جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


آئینه داران زندگی را حرمت بداریم سالمندان، پشتوانه های فکری خانواده


آئینه داران زندگی را حرمت بداریم سالمندان، پشتوانه های فکری خانواده
نغمه من از جهان دیگر است
این جرس را کاروان دیگر است
پیر گردون با من این اسرار گفت
ازندیمان رازها نتوان نهفت
زن سالخورده با دقت و به آهستگی از آشپزخانه سینی دو فنجان چای و ظرف توت خشک را در سکوت سنگین فضای آپارتمان به ایوان می برد. مرد روی یک صندلی چوبی نشسته است. رفت و آمد آدم ها و ماشین ها را تماشا می کند. هرچند لحظه یک بار ته عصای کهنه اش را به سنگفرش ایوان می کوبد و زمزمه ای سر می دهد. جثه تکیده ای دارد. موی سرش هنوز پرپشت است اما یک تار سیاه ندارد. زن سینی چای را روی یک میز کوچک چوبی می گذارد. مرد آرام سر بر می گرداند. پوسته آویزه زیر چانه اش چین می خورد. به سینی روی میز نگاه می کند. به مزاح می گوید: «چه عجب نصف چایی رو توی سینی نریختی!...» همسرش لحظه ای به چهره مینیاتوری او می نگرد. مژه بر هم می زند و نرم و کشیده زمزمه می کند: «به قول خودت کهولت است و صدها علت.» در همین اثنا آیفون آپارتمان طنین انداز می شود. مرد شتاب زده می گوید: «بجنب. بچه ها اومدن.» زن از سر شوق و هیجان می رفت سکندری نقش زمین شود...
... در اتاق که باز می شود شور و شعف خانوادگی دیوار سکوت چند لایه فضای خانه ترک می خورد. پسر و دختر و عروس و داماد و بچه هاشان دور پدر و مادر بزرگ حلقه می زنند. هلهله شادمانی حضور و دیدار، در مستطیل اتاق پذیرایی موج می زند. نوه های دوقلوی خردسال، خوشه وار آویزه پدر و مادر بزرگ می شوند. مادرشان یک لحظه چشم غره می رود. می گوید: بابا و مامانو اذیت نکنین. بعد می گوید: «بابا چرا عصا به دست نگرفتی؟.» پدر به بچه ها اشاره می کند: -«این ها عصای دست ما هستن.»
● دلبستگی در تمام فصول زندگی
زیره را من سوی کرمان آورم
گر به پیش تو دل و جان آورم
وابستگی ژرف عاطفی، باورهای دینی و محبت خالصانه ایرانیان زبانزد خاص و عام است. پدر و مادر با شیره جان و جمیع استطاعت مادی و معنوی بچه ها را بزرگ می کنند. هر یک به سوی کار و زندگی مستقل خود می روند. دارای فرزند و نوه می شوند. در تمام این مراحل حیاتی، پدر و مادر همچون سال های گذشته محوریت فکر و ذکرشان در چگونگی وضع حال و روزگار فرزندان است. این دلبستگی و عطوفت با دل و جان شان پیوندی ناگسستنی دارد. اما زندگی همواره جاده یک طرفه نیست. میان بر و پیچ و شیب هم دارد؛ سالمندی که به نقلی دوران آسایش و آرامش و برخورداری از هر آنچه که اندوخته از راه می رسد.
اما چه بسا سالمندانی در این مقطع سنی دچار ناملایمات جسمانی، فکری ناشی از ضعف تحرکی می شوند. چه بسا در اثر دوری از متن جامعه و کار، احساس دلتنگی می کنند، یا در تنهایی ها، همواره زمانی را مرور و در ذهن خود تجسم می کنند که محیط خانوادگی شان سرشار از همصحبتی و همنشینی بود، حالا در سال های سالخوردگی دیگر از شلوغی خانوادگی خبری نیست. این خلاء می تواند موجب اندوه و نگرانی فرد سالمند شود و حتی از اشتهای غذایی بیفتد. آمدن فرزندان، اقوام و دوستان، به مانند جرعه آب گوارا روح و حتی جسمش را طراوت می بخشد. این اتفاق عاطفی در اکثر خانواده ها به نیکی صورت می گیرد چرا که احساس وظیفه و قدرشناسی در ادبیات تربیتی، فرهنگی، اخلاقی و باورهای دینی ما از مؤثرترین محرک های دیدار سالمندان خانواده و حمایت های فکری و ملاحظات انسانی نزدیکان است. احوالپرسی و سرزدن ها در اولین فرصت های کاری و زندگی شخصی و گوش به خواست و انتظارات والدین سالمند دادن همانند گشودن دریچه ای به باغ گلستانی است که هوا و محیط مسکونی و روحیه آنان را تازه، دلپذیر و شادمان می کند. پای صحبت آنان نشستن، لذتبخش است؛ دنیایی از تجربه، رهنمون های با قدر و مفید و سرشار از آموزندگی است. حیف است یادگارها در خیال و سکوت بمانند. امام علی(ع) پیرامون رأی سالمند و مقام او در مقایسه با جوانان، چنین فرموده است: «اندیشه پیرمرد را -در جنگ و هر کار- از توانایی و دلاوری جوانان، بیشتر دوست دارم زیرا جوان بر اثر کمی آزمایش ممکن است مغرور شده، خود و یارانش را تباه کند. رأی و اندیشه پیر را بیشتر دوست دارم.»
● سالمندان در تقویم زندگی خانواده ها
قدرشناسی عاطفی- معنوی و مادی از سالمندان در خانواده یا دیدار مشتاقانه سالمند در مراکز ذی ربط دولتی و غیردولتی به مفهوم دیگر می تواند نماد سپاس وابستگان به آنان به خاطر تمام زحمات، حمایت ها، رهنمون ها، صبوری ها، همراهی ها و... مادران و پدران طی سال های کودکی تا بزرگسالی باشد و حالا ثمره همه آن نیکی ها بی مثال -در حوزه خانوادگی ها- که قطعا به صورت دارندگی ها و توانایی هایی هر آنچه در اختیار داریم را با زیبنده ترین و والاترین تقدیر انسانی تقدیم به آنان بنماییم؛ برای شان «زمان» ویژه در متن کش و قوس ها و مشغلات روزمره، در تقویم ذهنمان تعیین کنیم.
● خشونت در جوامع
موقعیت عمومی سالمندان در جوامع دیگر به چگونگی روابط فرهنگی، تربیتی و اجتماعی هر جامعه بستگی دارد. این وضعیت در تغییر و تحولات رویکرد به توسعه یابی در کشورها موجب بدرفتاری و حرمت شکنی ها علیه سالمندان می شود. این اتفاق از یک سو متأثر از رویکرد به توسعه جوامع و از طرف دیگر ناشی از افزونی جمعیت است. در این حال، ناسازگاری علیه سالخوردگانی که در جمع خانواده است آن قدر گسترش یافته که پژوهشگران مسایل انسانی- اجتماعی زنگ خطر پدیده ای به نام «خشونت اطرافیان خانواده نسبت به سالمند» را به صدا درآورده اند. تحقیقات انجمن پزشکان آمریکا حاکی از آن است که حدود هشت میلیون نفر از جامعه سالمندان در آن کشور مورد بی حرمتی و تندخویی خلاف انسانی قرارگیرد و این روند رو به گسترش است.
نمونه های آنچه که به عنوان خشونت و بی حرمتی نسبت به سالمندان در برخی جوامع دیگر؛ پیشرفته و در حال توسعه اتفاق می افتد، در جامعه اسلامی ایرانی به ندرت صورت می گیرد. حرمتمداری سالخوردگان چه در محیط خانوادگی و چه در سطوح جامعه همچنان به عنوان وظیفه انسانی رعایت می شود. در عین حال نیز می شود گفت هر میزان هرقدر کم کم مهری نسبت به سالمندی رخ دهد، شاید یک دلیلش وضعیت اقتصادی باشد که این خود می تواند تابع دو علت باشد کمبود استطاعت مالی در رسیدگی جامع به نیازهای جسمی و روانی و بعضا درمانی بعضی از سالخوردگان و دیگر آن که برخی به واسطه تحول و موقعیت مالی فراوان، نسبت به موقعیت سالمند خانواده، بی توجه می شوند و کارهای او را در قسمتی از خانه به پرستار خانگی یا درنهایت با انتقال سالمند به یکی از خانه های سالمندان نگهداری او را به پرستاران آنجا می سپارند. اما جدا از موقعیت اقتصادی، یکی دیگر از علل، کمبود مباحث فرهنگ سازی به ویژه در چگونگی رفتار و کردار و کنار آمدن با خلق و خوی افراد مسن است. خلأ شناخت اطرافیان فرد سالمند و ریشه یابی ناآرامی ها، افسردگی و بی میلی یا بی ارادگی حتی در انجام کارهای ابتدایی خود، تحمل ناپذیری اطرافیان در برخی خانواده ها را سبب می شود. اما از سوی دیگر، سالمند چه مادر و چه پدر، چه در سلامت و چه دردمند را هرگز نباید فراموش کرد که آنان گرامی ترین انسان های یگانه در متن خانواده و مردمان دیگر هستند آنان با شکیبایی، وظیفه بندی و تحمل ناملایمات در ساماندهی زندگی خانوادگی، توسعه بخشی از امور جامعه و کشور نقش داشته و سهیم بوده اند. حال، در دوران فارغ از فعالیت های متداول گذشته، نیاز به آرامش و احترام و لذت بردن از هر نوع ثمرات طول عمر گذشته خود دارند.
● سالمند نگین انگشتر خانواده
«رضا بختیاری» مدیریت منابع انسانی خوانده است. او سخن کسانی را که سالمندی در خانه دارند و می گویند در محیط خانه و خانواده نمی شود پرستاری کرد، نمی پذیرد. تأکید دارد شخص سالخورده- دردمند و ناآرام- همچنان در آغوش خانواده و مورد رسیدگی قرار بگیرد. وی در عین حال نظر دیگری هم دارد و آن این که چنانچه امکانات اقتصادی خانواده ای مناسب نباشد، لازم است فرد سالمند به یکی از مراکز نگهداری دارای شرایط کافی برای سالمندان برده شود با این تأکید که نزدیکان- همسر، فرزندان و... همواره به دیدارش بروند، دلجویی اش کنند و حتی هدیه ای به او بدهند. طوری رفتار کنند که آن بزرگ خانواده احساس «فراموش شده» نکند.
وی ضمن آن که اعتقاد دارد خانه سالمندان جای مناسبی است، می گوید: اگر شرایط مناسب برای نگهداری و پرستاری سالمند در خانه شخص باشد نخست می باید او در آغوش اهل خانواده تحت نظر و مورد رسیدگی اولاد قرار بگیرد. لیکن چنانچه خانواده ای وسع مالی برای سالمند- دردمند- نداشته باشد، او را به مرکز نگهداری سالمندان ببرند. بعد در فرصت های لازم و مناسب به دیدارش بروند. دست مهر و حمایت بر سرش بکشند. هدیه برایش ببرند. هدیه دادن اصولا کار زیبا و شوق انگیزی است. سعی شود سالمند در آن محیط غیرخانه و خانواده احساس غربت نکند. همیشه باید- در تمام دوران زندگی- کاری کنیم که بعد از انجام آن کار دست روی دست نزدیم و «ای کاش» نگوییم.»
این کارشناس منابع انسانی، در بین صحبت هایش می گوید خانه سالمندان را به تنهایی جای مناسبی می بیند. وی می گوید: اصولا معتقدم انسان ها موجوداتی هستند که اگر بگویند ناتوان هستند، باورم نمی شود و درست نمی گویند. چنانچه به نوعی می شنویم یا دیده شده که دختری نابینا، روستایی و بی سواد قله های کوهی را فتح کرده است من به آن فکر می کنم که این قله در چه زمان فتح شد؟، آیا کسی او را کمک کرد؟، عوامل مهم در فتح و انگیزش آن دختر چه بوده؟، وسایل توانمندسازی و زمان رسید به قله و هدف چه بوده است؟... لذا کسانی که می گویند نمی شود پدر سالمند- ناتوان- را نگهداشت، افرادی هستند که نمی خواهند پدر و یا مادر سالمند را در جمع خانواده نگهداری کنند.
وقتی عاطفه شکوفه می زند این روایت نیز خواندنی است. مردی سالمند و دردمند پس از درگذشت همسرش دچار افسردگی و بیماری می شود، پسر وی برای نگهداری و خدمت به پدر، پرستاری به خانه می آورد و پس از مدتی متوجه برخوردهای تلخ و آزارنده پرستار با پدر می شود، ناچار پدر را به یک خانه سالمندان منتقل می کند ولی فردای آن روز به خاطر دلبستگی های پدر و علاقه خود به عطر حضور او، پدر را به خانه بازمی گرداند بقیه ماجرا را به نقل از یک خانم که در همسایگی چندین ساله خانواده است و رفت و آمد خانوادگی دارد، می خوانیم. این خانم که بازنشسته سازمان بهزیستی است و تمایل دارد به نام «سیده» معرفی شود، تعریف می کند پدر آن خانواده که هنگام اشتغال سمت رئیس یک اداره در شهرستانی داشته است، پس از خاتمه کار خانه نشین می شود.
چند سال پیش همسرش را از دست می دهد. این اتفاق جبران ناپذیر به مرور زمان باعث انزوا، افسردگی و حتی «بی ارادگی» وی می شود. فرزند پسر که در یک طبقه خانه پدری زندگی می کند، شخصی را برای پرستاری پدر به خانه می آورد. مدتی می گذرد متوجه می شود پرستار با پدر از کارافتاده اش بدرفتاری و خشونت می کند. ناچار پرستار راجواب می کند. با مشورت با این خانم همسایه درصدد یافتن یک مرکز- خانه- سالمندان غیردولتی برمی آید. خانم سیده، یک مرکز سالمندان در شمال شهر را معرفی می کند. پسر در اولین فرصت، پدر را به محل مورد نظر می برد تا از او پرستاری و نگهداری شود. وضعیت جسمی و روحی پدر را تشریح می کند. خیالش از این بابت راحت می شود. فردای همان روز پسر به همان محل سالمندان می رود تا حال و روحیه پدرش را بداند، نزد او که می رسد می بیند پدرش گریه می کند. با نگرانی علت را از او می پرسد. او می گوید بدرفتاری کرده اند. پسر با اعتراض و عصبانیت، بلادرنگ پدر را سوار ماشینش می کند و به خانه بازمی گرداند. شرایط بچه های آن خانواده طوری نبوده که بتوانند هر روز به خانه پدر بیایند و از او مراقبت کنند. پسر ناچار می باید پرستار دیگری را به خانه می آورد. این بار دو پرستار برای پدر به خانه می آورد، یکی برای تهیه خورد و خوراک و دیگری برای شستشو و نظافت و «بی ارادگی» پدر... اضطراب، افسردگی و بی اشتهایی و... پدر همچنان ادامه می یابد تا آن که سرانجام او هم به رحمت خدا می رود...»
سالمندان نقش غیرقابل انکاری در چرخه زندگی ایفا می کنند. در خانواده نقش تربیتی و راهنمایی آنان پررنگ است و البته در جامعه نیز نقشی اثرگذار در انتقال تجارب حرفه ای و شغلی و چگونگی گذر از برخی مشکلات روزمره زندگی ماشینی را دارند.
اما آن چه باید مورد توجه قرار گیرد این که حضور آنان در کانون های خانواده دل ها را به هم نزدیک تر می سازد و چارچوب ایمنی زندگی را استوارتر می سازد.
از این رو به درستی از گذشته تا حال سالخوردگان را «چشم و چراغ» روشنی بخش خانواده می نامند.
پس از چند دهه تلاش و کوشش مستمر در به حرکت درآوردن چرخه زندگی به تدریج جای خود را به فرزندان می سپارند اما همچنان دلشوره های ریز و درشت همراه آنان است. دوران کهولت مشکلات خاص خود را دارد. برخی سالمندان به ناراحتی های مفاصل، تنگی نفس و... مبتلا می شوند و برخی دیگر نیز رو به انزوا می کنند دراین حالت هم نشینی اطرافیان و دیدارهای پیاپی فرزندان با آنان خلوتی و تنهایی درونی آنها را سرشار از امید و شادمانی می کند و تأثیرشگرفی در طراوت روحیه شخص دارد.
در بسیاری از خانواده ها سالمندان به نحوی محور راهنمایی درباره اشتغال، خانواده و آینده اطرافیان مورد مشورت و نظرخواهی قرار می گیرند.
● سالمندی فصل انتقال تجارب و آرامش
سالمندی را می توان فصل انتقال تجارب و آموخته هایی از فراز و فرودها و پیچ و خم های سال های زندگی شخصی به نسل دیگر و فصل بهره گیری از هر آنچه خود اندوخته است نامید. اما از سوی دیگر، به دوش داشتن تعهد تربیت سالم فرزندان- و کشش بار مسئولیت خانواده و دل نگرانی ها و... -افت توانایی جسمانی آنان را در همین دوران سالخوردگی رقم می زند و گاه و بعضاً روح و حوصله را می رنجاند. رودررویی این مقوله های تقریباً متضاد یکدیگر گاه برای بخشی از افراد سالمند مشکلات فصل سالخوردگی را رقم می زنند. آن نیاز و حس آرامش پس از عمری کار و سختی و احتمالاً کم داری های مادی و دلواپسی های ادامه زندگی را در ابعاد متنوع، ممکن است همانند جویبارهایی شوند که در اثر تلاقی بعضاً به رودخانه ای تهدید کننده برای برخی از آنان تبدیل شود. در چنین وضعیتی فرزندان و اطرافیان و حتی سازمان های اجتماعی و فرهنگی حامی و سامانگر آنان می شوند.
● فرصت آفرینی برای سالخوردگان
در دنیای امروز بدیهی است که جمعیت افراد سالخورده نیز افزایش می یابد. براساس یک آمار تقریبی ۰۶۰ میلیون نفر سالمند در دنیا وجود دارند که البته این آمار همچنان رویه افزایش است. اما همه این افراد نه از کار افتاده و زمینگیرند اما مصرف کننده هستند. در برخی کشورها سالمندان متناسب با وضعیت جسمانی شان روی به اشتغال می برند و یا از طریق سازمان های تحت پوشش به مشاغل مختلف می پردازند. در همین احوال، بسیاری از سالمندان همان طور که پیشتر اشاره شد ضمن آن که به نقل و انتقال تجارب عملی و علمی شان به دیگران مبادرت می ورزند، با انتخاب فعالیت سبک و توانا، سرگرم می شوند و گوشه ای از هزینه خانوادگی خود را نیز تأمین می کنند. بنابراین نباید به طور مطلق چنین فکر کرد که سالخوردگی همواره معضلی برای اعضای خانواده و یا دستگاه های موظف نگهداری چنین انسان هایی است. این اتفاقات تنها در کشورهای توسعه یافته رخ نمی دهد. در کشور و جامعه ما هم حتی با همت والاتر صورت می گیرد. در بسیاری از اماکن و شرکت ها و در سطح شهر افراد سالمندی دیده می شوند که با همت بلند، امید و پایداری، برابر توانایی و تجارب خود مشغول کار و تأمین مخارج زندگی خانوادگی خود هستند.
«خانم سیده» بازنشسته بهزیستی، در ادامه صحبت های قبلی خود، پیرامون ارتباط با اشتغال سالمندان می گوید:« سالمندانی هستند که توسط خانواده شان به بهزیستی سپرده می شوند و یا این سازمان آنان را در سطح شهر شناسایی و به محل نگهداری انتقال می دهد و پس از بررسی وضعیت جسمی و روحی، آنان را که توانمند انجام کار هستند به فعالیتی سوق می دهد. برخی در رشته های مورد توان و تجارب و بعضی به کارهای ساده تر به فعالیت می پردازند.» وی تأکید می کند: «اشتغال و تحرک به نوعی به موقعیت سلامت آنان کمک می کند. احساس تنهایی و نگرانی از آینده شان نمی کنند. در برخی کشورهای دیگر هم سالخوردگان را متناسب با وضعیت جسمی و توانایی شان در انجام کارها مشارکت می دهند مثلاً در بخش های باغبانی، دفتری، پرستاری، کارهای تولیدی دستی و... نباید فکر کنیم دوران سالمندی، یعنی از کارافتادگی مطلق» حتماً می دانید و دیده اید چه بسیاری از افرادی که خدمت رسمی اداری شان تمام می شود، دوباره مشغول کار در همان رشته تخصصی و سازمانی اداری و یا مشاغل دیگر شده و زندگی شان را ادامه می دهند. کار در شرایط توانمندی واقعاً ضامن پایداری سلامت انسان می شود.
● ارزش های گرانسنگ یک حضور
از یک مغازه دار که در خلوتی محیط کارش با قیچی مشغول برش زواید حاشیه یک پیراهن است درباره رفتار با سالخوردگان و سالمندان می پرسم. لحظه ای سربلند می کند و دوباره به کار خود مشغول می شود، شمرده شمرده می گوید که بچه های امروزی کمتر بر ضرورت رعایت احترام بزرگترها آگاهی دارند.
وی که تمایلی به معرفی خود نشان نمی دهد از نوع رویکرد تدریجی جامعه به سالمندان و بی توجهی به خلق و خوی سال های پیری ابراز نگرانی می کند. می گوید: «باید در قالب برنامه های مختلف با تأکید بر ارزش گذاری تلاش و فداکاری سالمندان ضرورت های توجه مضاعف به آنان به نسل امروزی جامعه تفهیم شود.»
اما اسماعیل خانی از منظر دیگری به سؤالم پاسخ داده است: «این که ما- مردم- به لحاظ دینی و فرهنگی نسبت به خیلی از جوامع امروز مدرنیزه، به مهرورزی و حرمتمداری معروفیت داریم یک واقعیت غیرقابل انکار است. کارها و واکنش های حمایتی و عاطفی که جماعت ایرانی نسبت به خودی و همسایه و بزرگسالان- سالمندان- می کنند گاه برای خود ما هم جالب است.»
اسماعیل خانی که پشت ویترین یک کتاب فروشی به تماشا و مطالعه عناوین کتب ایستاده است و خود را دانش آموخته امور تربیتی معرفی می کند در تعریف صفات زیبنده مردم ایران می گوید: اگرچه در برخی خانواده ها به علل مختلف از جمله مشکلات اقتصادی در رسیدگی به امور سالمندان اهمال و کوتاهی صورت می گیرد اما مطمئناً این کم لطفی، عمیق نیست.
دلایل این نظر و باورم نیز در همین همدلی ها و عطوفت ها و همیاری های مناسبتی در سطح جامعه است. وی بر این باور است که اصولاً جوهره زندگانی مخلوطی از ساز و ناسازی ها است که ناسازی سرانجام و اغلب به سازگاری ها منتهی می شود.» وی ادامه می دهد: «بحث حرمت گذاشتن به سالمندان در خانواده و جامعه به نظر من یک بحث کلی همه انسان ها است که شرایط فرهنگی، تربیتی و باورهای دینی آن را صیقل می دهد و به فعلیت سوق می دهد و به یک اصل ریشه دار متجلی می کند. در خانواده های ایرانی حال چه کم سواد و چه دارای تحصیلات عالیه، واژه تربیت و احترام گذاردن به بزرگترها یکی از اولویت ها و نشانه تشخص اخلاق انسانی است. تربیت، اولین الفبا و مشق پرورش معارف ذاتی بچه ها است. رشد چنین شخصیتی، به رفتار و البته نظارت پدر و مادر است. این رعایت و تربیت بین مادر و پدر، آموزه های بچه ها را نهادینه می کند و در بزرگسالی خود، با فهم و شعور منطقی و قوی، قدردانی، از تلاش پدری که در سنین کهولت از کار افتاده است و یا مادری که به زمان سالخوردگی دچار درد مفاصل و اضطراب مزمن و گوشه نشین شده است، وظیفه مهم خود می داند و عمل به این وظیفه می نماید.»
● نمونه ای از همراهی عاطفه ها
وی به شرح واقعه ای می پردازد. «خاطره ای در زمینه وفاداری یک مرد نسبت به همسرش که در نیمه راه زندگی مشترک شان، دچار بیماری شد و نیمی از وجودش از تحرک افتاد، یعنی لمس شد، یاد دارم همسر خانم که مرد شریف و با منش انسانی بود و کامیون دار حمل کالا بین شهرها بود، با آن پیشامد، کامیون خود به دیگری سپرد تا برایش کار کند و خود در خانه به خدمت تمام عیار همسر از کار افتاده اش ماند. در حدود ۶۱-۷۱ سال این وضع ادامه داشت. آن زوج فرزندی نداشتند. مرد که او هم سن زیادی داشت تا آخرین لحظه عمر مثل یک پرستار صبور کنار همسرش بود. منظور از بیان این واقعه، این است که چه بسا سالمندانی به علت تحلیل قوای جسمانی و بیماری، یا ناراحتی های دیگر، نیاز شدید به کمک و دلداری دارند. توقع دارند فرزند و اقوام در کوتاه ترین وقت به دیدارش بیایند. تنهایی و نداشتن تحرک دشمن سلامت روحی و افکار آدمی است.» این شهروند فرهنگی ادامه می دهد: خانواده هایی که سالمند از کار افتاده و ناراحت دارند و مشغله های زندگی را مانع از پرستاری در منزل می دانند چنانچه وضعیت اقتصادی خوبی دارند، برایش خدمتکار به خانه بیاورند و یا با مشورت و رضایت او را به خانه سالمندان منتقل کنند اگرچه آن جابجایی خود ممکن است، بعضاً باعث بهم ریختگی بیشتر شرایط نامساعد وی شود. چه بهتر که پرستاری در خانه باشد چرا که دیدارهای خانوادگی تأثیرات مثبت روانی و اجتماعی در روحیه بخشی فرد سالمند دارد. در هر حال چنین پیشامدهایی نیز برای برخی از سالمندان در نسل انسانی دور از اتفاق نیست. با مراقبت، مساعدت و شکیبایی کار و مشکلات کمرنگ و قابل تحمل می شوند. مهم قدردانی از یکدیگر است و صبر در هر شرایط. مولوی در مثنوی، سروده است:
تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر
بل ز صد لشکر خلق انگیزتر
● دوری از دلتنگی ها
حوالی یکی از میادین پارک گونه بین محلی که بعضاً به اعداد نامگذاری شده اند، افرادی سالمند و میان سال را می بینم که همگی او راق مدارک اداری در دست دارند و در رفت و آمد از یک مسیر هستند. از «مجیدی» بازنشسته فرهنگی درباره حرمتمداری سالمندان خاصه آنان که دچار ناتوانی و از کار افتادگی شده اند سؤال می کنم. او با فروتنی می گوید: «انسان مثل فصول طبیعت از نهال به باروری و میوه می رسد و بعد مثل همین گذران سبزینگی طبیعت، به رخوت و آرامش می رسد و احساس دیگری پیدا می کند چرا که سال ها بخش «اعظمی از توش و توانش را صرف زندگی و کار و پرورش بچه ها و هزینه اهل و عیال کرده است. پس، نیاز به استراحت و آسودگی خاطر دارد. اما این معنایش، نشستن و فکر و خیالات واهی کردن و تنهایی نیست. حرکت برای هر فرد در هر سنی لازم است. اما همه افراد ممکن است به تمامی انتظارات و دلخواسته شان دست نیابند. بهرحال، ناخوشی و خوشی در زندگی توأمان هستند.»
وی ادامه می دهد: «پدر من بیش از ۰۸ سال عمر کرد، سال های آخر حیاتش دچار اختلال حواس شد آنهم به خاطر ضربه ای که در اثر تصادف دیده بود. اهل خانه و برخی همسایه ها توصیه می کردند به یکی از مراکز نگهداری سالخوردگان انتقال دهیم. من و برادر کوچکم راضی نبودیم. من مدتی مرخصی گرفتم و در خانه مراقبتش کردیم. به میهمانی و پارک می بردیم.»
همراه وی به یکی از مراکز ارائه خدمات به بازنشستگان وارد می شوم. او برای پیگیری کارش از من جدا می شود و من در فرصت کوتاه تا بازگشت او بر گرداگرد حیاط و محیط چشم می دوانم. مردان و زنان سالخورده، متین و با آرامش در گوشه گوشه حیاط در انتظار نوبت خود نشسته اند. برخی با یکدیگر گپ و گفتی دارند و برخی دیگر به مطالعه یا تفکر مشغولند. به هر روی دیوار راهرو پیام های اخلاقی و فرهنگی نصب شده است: «از کسالت و دلتنگی دوری گزین که این دو تو را از دنیا و آخرت باز دارد.»
در نوشته ای دیگر آمده است: «امید یگانه مایه تسلی ما به هنگام سختی هاست. اگر دریابی دریابی.»
مجیدی پس از رتق و فتق امور خود به نزدم می آید و ادامه می دهد: «باید در روزهای پیری، تنگدستی و دردمندی بیشتر قدر یکدیگر را بدانیم. روحیه سالمندان به گونه ای است که میل به صحبت، همدلی و همنشینی دارند بچه ها و اطرافیان باید با شناخت این روحیه، نیاز عاطفی و روحی آنان را پاسخ دهند.»
براساس آمار منتشره امید به زندگی در جامعه اسلامی ایران و جمعیت سالمندان در پرتو تبلیغات سودمند ورزش همگانی و پرهیز از مصرف زیاد چربی ها و شیرینی ها در رژیم روزانه غذایی خود، رو به افزایش است. اما آیا تاکنون جامعه سالمندان ایران آن گونه که انتظار می رود مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته است. اگرچه نمی توانم از رفتار محبت آمیز و
خلق و خوی پراحساس و عاطفی جامعه ایرانی به سادگی گذشت اما باید جایگاه ارزشی و گرانسنگ آنان را بیشتر از پیش به نسل امروز معرفی کرد.
حسن آقایی
منبع : روزنامه کیهان