پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
چه بیموقع شکستی
پشت در رختکن پرسپولیس، قفل میشود ... مثل همیشه، همچون تمام بازیهای گذشته! مگر فرقی میکند پیروز باشند یا شکستخورده یا تساوی داده باشند و امتیازی از میان امتیازات را بخشیده یا به جیب زده باشند؟ میگویند جلسه است، این هم در صورتی خواهد بود که مشمول لطفی شوید. اما جلسه با چه کسی؟ متکلموحده جلسه رختکنهای پرسپولیس کیست؟ این سؤال را وقتی از خودتان میپرسید که میبینید پنجرهها را از داخل قفل میکنند. یادتان میافتد سالها پیش، روزهائی که سنگربان پرسپولیس مردی بود به نام احمدرضا عابدزاده و مهاجم اولش (که از روی ناچاری ذخیرهنشین میشد تا گاهی به زمین برود و در همان گهگاه حضورش گلی بزند) بهنام سراج شناخته میشد، گروهی پشت منفذهای ریز اما باز پنجرهٔ رختکن آزادی گفتههائی را شنیدند که گرم بود و گرانقیمت. لااقل اگر نمیتوانست موجی تازه راه بیندازد، قدرت کشش خبری بالائی داشت. آنقدر بالا که فریادهای پروین بر سر سراج و هواخواهی عابدزاده از مهاجم تیم مقابل، البته ادبیات همان سرمربی خطاب به سنگربان و جوابیههای او عنوان اول روزنامههای ورزشی شود. بعدها که پروین پرسیده بود، جواب او را چنین داده بودند: ”اشکال از دیوارهای رختکن شما است ... موش دارد؟“
از آن روزها تا جمعه ۹ اردیبهشتماه سال ۸۴ پنجرهها را میبندد. همین خاطرات را که مرور کنی، در رختکن باز شده است. ”راینر سوبل“ با همان خصیصههای کاملاً ژرمنی خود بیرون میآید. بدون آنکه کمترین توجهی به محیط اطراف خود داشته باشد. به سمتی میرود، پای خود را به دیوار تکیه میدهد و سیگاری روشن میکند ... تازه سرش را بالا آورده و نگاهت میکند. به تمامی شمائی که معلوم نیست پشت این رختکن بسته و محفوظ (که شاید شدیدتر از پایگاههای نظامی تحت قرار میگیرد) دنبال چه میگردید. به انگلیسی دست و پا شکسته، با صدائی بلند که میگوید: ”بروید دوباره بنویسید سوبل را از رختکن اخراج کردند! من آمدهام تا به تنهائی از دود سیگارم لذت ببرم ... هیچکس هم مرا بیرون نکرده، متوجه میشوید؟!“ مگر چند نفر آنقدر به این زبان در روی کرهٔ خاکی تسلط کامل دارند که منظور او را بفهمند؟ آنهائی که با yes جواب دادهاند، برای دیگران نقش دیلماج را بازی میکنند ... از سوبل در مورد اتفاقات و حرفهای او در رختکن میپرسند. پاسخ او مثل رفتارش صریح است. آنقدر که ناراحتکننده بهنظر میرسد: ”آیا شما از حرفهای خصوصی خودتان در خانه با همسر یا پدر و مادرتان برای دیگران تعریف میکنید؟ متأسفم ... اشتباه گرفتهاید!“ اینکه بعضیها میخواهند سعی کنند او را مجاب سازند تا موقرانه و متین صحبت کند بیفایده است. چون با چنین جوابی مواجه خواهند شد: ”اول سعی کنید سؤال درستی بپرسید. از این بابت نمیتوانم خودم را عوض کنم ... این طبیعیترین جواب است ...“
اما شما کوشش میکنید. شاید حریصتر شدهاید تا دقیقتر بدانید. حرفهای راینر سوبل کاملاً فنی بوده. شاید هم چندان گوش شنوائی برای او وجود نداشته باشد. پروین سوژه پرمخاطبتری خواهد بود. مردی که با ادبیات و کلام ویژهٔ خود جذابترین لحظات را در رختکن رقم میزند. این را از جملات یک بازیکن میتوان فهمید: ”از ما پرسید به من بگوئید فشار یعنی چی! خب ما هم باورمان نمیشد، اول فکر کردیم آرامش قبل از توفان است، ولی علیآقا داشت جدی حرف میزد. دوباره سؤال خود را تکرار کرد و گفت یکی به من بگوید فشار یعنی چه؟“
در چنین لحظهای، وقتی پروین رو به بازیکنان میایستد و دست به کمر میزند، باید سکوت کرد. حساب کن از کودکی زبان نداشتی، سرت را هم پائین بیندازی و والسلام. بار دومی که این سؤال تکرار میشود، همه در سکوت خود، التماس دعا از یکی داشتند. پسری که بند کفشهای خود را باز میکند و در کمال خونسردی روی زمین دنبال اسباب و وسایل خود میگردد. ”کریم باقری“ محبوبترین مرد نزد پروین است. کسی تا به حال، در این چند سال صدای بلند پروین را مقابل کریم نشنیده ... سعی میکنند هر دو روابط خود را دورادور حفظ کنند. ”جواد کاظمیان“ زیرچشمی کریم را نگاه میکند. باقری سرش را بالا آورده و میگوید: ”یعنی چی علیآقا؟ میخواهی برایت توضیح بدهیم که پرس یعنی چی؟ ... خب خود شما که بهتر میدانید! یعنی دویدن یعنی خفه کردن بازی حریف، یعنی اجازه ندادن به بازیکن صاحب توپ که فکر کند یا نفس بکشد!“
باقری خودش فهمید. وقتی لبهای پروین را دید که زیر دندانهایش گزیده میشود، یادش آمد مخاطب سرمربی او نبوده. حالا پروین باید چه جوابی میداد؟ داد میزد ... فریاد میکشید ... میگفت لامذهبها، شما که میدانید چرا انجام نمیدهید؟ ولی پروین در سکوت بود. ساکت و آرام ... باورش نمیشد اینبار باقری جوابگوی او شده. چون او را دوست داشت! کریم خودش بهتر از هر کس دیگری فهمید. لااقل نمیخواست آن پرده دریده شود. پردهای که چندین و چند سال حافظ آن بود. سکوت و سکوت و باز هم سکوت. اما هنوز از میان جمع سری بالا نیامده بود تا این دو نگاه را ببیند. پس خودش باید آن را تمام میکرد. کریم پس اینگونه میدهد: ”خب ما هم قبول داریم علیآقا! شما حق دارید عصبانی بشوید. ولی بچههای پاس هم خیلی خوب بودند. چیزی از تیم ما کمتر نداشتند. من که توی زمین بودم دیدم چقدر بچههای ما میدوند و از دل و جان مایه میگذارند ... ولی شما هم قبول دارید که پاس تیم کمی نیست. انشاءالله وقت هنوز باقی مانده. به امید خدا جبران میکنیم. هیچ تیمی الان حاشیهٔ امنیت ندارد. من به نمایندگی از بچهها به شما قول میدهم.“
بار اولش بود سخنران میشد. یحیی گلمحمدی هم به یاد نمیآورد کریم باقری در هیچ اردوئی (ملی و باشگاهی) مجموع حرفهای او از دو خط معمول بالاتر برود. این مرتبه بند کفشهای خود را رها میکند، انگشتان او روی زمین ضرب میگیرند. پروین حرفی نداشت! شاید هم در جستجوی جملهای بود سرانجام: ”من به این میگویم بدشانسی، ولی شما بشنوید بیعرضگی، تنبلی، مفتخوری! دقیقه ۳ گل میخورید، دقیقه ۱۰ گل میزنید و بعد قدمرو! که به چی برسید؟! از فردا هر کسی خواست اینجا را با پارک یا خانهٔ خاله و عمویش اشتباه بگیرد، نباید ... ما فقط ۴ بازی داریم. کسی هم برایمان بازی میکند که ارزش پیراهن تن خود را بداند، مثل کریم!“
این آخری شاهکار او بود. کسی نمیداند چرا، ولی همه میگویند عاشق باقری است. این آخری شاهکار او بود، چون میخواست از قدیمیترین مهرهٔ تیم خود در مقابل تمام اوصافی که به زبان آورده بود فاکتور بگیرد. خیلیها میگویند کریم او را یاد سیروس میاندازد. ولی همان بعضیها شاید فراموش میکنند که پروین و سیروس روابط چندان حسنهای نداشتند. شاید میخواهد با کریم و رفتاری که در مقابل او دارد. یاد آن آخرین اتفاقاتی که علیه سیروس قایقران انجام شد را فراموش کند. همه مشغول به کاری میشوند اما هنوز باقری با دو انگشت دست روی زمین ضرب گرفته است. زیر لب هم چیزی میخواند اما بیصدا. شاید او هم یاد حرفهای سیروس افتاده. در کشاورز ... در مورد پرسپولیس و تیم ملی.
”راینر سوبل“ به داخل رختکن که بازگشت، جو کمی تغییر کرد. او بعد از شکست یا تساوی بعد از خلوت خود با سیگار قابل تحمل میشود. گوشهای با پروین و بهواسطهٔ فرزین حرف میزند. آنهائی که شنیدهاند میگویند فقط تبریک گفت! آن هم بابت یک تساوی و بعد تکه کنایههای پروین را از گوشی گرفت و از گوشی دیگر در کرد!
همه آماده میشوند اما کریم ...! او هنوز نجوا میکند. پسری که پروین دوستش ندارد، که انگار عاشق او است. ای کاش میتوانست این پسر خوشحافظهٔ تبریزی، تمام آن شنیدههای او از سیروس را سوار ابرهای سفید آسمان آبی تبریز کند و از ذهن به در برد! ای کاش میتوانست اینبار جور دیگر نگاهش کند ... اما سیروس قایقران، اما آن بازوبند از دست رفته آخرین سال بازیگری! باقری فراموش نکرده. شاید زیر لب هنوز هم نجوا میکند. به آذری و برای یک گیلهمرد در تنهائی پایتخت!
از آن روزها تا جمعه ۹ اردیبهشتماه سال ۸۴ پنجرهها را میبندد. همین خاطرات را که مرور کنی، در رختکن باز شده است. ”راینر سوبل“ با همان خصیصههای کاملاً ژرمنی خود بیرون میآید. بدون آنکه کمترین توجهی به محیط اطراف خود داشته باشد. به سمتی میرود، پای خود را به دیوار تکیه میدهد و سیگاری روشن میکند ... تازه سرش را بالا آورده و نگاهت میکند. به تمامی شمائی که معلوم نیست پشت این رختکن بسته و محفوظ (که شاید شدیدتر از پایگاههای نظامی تحت قرار میگیرد) دنبال چه میگردید. به انگلیسی دست و پا شکسته، با صدائی بلند که میگوید: ”بروید دوباره بنویسید سوبل را از رختکن اخراج کردند! من آمدهام تا به تنهائی از دود سیگارم لذت ببرم ... هیچکس هم مرا بیرون نکرده، متوجه میشوید؟!“ مگر چند نفر آنقدر به این زبان در روی کرهٔ خاکی تسلط کامل دارند که منظور او را بفهمند؟ آنهائی که با yes جواب دادهاند، برای دیگران نقش دیلماج را بازی میکنند ... از سوبل در مورد اتفاقات و حرفهای او در رختکن میپرسند. پاسخ او مثل رفتارش صریح است. آنقدر که ناراحتکننده بهنظر میرسد: ”آیا شما از حرفهای خصوصی خودتان در خانه با همسر یا پدر و مادرتان برای دیگران تعریف میکنید؟ متأسفم ... اشتباه گرفتهاید!“ اینکه بعضیها میخواهند سعی کنند او را مجاب سازند تا موقرانه و متین صحبت کند بیفایده است. چون با چنین جوابی مواجه خواهند شد: ”اول سعی کنید سؤال درستی بپرسید. از این بابت نمیتوانم خودم را عوض کنم ... این طبیعیترین جواب است ...“
اما شما کوشش میکنید. شاید حریصتر شدهاید تا دقیقتر بدانید. حرفهای راینر سوبل کاملاً فنی بوده. شاید هم چندان گوش شنوائی برای او وجود نداشته باشد. پروین سوژه پرمخاطبتری خواهد بود. مردی که با ادبیات و کلام ویژهٔ خود جذابترین لحظات را در رختکن رقم میزند. این را از جملات یک بازیکن میتوان فهمید: ”از ما پرسید به من بگوئید فشار یعنی چی! خب ما هم باورمان نمیشد، اول فکر کردیم آرامش قبل از توفان است، ولی علیآقا داشت جدی حرف میزد. دوباره سؤال خود را تکرار کرد و گفت یکی به من بگوید فشار یعنی چه؟“
در چنین لحظهای، وقتی پروین رو به بازیکنان میایستد و دست به کمر میزند، باید سکوت کرد. حساب کن از کودکی زبان نداشتی، سرت را هم پائین بیندازی و والسلام. بار دومی که این سؤال تکرار میشود، همه در سکوت خود، التماس دعا از یکی داشتند. پسری که بند کفشهای خود را باز میکند و در کمال خونسردی روی زمین دنبال اسباب و وسایل خود میگردد. ”کریم باقری“ محبوبترین مرد نزد پروین است. کسی تا به حال، در این چند سال صدای بلند پروین را مقابل کریم نشنیده ... سعی میکنند هر دو روابط خود را دورادور حفظ کنند. ”جواد کاظمیان“ زیرچشمی کریم را نگاه میکند. باقری سرش را بالا آورده و میگوید: ”یعنی چی علیآقا؟ میخواهی برایت توضیح بدهیم که پرس یعنی چی؟ ... خب خود شما که بهتر میدانید! یعنی دویدن یعنی خفه کردن بازی حریف، یعنی اجازه ندادن به بازیکن صاحب توپ که فکر کند یا نفس بکشد!“
باقری خودش فهمید. وقتی لبهای پروین را دید که زیر دندانهایش گزیده میشود، یادش آمد مخاطب سرمربی او نبوده. حالا پروین باید چه جوابی میداد؟ داد میزد ... فریاد میکشید ... میگفت لامذهبها، شما که میدانید چرا انجام نمیدهید؟ ولی پروین در سکوت بود. ساکت و آرام ... باورش نمیشد اینبار باقری جوابگوی او شده. چون او را دوست داشت! کریم خودش بهتر از هر کس دیگری فهمید. لااقل نمیخواست آن پرده دریده شود. پردهای که چندین و چند سال حافظ آن بود. سکوت و سکوت و باز هم سکوت. اما هنوز از میان جمع سری بالا نیامده بود تا این دو نگاه را ببیند. پس خودش باید آن را تمام میکرد. کریم پس اینگونه میدهد: ”خب ما هم قبول داریم علیآقا! شما حق دارید عصبانی بشوید. ولی بچههای پاس هم خیلی خوب بودند. چیزی از تیم ما کمتر نداشتند. من که توی زمین بودم دیدم چقدر بچههای ما میدوند و از دل و جان مایه میگذارند ... ولی شما هم قبول دارید که پاس تیم کمی نیست. انشاءالله وقت هنوز باقی مانده. به امید خدا جبران میکنیم. هیچ تیمی الان حاشیهٔ امنیت ندارد. من به نمایندگی از بچهها به شما قول میدهم.“
بار اولش بود سخنران میشد. یحیی گلمحمدی هم به یاد نمیآورد کریم باقری در هیچ اردوئی (ملی و باشگاهی) مجموع حرفهای او از دو خط معمول بالاتر برود. این مرتبه بند کفشهای خود را رها میکند، انگشتان او روی زمین ضرب میگیرند. پروین حرفی نداشت! شاید هم در جستجوی جملهای بود سرانجام: ”من به این میگویم بدشانسی، ولی شما بشنوید بیعرضگی، تنبلی، مفتخوری! دقیقه ۳ گل میخورید، دقیقه ۱۰ گل میزنید و بعد قدمرو! که به چی برسید؟! از فردا هر کسی خواست اینجا را با پارک یا خانهٔ خاله و عمویش اشتباه بگیرد، نباید ... ما فقط ۴ بازی داریم. کسی هم برایمان بازی میکند که ارزش پیراهن تن خود را بداند، مثل کریم!“
این آخری شاهکار او بود. کسی نمیداند چرا، ولی همه میگویند عاشق باقری است. این آخری شاهکار او بود، چون میخواست از قدیمیترین مهرهٔ تیم خود در مقابل تمام اوصافی که به زبان آورده بود فاکتور بگیرد. خیلیها میگویند کریم او را یاد سیروس میاندازد. ولی همان بعضیها شاید فراموش میکنند که پروین و سیروس روابط چندان حسنهای نداشتند. شاید میخواهد با کریم و رفتاری که در مقابل او دارد. یاد آن آخرین اتفاقاتی که علیه سیروس قایقران انجام شد را فراموش کند. همه مشغول به کاری میشوند اما هنوز باقری با دو انگشت دست روی زمین ضرب گرفته است. زیر لب هم چیزی میخواند اما بیصدا. شاید او هم یاد حرفهای سیروس افتاده. در کشاورز ... در مورد پرسپولیس و تیم ملی.
”راینر سوبل“ به داخل رختکن که بازگشت، جو کمی تغییر کرد. او بعد از شکست یا تساوی بعد از خلوت خود با سیگار قابل تحمل میشود. گوشهای با پروین و بهواسطهٔ فرزین حرف میزند. آنهائی که شنیدهاند میگویند فقط تبریک گفت! آن هم بابت یک تساوی و بعد تکه کنایههای پروین را از گوشی گرفت و از گوشی دیگر در کرد!
همه آماده میشوند اما کریم ...! او هنوز نجوا میکند. پسری که پروین دوستش ندارد، که انگار عاشق او است. ای کاش میتوانست این پسر خوشحافظهٔ تبریزی، تمام آن شنیدههای او از سیروس را سوار ابرهای سفید آسمان آبی تبریز کند و از ذهن به در برد! ای کاش میتوانست اینبار جور دیگر نگاهش کند ... اما سیروس قایقران، اما آن بازوبند از دست رفته آخرین سال بازیگری! باقری فراموش نکرده. شاید زیر لب هنوز هم نجوا میکند. به آذری و برای یک گیلهمرد در تنهائی پایتخت!
منبع : واحد مرکزی خبر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست