دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
سیزده نکته از نمو
![سیزده نکته از نمو](/mag/i/2/3muyf.jpg)
بعد فکر کردم که دارم لحظههای با هم بودنمان را خراب میکنم. از آن روز به بعد، این فکر دایماً در ذهنم غوطه میخورد تا اینکه به پیدایش داستانی درباره زندگی و مخاطرات یک ماهی کوچولو انجامید. سرانجام این ایده و نقاشیهای مربوط به آن را پیش جان لستر مدیر اجرایی پیکسار بردم. کمی عصبی بودم، اما نمیترسیدم>.
حالا ادامه ماجرا از زبان لستر: <پس از حدود یک ساعت، نظرم را درباره ایدهاش پرسید. به او اطمینان دادم که دچار ماهی شدهام و جای نگرانی نیست>.
۲) هنرمندان استودیوی پیکسار برای ساخت انیمیشنی درباره دنیای زیر آب، مستقیماً به منابع مورد نیاز خود مراجعه کردند. اندرو استانتن و دوستانش علاوه بر دیدار از آکواریومها، رفتن به سراغ آبشارهای کالیفرنیا و هاوایی و مطالعه مستندهایی درباره ماهی و دنیای زیر آب، یک آکواریوم غولپیکر هم در خود استودیو مهیا کردند تا از نزدیک به مطالعه زندگی ماهیها بپردازند.
انیماتورهای پروژه <نمو> هر زمان که نیاز داشتند میتوانستند با خیره شدن به موجودات زنده درون آکواریوم از حرکات آنها برای کارشان الهام بگیرند.
این برای نخستین بار پس از <زندگی یک حشره> بود که استانتن و سایرین چنین تجربهای را از سر میگذراندند. نویسنده فیلمنامه و یکی از کارگردانان <در جستجوی نمو> میگوید: <گرچه ما برای انجام هرچه بهتر کارها کارتونهایی چون <پینوکیو> و <شمشیر در سنگ> را هم تماشا کردیم تا ببینیم تبدیل شدن به ماهی چگونه صورت میگیرد، اما هیچ چیز الهامبخشتر از دیدن موجود زنده نیست>.
۳) شاید مفیدترین منبع موجود و در دسترس برای تیم همکاران شاغل در پیکسار، پروفسور آدام سامرز استاد دانشکده اکولوژی و دیرینهشناسی دانشگاه کالیفرنیا بود که دوازده سخنرانی مبسوط در اردوگاه امریویل برای انیماتورها انجام داد.
یکی از بهترین نکات ارایهشده در سلسله دروس آقای سامرز مربوط به تفاوت میان حرکت انواع مختلف ماهیها و سایر موجودات دریایی در آب و نحوه استفاده از بالهها میشد. دقت اندرو استانتن و تیم همراهش در همین ریزهکاریها فاصله انیمیشن رایانهای و تصاویر زنده و معمولی را به حداقل رساند و <در جستجوی نمو> را به گام بلندی رو به جلو در تاریخ استودیوی پیکسار مبدل کرد.
اینجاست که حتی استفاده از انیمیشن دست فیلمسازان را برای انجام هر کاری به منظور روایت بهتر داستان باز میگذارد و نوعی امتیاز برای خالقان اثر تلقی میشود.
نتیجه کار پیکسار هم فیلمی شد که بسیار به واقعیت نزدیک است و اثری بزرگ و پروژهای خاص به شمار میآید.
۴) قرار نبود <در جستجوی نمو> هرگز تبدیل به یک انیمیشن مستند از دنیای زیر آب شود. فیلم کاملاً جذاب، لذتبخش و دلپذیر است و از نظر بصری هم فوقالعاده.
اورن جاکوب کارگردان فنی پروژه معتقد است: <اطمینان دارم فرد فرد مخاطبان میتوانند نوع و گونه ماهیهای موجود در فیلم را بهراحتی تشخیص دهند. ما برای خلق ماهیهای کارتونی صدها ماهی زنده را با رنگآمیزی و طرحهای مختلف مورد بررسی قرار دادیم و از روی آنها نمونه ساختیم.
بیشتر شخصیتهای اصلی داستان را میتوان موجوداتی اصیل دانست که در پای صخرههای آبی استرالیا زندگی میکنند. گرچه اگر اندکی با دقت به فیلم نگاه کنید، میبینید که ما خودمان عملیات ترکیب نژادی را انجام داده و به موجودات جدیدی دست یافتهایم.
۵) استودیوی پیکسار در آوریل سال ۲۰۰۲ خبر اکران <در جستجوی نمو> در تابستان ۲۰۰۳ را تأیید کرد و افزود که این فیلم محصول ذهن و ایده خلاقانه اندرو استانتن است؛ فیلمسازی که نامزد دریافت جایزه معتبر اسکار شده و نویسندگی و کارگردانی مشترک انیمیشن بلند سینمایی سال ۱۹۹۸ یعنی <زندگی یک حشره> را برعهده داشته است.
این ماجرای شگفتانگیز و تماشای دنیای زیر آب، روایتگر داستان سفر پرماجرا و جذاب دو ماهی است.
پدر و پسری که در آبهای استرالیا از هم جدا میافتند و پدر در تلاش برای یافتن فرزندش نمو، دست به هر کاری میزند.
<در جستجوی نمو> با صدای آلبرت بروکز مشهور بر روی پدر نقنقوی نمو که زندگیاش را برای دیدار دوباره پسر به خطر میاندازد، جان میگیرد. صدای الکساندر گولد تازهوارد هم به جای نموی جوان و ماجراجو شنیده میشود.
الن دی جنرز عهدهدار ایفای صدای دوری است، همراهی فراموشکار اما بهشدت امیدوار که پدر در جریان سفرهایش با او برخورد میکند. ویلم دفو صدایش را به گیل قرض داده، موجودی تکرو و خودمدار که با پدر طرح دوستی میریزد و به جستجوی نموی گمشده میرود. نایجل هم صدای جفری راش را بر خود دارد.
او پلیکانی عجیب و غریب است که با همه موجودات میسازد الا مرغ دریایی و نهایتاً بری همفریز که بهخوبی از عهده صدای یک کوسه سفید بزرگ و البته گیاهخوار برآمده است.
۶) نخستین علایم پس از به پایان رسیدن تقریبی پروژه در اکتبر سال گذشته، حکایت از دید منفی برخی منتقدان نسبت به آن بود. کار بدانجا رسید که حتی عدهای فیلم را بدترین محصول پیکسار تا به امروز معرفی کردند. ولی گروهی دیگر برخوردی منطقیتر داشتند.
مثلاً یکی از مدیران ارشد استودیو در اظهارنظری گفت: شاید <در جستجوی نمو> یکی از تلاشهای نهچندان شگفتانگیز پیکسار باشد، اما من به جای اینکه آن را در میان پنج فیلم برتر سال آینده قرار دهم، احتمالاً جایی در میان ده فیلم برتر برایش در نظر میگیرم.
البته در شرایط فعلی نمیتوان جایگاه <در جستجوی نمو> را در پانتئون آثار پیکسار مشخص کرد و با قاطعیت گفت که از <شرکت هیولاها> بهتر است یا نه.
در هر حال باید تا تابستان آینده منتظر بمانیم. شاید هم این شایعات منفیبافانه تماماً از طرف دیزنی و برای مختل کردن پروژه اکران موفق فیلم صورت گرفته بود.
براساس قرارداد همکاری میان استودیوی پیکسار با شرکت والت دیزنی، استیو جابز مدیر ارشد پیکسار نمیتواند رسماً استودیوی فیلمسازی خود را تا پیش از ارایه نسخه کامل سومین فیلم از قرارداد پنج فیلمی به دیزنی اداره کند و یا بجز دیزنی با شرکتی دیگر طرح همکاری بریزد. این در حالی است که استودیوهای رقیب یعنی لوکاس فیلم و دریم ورکز برای فشردن دست همکاری با جابز و پیکسار دندان تیز کردهاند و منتظرند تا پس از پایان قرارداد او با دیزنی و اکران <خودروها>ی جان ستر در دسامبر ۲۰۰۵، پیکسار را به سوی خود بکشانند.
در این حالت کاملاً طبیعی است که دیزنی برای نخستین شکست پیکسار در گیشه به هر دری بزند تا رقیبان را از بستن چشم طمع به این لقمه لذیذ باز دارد.
۷) آلبرت بروکز کار خود را در پروژه <در جستجوی نمو> از ژانویه ۲۰۰۲ آغاز کرد: برای صدابرداری چندین جلسه به استودیو رفتم و بعد به دلیل تعهد در یک پروژه سینمایی دیگر، ناچار شدم به کانادا بروم. پس از بازگشت کار را از سر گرفتم و یازده جلسه پیاپی و هر جلسه به مدت چهار ساعت در استودیو حاضر شدم. آنها حلقههای صدا را اول ضبط کردند تا انیماتورها بتوانند براساس لب زدن ما و زبان گفتن هر دیالوگ کار خود را بهتر انجام دهند.
گرچه شخصیتها قبلاً طراحی شده بودند و خط کلی داستان هم مشخص بود، اما هنوز فرصت بسیار زیادی در اختیار تیم قرار داشت تا کار را بهبود ببخشند. اصلاً انیماتورها دعا میکردند ما ایدهای بدهیم و آنها دنباله آن را پی بگیرند. جالب است بدانید که من و الن دی جنرز هرگز در طول مدت صدابرداری همدیگر را ندیدیم و خب البته این رویکرد در پیکسار طبیعی و عادی است.
ضمن اینکه در پروژههای مختلف و بهتبع شرایط اوضاع فرق میکند. مثلاً تام هنکس و تیم آلن در <داستان اسباببازی> کنار هم کار نکردند، ولی بیلی کریستال و جان گودمن در <شرکت هیولاها> با هم دیالوگها را میگفتند. ظاهراً این بنا به تصمیم و نظر کارگردان است که تشخیص بدهد هر دو بازیگر در چه سطحی قرار دارند و آیا میتوان آنها را در کنار یکدیگر قرار داد یا نه! به هر حال، هر کاری که ما کردیم صرفاً برای جلب رضایت کودکان بود.
۸) الن دی جنرز نمیدانست که صحبت کردن به جای شخصیتهای یک اثر کارتونی تا این اندازه سخت باشد: شنیده بودم که تام هنکس از سختی این کار شکایت داشت، ولی اصلاً منظور او را درک نمیکردم.
حالا میفهمم که تام بیچاره چه کشیده است.
اما ماجرای انتخاب دی جنرز هم از سوی اندرو استانتن کارگردان و فیلمنامهنویس برای ایفای نقش شخصیت دوری شنیدنی است: میگویند فیلمنامهنویس نباید به هنگام خلق شخصیتهایش فرد خاصی را برای ایفای نقش در نظر بگیرد.
ولی من این قانون را به نوعی زیر پا گذاشتم. مشغول تماشای تلویزیون بودم که دیدم دی جنرز میهمان یکی از برنامههاست و به پرسشهای مجری برنامه پاسخ میگوید. او در طی یک دقیقه، پنج مرتبه موضوع صحبت را عوض کرد و همانجا دانستم که به درد من میخورد. چون شخصیتی که برای او در نظر گرفته بودم از نظر حافظه مشکل داشت و طبیعی بود که این ضعف حافظه در سخن گفتن او هم تأثیر میگذاشت.
حالا باز هم به سراغ الن دی جنرز برویم و از مشقات کار در یک پروژه انیمیشن بشنویم: اصلاً تجربهای در این زمینه نداشتم و نمیدانستم که نهایت کار چگونه خواهد بود. همین که آدم باید تمام احساس خود را از طریق صدایش به مخاطب منتقل کند، کار بسیار سختی است.
سالها پیش همسایهای داشتیم که به من آموزش یوگا میداد و در حین تمرین ترانههایی درباره والها از ضبط صوت خانهاش پخش میشد.
اگر آن موقع میدانستم قرار است چندین سال بعد به جای یک وال در کارتون صحبت کنم، آن ترانهها را با دقت بیشتری گوش میدادم. حالا هم بسیار خوشحالم که صدایم بر روی شخصیتی ماندگار در تاریخ سینمای کارتونی به یادگار مانده و البته از والدینی که کودکانشان در خانه صدای وال درمیآورند، معذرت میخواهم. قرار است از صدای دی جنرز در یک مستند آموزشی درباره اهمیت اقیانوسها نیز استفاده شود.
۹) اکران <در جستجوی نمو> در سینماهای ایالات متحده و کانادا همزمان شد با پخش نسخهDVD انیمیشن کلاسیک استودیوی دیزنی یعنی <بیست هزار فرسنگ زیر دریا>.
حتماً به خاطر دارید که در داستان ژول ورن هم شخصیتی به نام کاپیتان نمو وجود دارد و اینجا هم نام شخصیت اصلی نمو است.
آیا این اتفاقها تصادفی است یا قصد دیگری از آن در کار بوده است؟ اندرو استانتن شائبه هرگونه سوءاستفاده را رد میکند: من برای نامگذاری شخصیتهای تمامی فیلمهایم عذاب بسیاری کشیدهام. برای این یکی هم دایماً فکر میکردم اگر یک ماهی بخواهد اسمی روی خودش بگذارد، آن اسم چه میتواند باشد؟ عناوینی نظیر گیل، مارلین و دوری را هم از روی آناتومی اندام ماهیها و سایر جانوران دریایی اقتباس کردم.
به جز نام نمو هیچ تشابه دیگری میان <در جستجوی نمو> با <بیست هزار فرسنگ زیر دریا> به چشم نمیخورد. ما تلاش نمیکنیم که لطفی در حق دیزنی کرده باشیم. حتی زمانی که داستان هنوز نهایی نشده بود، من نام نمو را در ذهن داشتم و میدانستم که به لاتین معنی <هیچکس> میدهد. بنابراین خیلی زود متوجه شدم که نام کاپیتان آن فیلم دیزنی، نمو است. این ماجرا در ذهنم ماند تا زمان نهایی شدن پروژه.
۱۰) در <در جستجوی نمو> صحنهای هست که در درون بدن یک وال میگذرد و از این نظر شباهت فراوانی به یکی از آثار دهه ۴۰ دیزنی دارد. اورن جاکوب کارگردان فنی پروژه جدید پیکسار میگوید: ما قطعاً آن صحنه مشهور کارتون <پینوکیو> را بارها و بارها تماشا کردیم تا ببینیم چگونه انیماتورهای دیزنی در آن زمان صحنه درون بدن یک وال را با دست طراحی کردهاند.
کاری به خوبی یا بدی کار آنها نداریم یا اینکه صحنه مربوط به فیلم ما بهتر یا بدتر از فیلم کلاسیک دیزنی است، فقط شاید ما توانسته باشیم به جزئیات فیزیکی صحنه و فضای واقعی نزدیکتر بشویم. در حال حاضر انیماتورها میتوانند با استفاده از قدرت رایانه و صرف تحقیق و انرژی فراوان، به راههای بهتری برای درآوردن فضای طبیعیتر از حرکت آب درون بدن یک وال دست یابند.
۱۱) اندرو استانتن یک ماه پیش از نمایش عمومی <در جستجوی نمو> در سینماها اعلام کرد که موفقیت خارقالعاده انیمیشنهای قبلی پیکساز ازجمله <شرکت هیولاها> موانع متعددی بر سر راه پروژه جدید او ایجاد کرده است: فشار فراوانی بر دوشمان احساس میکنیم.
اما اگر بخواهم صریح و روشن حرف بزنم باید بگویم تنها راه موجود در مسیر فعالیت ما این است که میدانیم چگونه هر کدام از فیلمهایمان را بسازیم. یعنی فراموش میکنیم که دنیای بیرونی هم وجود دارد و بعد با خیال راحت فیلمی را میسازیم که خودمان هم تماشا کردن آن را دوست داشته باشیم.
من فقط میدانم که بچه دارم، دوستانم هم بچه دارند و حالا دیگر همه این واقعیت را میدانند که فیلمهای خانوادگی به اندازه کافی ساخته نمیشود.
۱۲) صدای موجود بر روی شخصیت لاکپشت بالغ فیلم <در جستجوی نمو> از آن اندرو استانتن کارگردان است و نیکلاس برد هم نقش لاکپشت کودک را برعهده دارد. بد نیست بدانید نیکلاس فرزند براد برد است، فیلمسازی که پروژه بعدی پیکسار با عنوان <شگفتانگیز> حاصل فعالیت او در مقام کارگردان است.
۱۳) <در جستجوی نمو> از یک منظر دیگر هم فیلم منحصربفردی است.
چرا که تامس نیومن آهنگساز را برای نخستین بار تشویق به ساختن موسیقی متن برای یک انیمیشن بلند سینمایی کرد. نیومن که در کارنامه هنری خود دریافت جایزه معتبر گرمی و نامزدی دریافت اسکار را هم دارد، درباره این تجربه جدید میگوید: راستش خیلی ترسیده بودم. تا به آن روز تجربه کار انیمیشن نداشتم.
تنها دلخوشیام این بود که برادرزادهام رندی نیومن آهنگساز چهار فیلم قبلی پیکسار بوده است.به هر حال، از آنجا که کارهای رندی را بسیار دوست دارم و برایم لذتبخش هستند، کار در این فیلم هم تجربه وسوسهانگیزی بود.
فرانک ارجمند پور
منبع : سورۀ مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست