ماریای فالگیر

الان بیروتم . لبنانی ها آدم های بامزه ای هستند . قرار است جنوب بیروت زلزله ای بیاید ۷ ریشتری ! اینجور که منابع خبری اسراییلی ها می گویند و همین امروز صبح هم یک ۵/۳ ریشتری آمداما کک مردم هم نگزید.
اهالی این سرزمین زیتون و زیبایی(که تا حالا همچین زیبایی که می گفتن اینجا ندیدیم)صبح که بلند می شوند نمی دانند جنگ است یا صلح.معلوم نیست امروز سوییس خاورمیانه اند یا بغداد یا هرات.معلوم نیست صبح که از در بیرون می زنند عمودی بر می گردندیا افقی .تمام دردهای تاریخی شان را هم با قلیان تسکین می دهند.اینجا قلیان از نان شب واجب تر است.ببین!یک جورهایی هم شبیه ما هستند.مدام بوق می زنند.برای عروسی و عزا و تشکر و دعوا و خداحافظی و...شب ها قبل از شام در مهمانی های خانوادگیشان آقایان در جمع از مشکلات جامعه بشری می گویند و وقتی شام را خوردند در جمع خصوصی مردانه از خاظرات سفر به آنتالیا پچ پچ می کنند!
راستی اینجا بازار فالگیر ها هم داغ بود.همین امروز رفتیم پیش ماریا...پیش فالگیر پیر بیروتی که یک کمی هم چاخان می کند.ماریا نه داستایوفسکی خوانده بود نه جبران خلیل جبران.ماریا هم نمی دانست فردا جنگ است یا صلح....


کامران نجف زاده

منبع : عصر ایران