پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
جامعهی ایرانی در مواجهه با اعرابِ مسلمان
مقالهی حاضر به منظور دستیابی به شناختی بهتر و فراگیر از چگونگی پیدایش و نشو و نمای فرهنگ و تمدن اسلامی در ایران به بررسی اولین واكنشهای جامعه ایرانی در مواجهه با اسلام و اعراب میپردازد.
اوضاع و احوال ایران در قرون نخستین هجری متأثر از ورود اعراب مسلمان به ایران و حاصل مواجهه دو نظام اجتماعی و دو فرهنگ و آیین متفاوت بود. فرهنگ و تمدن ایرانی - اسلامی كه محققان ظهور و پیدایش آن را از آغاز قرن سوم هجری به بعد در نظر میگیرند، برآیند حداقل دو قرن مواجهه و ارزیابی دو نظام فرهنگی ایرانی و اسلامی با یكدیگر است كه سرانجام به وحدت و همسازی آن دو در نظامی جدید منتج شد. هر چند اصول اساسی این تمدن جدید از اسلام نشأت میگرفت، اما به واسطه دیدگاه جهانشمول اسلام، عناصر و اجزاءِ سازنده آن اغلب خاستگاهی ایرانی داشتند كه از سوی دیانت جدید تأیید شده بود. مهمترین مسأله این دو قرن - كه از آن به دوره انتقال (گذر) یاد میشود - فرایند تغییر كیش هر یك از طبقات اجتماعی است. از اینرو مقالهی حاضر به منظور دستیابی به شناختی بهتر و فراگیر از چگونگی پیدایش و نشو و نمای فرهنگ و تمدن اسلامی در ایران به بررسی اولین واكنشهای جامعه ایرانی در مواجهه با اسلام و اعراب میپردازد.
●مقدمه
تاریخ ایران در اوایل دورهی اسلامی، یكی از مقاطع سرنوشتساز این مرزوبوم است. این مقطع زمانی به واسطهی ماندگارترین تأثیرات (پذیرش دیانت جدید) در تاریخ ایران از حساسیت ویژهای برخوردار است. در واقع جامعه ایرانی در این دوره با بخشی از میراث باستانیاش ترك پیوند كرد. شكل گذشتهی جامعهی ایرانی كه حدود هزار سال از وحدت نسبی برخوردار بود، به تدریج تغییر یافت و چهرهای تقریباً متفاوت با گذشته پیدا كرد. ورود اسلام و اعراب به ایران، در ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی، تأثیرات محسوسی از خود به جای گذاشت كه مدتها - و در بعضی موارد تا عصر حاضر - مسیر تاریخ ایران را به سوی دیگر سوق داد. به عبارت دیگر این دوره، یكی از معدود دورههای انتقالی در سیر تاریخ ایران است: انتقال از عهد باستانی به دورهی اسلامی. هر چند این دو مقطع به طور كامل از یكدیگر ق ابل تفكیك نیست، اما پس از دو قرن كشمكش و تلاقی فرهنگی، از اوایل قرن سوم هجری به بعد، شاهد ظهور فرهنگ تركیبی و مشترك ایرانی - اسلامی هستیم.
جامعهی ایرانی از پس حیرت اولیه ناشی از سقوط نظام قبلی - كه یكی از نتایج آن دگرگونی فرهنگی ناشی از ورود و رسوخ عناصر جدید بود - بار دیگر طی یك فراگرد توانست با جهت دادن به نیروهای موجود خود از تضاد آنها جلوگیری كند. این جامعه به علت برخورداری از انعطاف ویژه توانست پس از دو قرن سیادت عناصر غیر ایرانی، همچنان موجودیت خویش را حفظ كرده و از شدت یافتن تزلزل ناشی از عدم همبستگی میان عناصر فرهنگی در جامعه جلوگیری كند. با گذشت زمان، ایرانیان از طریق تطبیق خود با ارزشها و هنجارهای جدید اجتماعی، كه منبعث از دی ن مبین اسلام بود، تشكل و تمامیت خود را به عنوان یك قوم حفظ كردند و با رسیدن به تعادلی نوین از طریق ادغامپذیری اجتماعی ۲)integration social( و تداخل گروههای گوناگون، به نوعی از سازش اجتماعی و هویت نسبتاً جدید دست یافتند. البته این بار نیز عنصر دین به عن وان یكی از مهمترین مظاهر تجلی وحدت ظاهر شد؛ «وحدتی كه از دوره هخامنشیان و اسكندر مقدونی به بعد، منطقه از آن برخوردار نشده بود.»۳ دین تازه به مثابه پدیدهای خودی تلقی شد و به تدریج از تلاقی فرهنگی ۴)acculturation( بین فرهنگ ایرانی و اسلامی و همسویی آنها ، نوعی وحدت و همسانی میان عناصر این دو فرهنگ به منصهی ظهور رسید و به عبارتی، فرهنگ سومی پدیدار شد كه از قرن سوم به بعد به بار نشست.
در دو قرن اول هجری، چنین به نظر میرسید كه جامعه ایرانی به علت پذیرش امواج تفكر اسلامی و دوری از برخی عناصر فرهنگی گذشته، از یك سو و كسب نكردن هویت فرهنگی جدید، علیرغم افزایش تعداد نومسلمانان ایرانی، از سوی دیگر، دچار از هم پاشیدگی اجتماعی شده است. به عبارت بهتر، از آنجا كه جامعه ایرانی پس از سقوط ساسانیان هنوز شكل جدیدی نیافته و دچار «بیشكلی فرهنگی»۵ بود، با وجود آنكه جزئی از قلمرو جهان اسلام تلقی میشد، به عنوان یك جامعهی اسلامی برخوردار از فرهنگ اسلامی به شمار نمیآمد.۶
از آنجا كه ریشه و منشأ پیدایش فرهنگ و تمدن اسلامی - ایرانی به چگونگی پذیرش دیانت جدید از سوی ایرانیان باز میگردد، در ادامهی بحث، به بخشی از این موضوع كه به اولین واكنشهای طبقات مختلف جامعهی ایرانی در مواجهه با اسلام و اعراب اختصاص دارد، میپردازیم.
فارغ از ابهامهایی كه درباره نظام طبقات اجتماعی ایران - از جمله در دورهی ساسانی - وجود دارد، همانگونه كه كریستین سن نیز متذكر شده، اصولاً ترتیب مقامات و طبقات در این دوره موضوعی بسیار پیچیده و تاریك است۷ كه به ویژه حملهی اعراب مسلمان و فروپاشی بس یاری از زیر ساختهای جامعه از یك سو و اشتباهات مورخان مسلمان در شناخت واقعیت و ماهیت مناصب و عناوین بزرگان ایرانی از سوی دیگر، آن را بیش از پیش غامض ساخته است. با توجه به اینكه - حداقل در ابتدا در جامعهی مسلمانان عرب، بر خلاف نظام ساسانی، قشربندی مشخص با مرزهایی روشن برای جداسازی افراد از یكدیگر وجود نداشت و در برخی مواقع حتی تفكیك آزاد (حر) از بنده (عبد) در میان آنها مشكل مینمود،۸ اعراب در تشخیص صحیح طبقات اجتماعی ساسانی دچار اشتباهاتی شدند كه در گزارش راویان فتوحات نیز دیده میشود. مثلاً در دوره اس لامی اغلب به همهی بزرگان ایرانی «دهقان» میگفتند و احیاناً پادشاه و مرزبان یك شهر را هم به نام دهقان میخواندند.۹
هر چند سرانجام نتیجهی برخورد دو نظام اجتماعی ایران و اسلام، به وحدت و همسازی انجامید، اما طرح نظرات كلی مبنی بر اینكه «فتوحات خیره كنندهی اعراب در ایران ناشی از استقبال عامهی مردم از مهاجمان بوده است»،۱۰ نباید ما را از جزئیات واكنش هر یك از گروههای مختلف جامعه در مواجهه با اعراب مسلمان غافل سازد. البته دشوار نبودن دستیابی به برخی فتوحات، میتواند نتیجه بعضی همدلیهای ایرانیان با فاتحان مسلمان باشد كه خود تا حدی ناشی از این امر بود كه اصولاً در ایران به واسطه قدرت مافوق طبقاتی دولت، طبقات اجتماعی - صرف نظر از تضادها و اختلاف منافع درونی خود - از دولت بیگانه بودند یا به عبارت دیگر دولت را از خود نمیدانستند. از اینرو به هنگام ضعف و تزلزل دولت، یا از آن فاصله میگرفتند یا آن را بیدفاع میگذاردند.۱۱ با وجود این به میزانِ نزدیك بودن هر یك از گروهها ی اجتماعی به مركز قدرت یا دور بودنشان از آن و نیز با توجه به عوامل دیگر، انگیزه و نحوهی برخورد هر یك از لایههای اجتماعی ایران با اعراب و اسلام تقریباً متفاوت از دیگری است. یزدگرد سوم، پادشاه ساسانی كه از همان ابتدا با خشونت و تنفر هر چه تمامتر به درخو است مسلمانان مبنی بر قبول اسلام جواب منفی داده بود،۱۲ با هر شكستی كه متوجه لشكریانش میشد، به اتفاق بستگان نزدیكش یك گام عقب مینشست و در انتظار پیروزی بر حریفان خود بود. شاهزادگان ساسانی حتی سالها پس از سقوط این سلسله، هنوز در سر، هوای سلطنت از دست رفت ه را داشتند و مثلاً خسرو - از نوادگان یزدگرد - در سال ۱۱۰ قمری در حمله تركان به ماوراء النهر، از جمله مهاجمان بود.۱۳ اسپهبدان، امرا و افراد برجستهی ارتش ساسانی و نیز اشراف نزدیك به دربار سلطنتی عموماً در مقابل سپاه مسلمانان ایستادگی میكردند، زیرا موجود یتشان وابسته به حكومت ساسانی بود و راه دیگری برایشان متصور نبود. مقاومت شدید ساسانیان در اوایل فتوحات، بیشتر خواست این گروه بود تا آنجا كه به روایت بلاذری نبردگاه مهران در نخیله «چنان از استخوان كشتگان آكنده شد كه با زمین هم سطح گشته بود».۱۴ نمونهی رس تم فرخزاد، نادر بود. تردید وی در آغاز كردن جنگ۱۵ - و اگر روایت یعقوبی صحت داشته باشد - تمایلش به اسلام۱۶ بیشتر ناشی از شناخت صحیح او از امكانات و شرایط دو طرف بود تا تمایل قلبی او به مسلمانان. چنانكه به روایت دینوری، رستم پس از مذاكره با مغیرهٔ بن شعب ه آنچه را كه با آن روبهرو شده بود بزرگ دانست.۱۷
پس از پیروزی اعراب مسلمان در نهاوند، دیگر شاهد نبردهای منظم میان ارتش ساسانی و سپاه مسلمانان نیستیم. پایداری بدانسان كه در قادسیه و نهاوند دیده شد، در سایر نقاط از جمله خراسان هرگز تكرار نشد. با نابودی سپاه متشكل ساسانیان، مقاومت یكپارچه از میان رفت و از آن پس فقط بعضی از سرداران نظامی كه در پی احراز مقام و موقعیت گذشته خود بودند، در برخی نقاط، مقاومتهای بیهودهای را علیه اعراب ترتیب دادند.۱۸ با این حال گروههایی از سپاهیان ایران به سبب خستگی مفرط از جنگهای مداوم این دولت با همسایگانش، تماس نزدیكشان با جامعهی نظامی مسلمانان و در نتیجه تأثیرپذیریشان از وعدههای جذاب اسلام۱۹ و نیز به امید حفظ موقعیت شغلی خویش به سپاه اسلام پیوستند و اسلام آوردند. اینها جزء اولین گروههای ایرانی بودند كه به دعوت آیین نو پاسخ مثبت دادند. مدارك روشنی در دست است كه گ اه دستههایی از افرادِ نه چندان برجسته سپاه ساسانی به مسلمانان پیوستهاند، چنانكه یك سپاه چهار هزار نفری از لشكر رستم فرخزاد پس از شكست وی در قادسیه گفتند: «ما چون دیگر مجوسان نهایم. ما را پناهگاهی نیست و اینان ارج ما نشناسند. رأی صواب آن است كه به آیی ن تازیان درآییم و بدیشان عزیز گردیم».۲۰ اینان به این نتیجه دست یافته بودند كه: «برادران ما كه از آغازِ كار به مسلمانی گرویدند بهتر و صائبتر از ما بودند».۲۱ بر اساس این روایت، این گروه پس از اسلام آوردن، در جنگ مداین و جلولا مسلمانان را یاری كردند.
اصولاً استفاده و به كارگیری نیروهای بومی، از جمله روشهای نظامی مسلمانان بود. عُمَر به عاملان مرزها نوشته بود، كسانی از «اساوره» پارسی را كه به كارشان حاجت است به كمك گیرند و جزیه از آنها بردارند.۲۲ بر طبق همین سیاست، بخشی از سپاهیان ایرانی از همان آغا ز به خدمت مسلمانان درآمدند و ایشان را در ادامه فتوحات یاری كردند؛ چنانكه از سپاه پنج هزار نفری «احنف» در خراسان، یك هزار نفر از پارسیان نومسلمان بودند.۲۳ این جماعت كه كوچكترین نشانی از همبستگی با دولت قبلی در آنها مشاهده نمیشد و با سقوط ساسانیان، مناب ع درآمد خود را از دست رفته میدیدند، نقش شایان توجهی در راهنمایی مسلمانان برای فتح سایر نقاط ایفا كردند. از جمله سپاه «اسواران» كه در ابتدا سپاهی متشكل از نژاد غیر ایرانی بود كه یزدگرد آنها را از «سندیان» گرد هم آورد و سپس انبوهی ایرانی نیز به آنان پیوست ، همگی طی شرایطی كه جزئیاتش را طبری و بلاذری ذكر كردهاند، اسلام آوردند و در محاصرهی شوشتر با ابوموسی اشعری همراه شدند.۲۴ مدافعان شهر قزوین نیز مانند «اسواران» بصره، اسلام آوردند، یعنی شرط كردند به هر كس كه خواهند، بپیوندند. پس به كوفه رفتند و در آنجا حلیف «زهرهٔ بن خویّه» شدند. این گروه همانهایی هستند كه بعدها «حمراء دیلم» نام گرفتند.۲۵با حذف خانواده ساسانی و امرای برجسته نظامی، در ابتدا - به ویژه در دوره خلفای راشدین - ساختار اجتماعی ایران تغییر چندانی نیافت و هر یك از طبقات جامعه به تناسب جایگاه و موقعیت اجتماعی، به نوعی خود را با شرایط جدید منطبق كرد. به این ترتیب در ابتدا در زندگا نی و نهادهای اجتماعی مردم، دگرگونی عمیقی پدید نیامد و هر چند مدینه و دمشق به جای تیسفون، پایتخت رسمی كشور شدند، ولی همچنان زورمندان بومی و محلی بر ایران فرمان میراندند، چنانكه در روزگار ساسانیان نیز چنین بود. برخی از این حكام - اعم از مرزبانان و دهقان ان - گرچه در ابتدا به تنهایی یا در كنار امرای نظامی، به رویارویی با سپاه اعراب مسلمان پرداختند و در این راه كشته شدند یا به اسارت رفتند،۲۶ اما به زودی به دلیل نبود حكومت مركزی و اتكا بر درآمدهای ارضی، ناگزیر از سازش با مسلمانان شدند.۲۷ حتی حكام محلی منطق ه سواد، پیش از این و در ابتدای تهاجمات مرزی اعراب، یزدگرد را تهدید كرده بودند كه اگر به حفظ منافع آنها در مقابل مسلمانان اهتمام نورزد تسلیم مسلمانان خواهند شد.۲۸ در نواحی شرقی ایران همچون خراسان، حكام و اشراف محلی، به ویژه دهقانان، به دلیل نداشتن انگیزه مقاومت و نیز حفظ جایگاه اجتماعی و امتیازهای شخصی و نیز نیازشان به اعراب برای متوقف ساختن حملات اقوام ترك، خیلی زود راه مسالمت با مسلمانان را در پیش گرفتند و حتی برای تسلیم مناطق تحت نفوذ خود به ایشان پیشقدم شدند. برای مثال مرزبان توس در سال ۲۹ هجری به وا لی بصره و كوفه نامه نوشت و آن دو را به خراسان فرا خواند.۲۹ هر چند سازش بزرگان خراسان با اعراب مسلمان، طبق ضوابط و شرایط مسلمانان انجام میگرفت، اما موجب شد، ایشان نسبت به همردیفان خود در غرب ایران، آسیب كمتری ببینند. این گروه اجتماعی نیز دلبستگی چندانی به ساسانیان نداشتند و حتی حاضر نشدند شاه فراری ایران را پناه دهند۳۰ و سرانجام او را به قتل رساندند.۳۱ آنها در آخرین روزهای حكومت ساسانیان از چنان موقعیت و نفوذ فراوانی برخوردار بودند كه سقوط ساسانیان در آغاز برای اتباع ایشان محسوس نبود۳۲ تا آنجایی كه ب رخی محققان روحیه تجزیهطلبی امرای محلی را از جمله علل سقوط دولت ساسانی شمردهاند.۳۳ این گروه بیشتر به حفظ مال و پایگاه خویش میاندیشیدند تا دفاع از شاه ساسانی و سقوط كشور. از اینرو، مقتضی دیدند كه خراجگزار اعراب شوند و در برخی موارد به دین جدید درآیند و پایگاه پیشین خود را در منطقه حفظ كنند. بر اساس سكههای به جا ماندهی یكی از حكام محلی ناحیه آذربایجان در اواخر قرن اول هجری معلوم میشود كه چگونه - به احتمال - یك حاكم محلی، دین عوض كرده و در منصب خود باقیمانده است.۳۴ با ضربه خوردن و فرومالیده شدن اشراف بزرگِ وابسته به دربار ساسانی، طبقات متوسط اشراف كه به طور عمده از دهقانان۳۵ و مرزبانان۳۶ و بقایای خاندانهای كهن بودند، موقعیت بهتر و جایگاه برجستهتری یافتند، به نحوی كه حتی اصطخری در قرن چهارم هجری از بقای خاندانه ای كهن، با نام اهل البیوتات (واسپوهران در فارس) یاد میكند.۳۷ نیاز دو جانبهی اعراب مسلمان و فرماندهان محلی - چون مرزبانان و دهقانان - موجب نزدیكی هرچه بیشتر آنها به یكدیگر میشد.
اعراب مسلمان هنگام فتوحات خود با مرزبانان بسیاری روبهرو شدند كه بر ولایات داخلی فرمانروایی میكردند، ولی سرانجام راه مسالمت و سازش پیش گرفتند و مهمتر آنكه علیه رقبای منطقه خود به كمك اعراب شتافتند.۳۸ حتی پیش از این در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله نی ز مرزبان بحرین و جمعی از همكیشان وی، اسلام را بر آیین زرتشتی ترجیح داده، مسلمان شده بودند.۳۹
دهقانان كه در گذشته عهدهدار جمع و جبایت خراج و «به منزلهی چرخهای ضروری دولت بودند»۴۰ و از میزان درآمد منطقهی خود بهتر از هر كس اطلاع داشتند، به طور عمده در دوره اقتدار اعراب مسلمان بر مناصب خود ابقا شدند و به صورت ممیزان و تحصیلداران مالیاتی نظام ج دید درآمدند و در مواردی به منظور خوشخدمتی نزد مسلمانان حتی به جاسوسی برای ایشان دست زدند.۴۱ موقعیت سیاسی اجتماعی دهقانان در نظام جدید تا بدان پایه بود كه گاه سران قبایل عرب در اعتراض به جایگاه برجسته دهقانان، از حكام عرب انتقاد میكردند.۴۲
گرایش به اسلام در جامعه ایرانی نیز در ابتدا از سوی این طبقات بیشتر مینمود. بلاذری در موارد متعدد، اسلام آوردن دهقانان را به ویژه در ناحیه «سواد» ذكر میكند.۴۳ این نكته از این نظر حایز اهمیت است كه منطقهی «سواد» از نظر مكانی و زمانی، شاهد اولین رویاروی یهای مسلمانان و ایرانیان بوده است. با این حال نمیتوان با نظرهای كلی از این دست موافق بود كه: «همواره نجبای متنفذ ایرانی، رهبران، اشراف و اعیان بودند كه به عنوان یك اقدام احتیاطی، به مذهب فاتحان میگرویدند»؛۴۴ زیرا این دیدگاه دربارهی تمام مناطق به طور یكسان صدق نمیكرد. هر قسمت از قلمرو ایرانینشین، متناسب با شرایط و اوضاع و احوال خود، واكنش متفاوتی در مقابل اسلام نشان داده است. برای مثال در حالی كه در برخی نقاط از جمله ماوراءالنهر، رعایا به واسطه معاف شدن از جزیه، گروه گروه مسلمان میشدند و این امر م خالفت امرای محلی را در پی داشت،۴۵ در مناطقی دیگر همچون سواد و خراسان، دهقانان، پیشگامان تغییر كیش بودند. در واقع اینان نخستین كسانی بودند كه بیش از هر كس متوجه این موضوع شدند كه در پرتو پذیرش دین اسلام میتوانند تسلط خود را بر رعایای زمینهای تحت حاكمیت خود اعمال كنند، و به این ترتیب به اتفاق اشراف عرب، طبقه جدیدی از اشرافیت را در ایران به وجود آوردند.
همانگونه كه پیشتر نیز اشاره شد، موارد متعددی از اسلام آوردن دهقانان نواحی غربی و مركزی ایران در همان ابتدای فتوحات اعراب به چشم میخورد. در خراسان و مناطق مركزی ایران علاوه بر اینكه اغلب فتوحات به شكل صلحآمیز و در مواردی حتی به درخواست دهقانان و حكا م محلی بوده است، پذیرش اسلام نیز سهلتر و سریعتر و در ابتدای امر بیشتر از سوی دهقانان و اشراف محلی صورت گرفته است. اسلام آوردن دهقانان كه میتوانست انگیزههای متفاوتی اعم از حفظ موقعیت اجتماعی و نیز پرهیز از خفت پرداخت جزیه داشته باشد، اغلب به پیشنهاد خود آنها انجام پذیرفته است. مثلاً در اصفهان عدهای از اشراف سر تسلیم فرود آوردند و خراجگزار شدند. سپس از پرداخت جزیه سر باز زدند و اسلام آوردند.۴۶ مرزبانان و دهقانان كه در دوره ساسانی از پرداخت جزیه معاف بودند، ادای آن را به قوم عرب، نوعی تحقیر و كسر شأ ن اجتماعی خود میدانستند و این از جمله عواملی بود كه این بخش اجتماعی را در گرایش به اسلام ترغیب میكرد.
طبیعی است كه اسلام آوردن بزرگان همچنین میتوانست محرك نیرومندی در «گروش» عامهی مردم، به ویژه رعایا، به اسلام باشد. در این میان كشاورزان جزء آخرین گروههای اجتماعی بودند كه با اعراب مسلمان تماس برقرار كردند، زیرا امور آنها از طریق دهقانان (اربابان زمین ) رتق و فتق میشد و به همین خاطر مداركی دال بر تغییر كیش آنها در اوایل فتوحات و بخصوص در ناحیه سواد موجود نیست. اما به نظر میرسد حتی این عده نیز، علیرغم تعصب مذهبیشان كه از عوارض زندگی بستهی روستایی بود، تا حدی به واسطهی سركوب جنبش مزدكی و دست نیافت ن به آرزوهای دیرینه از یك سو و امید به دستیابی به وضعی بهتر از سوی دیگر، به مسلمانان خوشامد گفتهاند،۴۷ به ویژه كه ایشان به واسطهی عدم شركت در جنگها علیه اعراب، به دستور ابوبكر به حال خویش ماندند و در پناه مسلمانان قرار گرفتند.۴۸ «فیلیپحتی» استقبال كش اورزان آرامی ناحیه عراق را از جنگجویان مسلمان یكی از عوامل موفقیت ایشان برمیشمرد.۴۹ «بولت» نیز در میان بخشهای مختلف اجتماعی ایرانی، دو گروه را كه بیش از همه در دورهی امویان تمایل به گروش به اسلام داشتند، اسیران جنگی و افرادی از پایینترین طبقات جامعه میداند كه مانند رعایای نگونبخت در اراضی كشاورزی به كار مشغول بودند،۵۰ به خصوص كه برای این بخش اجتماعی عامل نیرومندی همچون معافیت از جزیه نیز در تغییر كیش بسیار مؤثر بود. اما امرا و نجبای محلی به ویژه در ماوراءالنهر، علیرغم همكاری با امویان، خواهان گرو ش طبقات پایین به اسلام نبودند، زیرا علاوه بر كسر درآمد - كه به هر حال امرا پاسخگوی آن بودند - موقعیت اجتماعیشان نیز متزلزل میشد. «دهقانان ماوراءالنهر، در حفظ سازمان اشرافی ذینفع بودند و بدینسبب نمیتوانستند در برابر رواج و انتشار دین نو كه در آن زمان هنوز جنبهی دموكرات منشانهی خود را از دست نداده بود بیاعتنا باشند».۵۱ به همین دلیل تأكید بر اخذ مجدد جزیه از نومسلمانان و حتی ممانعت از اسلام آوردن فرودستان در این ناحیه، بیشتر از سوی این طبقه مطرح میشد تا اعراب.۵۲ به مرور اشراف ایرانی و عرب در خراس ان و ماوراءالنهر جبههی واحدی را علیه نومسلمانان و اهل ذمه و تحركات عدالتخواهانه - كه داعیهی برابری مسلمانان اعم از عرب و عجم را مطرح میساخت - تشكیل دادند. به نظر میرسد غیر از كاهش مالیات، عامل دیگری كه امرای محلی را ب
ه مخالفت با نشر اسلام وامیداشت، منافع سیاسی و تمایل به حفظ و ادامه نفوذ خود بود كه طبعاً با توسعه و گسترش اسلام در مخاطره میافتاد.۵۳
بخشی دیگر از گروههای نسبتاً متنفذ جامعهی ایرانی را دبیران و مستوفیان تشكیل میدادند كه با اصلاحات انوشیروان و متمركز شدن هستهی اصلی امور در دربار و رشد دیوانسالاری اهمیتی بیش از پیش یافتند و با سقوط ساسانیان و فرومالیده شدن بزرگان و نیاز اعراب به ای شان برای رتق و فتق امور، تخصص و مهارت خود را در امور اداری در اختیار مسلمانان گذاردند و در نظام اداری جایگاه برجستهتری پیدا كردند. اگر چه هیچگاه وجود این افراد به اندازه دهقانان ضروری نبود، اما به كارگیری اصول و شیوههای مالیاتی محلی توسط اعراب و اینك ه حكومت خود را در بسیاری از موارد به شكل دولت ساسانی بنیان نهادند،۵۴ موجب شد ضرورت نیاز به دبیران و دیوانیان بومی همچنان نیرومند باقی بماند تا آنجا كه گزارش نظامی عروضی در قرن ششم هجری از وضع دبیرخانه عهد خود، به طور كلی قابل تطبیق با تكالیف و وظایف دب یران زمان ساسانیان است.۵۵ به این سبب در قرون اولیه هجری غالب رؤسای مهم سازمان اداری و نیز اكثر دبیران و مشاوران و كارمندان و مباشران و عمّال حكومت و بزرگان عرب، از موالی بودند.۵۶ با این حال اگر چه طبقه دبیران ساسانی بیدرنگ به سوی پیروزمندان مسلمان رفتند ، ولی اسلام آوردن ایشان ضرورتی نداشت و بسیاری هم مسلمان نشدند؛۵۷ چنانكه در زمان نصر بن سیار - آخرین حاكم اموی خراسان - بیشتر دبیران در این ناحیه زرتشتی بودند.۵۸ اما دبیران ایرانی و مسلمان نیز وجود داشتند، چرا كه والی عراق در سال ۱۲۴ قمری به حاكم خراسان دستور داد فقط دبیران مسلمان را به استخدام گیرند.۵۹
در مراحل بعدی، بازرگانان و تجار بودند كه به شكلی خود را با وضعیت جدید منطبق ساختند. ایران كه از دیرباز نقطهی تماس و ارتباط تمدنها و مهمتر از آن شاهراه اقتصادی شرق و غرب محسوب میشد، جایگاه مهمی را در اقتصاد بینالمللی به خود اختصاص داده بود. در داخل نیز یكی از منابع مهم درآمد دولت، مالیاتهای مربوط به تجار و بازرگانان بود. با توسعهی فتوحات مسلمانان، قلمرو اسلامی، مرزهای سیاسی و جغرافیایی وسیعتری را در مقایسه با جامعهی محدود ساسانی شامل میشد. علاوه بر آن، ممانعت اعراب از حملات اقوام شرقی (تركان) به خراسان و ماوراءالنهر، در مجموع شرایط بهتری را برای تجار و بازرگانان فراهم میساخت. این در حالی بود كه رسوم مدنی و تجاری اسلام نیز امتیازاتی به سوداگران و پیشهوران میبخشید، حال آنكه احكام فقهی زرتشتی، آنان را در تنگنا قرار میداد.۶۰ اینان بدین علت كه از ثروت حاصل از فتوحات اعراب مسلمان كه به ویژه در عهد اموی بیشتر انگیزهی اقتصادی داشت، به واسطه مبادلهی غنایم و در نتیجه رونق تجارت، بهرههای فراوانی میبردند، نه فقط اعراب مسلمان را همراهی میكردند، بلكه گاه تأمین هزینهی لشكركشی آنان را نیز متقبل میشدند.۶۱ از اینرو در نتیجه تجارت كاروانی با چین و دیگر كشورها، ثروتهای كلانی كسب كرده بودند۶۲ و بر اساس ویژگیهای شغلیشان دارای جهانبینی نسبتاً باز و فاقد تعصبات مذهبی سایر قشرهای اجتماعی بودند و اصولاً با دین نیز كاسبكارانه برخورد میكردند. شاید این سخن، بیراه نباشد كه «افراد تحصیلكردهتر و ثروتمندتر و صاحبان روحیهی جهانوطنی و ماجراجویی، معمولاً یا خود نوآورند یا پذیرندهی متقدم یك نوآوری».۶۳رشد شهرها و گسترش اصناف كه از اواخر عهد ساسانی آهنگ ترقی در پیش گرفته بود،۶۴ بعد از اسلام نیز به دلایل مختلف از جمله استقرار قبایل عرب در ایران و نیز فرار روستاییان از مزارع و سكونت ایشان در شهرها، شتابی دو چندان یافت كه این همه منجر به رونق كسب و كار ت جار و بازرگانان و در مرحلهی بعد كسبه و پیشهورانی شد كه پیش از آن در فشار طبقهی اشراف بودند و در نظام شبه طبقاتی ساسانیان ارج و قربی نداشتند و با سقوط ساسانیان چیزی را از دست نمیدادند.
كارگران زرتشتی نیز كه به عنوان نجس تحقیر میشدند، آزادی خود از این فشار روحی را در قبول اسلام میدیدند؛۶۵ زیرا اینان بر خلاف اهل بیوتات و خاندانهای اشرافی و روحانی كه در آیین مجوس تعصب زیادی از خود نشان میدادند، به تشكیلات روحانی و عقاید و مقررات موبد ان چندان تعلقی نداشتند. از آنجا كه این طبقات به سبب اشتغال به اعمال روزانه و تصادم و برخورد دائم با قوانین و مقرراتی كه در آیین زرتشت به اجتناب از آلودن آتش و خاك و آب وجود داشت، در نظر موبدان و روحانیون زرتشتی، بیمبالات و تا حدی سست اعتقاد به نظر میآ مدند، طبعاً دیانت تازه را كه مسلمین آورده بودند با زندگی خویش سازگار و با مذاق خود موافق یافتند.۶۶ به همین دلایل بود كه تودههای فرودست شهری، انگیزهای برای مقاومت در مقابل اعراب مسلمان نداشتند و در موارد متعددی با راهنمایی و هدایت یكی از ایشان، شهری یا ناحیهای به روی اعراب گشوده میشد. مثلاً در جنگ مداین، راهنمایی و مساعدت یكی از «گبران» بود كه مسلمانان را در فتح آنجا توفیق داد.۶۷ هنگام محاصرهی شوشتر نیز «یكی از پارسیان زینهار خواست و بر آن شد كه مسلمانان را رخنهگاههای مشركان بنمایاند و خود اسلام آورد، بدان شرط كه او و فرزندانش را وظیفهای مقرر كنند».۶۸
در مجموع، فرودستان شهری نقش مهمی در ایجاد زمینه برای دستیابی به صلح و در نتیجه مسلمان شدن جامعهی ایرانی داشتند؛ چنانكه در اصفهان با فشار این طبقه، پاذوسبان - مرزبان منطقه - علیرغم تمایلش، به پذیرش صلح با اعراب و تسلیم شدن به ایشان تن در داد و به مردم گفت: «ای مردم اصفهان، شما را فرومایه دیدم، آنچه كردم شایستهی شما بود».۶۹ در نیشابور نیز «موكل یكی از محلتها امان خواست و پذیرفت كه مسلمانان را به شهر اندر كند. پس وی را امان دادند. مرد شبانگاه مسلمین را به درون برد و ایشان دروازهی شهر را گشودند».۷۰ ب ه همین دلیل لمبتون، سرعت و سهولت نسبی غلبه اعراب را به احتمال غالب، معلول این حقیقت میداند كه اسلام به عامهی مردم وعده میداد كه آنها را از آن اوضاع و احوال نكبتبار و طاقتفرسای اجتماعی رهایی خواهد داد. این در حالی بود كه رژیم كهن در چشم مردم چندان خو ار و ناچیز شده بود كه حس وفاداری را در آنان بر نمیانگیخت.۷۱ به نظر میرسد در دورهی اموی، بخشهای پایین جامعه بیش از دیگر بخشها خواستار تغییر در جامعه بودند و فشار سیاستهای اجرایی و مالیاتی امویان چندان به درك سیاسی، اجتماعی آنان افزوده بود كه آنها در آستانه گروش به اسلام از نوع ضدّ اموی (علوی، خارجی، مرجئی) آن بودند. كریستین سن نیز به برقراری حكومت عامه پس از سقوط ساسانیان اشاره میكند.۷۲
دربارهی واكنش قشر روحانیون و مغان در مواجهه با اعراب، منابع موجود، حاوی اطلاعات بسیار اندكی هستند. تا حدّی كه اطلاع داریم در نواحی غربی ایران، بخصوص منطقه سواد، به واسطهی نفوذ محدود آیین زرتشت هیچگونه خبری از مواجههی روحانیت زرتشتی با فاتحان مسلمان یا هر نوع تحرك مذهبی دیگر علیه آنها ثبت نشده است. به همانسان در ماوراءالنهر و تركستان نیز روحانیون در مبارزه علیه فاتحان هیچ نقشی ایفا نكردند.۷۳ طبیعی است حتی سكوت منابع در اینباره نمیتواند بیانگر سكوت این طبقه در مقابل اقوامی باشد كه علاوه بر نبرد در عرصهی سیاسی و نظامی، به هر حال داعیهی نبرد ایدئولوژیك نیز داشتند. درست به همین دلیل در ایالت پارس كه مركز اصلی قدرت روحانیت زرتشتی بود، مشكلات فراوانی برای اعراب فراهم شد و بسیاری از شهرها از جمله اصطخر به دفعات علیه اقتدار مسلمانان شورش كردند، تا آن جا كه ابن عامر - فرمانده عرب - «سوگند خورد كی چندان بكشد از مردم اصطخر كی خون براند».۷۴ در دوران امویان، در ادامهی همین سیاست به فرمان زیاد بن سمیّه - حاكم عراق - عبیداللَّه بن ابی بكره «هیربذان» فارس را قتل عام و آتشكدهها را خراب كرد.۷۵ با این حال مقا ومتها در برابر اعراب بیش از آنكه جنبهی مذهبی داشته باشد، انگیزههای سیاسی، اجتماعی داشت. تكیه روحانیون زرتشتی بر حكومت ساسانی و تنیده شدن این دو نهاد در یكدیگر، این نتیجه را دربر داشت كه با سقوط یكی، دیگری نیز از پا درآمد. جایگاه و مقام روحانیون بخصوص در ایالت فارس، حتی در آخرین روزگار ساسانی چندان برجسته بود كه هنگام ورود اعراب مسلمان به این مناطق، یكی از هیربذان كه در آنجا فرمانفرما بود، قرارداد متاركه و پیمان صلح با اعراب را امضا كرد.۷۶ اما در نظام جدید كه دیگر شاهی در میان نبود و به امتیازات دی رینهی نجبا و موبدان و سایر طبقات ممتاز خاتمه میداد، دیگر به «موبذ موبذان» كه تاج بر سر پادشاه مینهاد و نیز به اعوان و انصار او چندان نیاز نبود.
با توجه به گرایش تدریجی مردم ایران به اسلام در قرن اول هجری و اینكه آیین زرتشتی برای مدتهای زیاد پس از سقوط ساسانیان، در برخی مناطق رونق داشت، چنانكه از جمله در فارس حتی در قرن چهارم «مجوسان در آنجا بینشانه راه میرفتند و آداب گبران به كار برده می شد»،۷۷ روحانیونِ نه چندان برجسته زرتشتی به حیات اجتماعی، مذهبی خود ادامه دادند. البته روز به روز از میزان نفوذ و جایگاه سیاسیشان كاسته میشد؛ اما از آنجا كه دین زرتشتی نگاهبان روایات و شعایر ملی بود، نفوذ معنوی آنان كم نبود، خاصه نفوذ معنوی موبد موبدان كه رئیس و حافظ دین شمرده میشد و در حقیقت چون شاه از میان رفته بود و اشراف به قوت اصلی خود باقی نبودند، وی رئیس حقیقی ایرانیان زرتشتی به شمار میآمد.۷۸ به همین علت در بعضی نقاط همچون اصطخر و سیستان شاهد هستیم كه شخصیتهای بزرگ مذهبی ابتدا همدوش و همراه مرزبانان در مجموعهی حاكمیت محلی با فاتحان مسلمان میجنگند، یا مذاكره میكنند و سرانجام راه سازش با مسلمانان را پیش میگیرند.۷۹ از اینرو عنصر رهبری زرتشتی در سیستان ظاهراً در سراسر سده یكم هجری به حیات خود ادامه داد.۸۰ در دماوند نیز مقام «مسی مغان» - یع نی بزرگ مغها یا مؤبد مؤبدان، - كه در هنگام حملهی اعراب مسلمان در آنجا بود و تا یك قرن و نیم بعد از هجرت باقی ماند،۸۱ حاكی از دست نخوردن سریع دستگاه مذهبی زرتشتی پس از سقوط ساسانیان است. از جمله اقدامات انفعالی دستگاه مذهبی زرتشتی در قرن اول هجری برای جواب دادن به مقتضیات زمان و تطبیق خود با روح زمانه، حضور در مناظرات مذهبی در دربار خلفا۸۲ و سعی در توحیدی نمایاندن آیین زرتشت و زدودن اندیشههای زروانی و پیرایههای آتشپرستی از آن آیین و نیز عمومی كردن استفاده از اوستا به عنوان كتاب آسمانی زرتشتیان و هم چنین تحریك و همراهی مسلمانان در مبارزه با مانویان و مبدعان مذهبی از جمله جنبش «بهآفرید» بود، تا از این طریق ضمن برقراری روابط مناسبتر با مسلمانان، شرایط بهتری برای ادامهی بقای خود و آیینشان كسب كنند. مثلاً گبران سیستان به مسلمانان میگفتند كه «ما خدا ی پرستیم و این آتشخانه را كه داریم و خرشید را كه داریم نه بدان داریم كه گوییم این را پرستیم، اما به جایگاه آن داریم كه شما محراب دارید و خانهی مكه».۸۳ در حالیكه هیچگونه اطلاعی از تغییر كیش روحانیون زرتشتی در قرن اول هجری نداریم، اخباری در دست است كه د ر میان بوداییان شرق ایران برخی از رؤسای مذهبی همچون خاندان برمك، اسلام گزیدند.
●●نتیجه
مراودات نظامی و در كنار آن تماسهای بازرگانی به علاوه همجواری دو قوم عرب و ایرانی ناشی از استقرار قبایل عرب در ایران، رفته رفته تأثیر خود را در جنبههای فرهنگی نیز برجای گذاشت. هر چند در برخی نقاط، بومیان از استقرار اعراب در كنار خود چندان خشنود نبو دند و برخوردهایی میان ایشان با اعراب بروز میكرد، اما در مجموع حضور اعراب را در كنار خود پذیرفته بودند و آن را مذموم نمیشمردند. مثلاً دیدگاه مردم «سغد» نسبت به اعراب این بود كه: «این قوم با ما آمیختهاند و با آنها ماندهایم و از ما ایمن شدهاند و ما نیز از آنها ایمن شدهایم».۸۴
مسلمانان با حضور خود در ایران، بیشترین اثر را در طول تاریخ ایران به جای گذاشتند، اما به زودی «تطابق»۸۵ ایشان با محیط جدید نیز آغاز شد. مثلاً عربهای خراسان تا حدود زیادی رنگ ایرانی به خود گرفتند؛ از جمله همسر ایرانی داشتند، شلوار میپوشیدند، و نوروز و مهرگان را جشن میگرفتند، زبان فارسی را میفهمیدند و به آن سخن میگفتند.۸۶ همین كاربرد زبان فارسی توسط اعراب، در مراوده با اتباع ایرانی، یكی از دلایل گسترش زبان فارسی جدید در مناطق ماوراءالنهر شد. حتی در ناحیهای مانند قم كه اعراب، علیرغم میل بومیان، خود را بر آنان تحمیل كرده و آنان را از شهر بیرون رانده بودند، و تا اواخر عهد امویان هیچگونه تقاربی بین اعراب و ایرانیان ملاحظه نمیشد،۸۷ اعراب پس از مدتی تحت تأثیر فرهنگ محلی قرار گرفتند و فارسی شدند. به گفتهی ابن حوقل در قرن چهارم هجری همهی مردم قم بیا ستثنا شیعه و اغلب آنان عرب بودند و زبانشان فارسی بود.۸۸ علاوه بر جنبههای زبان، پوشاك و خوراك، فرهنگپذیری اعراب مسلمان بیش از همه در زمینههای دیوانی و اداری بود كه تخصص لازم را در آن نداشتند. رؤسای عرب به طرز زندگی اشراف و اعیان ایرانی گرایش داشتند و آ ن را گاهی بر عادات خود نیز ترجیح میدادند. حتی امیری متعصب چون حجاج، به كندوكاو دربارهی آداب و رسوم ایرانی میپرداخت.۸۹ در این میان، تقلیل درآمد اعراب مهاجر و تنزل پایگاه اجتماعی ایشان، همراه با شعلهور شدن اختلافات قبیلهای میان آنها، عوامل مهمی در نزد یكتر كردن مهاجران و بومیان بود.
فراگرد فرهنگپذیری، یكسویه نبود، ایرانیان نیز علیرغم محافظهكاری در حفظ اعتقادات و رسوم كهن، از برخی عناصر فرهنگی اعراب مسلمان از جمله زبان عربی و به خصوص دین - كه به هر حال اعراب حاملان آن بودند - بهره گرفتند. شدت تأثیرپذیری در برخی ایرانیان تازه مسل مان چندان بود كه نه فقط آیین پدران را یكسره رها كردند، بلكه برخی از ایشان چنان با گذشتهی خود دشمنی ورزیدند كه به بدگویی از آن پرداختند و حتی نام و نسب خود را دگرگون ساختند، به طوری كه بعضی از ایشان نسب خود را به اعراب و از جمله اسحاق بن ابراهیم رساندند. ۹۰ همچنین زبان فارسی تا حد زیادی از عربی متأثر شد و به عنوان عاملی مهم در حفظ وحدت و یكپارچگی مردم این خطه، ادای وظیفه كرد. مهمتر از آن با ورود اعراب و اسلام به ایران، جامعهی بسته و كم ارتباط ساسانی، جزئی از یك تمدن باز و جامعهای بزرگ با تحرك اجتماعی چشمگیر شد كه وارث تمام تمدنهای قبل از خود، اعم از یونانی، سامی، ایرانی، سریانی، رومی و... بود. قرار گرفتن جامعهی ایرانی در كنار جامعهی قبایل مهاجر عرب، علاوه بر ایجاد همزیستی و مراودات بازرگانی میان ایشان، باعث مقایسه دو نظام حكومتی مسلمانان و خاندان های بزرگ عهد ساسانی از سوی ایرانیان شد كه مبادله و تأثیر متقابل فرهنگی و دینی میان دو طرف از نتایج بارز آن بود.در این میان تدریجیبودن گسترش دین اسلام در میان ایرانیان و نیز برخی تشابهات اعتقادی آیین زرتشت و اسلام،۹۱ همچنین آشنایی نسبی اما دیرینهی دو قوم از یكدیگر، به فراگرد اشاعهی فرهنگ كمك كرد و مانع از فرو آمدن ضربهی فرهنگی۹۲ بر یكی از دو طرف شد.
ایرانیان تازه مسلمان در بارور كردن فرهنگ و علوم اسلامی نقش اساسی ایفا كردند و با تعصب در دین جدید كه معمولاً ویژهی نوكیشان است، در بسیاری از زمینهها از اعراب جلو افتادند. آنان به عنوان حلقهی واسط، در تفكیك اسلام از عرب و سازگار كردن اندیشههای ایرانی و اسلامی و ارتقا و اعتلای آن نقش مهمی ایفا كردند و گذشتهی باستانی را با دین جدید پیوند زدند و در سایه دیدگاه غیر طبقاتی اسلام و خارج شدن علم از انحصار طبقهای معین، در قرون بعدی پیشاهنگان فرهنگ اسلامی شدند؛ فرهنگی كه گر چه در دامن اسلام پرورش یافت، ولی ارتباط چندانی با اعراب نداشت. با این حال اگر مقصود از بیان «اسلام ایرانی» كه برخی از محققان خیلی به آن بها دادهاند، این باشد كه ایرانیان، اسلام را در چهارچوبهای خاص نژادی و ملی تفسیر كردهاند، سخن آنان چندان معتبر نیست. نیز این نظر كه «دینی كه از فاتح ین عرب به ایرانیان رسید، در اینجا رنگ و روی ایرانی گرفت و تشیع خوانده شد و از مذهب اهل سنت امتیاز یافت»،۹۳ چندان با واقعیات تاریخی تطبیق نمیكند. اما این دیدگاه كه قوم ایرانی توانسته است با نبوغ خویش اسلام را از چهارچوب مذهبی، ملی و عربی بیرون آورد و صب غهی جهانی آن را تفوق بخشد،۹۴ سخنی استوارتر مینماید.
پینوشتها:
۱. دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تربیت معلم.
۲. فراگردی كه از طریق آن، نژادها و گروههای مختلف به تدریج روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نزدیكتری با یكدیگر برقرار میكنند.
۳. ریچارد فرای، میراث باستانی ایران، ص ۵۲.
۴. این اصطلاح در وصف فراگرد تماس بین فرهنگهای متفاوت و همچنین نتیجهای كه از این تماسها حاصل میشود، به كار میرود.
۵. علی شریعتی، مجموعه آثار، ش ۲۷، ص ۳۱.
۶. ریچارد.و بولت، گروش به اسلام در قرون میانه، ص ۸.
۷. آرتور كریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص ۱۲۱
۸. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، تصحیح رضوان محمد رضوان، ص ۳۸۳.
۹. مؤلف نامعلوم، تاریخ سیستان، ص ۸۱، حواشی مصحح.
۱۰. عبدالحسین زرینكوب، ایران بعد از اسلام، ص ۱۴.
۱۱. محمد علی همایون كاتوزیان، استبداد، دموكراسی و نهضت ملی، ص ۸ .
۱۲. ر.ك: ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ص ۱۲۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۲۵۸؛ ابن اعثم، الفتوح، ج ۱، ص ۱۵۹.
نیز مقایسه شود با پاسخ خسروپرویز به نامهی پیامبرصلی الله علیه وآله در كتاب فارسنامه اثر ابن بلخی، به اهتمام گایلسترنج، ص ۱۰۶.
۱۳. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج ۴، ص ۳۳.
۱۴. احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۲۵۴.
۱۵. طبری، همان، ج ۲، ص ۲۵۵.
۱۶. ابن واضح یعقوبی، همان، ج ۲، ص ۱۴۴.
۱۷. ر.ك: ابوحنیفه دینوری، اخبار الطوال، ص ۱۲۸؛ مؤلف نامعلوم، مجمل التواریخ و القصص، ص ۲۷۲؛ در اثر اخیرالذكر به این نكته اشاره شده است كه رستم منجم بود و میدانست كه سرانجام كارزار چه خواهد شد.
۱۸. درباره شورش قارن در خراسان ر.ك: طبری، همان، ج ۲، ص ۴۶۸ و نیز دربارهی مقاومت ماهك بن شاهك در اصطخر ر.ك: ابن اعثم، همان، ج ۱، ص ۳۳۷.
۱۹. بنگرید به تأثیر شعارهای مساواتطلبانه مغیره در دربار رستم كه دهقانان گفتند: «به خدا سخنی گفت كه بندگان ما پیوسته بدان متمایل خواهند بود» [ طبری، همان، ج۲، ص ۲۶۱].
۲۰. احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۲۷۹.
۲۱. طبری، همان، ج ۲، ص ۲۸۳.
۲۲. طبری، همان، ج ۲، ص ۳۳۵.
۲۳. احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۳۸۹.
۲۴. همان، ص ۳۶۶؛ طبری، همان، ج ۲، ص ۳۵۵.
۲۵. احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۳۱۷.
۲۶. برای نمونه ر.ك: [ابوحنیفه دینوری، همان، ص ۱۲۳؛ طبری، همان، ج ۲، ص ۲۵۲؛ ابن واضح یعقوبی، همان، ج ۲، ص ۱۳۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۲۴۲، به بعد و ص ۳۳۶].
۲۷. برای نمونه ر.ك: [ابوحنیفه دینوری، همان، ص ۱۳۳؛ طبری، همان، ج ۲، ص ۲۲۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۲۶۵؛ ابن اعثم، همان، ج ۱، ص ۳۳۷].
۲۸. طبری، همان، ج ۲، ص ۲۵۵.
۲۹. احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۳۳۰؛ ابن واضح یعقوبی، همان، ج ۲، ص ۱۶۷.
۳۰. عبدالملك ثعالبی، تاریخ ثعالبی، ص ۴۷۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۳۱۲؛ ابن اعثم، همان، ص ۳۱۷.
۳۱. گردیزی، تاریخ گردیزی، ص ۱۰۴.
۳۲. تئودور نولدكه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ص ۶۷۳.
۳۳. ر.ك: پتروشفسكی، اسلام در ایران، ترجمه كریم كشاورز، ص ۴۲؛ آذرمیدخت مشایخ فریدنی، مرو در دوره خلفای راشدین (از سقوط ساسانیان تا بنیامیه). (مجله تحقیقات تاریخی)، سال دوم، ش ۶ و ۷، پاییز ۱۳۷۱، ص ۱۳۷ و ۱۴۱.
۳۴. علی حصوری، آخرین شاه، ص ۱۰۴.
۳۵. ذكر این نكته ضروری است كه ثروت و اعتبار دهقانان در نواحی مختلف این مملكت بزرگ، متفاوت بود و مسلماً به همین علت است كه فردی دهقان در یك ناحیه به عنوان مردی معتبر و در ناحیهی دیگر به عنوان كشاورز دیده میشود [تئودور نولدكه، ص ۶۶۲] و به نوشته و.و بارت ولد، كلمه دهقان به طور یكسان به زمینداران عادی و شاهزادگان صاحبزمین و فرمانروا اطلاق میشده است، و.و بارتولد، تركستان نامه، ج ۱، ترجمهی كریم كشاورز، ص ۴۰۳.
۳۶. گرچه معنای مرزبان، سرحددار است، اما تقریباً همان است كه در عهد هخامنشیان «ساتراپ» خوانده میشد. تئودور نولدكه، همان ص ۹۱.
۳۷. ابواسحق اصطخری، مسالك و ممالك، ص ۱۲۹.
۳۸. ر.ك: طبری، همان، ج ۲، ص ۳۸۵؛ ابوحنیفه دینوری، همان، ص ۱۲۲ (دربارهی همراهی - بسفروخ - مرزبان انبار - با مثنی بن حارثه علیه بازرگانان حیره) ر.ك: ابن اعثم، همان، ج ۱، ص ۳۳۸.
۳۹. احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۸۹؛ ابن اعثم، همان، ج ۱، ص ۷۴.
۴۰. آرتور كریستین سن، همان، ص ۱۳۲.
۴۱. ر.ك: [گردیزی، همان، ص ۲۳۰] برخی نویسندگان، خیانت این طبقه را از جمله دلایل سقوط ساسانیان برشمردهاند؛ [عبدالحسین زرینكوب، همان، ص ۱۹۸ ]كه البته بیشتر سادهسازی در تحلیل وقایع است.
۴۲. طبری، همان، ج ۳، ص ۲۶۳ و ۴.
۴۳. ر.ك: اسلام آوردن دهقانان در دورهی اولیه [احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۲۳۸، ۲۶۵ و ۳۱۰].
welhausen julias. the arab kingdom and its fall, trans: margarl geaham woir, corzon press, london, ۱۹۷۳, p. ۴۹۳.
و نیز ر.ك: فان فلوتن، تاریخ شیعه و علل سقوط بنی امیه، ترجمه مرتضی هاشمی حایری، ص ۴۲.
۴۴. برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج ۲، ص ۲۴۱ و ۲۷۴؛ آر.ج آربری، میراث ایران، ص ۱۳۸.
۴۵. ابوبكر نرشحی، تاریخ بخارا، ص ۸۲؛ طبری، همان، ج ۳، ص ۵۹۲ و ج ۴، ص ۲۹.
۴۶. احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۳۱۰.
۴۷. التون دنیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان، ص ۳۱۶.
۴۸. طبری، همان، ص ۱۷۵.
۴۹. فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ص ۲۰۰.
۵۰. ریچارد.و بولت، همان، ص ۴۴.
۵۱. و.و بارتولد، همان، ج ۱، ص ۴۲۰.
۵۲. ابوبكر نرشحی، همان، ص ۸۲؛ طبری، همان، ج ۳، ص ۵۹۲ و ج ۴، ص ۲۹.
۵۳. دانیل دنت، مالیات سرانه و تأثیر آن در گرایش به اسلام، ص ۱۷۵.
۵۴. دیوان خراج و مالیاتهای پس از اسلام به همان وضع پیش از اسلام باقی مانده بود. دیوان عراق به زبان فارسی و دیوان شام به زبان رومی نوشته میشد. اولین كسی كه عمر را به اهمیت امر دیوان متوجه ساخت، هرمزان بود، عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پروین گ نابادی، ج ۱، ص ۴۶۶.
۵۵. آرتور كریستین سن، همان، ص ۱۵۴.
۵۶. دانیل دنت، همان، ص ۷۴.
۵۷. برای مثال فضل بن سهل - وزیر نامی مأمون و از خاندانی معروف از دبیران - فقط در سال ۱۹۰ قمری به دست خلیفه اسلام آورد، ر.ك: ریچارد فرای، (گرد آوردنده)، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه (كمبریج)، ج ۴، ترجمهی حسن انوشه، ص ۴۹۵.
۵۸. ریچارد فرای، همان، ص ۴۹۴.
۵۹. همان، ص ۴۹۵.
۶۰. ادموند كلیفورد باسورث، تاریخ غزنویان، ج ۱، ص ۱۶۶.
۶۱. ر.ك: طبری، همان، ج ۳، ص ۴۶۸؛ تاریخ سیستان، ص ۸۶ (همراهی بازرگانان با سپاهیان مهلب).
۶۲. و.و بارتولد، همان، ج ۱، ص ۴۰۳.
۶۳. ریچارد.و بولت، همان، ص ۵۲.
۶۴. حمزهٔ بن حسن اصفهانی، تاریخ پیامبران و شاهان، ص ۴۴ به بعد؛ پیگولوسكایا، شهرهای ایران، ص ۳۷۴ و ۳۹۱.
۶۵. برتولد اشپولر، همان، ج ۱، ص ۲۴۱؛ سرتوماس آرنولد، تاریخ گسترش اسلام، ص ۱۵۰.
۶۶. عبدالحسین زرینكوب، همان، ص ۳۷۳.
۶۷. ابوحنیفه دینوری، همان، ص ۱۳۴.
۶۸. احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۳۷۳؛ ابن اعثم، همان، ج ۱، ص ۲۷۹.
۶۹. احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۳۰۹.
۷۰. همان، ص ۳۹۵.
۷۱. ا.ك.س لمبتون، مالك و زارع در ایران، ص ۶۲.۷۲. آرتور كریستین سن، ص ۵۳۷.
۷۳. و.و بارتولد، همان، ج ۱، ص ۴۰۲.
۷۴. ابن بلخی، همان، ص ۱۱۶.
۷۵. ابوعثمان جاحظ، الحیوان، ج ۲، ص ۱۷۷.
۷۶. احمد بن یحیی بلاذری، همان، ص ۳۸۰.
۷۷. ابواسحق اصطخری در قرن چهارم مینویسد «به هیچ ولایت اسلام چندان گبر نباشد كی در ولایت پارس، كی دارالملك ایشان بودست»، ابواسحق اصطخری، مسالك و ممالك، به اهتمام ایرج افشار، ص ۱۲۱؛ ابوعبداللَّه مقدسی، احسن التقاسیم، ج ۲، ص ۶۴۰.
۷۸. غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی در قرن دوم و سوم هجری، ص ۸۸.
۷۹. ر.ك: ابن اعثم، همان، ج ۱، ص ۳۱۵ و ۳۳۹؛ تاریخ سیستان، ص ۸۲.
همچنین مبّرد، از مصالحه آزاد مرد بن الهربذ - رئیس شهر فسا - با نیروهای خوارج در دههی هشتاد هجری خبر میدهد، ابوالعباس مبّرد، الكامل فی اللغهٔ و الادب، ج ۳، ص ۲۲۶.
۸۰. ادموند كلیفورد باسورث، همان، ص ۵۸.
۸۱. آرتور كریستین سن، ص ۱۴۱.
۸۲. محمد محمدی، فرهنگ ایران پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی، ص ۵۰.
۸۳. تاریخ سیستان، ص ۹۲.
۸۴. طبری، همان، ج ۳، ص ۵۹۶.
۸۵. تطابق (accomodation)، دلالت دارد بر چگونگی تعدیل یافتن فعلیت افراد به منظور سازگاری با مقتضیات دنیای اجتماعی خارج.
۸۶. غلامحسین یوسفی، ابومسلم سردار خراسان، ص ۵۳.
۸۷. فراگنر، مجله بررسیهای تاریخی، ش ۳، ص ۱۲۴.
۸۸. ابوالقاسم محمد ابن حوقل، صورهٔ الارض، ص ۱۱۳.
۸۹. عبدالرحمن ابن خلدون، همان، ج ۱، ص ۳۳۱.
۹۰. ابی الحسن مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۱۰۱.
۹۱. اقامهی پنج نوبت نماز روزانه توسط زرتشتیان، تاریخ كمبریج، ج ۳، ص ۵۶؛ و نیز اعتقاد به منجی و جایگاه برجستهی فرشتگان در آیین زرتشتی، ریچارد فرای، میراث باستانی...، ص ۳۷۸، تنها نمونهای از این تشابهات بود.
۹۲. فردی كه تحت تأثیر محیط بیگانه است و در بین مردمی زندگی میكند كه در باورهای خود با او وجه مشتركی ندارند، دچار ضربهی فرهنگی ( cultural shock ) میشود. بروس كوئن، مبانی جامعهشناسی، ترجمه غلامعباس توسلی، ص ۶۷.
۹۳. معین، مزدیسنا و ادب پارسی، مقدمه ابراهیم پورداوود، ص ۲.
۹۴. برتولد اشپولر، همان، ص ۲۳۹.
منابع:
- آربری، آر.ج (گردآورنده)، میراث ایران، تألیف سیزده تن از خاورشناسان، ترجمه احمد بیرشك و...، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۳۶).
- آرنولد، سرتوماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، (انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۸).
- ابن اعثم، ابی محمد احمد، الفتوح، بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۴۰۶ هجری / ۱۹۸۶ میلادی.
- ابن بلخی، فارسنامه، به اهتمام گای لسترنج، چاپ دوم (تهران، دنیای كتاب، ۱۳۶۳).
- ابن حوقل، ابوالقاسم محمد، صورهٔ الارض (سفرنامه ابن حوقل)، ترجمه و توضیح جعفر شعار، چاپ دوم (تهران، امیركبیر، ۱۳۶۶).
- ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه، ج ۱، ترجمه محمد پروین گنابادی، (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۶).
- اشپولر، برتولد، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج ۱، ترجمه جواد فلاطوری، (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴).
- اصطخری، ابواسحق ابراهیم، مسالك و ممالك، به اهتمام ایرج افشار، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۴۷).
- اصفهانی، حمزهٔ بن حسن، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه حسن انوشه، چاپ دوم، (تهران، امیركبیر، ۱۳۶۷).
- بارتولد، و. و، تركستان نامه، ج ۱، ترجمه كریم كشاورز، چاپ دوم (تهران، آگاه، ۱۳۶۶).
- باسورث، ادموند كلیفورد، تاریخ سیستان (از آمدن تازیان تا برآمدن دولت صفاریان)، ترجمه حسن انوشه، چاپ اول، (تهران، امیركبیر، ۱۳۷۰).
- - ، تاریخ غزنویان، ج ۱، ترجمه حسن انوشه، چاپ دوم، (تهران، امیركبیر، ۱۳۶۲).
- بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، فتوح البدان، تصحیح رضوان، محمد رضوان، (بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۹۷۸).
- بولت، ریچارد. و، گروش به اسلام در قرون میانه، ترجمه محمد حسین وقار، چاپ اول، (تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۴).
- پتروشفسكی، ایلیاپاولویچ، اسلام در ایران، ترجمه كریم كشاورز، چاپ هفتم (تهران، انتشارات پیام، ۱۳۶۳).
- پیگولوسكایا، ن، شهرهای ایران، ترجمه عنایت اللَّه رضا، چاپ اول، (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴).
- ثعالبی، عبدالملك بن محمد بن اسماعیل، تاریخ ثعالبی، ترجمه محمد فضایلی، (تهران، نشر نقره، ۱۳۶۸).
- جاحظ، ابوعثمان، الحیوان، ج ۲، حققه فوزی عطوی (بیروت، دارصعب، الطبعه، ۱۹۸۲).
- حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ج ۱، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ اول، (تبریز، حقیقت، ۱۳۴۴).
- حصوری، علی، آخرین شاه، چاپ اول (تهران، مؤلف، ۱۳۷۱).
- دنت، دانیل، مالیات سرانه و تأثیر آن در گرایش به اسلام، ترجمه محمدعلی موحد، چاپ سوم، (تهران، خوارزمی، ۱۳۵۸).
- دنیل، التون، ل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حكومت عباسیان، ترجمه مسعود رجبنیا، چاپ اول، (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷).
- دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، (لیدن، بریل، ۱۸۸۸م).
- زرینكوب، عبدالحسین، ایران بعد از اسلام، چاپ سوم (تهران، امیركبیر، ۱۳۶۲).
- - ، كارنامه اسلام، چاپ سوم، (تهران، امیركبیر، ۱۳۶۲).
- شریعتی، علی، مجموعه آثار شمارهی ۲۷، بازشناسی هویت ایرانی - اسلامی، (تهران، الهام، ۱۳۶۱).
- صدیقی، غلامحسین، جنبشهای دینی ایرانی در قرن دوم و سوم هجری، چاپ اول، (تهران، پاژنگ، ۱۳۷۲).
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوك (تاریخ طبری) (بیروت، عزالدین، ۱۴۰۷ هجری / ۱۹۸۷ میلادی).
- فراگنر، برت، «تقارب اعراب به محیط یرانی در دوران خلفای عباسی»، مجله بررسیهای تاریخی، ش ۳ سال سیزدهم، شماره مسلسل ۷۷، مرداد و شهریور ۱۳۵۵ ش.
- فرای، ریچارد، (گرد آوردنده)، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه (كمبریج)، ترجمهی حسن انوشه، چاپ اول (تهران، امیركبیر، ۱۳۶۳).
- - ، میراث باستانی ایران، ترجمه مسعود رجبنیا، چاپ سوم (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸).
- فلوتن، فان، تاریخ شیعه و علل سقوط بنی امیه، ترجمه مرتضی هاشمی حایری، چاپ اول، (تهران، اقبال، ۱۳۲۵).
- كریستین سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، چاپ پنجم (تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۷).
- كوئن، بروس، مبانی جامعهشناسی، ترجمه غلامعباس توسلی، (تهران، سمت، ۱۳۷۳).
- گردیزی، ابوسعید عبدالحی، زین الاخبار (تاریخ گردیزی)، چاپ اول (تهران، دنیای كتاب، ۱۳۶۳ ش).
- لمبتون، ا.ك.س مالك و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیری، چاپ سوم، (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۲).
- مبّرد، ابوالعباس، الكامل فی اللغهٔ و الادب، ج ۳ (قاهره، بیتا).
- محمدی، محمد، فرهنگ ایران پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی (تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴).
- مسعودی، ابی الحسن، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵).
- مشایخ فریدنی، آذرمیدخت، مرو در دوره خلفای راشدین (از سقوط ساسانیان تا بنیامیه). مجله تحقیقات تاریخی، سال دوم، ش ۶ و ۷، پاییز، ۱۳۷۱.
- معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، ج ۱، چاپ سوم (تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۵ ش).
- مقدسی، ابوعبداللَّه، احسن التقاسیم فی معرفهٔ الاقالیم، ۲ جلد، ترجمه علینقی منزوی، (تهران، بنگاه مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۱).
- مؤلف نامعلوم، تاریخ سیستان، تصحیح ملك الشعرای بهار، چاپ دوم، (تهران، پدیده، ۱۳۶۶).
- مؤلف نامعلوم، مجمل التواریخ و القصص، به اهتمام ملك الشعرای بهار، (تهران، انتشارات كلاله خاور، بیتا).
- نرشحی، ابوبكر، تاریخ بخارا، ترجمهی ابونصر احمد بن محمد، تصحیح مدرس رضوی، چاپ دوم (تهران، توس، ۱۳۶۳).
- نولدكه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب خویی، چاپ اول، (تهران، انتشارات انجمن آثار ملی، ۱۳۵۸).
- همایون كاتوزیان، محمد علی، استبداد، دموكراسی و نهضت ملی؛ چاپ اول (تهران، نشر مركز، ۱۳۷۲).
- یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، (بیروت، دار صادر، ۱۹۶۰م).
- یوسفی، غلامحسین، ابومسلم سردار خراسان، چاپ سوم (تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۸).
منبع:فصلنامه تاریخ اسلام ،شماره ۱۶
نویسنده:حسین مفتخری
منبع : خبرگزاری فارس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل مجلس شورای اسلامی روز معلم دولت نیکا شاکرمی رهبر انقلاب دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی خلیج فارس شهید مطهری
آتش سوزی تهران پلیس زلزله پلیس راهور قتل شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش قوه قضاییه فضای مجازی سلامت
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم حقوق بازنشستگان
سریال نمایشگاه کتاب فیلم سینمایی عفاف و حجاب تلویزیون جواد عزتی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا غزه جنگ غزه حماس چین نوار غزه انگلیس عربستان اوکراین یمن
پرسپولیس استقلال فوتبال سپاهان تراکتور علی خطیر لیگ برتر ایران لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید باشگاه استقلال بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تلفن همراه اپل اینستاگرام گوگل همراه اول واکسن فرودگاه تبلیغات ناسا پهپاد
سرطان فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی کاهش وزن دیابت مسمومیت