پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا


بر سر سفره او


بر سر سفره او
آنجا كه حتی مجرمانش نیز دل از جرم می شویند تا باری بیش از این بر شانه هایشان كشیده نشود؛ این راز كشف نشده رمضان است و خواهد بود. هركس رازی دارد و تنها ایزد است كه قضاوت نهایی را می كند. مثل راز آنانی كه از دل قرون بیرون آمده اند تا در پایتخت ایران نمایه ای از شور كلمات و رقص هنر مقدس را بر چشم ها نشانند. آنچه در نمایشگاه قرآن می بینیم گامی است كه می تواند ما را به دنیای لذت روحانی نیایش و عبودیت خدا ببرد؛ به لحظات شگرف سحر و غروب. به آن روزی كه كلام خدا، بر زبان محمد جاری شد، كه: «قل اعوذ برب الناس، ملك الناس، اله الناس...» دانش آموزی در سالن نمایشگاه قدم می زند. شاید هنوز به سن تكلیف نرسیده باشد. لباسش خشك است و می گوید: به هیچ وجه تصور نمی كردم چنین آثاری در نمایشگاه پیدا شود. فكر می كردم تنها چند جلد قرآن كریم برای تماشا گذاشته باشند.» او از مصلای تهران كه بیرون برود عبارات جدیدی برای راز و نیاز با خدایش به هنگام افطار آموخته است.
عباراتی پیچیده شده در سرشت الهی معرقها و تذهیب ها و خطوط استادان خوشنویس. این از خوشبختی ماست كه می توانیم عبارات آسمانی را در آسمانی ترین ماه خدا از نزدیك ببینیم و لمس كنیم و ببوییم. گاه گویی بوی رسول می دهند این كلمات وقتی می خوانیم: «وان یكادالذین كفروا لیزلقونك بابصارهم لما سمعوا الذكر...»رمضان نامی از نامهای خداوند است و اما مصدر این كلمه از «رمض» به معنای شدت گرما و تابش آفتاب بر شن است و انتخاب چنین واژه ای به راستی بر دقت نظر و لطافت خاصی دلالت دارد. «تحمل» در كلمه و این ماه مشترك است. گویی هر دو آدمیزاد را به تمنا وا می دارند. تمنایی كه فقط در روح معنوی این ماه معنا می شود. ماه رمضان، تنها تحمل شدائد و عطش ناشی از آفتاب سوزان یا گرمای شدید نیست بلكه عطش دیگر حاصل از نفس سركشی است كه پیوسته می گدازد و سوزشی بس جبران ناپذیر دارد.در مقایسه این دو سوزش، دقیقاً رابطه عكس برقرار است. بدین مفهوم كه نفس سركش با چشیدن آب، تشنه تر می شود و هرگز به یك جرعه بسنده نمی كند و پیوسته آدمی را در تلاش خستگی ناپذیر جهت ارضای تمایلات خود وامی دارد. اما از سویی دیگر عطش ناشی از آفتاب سوزان سیری پذیر و قانع كننده است.
احیای مجدد هنر ایرانی در ماه رمضان
صدای «ربنا» از گلدسته های مسجد بر می خیزد و در سالن مصلای تهران همه قابها و نقشها و آیات به قداست این ماه خود را به دیوار مصلوب كرده و هر كدام عارفانه پیكر خود را زمزمه می كنند.
سفره افطار انداخته می شود. تكه پنیری كه از روزهای پیش در یخچال مانده و نانی كه سه روز پیش تازه بود و چایی كه تلخی بدون شیرینی اش رنگ از وی زدوده بود، تنها مهمانان سفره بودند. مادر هیچ تلاشی نكرد كه چشم در چشمان دو فرزندش بدوزد. سالها بود كه پدر نبود، فضا به حجم یك كوه بزرگ بر خانه سنگینی می كرد. زنگ زدند و بعد: «خدایا می دانستم كه تنها نیستم.» سینی افطاری كه از مسجد محله فرستاده شده بود، می توانست یك نماد باشد. نمادی كه نشان دهد رفیق از همسایه ات چه خبر؟ این قصه نیست. واگویه ترحم انگیز آدمهای سیاه هم نیست. همه چیز زیر پوست همین شهر كه تو در آن هستی، وجود دارد و شاید ماه رمضان فرصتی برای دیدن این همه چیز باشد كه هستند و ما نمی بینیم یا شاید نمی خواهیم ببینیم.سعید دانشجوی رشته عمران آب، جلوی اثری از استاد عارف گیلانی ایستاده است و به واژه های قرآنی نگاه می كند؛ «مذهب متعلق به همه ما است. من از پارسال روزه گرفتن را شروع كردم. دلیلش را نپرسید كه چرا اینقدر دیر، اما حالا می دانم چیزهایی هست كه قبلاً كمتر به آنها فكر كرده بودم. می شود هم جوانی كرد و هم خدا را آنقدر دوست داشت كه با دیدن این آثار لبریز از شوق شد. باور كنید انگار با دنیای تازه ای روبرو شده ام!»شاید این فرصتی باشد برای احیای دوباره هنرهایی كه گمان می بردیم روبه فراموشی هستند. نویسندگانی كه سالهاست از مهجور ماندن هنرهایی چون معرق، منبت كاری و... می نویسند، حالا می توانند پنجره های جدیدی برای مخاطبانشان باز كنند. مسلمانان همه جا هستند. از قلب لس آنجلس تا خیابانهای مسكو و در روزهایی كه ما در تكاپوی روزمرگی های زندگی مان بوده ایم، این واژه های كنده كاری شده وجود داشته اند و گویی ما كمتر می دیدیمشان. می تواند دیر نباشد روزی كه آثار هنرمندان مسلمان ایرانی بر پیشانی دنیا بدرخشد.خوشنویسانی كه واژه «بسم الله الرحمن الرحیم» را خلق كرده اند تا بر دیوارهای نمایشگاه قرآن آرام گیرند، تو را به لحظات شگرف خواندن می برند. آن زمان یك روز را بدون خوردن، آشامیدن، تهمت بستن و دروغ گفتن و... سپری كرده ای و حالا رو به قبله، سر به سجده به جهانی فكر می كنی كه اگر همه اش چنین بود، آن وقت چقدر می شد راحت انسانیت را هجی كرد. سهم ما چقدر است؟ جعفر رشادتی معاون دادستان كل استان تهران می گوید: «در ماه مبارك رمضان شاهد كاهش آمار جرم و جنایت هستیم. حتی نزاع های خیابانی نیز كم می شود. هر سال در ماه مبارك همین گونه است.» او راست می گوید. انگار قدرتی مافوق بشری، بشر را به سویی می خواند كه در نهانش است: آرامش.و تابلو فرشهای نمایشگاه كه كلمات خدایی را بر تار و پود خود دارند، به یادمان می آورند كه صنعت فرش ایران در بازارهای جهانی تا كجا می تواند برود و اكنون كجاست. راستی كجاست. دیگران هرچه تلاش كنند نمی توانند به جوهره ذاتی هنر ایرانی برسند. چرا كه ما تنها ملتی هستیم كه هم پشتوانه عظیم هنر باستانی را داریم و هم هنر اسلامی را. كدام ملت اینگونه است؟ حالا می توانی بپرسی پس چرا كاری نمی كنیم؟كارلای ۲۳ ساله اهل آمریكا است و یك سال است به دین اسلام روی آورده. او به دقت به تابلوهای نمایشگاه نگاه می كند. دوربین فیلمبرداری اش در دستش است و از نمایشگاه و آدمها فیلم می گیرد. او می گوید: «برپایی این نمایشگاه در این ماه بسیار مؤثر است، شاید در ماههای دیگر سال چنین شكوهمند و تأثیرگذار به نظر نیاید. به نظر من تلفیق هنر ایرانی و اسلامی بسیار جذاب و دیدنی است.»
سلام همیشگی برای تمام فرداها
غروب می شود. شهر سرشار از صدای مؤذن هایی است كه می خوانند تا ایران بزرگ غرق در معنویت شود. گویی نوشته های روی تابلوها نیز در غروب چشم نوازتر به نظر می رسند. آدمها می روند تا بار دیگر با خدایشان حرف بزنند. آدمها می روند تا خانه ها به پاس لحظات شگرف افطار جایی شود برای انسان بودن و این فرصت كوچكی نیست. چقدر آن را جدی گرفته ایم. همه خوبیها دور و بر ماست. فقط باید دید و دركشان كرد. همه آنها. حالا تابلوها می روند تا شبی دیگر را تجربه كنند. تا فردا و فرداها.
این موجودی پایان ناپذیر انسان ایرانی است كه باید بهتر آن را بشناسد. چیزی شبیه معجزه است ماه رمضان. نیازی به صحبتهای كارشناسان و جامعه شناسان ندارد، چرا كه هویت این ماه همچون آب زلال برابر دیده و درك مردم است.با این تابلو وداع نكن كه به یمن كلمات مقدس رویشان، همیشگی هستند. می مانند تا قرن ها، تا تمام فرداها.
وفا شمس
منبع : روزنامه ایران