جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
نزدیک ترین فرد به ناشناختنی
روزی شیوانا وارد روستایی شد که بیماری عجیبی مردم روستا را فراگرفته و هر روز عده زیادی از انسانها به خاطر این بیماری جان خود را از دست می دهند. مردم وقتی شنیدند شیوانا وارد دهکده آنها شده سراسیمه به حضورش شتافتند و از او خواستند تا دعایی کند و از خالق هستی بخواهد بیماری را از این دهکده دور سازد. شیوانا سری تکان داد و گفت: «این دهکده متعلق به شماست و بیماری نیز در دهکده شما شایع شده است. پس لاجرم باید کسی از اهالی همین دهکده که ارتباطش با خالق هستی بیشتر است این دعا را بخواند و البته من و شما هم در کنار او دست نیاز به سوی خالق دراز خواهیم کرد. پس بروید و نزدیک ترین فرد به ناشناختنی را نزد من بیاورید.»
مردم دور هم جمع شدند و پس از مدتی سه نفر را نزد شیوانا آوردند و گفتند که این سه نفر تمام سال لبشان به یاد ناشناختنی می جنبد و ذکر کلامشان آفریننده کاینات است. شیوانا از آنها خواست تا دعا کنند و بیماری از روستا برود. آن سه دعا کردند ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. شیوانا تبسمی کرد و گفت: «ارتباط این ها با ناشناختنی یک طرفه است. کسی را از اهالی این ده نزد من بیاورید که مستقیما با ناشناختنی هم کلام می شود!»
در این میان کودکی دست بلند کرد و گفت: «در نزدیکی دهکده چوپان پیری است که همیشه چوبش را سمت آسمان می گیرد و با ناشناختنی دعوا می کند! و آنقدر جدی حرف می زند که انگار دارد با یک موجود واقعی گفت و گو می کند! ما او را دیوانه می خوانیم و برای همین در جمع ما نیست!»
شیوانا پرسید: «آیا بیماری به او و اعضای خانواده اش سرایت کرده است؟»
پاسخ دادند: «خیر او در خارج دهکده است و در کمال سلامت به سر می برد.»
شیوانا از مردم خواست تا چوپان را نزد او آورند. چوپان وقتی مقابل شیوانا ایستاد با عصبانیت پرسید: «مرا برای چه به اینجا آوردید!؟»
شیوانا گفت: «ما در این دهکده در جست و جوی فردی بودیم که مستقیما با خالق هستی بی واسطه صحبت کند و تو را یافتیم. از تو می خواهیم که با همان شیوه ای که همیشه با حضرت دوست صحبت می کنی از اوبخواهی بیماری را از این دهکده دور سازد.»
چوپان لبخندی زد و از جا برخاست و جوبش را به سمت آسمان گرفت و گفت: «خدایا! مگر نمی بینی مردم دهکده از تو چه می خواهند!! خوب آن چه می خواهند را به ایشان بده!» و سپس سرش را پایین انداخت و رفت.
روز بعد همه بیماران به طرز عجیبی بهبود یافتند و هیچ نشانی از بیماری در دهکده نماند. مردم حیرت زده گرد شیوانا جمع شدند و با سردرگمی از او پرسیدند: «چگونه کلام عابدان اثری نکرد و جمله نه چندان مودبانه چوپان مقبول افتاد!؟»
شیوانا تبسمی کرد و گفت: عابدان با خدای ذهنی شان صحبت می کردند و این چوپان بی واسطه و مستقیم با خالق هستی صحبت می کرد. عابدان خدای ذهنی شان را باور ندارند و این چوپان نه تنها به وجود خالق اطمینان دارد بلکه شبانه روز با او همکلام می شود. شما اگر جای ناشناختنی بودید حرف کدام را گوش می کردید و خواهش کدام یک را می پذیرفتید!؟ او که مودب است ولی شما را قبول ندارد و یا او که شما را با تمام وجود پذیرفته است!؟ دور شدن بیماری از دهکده نشان می دهد که ناشناختنی کدام یک را می پذیرد!»
http://www.shivana۲۰۰۶.blogfa.com/۸۵۰۴.aspx
منبع : مطالب ارسال شده
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
هلال احمر قوه قضاییه یسنا آتش سوزی تهران پلیس بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت خودرو بازار خودرو حقوق بازنشستگان قیمت طلا قیمت دلار خودرو دلار سایپا ایران خودرو بانک مرکزی کارگران تورم
فضای مجازی سریال شهاب حسینی تلویزیون نمایشگاه کتاب عفاف و حجاب مسعود اسکویی سینما فیلم سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید لیگ برتر بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول خودروهای وارداتی تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه دیابت بیماری قلبی کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی