جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


دنیای اینشتین


دنیای اینشتین
آلبرت اینشتین حتی در زمان حیاتش هم اسطوره بود. به طوری که اغلب ناچار می شد بیوگرافی ها یا مطالبی را که در روزنامه ها در موردش نگاشته می شد اصلاح کند. به عنوان مثال خیلی ها می خواستند یک «لحظه کشف و شهود» برای پیدایش تئوری نسبیت اینشتین اختراع کنند؛ داستانی مانند سیب نیوتن و کشف جاذبه زمین.
خلاء چنین داستانی باعث شد ذهن افراد، داستان مکالمه اینشتین با یک مرد را ابداع کند که از روی یک ساختمان سقوط کرده و روی یک توده زباله فرود آمده بود و می گفت سقوط خود را حس نکرده است. اما اینشتین برای نظریه پردازی نیازی به چنین شواهدی نداشت (گو اینکه این داستان ها چندان قابل اتکا نیز به نظر نمی رسند).
در تایید این موضوع می شود به حکایتی اشاره کرد که «والتر آیزاکسون» نیز در بیوگرافی اینشتین به آن اشاره کرده است. داستان از این قرار است که روزی اینشتین به همراه همسرش برای ملاقات با «هابل» و تلسکوپش رفته بودند. در توضیح تلسکوپ به خانم اینشتین گفته شد این وسیله چیزی است که شکل کیهان را آشکار می کند. او نیز با خونسردی جواب داد؛ «خب همسر من می تواند این کار را پشت یک پاکت نامه قدیمی انجام بدهد.»
چنان که آیزاکسون نشان می دهد اینشتین با پیگیری «تجربه های ذهنی» به تئوری های خود دست می یافت. در واقع او مجموعه ای از گمان های تجسم یافته خود را با یک سری اطلاعات ظاهراً نامتجانس در کنار هم قرار می دهد و از آنها به «پیشگویی» های جدیدی دست می یابد.
اثر آیزاکسون را می توان تصویری واضح از حیات فکری اینشتین خواند که درصدد است تلاش اینشتین برای مرتبط کردن ایده هایش با واقعیت را توضیح دهد.
یکی از بهترین مثال ها برای این ارتباط می تواند چیزی باشد که در سال ۱۹۱۹ اتفاق افتاد. پیش از آن اینشتین در سال ۱۹۱۵ پیش بینی کرده بود که نیروی جاذبه می تواند نور را خم کند و چهار سال بعد از آن آرتور ادینگتون به برزیل سفر کرد تا از واقع شدن این پدیده عکسبرداری کند.
نمونه دیگر - که البته بیشتر آزار دهنده به نظر می رسد- ماجرای انبساط و انقباض جهان است. اینشتین از طریق هابل مطلع شد که جهان در حال انبساط است در حالی که او پیش از این تصور می کرد چنین نیست و از سوی دیگر تئوری سال ۱۹۱۵ او به معنای تایید صحت «انبساط جهان» بود.
در نتیجه در سال ۱۹۱۷ تئوری خود را چنان اصلاح کرد که بتواند از طریق آن در معادله خود به «ثابتی» دست پیدا کند که مانع از این انبساط می شود. جالب اینجاست که در این ارزیابی او تمام گزینه های ممکن را در نظر گرفت و بررسی کرد، تنها مشکل این بود که گزینه نادرستی را انتخاب کرد.
مشکل تجربه گرایی ذهنی دقیقاً همین است؛ این تجربه های ذهنی می توانند اندیشمند را از «واقعیت» دور کنند. ناخوشایندترین نتیجه حاصله از نوع ادراک اینشتین این است که توسط افرادی به کار گرفته می شود که معتقدند بعضی از واقعیت های فیزیکی قابل اثبات نیستند. اینشتین این فرصت را داشت که بر «انحراف اسرارآمیز از اندوخته های محصور طبیعت» پیروز شود. تلسکوپ هابل و مشاهداتی که از طریق آن صورت گرفت نشان داد که اینشتین در مورد انقباض جهان در اشتباه بوده اما در مسیر درستی قرار داشته است و طولی نکشید که دانشمندان دریافتند حرکت ذرات را به هیچ وجه نمی توان اندازه گرفت- زیرا کاملاً در هر صورتی تصادفی و بی نظم است.
اینشتین در یک موقعیت در تلاش بود تصادفی نبودن جهان را به اثبات برساند و «نیلز بور» با استفاده از نظریه نسبیت خود وی به مقابله با او رفت. بخش دوم اثر آیزاکسون به تلاش ناامیدانه اینشتین در اثبات و سازماندهی ایده نیوتن در مورد جهانی که «علت» و «مفهوم» دارد، می پردازد.
خارج از حیطه علم اما اینشتین ایده آلیسم خاص خود را از دست می دهد. برخاستن هیتلر، آلبرت اینشتین را از یک صلح گرای دوآتشه به فردی عمل گرا تبدیل کرد. به بیان دیگر طبع ذهن گرای او بیش از هر چیز تحت تاثیر عمل گرایی بوده است. در نتیجه چندان نمی توان رای افرادی را که گمان می کنند او در زندگی اش همیشه فردی متعهد به سوسیالیست بوده و هرگز کمونیست ها را قبول نداشته، پذیرفت.
در زندگی عاطفی نیز اینشتین پا از مرز اصول فراتر می گذارد. هنگامی که در عین متاهل بودن، دل به زنی دیگر می بازد، هوشمندانه درصدد برمی آید با استدلالی سفت و سخت اثبات کند که باید ارتباطش با زن مورد علاقه اش را ادامه بدهد و در عین حال این داستان را از همسرش پنهان کند.
طی کتاب نگارنده به صورتی خوشایند فیزیک و زندگی روزمره را در جای خود جدا از هم در نظر می گیرد و هرجا که بتواند درهم می آمیزد. آیزاکسون می گوید آشفتگی موی اینشتین تصویری از اصل «بی نظمی» است. شوخی های آیزاکسون صورتی جذاب به کتاب می دهد و در عین حال خلأهای علمی گاه و بیگاه کتاب نیز از ارزش آن نمی کاهد.
«اینشتین؛ زندگی اش و جهان» (Einstein: his life and universe) را انتشارات «سایمون اند شوستر» در ۷۰۴ صفحه در سال ۲۰۰۷ به چاپ رسانده است.
مهدیس امیری
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید