جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا
از جاده تنباکو تا کالیفرنیا
اریک ویکتور بوردن در روز یازدهم ماه می سال ۱۹۴۱ در شهر نیوکاسل به دنیا آمد. او مرد اول دو گروه معروف animals و war بود. گروه animals در سالهای اولیه دهه ۶۰ توسط اریک بوردن پایهگذاری شد. آهنگ کلاسیک the house of rising sun اولین ترانه بوردن بود که مورد استقبال عامه قرار گرفت. در همان سالهای اولیه دو آهنگ دیگر گروه نیز توجه منتقدان را جلب کرد.
یکی ترانه معروف Don’t let me be misunderstood بود و دیگری good times. گروه اول بوردن که در دهه ۶۰ با رکورد کردن تعداد فراوانی آلبوم از جمله wild animals و British go go و... به یکی از مطرحترین گروههای راک در دنیا تبدیل شده بود، به علت اختلافات داخلی از هم پاشید. یعنی بوردن از گروهش جدا شد و آنها آلبومهای متوسطی در دهه ۷۰ رکورد کردند و عاقبت دست از کار کشیدند.
اما بوردن پس از جدا شدن از گروهی که خودش ساخته بود، به گروه فانکی war پیوست و چندین آلبوم نیز با آن گروه رکورد کرد تا اینکه در دهه ۷۰ تصمیم گرفت به راه خودش برود و آلبومهای سولوی خود را تنظیم کرد.
در سال ۱۹۷۱ اولین آلبوم سولوی بوردن با عنوان Guilty به بازار آمد. این آلبوم بعدها به صورت سیدی که به بازار آمد نامش عوض شد. Black and white blues نام این آلبوم روی سیدی آن است. گرایش بوردن به سبک بلوز و آشناییاش با جیمی ویتراسپون باعث شد که او در هر آلبوم به بلوز نزدیک و نزدیکتر شود. بوردن دو بار در سالهای ۱۹۷۶ و ۱۹۸۳ با اعضای گروه انیمالز مجدداً همکاری کرد، ولی هرگز موفقیت دهه ۶۰ برای این گروه تکرار نشد.
بوردن کماکان یکی از چهرههای محبوب موسیقی معاصر در میان اروپاییها و بهخصوص انگلیسیهاست.
در مورد او که دوست جیمی هندریکس هم بود، قصهای بر سر زبانهاست که نقل میکنم. گفته میشود در روز ۱۸ سپتامبر سال ۱۹۷۰ مونیکا دنومان، دوست جیمی هندریکس به خانه بوردن زنگ میزند و با وحشت اعلام میکند که جیمی از خواب پا نمیشود.
اریک با بیمیلی جواب میدهد: حتماً مرده، زنگ بزن آمبولانس بیاید. و تلفن را قطع میکند. آن روز جیمی مرده بود.
● ترانههایی از اریک بوردن
۱)جاده تنباکو
من توی واگن به دنیا اومدم
مادرم مرد
پدرم بدمست بود
ولم کرد مونجا
توی واگن
وسط جاده تنباکو
من وسط خاک و خل بزرگ شدم
هر چی داشتم توی کیفم بود
همون که سر دوشم میانداختم
من اینجا بزرگ شدم
توی جاده تنباکو
با این همه، اینجا خونمه
تنها مدل زندگی که بلدم
اینجا امکان داره
میدونم که حالا پولدارم
خیلی پول جمع کردم
ولی همشو آوردم
همینجا
توی جاده تنباکو
دینامیت هم آوردم
خیلی زیاد
که بترکونمش
بفرستمش بره هوا
یه زندگی دیگه رو شروع کنم
یه شهری بسازم
که با افتخار اسمش رو بگم
راستش اسمشو میذارم
شهر تنباکو
جادهای که میره شهر
اسمش میشه
جاده تنباکو
چون بالاخره اینجا خونمه
تنها جایی که میتونم
زندگی کنم
دوستش دارم
چون خونمه.
۲) من یک حیوان بودم
میخواهم برایت قصهای بگویم
روزی روزگاری
پنج مرد جوان بودند
دور و بر نیوکاسل با هم میگشتند
بلوز میزدن
چیزی برای از دست دادن نداشتند
نگران نبودند
از هر چه که در اطرافشان رخ میداد
این شد
که معروف شدند
آهنگهای بهروز را
میخواندند.
جستوجویی جدید در زندگی
اونها نسل خوانندگان راک را
پایه گذاشتن، نسل جدیدشان را
از روز اول تا روز آخرالزمان
من همان کار را تکرار میکنم
من یک حیوان بودم
یک حیوان طبیعی
بیست سال پیش
ما بچههای جنگ بودیم (جنگ جهانی دوم)
اما بیتوجه به جنگ
با آهنگهای بلوز میرقصیدیم
راکرها هم بودند
ولی ما جدی نمیگرفتیمشون
همانطور که انقلاب فرانسه و
جیمز براون رو جدی نمیگرفتیم
دنیای جدید به سمت ما میآید
ما در همه خیابانها حرف میزنیم
و حرف میزنیم
و هیچوقت به عقب برنمیگردیم...
● بخشی از گفتوگوی گری جیمز با اریک بوردن
کیو: اریک تو الان چند ساله که توی کالیفرنیا زندگی میکنی، نظرت راجع بهش چیه؟ چه چیزش رو دوست داری؟
ـ اریک: توی انگلیس مردم میگن ما UK رو ترک کردیم و به USA آمدیم که فروش بهتری بکنیم. شاید از بعضی جنبهها درست فکر کنن ولی دلیل اینکه من کالیفرنیا رو انتخاب کردم اینه که عاشق کویرم. من فضا و اتمسفر اطراف این شهر رو خیلی دوست دارم. جایی که من بزرگ شدم نمیشه از زور رطوبت نفس کشید. همش بارونه و مه و ابرهای انبوه. اینجا میتونم نفس بکشم. واقعیت اینه که هوای اینجا به من بیشتر میسازه، توی انگلیس همیشه مریض بودم. الان خونه من بالای کوهه و بهترین هوای دنیا رو داخل ششهام میدم.
کیو: من میدونم که دوران شما با حالا فرق میکرد. شماها خیلی زحمت میکشیدین که بتونین جایی برای خودتون باز کنین، نظرت درباره این خوانندهها و گروههایی که از دل برنامههایی مثل pop idol یا American idol میان بیرون چیه؟
ـ اریک: فقط یک کلمه، تهوع! حالم از همه این برنامهها به هم میخوره. واقعاً خوانندهای که از این برنامهها بیاد بیرون، باید برای بچههای زیر هفت سال بخونه. اونا امروز معروفترین هستن و فردا حتی کسی اسمشون رو هم یادش نمیاد. راستش دلم براشون میسوزه. اونا دیگه نمیتونن آدم بشن. هیچکس هم براش مهم نیست.
کیو: توی این برنامهها معمولاً آدمهایی برنده میشن که صداشون فوقالعادهاس ولی نمیتونن بمونن. چرا؟
ـ اریک: چون راک اند رول اصلاً ربطی به صدای خواننده نداره. راک موسیقی همه مردمه.
کیو: صدای خودتون اما خیلی خوبه، یکی از بهترین صداهای تاریخ راکه.
ـ اریک: بعضی از ما هدیه الهی دریافت کردهایم. خوبه که من صدام مورد توجه مردمه، ولی اگر اینطوری هم نبود، باز جای خودم رو باز میکردم. توی موسیقی ما صدای خوب خواننده فاکتور دوم محسوب میشه.
کیو: راستش برای من خیلی عجیبه توی این روزها، خوانندههای خوشصدا نمیتونن خوب بخونن، موسیقیدانها نمیتونن آهنگهای خوب بسازن، ترانهسراها نمیتونن ترانههای خوب بگن، چرا؟
ـ اریک: این روزها همه چیز رنگ شده، همه چیز سر و شکل حرفهای به خودش گرفته، ولی در عمل هیچ حرفهایگری در کار نیست. من یک زمانی فقط رادیو گوش میکردم. ولی حالا فقط سیدیهایی رو که دوست دارم میذارم و حتی یکشیون هم از رادیو پخش نمیشه. همه خالی شدن، خالی از چیزهای واقعی.
کیو: موقعی که تو توی نیوکاسل شروع کردی، گروههای زیادی فعال بودن؟
ـ اریک: اکثراً جازیست بودن. کسی توی نیوکاسل راک کار نمیکرد. ولی ما و گروههایی از شهرهای دیگه تونستیم جایی برای موسیقی راک انگلیس باز کنیم.
کیو: من شنیدم که تو دلت میخواسته کارگردان سینما بشی، ولی نشدی چرا؟
ـ اریک: راستش من با تمام قلبم میخواستم کارگردان بشم. اما دهه ۶۰ سینمای انگلیس بیرونق بود و در دست یک عده محدود. واقعاً هیچ مدرسه خوب سینمایی در اون دوران توی انگلیس نبود. میتونستی بری لندن و درس بازیگری بخونی، ولی برای کارگردانی و طراحی صحنه واحدی وجود نداشت. این شد که بیخیال شدم.
کیو: چند سال بعد از اینکه آمدی آمریکا با گروه انیمالز ادامه دادی؟
ـ اریک: دو سال.
کیو: چه چیزی شما رو از هم جدا کرد؟
ـ اریک: دزدی. بعد از دو سال به این نتیجه رسیدیم که حتی پول رکورد کردن آلبوم بعدی را هم نداریم. در حالی که دو سال بیوقفه کنسرت داده بودیم. هرگز هیچکداممان نفهمیدیم که دزد چه کسی بود. شاید مدیر برنامههامون، شاید آدمهایی خارج از گروه. ولی من دیگه نتونستم ادامه بدم. راهی سانفرانسیسکو شدم.
کیو: برای کارهای تکی، سازها رو خودت میزنی؟
ـ اریک: پرکاشن میزنم. ولی دست راستم مشکلی داره که نمیتونم خیلی حرفهای کار کنم. من با اون دست مینویسم، نقاشی میکنم، طراحی میکنم و نهایتاً ترجیح میدم دیگران ساز بزنن و من ترانه بگم و بخونم.
کیو: متشکرم.
نویسنده : علیرضا میراسداله
منبع : چلچراغ
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
غزه آمریکا طالبان توماج صالحی حجاب گشت ارشاد رهبر انقلاب سریلانکا کارگران پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت
آتش سوزی کنکور سیل هواشناسی تهران سازمان سنجش شهرداری تهران پلیس سلامت فراجا قتل زنان
قیمت خودرو خودرو ارز قیمت دلار دلار قیمت طلا بازار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو قیمت سکه مسکن سایپا
ترانه علیدوستی تلویزیون فیلم سینمای ایران مهران مدیری موسیقی کتاب تئاتر شعر
اسرائیل رژیم صهیونیستی روسیه فلسطین جنگ غزه حماس اوکراین طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا اتحادیه اروپا ترکیه عربستان
فوتبال پرسپولیس سردار آزمون استقلال بارسلونا بازی باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال فوتسال تراکتور لیگ برتر انگلیس تیم ملی فوتسال ایران
تیک تاک بنیاد ملی نخبگان ناسا وزیر ارتباطات عیسی زارع پور همراه اول تبلیغات اپل
مالاریا سلامت روان کاهش وزن استرس پیری داروخانه دوش گرفتن