شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دو تجربه راهبردی نفت ملی و انرژی هسته‌ای


دو تجربه راهبردی نفت ملی و انرژی هسته‌ای
این روزها در رسانه‌ها و مطبوعات مطرح می‌شود كه فناوری هسته‌ای با ملی‌شدن نفت قابل مقایسه بوده و حتی تجربهٔ هسته‌ای را از ملی‌شدن نیز بالاتر می‌بینند. برای دستیابی به ملی‌شدن نفت، تجربه‌ای رخ داد و برای دستیابی به انرژی اتمی تجربه‌ای دیگر. اگرچه هر دو حق مسلم ملت ایران بوده و هست، اما آنچه مهم است مكانیسم دستیابی به این حق مسلم ـ با كمترین هزینه اجتماعی ـ است. با توجه به موانع داخلی و خارجی كه بر سر راه این حق مسلم قرار گرفته، چه باید كرد؟
● تجربه ملی‌شدن نفت
ابتدا به تجربه راهبردی ملی‌شدن نفت می‌پردازیم و طراحی جالبی كه مرحوم دكترمصدق داشت، همه می‌دانیم كه ایران مالك نفت و دیگر منابع زیرزمینی خود بود، ولی براساس قراردادی بین ایران و شركت نفت ایران و انگلیس، این‌گونه شد كه ایران مالك نفت خود نبوده و تنها بخشی از درآمد این شركت به ایران واگذار می‌شد كه بسیار ناچیز بود و به نهضت ملی و استیفای حقوق ایران انجامید. درنهایت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹، قانون ملی شدن نفت به تصویب مجلس سنا و امضای شاه رسید. این امر موجب شد همزمان با نوروز، مردم به جشن و پایكوبی بپردازند. مرحوم مصدق در مكانیسم دستیابی به نفت ملی و اجرای قانون ملی‌شدن نفت به نكات راهبردی مهمی توجه داشت كه در پی می‌آید:
۱) مصدق نمی‌خواست ملت ایران با ملت انگلیس، دولت ایران با دولت انگلیس، ناسیونالیزم ایرانی در برابر ناسیونالیزم انگلیس و غرورملی ایرانیان در برابر غرور ملی انگلیسی‌ها قرار بگیرد. او در آن مرحله پروژهٔ ملی‌شدن را به گرفتن حق ایران از شركت نفت ایران و انگلیس محدود كرد و نه بیشتر. وی تا جایی‌كه می‌توانست اجازه نداد كسی از این هدف محدود عبور كند.
۲) دكترمصدق معتقد بود در این مرحله با توجه به توان تاریخی ملت ما، تنها این قدرت را داریم كه مالك نفت خود باشیم. درواقع نهضت ملی، انقلاب مالكیتی نفت بود و مصدق معتقد بود كه انگلیس‌ها باید به عنوان مقاطعه‌كار در ایران بمانند و مناطق نفت‌خیز و پالایشگاه‌ها را اداره كنند، تا زمانی‌كه نیروهای ایرانی نیز تقویت شوند و توان ایران بالا برود و ادارهٔ‌ آن نیز به دست ایران بیفتد. درواقع مالكیت نفت، متعلق به ایران است و متخصصان انگلیسی برای ما كار می‌كردند و درآمد نفت به خزانهٔ ملی ریخته می‌شد.
۳) مرحوم مصدق، سه نفر را برای اجرای خلع ید به خوزستان فرستاد: مرحوم مهندس بازرگان، مهندس محمد بیات و دكترعبدالحسین علی‌‌آبادی. مهندس بازرگان نزد دكترمصدق رفته و می‌پرسد كه «چرا مرا كه تجربه و تخصص نفتی ندارم برای این كار در نظر گرفته‌اید؟» دكترمصدق در جواب می‌گوید كه من نمی‌خواهم انگلیسی‌ها حساس شوند. اگر یك متخصص نفت را بفرستم، ممكن است نماینده شركت كه در ایران حضور دارد، احساس كند ما می‌خواهیم جای او را بگیریم، شما تنها به‌عنوان «فیگوران» عمل كنید و من در پی ایجاد حساسیت نیستم. هدف دكترمصدق در آن مرحله آن بود كه انگلیسی‌ها به‌عنوان مقاطعه‌كار بمانند و پروژهٔ ملی‌شدن به پیروزی بینجامد.
۴) مصدق، فرزندش احمد را نزد دكتر امیرعلایی می‌فرستد و به او امر می‌كند برای خلع‌ید باید با قطار سلطنتی به خوزستان برود. دكتر امیرعلایی دو بار اعتراض می‌كند، اما دكترمصدق همچنان بر حرف خود پافشاری می‌كند. امیرعلایی دلیل آن را می‌پرسد و می‌گوید ما همواره با قطار درجه دو و سه می‌رویم. مصدق در پاسخ اشاره می‌كند من می‌خواهم آنها بدانند كه سلطنت، پشت قانون ملی‌شدن نفت است، از این رو باید با قطار سلطنتی بروید.
۵) چهارنفر از مراجع تراز اول مانند آیات عظام، سیدمحمدتقی خوانساری، كوه‌كمره‌ای، فیض و ‌صدر، ملی‌شدن نفت را نه‌تنها تأیید می‌كردند، بلكه دربارهٔ آن فتوای مذهبی دادند و مردم كوچه و بازار و روستاها برای ملی‌شدن بسیج شدند و در این راستا، بسیج بی‌سابقه‌ای شكل گرفت، كه به گفته دكترمصدق یكی از دستاوردهای احیای قانون‌اساسی انقلاب مشروطیت بود.
۶) چندنفر از وزیران دكترمصدق به او وفادار نبودند، بلكه به دربار وفاداری نشان می‌دادند. وقتی دكترامیرعلایی از مصدق می‌پرسد كه به چه علت این افراد را در كابینهٔ‌ خود گنجانده، دكتر مصدق در پاسخ می‌گوید، مسئله اصلی ملی‌شدن نفت است و من می‌خواهم خاطر همایونی جمع باشد كه ما كاری با تاج و تخت او نداریم.
بدین‌سان از یك‌سو، دكترمصدق با مرحله‌بندی و زمان‌بندی، هدف را به شركت نفت ایران و انگلیس محدود می‌كند تا به‌عنوان مقاطعه‌كار بمانند و نفت ملی‌ شده و درآمد آن به خزانه ایران واریز شود، از سوی دیگر، همه نیروها ازجمله سلطنت، مراجع، بازار، دانشگاه و روستا را بسیج می‌كند تا هدف محدود و مقاومت نامحدود گردد. به‌هرحال؛ باوجود این طراحی راهبردی زیبا و متناسب با توان تاریخی ملت ما، برخی عوامل مانند طیف بقایی و مكی و... كه از پشت به دكترمصدق خنجر زدند و با تندروی و حرف‌های نامناسب و حساب‌نشده علیه انگلیس، فضایی ایجاد كردند كه به‌تدریج به‌جای مقابلهٔ ایران با شركت نفت ایران و انگلیس، دولت ایران و دولت انگلیس و ناسیونالیسم ایرانی و ناسیونالیسم انگلیسی درمقابل هم قرار گرفت، هر چند دكترمصدق بارها، طی نامه‌هایی آنها را منع می‌كرد.
با وجود این‌كه مصدق، قصد داشت نفت را ارزان‌‌تر بفروشد، انگلیس با نیروی نظامی، جلوی آن را گرفت و درنهایت به سقوط دولت ملی مصدق و ۲۵ سال حكومت كودتایی انجامید كه عوارض منفی بسیاری داشت.
● تجربه فناوری هسته‌ای
حال به تجربهٔ فناوری هسته‌ای می‌رسیم؛ امروزه اصل مسلمی در دنیا حاكم است كه هر كشور و ملتی باید از تنوع منابع سوختی برخوردار باشد. آنچه مسلم است انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست، بویژه این‌كه منابع سوخت فسیلی ما رو به كاهش است و نیمهٔ دوم عمر خود را آغاز می‌كند. طبیعی است برای دستیابی به این فناوری با توجه به حساسیت‌های موجود، لابی صهیونیسم در امریكا و حساسیت اسراییل باید برنامه‌ای هدفمند و مرحله‌مند داشته باشیم.
روشن است كه این سیاست باید قانونی و دفاعی باشد، چرا كه حق مسلم این كشور است. در مقایسه با ملی‌شدن نفت كه مصدق سعی می‌كرد هدف و شعار خود را محدود كند تا به موفقیت دست یابد، می‌بینیم مدتی است پیرامون انرژی هسته‌ای، روند معكوس رخ می‌دهد. برای نمونه، شعار ارزان‌كردن ۳۰درصدی اورانیوم و فروش آن را در بازار مطرح می‌كنیم. مسلم است بازار هزارمیلیارددلاری اورانیوم با توجه به كاهش خرائن نفت و راهبردی‌ترشدن سوخت اتمی، در برابر این شعار حساسیت نشان خواهد داد، آن هم اورانیوم نداشته و نساخته. از یك‌سو دنیا را علیه خود بسیج می‌كنیم، درحالی‌كه ازسوی دیگر كاری در داخل انجام نداده‌ایم.
در شرایطی كه هركدام از مصوبات شورای امنیت ـ به گفته مسئولان اسراییلی ـ‌ به فروپاشی اسراییل می‌انجامد، شعار محو اسراییل می‌تواند برای آنها ایجاد مظلومیت كرده و به دشمن‌تراشی برای ایران در سطح دنیا بینجامد.
از سوی دیگر، این پرسش مطرح می‌شود كه شعار انكار هولوكاست كه درنهایت به كنفرانس هولوكاست در تهران منجر شد و نتیجه‌اش این بود كه روی هولوكاست تحقیق شود. آیا اگر ابتدا از تحقیق آغاز می‌شد و در مرحلهٔ بعد به طرح شعار می‌رسید، بهتر و مناسب‌تر نبود؟ آیا این مسئله به دشمن‌تراشی برای ایران نینجامید و دستیابی به این حق مسلم را به تأخیر نینداخت؟
مگر سیاست دفاعی، چه اشكال داشت؟ آیا این سیاست، سیاستی سازشكارانه بود كه به سیاست تهاجمی دست زده شد؟ مرحوم گاندی می‌گفت: من ۳۰ سال تلاش كردم تا كینهٔ انگلیس را از درون خود بزدایم تا بتوانم مبارزه‌ای مرحله‌مند و زمان‌مند و پیروز با انگلیس داشته باشم كه همانا به استقلال هند انجامید.
در پروژهٔ ملی‌شدن نفت می‌بینیم مصدق شعار را محدود كرده و همه نیروها را بسیج می‌كرد، ولی در پروژهٔ فناوری هسته‌ای از یك‌سو، همه را با خود دشمن می‌كنیم و از سوی دیگر نیروهای داخلی هم كه پیشینهٔ مدیریتی خوبی داشتند، دور زده می‌شوند؛ حتی نزدیك‌ترین دوستان. این دو سیر متضاد را چگونه باید تبیین كرد؟ آیا نباید به «توان تاریخی»، «مرحله‌بندی» و «زمان‌بندی در استراتژی»،‌ با نگاهی كارشناسانه و علمی توجه كرد؟
پی‌نوشت‌ها:
* به مقالات زیر رجوع شود
انرژی اتمی، سیاست دفاعی یا تهاجمی (چشم‌انداز ایران، شماره ۳۴)
قطب‌بندی جدید جهان (سرمقالهٔ شمارهٔ ۲۹ چشم‌انداز ایران)
علمی‌كردن صنعت نفت (سرمقالهٔ شمارهٔ ۳۷ چشم‌انداز ایران)
مصدق، بزرگ‌مرد سیاسی و كارشناسی عارف (سرمقاله شماره ۳۰ چشم‌اندازایران)
منبع : ماهنامه چشم انداز ایران


همچنین مشاهده کنید