جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
چرا بر جعل نام خلیج فارس اصرار میورزند؟
شاید این سوال بسیاری از ایرانیهای میهندوست باشد كه چرا با وجود گواهی دادن همهی اسناد و مدارك تاریخی در مورد جاودانه ایرانی بودن خلیج فارس، اصرار كشورهای عربی و محافل سیاسی استعماری بر جعل كردن نام این حوزهی آبی شناخته و تثبیت شده است.
شاید دلیل این خصومتورزی آشكار را بیش از اینكه در اتفاقات و رویدادهای معاصر بتوان یافت، باید در سیر تاریخی تحولات ایران و تعامل حكومتگران ایرانی با دولتهای خارجی جستوجو كرد.
تا قبل از سالهای ۱۹۳۵، ایران توسط كشورهای غربی، "پرشیا" خطاب میشد و ایرانیها نیز به "پرشین" ملقب بودند همانطور كه آذریهای صفوی با نام "پرشین" شناخته میشدند.
اصطلاح "بربرها" هم در گذشته توسط مردم یونان باستان در مورد كسانی استفاده میشد كه یونانی نیستند هرچند كه علیرغم وجود چنین تعبیری، آنها فرهنگهای بیگانه را تحقیر نمیكردند. در واقع آنها به قدمت و تمدن عظیم سرزمینهای باستانیتر نظیر مصر، بینالنهرین و ایران كه تمدن خود را بر پایهی تجربیات آنها بنا نهاده بودند، آگاهی داشتند.
● ایران و قدرتهای وقت
پس از درگرفتن جنگهای دورهیی بین ایران و یونان در نیمهی نخست سدهی پنجم قبل از میلاد، در معنی و تعبیر از اصطلاح "بربر" تغییراتی شكل گرفت. در این دورهها كه اتئلافهای زودشكل یافتهی یونانی، امپراتوریهای وسیع ایرانی را شكست میدادند، سربازان یونانی از لفظ بربر برای صحبت كردن در مورد ایرانیها استفاده مینمودند.
این جنگها و شكستهایی كه یونان به ایران تحمیل میكرد، سرآغاز شكل گرفتن احساسات ضدایرانی بود.
برای بسیاری از زرتشتیان و ایرانیها، اسكندر مقدونی یادآور آتش افروز خونبارترین جنگهای ایران و مقدونی بود كه امپراتوری ایرانی را به زیر كشید و نخستین خسارتها را به تخت جمشید وارد ساخت.
علیرغم اینكه مورخان ایرانی در مورد اسكندر مقدونی و خسارتهایی كه متوجه ایران ساخت، دیدی بسیار منفی و نفرتانگیز ایجاد كردند، اما مورخان غربی قرون وسطی، چنین نظری ندارند و به واسطهی متزلزل كردن قدرت جانشینان هخامنشیها كه هیچ دولتی قدرت به زیر كشیدنشان را نداشت، از اسكندر به نیكی یاد میكنند. این یعنی گام دوم گسترش یافتن عقاید ضدایرانی بین مردم دنیا.
قبایل آغازین و جنگلنشین مغولستان، سومین ضربههای مهلك تاریخی را بر پیكرهی ایران وارد كردند. جایی كه ادوارد تلر، مورخ نامدار مینویسد: خیابانهای شهر نیشابور كه مركز علم و فناوری و پایتخت فرهنگی جهان اسلام بود، به رودهای خون تبدیل شدند و كمتر شهروندی پیدا میشد كه گردن زده نشود."
مغولها بعد از اینكه تمام تلاش خود را در وارد كردن انواع خسارتهای جانی و مالی به مردم ایران صرف كردند، كم كم به زندگی شهری عادت كردند و حتی مسجد گوهرشاد ساختند!
● دورهی معاصر و كشمكش با اروپا
دوران باستان كم كم به سر رسید و دورهیی كه نامش را معاصر میگذاریم به صورت مجازی آغاز شد!
تاریخنگاران معتقدند ضربههایی كه روسیه در این زمان به ایران وارد كرد را به هیچ كدام از مستعمرات خود نیز وارد نساخته بود!
رویكرد و نگرش شوروی سابق به ایران در جایگاه یك همسایهی جنوبی با خواندن قسمت كوتاهی از متنی كه كمیتهی مركزی حزب كمونیست برای فرماندهی محلی و نمایندهی خود در آذربایجان راجع به كشورمان فرستاده است به راحتی درك میشود:
"كار مقدماتی خود را به كمك نیروهای خارجی در منطقهی آذربایجان با علم كردن موضوع خودمختاری و جدایی آذربایجان از سرزمین ایران شروع كنید و همینطور احساسات تجزیهطلبانهی مردم گیلان، مازندارن و خراسان را بیدار سازید..."
در حالی كه پرتغالیها، انگلیسیها و هلندیها تلاشی گسترده برای تضعیف صفویان و رقابت در جهت به دست آوردن سرزمینهای جنوبی كشور را آغاز كرده بودند، روسیه بدون هیچ دردسر، چالش و جنگی توانست تسلطی عمده بر شمال ایران بیابد و نیروهای خود را به راحتی در نقاط مختلف مستقر سازد.
بعد از مدتی نیز قاجارها ظهور كردند و پس از یك و نیم قرن انتظار برای در دست گرفتن حكومت مركزی، روی كار آمدند كه البته از همان ابتدا نیز بیلیاقتی خود را به خوبی در سطح جهانی اثبات نمودند.
فتحعلی شاه از ادارهی امور مملكتی عاجز بود، نتیجه این شد كه قراردادهای ننگین گلستان و تركمانچای امضا شدند و به همین ترتیب، وسیعترین و آبادترین سرزمین كرهی خاكی، به كوچكترین و ضعیفترینشان تبدیل شد.
اما بریتانیاییها نیز در پروژهی نابودسازی ایران، كمفروشی نكردند. و شاید به واسطهی بیلیاقتی و عناصر سست پادشاهان قاجاری، صرف نظر از اندك بار علمی احمدشاه كه آن نیز هیچ ارتباطی به كشورداری فاجعهبار وی پیدا نمیكند، مكتب استعمار در دنیا معنی شد!
سر گور اوزلی، فردریك جان گلداسمیت، بارون دی رویتر، جورج ناتانیل كورزون، مورگان شوستر، ژنرال آیرونساید، برنارد لوییس و بسیاری دیگر از خیانتكاران انگلیسی، در طول زمان آنقدر به ایران رفت و آمد كردند و امتیازهای متفاوت را با تاراج سرمایههای این مملكت و به یغما بردن ثروتهای خدادای ایرانیان دریافت كردند كه شاید مردم انگلیس، در طول عمر خود تصور به دست آوردن چنین ثروتهای بادآوردهیی را نیز در سر نمیپروراندند.
هرچند در این میان، آبادسازیهای مختصری كه به واسطهی باز شدن پای آلمانیها به ایران اتفاق افتاد، اندكی زخم ایرانیان را التیام بخشید هرچند كه كسی نتوانست ادعای انگلیسیها مبنی بر مستعمره شدن خوزستان و بوشهر یا كودتای سیاه ۱۹۲۱ را فراموش كند.
اجلاس ننگین بیلدربرگ در اتریش و ردپای انگلیسیها در جنگ تحمیلی عراق بر ایران كه حتی توسط نیویورك تایمز نیز به صورت سربسته اشارههایی در موردش انجام شده بود و همینطور طرح فاجعهبار عنوان جدید خلیج عـربـی پس از تسلط یافتن حكومت مركزی ایران بر كارخانهی استعماری بریتیش پترولیوم نیز صفحاتی هستند كه استعمار پیر در تاریخ ننگین دورهی قاجار و پس از آن در كشورمان رقم زد.
تقریباً از این دوره به بعد بود كه تحریكهای انگلیس در جهت افزایش دادن آتش اختلاف ایرانی ها و اعراب هم بالا گرفت و به اوج خود رسید. از طرفی انگلیس میدید كه به عنوان معلم استعمار در دنیا، خود از استعمار شكل گرفته بر علیه خود و متحدانش در داخل ایران ضربه میخورد و از طرفی نمیتوانست منتظر بنشیند تا اتفاقات خوشیمنی كه ممكن است ایران را به رشدی نسبی برساند، به بار بنشینند.
نتیجه اینكه ترفندی جدید بسته شد و سرانجام آتش اختلاف دیرینه بین عرب و عجم، مجدداً برافروخته شد.
● جعل نام خلیج فارس
جمال عبدالناصر، پان عربیست افراطی دستپروردهی انگلیسیها از نخستین سردمداران گسترش نگرش ضدایرانی در منطقهی خلیج فارس بود. این در حالی است كه متفكران و مورخان دنیای عرب مانند جورج هورانی و سمیر الخلیل به دلیل آشنایی با پشت پردهی قضایا، اینگونه اقدامات را تقویت نمیكنند و مخالف ناسیونالیستی افراطی عربی در جهت تضعیف ایرانیها هستند چرا كه به پیوستگیهای تاریخی ایرانی و عرب در زیر پرچم اسلام نیز معتقدند.
ریچارد نلسون فرای، مورخ نامی نیز در همین زمینه مینویسد: عربهای افراطی و جاهل، به نقش كلیدی ایران در شكلگیری فرهنگ اصیل اسلامی واقف نیستند. شاید آنها میخواهند اینگونه، گذشته را فراموش كنند در حالی كه با این كار، هویت، اصالت و موجودیت فرهنگی خود را نابود میكنند. بدون حضور تاریخچهی فاخر ایرانی در گسترش اسلام، آنها راهی برای پایداری و رشد نخواهند داشت.
در آغاز دههی ۱۹۶۰، در پی بدعتگذاریهای چارلز بلگراو، مشاور پادشاهان بحرین كه برای نخستین بار، لفظ جعلی خلیج عربی را به كار برد، برخی از استانهای عربنشین حاشیهی خلیج فارس نیز به استفاده از این لفظ جعلی مبادرت ورزیدند. در سال ۱۹۵۲ نیز پس از محاصرهی كارخانهی نفت خام بریتانیا (بریتیش پترولیوم) در ایران، این واژه توسط برخی از اهالی كارخانه پیشنهاد شده بود.
انگلیسیها كه ضعیف شدن تدریجی ایران پس از سقوط هخامنشیها را به خوبی درك میكردند و میدانستند امكان مقابلهی حكومت ایران با چنین رویكردی وجود ندارد، با هوشمندی فراوان طرحی را پیشنهاد دادند كه دقیقاً ریشه و اصالت ملی و دینی مردم را نشانه میرفت یعنی تغییر نام رسمی خلیج فارس!
رودریك اوون، نویسندهی انگلیسی نیز برای نخستین بار در كتابش با نام "حباب طلایی خلیج عربی" این پیشنهاد را رسماً مطرح كرد. این پیشنهاد بعداً توسط بیبیسی نیز منتشر شد تا موجی از شادی را برای مخاطبان عربیاش به دنبال بیاورد.
این كشمكشها هرچند بینتیجه دنبال شد، اما راهی مناسب برای فرسایش تدریجی حكومت و روحیهی مردم ایران بود كه انگلیسیها نیز به آن واقف بودند. این اختلافها آنقدر بالا گرفت كه تدریجاً به نفرتی عمیق بین اهالی دو گروه تبدیل شد.
تا سال ۱۹۶۰ و در تمامی نقشههایی كه معاهدات بینالمللی، انجمنهای جغرافیایی، مراكز علمی نیز منتشر میكردند، این بدنهی آبی به نام خلیج فارس شناخته میشد كه در واقع پیروی از نظریهی جغرافیدانان یونانی یعنی استرابو و پتولمی بوده و یك گواه كاملاً آشكار بر قدرت روزافزون امپراتوری ایران نیز به شمار میرفته است.
با گسترش ناسیونالیستی و وطنخواهی اعراب كه به طور كلی غیرممكن مینمود، و همینطور كاهش قدرت ایران پس از افول صفویان و روی كار آمدن قاجارها در پس آنان، و نیز كم شدن نفوذ ایران در بین كشورهای غربی و انگلیسیزبان، فرصتهای تبلیغاتی عجیبی فراهم شد تا نظریهی خلیج عربی گسترش بیابد. قضیهی برییتیش پترولیوم هم مزید بر علت شد تا اتفاقات ناگوارتری بیفتد.
تا قرن نوزدهم، اصطلاح خلیج فارس برای معرفی آنجایی كه امروز دریای سرخ مینامیم استفاده میشد! جغرافیدانان یونانی برای اینكه حوزهی آبی بین شبه جزیرهی عربستان و ایران را مورد تاكید قرار بدهند، نام خلیج را خلیج فارس گذاشتند و بر آن تاكید ورزیدند. جغرافیدانان مسلمان نیز در عصر شكوفایی علوم اسلامی اینچنین كردند و به بدنهی آبی بین ایران و شبه جزیره، خلیج فارس یا بحر فارس گفتند.
به تدریج نیز جغرافیدانان اروپایی در نقشههای رسمی كه از كرهی زمین منتشر میكردند، نام خلیج فارس را به زبانهای مختلف به شكل واقعی و اصیل آن بیان كردند كه البته به نظر میرسد این نام از منابع اسلامی گرفته شده باشد.
برای یك مدت زمانی كوتاه در قرن هفدهم، لفظ خلیج بصره نیز مستعمل شده بود كه یك بندر تجاری مهم در آن زمان محسوب میشد. مجلهی تایمز لندن در سال ۱۸۴۰، این خلیج را دریای بریتانیا نام نهاد كه این نامگذاری از باقی بدعتها عجیبتر بود.
این جدالها ادامه یافت تا جایی كه هر دولت و سرزمینی، به یك نام این حوزهی آبی را برای خود میشناخت! بعضیها هم از لفظ خلیج و عدهیی دیگر از عنوان خلیج فارسی – عربی استفاده میكردند.
بعد از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، عدهیی استفاده از لفظ خلیج اسلامی را پیشنهاد دادند كه البته پس از حملهی زودهنگام عراق به ایران، بحث به طور كلی منتفی شد. معروفترین شخصی كه این لفظ را به كار برد، اسامه بنلادن بود كه به تقلید از آیتالله صادق خلخالی، خلیج فارس را خلیج اسلامی خواند.
● خلیج فارس در نظر جهانیان
سازمان ملل متحد به بهانههای مختلف و در مناسبتهای گوناگون، از پرسنل و كادر رسمی اداری خود تقاضا كرده كه تنها از لفظ "خلیج فارس" برای نامگذاری حوزهی آبی بین ایران و شبه جزیرهی عربستان استفاده كنند همانطور كه در نقشههای رسمی جغرافیادانان سراسر دنیا اینگونه بوده است. اخیراً نیز دبیرخانهی سازمان ملل در رابطه با مدارك اثبات حقانیت خلیج فارس، دو ویژهنامه منتشر كرد.
همچنین پس از تصویب در جلسهی ۷۱۵ شورای اجتماعی – اقتصادی ملل متحد، گروه متخصصان نامگذاریهای بینالمللی آغاز در آوریل ۱۹۵۹ شروع به كار كرد و بر نامگذاری رسمی خلیج فارس به عنوان تنها نام این خلیج تاكید نمود.
اما با تمام این اوصاف، در بیستوسومین دورهی تشكیل این شورا كه در آوریل ۲۰۰۶ و در شهر وین، پایتخت اتریش، جلسهیی برگزار شد و بر اساس آخرین مصوبات، مقرر شد كه هیچ كشور و دولتی را نباید از انتخاب نامها و اسامی معادل برای انتخابهای رسمی سازمان ملل در حوزههای جغرافیایی محروم شود.
هرچند كه در هشتمین كنفرانس سازمان ملل در مورد استانداردسازی نامهای بینالمللی كه ۲۷ آگوست ۲۰۰۲ در برلین برگزار شد، به طور رسمی نامگذاری خلیج فارس به عنوان خلیج عربی، مردود و غیرقانونی عنوان شد.
در سالهای اخیر نیز با توجه به گسترش روابط دوجانبهی آمریكا و امارات عربی متحده كه بزرگترین مدعی تصاحب خلیج فارس است، ایالات متحده به نیروهای خود دستور داده است تا هنگام برگزاری عملیات و مانورهای نظامی در منطقه، از لفظ خلیج عربی برای محاورات روزانه و برقراری ارتباط با مردم، همكاران و همچنین سران عرب و نیز مخابرهی اطلاعات و اخبار در رسانهها استفاده كنند.
این در حالی است كه نامههای محرمانه و مكاتبات آنها با استفاده از لفظ خلیج فارس صورت میگیرد!
تیر خلاص ایالات متحده در سال ۲۰۰۴، استفاده از لفظ مجعول خلیج عربی در مجلهی معتبر نشنال جئوگرافیك بود. مدتی بعد، اكونومیست نیز به تقلید از نشنال جئوگرافیك، از این واژه در یك نقشهی چاپشده در حاشیهی مقالهیی استفاده كرد.
از این پس بود كه علی رغم واكنش تقریباً منفعلانهی وزارت امور خارجهی ایران، فعالیت دفترهای نمایندگی نشنال جئوگرافیك و اكونومیست در ایران ممنوع و گام تازهیی در تیرهتر شدن روابط تهران – واشنگتن برداشته شد.
کوروش ضیابری
منبع : سایر منابع
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست