سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
مجله ویستا
تئاتر معتاد و درمان اعتیاد؟
اعتیاد از عادت می آید. عادت می تواند وجه مثبت، وجه منفی و وجه خنثی داشته باشد. وجه خنثی مربوط به روح است و وجه مثبت و منفی متعلق به کالبد انسان. کالبدی که علاوه بر جسم، شامل ذهنیات نیز می شود.
انسان، عادت به عادت کردن دارد، نیمی از این عادات را خود خواسته ایجاد می کند و نیمی دیگر بر او تحمیل می شوند. انسانی که در این جهان فیزیکی به سر می برد، همیشه و همیشه تحت فشار عادت هایی است که از جهات گوناگون و به وسایل مختلف بر سر راهش قرار می گیرند. بعضی به آن تن می دهند و بعضی با قدرت آنها را از سر راه خود کنار می زنند.
ما آدم ها را می توان از طریق عادت هایمان به راحتی شناسایی کرد. تمایز من از دیگری، در عادت های مان است. قضاوت صحیح از راه تشخیص عادت ها و یا خرق عادت ها، صورت می گیرد.
آنکه عادت به مطالعه کردن دارد، آنکه عادت به حرف زدن دارد،آنکه عادت به سکوت دارد، آنکه عادت به خوردن دارد، آنکه عادت به نوشیدن دارد، آنکه عادت به مواد مخدر و الکل دارد و …، همه گی نشانه شخصیت او است، چرا که اعمال انسان به شکل عادت بروز می کنند، حتی اگر عادت به عادت نکردن داشته باشد.
روح انسان، فارغ از این عادت های مثبت و منفی است، او همواره در یک جهت حرکت می کند. میل او تنها به عروج است. خواست او نزدیکی و بازگشت به خداوند است، رسیدن به عشق او. اما دریغ که دربند جسمی است به نام کالبد فیزیکی که مانع از رهایی اش می شود. پس ناچار است همکاری او را تا زمانی که در این جهان فیزیکی به سر می برد، بپذیرد و این کالبد است که می تواند او را یاری دهنده باشد یا بازدارنده، که اگر کار به خود روح می بود، هرگز تاملی در این دنیا نداشت تا اسیر دست عادت ها شود.
پس عادت های مثبت و منفی در انسان به ناگزیر شکل می گیرند. ما آن دسته از عادات را منفی می دانیم که راه رسیدن روح به معشوق را سد می کنند، و در زبان ما به اعتیاد معروفند. دسته دیگر که وظیفه خود را در به انجام رساندن راه دشوار روح، به خوبی عمل می آورند را عادات مثبت می نامیم. و این همان است که در بسیاری موارد می تواند نجات دهنده بشر هم باشد، چرا که انسان این توانایی را دارد که به هر شرایطی عادت کند، و چه بسا اگر این نعمت را نداشت، در همان بدو تولد می مرد و یا هرگز به سختی ها، رنج ها، غم ها و دوری ها عادت نمی کرد.
عادت های منفی چه در ذهن ایجاد شوند و چه در جسم، به ضرر انسان تمام می شوند.
جسمی که در صحت و سلامت کامل نباشد، خانه مناسبی برای توقف روح خدایی انسان نخواهد بود، چرا که آنچه خدایی است، نقصان نمی پذیرد و به همه چیز در حد کمال احتیاج دارد. به همین ترتیب ذهن بیمار و مبتلا به منفی ها نیز، بزرگترین ضربه را به روح وارد می آورد.
ذهن، قوی ترین عنصر در کالبد محسوب می شود، به طوری که می تواند تمامی ناممکن ها را ممکن سازد و همه چیز را به همان شکل که می خواهد در آورد. پس بیماری ذهن می تواند بسیار بسیار خطرناک تر از بیماری جسم باشد، چرا که راه درمان آن فقط و فقط بسته به خود شخص است و تا زمانی که انسان، خود نخواهد، هیچ بهبودی در ذهن ایجاد نمی شود.
حال دوری گزیدن از این نوع عادت های منفی، احتیاج به نوعی آگاهی دارد. چرا که متاسفانه، اغلب آنها دارای پوسته خارجی بسیار جذابی هستند و در ظاهر می توانند به طور موقت مشکلات فرد را التیام بخشند، اما از آنجا که این رفع درد، حال به هر شکلی، چه ذهنی و چه جسمی، تنها برای مدت کوتاهی دوام دارد، باز هم فرد را به سمت خود می کشاند و به این ترتیب، دردی که درمان نشده بزرگ و بزرگ تر شده و به جای درمان ریشه ای و قطعی، یک سر پوش دائمی بر آن گذاشته می شود.
پس آگاهی، می تواند هویت این سرپوش را مشخص کند. اما پیش از آن بایست راه حلی قطعی برای درمان درد ارائه داد. اینجاست که مشکل اساسی پیش می آید. هستند افراد بسیاری که با نیتی خیر خواهانه از طرق مختلف می خواهند عاقبت اعتیاد را نشان دهند. حال به شکل پند و نصیحت، به شکل کتاب و نوشته، به شکل سخن رانی و یا به شکل هنر و رسانه های ارتباط جمعی. اما آیا چند درصد آنها یک جایگزین ارائه می دهند؟
آیا کسی که دیگر در سراشیبی افتاده است و میل به سقوط دارد برایش فرقی هم می کند از اینکه هست بدتر شود یا نه؟ این نوع آگاهی ها تنها افراد درگیر اعتیاد را می ترسانند که از آنچه هستند بدتر خواهند شد. ولی هیچ کدام راه حل دیگری جلوی پای آنها نمی گذارند.
طبیعی است که اگر چیزی را بخواهید از کسی بگیرید، در ازایش باید چیز دیگری را جایگزین کنید. نمی شود دلبستگی را از این افراد گرفت و به امان خدا رهایشان کرد و در دل شادِ موفقیت خود شد. طبیعتا هنگامی که فرد وارد جامعه می شود و باز هم خود را با مشکلات قبلی تنها می بیند، میل و گرایشی دوباره به همان راه حلی پیدا می کند که زمانی نجاتش داده است. پس راه حل باید قطعی و همیشگی باشد، نه مقطعی و نه از جنس خود اعتیاد.
تصور کنید آدم تحصیل کرده، اهل مطالعه و کاملا روشنفکری را که به دلیل مثلا ورشکستگی مالی رو به مواد مخدر می آورد و با آگاهی کامل از همه جنبه های این راه، خود را به تمامی داخل آن می اندازد. ما هم نمایشی می سازیم از زندگی یک چنین شخصی که سر آخر به فاجعه دچار می شود و زندگی خودش و اطرافیانش را به فنا می کشاند. آیا به گمان شما، این شخص ناگهان دچار تحول می شود و همان لحظه سیگار بر لبش را خاموش می کند و راه صحیح زندگی را پیش می گیرد؟ اینها خوشبینی های فوق العاده مثبتی هستند که متعلق به هنر های ماوراء الطبیعه می باشند.
قسمت اعظم این درمان بر می گردد به جامعه. راه حل اساسی را جامعه ای ایجاد می کند که مطلقا راه گرایش به اعتیاد از هر نوعی را بسته باشد. و آن البته یک جامعه آرمانی است که هنوز هیچ کجای این جهان فیزیکی تاسیس نشده است. اما در همین جوامع پر از مشکل نیز می توان به طرق مختلف درصد بسیار زیادی از گرایش های به اعتیاد را کاهش داد.
اما در کنار فعالیت های وسیع اجتماعی، هنر نیز می تواند سهم قابل توجهی داشته باشد که درصد کوچکی از آن هم به تئاتر می رسد. می گویم سهم بسیار کوچک، چرا که در کشوری همانند کشور ما، که هنوز تئاتر خود به صورت یک هنر عمومی و لازمه جامعه پذیرفته نشده و یکی از مهجورترین هنرها به حساب می آید، نمی توان انتظار معجزه از آن داشت. مگر چند درصد جامعه عادت به دیدن تئاتر دارند و تئاتر چقدر توانسته است جذابیت های لازم را برای عموم مردم ایجاد کند؟ و آن تعداد معدود تئاترهایی که توانسته اند مخاطبان بیشتری را به خود اختصاص دهند، چقدر توانسته اند در بالا بردن حس تعادل تماشاگران موفق شوند؟
پس با علم بر اینکه فرهنگ تئاتر، هنوز در جامعه ما رشد لازم را نداشته است، این دو مقوله یعنی اعتیاد و تئاتر را از یک دیدگاه مورد قضاوت قرار می دهیم، تا ببینیم چه راه حلی می توان برای آن یافت.
یکی از این راه های معمول می تواند پرداخت مستقیم به مقوله اعتیاد باشد. یعنی آنکه اعتیاد خاصی را در نظر گرفت، درباره پیش زمینه ها، علل و عوامل بوجود آمدن آن (حتما به صورت محدود) تحقیق کرد و سر انجام راه حلی ارائه داد، که قطعا این راه حل، حتی در آن مورد خاص هم نمی تواند همه گیر و همه جانبه باشد.
اما حقیقت آن است که اعتیاد انواع گوناگون دارد، چه بسیارند انواعی که در ظاهر شخص هویدا نمی شوند. آنقدر درونی اند و آنقدر ریشه دار که نه تنها خود شخص و بلکه اطرافیان وی نیز آن را به صورت یک خصیصه می پذیرند. پس چه باید کرد که بتوان درصد بزرگتری از احتمالات را دربرگرفت و راه حل هایی ارائه داد که انواع گسترده ای از اعتیاد، چه ذهنی و چه جسمی را مشکل گشا باشد؟
از دیدگاه من، یکی از آن راه ها می تواند، آگاهی دادن به طور کاملا غیر مستقیم باشد. یعنی آفرینش هنری که با روح انسان سرو کار داشته باشد، نه نصیحت گر باشد، و نه عبرت آموز و نه اهانت گر. بلکه انسان را با وجه هایی از وجود خودش آشنا سازد که خود به آنها آگاه نیست.
انسان موجودی است که بالذاته دارای سرشتی بسیار والا است، توانایی هایی دارد که خود از آن بی خبر است. جهانی که روح انسان می تواند بیافریند، سرشار از زیبایی هاست، و جایی برای پلیدی ها، تیره گی ها و غم ها و غصه ها ندارد. انسان توانایی آنرا دارد که جهان اطرافش را، همان طور که می خواهد بسازد. نه آنطور که بر او تحمیل می شود. فقط کافی است به خودشناسی برسد، قدرت خود را دریابد و وجه دیگری از خویشتن و زندگی را ببیند که هرگز پیش از آن ندیده است.
کافی است دریابیم که آنچه برایمان اتفاق می افتد، تنها و تنها بسته به خود مااست، و تمامی اتفاقات خوب و بد زندگی، ناشی از افکار و اعمال مااست. آنگاه است که به اصلاحی درونی دست می زنیم، اصلاحی که ما را تا به ابد از شر هر نوع عادات منفی، و دیگر رفتارهای ناهنجار نجات خواهد داد.
تئاتر می تواند نشانگر این راه باشد. راهی که مسیر اصلی انسان است. نه آنکه تنها بیراهه ها را به ما بنماید و سر انجام تیره و نکبت بار آنها را. تئاتر راه گشا، تئاتری است که بیانگر واقعیات باشد، نه موهوماتی که خود و جامعه مان در این جهان فیزیکی آفریده ایم و با اعتقاد به آنکه واقعی هستند، خود را به آن زنجیر کرده ایم و راهی برای رهایی از بند آنها نگذاشته ایم.
درصد تئاترهایی که به فجایع تاریخی، ظلم ها تعدی ها، غم ها و غصه ها، عشق های نافرجام، دلتنگی های ناتمام، فقر و فلاکت و بدبختی، دربه دری های آدم های معتاد و … پرداخته اند چقدر است؟ چرا در تئاتر ما،یا بهتر است بگویم در هنر ما، گریاندن و به وحشت انداختن مردم و سیر کردن آنها از زندگی، کاری بسیار بزرگ و فوق العاده می نماید؟ چرا هنرمند ما گمان می کند، اگر بیشتر بگریاند بیشتر موفق بوده است، و از همه بدتر آنکه ما تماشاگر ها هم میل و گرایش بیشتری به این دسته از نمایش ها نشان می دهیم، که سطح انرژی مان را تا حد صفر پایین بیاورند و سر آخر پس از پایان ، جز تفاله ای از ما باقی نگذارند.
پس آیا تئاتر ما نیز معتاد به بیان این نوع داستان های پر از سیاهی و تباهی و تیره گی و بدبختی و ظلم و غیره نیست؟ اعتیادی سخت مهیب و ترسناک که درمانش از هر نوعی دیگر سخت تر می باشد؟ و چگونه عنصری معتاد می تواند راه حلی ارائه دهد تا فردی دیگر را درمان کند؟
تا کی در مقابل دیدن و شنیدن تاریخ پوسیده و رنگ و رو رفته ی ظلم و جور مغول ها و عرب ها و هزاران قوم و قبیله ی دیگر بر مملکتمان و فرهنگمان و زنهایمان می خواهیم از خود شیفتگی نشان دهیم؟
تا کی می خواهیم معضلات روشنفکر نماهایی را نشان دهیم که از هر طرف مورد ظلم و جور واقع شده اند، چه از طرف خودشان چه از طرف جامعه و دوستان و اطرافیان؟
شخصیت های نمایشی ما خود آدم های به شدت بیماری هستند که راه حلی هم برای درمان خویش ندارند. چطور این مریض الاحوال ها می توانند الگویی برای دیگران باشند؟
چرا برای درمان این معضلات از مقابل آنها در نمی آییم؟ وقتی خود به این مسائل رنگ و بوی شاعرانه می دهیم و آنها را می ستاییم، چطور می خواهیم انتظار داشته باشیم که از سر راهمان کنار بروند و راه سبز زندگی را برایمان باز کنند؟ ما خود خالصانه به بدبختی هایمان چنگ انداخته ایم و هر چه بیشتردر آنها فرو می رویم ، احساس رضایت بیشتری می کنیم.
تئاتر می تواند درمانگر باشد، چنانچه خود بیمار نباشد.
تجربه، دیگر باید ثابت کرده باشد که بیان مستقیم فاجعه به از بین بردن آن کمکی نمی کند. پس از راه دیگری وارد شویم. درمانی غیر مستقیم. درمانی که هر نوع اعتیاد را ، دیدنی و ندیدنی ، ریشه کن کند. درمانی که من را با خودم آشنا کند نه با آنچه که می نمایم.
انسان را آنطور که هست بیان کند، نه آن چیزی که ما از آن ساخته ایم.
تئاتری می تواند راه گشا باشد که در ارتقاء سطح تماشاگر، چه فکری و چه روحی، موثر باشد نه در نزول آن.
پس بیاید درمان را از خود تئاتر شروع کنیم که سخت معتاد است.
کتایون حسین زاده
منبع : تئاتر ما
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست