجویی که با توافق خود و والدین قصد دارند در پایان تحصیلات با هم ازدواج کنند، چگونه است؟
ازدواج مهم ترین حادثه ی زندگیِ انسان است که خوش بختی و سلامت آینده، در گرو این تصمیم است. اگر بتوانیم یار و یاوری پاک و صادق برای زندگی مشترک برگزینیم و همدلی همراه بیابیم، می توان گفت که به خوش بختی و شادی دست یافته ایم. نکته ی مهم، در یافتن شخص مناسب و شناخت صحیح از اوست. روابط دو دانشجو - هرچند با توافق والدین - اگر بدون خواستگاری رسمی و عقد شرعیِ موقّت یا دایم باشد، از نظر شرعی توجیه پذیر نیست. حال در این هنگام که دو جوان به تفاهم رسیده و هم دیگر را قبول دارند و دو خانواده نیز موافقند، چه خوب است این روابط به صورت رسمی در آورده شود که هم سبب پایداری و تعهّد عمیق شود و از تزلزل خارج گردد و هم از نظر شرعی، نگاه ها و روابط دوستانه و عاشقانه حرام نباشد و زوجین در کمال آرامش روحی و روانی از گرمای وجود هم لذت برده، خود را از آلودگی ها مصون دارند. البته گفتنی است که ازدواج باید با دیدی باز و شناختی کامل از روحیّات و سلیقه های فردی صورت گیرد و دختر و پسر از اندیشه ها و زوایای مخفی اخلاق و رفتار یک دیگر، تا حدّ امکان، شناخت پیدا نمایند و هر چه این شناخت عمیق تر باشد، در زندگی به اتّحاد و وحدت بیش تری رسیده، در فراز و نشیب زندگی با اندک ناملایمات و اختلاف سلیقه، کانون گرم خانوادگی به خطر نمی افتد. در ازدواج باید به معیارهایی که در پاسخ پرسش قبل ذکر شده، توجّه کافی نمود تا به آینده ای سرشار از صفا و یکرنگی و محبّت دست یافت.
● چگونه می توان دوستی قبل از ازدواج را به صورت شرعی انجام داد؟[۵۱]
یکی از مشکلاتی که جامعه ی امروزی با آن رو به روست، بحث ارتباط دختر و پسر است. البته این مسئله در این سؤال، با عنوان دوستی قبل از ازدواج مطرح شده و شاید منظور رابطه ای است که مقدمه ی ازدواج به حساب آید.
به راستی چرا امروزه برخی از جوانان، بر دوستی و روابط اصرار میورزند و انگیزه ی اصلی آن ها چیست؟ آیا غیر از این است که در حال حاضر، محرّکات جنسی فزونی یافته و جلوه گری و دلبری و بدحجابی ها فراوان شده و نگاه های هوس آلود و حجب و حیا کم رنگ شده است; تا حدّی که بعضی از جوانان پاک و معصوم و متشرّع ما نیز به دنبال راه حل شرعی برای این نوع کامیابی های انحرافی و زودگذرند؟ البتّه در طبیعت انسان، کشش درونی به جنس مخالف وجود دارد که اسلام برای ارضای صحیح آن، ارتباط قانونی و ضابطه مند را مطرح کرده و خواستار آن است که افراد در سطح جامعه، بر اساس احترام متقابل و بر مبنای عواطف پاک و خالصانه و به دور از هوی و هوس با هم ارتباط داشته باشند.
در نتیجه، حکم دوستی های قبل از ازدواج، اگر تنها برای کامیابی های جنسی و در اثر غلبه ی شهوانی باشد، معلوم است.
و اگر دختر و پسر بعد از شناخت اجمالی با فرد و خانواده ی او، احساس تفاهم نمایند و در ظاهر نیز مانعی بر سر راه ازدواج آنان نباشد و خودشان هم قصد جدّی داشته باشند، می توانند به صورت رسمی، به دور از مسائل شهوانی، چند جلسه ای با هم صحبت کنند تا به صورت دقیق با افکار و عقاید هم آشنا شوند و بهتر است برای آشنایی کامل، مدتی به صورت نامزدی شرعی (بعد از عقد موقّت یا دایم) با هم ارتباط داشته باشند تا آماده ی زندگی مشترک گردند.
جوانی هستم که هر گاه به ارتباط دختر و پسر فکر می کنم، به آن علاقه مندم، آما اجازه ی این کار را به خود نمی دهم; چه کنم؟[۵۲]
در بخش نخست و صفحات پیشین، درباره ی نیاز طبیعی دختر و پسر به یک دیگر مطالبی بیان شد. آنچه مهم است زمینه سازی و ایجاد بستری مناسب برای پاسخ به آن است. بنابراین کشش درونی به جنس مخالف و میل به دوستی و مصاحبت با آنان، امری طبیعی است، اما نکته ی مهم در این است که آیا ارتباط و دوستی، نیازهای روحی و روانی شما را به طور کامل ارضا می نماید و یا این که برای حلّ یک مشکل، گرفتار مشکلات متعدّدی می گردید؟
اگر تا کنون به این کار اقدام نکرده اید و به خود اجازه ی ایجاد رابطه نداده اید، از این تصمیم درست خود، خرسند باشید; زیرا جوانانی که به این راه کشیده می شوند، اوّلین چیزی که از دست می دهند، گوهر ارزشمند عفاف و پاکی است. در پاسخ به پرسش های قبلی درباره ی آثار و پیامدهای منفی این گونه روابط، به اندازه ی کافی سخن گفتیم که از جمله ی آن ها، کاهش آرامش روانی، استواری اجتماع، تزلزل کانون خانواده و افزایش فساد و انحرافات را می توان نام برد. بنابراین درست است که جوانان بعد از بلوغ و بیداری غرایز، به طور طبیعی به جنس مخالف علاقه مند می گردند و خواستار ایجادِ روابط دوستانه می شوند تا روح و جسم آنان را آرامش بخشد، اما دوستی های خیابانی و ... پاسخ درستی نبوده، مشکل جوانان را حل نمی کند و همان گونه که گفتیم، ازدواج، صحیح ترین راه است.
جوان با پذیرش پیمانِ زناشویی و با مورد اعتماد قرار گرفتن، پیوسته احساس ارزشمندی می نماید، و شخصیّت او تثبیت و استعدادهایش شکوفا می گردد.
این تحوّل، جوان را از انحرف در هرزگی و بی برنامگی و اسراف و فرو رفتن در لاک خود باز می دارد. پسری که ازدواج نموده است، دیگر در هیچ غروبی دلش نمی گیرد و در روز تعطیل، بی حوصله و سر در گم نمی ماند. بلکه در کنار همسر و فرزند خود، در کنار همه ی عشق و امید و در دنیایی از احساسات پاک، شادمانه پرواز می کند و اگر برای جوانی، شرایط ازدواج فراهم نیامده و یا فردِ مورد نظر را نیافته است، باید با عفاف و خویشتن داری و پرهیز از محرّکات جنسی، از گوهر طهارت و سلامت پاسداری کند تا به لطف و یاری پروردگار، در زندگی، موفّق و سربلند باشد.
پی نوشتها
[۱]. از پرسش های رسیده به مرکز.
[۲]. مرتضی مطهری، حق و باطل، ص ۱۳۵.
[۳]. همو، مسئله ی حجاب، ص ۲۴۱.
[۴]. سوره ی نساء، آیه ی ۱۹.
[۵]. آیت الله جوادی آملی، زن در آیینه ی جلال و جمال، ص ۳۹۴ و ۳۹۵.
[۶]. همان، ص ۳۹۷.
[۷]. علامه ی طباطبایی، تفسیر المیزان، هـ، ج، ۴، ص ۳۷.
[۸]. از پرسش های رسیده به مرکز.
[۹]. از پرسش های رسیده به مرکز.
[۱۰]. ماه نامه ی کیان، بهمن ۷۷، مصاحبه با آقای فولادوند.
[۱۱]. مرتضی مطهری، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، ص ۶۹.
[۱۲]. ر.ک. سوره نور، آیه ی ۳۱.
[۱۳]. ر.ک. سوره ی احزاب، آیه ی ۳۳.
[۱۴]. در بخش های بعدی به این آمار و ارقام خواهیم پرداخت.
[۱۵]. مرتضی مطهری، مسئله ی حجاب، ص ۱۱۳ و ۱۱۴.
[۱۶]. ویل دورانت، لذات فلسفه، ص۹۷.
[۱۷]. مسئله ی حجاب، ص۱۳۰.
[۱۸]. مرتضی مطهری، اخلاق جنسی در اسلام و غرب، ص ۱۰.
[۱۹]. راسل، زناشویی و اخلاق، ص ۲۵ و ۲۶، به نقل از اخلاق جنسی در اسلام و غرب، ص ۱۰.
[۲۰]. وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۳.
[۲۱]. سوره ی روم، آیه ی ۲۱.
[۲۲]. مرتضی مطهری، اخلاق جنسی در ...، ص ۱۵.
[۲۳]. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۷۵، باب ۴۹ نکاح و ص ۸۳ باب ۵۷ نکاح.
[۲۴]. وسایل الشیعه، کتاب التکاح، ج ۱۴، ص ۹ و ۷۴ و ۷۵ و ۸۳ و ۱۱۸.
[۲۵]. از پرسش های رسیده به مرکز.
[۲۶]. ر.ک. سوره ی رم، ۲۱.
[۲۷]. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۳.
[۲۸]. همان، ص ۶.
[۲۹]. شکوه نوابی نژاد، مشاوره ی ازدواج و ...، ص ۵.
[۳۰]. سوره ی روم، ۲۱.
[۳۱]. همان، ص ۶ و ۷; برای مطالعه درباره اهداف ازدواج ر.ک: آیت الله امینی آیین همسر داری، ص ۱۱ ـ ۲۳).
[۳۲]. استادان طرح جامعه و آموزش خانواده، جوان و تشکیل خانواده، ص ۱۰۹ و ۱۲۹.
[۳۳]. شهید مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه ی علی(علیه السلام)، ص ۴۰.
[۳۴]. جوان و تشکیل خانواده، ص ۱۰۸ و ۱۲۹; کتاب مشاوره ی ازدواج، ص ۵ ـ ۱۰.
[۳۵]. مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۳۹۸.
[۳۶]. ر.ک. سوره ی بقره، ۱۷۸.
[۳۷]. غلامعلی حدال عادل. فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص ۷۲.
[۳۸]. ایور موریش، درآمدی بر جامعه شناسی تعلیم و تربیت، ص ۱۷۲.
[۳۹]. ویل دورانت، لذات فلسفه، ص۴۶۲.
[۴۰]. از پرسش های رسیده به مرکز.
[۴۱]. احمد احمدی، روان شناسی نوجوان و جوانان، ص ۲۰; نماینده ی این گروه پیاژه و الون هستند.
[۴۲]. نماینده ی این گروه، گزل می باشد; روان شناسی نوجوان و جوانان، ص ۱۹.
[۴۳]. دکتر ایزدی، مسائل نوجوانان، ص ۲۲; به نقل از روان شناسی نوجوان و جوانان، ص ۱۱۸.
[۴۴]. وسائل الشیعه، ج ۱۴، کتاب النکاح، ص ۱ ـ ۳۰.
[۴۵]. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص ۷۷.
[۴۶]. از پرسش های رسیده به مرکز.
[۴۷]. علی اکبر مظاهری، جوانان و انتخاب همسر، ص ۲۴.
[۴۸]. ر.ک: آل اسحاق، دوران نامزدی، حل مشکل جوانان، رسالت: شماره ی ۲۱۰۲، ۱/۲/۱۳۷۲; هم چنین ر.ک: جوانان و انتخاب همسر، ص ۲۴۰.
[۴۹]. هفته نامه ی دیدگاه، پیش شماره ی ۳، آبان ۷۹، ص ۵.
[۵۰]. پیشین
[۵۱]. از سؤالات ارسالی به مرکز.
[۵۲]. از پرسش های رسیده به مرکز.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی تبیان زنجان


همچنین مشاهده کنید