پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

حقوق‌ بشر


حقوق‌ بشر
ابعاد وجودی‌ انسان‌ سه‌ بعد جسم‌، نفس‌ و عقل‌است‌ و در جهان‌ هستی‌ دو نوع‌ وجود مادی‌ ومجرد از ماده‌ داریم‌. دانش‌ حقوق‌ در جهان‌ مادی‌به‌ فعلها و ترك‌ فعلها و به‌ وقایع‌ حقوقی‌ مانندولادت‌، فوت‌ و... و در جهان‌ مجرد از ماده‌ به‌اراده‌ كه‌ فعل‌ نفس‌ است‌ جهت‌ قانونمندی‌ گفتار ورفتار انسان‌ تعلق‌ پیدا می‌كند و عقل‌ بعنوان‌ بعدوجودی‌ دیگر انسان‌ داده‌های‌ حس‌ و نفس‌ راتجزیه‌ و تحلیل‌ می‌كند سپس‌ مختصات‌ شناخت‌حسی‌ و دریافت‌ وجدانی‌ را حذف‌ می‌كند و باشناخت‌ كلی‌ قابل‌ صدق‌ بر كثیرین‌ و غیر قابل‌استثناء معرفتی‌ عقلی‌ به‌ انسان‌ می‌دهد و این‌معرفت‌ عقلی‌ به‌ صورت‌ معقول‌ اولی‌ یا معقول‌ثانوی‌ (فلسفی‌ یا منطقی‌) درعقل‌ انسان‌ شكل‌می‌گیرد.
● گزاره‌های‌ بنیادین‌
معارف‌ علم‌ حقوق‌ نیز از تحلیل‌ پیش‌ گفته‌ شناخت‌انسان‌ خارج‌ نیست‌ بنابراین‌ آنچه‌ كه‌ به‌ اراده‌ انسان‌و وقایع‌ حقوقی‌ بازگشت‌ می‌كند مربوط به‌ معقول‌اولی‌ است‌ اما آنچه‌ كه‌ به‌ امور نفس‌ الامری‌واعتباری‌ بازگشت‌ می‌كند معقول‌ ثانی‌ است‌. حال‌این‌ پرسش‌ مطرح‌ است‌، عقل‌ كه‌ بعد مدرك‌ انسان‌است‌ در حوزه‌ نظر و عمل‌ كدام‌ گزاره‌ بنیادین‌ رابه‌ عنوان‌ پایه‌ شناخت‌ نظری‌ در حوزه‌ علوم‌ وكدام‌ گزاره‌ بنیادین‌ را به‌ عنوان‌ پایه‌ شناخت‌ عملی‌در حوزه‌ اعمال‌ و رفتار درك‌ می‌كند كه‌ هیچ‌قضیه‌ و گزاره‌ ای قبل‌ از آنها قابل‌ تصور نیست‌ مگرآنكه‌ گزاره‌ بنیادین‌ قبل‌ از آنها پذیرفته‌ شده‌ باشد.به‌ بیانی‌ دیگر وقتی‌ شما خبری‌ به‌ مخاطب‌ خودمی‌دهید كه‌ هوا سرد است‌ و او این‌ خبر رامی‌شنود و می‌پذیرد یك‌ توافق‌ ضمنی‌ قبلی‌ فیمابین‌ هست‌ كه‌ بر اساس‌ آن‌ توافق‌ درك‌ شده‌توسط عقل‌ نظری‌ مخاطب خبر شما را می‌پذیرید و نفی‌ منفی‌ بودن‌ جمله‌خبری‌ می‌كند. حال‌ پرسش‌ این‌ است‌ آن‌ قضیه‌بنیادین‌ چیست‌ كه‌ همه‌ كسانیكه‌ عقل‌ دارند لاجرم‌آن‌ قضیه‌ را می‌پذیرند؟
برای‌ پاسخ‌ به‌ این‌ پرسش‌ و همچنین‌ پرسش‌مربوط به‌ حوزه‌ عمل‌ كه‌ چرا یك‌ فعل‌ یا ترك‌ فعل‌بر انسان‌ ضرورت‌ دارد به‌ دو گزاره‌ بنیادین‌ عقل‌نظر ی‌ و عقل‌ عملی‌ بر می‌گردیم‌.
● گزاره‌ بنیادین‌ عقل‌ نظری
انسان‌ برای‌ انجام‌ هر تصمیم‌ و كاری‌ لازم‌ است‌ابتدا معرفت‌ داشته‌ باشد درست‌ یا غلط بودن‌معرفت‌ را كار نداریم‌ و روی‌ آن‌ ارزش‌ گذاری‌نمی‌كنیم‌ بلكه‌ اصل‌ معرفت‌ را مورد تحلیل‌ وبررسی‌ قرار می‌دهیم‌ اصل‌ دانستن‌ و معرفت‌مربوط به‌ حوزه‌ عقل‌ نظری‌ است‌ كه‌ انسان‌ ازطریق‌ حس‌ یا نفس‌ (وجدان‌) تولید معرف- می کند و سپس عقل نظری با تجزیه وتحلیل به معرف- وسیع وعمیق می رسد اما نكته‌ مهم‌ این‌ است‌ كه‌ عقل‌ نظری‌ در رتبه‌ فهم‌معارف‌ كدام‌ معرفت‌ تصدیقی‌ را مقدم‌ بر سایرمعارف‌ در تمام‌ حوزه‌های‌ علوم‌ میداند و چرا؟
عقل‌ ابتدا از طریق‌ تصور مفاهیم‌ به‌ تصدیق‌می‌رسد یعنی‌ از مفرد و كلمه‌ به‌ تركیب‌ و جمله‌می‌رسد. گفتیم‌ بدیهی‌ترین‌ مفهوم‌ تصور مفهوم‌وجود (بودن‌) است‌ كه‌ درك‌ هر چیز فرع‌ درك‌هستی‌ است‌ كه‌ به‌طور ضمنی‌ در درك‌ اشیاء دیگرمستتر است‌ عقل‌ نظری‌ با درك‌ مفهوم‌ بودن‌،چنین‌ می‌فهمد و می‌یابد كه‌ مفهوم‌ بودن‌ با نبودن‌تحت‌ یك‌ شرایط با هم‌ جمع‌ نمی‌شوند و به‌اصطلاح‌ اهل‌ منطق‌ و فلسفه‌ اجتماع‌ دو نقیض‌محال‌ عقلی‌ است‌ با اندكی‌ تامل‌ به‌ خوبی‌ درك‌می‌كنید كه‌ هیچ‌ قضیه‌ یا گزاره‌ای‌ نمی‌توانید ارائه‌دهید مگر اینكه‌ در رتبه‌ قبل‌ آن‌ بین‌ شما ومخاطبان‌ این‌ گزاره‌ بنیادین‌ پذیرفته‌ شده‌ باشد كه‌اجتماع‌ دو نقیض‌ محال‌ است‌ آنگاه‌ در این‌صورت‌ مخاطب‌ شما كه‌ نفی‌ طرف‌ منفی‌ گزاره‌تان‌را بر پایه‌ عقل‌ نظری‌ درك‌ می‌كند از شمامی‌پذیرد كه‌ شما قائل‌ و معتقد به‌ این‌ هستید كه‌ هواسرد است‌ زیرا اگر مبنا و پایه‌ كه‌ اجتماع‌ نقیضین‌محال‌ است‌، مفروض‌ طرفین‌ نباشد مخاطب‌علیرغم‌ صراحت‌ شما می‌گوید شما معتقد هستیدهوا سرد نیست‌ چون‌ اجتماع‌ دو نقیض‌ كه‌ محال‌پذیرفته‌ نشده‌ بود در حالیكه‌ این‌ ادعا درست‌نیست‌.
بنابراین‌ تمام‌ عقل‌ داران‌ جهان‌ این‌ اصل‌ عقلی‌ رادر حوزه‌ نظر و تئوری‌ می‌پذیرند كه‌ اجتماع‌نقیضین‌ محال‌ است‌ یعنی‌ یك‌ چیز نمی‌شود كه‌ درشرایط واحد هم‌ باشد و هم‌ نباشد و این‌ اصل‌ به‌قدری‌ بدیهی‌ است‌ كه‌ نمی‌شود هیچ‌ برهانی‌برآن‌ اقامه‌ كرد زیرا برای‌ هر برهانی‌ باید قضیه‌ای‌متفرع‌ برپذیرش‌ گزاره‌ بنیادین‌ «اجتماع‌ دونقیضین‌ محال‌ است‌» ارائه‌ داد.
● گزاره‌ بنیادین‌ عقل‌ عملی‌
بعد از شناخت‌ گزاره‌ بنیادین‌ عقل‌ نظری‌ به‌ گزاره‌بنیادین‌ عقل‌ عملی‌ می‌پردازیم‌ كه‌ مربوط به حوزه‌ عمل‌(گفتارها و فعلها و ترك‌ فعلها) می‌شود یعنی‌انسان‌ ابتدا یك‌ گزاره‌ بنیادین‌ در ذهن‌ خود برای‌حوزه‌ عمل‌ و اجراء در دنیای‌ خارج‌ تصویر كرده‌است‌ و آن‌ را پذیرفته‌ است‌ و براساس‌ آن‌ گزاره‌بنیادین‌ تمام‌ معارف‌ خود را در حوزه‌ عمل‌ اجرا‌ می‌كند و سپس‌ طبق‌ آن‌ عملکرد دنیای خود را می سازد. یعنی‌ انسان‌ آنگونه‌ عمل‌ می‌كند كه‌می‌اندیشد و آنگونه‌ می‌اندیشد كه‌ مبنای‌ اندیشه‌خود را در اساس‌ و بنیان‌ پذیرفته‌ باشد. عقل‌ عملی‌همواره‌ بعد از داده‌های‌ عقل‌ نظری‌ به‌ اندیشه‌ وتفكر می‌پردازد یعنی‌ ابتدا حوزه‌ فكر و دانستن‌انسان‌ تامین‌ می‌شود سپس‌ عقل‌ انسان‌ او را به‌ فعل‌یا ترك‌ فعلی‌ فرمان‌ می‌دهد و بدون‌ شناخت‌نظری‌ هرگز انسان‌ اقدام‌ عملی‌ نخواهد كرد و درجای‌ خودش‌ متوقف‌ خواهد ماند چنانچه‌ انسان‌در حوزه‌ معرفت‌ و عقل‌ نظری‌ به‌ ذات‌ ربوبی‌توحیدی‌ برسد و جهان‌ هستی‌ را معلول‌ اوبداند و هستی‌ را از وجود او ناشی‌ بداند برای‌ آن‌وجود به‌ معرفت‌ اوصافی‌ می‌رسد كه‌ هیچ‌ نمونه‌ ومشابهی‌ در عالم‌ هستی‌ نیست‌ مثل‌ اینكه‌ آن‌ ذات‌محیی‌، ممیت‌، حكیم‌، منعم‌، قادر، بصیر و علیم‌است‌. اگر چنین‌ معارفی‌ را انسان‌ در حوزه‌ عقل‌نظری‌ نسبت‌ به‌ ذات‌ واجب‌ الوجود ربوبی‌ علم پیداكند عقل‌ عملی‌ انسان‌ درك‌ می‌كند كه‌ ذات‌ منعم‌حكیم‌ عاقل‌ قادر و... حق‌ اطاعت‌ و پیروی‌ انسان‌از او را دارد یعنی‌ انسان‌ تحت‌ شرایط تعریف‌ شده‌موظف‌ و مكلف‌ است‌ از ذات‌ منعم‌ حكیم‌، محیی‌ممیت‌، خالق‌ و رزاق‌ و... اطاعت‌ و پیروی‌ كند وقانونمندی‌ شخص‌ و اجتماعی‌ خود را بر پایه‌خرسندی‌ او قرار دهد بنابراین‌ پایه‌ قانونمندی‌انسان‌ مدرك‌ (به‌ ضم‌ میم‌ و فتح‌ راه ‌) عقل‌ عملی‌ اس- که از امور نفس‌ الامری‌ است‌ و معقول‌ ثانی‌ است‌ واز آن‌ تعبیر به‌ حق‌ الطاعه‌ الهی‌ و تكلیف‌ العبودیه‌انسانی‌ می‌كنیم‌ حق‌ الطاعه‌ الهی‌ امری‌ اعتباری‌نیست‌ كه‌ به‌ اعتبار نفسانی‌ تحقق‌ پیدا كند بلكه‌ ازامور نفس‌ الامری‌ است‌ كه‌ توسط عقل‌ عملی‌ بعداز داده‌های‌ عقل‌ نظری‌ درك‌ می‌شود.
منبع : خانواده سبز