پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

ظهور آبی و قرمز در تاریکخانه سیاست


ظهور آبی و قرمز در تاریکخانه سیاست
مردم کوچه و خیابان، شاهین را مرکز جریان ضدشاهنشاهی می دانستند. اولین تشکل های غیررسمی و عیان ضدشاهنشاهی جامعه بر روی سکوهای ورزشگاه امجدیه اسکلت بندی شد ؛ سر استانلی راوز رئیس فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) به جوان ایرانی که برای ادامه تحصیل به انگلستان سفر کرده بود، علاقه فراوانی داشت.
عباس شیرخدا در مدت حضورش در انگلیس به دو چیز آنها علاقه مند شد؛ فوتبال و سیاست. همین تمایل بود که بعدها در سال های فقر و فلاکت پس از جنگ جهانی دوم و در سال ۱۳۲۲ منجر به تشکیل تیم فوتبالی به نام شاهین شد. عباس شیرخدا که بعدها به «اکرامی اقدم» تبدیل شد در طول تمام سال های پس از تاسیس شاهین از اینکه استانلی راوز به او علاقه داشت به خود می بالید و در محافل خصوصی خود را فرزند رئیس فیفا می نامید.
طی سال هایی که تیم شاهین تشکیل شد مردم ایران به دلیل آنچه سال ها دخالت در امور سیاسی کشور می دانستند از انگلیسی ها متنفر بودند و شاید به همین دلیل شاهین حرکت بزرگی برای مرد از انگلستان برگشته محسوب می شد. شاهین میان توده مردم قوت می گرفت و برخلاف آنچه در ظاهر می نمود دکتر عباس اکرامی پایگاه دولتی - سیاسی اش را هیچ گاه از دست نداد.
دکتر سمت های مدیرکلی آموزش و پرورش تهران، قائم مقامی سازمان جوانان شیر و خورشید و مشاوری بنیاد خاور نزدیک (که یک موسسه امریکایی بود) را تجربه کرد و حتی پس از شهرت شاهین میان عامه مردم به تقابل با رژیم شاه پهلوی به مقام معاونت وزارت آموزش و پرورش (در دوره وزارت مصطفی درخشش) ارتقا یافت.
در سوی دیگر جوانانی که موسس باشگاه دوچرخه سواران بودند، دو سال پیش از تشکیل باشگاه شاهین، برای تامین مخارج و حمایت غیرمادی تصمیم جالبی گرفته بودند. خاتم، سرودی و پرویز خسروانی، هر سه نظامی بودند و تعلق خاطر به دربار شاهنشاهی داشتند. این تعلق خاطر موجب تغییر نام دوچرخه سواران به تاج شد. در میان این سه نفر، سروان پرویز خسروانی که نقشی هم در کودتای مرداد داشت دارای جاه طلبی بیشتری بود.
خاندان خسروانی جزء ملاکین بزرگ شهرستان محلات بودند و رابطه نزدیکی با دربار داشتند. عطا خسروانی برادر پرویز تا مقام وزارت کار پیش رفت و در حزب ایران نوین به عنوان اولین دبیر حزب انتخاب شد. پرویز خسروانی نیز به سرعت تا درجه سرلشگری ارتقا یافت و حتی به عنوان آجودان شاه انتخاب شد. پرویز خسروانی آنقدر به دربار محمدرضا پهلوی نزدیک شده بود که در ماه های پیش از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ هر ۱۵ روز یک بار به عنوان افسر نگهبان کاخ های شاهنشاهی، مامور به حفظ امنیت دربار می شد. با این حال سروان پرویز خسروانی با خاتم و سرودی سر ناسازگاری گذاشت و اختلاف این سه به جدایی خاتم و سرودی از باشگاه تاج انجامید. این شکاف به تسریع در تشکیل تیم سومی به نام دارایی منجر شد.
اعضای اصلی باشگاه دارایی را تحصیلکردگان مدرسه دارایی تشکیل می دادند. هرچند به لحاظ جایگاه و اقبال عمومی، دارایی هیچ گاه نتوانست به سطح شاهین و حتی تاج برسد اما مردان تاثیرگذار بسیاری از این باشگاه به رأس هرم فوتبال رسیدند. اغلب روسای فدراسیون فوتبال از باشگاه تاج یا دارایی انتخاب می شدند و دقیقاً به همین دلیل هم بود که در برهه یی شاهین به تاج نزدیک می شد و در برخی موارد به دارایی. در داخل باشگاه شاهین نیز دو طیف وجود داشت. دکتر اکرامی به خسروانی و تاج نزدیک شده بود و دکتر برومند (مرد تاثیرگذار باشگاه) با دارایی قرابت داشت.
اما مردم کوچه و خیابان، شاهین را مرکز جریان ضدشاهنشاهی می دانستند. اولین تشکل های غیررسمی و عیان ضدشاهنشاهی جامعه بر روی سکوهای ورزشگاه امجدیه اسکلت بندی شد؛ «شاهین مهد تشکیلات سیاسی ضدرژیم شده بود. اگرچه باشگاه و اداره کنندگانش هیچ نقشی در اداره سکوها نداشتند ولی جریان های سیاسی خودجوش حرکت شان را در کنار سکوها شکل می دادند.» جعفر کاشانی بازیکن آن روزهای تیم شاهین که بعدها به عنوان دیپلمات وزارت امور خارجه به کشورهای انگلستان، آلمان، سوریه و امارات سفر کرد این گونه جریان های سیاسی سکوها را تشریح کرد. این تحرکات آنقدر گسترده شد که در سال ۱۳۴۲ در مراسم افتتاحیه مسابقات قهرمانی کشور (آن روزها مسابقات قهرمانی کشور در تمامی رشته های ورزشی برگزار می شد) در حضور محمدرضا پهلوی سکوها به دو گروه تقسیم شدند.
عده یی فریاد می زدند «شا» و جایگاه مقابل «هین»؛ شا... هین. دیدار افتتاحیه میان تاج - شاهین برگزار می شد. نتیجه نیمه اول ۳ بر صفر به سود شاهین بود. فشار سکوها به حدی افزایش یافت که پهلوی دوم ورزشگاه را ترک و بازی نیمه کاره رها شد.
● عامل انحلال شاهین
بسیاری بر این گمانند که انحلال شاهین در سال ۱۳۴۶ با تحرکات خسروانی و باشگاه تاج و به دلیل رقابت و اختلاف ظاهری این دو باشگاه رخ داد؛ «این دارایی چی ها بودند که شاهین را منحل کردند. پرویز سرودی رئیس وقت فدراسیون فوتبال طی نامه یی درخواست انحلال شاهین را به سازمان تربیت بدنی ابلاغ و قراگوزلو رئیس وقت سازمان ورزش، با این درخواست موافقت کرد.» یکی از مردان آن روز شاهین مدعی این علت است. عده یی معتقدند به همین دلیل هم بود که وقتی تیمسار پرویز خسروانی در سال ۱۳۴۶ به ریاست سازمان تربیت بدنی رسید حکم به انحلال باشگاه های دارایی، تهرانجوان و... داد.
● اختلاف تیمسارها
۱۳۴۷ سال مهمی برای باشگاه هایی بود که مردان رأس آن در جریان اختلافات سیاسی به بی رحمانه ترین شکل همدیگر را مورد حمله قرار می دادند. اختلاف تیمسارهای نزدیک به دربار هر روز بیشتر می شد. تیمسار حجت، تیمسار امجدی، تیمسار اویسی، سپهبد نصیری و حتی هویدا در صف مخالفان خسروانی بودند.
بی شک منشاء اختلافات آنها باشگاه تاج و ورزشی نبود اما این اختلافات به ضعف باشگاه منجر می شد. پرویز خسروانی اگرچه طرفداران پرقدرتی نیز داشت اما گویی زور مخالفانش بیش از موافقانش بود. او پیش تر تیمسار خاتم (فرمانده نیروی هوایی ارتش) و سرهنگ سرودی را نیز از دست داده بود. این اختلاف ها به برکناری خسروانی از ریاست سازمان تربیت بدنی و جایگزینی تیمسار امجدی انجامید. هرچند مخالفان او به پست های نظامی تیمسار نیز رحم نکردند و خسروانی تنها به رئیس مرزبانی بسنده کرد.
این شرایط بیش از هر زمانی پرویز خسروانی را به فکر انداخت تا شرایطی را فراهم کند که حداقل باشگاه تاج را که اهمیتی برابر سازمان تربیت بدنی داشت از دست ندهد. در این زمان او به فکر اهدای باشگاه به دربار شاهنشاهی افتاد. زمانی که او در سودای هبه باشگاه بود، تاج علاوه بر امکاناتی چون کاخ تاج (امروز محل استقرار اداره کل تربیت بدنی استان تهران است)، مجموعه های ورزشی دیهیم، نازی آباد، بانوان (حجاب امروز) و کلوپ تنیس در اغلب شهرهای بزرگ کشور شعبه داشت و همچنین تاج لس آنجلس و تاج ترکیه را نیز به مجموعه بزرگ خود افزوده بود.
این مجموعه بزرگ تر از تصورات خسروانی بود، به همین دلیل بلافاصله نقشه خود را با «علم» وزیر دربار که از حامیان پروپاقرص اش بود، در میان گذاشت. به این ترتیب در تاریخ ۶/۶/ ۱۳۴۷ اساسنامه جدید سازمان ورزشی فرهنگی تاج به تصویب شورای عالی باشگاه تاج رسید که متشکل بود از وزیر دربار، وزرای کشور، آموزش و پرورش، مدیرعامل شرکت نفت، شهردار تهران، رئیس سازمان تربیت بدنی، موسس باشگاه و دو نفر دیگر از مدیران کشور. تدبیر پرویز خسروانی طی نامه یی در تاریخ ۲۸/۶/۴۷ به کارتابل مخصوص شاه سنجاق شد و رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی طی نامه یی با شماره ۴۲۵۴/۳/۷/۴۷ پاسخ محمدرضا پهلوی را به خسروانی ابلاغ کرد.
در این نامه آمده بود؛ «تیمسار سرلشگر خسروانی، موسس و رئیس هیات مدیره سازمان ورزشی و فرهنگی تاج» سپس اضافه شده بود بازگشت به نامه شماره ۸۷۰ مورخ ۲۸/۶/۴۷ اساسنامه جدید سازمان ورزشی و فرهنگی تاج منظم به فتوکپی صورتجلسه مجمع عمومی فوق العاده آن سازمان دایر به تصویب اساسنامه مزبور به دربار رسیده و آنگاه با ادبیات سلطنتی آن زمان موافقت شاه اعلام شده و آمده بود «خواهشمند است مقرر دارند پس از ثبت اساسنامه و انجام تشریفات قانونی مراتب را گزارش دهند.» پرویز خسروانی از سیاست انحلال باشگاه واهمه داشت.
سیاستی که پیش تر قراگوزلو و سرودی در سال ۱۳۴۶ در مورد شاهین امتحانش کردند و خود در سال ۱۳۴۷، دارایی، تهرانجوان، شعاع و... را با همین سیاست منحل کرده بود. دقیقاً به همین دلیل هم او ماده ۳۲ اساسنامه را چنین تنظیم کرد؛ «سازمان تاج، چه در زمان حیات و چه بعد از فوت موسس قابل انحلال نیست ولی در صورت بروز حوادث غیرمترقبه به نحوی که ادامه فعالیت وجود نداشته باشد توسط رای شورای عالی سازمان تاج، منحل می شود...» براساس این ماده هیچ یک از رقبای سیاسی او قادر به اعمال نفوذ در تاج نبودند. او حتی فکر پس از انحلال را هم کرده بود. تمام اموال و امکانات باشگاه تاج به سازمان ورزش هبه می شد.
● از ارتش امریکا تا پرسپولیس
علی پسر شیخ محمد اولین دادستان رضاشاه پهلوی بود. جلال، مهدی، حسین و علی پسران شیخ محمد عبده بودند. جلال سال ها نماینده ایران در سازمان ملل بود و بعدها به مدت چهار سال به عنوان نماینده سازمان ملل در گینه بیسائو مشغول به فعالیت شد. علی هم مدت ها در امریکا زندگی کرد و سیتی زن امریکا شد. او در سال های جوانی به صورت حرفه یی به بوکس مشغول بود و در سال های ۱۹۵۰ و ۱۹۵۲ قهرمان بوکس واشنگتن بود. او در سال ۱۹۵۳ به ریاست امور ورزش ارتش امریکا منصوب شد و تا سال ۱۹۵۵ در این سمت مشغول بود.
او سال ۱۳۳۲ پس از کودتای ۲۸ مرداد به ایران بازگشت و شرکت سهامی CRC را تاسیس کرد. دیگر سهامدار عمده این شرکت محمد خاتم بود. کسی که یک دهه پیش از آن به دلیل اختلاف با پرویز خسروانی از باشگاه تاج جدا شد و جزء دشمنان قسم خورده وی محسوب می شد. ارتشبد محمد خاتم که خلبان شخصی شاه در سال ۱۳۳۲ بود، بعدها و پس از ازدواج با فاطمه پهلوی خواهر محمدرضا به سمت فرمانده نیروی هوایی ارتش منصوب شد. به این ترتیب فاطمه پهلوی نیز یکی از سهامداران شاخص CRC بود؛ شرکتی که بولینگ عبده را در سال ۱۳۳۵ به جهت حضور چشمگیر امریکایی ها تاسیس کرد. در سال ۱۳۴۳ باشگاه پرسپولیس توسط عبده تاسیس و در رشته های والیبال، بسکتبال و بولینگ فعال شد. بعدها تیم فوتبال نیز به این مجموعه اضافه شد. تیم فوتبال پرسپولیس تا سال ۱۳۴۷ (یک سال پس از انحلال شاهین) در لیگ دسته سوم باشگاه های تهران حضور داشت.
در این سال در پی مذاکره پرویز دهداری با علی عبده بازیکنان سابق شاهین، همگی به پرسپولیس پیوستند. جعفر کاشانی در مورد این تصمیم معتقد است؛ «قرار بود من، کلانی و بهزادی به پاس برویم. من به عقاب رفتم ولی همه نقل و انتقالات دوستان به تیم های مختلف نیمه کاره ماند. به اعتقاد من رژیم وقت فشار آورد که همه یکجا جمع شوند.» و کجا بهتر از پرسپولیس که دیگر حتی ظاهر ضدرژیم شاهنشاهی را با خود نداشت. البته طرفداران شاهین به جهت حضور بازیکنان شاهین در پرسپولیس به این تیم سرخپوش گرایش پیدا کردند و تا سال ۱۳۵۷، سکوهای پرسپولیس، کمابیش جایگاه مخالفان شاه محسوب می شد. حدود یک سال بعد محمود خیامی بود که پیکان را با بازیکنان پرسپولیس راه اندازی کرد. این اتفاق دو سال پس از تولید پیکان در ایران رخ داد. خیامی مالک ایران ناسیونال (ایران خودرو امروز)، بانک صنعت و معدن و فروشگاه های زنجیره یی کوروش بود.
او در سال ۴۱ کارخانه ایران ناسیونال را تاسیس کرد. روابط خارج از ورزش عبده و خیامی منجر به کوچ یک ساله پرسپولیسی ها به پیکان شد اما آنها سال ۱۳۴۹ به پرسپولیس بازگشتند. اما عبده، خاتم و فاطمه پهلوی رابطه دوستانه یی خارج از فوتبال و در دنیای سیاست و قدرت با خسروانی نداشتند. پس از آنکه در سال ۱۳۵۱، علی عبده با اعلام حرفه یی شدن باشگاه پرسپولیس، تیم اصلی را از مسابقات خارج و تنها به دیدار با تیم های مطرح خارجی بسنده کرد. پرویز خسروانی که از شرایط به وجود آمده بسیار خشمگین شده بود در نامه یی به کامبیز آتابای آجودان شاه و رئیس فدراسیون فوتبال نامه یی در جهت تخریب این حرکت نوشت. جمله شاخص این نامه چنین به تحریر درآمد؛ «تو نمی دانی زمانی که رئیس سازمان تربیت بدنی بودم از دست عبده و دار و دسته اش چه ها کشیدم.» این جمله حکایت از اختلاف فاز دو قدرت نظامی - سیاسی در میدان ورزش دارد. در طول این سال ها خسروانی دیگر قدرت سابق را نداشت و این عبده بود که برخلاف همتای تاجی اش نزد مسوولان وقت مملکت ارزشمند بود.
همین روابط سیاسی خارج از میدان بود که منجر به دستور رئیس وقت فدراسیون مبنی بر حضور پرسپولیس در لیگ دسته اول شد. برخلاف آنچه روی سکوها به شکل مبارزه های سیاسی - ورزشی جریان داشت، اما عبده نزد خانواده شاه محبوبیت خاصی داشت، چنانچه افتتاح طبقه دوم بولینگ عبده توسط شخص محمدرضا و فرح دیبا انجام شد. البته روزگار خوش سیاسی عبده هم چندان دوام نداشت. اوپس از مرگ محمد خاتم در سال ۱۳۵۴ در اثر سقوط هواپیما با فاطمه پهلوی اختلاف پیدا کرد. این اختلاف به مشکلات مالی از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ منجر شد اما وقتی همه به این اختلاف پی بردند که تاسیسات بولینگ عبده در سال ۱۳۵۶ دچار حریق شد. بسیاری همچنان معتقدند آتش سوزی کار عوامل فاطمه پهلوی بوده زیرا پس از این اتفاق شرکت بیمه کلیه سهام فاطمه پهلوی را به عنوان خسارت پرداخت و علی عبده بی نصیب ماند.
● تسخیر دوباره تاج
پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ باشگاه تاج که سمبل حکومت محسوب می شد، جزء اولین مکان هایی بود که توسط کمیته انقلاب تسخیر شد. ۲۸ بهمن ۱۳۵۷ پس از تسخیر کاخ تاج، این باشگاه و اماکن آن ملی اعلام شد. جلالی که مدتی پیش از انقلاب به عنوان مدیر داخلی مجموعه انتخاب شده بود به فعالیت خود تا چند ماه پس از این اتفاق ادامه داد.
در این زمان فردی به نام میرزایی که ورزشکاربود و داعیه نامزدی ریاست جمهوری نیز داشت همراه دوستانش وارد باشگاه مرکزی شدند و آن را اشغال کردند. با این حال این مرحله نیز مدت زیادی به طول نینجامید و چند ماه بعد، وقتی شاه حسینی به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی منصوب شد با حکمی عنایت آتشی را به عنوان سرپرست مجموعه کاخ تاج معرفی کرد و آنجا را از میرزایی بازپس گرفت. تاج تا سال ۱۳۵۸ با همین نام باقی ماند.
در این سال به دلیل برگزاری اولین دوره مسابقات فوتبال پس از انقلاب با نام «شهید اسپندی» بازیکنان سابق تاج دور هم جمع شدند تا با همین نام در مسابقات شرکت کنند اما پاسخ مسوولان برگزاری مسابقات این جمله بود؛ «شما باشگاه نیستید و مجموعه ورزشی محسوب می شوید. مگر امجدیه تیم دارد که شما داشته باشید.» همین جمله باعث شد آتشی به فکر تغییر نام تاج بیفتد.
آتشی و جلالی به سراغ دهداری رفتند تا فوتبال آنها را سازماندهی کند؛ «من آدم مناسبی برای این کار نیستم، چون پیراهن این باشگاه را نپوشیده ام.» کردنوری - یک تاجی سابق - آن روز مسوولیت نشر اسکناس بانک مرکزی را داشت. کردنوری بخش فوتبال را بر عهده گرفت. عنایت آتشی که رابطه نزدیکی با رئیس وقت سازمان ورزش داشت چند نام برای تغییر تاج پیشنهاد کرد؛ «آزادی، استقلال و...». نتیجه اش «استقلال» بود.
● تیم فوتبال شهید چمران
پرسپولیس نیز وضعیت مشابهی داشت. پس از انقلاب مرحوم عزیزی و فرامرز امینیان به طور موقت از سوی سازمان ورزش مامور هدایت پرسپولیس شدند. پس از تاسیس بنیاد مستضعفان، بولینگ عبده نیز مصادره شد و اموال آن در اختیار این بنیاد قرار گرفت. تیم و باشگاه پرسپولیس هم جزء همین اموال بود. پس از شهادت دکتر چمران در خردادماه ۱۳۶۰، مسوولان بنیاد نام بولینگ عبده را به مجموعه ورزشی شهید چمران تغییر دادند. قرار شد نام پرسپولیس نیز به شهید چمران تغییر پیدا کند که این کار مسوولان بنیاد با مقاومت بازیکنان مواجه شد. آنها به نشانه اعتراض به این تصمیم سیاسی مسوولان بنیاد مقابل هما بازی نکردند و ۳- صفر بازنده شدند.
تغییر نام پرسپولیس تا سال ۱۳۶۵ اتفاق نیفتاد. در این سال عزم مسوولان بنیاد به تغییر نام این باشگاه بود. باز هم نام «آزادی» به میان آمد اما پرسپولیسی ها روی نام پیروزی تاکید کردند و این گونه نام پرسپولیس به پیروزی تغییر یافت. در طول دهه ۶۰ شمسی، پرسپولیسی ها بیش از رقیب درگیر جریانات سیاسی بودند. محمد دادکان در ۲۷ سالگی فوتبال را کنار گذاشت تا با ادامه تحصیل آماده ریاست سازمان تربیت بدنی شود. محمدحسن انصاری فرد برادر کوچک تر مدیرعامل باشگاه بود و هر دو در جریان های سیاسی حضور داشتند و ... در طول این دهه بارها تقابل فوتبال و سیاست منجر به تحریک تماشاگران و سکوها شد.
● استقلالی شدن پس از یک تماس
اولین جرقه ورود سیاسیون و سیاست - به طور عام - به باشگاه استقلال سال ۱۳۶۹ زده شد. جایی که علی آقامحمدی - عضو شورای پول بانک مرکزی - برای کمک به دوست و همکارش - کردنوری مدیر باشگاه - برای دریافت کمک با دکتر غفوری فرد تماس گرفت؛ «مگه شما هم آبی هستید؟»، «نه، دوستم مدیر باشگاه استقلال است.» یک قرار ملاقات منجر شد به حکمی از سوی دکتر غفوری فرد برای علی آقامحمدی؛ «قرار نبود این طور شود. قرار بود آقامحمدی برای استقلال ملاقات کند ولی با حکم ریاست باشگاه بازگشت.» کردنوری هنوز هم از این برخورد سیاسی متعجب است. علی آقامحمدی اهداف بلندپروازانه یی برای باشگاه استقلال داشت.
او پس از ورود فهرست بلندبالایی از نمایندگان مجلس و سیاستمداران شاخص برای استقلال تهیه کرد. در فهرست او به نام هایی چون احمد مسجدجامعی ، مجید قاسمی رئیس کل وقت بانک مرکزی (به عنوان مشاور اقتصادی و کمیته بسکتبال)، منوچهری مدیرعامل وقت بانک ملت (به عنوان مسوول ساختمان های شهرستان ها) برمی خوریم.
کردنوری خاطره جالبی از این فهرست دارد؛ «مجید قاسمی می گفت به من پیشنهاد مشاور داده اند در حالی که یکی از مدیران من مدیرعامل کل باشگاه بوده. من را به عنوان رئیس کمیته بسکتبال گذاشته اند در حالی که تنها شباهت من به بسکتبالیست ها فقط قد بلندم است.» اما این شرایط دوام چندانی نیافت. پس از مشکلات مالی اولیه، قرار شد وزارت کشاورزی وارد ماجرا شود. از اینجا بود که ایروانی هم وارد بازی شد. مردی که روزی وزیر امور اقتصادی و دارایی بود و در آن سال ها قائم مقام وزارت کشاورزی بود. ورود او به تکمیل جمع همدانی ها انجامید، چه پیشتر میرولد، آقامحمدی و اولیایی نیز به استقلال آمده بودند.
● جناح بندی پرسپولیس و استقلال در دهه ۷۰
در سوی دیگر پرسپولیس در سال ۱۳۷۲ به اصرار دکتر غفوری فرد به مردی از کابینه دولت هاشمی رفسنجانی سپرده شد. حسین محلوجی وزیر معادن و فلزات وقت تیم خود را به امیر عابدینی سپرد. مردی که روزگاری در کنار پرسپولیسی های کوچ کرده به پیکان بازی می کرد آن روزها مسوولیت مهمی در وزارت معادن داشت ولی کسی از فوتبالی ها سابقه او را به یاد نداشت.
مردی که مدت ها در امریکا زندگی کرد و پیش تر از آن استانداری، قائم مقام وزارت کشور و مشاور وزیر را تجربه کرده بود، هر چند سابقه ورزشی داشت اما بخشی از طیفی محسوب می شد که اوایل دهه هفتاد با تفکرات دکتر غفوری فرد (رئیس وقت سازمان تربیت بدنی) وارد ورزش شدند. جناح بندی های سیاسی دو باشگاه مطرح پایتخت تا دوم خرداد ۱۳۷۶ تقریباً نامشخص بود. در ظاهر پرسپولیس با حضور چهره هایی که به طیف چپ سیاسی کشور تمایل داشتند، به آن سو گرایش داشت و در سوی دیگر در استقلال چهره های متمایل به راست بیشتر به چشم می خوردند.
ایروانی، آقامحمدی و میرولد حتی امروز هم به راست گرایش دارند، اما در جریان انتخابات هفتم ریاست جمهوری موضع گیری های هر دو باشگاه با آنچه در ظاهر مشخص بود تفاوت داشت.باشگاه استقلال در نامه یی سرگشاده که به امضای بازیکنان، مربیان و مدیرعامل باشگاه (علی فتح الله زاده) رسیده بود از کاندیدای جناح چپ حمایت کرده بود که این با مشی سیاسی اکثریت اعضای هیات مدیره استقلال در تناقض بود. از سوی دیگر و شاید جالب تر، موضع گیری باشگاه پرسپولیس بود. امیر عابدینی و بازیکنان پرسپولیس از کاندیدای جناح راست علی اکبر ناطق نوری حمایت کردند.
عابدینی و چهره غالب اعضای هیات مدیره پرسپولیس به چپ بیشتر تمایل داشتند اما این کار با علامت تعجب بزرگی همراه شد. امیر عابدینی در مورد این تصمیم هنوز هم پافشاری می کند؛ «بحث من این نبود که خاتمی چپ و ناطق نوری راست است. در حقیقت من با ناطق نوری زمانی که وزیر کشور بود کار کرده بودم و به توانمندی هایش اعتقاد داشتم. ضمن اینکه معتقد بودم ناطق در جهت جریان های موازی حکومت بود و می توانست عملکرد بهتری داشته باشد. به همین خاطر بچه های تیم را جمع کردم. در آنجا برایشان توضیح دادم که خاتمی شخصیت بزرگ و توانمندی است اما من نمی شناسمش. با این حال محسنات ناطق نوری را برایشان توضیح دادم.» او نظر اعضای هیات مدیره را این گونه تشریح می کند؛ «من نظر خودم را می گفتم و در آنجا یک رای داشتم. این مساله را با مهندس محلوجی و جمالی در میان گذاشتم. آنها مخالفت نکردند. آنها هم به ناطق اعتقاد داشتند.»
● وزیر مغموم آقای رئیس جمهور
با اعلام نتایج انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶، تیم سیاسی پرسپولیس بازنده بود. امیر عابدینی تصمیم گیری براساس سیاست روز را همچنان مردود می داند. او بعدها گفت؛ «من چپ میرحسین موسوی هستم. در آن انتخابات هم به ناطق اعتقاد داشتم.
اگر قرار بود به سمت کسی بچرخم که مسوولیت می داد باید بگویم من در فهرست آقای خاتمی در جمع وزرای پیشنهادی اش بودم اما در فهرست ناطق نوری جایگاه تعیین شده یی نداشتم. پس من به خاطر مسوولیت این کار را نکردم.» او حتی امروز هم انشقاق سیاسی دو باشگاه پرسپولیس و استقلال در دهه ۷۰ را قابل طرح نمی داند؛ «همگی ما در دولت مهندس موسوی مسوولیت داشتیم. من و میرولد استاندار بودیم. ایروانی وزیر اقتصاد بود. مهندس محلوجی قائم مقام وزارت صنایع بود و...» این دو باشگاه پس از آن تا به امروز به صورت علنی و مثل آنچه در خرداد ۷۶ اتفاق افتاد موضع گیری سیاسی نکردند.
● سکوهایی بدون بار سیاسی
۲۰ تیرماه ۱۳۷۸. فوتبال ابزار بسیار مناسبی برای آرام نشان دادن جامعه ایرانی بود. دو روز از اتفاقات ۱۸ تیر می گذشت و التهاب همچنان در خیابان ها دیده می شد. تلویزیون های ایرانی خارج از کشور در حرکتی هماهنگ در تلاش بودند با تحریک تماشاگران بی شمار فوتبال، جمعیت ۱۰۰ هزار نفری را به خیابان ها بکشانند اما این دیدار که با نتیجه ۱-۲ به سود پرسپولیس خاتمه یافت یکی از آرام ترین داربی ها بود. ۲۳ خردادماه ۱۳۸۲ هم شرایط مشابهی رقم خورد. در سالگرد ۱۸ تیر هم شورای تامین مخالف برگزاری رقابت بود اما دیدار در کمال آرامش برگزار شد و با نتیجه ۲ - صفر به سود پرسپولیس خاتمه یافت تا مشخص شود سکوهای ورزشگاه آزادی دیگر بار سیاسی ندارد. در طول ۹۰ دقیقه بازی حتی یک شعار سیاسی هم شنیده نشد.
● لابی های قدرت مدیریتی
۲۸ اسفند ۱۳۸۰ مصادف شد با خاتمه جنگ مدیریتی باشگاه پرسپولیس. محلوجی، زم و سازمان تربیت بدنی با استفاده از تمامی ابزارهای قدرت و سیاسی برای تصاحب امتیاز باشگاه وارد عمل شدند. مساله حتی به رئیس جمهوری نیز رسید و او تاکید کرد که مالکیت پرسپولیس و استقلال خصوصی نبوده و همچنان دولتی است. هر چند تا امروز هم طرفین درگیری معتقدند با اعمال زور و لابی های سیاسی حکم به سود دولت اعلام شده است. پس از آن مهرعلیزاده در ترکیب هر دو هیات مدیره (مخصوصاً پرسپولیس)، تلاش کرد از نیروهای متمایل به چپ استفاده کند.
● شهرداری و پرسپولیس
انتخاب شهردار پس از انتخابات شورای شهر سوم محمل یک توافق سیاسی و هبه ورزشی بود. جایی که دو یار قدیمی محمود احمدی نژاد پس از نزدیک به ۱۶ ماه فاصله گرفتن از او و پس از انتخابات شورای سوم شهر دور یک میز نشستند و توافق کردند پس از انتخاب شهردار باشگاه پرسپولیس در اختیار آنان قرار گیرد.
امیر حسین ناصری
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید