سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا
بی قرار در قواره!
دو کمدین بزرگ را، شبکة تلویزیونی معتبری که در سلسله برنامههایی به معرفی بزرگان کمدی تاریخ تئاتر جهان پرداخته برای اجرای مشهورترین کمدیشان که یک «وودویل» است دعوت میکند. یازده سال پیش یکی از این دو که دانسته است دیگر قادر به خنداندن مخاطبینش نیست، کنار کشیده و زوج هنری خود را نیز به ناگزیر بازنشسته کرده است تا در فقر و تحت سرپرستی برادرزادهاش زندگی کند، و خود در اتاقی در خانة دخترش سر کند.
اتاقی که به دلیل تولد نوهاش از او گرفته خواهد شد و باید به خانه هنرمندان سالمند برود. تمام مدت کسی به آن دو کاری نداده مگر یک بار به دومی که به سبب پیری از پس آن بر نیامده. اکنون دومی (ویلی کلارک) بهرغم میلش به پذیرفتن دعوت شبکة تلویزیونی، به عقدهگشایی و بهانه و آواز اولی (ال لوئیس) میپردازد و سرانجام هم در استودیو دعوایی به راه میاندازد که نتیجهاش سکتة قلبی خود اوست. نمایش با ملاقات ال لوئیس از ویلی کلارک بیمار پایان مییابد در حالی که خود نیز چون او بیمار است و بدون آینده و پیر.
اردیبهشت سال جاری بر اجرایی از همین اثر (پسر طلاها، یا پسرهای طلایی در تلهتئاتری بر پایة همین متن، و یا پسران آفتاب در اجرای دانشجویی) در جشنوارة بینالمللی دانشجویی و در بولتن آن جشنواره مطلبی نگاشته بودم با این آغاز:
«کمدی مفرّح و دلچسب نیل سایمون که تا اندازهای نیز میتوان آن را روانکاوانه دانست، به خودی خود کشش کافی برای جذب مخاطب دارد حتی اگر تنها خوانده شود، و خواندن (به خوانش که در آن ذهن و زوایه دید و تحلیل خوانشگر نیز دخیل است) اتفاقی است که در اجرای کارگردان از این کمدی رخ داده است، و چنانچه بازیگری چون [نام] بازیگر نقش ویلی کلارک را با آمادگی بدن و میمیک و بیان در اختیار نداشت قطعاً این اجرا نمیتوانست به مدت دو ساعت تماشاگر را در پی خود بکشاند».
در فاصلة آن اثر دانشجویی و اجرای حرفهای مهدی مکاری از این اثر، تلهتئاتر آن که اخیراً از شبکه چهار پخش شد قرار دارد. سه اجرا از یک اثر در یک دورة زمانی نیمساله باید علیالقاعده تفاوتهایی داشته باشند و هر اجرای بعدی، بهتر از اجرای قبلی باشد (برای اجراهایی از یک متن در فاصلههای بیشتر نیز این یک اصل است) اما در مورد این سومین اجرا در تالار مولوی نیز همان فراز آغازین که آوردیم، صادق است و تنها باید نام بازیگر را به سیامک صفری تغییر دارد، و قطعاً با این هشدار که سیامک دیگر تازگی ندارد، بازیاش تکراری و مکانیستی شده، و باید فکری به حال خودش بکند، و متأسفم که بگویم بازیگر آن اجرای دانشجویی از او بهتر، تر و تازهتر، و ابداعیتر بازی کرد! تنها تفاوت این دو اجرا در دکور مفصل و پرخرج اجرای تالار مولوی است؛ دکوری دقیق و صحیح. اما دکور، دکور است اگر تأثیری در اجرا نداشته باشد که در اینجا ندارد! همان طور که دکور تلهتئاتر مورد اشاره مفصلتر و پرخرجتر و درستتر بود و چیز خاصی بر اجرا نیفزود، و گروه دانشجویی هم اگر قرارداد خوبی داشتند شاید دکور بهتری میزدند! اشکال کار در اینجاست که متن نیل سایمون سه وجه، سه گونه ظرفیّت و پتانسیل مشخص برای دریافت و تحلیل و تعبیر کارگردان دارد ـ همان طور که از خلاصه داستانش میتوان دانست ـ و مهدی مکاری نیز مانند کارگردان آن اثر دانشجویی، دو وجه و دو پتانسیل و ظرفیت آن را که هر یک به تنهایی، و یا در تلفیق با هم میتوانند ارتباط ذهن مخاطب را با اثر در سطح عمیقتری از ادراک و دریافت برقرار کنند، یکسره فرو گذاشته و بر نخستین و در دسترسترین وجه و لایه تمرکز کرده است.
آن سه وجه عبارتاند از :
۱) وجه داستانگوی متن که نیمنگاهی دارد به تاریخچة کمدی و روایت پایان دورة کمدی وودویل است.
۲) وجه روانکاوانة آنکه پارادوکس بیزاری مهرآمیز یا مهرورزی آمیخته با بیزاری نزد آدمیانی که رابطة تنگاتنگ و درازمدت خانوادگی، هنری، شغلی و یا ... دارند اشاره میکند.
۳) وجه تراژدیک آنکه نه بر خاتمة به ناگریز دورانی هنری که به تلخی و دردانگیزی سرنوشت هنرمندانش به عنوان نمونهای نوعی میپردازد.
وجه نخست در متن چندان مقتدر و پرجاذبه است که میتواند هر کارگردانی را بفریبد و تمرکز و تأکیدش را بر خود معطوف کند: روساختی پرکشش که حتی روخوانی آن دلپذیر و لذتبخش است. اما این را که تاریخچة مشخص و بیابهام و در دسترس کمدی، روشنتر بیان کرده است! از سویی نیز دو وجه ژرفساختی دیگر که هشیارانه و با ظرافت و به نحوی فنی در وجه روساختی تنیده شدهاند، بخش مهمی از کشش و دلپذیری آن را تأمین میکنند و بیتوجهی به آنها، یعنی بیمهری به همان وجه نخست هم، و از کف دادن لذت هنری حاصل از متن. حال، اتفاقی است که افتاده! و قرار است این اجرا فقط ما را سرگرم کند، اما نمیکند! و علت آن است که کمترین نشانی از کمدین مشهور و پرطرفدار و بزرگ بودن در بازی بازیگران وجود ندارد. همه جا از گروه دو نفرة این دو با نام و عنوان «ال لوئیس و ویلی کلارک» یاد میشود و سنّت آن است که نام برترین فرد گروه در ابتدای یادکردها میآید، اما هوشنگ هیهاوند بازیگر نقش ال لوئیس، هیچ رفتار کمیکی از خود بروز نمیدهد جز یکی دو بار «تیک» عصبی در پاهایش که آن هم از همان اوایل کار فراموش میشود.
سیامک صفری هم در نقش ویلی کلارک ـ مگر در بازی فردی دو سه دقیقهای ابتدای نمایش ـ جز تکرار خود و چند شوخی خارج از نمایش با دفترچه بیمه خدمات درمانی و تیغ اصلاح شیک، و شوخی شماره دادن به دختر ال لوئیس و قرار گذاشتن با او، چیزی برای عرضه ندارد. چیزی چون عبوس بودن کمدینها در زندگی شخصی هم که در مواردی مصداق داشته و دارد، در دستور کار کارگردان و بازیگرانش نیست، بر پیری و بی حوصلگی دو کمدین نیز تأکیدی نشده است، واقعیت این است که این، تمام توان دو بازیگر است که کارگردان مشخصاً بر آن تکیه کرده است، همین! کارگردان و این دو بازیگر، حتی بهترین فرصت ایجادشده توسط نویسنده را، برای نشان دادن توانایی دو کمدین بزرگ، و نوع خاص کمدی وودویل، در صحنة بازی نمایش مشهور «دکتر» در استودیوی تلویزیون از دست میدهند یعنی در اینجا هم نه ذرهای کمدی میبینیم، و نه حتی یک شگرد از شگردهای این نوع از کمدی که متن بر آن تأکید میورزد، و نه اشارهای عملی به شیوة وودویل.
آنچه در این صحنه میبینیم، جز میانپردهای خنک و بیمزه اثر، همچون میانپردههایی است که در جشنهای مدارس توسط آماتورهای دانشآموز اجرا میشود. البته این کاملاً درست است که عین آنچه در متن آمده اجرا میشود امّا اولیهترین خصلت وودویل پیشپاافتادگی طرح آن است و مانورهای ماهرانة همراه با بداهههای گفتاری و کرداری بر همین طرحهای دمدستی توسط بازیگران. به زبان دیگر: وودویل، کمدی بازیگر است، نه کمدی کارگردان. و در اینجا این را نمیبینیم، لاجرم، برای دو موجود شیرین و شنگ که دوران و جولان و جایگاهی داشتهاند و اکنون آن همه را از کف دادهاند، دلی نمیسوزانیم. این صحنه، مناسبترین ابزار و بهترین موقعیت است برای هم ذات و هم حس کردن مخاطب با اشخاص بازی، که به آسانی هبا و هدر میشود.
در میان بازیهای نمایش از نظر نگارنده، بازی رضا بهبودی در نقش برادرزادة ویلی کلارک به دلیل کوششی که در ساخت و پرداخت شخصیت نقش به عمل آورده و آن را غیر تکراری، به دور از کلیشهها و علائم رفتاری باسمهای، و باورپذیر کرده، قابل تأمّلتر است. در مورد نسیم ادبی نیز که چند بازی خوب از او شاهد بودهایم، حضور در نقشی کوتاه در دقایقی محدود. شایستة تقدیر است و میتوان گفت که او به قاعدة تقریباً فراموش شدهای در کار بازیگری که میگوید: «عرض یک نقش مهم است و نه طول آن» عمل کرده است، اما متأسفانه وی نیز پس از تلاش بسیار برای به دست آوردن جایگاهی به حق در حیطة بازیگری، برای خود به رغم جوانی و وجود رقبای فراوان، در دو سه بازی اخیرش منجمله در همین اثر مورد بحث، چیزی قابل طرح از خود نشان نداده است، هر چند نقشش در این اجرا اَبتَر و بیساختار است و به نظر میرسد به بهانة کوتاه شدن، هویت و ماهیتزدایی شده باشد، و چنین نقشی قدرت مانور را از بازیگر سلب میکند. در کارگردانی نمایش «پسر طلاها» تنها اتفاق و تمهید شایستة توجه، بهرهگیری از اتاق فرمان (رژی) تالار بزرگ مولوی به جای اتاق فرمان استودیوی ضبط نمایش دو کمدین است، و بازی بازیگران در این اتاق زمینة این تمهید، نقطة پایان پردة نخست نمایش است و حضور مدیر صحنة استودیو که به شتاب دستور جمع کردن دکوری از پیش مستقر (که دکور همان پردة اول نمایش «نقش آن را بازی میکند!») است، و چیدن دکور نمایش مشهور دو کمدین.
و البته این مدیر صحنه، لباس و سر و ریختی کاملاً اکنونی و متعلّق به ایران دارد، یعنی همان لباس و آرایش مویی که شخصاً اغلب دارد، که ترفند کارگردانی مورد اشاره را از چشم میاندازد! از این گونه بیدقتیها نمونههای دیگری نیز در نمایش دیده میشود مثلاً: به دست گرفتن مجلة Muzic توسط بازیگر نمایش در میزانسنی چسبیده به تماشاگر، در حالی که چند بار بر نام این مجله (مجلة ورایتی) تأکید کلامی، مفهومی، و عملی میشود. و یا: «آرتوروز بند» گردن ال لوئیس که بر آن نیز تأکید می شود، چنان که گویی این گردن بدون این وسیله، گردن بشو نخواهد بود اما در پردههای پس از نخست، دیگر وجود ندارد و گردن بازیگر هم به هیچ وجه با مشکلی مواجه نیست، در حالی که زمانی نگذشته، و کرامت و اعجازی هم رخ نداده است! نمایش ریتم و تمپوی خود را هنوز پیدا نکرده که احتمالاً دلیل این مشکلات موجود در هر اجرای اولی از هر نمایشی در هر سالنی است. بر روی هم، اجرایی از این متن که چیزی بر آن بیفزاید و تکاملش ببخشد، به تلاشی بیش از آنچه دیدیم نیازمند است و همچنین این اجرا برای قواره و پتانسیل این گروه، کم است.
عبدالرضا فریدزاده، عضو انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر
منبع : سورۀ مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست