جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
سفر صهیونیسم به هند
هرچند صهیونیسم فرزند نامشروع استعمار بود، اما این فرزند مغرور به اندازهای قدرتمند شد كه استعمارگران پیر را در مطامع خود به یاری گرفت. تشكیل حكومت صهیونیستی در خاك فلسطین كه نقطه اتصال آفریقا و آسیا بهشمار میرفت، میتوانست دیدهبانی مدیترانه، دریای سرخ و خاورمیانه را برای استعمارگران غرب میسر سازد و ازهمینرو است كه غرب با اسرائیل همپیمان شده است. اما صهیونیستها از طرق دیگری نیز در حلقههای امپریالیستی سوداگران غرب سهم داشتند. شبكههای ماسونی و اعمال نفوذ در جریانهای سیاسی و حزبی و همچنین بهكاربردن اهرمهای مالی و بانكی، بهطورحسابشدهای استیلای غرب را بر ممالك محروم جهان فراهم میساخت.
یكی از تاسفبارترین و تراژیكترین نقشهای بینالمللی صهیونیسم، دخالت پنهان و آشكار در امورات هندوستان در جهت تقویت كمپانی هند شرقی و نابودی حكومتهای محلی آن كشور بود. دشمنی با مسلمانان بهمرورزمان به یك نقطه اشتراك میان هند و اسرائیل مبدل شد و صهیونیستها برای مهاركردن قدرت اسلام در شبهجزیره، حاضر شدند هند را از مشكلات اقتصادی و ضعف استراتژیك نظامی نجات دهند تا این كشور به قدرت مهمی در برابر اسلام تبدیل شود. درحالیكه مستشاران اسرائیلی به تربیت و تقویت ارتش ملی هند مشغول بودند، موساد برای ازمیانبردن دولتمردان مستقلی مانند ایندیرا و راجیو گاندی نقشهای مرموز خود را ایفا كرد. هندوستان همدلی و همگامی مسلمانان و رهبر آزادیبخش خود، مهاتما گاندی، را در كسب استقلال فراموش نكرده بود و بههمینلحاظ، نهرو و دختر و نوهاش، تا زنده بودند، رهبرانی مستقل و مبارز باقی ماندند و اجازه ندادند اسرائیل و امریكا آنها را در مقابل مسلمانان قرار دهند. اما صهیونیسم بههرحال منافعی حیاتی در هندوستان و سایر نقاط جهان دارد كه بهراحتی حاضر نیست از آنها چشمپوشی كند. در مقاله زیر سوابق عملكرد و مطامع صهیونیستها در هندوستان، مورد تحلیل قرار گرفته است.
هند در طول تاریخ، بهویژه در قرون اخیر، از جمله نقاطی بوده كه به علت ویژگیهای قابل توجه خویش (مساحت جغرافیایی زیاد، زرخیزی و حاصلخیزی خاك، داشتن جمعیت كثیرالأدیان، تسلّط و اِشراف آن بر شمال اقیانوس هند و دریای عربستان و نیز انعطاف و تسلیمپذیری مردم آن در برابر بیگانگان مهاجم) همواره مورد نظر و طمع شدید جهانخواران غرب و شرق (و از آن جمله، استراتژیستهای صهیونیست) قرار داشته است.
هجوم پیاپی قدرتهای استعماری غرب (پرتغال، اسپانیا، هلند، انگلیس و فرانسه) از آغاز قرن شانزدهم میلادی به سواحل هندوستان ــ كه در نهایت به تسخیر این كشور در قرون نوزده و بیست از سوی بریتانیا انجامید ــ گواه بارز اهمیت هند در دایرهٔ مطامع استعماری است.
تنها امپراتوری بریتانیا نبود كه در طول بیش از یك قرن، هندوستان را «نگیندرخشان» مستعمرات وسیع خویش شمرده و «سیاست شرقی»اش را بر محور حفظ این مستعمرهٔ زرخیز قرار داده بود، بلكه تزارهای روسیه نیز لحظهای از رؤیای دستیابی به هند غافل نبودند. در وصیتنامهٔ منسوب به پتر كبیر ــ كه عملا اساس سیاست كلّی تزارها را در طول قرن نوزدهم تشكیل میداد ــ از هند به عنوان «انبار ذخایر جهان» یاد شده و بر لزوم تصرف آن از راه ایران و خلیجفارس تاكید شده بود.[i] لنین، بنیانگذار روسیهٔ كمونیست، نیز اعتقاد داشت كه «انقلاب جهانی از شانگهای و كلكته شروع خواهد شد.»[ii] حتی كریستف كلمب، دریانورد اسپانیایی نیز قاره آمریكا را «بهسودای دستیابی به نزدیكترین راه وصول به هند» كشف كرد و بههمینخاطر هم به جزیرههای واقع در غرب دریای آتلانتیك در میان سواحل امریكای جنوبی و شمالی (شامل آنتیلهای بزرگ، آنتیلهای كوچك و جزایر باهاما)، هندغربی (West Indies) اطلاق میشود.[iii]
● نقش صهیونیسم در تثبیت پایههای استعمار هند توسط انگلیس
دانشوران و نظریهپردازان صهیون نیز پابهپای دیگر عناصر مستعمرهچی، از دیرباز بهمنظور پیشبرد مقاصد جهانخوارانهٔ خویش، برای هند و سلطه بر مقدرات آن، همواره اهمیت استراتژیك قایل بودند و در طول دوران سیادت انگلیس بر هند، در راستای تثبیت پایههای استعمار بریتانیا و بلع و استثمار هند، با آن قدرت استكباری همكاری داشتند. بر این امر، شواهد و دلایل بسیاری میتوان ارائه كرد كه در ذیل به برخی از آنها اشاره میكنیم:
۱ــ همبستگی شدید میان فراماسونری و صهیونیسم، بر اهل نظر پوشیده نیست و تحقیقات محققان از این حقیقت تلخ كاملا پرده برداشتهاست. نمایش افسانهٔ حیرام (معمار مشهور معبد سلیمان) و تعقیب و قصاص قاتلان وی تا مراحل عالی ماسونی كه به صورت رمزی انجام میگیرد، وجود اعداد مقدس یهودی (۳، ۹، ۱۹)، اشكال مقدس یهودی (دایره، خورشید، چشم، مثلث، ستاره، شمشیر و غیره)، رنگهای مقدس یهودی (زرد، طلایی، آبی) و دیگر سمبلها و سنتهای یهودی در آداب و رسوم فراماسونری، نمونهای از این همبستگی آشكار و دیرین هستند؛ چنانكه سرودهایی نیز كه خواندن آنها در لژ به هنگام مراسم تنصیب و ارتقا معمول میباشد، سرودهای یهودی هستند كه از مزامیر داود، سفر اعداد و دیگر بخشهای كتاب مقدس یهودیان به زبان انگلیسی خوانده میشوند.
۲ــ با توجه به همبستگی تام و تمام میان فراماسونری و صهیونیسم، بد نیست بدانیم نخستین كشور شرقی كه (حتی پیش از آلمان، پرتغال، سوئیس، امریكا، اتریش و تركیه عثمانی) لژ فراماسونری در آن تشكیل شد، كشور هند بود؛ آنهم در شهرهایی چون بمبئی و كلكته، كه نقطه ورود و مركز ثقل فعالیت كمپانی هند شرقی محسوب میشدند و حكم روزنهٔ نفوذ استعمار انگلیس به شبهقاره را داشتند.[iv]
همچنین گفتنی است: در جریان درگیری سراجالدوله (حاكم ایالت بنگال) و لُردكلایو (فرمانده قشون انگلیسی كمپانی) كه به قتل سراجالدوله و اشغال بنگال ازسوی انگلیسیها (۱۷۵۷.م) انجامید، فرماندار كلكته شخصی به نام راجر دریك بود كه استاد بزرگ لژ فراماسونری بنگال به حساب میآمد و درگیری مزبور را نیز همو با پناهدادن مخالفان سراجالدوله در كلكته، برپا ساخته بود.[v]
سراجالدوله در اوایل درگیری با كمپانی ــ كه موقتاً كلكته را از چنگ راجر دریك بیرون آورد ــ شماری از انگلیسیها را در محبسی تنگ زندانی كرد كه ظاهرا به مرگ سریع برخی از آنها انجامید. این خاطره بهزودی از ناحیهٔ مورخان استعماری شاخ و برگ بسیار یافت و سالهای سال، زمینه یك حركت تبلیغاتی شدید را به سود استعمار بریتانیا و به زیان نهضتهای ملی ــ ضداستعماری شبهقاره فراهم ساخت.[vi] جالبآنكه در اینجا نیز نخستین كسی كه حادثهٔ مزبور را در بوق و كرنا كرد و رندانه از آن برای ترسیم چهرهای مظلوم! و قابل ترحم! از عمال كمپانی استعماری بهره جست و درحقیقت سنگبنای یك تهاجم فرهنگی و تبلیغاتی را بر ضد مردم استقلالجوی هند بنیان نهاد، یك فراماسون به نام «هالوِل» بود كه خود نیز در میان اسرا و محبوسان سراجالدوله در كلكته قرار داشت.
به نوشتهٔ دكتر عبدالهادی حائری، هالول، همراه شماری دیگر از انگلیسیان به دست نیروهای سراجالدوله اسیر شده بود و پس از آزادی از زندان ــ كه وی آن را «سوراخ سیاه» (Black Hole) نامیده است ــ نفوذ خود را به كار برد و یك ستون سنگی به بلندی چهارونیم متر به یادبود اسیرانی كه مرده بودند، در محل همان «سوراخ سیاه» نصب كرد. لازم به ذكر است: هالول كسی بود كه درباره سوراخ سیاه مذكور، گزافهسراییهای بسیاری سر هم كرد و از آن رهگذر، آن بخش از تاریخ هندوستان را واژگونه جلوه داد. به گفتهٔ اسپیر (Spear)، انگلیسیها داستان دور از حقیقتی را كه هالول از آن رویدادها به دست داد، به دانشآموزان مدارس میآموختند و آن داستان تا پنجاه سال منبع آگاهی نویسندگانی به شمار میآمد كه میخواستند «تاریخی مقدس» از امپریالیسم بنویسند.[vii] به گفته او: «همگام با گسترش دامنهٔ نفوذ و قدرت كمپانی هند شرقی انگلیسی در هندوستان، تكاپوهای فراماسونگری نیز در آن سرزمین فراگیرتر میشد و لژهای فراماسونگری در شهرهای گوناگون بنیاد میگرفت. گزارشها نشان میدهد كه تا سال ۱۱۸۹.ق/۱۷۷۵.م دوازده انجمن فراماسونگری در شهرهای چاندرناگور، تینه، پوردوان، داكا، و مرشدآباد بنیاد یافته بود... و روشن است كه بلندپایگان كمپانی هندشرقی انگلیس همواره مقامهای كلیدی فراماسونگری را در دست داشتند. از نخستین كسانی كه پس از رویدادهای۱۱۷۰ ــ ۱۱۷۱.ق/۱۷۵۶ ــ ۱۷۵۷.م (پس از تسخیر بنگال توسط قشون كمپانی و بنیاننهادهشدن امپراتوری انگلیس در هند) به عنوان «استاد بزرگ ایالتی» لژهای فراماسونگری هندوستان میشناسیم، كالینگ اسمیث است كه دبیر كمپانی هند شرقی بود.»[viii]نخستین رئیس كنگره ملی هند نیز كه در سال ۱۳۰۳.ق/۱۸۸۵.م بنیاد یافت تا سوپاپ اطمینانی بر دیگ بخار احساسات ملت هند (در مقابله با مظالم استعماری) باشد، آقای بونرجی بود كه در سالهای ۱۲۹۵ــ ۱۲۹۶.ق/ ۱۸۷۸ ــ ۱۸۷۹.م بر لژ فراماسونی «ایمنی و امید» ریاست داشت![ix] همینطور، برخی از نایبالسلطنههای انگلیس در هند (نظیر لرد ریدینگ) و وزرای هند در كابینهٔ لندن (نظیر مونتاگ) نیز یهودی بودند. لرد ریدینگ پس از پایان ماموریتش در هند، به ریاست هیاتمدیره یك شركت بسیار مهم صهیونیستی بهنام «شركت برق فلسطین» (روتنبرگ) در لندن منصوب شد و تا ۱۹۳۶ در این سمت باقی ماند. در اهمیت شركت مزبور، همین بس كه ریاست آن، پس از لرد ریدینگ، به هربرت ساموئل (صهیونیست مشهور و اولین كمیساریای عالی انگلیس در فلسطین) واگذار شد.[x]
۳ــ علاوه بر نقش كلیدی صهیونیسم جهانی در سازمانهای فراماسونری جهان (و از این طریق، در مركز سیاستگذاریهای استعماری ــ ماسونی هند)، باید گفت كه آل صهیون، در مواقع بسیار حساسی كه استعمار بریتانیا گرفتار مشكلات مهم داخلی و خارجی بود و خصوصا زمانیكه در ستیز با رقبای قهار اروپائیش بر سر دو راهی مرگ و زندگی قرار میگرفت، بارها به داد این قدرت استكباری رسید و آن را از خطر سقوط حتمی نجات داد و البته در مقابل، صرفهٔ خویش را میبرد؛ بهعبارتدیگر صهیونیستها در قبال این دادوستد حسابشدهشان با استعمار انگلیس، شمشیر این ابرقدرت را در قرون نوزده و بیست بر ضد دشمنان غربی و شرقی خودشان تیز كردند و متقابلا از صدقهٔ سر جلال و شكوه این امپراتوری، بهرههای كلان سیاسی ــ اقتصادی بردند كه یكی از مهمترین آنها، زمینهسازی تشكیل حكومت صهیونیسم در فلسطین به دست وزارت «خارجه» و «مستعمرات» بریتانیا بود.[xi]
در این زمینه نیز مروری بر تاریخچهٔ خاندان جهود/ سرمایهدارِ روچیلد در اروپای قرن نوزدهم و بیستم و بررسی مناسبات پنهان و آشكار این خاندان (و دوستان و دستیاران رنگارنگش نظیر: دیسرائیلی، كنت رزُبری، پالمرستون، سیسیل جان رودز، لرد شافتسبری، لرد بالفور، وینستون چرچیل) بهطورهمزمان با استعمار بریتانیا و جنبش جهانی صهیونیسم، گویای بسی نكتهها و رازها خواهد بود.[xii]
از یاد نبریم كه شمشهای طلا و وامهای كلانی كه ناتان مایر روچیلد، دومین چهرهٔ شاخص خاندان روچیلد، به ولینگتون (سردار مشهور انگلیسی در جنگ با تیپوسلطان در هند و ناپلئون در اروپا) پرداخت،[xiii] در شكست قطعی و نهایی ناپلئون در واترلو (و درنتیجه آسودگی خیال انگلیس از ضربهٔ فرانسه به استعمار انگلیس در هند) تاثیر تامّ داشت؛ چنانكه فرزند ناتانمایر (لیونل ناتان روچیلد، رهبر جامعهٔ یهودیان انگلیس) نیز با وام هنگفتی كه در سال ۱۸۵۴ برای تامین هزینههای ارتش بریتانیا در جنگ با روسها (جنگ كریمه) فراهم ساخت،[xiv] را ه را بر پیروزی قشون لندن بر روسیه و خلاصی این امپراتوری آزمند از چنگ رقیب تزاری آن هموار كرد (۱۸۵۶) و درنتیجه این امكان را برای انگلیسیها بهوجود آورد كه قیام ضداستعماری مردم هند در سالهای ۱۸۵۷ ــ۱۸۵۸ را بهطوروحشیانه سركوب كنند.
بالاتر از این، از یاد نبریم كه اصولا تاج «قیصریِ هند» را برای نخستینبار یك یهودی چربزبان و مكار انگلیسی (دیسرائیلی، نخستوزیر مشهور و امپریالیستمآب بریتانیا) بر سر ملكهٔ انگلیس (ویكتوریا) گذاشت؛ چنانكه همین دیسرائیلی بود كه با وامگرفتن چهارمیلیون لیره از همان لیونل ناتان در سال ۱۸۷۵، كابینهٔ لندن را به خرید فوری سهام كانال سوئز از خدیو ورشكستهٔ مصر ترغیب كرد و با این عمل، مقدمات سلطهٔ دیرپای استعمار صهیونزدهٔ انگلیس بر كانال سوئز و صحرای سینا ( و از آنجا بر مصر و فلسطین) و چنگاندازی آن بر گلوگاه كوتاهترین راهِ آبیِ اروپا به هند را فراهم ساخت[xv] و ضمنا پایههای تشكیل حكومت صهیونیسم برقدس در آیندهای نهچندان دور را پیریزی كرد.
بزرگترین پسر لیونل ناتان (ناتان مایر روچیلد، مشهور به لرد روچیلد اول) از دوستان نزدیك ادوارد هفتم (پادشاه انگلیس)[xvi] و همفكر و همدست هرتزل (بنیانگذار سازمان صهیونیسم جهانی) بود و از طرح وی مبنی بر ایجاد كلنی یهودینشین در آفریقا (با مساعدت انگلستان) حمایت میكرد[xvii] و در دوران او بود كه تراست مستعمراتی یهود به عنوان ابزار مالی صهیونیسم كه هدف خود را «عمران و توسعهٔ صنعتی و بازرگانی فلسطین» اعلام میداشت، در سال ۱۹۰۲ با سرمایهٔ روچیلدها (به مبلغ دومیلیون پوند) تاسیس شد.[xviii] پسر ارشد همین لرد ناتان مایر (لیونل والتر روچیلد، مشهور به لرد روچیلد دوم) نیز همان كسی است كه لرد بالفور، وزیرخارجه انگلیس در جنگ جهانی اول، اعلامیهٔ مشهور و جنجالی خویش (دایر بر اعلام مساعدت بریتانیا با تاسیس كانون ملی یهود در فلسطین) را در دوم نوامبر ۱۹۱۷ با عنوان لرد روچیلد عزیز خطاب به وی صادر كرد.[xix]
برآنچه گفتیم، باید افزود كه اساسا استعمار انگلیس تنها با این انگیزه شیطانی آغوش گرم خویش را در نیمهٔ اول قرن بیستم به روی صهیونیستها گشود و زمینه را برای تشكیل حكومت اسرائیل بر روی استخوانهای خُردشدهٔ ملت فلسطین هموار ساخت كه آل صهیون پذیرفتند در قدس (بخوانید: نقطهٔ اتصال دو قارهٔ آفریقا و آسیا) و در شرق كانال سوئز (بخوانید: نزدیكترین راهِ آبیِ انگلیس به هند)، مایهٔ تجزیهٔ وحدت و یكپارچگی جهان اسلام و شرق شده و پاسدار آبراهِ سوئز (دروازهٔ وصول به هند) باشند.[xx]
تصادفی نیست زمانی كه جمال عبدالناصر در ژوئیهٔ ۱۹۵۶ به منظور قطع چنگال استعمار غرب (بهویژه انگلیس) از منطقه، كانال سوئز را ملی اعلام كرد، قشون اسرائیل نیز دوشبهدوش قوای بریتانیا و فرانسه، صحرای سینا را هدف تجاوز قرار دادند.
● مطامع صهیونیسم در هند
صحبت از مطامع و توطئههای آل صهیون در برابر هند شد. در این راه توضیحی چند ضروری است:
بنگوریون، نخستین نخستوزیر اسرائیل، در سال ۱۹۵۱ (یعنی یك سال پس از اعتراف حكومت هند به موجودیت اسرائیل و گشایش كنسولگری فعال تلآویو در بمبئی) گفت: «اسرائیل به دنبال آزادی كشتیرانی در دریای هند است!»[xxi] همچنین پس از جنگ ششروزهٔ اعراب و اسرائیل (ژوئن ۱۹۷۶) زمانی كه ارتش صهیونیسم به فرماندهی موشه دایان با حمله غافلگیرانه خود بخش وسیعی از خاك همسایگان عرب و ازآنجمله صحرای سینا در مصر را اشغال كرده بود، همسر موشه دایان (روث دایان) سفری به هند كرد و ضمن دیدار از شهرهای مختلف هند و اقامت دوهفتهای در دهلی نو (پایتخت هند)، در اواسط نوامبر ۱۹۶۸ اظهار داشت: «من به هند، همچون وطن دوم خویش، مینگرم.»[xxii]
درهمینزمینه، باید از فعالیت بسیار گستردهٔ كنسولگری اسرائیل در بمبئی و (بعداً) سفارتخانهٔ آن كشور در دهلینو و تماسها و بدهبستانهای پنهان و آشكار آن با احزاب و شخصیتهای افراطی هندو و همچنین تلاش و تحرك وسیع گروههای فشار (لابی) اسرائیل در هند ــ كه به ساز سیاست خارجی تلآویو میرقصند ــ و بالاخره رفتوآمدهای فراوانِ افراد، احزاب و هیاتهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و مطبوعاتی هند به اسرائیل و بالعكس و عقد پیمانهای گوناگون (خاصه پیمانهای نظامی و تسلیحاتی) میان طرفین یاد كرد كه در نیم قرن اخیر، سیر تصاعدی داشته و از اوایل سال ۱۹۹۲ به سطح روابط كامل دیپلماتیك ارتقا یافته است.[xxiii]
علاوهبراین، به عنوان گوشهای از تحركات اسرائیل در هند، در خور ذكر است: تعداد افراد و عناصر اسرائیلی كه در پوشش سیاح و توریست در ژوئیه ۱۹۹۱ از كشمیر دیدار كردند، به دویستوشصتهزار تن بالغ میشدند كه طبق اقرار خود اسرائیلیها، نهتنها نوددرصد سیاحان خارجی در این منطقه را تشكیل میدادند، بلكه ازحیث تعداد، بخش عمدهٔ سیاحانی را شكل میدادند كه از نیمهٔ آوریل ۱۹۹۱ به هند آمده بودند![xxiv]
بدیهی است این جماعت، چنانچه حقیقتا در پی گشتوگذار و سیاحت بوده و صرفاً میخواستند به اصطلاح استخوانی سبك كنند، قاعدتاً بایستی جای دیگری غیر از كشمیرِ «ناآرام و آشوبزده» را برمیگزیدند! پیدا است كه این جماعت، صهیونیستهای خبره و كارآزمودهای بودند كه در نقاب توریست به منظور بررسی دقیق وضعیت منطقه (از حیث سیاسی ــ نظامی) جهت كشف راههای سركوب قیام اسلامی كشمیر و نیز كسب اطلاعات حیاتی دربارهٔ تاسیسات هستهای پاكستان (واقع در كوهتا، بیستكیلومتری مرز كشمیر هند) به كشمیر آمده بودند. مؤید این امر، سخن مایر كاهانا، خاخام یهودی، است كه در مصاحبه با مجله هندوستانتایمز(مورخه بیستوششم نوامبر ۱۹۸۶) اعلام كرد: «بر روی كرهٔ زمین، دو دولت یافت نمیشود كه آنگونه كه دولتین هند و اسرائیل برضد تسلیحات هستهای پاكستان با هم اتحاد و اتفاق دارند، در پیشبرد یك هدف مشترك با یكدیگر متحد و متفق باشند؛ ازاینرو جای شگفتی نیست اگر بخش معظم گفتوگو و مناقشهٔ ما بر سر این امور باشد.»بیراه نیست كه برخی از محققان معتقدند: هند، برای اسرائیل، حكم «گردوی بزرگی» را یافته كه اسرائیل خیز برداشته تا «آن را بشكند»![xxv]
باید دید كه صهیونیسم جهانی از راه اسرائیل و امریكا، چه مقاصدی را در هند و شبهقاره دنبال میكند؟ به گمان ما، این پرسش جدی و اساسی دو پاسخ كلی دارد: ۱ــ استثمار و بلع هند (تجدید سناریوی امریكا در شبهقاره) ۲ــ تضعیف و محو قدرت اسلام در منطقه (بهویژه ایران، پاكستان و افغانستان).
در پیوند با هدف اول، باید گفت: صهیونیسم در طول دوران استعمار كهنه و نو (یعنی قرون ۱۷ ــ ۱۹) در محكمساختن طناب اسارت هند از سوی امپریالیسم بریتانیا) نقشی مؤثر داشته و اینك نیز در پی آن است تا دوباره این طناب اسارت را در بازی نظم نوین جهانی امریكا، بر گردن هند افكنَد و بلكه برای روز مبادا، امریكایِ امن و مطلوب خویش را در این كشور «بازسازی» كند.
اما هند، زمانی «خانهٔ امن» صهیونیسم خواهد بود كه دشمنان دیرین و سازشناپذیر صهیونیسم در آن سرزمین (و حول و حوش آن) یعنی مسلمین شبهقاره، منكوب شوند و در اینجا است كه هدف دیگرِ صهیونیستها از نفوذ در هند، رخ مینماید: تضعیف و نابودی اسلام و مسلمین در منطقه.
● تضعیف اسلام؛ انگیزهٔ مهم یهود از رخنه به هند
از طمع دیرین یهود به شبهقاره هند ــ كه طبعا مقتضی توجه خاص رژیم اسرائیل به این سرزمین است ــ سخن گفتیم. باید افزود كه موج شدید اسلامخواهی در شبهقاره و پیشینهٔ احساسات و مبارزات ضدصهیونیستی مسلمانان این دیار ــ خاصه منطقه پاكستان ــ عامل بسیار مهم دیگری است كه صهیونیسم جهانی
(و عامل آن، حكومت تلآویو) را از همان آغاز استقلال هند واداشته است تا به برنامهریزیها و سرمایهگذاریهای گستردهای در شبهقاره دست زند و از راه اختلاط و ارتباط روزافزونِ «سری و علنی» با دولت هند و تحریك و تجهیز گروهها و احزاب افراطی (و ضد اسلام) آن دیار بر ضد جهان اسلام (بهویژه مسلمین هند و پاكستان)، پتانسیل انقلابی مزبور علیه خویش در منطقه را صرف درگیری با دیگران سازد.
میدانیم كه در سالهای ۱۹۱۹ ــ ۱۹۲۴، شبهقاره عظیم هند، شاهد یك نهضت اسلامی طوفنده با عنوان «نهضت خلافت» بود كه از موجودیت خلافت عثمانی در برابر تجاوزات دولت انگلیس دفاع میكرد و همزمان، با توطئه صلیبی ــ صهیونیستی اشغال بیتالمقدس از سوی انگلستان و آژانس یهود نیز نبردی سخت و سازشناپذیر داشت.[xxvi]
سندیب چولا، محقق معاصر هندو و دانشیار رشتهٔ تاریخ در دانشگاه هیل شمالشرقی شیلونگ، در مقالهٔ «مساله فلسطین در سیاست هندوستان در سالهای ۱۹۲۰»، معقتد است پس از الغای خلافت عثمانی از سوی آتاتورك در تركیه، اصولا موضوع محوری نهضت خلافت در هند (كه نخست مسالهٔ «بقای خلافت عثمانی» بود) تبدیل به مساله فلسطین و محكومساختن توطئه صهیونیسم شد. وی مبارزات روبهرشد ضدصهیونیستی مسلمین در سالهای ۱۹۲۰ ــ ۱۹۳۱ را گزارش كرده و نشان داده است چگونه امواج بلند و كوبندهٔ این مبارزات، حتی رهبران كنگرهٔ ملی هند (از جمله گاندی) و نیز مقامات مهم انگلیسی در آن دیار (نظیر چلمس فورد) را به دنبال خود میكشید.[xxvii]
گسترهٔ موج ضدصهیونیستی در جنبش اسلامی خلافت، از مرزهای هند فراتر میرفت و چنین بود كه شخصیتهای برجستهٔ این جنبش (نظیر: مولانا شوكت علی، عبدالرحمان صدیق و چودری خلیق الزمان) در كنگرهٔ عمومی جهان اسلام (المؤتمر الاسلامی العام) نیز شركت فعال داشتند.
المؤتمر الاسلامی العام، نخستین كنگره در نوع خود در جهان اسلام بود كه پس از «ثورهٔ معروف براق»، با اهداف اسلامی و ضدصهیونیستی در آذر ۱۳۱۰.ش (رجب ۱۳۵۰.ق/دسامبر۱۹۳۱.م) در بیتالمقدس تشكیل شد و ریاست آن را حاج امینالحسینی (مفتی مبارز و مشهور فلسطین) بر عهده داشت. حتی محل تدفین مولانا محمدعلی، رهبر مشهور جنبش خلافت، نیز در شهر قدس و در ایوان غربی حرم مسجدالأقصا انتخاب شد تا نشانی از پیوستگی شدید و تفكیكناپذیر قدس به جهان اسلام و مهر بطلانی بر مطامع صهیونیسم در آن دیار باشد.
فكر تشكیل كنگرهٔ عمومی اسلامی در بیتالمقدس، پس از مرگ محمدعلی و متعاقب تماس و گفتوگوی حاج امینالحسینی با مولانا شوكت علی (برادر محمدعلی) زاده شد و در پی این تماسها بود كه كنگرهٔ مزبور در دسامبر ۱۹۳۱ برپا گشت و شخصیتهای مسلمان و مبارز هند در كنار نمایندگانی از كشورهای اسلامی مختلف آسیا، آفریقا و اروپا در آن شركت جستند.[xxviii]
كنگرهٔ مزبور گامی بزرگ در راه مبارزه با حاكمیت صهیونیسم بر قدس بود و همدلی و توجه بسیاری از مسلمانان و غیرمسلمانان را به خود جلب كرد. جرج آنتونیوس گفته بود: «سزاوار است این كنگره را سرآغاز عصر جدیدی در حركتهای اسلامی بدانیم... و من بدون هیچ تردیدی این كنگره را سازندهترین تلاش مسلمانان در سالهای اخیر میدانم.»[xxix]
كمیسر عالی انگلیس در فلسطین نیز هشدار داده بود كه اگر برگزاری چنین اجتماعاتی در بیتالمقدس تكرار شود، «در آن صورت دیگر این سرزمین، جای یهودیان نخواهد بود.» بنابراین این كنگره كه قرار بود هر دو سال یكبار در شهر بیتالمقدس برگزار شود و حتی برای آن یك دبیرخانه یا كمیتهٔ دایمی در نظر گرفتهشده بود، دیگر هیچگاه تكرار نشد و تشكیلات آن نیز بعد از تبعید حاج امین الحسینی از بیتالمقدس در سال ۱۳۱۶.ش/ ۱۹۳۷.م از هم پاشید.[xxx]
احساسات ضدصهیونیستی در میان مسلمین هند، از آن روزگار تاكنون، كمابیش موجودیت خود را حفظ كرده است و گاه در مواقع حساس، همچون آتشفشانی فوران میكند. بنابراین زمانی كه موشه دایان (وزیر دفاع مشهور اسرائیل در جنگ ششروزهٔ اعراب و اسرائیل) در اوت ۱۹۷۷ از موراجی دسای، نخستوزیر وقت هند، درخواست كرد بین دو كشور هند و اسرائیل روابط كامل سیاسی برقرار شود، دسای با اشاره به همین احساسات ضدصهیونیستی در میان مسلمانان هند گفت: هشتادمیلیون مسلمانی كه در هندوستان زندگی میكنند، مانعی در راه تحقق رؤیاهای ما و شما هستند.[xxxi]
پس از تاسیس پاكستان (۱۹۴۷.م) نیز این كشور نوبنیاد اسلامی مركز ابراز احساسات پرشور مسلمانان برضد صهیونیسم در شبهقاره گردید. نماینده پاكستان در جلسه مجمع عمومی سازمان ملل (نوامبر ۱۹۴۷) همراه با نمایندگان كشورهای عربی (و نیز هند) بر ضد لایحهٔ تقسیم فلسطین و تشكیل دولت اسرائیل در بخشی از آن سرزمین همآوا شد و برای قانعساختن نمایندگان دیگر كشورها نسبت به ظالمانهبودن لایحهٔ مزبور، فعالیتی شایان انجام داد (هر چند تلاش مخالفان اسرائیل، بر اثر فشار شدید امریكا به نفع صهیونیسم بر سازمان ملل، به جایی نرسید و قدس شریف تجزیه گشت تا اجزای دیگر آن نیز بهتدریج از سوی اژدهای صهیون بلعیده شوند.)[xxxii] سپس در جمادیالاولی۱۳۷۱.ق/۱۹۵۲.م نخستین كنفرانس اسلامی در كراچی (پایتخت آنروز پاكستان) به ریاست حاجامین الحسینی تشكیل یافت و شخصیتها و گروههای مبارز از سیوشش كشور اسلامی در آن شركت جستند و دربارهٔ مشكلات جهان اسلام، بهویژه اسارت قدس شریف در چنگال صهیونیسم، به تبادل نظر پرداختند.[xxxiii] از جمله شخصیتهای برجستهای كه در این كنفرانس شركت داشت، مصلح نامدار شیعه مرحوم آیتالله شیخ محمدحسین آل كاشفالغطاء بود كه خطبهٔ بلند و غرای او در كنفرانس، علاوه بر پخش از رادیو پاكستان، بهطورمستقل نیز انتشار یافت.[xxxiv] (مرحومكاشفالغطاء بیش از بیست سال پیش از این تاریخ، امامت نماز جماعت را در مراسم افتتاح كنگرهٔ عمومی جهان اسلام ــ قدس، ۱۳۵۰.ق/۱۹۳۱.م ــ بر عهده داشت و سخنان آتشین وی كه پس از نماز جماعت مزبور در مسجد اقصا در حضور صدوپنجاه نماینده از كشورهای اسلامی و بیستهزار تن جمعیت نمازگزار ایراد شد، شوری عظیم در دل شنوندگان ایجاد كرد.)[xxxv]
كنگرهٔ كراچی جلوهای از ستیز سازشناپذیر امت اسلام با استعمار و صهیونیسم را به نمایش گذاشت و نشان داد كه پاكستان، به عنوان نقطهٔ تمركز و تجمع مسلمانان شبهقاره، مانع بلكه خطر بزرگی برای موجودیت اسرائیل و مطامع و منافع آن در جهان و منطقه است. محمد محمود صواف (رهبر اخوانالمسلمین عراق و رئیس جمعیت آزادی فلسطین در آن كشور) ــ كه خود در كنفرانس حضور داشت ــ احساسات چشمگیر و تكاندهندهٔ عشایر مسلمان پاتان (در شمال پاكستان و شرق افغانستان) را بهخوبی ترسیم كرده است.[xxxvi]
سابقهٔ احساسات و مبارزات ضد صهیونیستی در میان مسلمین شبهقاره (كه با همدلی و تایید امثال گاندی همراه بود) و تداوم، بلكه تشدید آن احساسات و مبارزات در كشور اسلامی پاكستان (كه در قالب برگزاری اینگونه كنفرانسها ابراز میشد)، زنگهای خطر را برای صهیونیسم جهانی و حكام تلآویو به صدا درآورد و سبب شد اولیای دولت اسرائیل، برای دستیابی به مطامع خویش در شبهقاره و نیز محو و نابودی (!) قدرت اسلام در هند و پاكستان، با جدیت تمام دست به كار شوند و دست به برنامهریزیها و سرمایهگذاریهای وسیع شیطانی زنند. قبلا سخن مایركاهانا، خاخام یهودی، را دربارهٔ همكاری هند و اسرائیل بر ضد تسلیحات هستهای پاكستان نقل كردیم و تحرك سرویسهای جاسوسی اسرائیل را در منطقهٔ كشمیر و در مجاورت تاسیسات هستهای مزبور دیدیم. شواهد در این زمینه بسیار است. مالكبننبی، نویسندهٔ اندیشمند و مبارز الجزایری، نقل میكند كه یكی از زعمای صهیونیسم در سال ۱۳۷۸.ق/ ۱۹۵۸.م گفته است: «واجب است بین هند و اسرائیل روابط مستحكمی ایجاد شود تا شكوه و شوكت اسلام را نابود سازیم.» وی پس از نقل مطلب بالا میافزاید: «معنای روشن این حرف آن است كه آتش جنگ بین دو دولت هند و پاكستان روشن گردد.»[xxxvii]تفصیل جملهٔ كوتاه بالا را میتوان در سخنرانی بنگوریون (نخستوزیر مشهور اسرائیل) پس از جنگ ششروزهٔ اعراب و اسرائیل (ژوئن ۱۹۶۷) باز جست كه در دانشگاه سوربن پاریس ایراد شده و هفتهنامهٔ صهیونیستی جویش كرونیل (لندن، ۹ اوت ۱۹۶۷ م) آن را درج كرده است. بنگوریون در بخشی از نطق خویش میگوید: «جنبش جهانی صهیونیسم بر خود واجب میبیند از خطری كه در وجود دولت پاكستان (نسبت به اسرائیل) نهفته است، غفلت نورزد و برایناساس، پاكستان را نخستین هدف حملهٔ خود تلقی میكند؛ زیرا این دولت اسلامی، موجودیت و كیان ما را تهدید مینماید و مردم پاكستان، مخالف یهود و دوست اعرابند و خطر دوستی با اعراب، برای ما بهمراتب بیشتر از خطر خود اعراب است؛ بدین جهت مهمترین وظیفه ضروری جهان صهیونیسم، امروزه شروع اقدامات بر ضد دولت پاكستان است.» وی میافزاید: «ازآنجاكه سكان [ساكنان] شبهقاره هند، هندو مذهب بوده و قلوب آنان به علت حوادث تاریخی گذشته، سرشار از كینه نسبت به مسلمین است، به زعم ما هندوستان بهترین پایگاهی است كه میتوانیم از آنجا عملیات بر ضد پاكستان را رهبری و هدایت كنیم؛ بنابراین ضروری است كه این پایگاه را در اختیار گرفته و از طریق آن، ضربات مرگبار خویش را به شكل مخفی و نامرئی بر پاكستانیها ــ این دشمنان یهود و صهیونیسم ــ وارد سازیم.»
اظهارات هرتز، دانشمند یهودی، نیز مؤید گفتار بنگوریون است. هرتز میگوید: «ارتش پاكستان، در دل، علاقه شدید به پیامبر اسلام دارد و این امر، مایه تقویت روابط بین اعراب و پاكستان بوده و در نتیجه خطر عظیمی برای جهان صهیونیسم دربردارد و سنگ بزرگی در راه توسعه اسرائیل به شمار میرود؛ بنابراین برای یهودیان ضرورت حیاتی وجود دارد كه چگونه این علاقه قلبی به پیامبر اسلام را، با استفاده از وسایل گوناگون، نابود سازند.»[xxxviii] (با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تبدیل این كشور به امالقرای جهان اسلام، پیدا است كه لبهٔ تیز هجمهٔ صهیونیسم، متوجه ایران اسلامی و تشیع اثناعشری شده و این مذهب و ملت بزرگ، در نوك پیكان توطئهها و تجاوزهای یادشده قرار گرفته است.)
راهی كه صهیونیسم جهانی و حكومت اسرائیل برای پیشبرد مقاصد خویش در شبهقاره در پیش گرفت، عبارت بود از: گسترش روزافزون روابط و همكاری با هند در شئون مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، صنعتی و فرهنگی؛ اعزام دیپلماتهای بسیار ورزیده به كنسولگری اسرائیل در بمبئی (و بعدها سفارتخانهٔ آن كشور در دهلی نو) و تبدیل آنها به مركز توطئه و برنامهریزی دقیق و پیچیده بر ضد اسلام و مسلمین در سراسر شبهقاره؛ مسافرتهای سری و آشكار سیاستمداران و نظامیان برجستهٔ اسرائیلی به نقاط گوناگون هند برای گفتوگو و معامله با رجال سیاسی، گروهها و شخصیتهای ذینفوذ اجتماعی آن كشور، بهویژه تماس با گروهها و احزاب افراطی هندو و تحریك و تحریض و تجهیز آنان بر ضد مسلمانان هند و پاكستان؛[xxxix] و بالاخره سازماندهی و تقویت فكری و مالی گروهها و انجمنهای یهودی هندی و كمك به جمعیتهای هوادار اسرائیل (در میان هندوها و سیكها) كه نقش «ستون پنجم» و گاه «اسب تروای» صهیونیسم را بازی میكنند.
● هندوئیسم افراطی، اسب تروای صهیونیسم در هند
یهوشوا تریكور (كنسول در بمبئی، كه قبلا كنسول آن كشور در لسآنجلس بوده است) در ۱۹۷۵.م اظهار داشت: حكومت مهاراشترا كه مركز آن بمبئی است، مساعدت زیادی به اسرائیل نشان داده است؛ و نیز گفت: هندوها ــ عموما ــ دوستی بسیاری از خود بروز میدهند.[xl]
انتخاب كنسولگری اسرائیل در بمبئی، حاكمنشین فعلی ایالت مهاراشترا (كه مقر و مركز هندوهای افراطی است) خود نشانگر توجه و عنایت خاصی است كه صهیونیسم به سوءاستفاده از نیروها و احساسات این گروه نشان میدهد.
حزب جانسنگ (جنسنگها) كه حزبی افراطی و راستگرا با جهتگیریهای شدید ضداسلامی در دهههای ۱۹۵۰ ــ ۱۹۷۰ بود و اعضای خویش را از میان هندوهای متعصب برمیگزید، پیشگامترین حزب سیاسی هند در ایجاد ارتباط با اسرائیل و حمایت از آن در سیاست داخلی و خارجی هند بود. زعمای این حزب بارها به اسرائیل سفر كرده و در آنجا از پذیرایی گرم دولت تلآویو بهرهمند میشدند و متقابلا هیاتهای اسرائیلی كه به هند میآمدند، مورد استقبال این حزب قرار میگرفتند؛ برای نمونه اتال بیهاری واجپایی، رئیس حزب جانسنگ، در ۱۹۶۹ (یعنی دو سال پس از جنگ ششروزهٔ اعراب و اسرائیل) در رأس گروهی به اورشلیم رفت و در آنجا با بسیاری از افسران ارتش اسرائیل دیدار و دربارهٔ جنگ خاورمیانه گفتوگو كرد. وی در بازگشت گفت: آنچه ما در اسرائیل مشاهده كردیم، بیشازهرچیزدیگر ما را متقاعد ساخت كه اعراب باید موجودیت اسرائیل را ــ به مثابهٔ یك دولت و ملت ــ بر خود بقبولانند.[xli]
بلراج مدهوك، یكی از سران حزب جانسنگ، نیز طی سخنانی كه در روزنامهٔ تایمز آو ایندیا (بمبئی، ۲۵ ژوئن ۱۹۶۷) درج گردید، با بزرگجلوهدادن قدرت نظامی اسرائیل (در برابر اعراب) و نیز مبالغه درخصوص منافع اقتصادی و صنعتیای كه به زعم او رابطه با اسرائیل برای كشور هند دربردارد، قبول دعوت جمهوری متحدهٔ عربی (به رهبری عبدالناصر) از هند مبنی بر قطع ارتباط با اسرائیل را به زیان مصالح ملی هند شمرد و بدینگونه سیاست امثال نهرو و ایندیرا گاندی در دوستی و جانبداری از ناصر را مورد طرد و انتقاد قرار داد. لازمهٔ اینگونه حمایتها از اسرائیل، طبعا مخالفت با آرمان مردم فلسطین بود؛ بنابراین زمانیكه عدهای از اعضای سازمان آزادیبخش فلسطین (الفتح) پس از جنگ ششروزه از هند دیدار میكردند، حزب جانسنگ كوشید آنان را از هند بیرون راند؛ چنانكه نشریهٔ المدینه (جده، ۲۴ سپتامبر ۱۹۶۹) نوشت: «پنجتن از اعضای حزب جانسنگ با نخستوزیر (خانم ایندیرا گاندی) تماس گرفته و اصرار ورزیدند كه بایستی اعضای هیات فلسطین فوراً خاك هند را ترك گویند...»
حزب مزبور در سرمقالهٔ نشریهٔ ویكلی اُرگنایزر (دهلینو، هیجدهم ژوئن ۱۹۶۷) موضع خویش بر ضد سیاست اعراب در قبال اسرائیل را علنی ساخته و چنین نوشت: «آشكار و مسلم است كه اسرائیل حتی به یك وجب از خاك اعراب طمع ندارد (!) و تنها خواهان صلح و همزیستی مسالمتآمیز با همسایگان خویش است. این، حق اسرائیل بود كه برای گشودن كانال سوئز ــ كه مصریها آن را بر روی كشتیهای اسرائیلی بسته بودند ــ اقدام كند... و بر اعراب لازم است كه موجودیت اسرائیل را به عنوان یك واقعیت استوار و پابرجا بپذیرند و بفهمند كه چگونه باید با این پدیده، همزیستی مسالمتآمیز داشته باشد.»[xlii]
با اینگونه موضعگیریها، جای شگفتی نیست اگر میبینیم كنسولگری اسرائیل در بمبئی، آغوش خود را به روی حزب تندرو، راستگرا و ضداسلامی جانسنگ، میگشاید و در فعالیتهای انتخاباتی، به كسانی چون بلراج مدهوك (نخستین رئیس حزب جانسنگ)، رنجیت سینگ (كارشناس حزب مزبور در امور دفاع و رئیس كمیسیون دفاع در مجلس شورای هند) و نیرانجان فارما (عضو همان حزب در مجلس سنای هند) و نیز به اعضای گروههای افراطی نظیر بركاش فیرشاستری (زعیم جناح بی.ك.دی در مجلس شورای ملّی به زعامت آریا ساماج) كمك مالی میدهد[xliii] و حتی به نوشته نشریه ندائی ملت (لاهور، ششم ژوئن ۱۹۷۰)، اعضای حزب جانسنگ و سیواكسنگ در اسرائیل آموزش نظامی میبینند؛ چنانكه حزب جاناتا (بی.جی.پی) نیز كه خلف فكری حزب جانسنگ است، در ارتباط با اسرائیل و ضدیت با اسلام، امروزه دقیقا همان راه جانسنگ را تعقیب میكند و پرچمدار حمایت از توسعه روابط با رژیم صهیونیستی است.
نگاهی به روزشمار روابط هند و اسرائیل در پنجاهواند سال پس از استقلال، مؤید نكات یاد شدهاست.● صهیونیسم در هند چه میگوید؟
باری، صهیونیسم در هند به دنبال نفوذ در تار و پود سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ارتش هند بوده است و از این راه، اهداف شومی چون هضم و بلع هند و تبدیل آن دیار به شمشیری خونین بر ضد جهان اسلام را تعقیب میكند. بهتعبیرروشنتر، به نظر میرسد صهیونیسم جهانی، با استفاده از تجربیات تاریخی استعمار، میخواهد همان راهی را برود و همان كاری را انجام دهد كه استعمارگران غربی ــ بهویژه امپریالیسم بریتانیا ــ انجام دادند.
صلیبیون غرب، در طول جنگهای صلیبی، موفق نشدند به مقاصد خویش (اشغال ابدی قدس و نابودی مسلمین) نایل آیند و پس از مدتها جنگ و گریز، سرانجام ناگزیر شدند بیتالمقدس را دوباره به مجاهدان مسلمان وانهند و بیرون روند. راهی كه آنان بعدها در ادامهٔ این یورش شیطانی در پیش گرفتند، طریقی دیگر بود. پاپ آلكساندر ششم، در اواخر قرن پانزدهم میلادی، شرق و غرب جهان را میان دو قدرت مسیحی آن زمان، پرتغال و اسپانیا، تقسیم كرد (فرمان تقسیم) و شرق اسلامی براساس این فرمان به استعمار پرتغال تعلّق یافت. پرتغالیها و در پی آنها اسپانیاییها و فرانسویها و سپس انگلیسیها، قاره آفریقا را دور زدند و از راه اقیانوس هند، در سواحل هندوستان گام نهادند و با تسخیر شرق و جنوب آسیا، از دو سو (شمال دریای مدیترانه و دریای هند و خلیجفارس) جهان اسلام را محاصره كردند و بهتدریج حلقهٔ این محاصره را، با اشغال و تصرف نظامی یا سیاسیِ كرانههای دارالاسلام، تنگ و تنگتر كردند؛ بهعبارتدیگر هند، تبدیل به سكو یا پایگاهی شد كه انگلستان از آنجا بر ممالك اسلامی همجوار (افغانستان، ایران، كشورهای حاشیهٔ خلیج فارس، یمن و...) چنگ میانداخت و در كشورهای دورتر نظیر مصر و سودان و عثمانی نیز دخالت میكرد؛ بدینترتیب صلیبیها از در پشتی وارد شده و دشنه را از پهلو در پیكر اُمت اسلام نشاندند.
اسرائیل نیز اكنون با نفوذ در هند درصدد تجدید همان حملهٔ گازانبری است كه استعمار صلیبی در قرون هیجدهم و نوزدهم از هند و اروپا بر ضد جهان اسلام انجام میداد؛ بااینتفاوتكه در آن روزگار، صلیب غرب، آشكار و مستقیم عمل میكرد؛ ولی اینك كار را از راه جلودار خویش، اسرائیل، پیش میبرد؛ جلوداری كه در نقشههای بلندمدت خویش، خود نیز سودای سلطهٔ انحصاری بر هند و جهان را دارد!
در جریان نهضت آزادی هند در نیمهٔ اول قرن بیستم، حمایت جدی مسلمانان شبهقاره از حقوق ملت فلسطین و همدلی پایدار گاندی با آنها، مانع بزرگی در راه پیشرفت مقاصد صهیونیسم در هند بود. پس از استقلال این كشور جواهر لعل نهرو نیز ــ هرچند صراحت و قاطعیت گاندی را در این راه نداشت و در اوایل حكومت خویش نیز نرمشهایی نشان داد و با اعتراف به موجودیت اسرائیل، راه را بر ایجاد كنسولگری اسرائیل در بمبئی گشود ــ چندان به صهیونیستها روی خوش نشان نداد. دوستی شدید وی با جمال عبدالناصر و جدیتش در محكومساختن تجاوز مشترك انگلیس ــ فرانسه و اسرائیل در ۱۹۵۶ به مصر،[xliv] همراه با نقشی كه در پیریزی كنفرانس غیرمتعهدها داشت، خطوط روشنی است كه تاریخ در كارنامهٔ زندگی سیاسی نهرو ثبت كرده است. دختر وی ــ خانم ایندیرا گاندی ــ هم در مدت طولانی حكومت خویش، در مجموع، سنگی در راه نفوذ واشنگتن و تلآویو به تاروپود سیاست هند بود و در اواخر عمر حتی تا مرز قطع روابط با اسرائیل نیز پیش رفت (و به نظر میرسد وجود همین سوابق در كارنامه نهرو و ایندیرا، یكی از دلایل انتقام «سیا ــ موساد» از فرزندشان راجیوگاندی بود. بگذریم از اینكه قتل ایندیرا نیز خاصه با نفوذ و تحریكات عمو سام در میان سیكهای افراطی، از این زاویه قابل تامل و بررسی است).
ولی پس از خروج خانوادهٔ نهرو از عرصهٔ حكومت هند، بر حجم توطئههای صهیون جهت نفوذ در سیاست آن كشور افزوده شد و این گروه توطئهگر، خاصه با سوءاستفاده از خصومتهای موجود در منطقه میان هندوهای افراطی با مسلمین، تلاش بسیاری در كشاندن هند به تقابل با اسلام و (در این میانه) پیشبرد مطامع شوم خویش در شبهقاره دارد (و حتی چنین مینماید كه میخواهد «امریكایی دیگر» را در آینده در هند بازسازی كند!)
● صهیونیستها، دوستان وفاداری نیستند!
مطالعه و مداقه در تاریخ صهیونیسم و بررسی شیوهها و شگردهای شیطانی آنان در شرق و غرب جهان (بهویژه در دو قرن اخیر) كاملا نشان میدهد كه این گروه «كمشمار، اما عقدهناك، سنگدل، محیل و جاهطلب» در یك قرن اخیر، حتی با دشمنان خونی خویش نیز بارها وارد «معامله» و «سازش» شدهاند. مغازله و تبانی هرتزل (مغز متفكر مشهور آل صهیون) با امثال ایوان و. سیمونی (یهودستیز بزرگ روسیه) و ویت (وزیر دارایی معروف روس تزاری كه آرزویش ریختن یهودیان روسیه در دریای سیاه بود) در تاریخ قید شده است.[xlv] سازش مخفیانهٔ آژانس یهود با رایش سوم (مبنیبراینكه عمال صهیونیسم، یعنی انبوه یهودیان بیگناه را به گشتاپو لو داده و در ازای این خدمت! اجازهٔ خروج از قلمرو هیتلر به سمت فلسطین را یابند!) مضبوط و مشهور تاریخ بوده و اسناد تكاندهندهٔ آن بهتازگی افشا شده است.[xlvi]
استفادهٔ صهیونیستها از بریتانیا به شیوهٔ چنگاندازی تدریجی بر فلسطین، و سپس ترور مكرر افسران و نظامیان انگلیسی در آستانهٔ جنگ جهانی دوم (خصوصا پس از انتشار كتاب سفید انگلستان، مارس ۱۹۳۹) از سوی شبهنظامیان صهیونیست در فلسطین و مصر و...[xlvii] از حافظهٔ تاریخ قرن بیستم زدودنی نیست و جنایتها و خیانتهایی كه یهودیان در طول نیمقرن اخیر در برابر همین «امریكای دوست و همپیمان خود»! مرتكب شدهاند[xlviii] و شرح حال آندسته از دیپلماتهای امریكایی یا انگلیسی (كه نخست مداح و ثناگوی صهیونها بوده و سپس با مشاهدهٔ رفتار غیرانسانی آنها با مردم فلسطین ــ و حتی دولتمردان انگلیسی ــ از آل صهیون بهشدت دلگیر و سرخورده شده و به انتقاد از اعمال و رفتار آنها پرداخته و درنتیجه به دست عناصر صهیونیست معزول یا مقتول شدهاند)[xlix] خود كتابی مستقل میطلبد؛ بگذریم كه اگر زمان نگارش چنین كتابی فرا رسد، پروندهٔ ترور مرموز جاناف. كندی (رئیسجمهور اسبق امریكا) نیز باید به عنوان یكی از قربانیان احتمالی توطئه صهیونیسم گشوده و خوانده شود![l]
با توجه به این پیشینهٔ سرشار از مكر، ریا، تجاوز، حقناشناسی و خیانت، هیچ بعید نیست كه برخی از دیپلماتهای چربزبان و دُژآهنگ اسرائیل، با برخی از ــ مثلا ــ دولتمردان (تندرو و افراطی) هند وارد گفتوگو شوند، با اینگونه استدلالات كه: «فكر نكنید شما صرفا با مشتی معدود از مسلمانان در چند جای هند روبرو هستید؛ خیر، شما یكمیلیارد مسلمان دشمن دارید و برای درگیری با آنها نیازمند یك قدرت فوقالعادهٔ نظامی مجهز به تسلیحات اتمی و هستهای هستید؛ افزونبراین مشكلات اقتصادی و اجتماعی و دیگر مشكلات شما نیز بسیار است و باید حل شود. بسیار خوب، ما هم با شما در ضدیت با مسلمانان، وحدت نظر و اشتراك هدف داریم و میتوانیم در حدود اهداف و منافع مشترك با یكدیگر همكاری كنیم. ما، هم شمشیرتان را ــ بر ضد دنیا ــ تیز میكنیم و هم مشكلات اقتصادیتان را برطرف میسازیم تا بتوانید در مقابل مسلمانان كه سهل است در برابر دنیا نیز بایستید. در مقابل، شما هم لطف كرده و این پایگاهها را در اختیار ما بگذارید. شما این سیاستها را اجرا كنید»، آنان را فریب دهند و بعد، قولوقرارها و دستوپاكردن زمینهها و روزنههای نفوذ در ردههای بالای حكومت هند و گاه ایجاد پارهای بلواها در سیاست داخلی و خارجی آن كشور برای وادارساختن و متقاعدكردن طرف به قبول و اجرای پیشنهادها و... هُلُمُّ جُرا! راهی كه در بسیاری از جاها ـ همچون ایران عصر پهلوی دوم ــ رفتهاند و سرانجام در برابر قیام اسلامی ملت، افسر و دیهیم همپیمانان خویش را با خواری و رسوایی بر باد دادهاند (تجربهٔ محمدرضا پهلوی)!● بهراستی آیا اتحاد و همكاری با صهیونیسم به نفع هند است؟
برای یافتن پاسخ درست این پرسش، باید در پندار، گفتار و كردار این جماعت در برابر دیگران كاملا دقت كرد و اندیشهٔ آنان دربارهٔ ملل غیریهودی جهان و میزان احترام و پایبندیشان به مصالح ملی كشورها را نیك به دست آورد.
متون یهودی از ملتهای غیریهود، با عنوان «گوییم» (Goyem؛ جمع «گوی»: Goys) یاد میكنند كه در زبان عبری، معانی گوناگونی چون دشمن جهانی، گوسفندان احمق و نجسها، كفار و مشركان دارد. این تعبیر، نشانگر آن است كه این جماعت، با نظر حقد و حقارت به دیگران مینگرند. طبق قوانین یهود، پایبندی به قوانین و اصول حكومت «گوییم» محدود است؛ برای مثال، یهودیان، مقررات گمرك و قوانین ارزی چنین حكومتی را نباید اجرا كنند؛ درحالیكه در دولت یهود باید افراد گوییم از همهٔ قوانین پیروی كنند.
متاسفانه این بینش نژادپرستانه، به بخشهایی از تورات تحریفشده كنونی نیز راه یافته است. در آیهٔ بیستوپنجم باب بیستوسوم حزقیال، گوشت نژاد آشوری، بابلی و كلدانی، به گوشت خر تشبیه شده است و در سفر تثنیه (باب ۱۴، آیهٔ ۲۱) میخوانیم: «گوشت مردار نخواهید خورد. آن را به غریبههای شهر بده تا بخورند یا به اجنبی بفروش؛ زیرا كه تو قوم مقدس خدایی.»
تایید این معنا را میتوان در سفر لاویان (باب ۲۵، آیات ۴۴ ــ ۴۶) بازجست كه میگوید: «كودكان غریبه و بیگانگانی را كه در میان شما زندگی میكنند، خواهید خرید و آنها را به عنوان ملك مطلق خود، برای فرزندان خود، میراث باقی خواهید گذاشت. فقط به برادرانتان، به بنی اسرائیل، با خشونت تحكم و سروری نخواهید كرد».
در «قبله» (از متون مقدس یهودی) هم خاطرنشان شده است: «سایر انسانها به تمام معنی بیمحتوا و از نژاد پست هستند. آنها فقط برای خدمت به یهودیت زندهاند. آنان حیوانات حقیری هستند.»[li]
تجربه و تاریخ نشان میدهد كه صهیونیسم بر پایه چنین آموزههایی، مكار، قدرتطلب و پیمانشكن بار آمده و همواره نفع خویش را در زیان ملتها میجوید. آنان درهمانحال كه بهظاهر با دولت و ملتی گرم میگیرند، با دشمنان آنان نیز تماس برقرار میكنند، اسرار آنان را به دیگران میفروشند و از پشت به آنها خنجر میزنند.
ژنرال كار فون هورن، سرپرست نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در فلسطین بین سالهای ۱۹۵۸ ــ ۱۹۶۳، اظهار داشت كه او و افراد تحت امرش از قدرت شگرف اسرائیل بر «اختراع اكاذیب و وارونهجلوهدادن حقایق و سرهمكردن داستانهای دروغ و بهكارگیری انواع و اقسام وسایل برای كاشتن دروغ در اذهان مردم اسرائیل و مؤیدین اسرائیل در امریكا و جهان» گیج و منگ شدهاند و افزود: «در سراسر زندگیم باور نمیكنم روی كرهٔ زمین انسانی را همچون یك فرد اسرائیلی دیده باشم كه اینگونه در تحریف حقیقت و بهكارگیری آن در طریق پیشبرد مصالح خویش وارد و خبره باشد!»[lii]
چارهای هم نیست، وقتی كه یك جمعیتی حركت و حكومت خویش را از آغاز بر پایهٔ دروغ و تزویر بنا كند، ناگزیر در بقای آن نیز باید از راه شناكردن و غوطهخوردن در دریای نیرنگ و خیانت، خود را به ساحل مقصود برساند!
● ردّپای موساد در ترور راجیو گاندی
چرا راه دور برویم؟ نقش مرموز موساد اسرائیل در ترور دو نخستوزیر مشهور هند (ایندیرا گاندی و راجیو گاندی) زمینهٔ خوبی برای تحقیق در این امر است.
نشریهٔ پر تیراژ هندی «اشتراسها»، چندی پس از ترور راجیو، مقالهای به قلم آقای بهوبند راكومار در صفحات خود درج كرد كه حاوی نكات عبرتانگیزی درباره روابط و همكاریهای میان سازمانهای اطلاعاتی هند و اسرائیل و خدعهها و خیانتهای اسرائیل به دوستان خویش در جهان بود.
راكومار، ضمن اشاره به روابط گسترده و روزافزون هند با اسرائیل در شئون مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی، دولت هند را از اعتماد مطلق و كوركورانه به عناصر اسرائیلی برحذر داشته و به این مناسبت، مواردی از دودوزهبازی و نفاق اسرائیلیها با دوستان و همپیمانان خویش (نظیر امریكا و سریلانكا) را افشا كرده است. راكومار خاطرنشان میسازد: «سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی هند همواره در این اشتباه به سر میبرند كه سركوب تروریسم در هند جز با كمكگیری از اسرائیل ممكن نیست؛ بنابراین تعدادی از افسران اطلاعات و امنیت هند به ریاست آشوك تندن به اسرائیل رفتهاند و وحشتناك این است كه این سفر، سه هفته پس از ترور اسحاق رابین، نخستوزیر اسرائیل، صورت میگیرد؛ درحالیكه ترور مزبور نشان داد كه سازمان اطلاعاتی اسرائیل (موساد) به رغم دبدبه و كبكبهای كه در جهان دارد، چگونه در محافظت از جان مقام بسیار مهمی همچون رئیسالوزرای آن كشور، ضعف از خود نشان داده است. منابع موثق حاكی است كه رئیس سازمان اطلاعات هند برای تربیت كماندو و برقراری امنیت در كشور (بهویژه سركوبی مجاهدان كشمیر) از كارشناسان اسرائیلی مدد جسته است. ما هندیها، همواره در گشودن باب دوستی به روی دیگران و واگذاری امور خود به آنان، طریق افراط میپوییم. اوایل امر، چندی دم از برادری هندیها و چینیها زدیم تااینكه با تجاوز چینیها به مرزهای هند غافلگیر شدیم! سپس گفتیم هند و روسیه برادرند... و اینك نیز اسرائیل درب خانهمان را میكوبد تا درها را چهارطاق به رویش بگشاییم! بین ما و اسرائیلیها معاهدات زیادی (حتی بر سر خرید تسلیحات نیروی هوایی) بسته شده و گفته میشود كه قرار است از تجربیات آنان در امور مشتركی كه به سود هر دو كشور است، استفاده شود؛ اما ترس این است كه در نهایت امر، تنها یك كشور ــ آن هم اسرائیل ــ از این معاهدات سود ببرد؛ چنانكه ویلیام كیسی، مدیر پیشین سیا، اعتراف كرد كه پیمان امریكا و اسرائیل در تبادل اطلاعات سری، تنها به نفع اسرائیل تمام شد.» راكومار در توضیح مطلب اخیر مینویسد:
«روابط امریكا و اسرائیل، از آغاز تاسیس دولت صهیونیستی همواره روابطی بسیار محكم بوده و این دو كشور از دیرزمان در مسائل امنیتی و اسرار نظامی با یكدیگر تبادل اطلاعات داشتهاند. این همكاری در زمان ریاست ویلیام كیسی به اوج خود رسید و اسرائیلیها از تصاویر ماهوارهای و دیگر معلومات دقیق و سری امریكا بهرهٔ بسیار بردند و آنها را درجهت حفظ برتری خویش نسبت به اعراب و سلطه بر آنان به كار گرفتند.»
اما پس از چندی، قضیهٔ بولارد در سال ۱۹۸۶ پیش آمد و معلوم شد كه بولارد در مقام كارمند بخش مربوط به اطلاعات سری نیروی دریایی امریكا، با اخذ رشوه از اسرائیلیها (صدهزار دلار به بولارد، پنجاههزار دلار به همسر بولارد) اطلاعات سری بسیاری را به اسرائیل فروخته كه ازآنجمله اطلاعات درباره مركز تاسیسات اتمی پاكستان در كوهات بوده است.همچنین ویلیام كیسی دریافت كه اسرائیل بهرغم كسب اطلاعات سری ارزشمند از امریكا، از دادن اطلاعات سری مطلوب امریكا به این كشور دریغ میورزد؛ بهعنوانمثال باآنكه جمعی از كارشناسان برجستهاش را به لبنان و سوریه فرستاده است، در ارسال اطلاعات مورد نیاز امریكا دربارهٔ این مناطق، اما و اگر میكند. در اینجا بود كه ویلیام كیسی در تصمیم پیشین خود مبنی بر ادامه همكاری فعال با موساد مردد شد.
سرگذشت همكاری اسرائیل با دولت سریلانكا نیز شاهد مثال خوب دیگری بر مدعای ما است. سریلانكا در سال ۱۹۷۸ از برخی كشورها ــ و ازآنجمله اسرائیل ــ برای سركوبی شورشیان تامیل (ال.تی.تی) استمداد كرد. روابط سریلانكا با اسرائیل از سال ۱۹۷۰ قطع شدهبود. در ۱۹۷۸ جمعی از افسران موساد این پیشنهاد سریلانكا را پذیرفتند و سریلانكا به نیروهای اسرائیلی اجازه داد وارد خاك آن كشور شوند. اسرائیلیها در ۱۹۸۴ كلاسی گشوده و شروع به تربیت نظامی كادرهای سریلانكایی كردند؛ همچنین اسلحههایی در اختیار آن دولت نهادند. درعینحال كارشناسان موساد بهطورهمزمان، با جنگجویان ال.تی.تی نیز محرمانه تماس گرفته و شروع به كار كردند! تااینكه پس از چندی یكی از عمال اسرائیل در كتاب خویش با عنوان By The Way of Deleption فاش كرد كه یكی از اعمال منافقانه و خدعهآمیز اسرائیل آن است كه اسلحهٔ زیادی را در اختیار قوای سنهالی (دولت سریلانكا) میگذارد و درعینحال نیروهای ال.تی.تی نیز از وی اسلحه دریافت میكنند و با افشای این راز بود كه حكومت سریلانكا عوامل موساد را از خاك خویش بیرون راند.
بهوبند راكومار، سپس با اشاره به تلاش ناكام موساد برای خریدن و استخدام برخی از افسران اطلاعاتی پاكستان در سریلانكا در همان ایام مینویسد: «اینك نیز حكومت هند در چنگال اسرائیل گرفتار شده و به این تجربیات تلخ توجهی ندارد و قلبش از روز نخست برای ارتباط با اسرائیل میتپید. دكتر سبرامنیم سوامی، رام سروب و امثال آنها دائما در دامن اسرائیل زندگی میكنند و راز مسافرتهای محرمانهای كه وزیر دفاع اسرائیل در زمان حكومت حزب جاناتا به راه انداخته بود، غالبا در همین امر نهفته است.
اسرائیل، پس از ترور راجیو گاندی، به دولت هند اظهار داشت اگر خواستار دستگیری بربهاكرن، رئیس ال.تی.تی، است فدائیان موساد آمادهٔ همكاری هستند! رؤسای سازمان امنیت كشور از این پیشنهاد استقبال كردند، ولی اقدامی در این باب از آنها دیده نشد و پیشنهاد مزبور زیر زمین دفن گردید. كیست كه از نقش اسرائیل در ترور راجیو گاندی آگاه باشد؛ درحالیكه عارف محمدخان گفته است كه جندراسومی وعده داده بود كه در ازای ترور راجیو گاندی، یكمیلیون دلار به قاتل پرداخت میكند.»[liii]
پینوشتها
[i]ــ پیو كارلو ترنزیو، رقابتهای روس و انگلیس در ایران و افغانستان، ترجمه: عباس آذرین، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۳، صص ۳۲ــ۳۱
[ii]ــ اوریانا فالاچی، مصاحبه با تاریخ، ترجمه: پیروز ملكی، تهران، مؤسسه انتشارات امیركبیر، چ دوم، شهریور ۱۳۵۶، ص۱۹۶، مصاحبه با ایندیرا گاندی، دهلینو، فوریهٔ ۱۹۷۲
[iii]ــ احمد كسروی، پیدایش امریكا، تهران، جار، نشر و پخش كتاب، چ سوم، بهمن ۱۳۵۶، ص۵۰؛ همچنین كریستف كلمب میخواست وی را «دریاسالار و نایبالسلطنهٔ هند» بخوانند (دیل كارنگی، آیین دوستیابی، ترجمه: خشایار خطیر، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چ نهم،۱۳۷۰، ص ۳۲؛ ضمناً بد نیست بدانیم كریستف كلمب، خود نیز یك یهودی بود. رك: ویل دورانت، تاریخ فلسفه، ترجمه: عباس زریاب خوئی، تهران، انتشارات دانش، چ دوم، ۱۳۴۵، ص ۱۴۱
[iv]ــ محمدتقی تقیپور، توطئهٔ جهانی، پژوهشی پیرامون صهیونیسم جهانی، تهران، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۷، صص ۱۲۴ــ۱۲۱؛ عبدالهادی حائری، تاریخ جنبشها و تكاپوهای فراماسونگری در كشورهای اسلامی، مشهد، چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸، صص ۲۷ــ۲۶ و ۱۶۰ به بعد.
[v]ــ عبدالهادی حائری، همان، صص ۱۶۲ــ۱۶۱
[vi]ــ رك: جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمه: محمود تفضلی، تهران، مؤسسه انتشارات امیركبیر، چ هفتم،۱۳۶۱، ۶۳۲ــ۲/۶۳۱
[vii]ــ عبدالهادی حائری، همان، ص ۱۶۲، به نقل از:
R.F.Gould: Gould’s History of Freemasonry Revised, edited, and brought up to date by Herbert Poole (London, ۱۹۵۴), vol IV, P. ۵۱-۵۲, ۳۵
[viii] ــ همان.
[ix]ــ همان، ص۱۷۰
[x]ــ شركت برق فلسطین، كه مسئول اجرای پروژهٔ بزرگ برقرسانی در فلسطین اشغالی بود، در اوایل دوران قیمومت انگلیس بر فلسطین (۱۹۲۲ به بعد) توسط صهیونیست مشهور و روسیتبار، پنحاس روتنبرگ، بنیاد نهاده شد و سرمایهٔ آن به قول هربرت ساموئل بالغ بر سهمیلیون لیرهٔ فلسطینی بود. روتنبرگ، از تروریستهای یهودی در انقلاب ضدتزاری روسیه و یكی از استوانههای فعال جنبش صهیونیسم در فلسطین بود كه در خلال جنگ اول جهانی با حییم وایزمن، پیشوای مشهور صهیونیستها، در لندن همكاری داشت. رك: عجاج نویهض، پروتكلهای دانشوران صهیون، ترجمه: حمیدرضا شیخی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۳، صص۲۳۲ــ۲۲۳
[xi]ــ برای آشنایی با تاریخچهٔ نفوذ تدریجی یهود در اقتصاد و سیاست انگلستان از زمان كرامول در قرن هفدهم میلادی تا صدور وعدهٔ بالفور در ۱۹۱۷.م، و نیز وضعیت این نفوذ شیطانی در آن كشور درحالحاضر، رك: الی لوبل، «یهودیان و فلسطین»، مندرج در: صهیونیسم در فلسطین، ترجمه: منوچهر فكری رشاد، تهران، انتشارات توس، آبان ۱۳۵۰، صص ۱۰۳ به بعد؛ عبدالوهاب المسیری، صهیونیسم، ترجمه: لواء رودباری، تهران، مؤسسهٔ چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، ۱۳۷۴، صص۱۱ــ۱۰؛ فخرالدین حجازی، نقش و نفوذ صهیونیسم در اروپای غربی، تهران، مؤسسهٔ انتشارات بعثت، ۱۳۶۸، صص ۴۰ــ۳۹
[xii]ــ برای آشنایی با شرح حال خاندان روچیلد و نفوذ و تاثیر آنان در اروپای قرون نوزده و بیست، رك: جلد دهم دائرهٔالمعارف یهود (چاپ امریكا، ۱۹۰۱ ــ ۱۹۰۴.م) و جلد چهاردهم دائرهٔالمعارف یهود (چاپ اسرائیل،۱۹۷۱.م) بخش مربوط به روچیلدها، كه ترجمهٔ فارسی آنها همراه با مقالاتی دیگر در همین زمینه از خبرنگاران فرانسوی در كتاب زیر آمده است: روچیلدها، ترجمه: رضا سندگُل و منیژه اسلامبولچی، با نقد و نظری از شمسالدین رحمانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محراب قلم، تابستان ۱۳۶۹؛ «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران»، تهران، انتشارات اطلاعات، چ دوم، ۱۳۷۰، ۱۳۱ــ۲/۹۹[xiii]ــ روچیلدها، همان، ص ۲۰؛ ناتان مایر در سال ۱۸۳۵.م نیز مبلغ پانزدهمیلیون پوند به دولت انگلستان وام داد تا خسارت بردهداران جزایر هند غربی را جبران نماید. رك: دائرهٔالمعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران، مؤسسه انتشارات فرانكلین، ۱۳۴۵، ۱/۱۱۰۹
[xiv]ــ روچیلدها، همان، ص ۵۱
[xv]ــ روچیلدها، همان، صص۳۱ــ۳۰؛ خاطرات سیاسی سرآرتورهاردینگ، ترجمه: دكتر جواد شیخالاسلامی، تهران، سازمان انتشارات كیهان، بهار ۱۳۷۰، صص۴۸ــ۴۴؛ بروكلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، بیروت، دارالعلم للملایین، ۴/۵۷؛ آندره موروا، حیاهٔ دیسرائیلی، تعریب: حسن محمود، قاهره، لجنـهٔالتالیف و الترجمـهٔ والنشر، ۱۹۴۳، ص۲۱۳؛ كتاب اخیر با عنوان زندگی دیزرائیلی توسط صدرالدین میرانی (تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۴۱) به فارسی ترجمه شده است.
[xvi]ــ روچیلدها، همان، ص ۵۶ و ۸۷
[xvii]ــ همان، ص ۵۸
[xviii] - Nahum Sokolow: History of Zionism, ۱۶۰۰-۱۹۱۸, (London), vol ۲, p.۳۷۱.
[xix]ــ روچیلدها، همان، ص ۸۹؛ برای ملاحظه متن دستخط بالفور رك: بذرهای توطئه؛ گزیدهٔ اسناد محرمانهٔ وزارتخارجه انگلیس از اعلامیهٔ بالفور تا قیمومت انگلیس بر سرزمین فلسطین، ترجمه: دكتر حسین ابوترابیان، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۶۶، ص ۲۳۱
[xx]ــ ماكس نوردو (دوست تئودور هرتزل، و یكی از زعمای مشهور صهیونیسم در اوایل قرن بیستم) در سال ۱۹۱۹ طی سخنانی در آلبرتهال لندن خطاب به امپریالیستهای انگلیسی گفت: «ما آگاهیم كه شما از ما چه میخواهید؟ شما میخواهید كه ما پاسداران كانال سوئز باشیم؛ نگهبان راه شما به هند از طریق خاور نزدیك. ما برای انجام خدمات دشوار نظامی آمادهایم، اما باید اجازه دهید قدرتی باشیم تا قادر شویم این وظایف را انجام دهیم.» (ناصر پورقمی، اعراب، اسرائیل آینده، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۵۷، ص ۲۹۱). همو در كتاب از ماكس نوردو به مردم خود (نیویورك، ۱۹۴۱، ص ۱۶۳) كه دهها سال قبل از تشكیل اسرائیل نگاشته و منتشر ساخته است، به امپریالیستها صریحاً چنین قول میدهد: «ما فرهنگ اروپایی را كه در طی دوهزار سال اندوختهایم همچنان حفظ خواهیم كرد. ما به این اندیشه كه باید آسیایی شویم میخندیم... هدف ما باید آن باشد كه در آسیای صغیر همان كاری را بكنیم كه انگلیسیها در هند كردند.»
حییم وایزمن (رئیس سازمان جهانی صهیونیسم و اولین رئیسجمهور اسرائیل) نیز در جنگ جهانی اول برای انگلیسیها چنین ارزشیابی میكرد كه «یك فلسطین یهودی، محافظی برای انگلیس، بخصوص در مورد كانال سوئز، خواهد بود». رك: رجاء (روژه) گارودی، پروندهٔ اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمه: نسرین حكمی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، اسفند ۱۳۶۴، ص ۱۴۵؛ به نقل از كتاب: حییم وایزمن، تولد اسرائیل و نیز رك: آلن گرش و دومینیك ویدال، فلسطین ۱۹۷۴، ترجمه: دكتر عباس آگاهی، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸، ص ۴۲
ایفای نقش ژاندارمی استعمار (انگلیس) توسط یهودیان در فلسطین، به كرات در كلمات سران صهیونیسم همچون تئودور هرتزل و دیگران آمده است كه نقل همهٔ آنها در این مختصر نمیگنجد.
[xxi]ــ اورشلیمپست، اسرائیل، ۱۰ ژوئیهٔ ۱۹۷۰
[xxii]ــ استیتسمن، دهلی نو، ۱۸ نوامبر ۱۹۶۸. نیز رك: محمد حامد، الحلف الدنس، بیروت، الرسالـهٔ، ۱۴۰۰.ق، ص ۷۹
[xxiii]ــ محمد حامد، ص۸۱ به بعد؛ و نیز رك: «العلاقات الهندیهٔ ــ الاسرائیلیـهٔ و مخاطرها علی دول العالم الاسلامی»، مجله المجتمع، كویت، سال ۲۷، شمارهٔ ۱۲۱۵، ربیعالآخر ۱۴۱۷.ق/ سپتامبر ۱۹۹۶، صص۲۶ ــ ۲۰
[xxiv]ــ مجله نیوز بیهایند ذانیوز، پاكستان، اوت ۱۹۹۶م؛ المجتمع، همان، ص ۲۵
[xxv] - Harry Essrig and Ab’raham Segal: Israel Today (New York: Union of American Hebrew Congregation, ۱۹۶۴), p. ۲۵۰.
[xxvi]ــ دربارهٔ این نهضت، در بخش ششم كتاب «مهاتما گاندی؛ همدلی با اسلام، همراهی با مسلمین»، قسمت مربوط به موضع گاندی در جنبش خلافت و عدم همكاری با دولت هندی بریتانیا (۱۹۱۹ ـ ۱۹۲۲) توضیحاتی دادهایم.
[xxvii]ــ رك: مشیر الحسن، جنبش اسلامی و گرایشهای قومی در مستعمره هند (مجموعهٔ مقالات)، ترجمه: حسن لاهوتی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، آبان ۱۳۶۷، صص ۵۲ــ۳۷
[xxviii]ــ مرتضی اسعدی، بیت المقدس، تهران، بنیاد دائرهٔالمعارف اسلامی، ۱۳۶۷، صص ۱۰۰ــ۹۸
[xxix] - George Antonius, Annual Report to the Institute of Current World Affairs for Year ending September ۳۰, ۱۹۳۲, in Antonius – Oxford; alse copy in Israel State Archives (Jerusalem), Division ۶۵ (Antonius Papers), file ۷۰۷; cited in Kramer, Islam Assembled.
[xxx]ــ همان، ص ۱۰۱
[xxxi]ــ المجتمع، همان، سال ۲۷، ش ۱۲۱۵، ربیعالآخر ۱۴۱۷ ق، ص ۲۱
[xxxii]ــ اكرم زعیتر، سرگذشت فلسطین یا كارنامهٔ سیاه استعمار، ترجمه: علیاكبر هاشمی رفسنجانی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزهٔ علمیهٔ قم، بهار ۱۳۶۲، صص ۳۲۹ــ۳۲۴؛ رجاء گارودی، همان، صص ۵۱ــ۵۰؛ آلن گرش و دومینیك ویدال، همان، صص ۳۳ــ۳۲
[xxxiii]ــ رك: نطق تاریخی حضرت آیـهٔالله كاشف الغطاء در كنفرانس اسلامی پاكستان، ترجمه: جلالالدین فارسی، مشهد، چاپخانه زوار، بیتا، مقدمه مترجم، ص۲
[xxxiv]ــ حاج شیخآقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، تعلیقات سیدعبدالعزیز طباطبائی، مشهد، دارالمرتضی للنشر، چ دوم، ۱۴۰۴.ق، ۲/۶۱۷؛ مرحوم كاشف الغطاء دو سال بعد از این تاریخ نیز در بیستم جمادی ۱۳۷۳.ق طی نامهای خطاب به نخستوزیر وقت پاكستان (محمدعلی) از اقدام آن دولت به عقد قرارداد نظامی با دولت امریكا شدیدا اعتراض كرد و در آن نامه نوشت: شكی نیست كه دولت امریكا دشمن خدا و رسول خدا است؛ چه، وی از جادهٔ عدل و داد تجاوز كرد و نسبت به مسلمین عموما و عرب خصوصا به ظلم و جور دست زد. فلسطین را بهزور از ایشان گرفت و به یهود بخشید و با اسلحه و پول آنها را كمك و تقویت نمود. رك: نمونههای اخلاقی در اسلام، ترجمه «المثل العلیا فیالاسلام لافی بحمدون»، به قلم آیتالله شیخ محمدحسین كاشفالغطاء، مقدمهٔ آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، تبریز، مطبعهٔ شفق، چاپ سوم، ۱۳۵۸، صص۸۹ــ۸۸[xxxv]ــ همان، ۲/۶۱۵
[xxxvi]ــ محمدمحمود صواف، نقشههای استعمار در راه مبارزه با اسلام، ترجمه و نگارش: سیدجواد هشترودی، تهران، مؤسسه انتشارات فراهانی، ۱۳۴۶، صص۳۰۳ــ۳۰۱
[xxxvii]ــ مالك بن نبی، وجهـهٔ العالم الاسلامی (Vocationdel, Islam)، تحت نظارت: ندوهٔ مالكبننبی، دمشق، دارالفكر، چ پنجم، ۱۴۰۶.ق/ ۱۹۸۶.م، ص۱۰۶
[xxxviii]ــ محمد حامد، همان، ص ۱۹۸
[xxxix]ــ دربارهٔ تلاش سازمانیافته و حسابشدهٔ اسرائیل برای جلب و جذب هند به سوی خویش و دورساختن هند از مدار ارتباط و اتحاد با ممالك اسلامی و عربی، رك: الیومیات الفلسطینیـهٔ، ج۱، ۴ مارس ۱۹۶۶.م و نیز:
The Daily Star (Beirut: March ۲۵, ۱۹۶۶), Jerusalem Post (July ۱۰, ۱۹۶۶), The Guardian (London:May ۱۱, ۱۹۶۶) and Mauorma Dewan, Arabs and Israel (New Dehli: Afro-Asian Publication, ۱۹۶۶)p.۸
همچنین برای آشنایی بیشتر در مورد روابط اسرائیل با احزاب هند و گروههای هوادار اسرائیل در آن كشور، مطالعه آثار زیر سودمند است:
Middle East Record, ۱۹۶۰, p. ۳۰۴, Jerusalem Post, August ۲۹, ۱۹۶۶, p.۶, and Mordechai Kreinin: Israel and Africa; A Study in Technical Cooperation (New York: Frederich A. Praeger, ۱۹۶۴), p. ۱۷۹
محمدحامد، همان، ص ۱۵۲ و صص ۱۹۴ــ۱۹۳؛ المجتمع، همان، صص۲۶ــ۲۰؛ و نیز مقاله:
Michael Brecher, “Israel and Afro – Asia”, International Journal (Vol.XVI, No. ۲, Spring ۱۹۶۱), p. ۱۱۵
[xl]ــ نیویوركتایمز، ۲۲ دسامبر ۱۹۷۴
[xli]ــ همان، ص ۹۱
[xlii]ــ برای آشنایی با ماهیت و مواضع ضداسلامی این نشریه، بد نیست به سخن داست سینگ، ژنرال بازنشستهٔ هندی و عضو حزب جانسنگ، توجه دهیم كه در شمارهٔ ۲۱ مه ۱۹۶۷ میگوید: «بر هند لازم است كه خود را آماده و مهیا كند تا یك روز، بر جهان اسلام سیطره یابد!»
[xliii]ــ حامد محمد، همان، صص ۱۹۹ــ۱۹۸
[xliv]ــ رك: محمد حسنین هیكل، عبدالناصر و العالم، فصل «عبدالناصر و نهرو، روح الشرق»، بیروت، دارالنهار للنشر ۱۹۷۲م، صص ۳۹۹ــ۳۸۴
[xlv]ــ رجاء گارودی، همان، صص ۶۲ــ۶۱؛ گارودی تصریح دارد كه هرتزل و دیگر بنیانگذاران صهیونیسم سیاسی از اینكه با هر كسی، ولو بدترین «ضدسامی» باشد، با زبانی خوشایند او سخن بگویند ابایی نداشتند. (همان، ص ۶۱)
[xlvi]ــ دربارهٔ ارتباط و همكاری مخفی و گسترده «آژانس جهانی یهود» و نیز رهبران گروههای تروریست و تندروی صهیونیسم (نظیر اسحاق شامیر رئیس گروه اشتر و ژابوتینسكی) با دولت آلمان نازی و آیشمن در جنگ جهانی دوم، مطالعهٔ مآخذ زیر توصیه میشود:
آرشیو سری ویلهلم اشتراسه، ش۵، كتاب دوم، انتشارات Plon، پاریس ۱۹۵۴.م، صص ۵ و ۲۸ــ۲۵ و ۱۴۷ و غیره؛ ل. هیرتزوویچ، آلمان نازی و طرح تقسیم فلسطین (در Middle Eastern Studies، ج۱، ش۱، اكتبر ۱۹۶۴، صص۶۵ــ۴۰) ص۴۵ و صفحات بعد؛ بارزُهٍر، بن گوریون پیامبر مسلّح، پاریس، ۱۹۶۶، ص۹۹؛ ناتان یالین مور، اسرائیل، تاریخ گروه اشترن، ۱۹۴۸ــ۱۹۴۰، ترجمه فرانسه، انتشارات رنسانس، پاریس ۱۹۷۸.م، ص۹۸؛ هاناه آرندت، آیشمن در بیتالمقدس، ص۵۴؛ آلن گرش و دومینیك ویدال، همان، صص۹۲ــ۹۱؛ ماكسیم رودنسون و ایزاك دویچر، درباره فلسطین، ترجمه: منوچهر هزارخانی، چ دوم، انتشارات رواق، تهران، پاییز ۱۳۵۷.ش، پاورقی صفحات ۶۰ــ۵۹ و ۷۳ــ۷۲؛ التعاون الصهیونی النازی ــ أخطر و ثائق القرن العشرین، اعداد المنظمهٔ البریطانیهٔ المناهضهٔ للصهیونیهٔ، دارالكتاب الحدیث و موسسهٔ المنابر للصحافهٔ و الطباعهٔ و الترجمهٔ، بیروت؛ یوری ایوانف، صهیونیسم، صص ۱۴۴ــ۱۲۸؛ رجاء گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، همان، صص۶۱ و ۱۶۲ــ۱۶۱؛ تاریخ یك ارتداد، اسطورههای بنیانگذار سیاست اسرائیل، ترجمه: مجید شریف، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، ۱۳۷۵.ش، صص ۱۰۱ــ۷۵؛ روزنامه كیهان، ش۱۵۶۶۰، ۲۳ خرداد ۱۳۷۵، صفحه آخر؛ محمدتقی تقیپور، همان، صص۱۰۴ــ۸۱؛ ناصر پورقمی، همان، صص۳۰۵ــ۲۹۴
[xlvii]ــ مناخیم بگین، رهبر سازمان تروریستی ایرگون، و نخستوزیر مشهور اسرائیل، در خاطرات خویش به تفصیل از قتل و كشتار فجیع سربازان و افسران انگلیسی توسط شبه نظامیان تحت امر خود در ایرگون، سخن گفته و بدین امر افتخار كردهاست. وی مینویسد: «برخی از اقدامات نظامی ما تاثیر بزرگی در فروریختن هیبت حكومت [بریتانیا] به جای میگذاشتند، مانند شلاقزدن علنی افسران انگلیسی در خیابانهای تلآویو و بازداشت افسران انگلیسی برای جلوگیری از كشتهشدن همكاران اسیرمان، هرچند كه این كار از كشتهشدن اغلب آنان پیشگیری نكرد، اما به انزوای دولتمردان انگلیسی و ترس آنان انجامید.» (خاطرات مناخیم بگین، مقدمه: معین احمد محمود، ترجمه: جواد صالحی، تهران، انتشارات پاسارگاد، بهار ۱۳۷۱، صص۳۹ــ۳۸).
دربارهٔ درگیری شدید یهودیان صهیونیست با انگلیسیها در سالهای ۱۹۴۴ ــ ۱۹۴۶ و ترور نظامیان انگلیسی توسط سازمانهای تروریستی یهودی (كه بعداً هستهٔ مركزی ارتش اسرائیل را تشكیل دادند) رك: آلن گرش و دومینیك ویدال، همان، صص ۱۹ ــ ۱۸ و ۹۹ ــ ۹۷؛ روزنامهٔ تایمز، لندن، سرمقالهٔ اول اوت ۱۹۴۷؛ رجاء گارودی، همان، ص ۱۵۸
[xlviii]ــ نظیر: ۱ــ سرقت سلاح از زرّادخانههای امریكا در آلمان در اوایل سال ۱۹۴۸ توسط گروههای تروریست اسرائیل كه بعدا هسته اصلی ارتش اسرائیل را تشكیل داده و سران آنها به پستهای مهمی چون وزارتخارجه و نخستوزیری اسرائیل رسیدند. استیون گرین، جانبداری، روابط سری امریكا و اسرائیل، ترجمه: سهیل روحانی، تهران، چاپ و نشر بنیاد، ۱۳۶۸، صص ۵۵ــ۵۴
۲ــ اقدام صهیونیستها به سرقت و انتقال غیرقانونی صدها پوند اورانیوم غنیشده (كه برای تولید سلاحهای هستهای مناسب است) در دههٔ ۱۹۶۰ از «شركت تجهیزات و مواد هستهای» نومك امریكا به رآكتور بزرگ اتمی اسرائیل در دیمونا واقع در منطقه نقب. همان، فصل ۷، بهویژه صص ۲۱۹ــ۱۸۹
۳ــ عملیات تخریبی جاسوسان اسرائیلی در تأسیسات امریكا و انگلیس در مصر در سال ۱۹۵۴ (عملیات گروه لاون) كه به دستگیری و محاكمهٔ عوامل مزبور انجامید و افشای این توطئه، درگیری و اختلاف شدیدی میان دولتمردان بلندپایهٔ اسرائیل ــ جناح بن گوریون و جناح موشه شارت ــ ایجاد كرد. رك: استیون گرین، همان، صص ۱۲۵ــ۱۲۱، گزارش سری سازمان سیا راجع به این قضیه، مورخهٔ مارس ۱۹۷۹، مندرج در: اسناد لانهٔ جاسوسی [امریكا در ایران]، منتشرشده توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، بینا، بیتا، ش ۱۱، صص ۴۶ــ۴۴؛ یان بلك و بنی موریس، جنگهای نهانی اسرائیل، ترجمه: جمشید زنگنه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲، صص ۱۵۳ــ۱۴۲؛ لیویا روكاچ: تروریسم مقدس اسرائیل، پژوهشی براساس یادداشتهای خصوصی موشه شارت و سایر اسناد و مدارك، مقدمه نوام چامسكی، ترجمه: مرتضی اسعدی، تهران، انتشارات كیهان، ۱۳۶۵، صص ۹۱ــ۸۸۴ــ اقدام غیرقانونی سازمان موساد اسرائیل به استخدام یك یهودی امریكایی موسوم به جاناتان پولارد (عضو اطلاعاتی نیروی دریایی امریكا) در سالهای ۱۹۸۴ ــ ۱۹۸۵ و كپیهبرداری توسط وی از یك هزار سند محرمانه موجود در آرشیو سری نیروی دریایی امریكا مربوط به تاسیسات نظامی كشورهای شرقی نظیر الجزایر و لیبی و پاكستان و... كه با لورفتن ماجرا و دستگیری و محاكمه پولارد، افتضاح بسیاری برای اسرائیلیها فراهم ساخت. یان بلك و بنی موریس، همان، صص ۵۱۷ــ۵۰۶؛ جاد شمرون، موساد و اسطوره، اسرائیل، دسامبر ۱۹۹۵، فصل اول، روز سیاه، واشنگتنپست، ۵ دسامبر ۱۹۸۵
برای آشنایی با دیگر عملیات جاسوسی اسرائیلیها در امریكا رك: ویكتور استروفسكی، از راه ترفند، كردهها و ناكردههای یك مامور موساد، ۱۹۹۰
۵ــ حمله عمدی و آگاهانه جنگندههای اسرائیلی به كشتی مهم و استراتژیك امریكایی «لیبرتی» در هشتم ژوئن ۱۹۶۷ در سیمایلی سواحل اسرائیل، كه به كشته و مجروحشدن بیش از دویست تن امریكایی انجامید. استیون گرین، همان، صص ۲۹۸ــ۲۵۹
۶ ــ امتناع اسرائیل از مبادله مساوی اطلاعات با امریكا، به رغم حمایتهای سیاسی و اقتصادی مؤثر آن كشور از اسرائیل در جهان. استیون گرین، همان، صص ۲۰ــ۱۵
[xlix]ــ در این زمینه، مطالعه كارنامه سیاسی افرادی نظیر ژنرال بولز و تامس واسن گویای بسی نكتهها است. ژنرال بولز، فرماندار كل نظامی فلسطین از سوی انگلیسیها در ۱۹۱۹ ـ ۱۹۲۰ بود كه در ابتدای ماموریت خویش، با آب و تاب از آیندهٔ طلایی فلسطین و تبدیل آن به بهشت برین (سرزمین شیر و عسل) در پرتو خدمات صهیونیستها! تبلیغ میكرد ولی بهزودی با مشاهدهٔ اعمال ناروای آنها نسبت به فلسطینیها و انگلیسیها، پیشنهاد انحلال كمیسیون صهیونیسم در قدس را به لندن داد و درنتیجه با اعمال نفوذ صهیونیستها از كار بركنار شد! رك: بذرهای توطئه...، همان، صص ۱۰۳ــ۹۹؛ عجاج نویهض، همان، صص ۱۳۵ــ۱۱۱
تامس واسن نیز سركنسول امریكا در قدس بود كه در بیستودوم مه ۱۹۴۸ به عنوان نمایندهٔ امریكا در كمیتهٔ آتشبس اعراب و اسرائیل در شورای امنیت سازمان ملل كار خود را شروع كرد و به كشتار فجیع اعراب فلسطینی در دیر یاسین توسط صهیونیستها معترض بود و... به قتل رسید. رك: استیون گرین، همان، صص ۳۶ ــ۳۳
[l]ــ جان اف. كندی در دسامبر ۱۹۶۲ در شهر فلوریدای امریكا با گلدامایر (وزیرخارجه اسرائیل) ملاقات و گفتوگویی طولانی داشت و صورتجلسهای كه از این گفتوگو برجا مانده، حاكی از آن است كه رئیسجمهور جوان امریكا، با وجود اصرار شدید گلدامایر مبنی بر حمایت یكجانبه كاخ سفید از تلآویو و اقدام به قطع (یا دستكم، كاهش) روابط با اعراب، از قبول پیشنهاد گلدامایر امتناع كرده است. همچنین گزارش مزبور نشان میدهد كندی در این مذاكرات به اقدام دولت اسرائیل دایر بر منحرفساختن مسیر رود اردن و نیز حملات انتقامی تلآویو به مناطق مرزی همسایه نظیر كشتار مردم بیدفاع روستای قییبهٔ اردن اعتراض نموده و ضمنا اعلام كرده بود برای حل مسائل مرزی میان اعراب و اسرائیل باید استفادهٔ بیشتری از سازمان ملل به عمل آید. رك: استیون گرین، همان، صص ۲۲۳ــ۲۲۰
كندی با وجود قبول «رابطهٔ ویژه» میان امریكا و اسرائیل و اینكه امریكا موظف به تامین رفاه و امنیت اسرائیل است، عملا مانعی بر سر راه بلندپروازیها و ماجراجوییهای عناصر صهیونیست (كه در جنگ ششروزهٔ اعراب و اسرائیل در ژوئن ۱۹۶۷ خود را كاملا نشان داد) شمرده میشد و خصوصا نظریه وی درباره آوارگان فلسطینی، صهیونیستها را بهشدت برآشفته ساخته و روابط امریكا و اسرائیل را نسبتاً به سردی كشانده بود؛ در ضمن، رقیب كندی در انتخابات ریاستجمهوری (لیندن جانسون) نیز كه بلافاصله پس از ترور كندی به ریاست جمهوری رسید، با صهیونیستها دوستی و صمیمیت دیرین داشت و برخلاف كندی، نسبت به «جنگ سرد» میان امریكا و بلوك شرق ــ كه اسرائیلیها از آن برای توجیه و تقویت موجودیت خویش در خاورمیانه بیشترین استفاده را میبردند ــ تمایل بسیار نشان میداد (رك: جیم كریسون، چه كسی كندی را كشت؟، ترجمه: دكتر یحیی شمس، تهران، بینا، ۱۳۷۲، صص ۴۰۴ــ۴۰۰) و لذا مطبوعات اسرائیلی از ریاست جمهوری جانسون استقبالی چشمگیر كردند و او نیز در دوران ریاست خویش بهبهتریننحو، آمال صهیونیستها را در آن برههٔ حساس از تاریخ برآورده ساخت. (استیون گرین، همان، صص ۲۲۹ــ۲۲۴) و بهویژه در جنگ ششروزه، اسرائیل را كاملا مورد حمایت نظامی و سیاسی خویش قرار داد. همان، صص ۲۵۷ــ۲۴۲
[li]ــ رك: فراماسانری و یهود، تالیف: گروه تحقیقات علمی، ترجمه: جعفر سیدی، ویراستار: حسین میر، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۶۹، ص ۱۹
[lii]ــ الاعتراف با اسرائیل (معهد الأنماء العربی)، ص ۴۲، به نقل از نشریه الأهرام، ۲۵ فوریه ۱۹۷۱.م
[liii]ــ نقل از: نشریه الرائد، لكهنو، سال ۳۷، ش ۲۴ــ۲۳، محرم ۱۴۱۷.ق/ ژوئن ۱۹۹۶.م، صفحهٔ آخر.
علی ابوالحسنی (منذر)
یكی از تاسفبارترین و تراژیكترین نقشهای بینالمللی صهیونیسم، دخالت پنهان و آشكار در امورات هندوستان در جهت تقویت كمپانی هند شرقی و نابودی حكومتهای محلی آن كشور بود. دشمنی با مسلمانان بهمرورزمان به یك نقطه اشتراك میان هند و اسرائیل مبدل شد و صهیونیستها برای مهاركردن قدرت اسلام در شبهجزیره، حاضر شدند هند را از مشكلات اقتصادی و ضعف استراتژیك نظامی نجات دهند تا این كشور به قدرت مهمی در برابر اسلام تبدیل شود. درحالیكه مستشاران اسرائیلی به تربیت و تقویت ارتش ملی هند مشغول بودند، موساد برای ازمیانبردن دولتمردان مستقلی مانند ایندیرا و راجیو گاندی نقشهای مرموز خود را ایفا كرد. هندوستان همدلی و همگامی مسلمانان و رهبر آزادیبخش خود، مهاتما گاندی، را در كسب استقلال فراموش نكرده بود و بههمینلحاظ، نهرو و دختر و نوهاش، تا زنده بودند، رهبرانی مستقل و مبارز باقی ماندند و اجازه ندادند اسرائیل و امریكا آنها را در مقابل مسلمانان قرار دهند. اما صهیونیسم بههرحال منافعی حیاتی در هندوستان و سایر نقاط جهان دارد كه بهراحتی حاضر نیست از آنها چشمپوشی كند. در مقاله زیر سوابق عملكرد و مطامع صهیونیستها در هندوستان، مورد تحلیل قرار گرفته است.
هند در طول تاریخ، بهویژه در قرون اخیر، از جمله نقاطی بوده كه به علت ویژگیهای قابل توجه خویش (مساحت جغرافیایی زیاد، زرخیزی و حاصلخیزی خاك، داشتن جمعیت كثیرالأدیان، تسلّط و اِشراف آن بر شمال اقیانوس هند و دریای عربستان و نیز انعطاف و تسلیمپذیری مردم آن در برابر بیگانگان مهاجم) همواره مورد نظر و طمع شدید جهانخواران غرب و شرق (و از آن جمله، استراتژیستهای صهیونیست) قرار داشته است.
هجوم پیاپی قدرتهای استعماری غرب (پرتغال، اسپانیا، هلند، انگلیس و فرانسه) از آغاز قرن شانزدهم میلادی به سواحل هندوستان ــ كه در نهایت به تسخیر این كشور در قرون نوزده و بیست از سوی بریتانیا انجامید ــ گواه بارز اهمیت هند در دایرهٔ مطامع استعماری است.
تنها امپراتوری بریتانیا نبود كه در طول بیش از یك قرن، هندوستان را «نگیندرخشان» مستعمرات وسیع خویش شمرده و «سیاست شرقی»اش را بر محور حفظ این مستعمرهٔ زرخیز قرار داده بود، بلكه تزارهای روسیه نیز لحظهای از رؤیای دستیابی به هند غافل نبودند. در وصیتنامهٔ منسوب به پتر كبیر ــ كه عملا اساس سیاست كلّی تزارها را در طول قرن نوزدهم تشكیل میداد ــ از هند به عنوان «انبار ذخایر جهان» یاد شده و بر لزوم تصرف آن از راه ایران و خلیجفارس تاكید شده بود.[i] لنین، بنیانگذار روسیهٔ كمونیست، نیز اعتقاد داشت كه «انقلاب جهانی از شانگهای و كلكته شروع خواهد شد.»[ii] حتی كریستف كلمب، دریانورد اسپانیایی نیز قاره آمریكا را «بهسودای دستیابی به نزدیكترین راه وصول به هند» كشف كرد و بههمینخاطر هم به جزیرههای واقع در غرب دریای آتلانتیك در میان سواحل امریكای جنوبی و شمالی (شامل آنتیلهای بزرگ، آنتیلهای كوچك و جزایر باهاما)، هندغربی (West Indies) اطلاق میشود.[iii]
● نقش صهیونیسم در تثبیت پایههای استعمار هند توسط انگلیس
دانشوران و نظریهپردازان صهیون نیز پابهپای دیگر عناصر مستعمرهچی، از دیرباز بهمنظور پیشبرد مقاصد جهانخوارانهٔ خویش، برای هند و سلطه بر مقدرات آن، همواره اهمیت استراتژیك قایل بودند و در طول دوران سیادت انگلیس بر هند، در راستای تثبیت پایههای استعمار بریتانیا و بلع و استثمار هند، با آن قدرت استكباری همكاری داشتند. بر این امر، شواهد و دلایل بسیاری میتوان ارائه كرد كه در ذیل به برخی از آنها اشاره میكنیم:
۱ــ همبستگی شدید میان فراماسونری و صهیونیسم، بر اهل نظر پوشیده نیست و تحقیقات محققان از این حقیقت تلخ كاملا پرده برداشتهاست. نمایش افسانهٔ حیرام (معمار مشهور معبد سلیمان) و تعقیب و قصاص قاتلان وی تا مراحل عالی ماسونی كه به صورت رمزی انجام میگیرد، وجود اعداد مقدس یهودی (۳، ۹، ۱۹)، اشكال مقدس یهودی (دایره، خورشید، چشم، مثلث، ستاره، شمشیر و غیره)، رنگهای مقدس یهودی (زرد، طلایی، آبی) و دیگر سمبلها و سنتهای یهودی در آداب و رسوم فراماسونری، نمونهای از این همبستگی آشكار و دیرین هستند؛ چنانكه سرودهایی نیز كه خواندن آنها در لژ به هنگام مراسم تنصیب و ارتقا معمول میباشد، سرودهای یهودی هستند كه از مزامیر داود، سفر اعداد و دیگر بخشهای كتاب مقدس یهودیان به زبان انگلیسی خوانده میشوند.
۲ــ با توجه به همبستگی تام و تمام میان فراماسونری و صهیونیسم، بد نیست بدانیم نخستین كشور شرقی كه (حتی پیش از آلمان، پرتغال، سوئیس، امریكا، اتریش و تركیه عثمانی) لژ فراماسونری در آن تشكیل شد، كشور هند بود؛ آنهم در شهرهایی چون بمبئی و كلكته، كه نقطه ورود و مركز ثقل فعالیت كمپانی هند شرقی محسوب میشدند و حكم روزنهٔ نفوذ استعمار انگلیس به شبهقاره را داشتند.[iv]
همچنین گفتنی است: در جریان درگیری سراجالدوله (حاكم ایالت بنگال) و لُردكلایو (فرمانده قشون انگلیسی كمپانی) كه به قتل سراجالدوله و اشغال بنگال ازسوی انگلیسیها (۱۷۵۷.م) انجامید، فرماندار كلكته شخصی به نام راجر دریك بود كه استاد بزرگ لژ فراماسونری بنگال به حساب میآمد و درگیری مزبور را نیز همو با پناهدادن مخالفان سراجالدوله در كلكته، برپا ساخته بود.[v]
سراجالدوله در اوایل درگیری با كمپانی ــ كه موقتاً كلكته را از چنگ راجر دریك بیرون آورد ــ شماری از انگلیسیها را در محبسی تنگ زندانی كرد كه ظاهرا به مرگ سریع برخی از آنها انجامید. این خاطره بهزودی از ناحیهٔ مورخان استعماری شاخ و برگ بسیار یافت و سالهای سال، زمینه یك حركت تبلیغاتی شدید را به سود استعمار بریتانیا و به زیان نهضتهای ملی ــ ضداستعماری شبهقاره فراهم ساخت.[vi] جالبآنكه در اینجا نیز نخستین كسی كه حادثهٔ مزبور را در بوق و كرنا كرد و رندانه از آن برای ترسیم چهرهای مظلوم! و قابل ترحم! از عمال كمپانی استعماری بهره جست و درحقیقت سنگبنای یك تهاجم فرهنگی و تبلیغاتی را بر ضد مردم استقلالجوی هند بنیان نهاد، یك فراماسون به نام «هالوِل» بود كه خود نیز در میان اسرا و محبوسان سراجالدوله در كلكته قرار داشت.
به نوشتهٔ دكتر عبدالهادی حائری، هالول، همراه شماری دیگر از انگلیسیان به دست نیروهای سراجالدوله اسیر شده بود و پس از آزادی از زندان ــ كه وی آن را «سوراخ سیاه» (Black Hole) نامیده است ــ نفوذ خود را به كار برد و یك ستون سنگی به بلندی چهارونیم متر به یادبود اسیرانی كه مرده بودند، در محل همان «سوراخ سیاه» نصب كرد. لازم به ذكر است: هالول كسی بود كه درباره سوراخ سیاه مذكور، گزافهسراییهای بسیاری سر هم كرد و از آن رهگذر، آن بخش از تاریخ هندوستان را واژگونه جلوه داد. به گفتهٔ اسپیر (Spear)، انگلیسیها داستان دور از حقیقتی را كه هالول از آن رویدادها به دست داد، به دانشآموزان مدارس میآموختند و آن داستان تا پنجاه سال منبع آگاهی نویسندگانی به شمار میآمد كه میخواستند «تاریخی مقدس» از امپریالیسم بنویسند.[vii] به گفته او: «همگام با گسترش دامنهٔ نفوذ و قدرت كمپانی هند شرقی انگلیسی در هندوستان، تكاپوهای فراماسونگری نیز در آن سرزمین فراگیرتر میشد و لژهای فراماسونگری در شهرهای گوناگون بنیاد میگرفت. گزارشها نشان میدهد كه تا سال ۱۱۸۹.ق/۱۷۷۵.م دوازده انجمن فراماسونگری در شهرهای چاندرناگور، تینه، پوردوان، داكا، و مرشدآباد بنیاد یافته بود... و روشن است كه بلندپایگان كمپانی هندشرقی انگلیس همواره مقامهای كلیدی فراماسونگری را در دست داشتند. از نخستین كسانی كه پس از رویدادهای۱۱۷۰ ــ ۱۱۷۱.ق/۱۷۵۶ ــ ۱۷۵۷.م (پس از تسخیر بنگال توسط قشون كمپانی و بنیاننهادهشدن امپراتوری انگلیس در هند) به عنوان «استاد بزرگ ایالتی» لژهای فراماسونگری هندوستان میشناسیم، كالینگ اسمیث است كه دبیر كمپانی هند شرقی بود.»[viii]نخستین رئیس كنگره ملی هند نیز كه در سال ۱۳۰۳.ق/۱۸۸۵.م بنیاد یافت تا سوپاپ اطمینانی بر دیگ بخار احساسات ملت هند (در مقابله با مظالم استعماری) باشد، آقای بونرجی بود كه در سالهای ۱۲۹۵ــ ۱۲۹۶.ق/ ۱۸۷۸ ــ ۱۸۷۹.م بر لژ فراماسونی «ایمنی و امید» ریاست داشت![ix] همینطور، برخی از نایبالسلطنههای انگلیس در هند (نظیر لرد ریدینگ) و وزرای هند در كابینهٔ لندن (نظیر مونتاگ) نیز یهودی بودند. لرد ریدینگ پس از پایان ماموریتش در هند، به ریاست هیاتمدیره یك شركت بسیار مهم صهیونیستی بهنام «شركت برق فلسطین» (روتنبرگ) در لندن منصوب شد و تا ۱۹۳۶ در این سمت باقی ماند. در اهمیت شركت مزبور، همین بس كه ریاست آن، پس از لرد ریدینگ، به هربرت ساموئل (صهیونیست مشهور و اولین كمیساریای عالی انگلیس در فلسطین) واگذار شد.[x]
۳ــ علاوه بر نقش كلیدی صهیونیسم جهانی در سازمانهای فراماسونری جهان (و از این طریق، در مركز سیاستگذاریهای استعماری ــ ماسونی هند)، باید گفت كه آل صهیون، در مواقع بسیار حساسی كه استعمار بریتانیا گرفتار مشكلات مهم داخلی و خارجی بود و خصوصا زمانیكه در ستیز با رقبای قهار اروپائیش بر سر دو راهی مرگ و زندگی قرار میگرفت، بارها به داد این قدرت استكباری رسید و آن را از خطر سقوط حتمی نجات داد و البته در مقابل، صرفهٔ خویش را میبرد؛ بهعبارتدیگر صهیونیستها در قبال این دادوستد حسابشدهشان با استعمار انگلیس، شمشیر این ابرقدرت را در قرون نوزده و بیست بر ضد دشمنان غربی و شرقی خودشان تیز كردند و متقابلا از صدقهٔ سر جلال و شكوه این امپراتوری، بهرههای كلان سیاسی ــ اقتصادی بردند كه یكی از مهمترین آنها، زمینهسازی تشكیل حكومت صهیونیسم در فلسطین به دست وزارت «خارجه» و «مستعمرات» بریتانیا بود.[xi]
در این زمینه نیز مروری بر تاریخچهٔ خاندان جهود/ سرمایهدارِ روچیلد در اروپای قرن نوزدهم و بیستم و بررسی مناسبات پنهان و آشكار این خاندان (و دوستان و دستیاران رنگارنگش نظیر: دیسرائیلی، كنت رزُبری، پالمرستون، سیسیل جان رودز، لرد شافتسبری، لرد بالفور، وینستون چرچیل) بهطورهمزمان با استعمار بریتانیا و جنبش جهانی صهیونیسم، گویای بسی نكتهها و رازها خواهد بود.[xii]
از یاد نبریم كه شمشهای طلا و وامهای كلانی كه ناتان مایر روچیلد، دومین چهرهٔ شاخص خاندان روچیلد، به ولینگتون (سردار مشهور انگلیسی در جنگ با تیپوسلطان در هند و ناپلئون در اروپا) پرداخت،[xiii] در شكست قطعی و نهایی ناپلئون در واترلو (و درنتیجه آسودگی خیال انگلیس از ضربهٔ فرانسه به استعمار انگلیس در هند) تاثیر تامّ داشت؛ چنانكه فرزند ناتانمایر (لیونل ناتان روچیلد، رهبر جامعهٔ یهودیان انگلیس) نیز با وام هنگفتی كه در سال ۱۸۵۴ برای تامین هزینههای ارتش بریتانیا در جنگ با روسها (جنگ كریمه) فراهم ساخت،[xiv] را ه را بر پیروزی قشون لندن بر روسیه و خلاصی این امپراتوری آزمند از چنگ رقیب تزاری آن هموار كرد (۱۸۵۶) و درنتیجه این امكان را برای انگلیسیها بهوجود آورد كه قیام ضداستعماری مردم هند در سالهای ۱۸۵۷ ــ۱۸۵۸ را بهطوروحشیانه سركوب كنند.
بالاتر از این، از یاد نبریم كه اصولا تاج «قیصریِ هند» را برای نخستینبار یك یهودی چربزبان و مكار انگلیسی (دیسرائیلی، نخستوزیر مشهور و امپریالیستمآب بریتانیا) بر سر ملكهٔ انگلیس (ویكتوریا) گذاشت؛ چنانكه همین دیسرائیلی بود كه با وامگرفتن چهارمیلیون لیره از همان لیونل ناتان در سال ۱۸۷۵، كابینهٔ لندن را به خرید فوری سهام كانال سوئز از خدیو ورشكستهٔ مصر ترغیب كرد و با این عمل، مقدمات سلطهٔ دیرپای استعمار صهیونزدهٔ انگلیس بر كانال سوئز و صحرای سینا ( و از آنجا بر مصر و فلسطین) و چنگاندازی آن بر گلوگاه كوتاهترین راهِ آبیِ اروپا به هند را فراهم ساخت[xv] و ضمنا پایههای تشكیل حكومت صهیونیسم برقدس در آیندهای نهچندان دور را پیریزی كرد.
بزرگترین پسر لیونل ناتان (ناتان مایر روچیلد، مشهور به لرد روچیلد اول) از دوستان نزدیك ادوارد هفتم (پادشاه انگلیس)[xvi] و همفكر و همدست هرتزل (بنیانگذار سازمان صهیونیسم جهانی) بود و از طرح وی مبنی بر ایجاد كلنی یهودینشین در آفریقا (با مساعدت انگلستان) حمایت میكرد[xvii] و در دوران او بود كه تراست مستعمراتی یهود به عنوان ابزار مالی صهیونیسم كه هدف خود را «عمران و توسعهٔ صنعتی و بازرگانی فلسطین» اعلام میداشت، در سال ۱۹۰۲ با سرمایهٔ روچیلدها (به مبلغ دومیلیون پوند) تاسیس شد.[xviii] پسر ارشد همین لرد ناتان مایر (لیونل والتر روچیلد، مشهور به لرد روچیلد دوم) نیز همان كسی است كه لرد بالفور، وزیرخارجه انگلیس در جنگ جهانی اول، اعلامیهٔ مشهور و جنجالی خویش (دایر بر اعلام مساعدت بریتانیا با تاسیس كانون ملی یهود در فلسطین) را در دوم نوامبر ۱۹۱۷ با عنوان لرد روچیلد عزیز خطاب به وی صادر كرد.[xix]
برآنچه گفتیم، باید افزود كه اساسا استعمار انگلیس تنها با این انگیزه شیطانی آغوش گرم خویش را در نیمهٔ اول قرن بیستم به روی صهیونیستها گشود و زمینه را برای تشكیل حكومت اسرائیل بر روی استخوانهای خُردشدهٔ ملت فلسطین هموار ساخت كه آل صهیون پذیرفتند در قدس (بخوانید: نقطهٔ اتصال دو قارهٔ آفریقا و آسیا) و در شرق كانال سوئز (بخوانید: نزدیكترین راهِ آبیِ انگلیس به هند)، مایهٔ تجزیهٔ وحدت و یكپارچگی جهان اسلام و شرق شده و پاسدار آبراهِ سوئز (دروازهٔ وصول به هند) باشند.[xx]
تصادفی نیست زمانی كه جمال عبدالناصر در ژوئیهٔ ۱۹۵۶ به منظور قطع چنگال استعمار غرب (بهویژه انگلیس) از منطقه، كانال سوئز را ملی اعلام كرد، قشون اسرائیل نیز دوشبهدوش قوای بریتانیا و فرانسه، صحرای سینا را هدف تجاوز قرار دادند.
● مطامع صهیونیسم در هند
صحبت از مطامع و توطئههای آل صهیون در برابر هند شد. در این راه توضیحی چند ضروری است:
بنگوریون، نخستین نخستوزیر اسرائیل، در سال ۱۹۵۱ (یعنی یك سال پس از اعتراف حكومت هند به موجودیت اسرائیل و گشایش كنسولگری فعال تلآویو در بمبئی) گفت: «اسرائیل به دنبال آزادی كشتیرانی در دریای هند است!»[xxi] همچنین پس از جنگ ششروزهٔ اعراب و اسرائیل (ژوئن ۱۹۷۶) زمانی كه ارتش صهیونیسم به فرماندهی موشه دایان با حمله غافلگیرانه خود بخش وسیعی از خاك همسایگان عرب و ازآنجمله صحرای سینا در مصر را اشغال كرده بود، همسر موشه دایان (روث دایان) سفری به هند كرد و ضمن دیدار از شهرهای مختلف هند و اقامت دوهفتهای در دهلی نو (پایتخت هند)، در اواسط نوامبر ۱۹۶۸ اظهار داشت: «من به هند، همچون وطن دوم خویش، مینگرم.»[xxii]
درهمینزمینه، باید از فعالیت بسیار گستردهٔ كنسولگری اسرائیل در بمبئی و (بعداً) سفارتخانهٔ آن كشور در دهلینو و تماسها و بدهبستانهای پنهان و آشكار آن با احزاب و شخصیتهای افراطی هندو و همچنین تلاش و تحرك وسیع گروههای فشار (لابی) اسرائیل در هند ــ كه به ساز سیاست خارجی تلآویو میرقصند ــ و بالاخره رفتوآمدهای فراوانِ افراد، احزاب و هیاتهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و مطبوعاتی هند به اسرائیل و بالعكس و عقد پیمانهای گوناگون (خاصه پیمانهای نظامی و تسلیحاتی) میان طرفین یاد كرد كه در نیم قرن اخیر، سیر تصاعدی داشته و از اوایل سال ۱۹۹۲ به سطح روابط كامل دیپلماتیك ارتقا یافته است.[xxiii]
علاوهبراین، به عنوان گوشهای از تحركات اسرائیل در هند، در خور ذكر است: تعداد افراد و عناصر اسرائیلی كه در پوشش سیاح و توریست در ژوئیه ۱۹۹۱ از كشمیر دیدار كردند، به دویستوشصتهزار تن بالغ میشدند كه طبق اقرار خود اسرائیلیها، نهتنها نوددرصد سیاحان خارجی در این منطقه را تشكیل میدادند، بلكه ازحیث تعداد، بخش عمدهٔ سیاحانی را شكل میدادند كه از نیمهٔ آوریل ۱۹۹۱ به هند آمده بودند![xxiv]
بدیهی است این جماعت، چنانچه حقیقتا در پی گشتوگذار و سیاحت بوده و صرفاً میخواستند به اصطلاح استخوانی سبك كنند، قاعدتاً بایستی جای دیگری غیر از كشمیرِ «ناآرام و آشوبزده» را برمیگزیدند! پیدا است كه این جماعت، صهیونیستهای خبره و كارآزمودهای بودند كه در نقاب توریست به منظور بررسی دقیق وضعیت منطقه (از حیث سیاسی ــ نظامی) جهت كشف راههای سركوب قیام اسلامی كشمیر و نیز كسب اطلاعات حیاتی دربارهٔ تاسیسات هستهای پاكستان (واقع در كوهتا، بیستكیلومتری مرز كشمیر هند) به كشمیر آمده بودند. مؤید این امر، سخن مایر كاهانا، خاخام یهودی، است كه در مصاحبه با مجله هندوستانتایمز(مورخه بیستوششم نوامبر ۱۹۸۶) اعلام كرد: «بر روی كرهٔ زمین، دو دولت یافت نمیشود كه آنگونه كه دولتین هند و اسرائیل برضد تسلیحات هستهای پاكستان با هم اتحاد و اتفاق دارند، در پیشبرد یك هدف مشترك با یكدیگر متحد و متفق باشند؛ ازاینرو جای شگفتی نیست اگر بخش معظم گفتوگو و مناقشهٔ ما بر سر این امور باشد.»بیراه نیست كه برخی از محققان معتقدند: هند، برای اسرائیل، حكم «گردوی بزرگی» را یافته كه اسرائیل خیز برداشته تا «آن را بشكند»![xxv]
باید دید كه صهیونیسم جهانی از راه اسرائیل و امریكا، چه مقاصدی را در هند و شبهقاره دنبال میكند؟ به گمان ما، این پرسش جدی و اساسی دو پاسخ كلی دارد: ۱ــ استثمار و بلع هند (تجدید سناریوی امریكا در شبهقاره) ۲ــ تضعیف و محو قدرت اسلام در منطقه (بهویژه ایران، پاكستان و افغانستان).
در پیوند با هدف اول، باید گفت: صهیونیسم در طول دوران استعمار كهنه و نو (یعنی قرون ۱۷ ــ ۱۹) در محكمساختن طناب اسارت هند از سوی امپریالیسم بریتانیا) نقشی مؤثر داشته و اینك نیز در پی آن است تا دوباره این طناب اسارت را در بازی نظم نوین جهانی امریكا، بر گردن هند افكنَد و بلكه برای روز مبادا، امریكایِ امن و مطلوب خویش را در این كشور «بازسازی» كند.
اما هند، زمانی «خانهٔ امن» صهیونیسم خواهد بود كه دشمنان دیرین و سازشناپذیر صهیونیسم در آن سرزمین (و حول و حوش آن) یعنی مسلمین شبهقاره، منكوب شوند و در اینجا است كه هدف دیگرِ صهیونیستها از نفوذ در هند، رخ مینماید: تضعیف و نابودی اسلام و مسلمین در منطقه.
● تضعیف اسلام؛ انگیزهٔ مهم یهود از رخنه به هند
از طمع دیرین یهود به شبهقاره هند ــ كه طبعا مقتضی توجه خاص رژیم اسرائیل به این سرزمین است ــ سخن گفتیم. باید افزود كه موج شدید اسلامخواهی در شبهقاره و پیشینهٔ احساسات و مبارزات ضدصهیونیستی مسلمانان این دیار ــ خاصه منطقه پاكستان ــ عامل بسیار مهم دیگری است كه صهیونیسم جهانی
(و عامل آن، حكومت تلآویو) را از همان آغاز استقلال هند واداشته است تا به برنامهریزیها و سرمایهگذاریهای گستردهای در شبهقاره دست زند و از راه اختلاط و ارتباط روزافزونِ «سری و علنی» با دولت هند و تحریك و تجهیز گروهها و احزاب افراطی (و ضد اسلام) آن دیار بر ضد جهان اسلام (بهویژه مسلمین هند و پاكستان)، پتانسیل انقلابی مزبور علیه خویش در منطقه را صرف درگیری با دیگران سازد.
میدانیم كه در سالهای ۱۹۱۹ ــ ۱۹۲۴، شبهقاره عظیم هند، شاهد یك نهضت اسلامی طوفنده با عنوان «نهضت خلافت» بود كه از موجودیت خلافت عثمانی در برابر تجاوزات دولت انگلیس دفاع میكرد و همزمان، با توطئه صلیبی ــ صهیونیستی اشغال بیتالمقدس از سوی انگلستان و آژانس یهود نیز نبردی سخت و سازشناپذیر داشت.[xxvi]
سندیب چولا، محقق معاصر هندو و دانشیار رشتهٔ تاریخ در دانشگاه هیل شمالشرقی شیلونگ، در مقالهٔ «مساله فلسطین در سیاست هندوستان در سالهای ۱۹۲۰»، معقتد است پس از الغای خلافت عثمانی از سوی آتاتورك در تركیه، اصولا موضوع محوری نهضت خلافت در هند (كه نخست مسالهٔ «بقای خلافت عثمانی» بود) تبدیل به مساله فلسطین و محكومساختن توطئه صهیونیسم شد. وی مبارزات روبهرشد ضدصهیونیستی مسلمین در سالهای ۱۹۲۰ ــ ۱۹۳۱ را گزارش كرده و نشان داده است چگونه امواج بلند و كوبندهٔ این مبارزات، حتی رهبران كنگرهٔ ملی هند (از جمله گاندی) و نیز مقامات مهم انگلیسی در آن دیار (نظیر چلمس فورد) را به دنبال خود میكشید.[xxvii]
گسترهٔ موج ضدصهیونیستی در جنبش اسلامی خلافت، از مرزهای هند فراتر میرفت و چنین بود كه شخصیتهای برجستهٔ این جنبش (نظیر: مولانا شوكت علی، عبدالرحمان صدیق و چودری خلیق الزمان) در كنگرهٔ عمومی جهان اسلام (المؤتمر الاسلامی العام) نیز شركت فعال داشتند.
المؤتمر الاسلامی العام، نخستین كنگره در نوع خود در جهان اسلام بود كه پس از «ثورهٔ معروف براق»، با اهداف اسلامی و ضدصهیونیستی در آذر ۱۳۱۰.ش (رجب ۱۳۵۰.ق/دسامبر۱۹۳۱.م) در بیتالمقدس تشكیل شد و ریاست آن را حاج امینالحسینی (مفتی مبارز و مشهور فلسطین) بر عهده داشت. حتی محل تدفین مولانا محمدعلی، رهبر مشهور جنبش خلافت، نیز در شهر قدس و در ایوان غربی حرم مسجدالأقصا انتخاب شد تا نشانی از پیوستگی شدید و تفكیكناپذیر قدس به جهان اسلام و مهر بطلانی بر مطامع صهیونیسم در آن دیار باشد.
فكر تشكیل كنگرهٔ عمومی اسلامی در بیتالمقدس، پس از مرگ محمدعلی و متعاقب تماس و گفتوگوی حاج امینالحسینی با مولانا شوكت علی (برادر محمدعلی) زاده شد و در پی این تماسها بود كه كنگرهٔ مزبور در دسامبر ۱۹۳۱ برپا گشت و شخصیتهای مسلمان و مبارز هند در كنار نمایندگانی از كشورهای اسلامی مختلف آسیا، آفریقا و اروپا در آن شركت جستند.[xxviii]
كنگرهٔ مزبور گامی بزرگ در راه مبارزه با حاكمیت صهیونیسم بر قدس بود و همدلی و توجه بسیاری از مسلمانان و غیرمسلمانان را به خود جلب كرد. جرج آنتونیوس گفته بود: «سزاوار است این كنگره را سرآغاز عصر جدیدی در حركتهای اسلامی بدانیم... و من بدون هیچ تردیدی این كنگره را سازندهترین تلاش مسلمانان در سالهای اخیر میدانم.»[xxix]
كمیسر عالی انگلیس در فلسطین نیز هشدار داده بود كه اگر برگزاری چنین اجتماعاتی در بیتالمقدس تكرار شود، «در آن صورت دیگر این سرزمین، جای یهودیان نخواهد بود.» بنابراین این كنگره كه قرار بود هر دو سال یكبار در شهر بیتالمقدس برگزار شود و حتی برای آن یك دبیرخانه یا كمیتهٔ دایمی در نظر گرفتهشده بود، دیگر هیچگاه تكرار نشد و تشكیلات آن نیز بعد از تبعید حاج امین الحسینی از بیتالمقدس در سال ۱۳۱۶.ش/ ۱۹۳۷.م از هم پاشید.[xxx]
احساسات ضدصهیونیستی در میان مسلمین هند، از آن روزگار تاكنون، كمابیش موجودیت خود را حفظ كرده است و گاه در مواقع حساس، همچون آتشفشانی فوران میكند. بنابراین زمانی كه موشه دایان (وزیر دفاع مشهور اسرائیل در جنگ ششروزهٔ اعراب و اسرائیل) در اوت ۱۹۷۷ از موراجی دسای، نخستوزیر وقت هند، درخواست كرد بین دو كشور هند و اسرائیل روابط كامل سیاسی برقرار شود، دسای با اشاره به همین احساسات ضدصهیونیستی در میان مسلمانان هند گفت: هشتادمیلیون مسلمانی كه در هندوستان زندگی میكنند، مانعی در راه تحقق رؤیاهای ما و شما هستند.[xxxi]
پس از تاسیس پاكستان (۱۹۴۷.م) نیز این كشور نوبنیاد اسلامی مركز ابراز احساسات پرشور مسلمانان برضد صهیونیسم در شبهقاره گردید. نماینده پاكستان در جلسه مجمع عمومی سازمان ملل (نوامبر ۱۹۴۷) همراه با نمایندگان كشورهای عربی (و نیز هند) بر ضد لایحهٔ تقسیم فلسطین و تشكیل دولت اسرائیل در بخشی از آن سرزمین همآوا شد و برای قانعساختن نمایندگان دیگر كشورها نسبت به ظالمانهبودن لایحهٔ مزبور، فعالیتی شایان انجام داد (هر چند تلاش مخالفان اسرائیل، بر اثر فشار شدید امریكا به نفع صهیونیسم بر سازمان ملل، به جایی نرسید و قدس شریف تجزیه گشت تا اجزای دیگر آن نیز بهتدریج از سوی اژدهای صهیون بلعیده شوند.)[xxxii] سپس در جمادیالاولی۱۳۷۱.ق/۱۹۵۲.م نخستین كنفرانس اسلامی در كراچی (پایتخت آنروز پاكستان) به ریاست حاجامین الحسینی تشكیل یافت و شخصیتها و گروههای مبارز از سیوشش كشور اسلامی در آن شركت جستند و دربارهٔ مشكلات جهان اسلام، بهویژه اسارت قدس شریف در چنگال صهیونیسم، به تبادل نظر پرداختند.[xxxiii] از جمله شخصیتهای برجستهای كه در این كنفرانس شركت داشت، مصلح نامدار شیعه مرحوم آیتالله شیخ محمدحسین آل كاشفالغطاء بود كه خطبهٔ بلند و غرای او در كنفرانس، علاوه بر پخش از رادیو پاكستان، بهطورمستقل نیز انتشار یافت.[xxxiv] (مرحومكاشفالغطاء بیش از بیست سال پیش از این تاریخ، امامت نماز جماعت را در مراسم افتتاح كنگرهٔ عمومی جهان اسلام ــ قدس، ۱۳۵۰.ق/۱۹۳۱.م ــ بر عهده داشت و سخنان آتشین وی كه پس از نماز جماعت مزبور در مسجد اقصا در حضور صدوپنجاه نماینده از كشورهای اسلامی و بیستهزار تن جمعیت نمازگزار ایراد شد، شوری عظیم در دل شنوندگان ایجاد كرد.)[xxxv]
كنگرهٔ كراچی جلوهای از ستیز سازشناپذیر امت اسلام با استعمار و صهیونیسم را به نمایش گذاشت و نشان داد كه پاكستان، به عنوان نقطهٔ تمركز و تجمع مسلمانان شبهقاره، مانع بلكه خطر بزرگی برای موجودیت اسرائیل و مطامع و منافع آن در جهان و منطقه است. محمد محمود صواف (رهبر اخوانالمسلمین عراق و رئیس جمعیت آزادی فلسطین در آن كشور) ــ كه خود در كنفرانس حضور داشت ــ احساسات چشمگیر و تكاندهندهٔ عشایر مسلمان پاتان (در شمال پاكستان و شرق افغانستان) را بهخوبی ترسیم كرده است.[xxxvi]
سابقهٔ احساسات و مبارزات ضد صهیونیستی در میان مسلمین شبهقاره (كه با همدلی و تایید امثال گاندی همراه بود) و تداوم، بلكه تشدید آن احساسات و مبارزات در كشور اسلامی پاكستان (كه در قالب برگزاری اینگونه كنفرانسها ابراز میشد)، زنگهای خطر را برای صهیونیسم جهانی و حكام تلآویو به صدا درآورد و سبب شد اولیای دولت اسرائیل، برای دستیابی به مطامع خویش در شبهقاره و نیز محو و نابودی (!) قدرت اسلام در هند و پاكستان، با جدیت تمام دست به كار شوند و دست به برنامهریزیها و سرمایهگذاریهای وسیع شیطانی زنند. قبلا سخن مایركاهانا، خاخام یهودی، را دربارهٔ همكاری هند و اسرائیل بر ضد تسلیحات هستهای پاكستان نقل كردیم و تحرك سرویسهای جاسوسی اسرائیل را در منطقهٔ كشمیر و در مجاورت تاسیسات هستهای مزبور دیدیم. شواهد در این زمینه بسیار است. مالكبننبی، نویسندهٔ اندیشمند و مبارز الجزایری، نقل میكند كه یكی از زعمای صهیونیسم در سال ۱۳۷۸.ق/ ۱۹۵۸.م گفته است: «واجب است بین هند و اسرائیل روابط مستحكمی ایجاد شود تا شكوه و شوكت اسلام را نابود سازیم.» وی پس از نقل مطلب بالا میافزاید: «معنای روشن این حرف آن است كه آتش جنگ بین دو دولت هند و پاكستان روشن گردد.»[xxxvii]تفصیل جملهٔ كوتاه بالا را میتوان در سخنرانی بنگوریون (نخستوزیر مشهور اسرائیل) پس از جنگ ششروزهٔ اعراب و اسرائیل (ژوئن ۱۹۶۷) باز جست كه در دانشگاه سوربن پاریس ایراد شده و هفتهنامهٔ صهیونیستی جویش كرونیل (لندن، ۹ اوت ۱۹۶۷ م) آن را درج كرده است. بنگوریون در بخشی از نطق خویش میگوید: «جنبش جهانی صهیونیسم بر خود واجب میبیند از خطری كه در وجود دولت پاكستان (نسبت به اسرائیل) نهفته است، غفلت نورزد و برایناساس، پاكستان را نخستین هدف حملهٔ خود تلقی میكند؛ زیرا این دولت اسلامی، موجودیت و كیان ما را تهدید مینماید و مردم پاكستان، مخالف یهود و دوست اعرابند و خطر دوستی با اعراب، برای ما بهمراتب بیشتر از خطر خود اعراب است؛ بدین جهت مهمترین وظیفه ضروری جهان صهیونیسم، امروزه شروع اقدامات بر ضد دولت پاكستان است.» وی میافزاید: «ازآنجاكه سكان [ساكنان] شبهقاره هند، هندو مذهب بوده و قلوب آنان به علت حوادث تاریخی گذشته، سرشار از كینه نسبت به مسلمین است، به زعم ما هندوستان بهترین پایگاهی است كه میتوانیم از آنجا عملیات بر ضد پاكستان را رهبری و هدایت كنیم؛ بنابراین ضروری است كه این پایگاه را در اختیار گرفته و از طریق آن، ضربات مرگبار خویش را به شكل مخفی و نامرئی بر پاكستانیها ــ این دشمنان یهود و صهیونیسم ــ وارد سازیم.»
اظهارات هرتز، دانشمند یهودی، نیز مؤید گفتار بنگوریون است. هرتز میگوید: «ارتش پاكستان، در دل، علاقه شدید به پیامبر اسلام دارد و این امر، مایه تقویت روابط بین اعراب و پاكستان بوده و در نتیجه خطر عظیمی برای جهان صهیونیسم دربردارد و سنگ بزرگی در راه توسعه اسرائیل به شمار میرود؛ بنابراین برای یهودیان ضرورت حیاتی وجود دارد كه چگونه این علاقه قلبی به پیامبر اسلام را، با استفاده از وسایل گوناگون، نابود سازند.»[xxxviii] (با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تبدیل این كشور به امالقرای جهان اسلام، پیدا است كه لبهٔ تیز هجمهٔ صهیونیسم، متوجه ایران اسلامی و تشیع اثناعشری شده و این مذهب و ملت بزرگ، در نوك پیكان توطئهها و تجاوزهای یادشده قرار گرفته است.)
راهی كه صهیونیسم جهانی و حكومت اسرائیل برای پیشبرد مقاصد خویش در شبهقاره در پیش گرفت، عبارت بود از: گسترش روزافزون روابط و همكاری با هند در شئون مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، صنعتی و فرهنگی؛ اعزام دیپلماتهای بسیار ورزیده به كنسولگری اسرائیل در بمبئی (و بعدها سفارتخانهٔ آن كشور در دهلی نو) و تبدیل آنها به مركز توطئه و برنامهریزی دقیق و پیچیده بر ضد اسلام و مسلمین در سراسر شبهقاره؛ مسافرتهای سری و آشكار سیاستمداران و نظامیان برجستهٔ اسرائیلی به نقاط گوناگون هند برای گفتوگو و معامله با رجال سیاسی، گروهها و شخصیتهای ذینفوذ اجتماعی آن كشور، بهویژه تماس با گروهها و احزاب افراطی هندو و تحریك و تحریض و تجهیز آنان بر ضد مسلمانان هند و پاكستان؛[xxxix] و بالاخره سازماندهی و تقویت فكری و مالی گروهها و انجمنهای یهودی هندی و كمك به جمعیتهای هوادار اسرائیل (در میان هندوها و سیكها) كه نقش «ستون پنجم» و گاه «اسب تروای» صهیونیسم را بازی میكنند.
● هندوئیسم افراطی، اسب تروای صهیونیسم در هند
یهوشوا تریكور (كنسول در بمبئی، كه قبلا كنسول آن كشور در لسآنجلس بوده است) در ۱۹۷۵.م اظهار داشت: حكومت مهاراشترا كه مركز آن بمبئی است، مساعدت زیادی به اسرائیل نشان داده است؛ و نیز گفت: هندوها ــ عموما ــ دوستی بسیاری از خود بروز میدهند.[xl]
انتخاب كنسولگری اسرائیل در بمبئی، حاكمنشین فعلی ایالت مهاراشترا (كه مقر و مركز هندوهای افراطی است) خود نشانگر توجه و عنایت خاصی است كه صهیونیسم به سوءاستفاده از نیروها و احساسات این گروه نشان میدهد.
حزب جانسنگ (جنسنگها) كه حزبی افراطی و راستگرا با جهتگیریهای شدید ضداسلامی در دهههای ۱۹۵۰ ــ ۱۹۷۰ بود و اعضای خویش را از میان هندوهای متعصب برمیگزید، پیشگامترین حزب سیاسی هند در ایجاد ارتباط با اسرائیل و حمایت از آن در سیاست داخلی و خارجی هند بود. زعمای این حزب بارها به اسرائیل سفر كرده و در آنجا از پذیرایی گرم دولت تلآویو بهرهمند میشدند و متقابلا هیاتهای اسرائیلی كه به هند میآمدند، مورد استقبال این حزب قرار میگرفتند؛ برای نمونه اتال بیهاری واجپایی، رئیس حزب جانسنگ، در ۱۹۶۹ (یعنی دو سال پس از جنگ ششروزهٔ اعراب و اسرائیل) در رأس گروهی به اورشلیم رفت و در آنجا با بسیاری از افسران ارتش اسرائیل دیدار و دربارهٔ جنگ خاورمیانه گفتوگو كرد. وی در بازگشت گفت: آنچه ما در اسرائیل مشاهده كردیم، بیشازهرچیزدیگر ما را متقاعد ساخت كه اعراب باید موجودیت اسرائیل را ــ به مثابهٔ یك دولت و ملت ــ بر خود بقبولانند.[xli]
بلراج مدهوك، یكی از سران حزب جانسنگ، نیز طی سخنانی كه در روزنامهٔ تایمز آو ایندیا (بمبئی، ۲۵ ژوئن ۱۹۶۷) درج گردید، با بزرگجلوهدادن قدرت نظامی اسرائیل (در برابر اعراب) و نیز مبالغه درخصوص منافع اقتصادی و صنعتیای كه به زعم او رابطه با اسرائیل برای كشور هند دربردارد، قبول دعوت جمهوری متحدهٔ عربی (به رهبری عبدالناصر) از هند مبنی بر قطع ارتباط با اسرائیل را به زیان مصالح ملی هند شمرد و بدینگونه سیاست امثال نهرو و ایندیرا گاندی در دوستی و جانبداری از ناصر را مورد طرد و انتقاد قرار داد. لازمهٔ اینگونه حمایتها از اسرائیل، طبعا مخالفت با آرمان مردم فلسطین بود؛ بنابراین زمانیكه عدهای از اعضای سازمان آزادیبخش فلسطین (الفتح) پس از جنگ ششروزه از هند دیدار میكردند، حزب جانسنگ كوشید آنان را از هند بیرون راند؛ چنانكه نشریهٔ المدینه (جده، ۲۴ سپتامبر ۱۹۶۹) نوشت: «پنجتن از اعضای حزب جانسنگ با نخستوزیر (خانم ایندیرا گاندی) تماس گرفته و اصرار ورزیدند كه بایستی اعضای هیات فلسطین فوراً خاك هند را ترك گویند...»
حزب مزبور در سرمقالهٔ نشریهٔ ویكلی اُرگنایزر (دهلینو، هیجدهم ژوئن ۱۹۶۷) موضع خویش بر ضد سیاست اعراب در قبال اسرائیل را علنی ساخته و چنین نوشت: «آشكار و مسلم است كه اسرائیل حتی به یك وجب از خاك اعراب طمع ندارد (!) و تنها خواهان صلح و همزیستی مسالمتآمیز با همسایگان خویش است. این، حق اسرائیل بود كه برای گشودن كانال سوئز ــ كه مصریها آن را بر روی كشتیهای اسرائیلی بسته بودند ــ اقدام كند... و بر اعراب لازم است كه موجودیت اسرائیل را به عنوان یك واقعیت استوار و پابرجا بپذیرند و بفهمند كه چگونه باید با این پدیده، همزیستی مسالمتآمیز داشته باشد.»[xlii]
با اینگونه موضعگیریها، جای شگفتی نیست اگر میبینیم كنسولگری اسرائیل در بمبئی، آغوش خود را به روی حزب تندرو، راستگرا و ضداسلامی جانسنگ، میگشاید و در فعالیتهای انتخاباتی، به كسانی چون بلراج مدهوك (نخستین رئیس حزب جانسنگ)، رنجیت سینگ (كارشناس حزب مزبور در امور دفاع و رئیس كمیسیون دفاع در مجلس شورای هند) و نیرانجان فارما (عضو همان حزب در مجلس سنای هند) و نیز به اعضای گروههای افراطی نظیر بركاش فیرشاستری (زعیم جناح بی.ك.دی در مجلس شورای ملّی به زعامت آریا ساماج) كمك مالی میدهد[xliii] و حتی به نوشته نشریه ندائی ملت (لاهور، ششم ژوئن ۱۹۷۰)، اعضای حزب جانسنگ و سیواكسنگ در اسرائیل آموزش نظامی میبینند؛ چنانكه حزب جاناتا (بی.جی.پی) نیز كه خلف فكری حزب جانسنگ است، در ارتباط با اسرائیل و ضدیت با اسلام، امروزه دقیقا همان راه جانسنگ را تعقیب میكند و پرچمدار حمایت از توسعه روابط با رژیم صهیونیستی است.
نگاهی به روزشمار روابط هند و اسرائیل در پنجاهواند سال پس از استقلال، مؤید نكات یاد شدهاست.● صهیونیسم در هند چه میگوید؟
باری، صهیونیسم در هند به دنبال نفوذ در تار و پود سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ارتش هند بوده است و از این راه، اهداف شومی چون هضم و بلع هند و تبدیل آن دیار به شمشیری خونین بر ضد جهان اسلام را تعقیب میكند. بهتعبیرروشنتر، به نظر میرسد صهیونیسم جهانی، با استفاده از تجربیات تاریخی استعمار، میخواهد همان راهی را برود و همان كاری را انجام دهد كه استعمارگران غربی ــ بهویژه امپریالیسم بریتانیا ــ انجام دادند.
صلیبیون غرب، در طول جنگهای صلیبی، موفق نشدند به مقاصد خویش (اشغال ابدی قدس و نابودی مسلمین) نایل آیند و پس از مدتها جنگ و گریز، سرانجام ناگزیر شدند بیتالمقدس را دوباره به مجاهدان مسلمان وانهند و بیرون روند. راهی كه آنان بعدها در ادامهٔ این یورش شیطانی در پیش گرفتند، طریقی دیگر بود. پاپ آلكساندر ششم، در اواخر قرن پانزدهم میلادی، شرق و غرب جهان را میان دو قدرت مسیحی آن زمان، پرتغال و اسپانیا، تقسیم كرد (فرمان تقسیم) و شرق اسلامی براساس این فرمان به استعمار پرتغال تعلّق یافت. پرتغالیها و در پی آنها اسپانیاییها و فرانسویها و سپس انگلیسیها، قاره آفریقا را دور زدند و از راه اقیانوس هند، در سواحل هندوستان گام نهادند و با تسخیر شرق و جنوب آسیا، از دو سو (شمال دریای مدیترانه و دریای هند و خلیجفارس) جهان اسلام را محاصره كردند و بهتدریج حلقهٔ این محاصره را، با اشغال و تصرف نظامی یا سیاسیِ كرانههای دارالاسلام، تنگ و تنگتر كردند؛ بهعبارتدیگر هند، تبدیل به سكو یا پایگاهی شد كه انگلستان از آنجا بر ممالك اسلامی همجوار (افغانستان، ایران، كشورهای حاشیهٔ خلیج فارس، یمن و...) چنگ میانداخت و در كشورهای دورتر نظیر مصر و سودان و عثمانی نیز دخالت میكرد؛ بدینترتیب صلیبیها از در پشتی وارد شده و دشنه را از پهلو در پیكر اُمت اسلام نشاندند.
اسرائیل نیز اكنون با نفوذ در هند درصدد تجدید همان حملهٔ گازانبری است كه استعمار صلیبی در قرون هیجدهم و نوزدهم از هند و اروپا بر ضد جهان اسلام انجام میداد؛ بااینتفاوتكه در آن روزگار، صلیب غرب، آشكار و مستقیم عمل میكرد؛ ولی اینك كار را از راه جلودار خویش، اسرائیل، پیش میبرد؛ جلوداری كه در نقشههای بلندمدت خویش، خود نیز سودای سلطهٔ انحصاری بر هند و جهان را دارد!
در جریان نهضت آزادی هند در نیمهٔ اول قرن بیستم، حمایت جدی مسلمانان شبهقاره از حقوق ملت فلسطین و همدلی پایدار گاندی با آنها، مانع بزرگی در راه پیشرفت مقاصد صهیونیسم در هند بود. پس از استقلال این كشور جواهر لعل نهرو نیز ــ هرچند صراحت و قاطعیت گاندی را در این راه نداشت و در اوایل حكومت خویش نیز نرمشهایی نشان داد و با اعتراف به موجودیت اسرائیل، راه را بر ایجاد كنسولگری اسرائیل در بمبئی گشود ــ چندان به صهیونیستها روی خوش نشان نداد. دوستی شدید وی با جمال عبدالناصر و جدیتش در محكومساختن تجاوز مشترك انگلیس ــ فرانسه و اسرائیل در ۱۹۵۶ به مصر،[xliv] همراه با نقشی كه در پیریزی كنفرانس غیرمتعهدها داشت، خطوط روشنی است كه تاریخ در كارنامهٔ زندگی سیاسی نهرو ثبت كرده است. دختر وی ــ خانم ایندیرا گاندی ــ هم در مدت طولانی حكومت خویش، در مجموع، سنگی در راه نفوذ واشنگتن و تلآویو به تاروپود سیاست هند بود و در اواخر عمر حتی تا مرز قطع روابط با اسرائیل نیز پیش رفت (و به نظر میرسد وجود همین سوابق در كارنامه نهرو و ایندیرا، یكی از دلایل انتقام «سیا ــ موساد» از فرزندشان راجیوگاندی بود. بگذریم از اینكه قتل ایندیرا نیز خاصه با نفوذ و تحریكات عمو سام در میان سیكهای افراطی، از این زاویه قابل تامل و بررسی است).
ولی پس از خروج خانوادهٔ نهرو از عرصهٔ حكومت هند، بر حجم توطئههای صهیون جهت نفوذ در سیاست آن كشور افزوده شد و این گروه توطئهگر، خاصه با سوءاستفاده از خصومتهای موجود در منطقه میان هندوهای افراطی با مسلمین، تلاش بسیاری در كشاندن هند به تقابل با اسلام و (در این میانه) پیشبرد مطامع شوم خویش در شبهقاره دارد (و حتی چنین مینماید كه میخواهد «امریكایی دیگر» را در آینده در هند بازسازی كند!)
● صهیونیستها، دوستان وفاداری نیستند!
مطالعه و مداقه در تاریخ صهیونیسم و بررسی شیوهها و شگردهای شیطانی آنان در شرق و غرب جهان (بهویژه در دو قرن اخیر) كاملا نشان میدهد كه این گروه «كمشمار، اما عقدهناك، سنگدل، محیل و جاهطلب» در یك قرن اخیر، حتی با دشمنان خونی خویش نیز بارها وارد «معامله» و «سازش» شدهاند. مغازله و تبانی هرتزل (مغز متفكر مشهور آل صهیون) با امثال ایوان و. سیمونی (یهودستیز بزرگ روسیه) و ویت (وزیر دارایی معروف روس تزاری كه آرزویش ریختن یهودیان روسیه در دریای سیاه بود) در تاریخ قید شده است.[xlv] سازش مخفیانهٔ آژانس یهود با رایش سوم (مبنیبراینكه عمال صهیونیسم، یعنی انبوه یهودیان بیگناه را به گشتاپو لو داده و در ازای این خدمت! اجازهٔ خروج از قلمرو هیتلر به سمت فلسطین را یابند!) مضبوط و مشهور تاریخ بوده و اسناد تكاندهندهٔ آن بهتازگی افشا شده است.[xlvi]
استفادهٔ صهیونیستها از بریتانیا به شیوهٔ چنگاندازی تدریجی بر فلسطین، و سپس ترور مكرر افسران و نظامیان انگلیسی در آستانهٔ جنگ جهانی دوم (خصوصا پس از انتشار كتاب سفید انگلستان، مارس ۱۹۳۹) از سوی شبهنظامیان صهیونیست در فلسطین و مصر و...[xlvii] از حافظهٔ تاریخ قرن بیستم زدودنی نیست و جنایتها و خیانتهایی كه یهودیان در طول نیمقرن اخیر در برابر همین «امریكای دوست و همپیمان خود»! مرتكب شدهاند[xlviii] و شرح حال آندسته از دیپلماتهای امریكایی یا انگلیسی (كه نخست مداح و ثناگوی صهیونها بوده و سپس با مشاهدهٔ رفتار غیرانسانی آنها با مردم فلسطین ــ و حتی دولتمردان انگلیسی ــ از آل صهیون بهشدت دلگیر و سرخورده شده و به انتقاد از اعمال و رفتار آنها پرداخته و درنتیجه به دست عناصر صهیونیست معزول یا مقتول شدهاند)[xlix] خود كتابی مستقل میطلبد؛ بگذریم كه اگر زمان نگارش چنین كتابی فرا رسد، پروندهٔ ترور مرموز جاناف. كندی (رئیسجمهور اسبق امریكا) نیز باید به عنوان یكی از قربانیان احتمالی توطئه صهیونیسم گشوده و خوانده شود![l]
با توجه به این پیشینهٔ سرشار از مكر، ریا، تجاوز، حقناشناسی و خیانت، هیچ بعید نیست كه برخی از دیپلماتهای چربزبان و دُژآهنگ اسرائیل، با برخی از ــ مثلا ــ دولتمردان (تندرو و افراطی) هند وارد گفتوگو شوند، با اینگونه استدلالات كه: «فكر نكنید شما صرفا با مشتی معدود از مسلمانان در چند جای هند روبرو هستید؛ خیر، شما یكمیلیارد مسلمان دشمن دارید و برای درگیری با آنها نیازمند یك قدرت فوقالعادهٔ نظامی مجهز به تسلیحات اتمی و هستهای هستید؛ افزونبراین مشكلات اقتصادی و اجتماعی و دیگر مشكلات شما نیز بسیار است و باید حل شود. بسیار خوب، ما هم با شما در ضدیت با مسلمانان، وحدت نظر و اشتراك هدف داریم و میتوانیم در حدود اهداف و منافع مشترك با یكدیگر همكاری كنیم. ما، هم شمشیرتان را ــ بر ضد دنیا ــ تیز میكنیم و هم مشكلات اقتصادیتان را برطرف میسازیم تا بتوانید در مقابل مسلمانان كه سهل است در برابر دنیا نیز بایستید. در مقابل، شما هم لطف كرده و این پایگاهها را در اختیار ما بگذارید. شما این سیاستها را اجرا كنید»، آنان را فریب دهند و بعد، قولوقرارها و دستوپاكردن زمینهها و روزنههای نفوذ در ردههای بالای حكومت هند و گاه ایجاد پارهای بلواها در سیاست داخلی و خارجی آن كشور برای وادارساختن و متقاعدكردن طرف به قبول و اجرای پیشنهادها و... هُلُمُّ جُرا! راهی كه در بسیاری از جاها ـ همچون ایران عصر پهلوی دوم ــ رفتهاند و سرانجام در برابر قیام اسلامی ملت، افسر و دیهیم همپیمانان خویش را با خواری و رسوایی بر باد دادهاند (تجربهٔ محمدرضا پهلوی)!● بهراستی آیا اتحاد و همكاری با صهیونیسم به نفع هند است؟
برای یافتن پاسخ درست این پرسش، باید در پندار، گفتار و كردار این جماعت در برابر دیگران كاملا دقت كرد و اندیشهٔ آنان دربارهٔ ملل غیریهودی جهان و میزان احترام و پایبندیشان به مصالح ملی كشورها را نیك به دست آورد.
متون یهودی از ملتهای غیریهود، با عنوان «گوییم» (Goyem؛ جمع «گوی»: Goys) یاد میكنند كه در زبان عبری، معانی گوناگونی چون دشمن جهانی، گوسفندان احمق و نجسها، كفار و مشركان دارد. این تعبیر، نشانگر آن است كه این جماعت، با نظر حقد و حقارت به دیگران مینگرند. طبق قوانین یهود، پایبندی به قوانین و اصول حكومت «گوییم» محدود است؛ برای مثال، یهودیان، مقررات گمرك و قوانین ارزی چنین حكومتی را نباید اجرا كنند؛ درحالیكه در دولت یهود باید افراد گوییم از همهٔ قوانین پیروی كنند.
متاسفانه این بینش نژادپرستانه، به بخشهایی از تورات تحریفشده كنونی نیز راه یافته است. در آیهٔ بیستوپنجم باب بیستوسوم حزقیال، گوشت نژاد آشوری، بابلی و كلدانی، به گوشت خر تشبیه شده است و در سفر تثنیه (باب ۱۴، آیهٔ ۲۱) میخوانیم: «گوشت مردار نخواهید خورد. آن را به غریبههای شهر بده تا بخورند یا به اجنبی بفروش؛ زیرا كه تو قوم مقدس خدایی.»
تایید این معنا را میتوان در سفر لاویان (باب ۲۵، آیات ۴۴ ــ ۴۶) بازجست كه میگوید: «كودكان غریبه و بیگانگانی را كه در میان شما زندگی میكنند، خواهید خرید و آنها را به عنوان ملك مطلق خود، برای فرزندان خود، میراث باقی خواهید گذاشت. فقط به برادرانتان، به بنی اسرائیل، با خشونت تحكم و سروری نخواهید كرد».
در «قبله» (از متون مقدس یهودی) هم خاطرنشان شده است: «سایر انسانها به تمام معنی بیمحتوا و از نژاد پست هستند. آنها فقط برای خدمت به یهودیت زندهاند. آنان حیوانات حقیری هستند.»[li]
تجربه و تاریخ نشان میدهد كه صهیونیسم بر پایه چنین آموزههایی، مكار، قدرتطلب و پیمانشكن بار آمده و همواره نفع خویش را در زیان ملتها میجوید. آنان درهمانحال كه بهظاهر با دولت و ملتی گرم میگیرند، با دشمنان آنان نیز تماس برقرار میكنند، اسرار آنان را به دیگران میفروشند و از پشت به آنها خنجر میزنند.
ژنرال كار فون هورن، سرپرست نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در فلسطین بین سالهای ۱۹۵۸ ــ ۱۹۶۳، اظهار داشت كه او و افراد تحت امرش از قدرت شگرف اسرائیل بر «اختراع اكاذیب و وارونهجلوهدادن حقایق و سرهمكردن داستانهای دروغ و بهكارگیری انواع و اقسام وسایل برای كاشتن دروغ در اذهان مردم اسرائیل و مؤیدین اسرائیل در امریكا و جهان» گیج و منگ شدهاند و افزود: «در سراسر زندگیم باور نمیكنم روی كرهٔ زمین انسانی را همچون یك فرد اسرائیلی دیده باشم كه اینگونه در تحریف حقیقت و بهكارگیری آن در طریق پیشبرد مصالح خویش وارد و خبره باشد!»[lii]
چارهای هم نیست، وقتی كه یك جمعیتی حركت و حكومت خویش را از آغاز بر پایهٔ دروغ و تزویر بنا كند، ناگزیر در بقای آن نیز باید از راه شناكردن و غوطهخوردن در دریای نیرنگ و خیانت، خود را به ساحل مقصود برساند!
● ردّپای موساد در ترور راجیو گاندی
چرا راه دور برویم؟ نقش مرموز موساد اسرائیل در ترور دو نخستوزیر مشهور هند (ایندیرا گاندی و راجیو گاندی) زمینهٔ خوبی برای تحقیق در این امر است.
نشریهٔ پر تیراژ هندی «اشتراسها»، چندی پس از ترور راجیو، مقالهای به قلم آقای بهوبند راكومار در صفحات خود درج كرد كه حاوی نكات عبرتانگیزی درباره روابط و همكاریهای میان سازمانهای اطلاعاتی هند و اسرائیل و خدعهها و خیانتهای اسرائیل به دوستان خویش در جهان بود.
راكومار، ضمن اشاره به روابط گسترده و روزافزون هند با اسرائیل در شئون مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی، دولت هند را از اعتماد مطلق و كوركورانه به عناصر اسرائیلی برحذر داشته و به این مناسبت، مواردی از دودوزهبازی و نفاق اسرائیلیها با دوستان و همپیمانان خویش (نظیر امریكا و سریلانكا) را افشا كرده است. راكومار خاطرنشان میسازد: «سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی هند همواره در این اشتباه به سر میبرند كه سركوب تروریسم در هند جز با كمكگیری از اسرائیل ممكن نیست؛ بنابراین تعدادی از افسران اطلاعات و امنیت هند به ریاست آشوك تندن به اسرائیل رفتهاند و وحشتناك این است كه این سفر، سه هفته پس از ترور اسحاق رابین، نخستوزیر اسرائیل، صورت میگیرد؛ درحالیكه ترور مزبور نشان داد كه سازمان اطلاعاتی اسرائیل (موساد) به رغم دبدبه و كبكبهای كه در جهان دارد، چگونه در محافظت از جان مقام بسیار مهمی همچون رئیسالوزرای آن كشور، ضعف از خود نشان داده است. منابع موثق حاكی است كه رئیس سازمان اطلاعات هند برای تربیت كماندو و برقراری امنیت در كشور (بهویژه سركوبی مجاهدان كشمیر) از كارشناسان اسرائیلی مدد جسته است. ما هندیها، همواره در گشودن باب دوستی به روی دیگران و واگذاری امور خود به آنان، طریق افراط میپوییم. اوایل امر، چندی دم از برادری هندیها و چینیها زدیم تااینكه با تجاوز چینیها به مرزهای هند غافلگیر شدیم! سپس گفتیم هند و روسیه برادرند... و اینك نیز اسرائیل درب خانهمان را میكوبد تا درها را چهارطاق به رویش بگشاییم! بین ما و اسرائیلیها معاهدات زیادی (حتی بر سر خرید تسلیحات نیروی هوایی) بسته شده و گفته میشود كه قرار است از تجربیات آنان در امور مشتركی كه به سود هر دو كشور است، استفاده شود؛ اما ترس این است كه در نهایت امر، تنها یك كشور ــ آن هم اسرائیل ــ از این معاهدات سود ببرد؛ چنانكه ویلیام كیسی، مدیر پیشین سیا، اعتراف كرد كه پیمان امریكا و اسرائیل در تبادل اطلاعات سری، تنها به نفع اسرائیل تمام شد.» راكومار در توضیح مطلب اخیر مینویسد:
«روابط امریكا و اسرائیل، از آغاز تاسیس دولت صهیونیستی همواره روابطی بسیار محكم بوده و این دو كشور از دیرزمان در مسائل امنیتی و اسرار نظامی با یكدیگر تبادل اطلاعات داشتهاند. این همكاری در زمان ریاست ویلیام كیسی به اوج خود رسید و اسرائیلیها از تصاویر ماهوارهای و دیگر معلومات دقیق و سری امریكا بهرهٔ بسیار بردند و آنها را درجهت حفظ برتری خویش نسبت به اعراب و سلطه بر آنان به كار گرفتند.»
اما پس از چندی، قضیهٔ بولارد در سال ۱۹۸۶ پیش آمد و معلوم شد كه بولارد در مقام كارمند بخش مربوط به اطلاعات سری نیروی دریایی امریكا، با اخذ رشوه از اسرائیلیها (صدهزار دلار به بولارد، پنجاههزار دلار به همسر بولارد) اطلاعات سری بسیاری را به اسرائیل فروخته كه ازآنجمله اطلاعات درباره مركز تاسیسات اتمی پاكستان در كوهات بوده است.همچنین ویلیام كیسی دریافت كه اسرائیل بهرغم كسب اطلاعات سری ارزشمند از امریكا، از دادن اطلاعات سری مطلوب امریكا به این كشور دریغ میورزد؛ بهعنوانمثال باآنكه جمعی از كارشناسان برجستهاش را به لبنان و سوریه فرستاده است، در ارسال اطلاعات مورد نیاز امریكا دربارهٔ این مناطق، اما و اگر میكند. در اینجا بود كه ویلیام كیسی در تصمیم پیشین خود مبنی بر ادامه همكاری فعال با موساد مردد شد.
سرگذشت همكاری اسرائیل با دولت سریلانكا نیز شاهد مثال خوب دیگری بر مدعای ما است. سریلانكا در سال ۱۹۷۸ از برخی كشورها ــ و ازآنجمله اسرائیل ــ برای سركوبی شورشیان تامیل (ال.تی.تی) استمداد كرد. روابط سریلانكا با اسرائیل از سال ۱۹۷۰ قطع شدهبود. در ۱۹۷۸ جمعی از افسران موساد این پیشنهاد سریلانكا را پذیرفتند و سریلانكا به نیروهای اسرائیلی اجازه داد وارد خاك آن كشور شوند. اسرائیلیها در ۱۹۸۴ كلاسی گشوده و شروع به تربیت نظامی كادرهای سریلانكایی كردند؛ همچنین اسلحههایی در اختیار آن دولت نهادند. درعینحال كارشناسان موساد بهطورهمزمان، با جنگجویان ال.تی.تی نیز محرمانه تماس گرفته و شروع به كار كردند! تااینكه پس از چندی یكی از عمال اسرائیل در كتاب خویش با عنوان By The Way of Deleption فاش كرد كه یكی از اعمال منافقانه و خدعهآمیز اسرائیل آن است كه اسلحهٔ زیادی را در اختیار قوای سنهالی (دولت سریلانكا) میگذارد و درعینحال نیروهای ال.تی.تی نیز از وی اسلحه دریافت میكنند و با افشای این راز بود كه حكومت سریلانكا عوامل موساد را از خاك خویش بیرون راند.
بهوبند راكومار، سپس با اشاره به تلاش ناكام موساد برای خریدن و استخدام برخی از افسران اطلاعاتی پاكستان در سریلانكا در همان ایام مینویسد: «اینك نیز حكومت هند در چنگال اسرائیل گرفتار شده و به این تجربیات تلخ توجهی ندارد و قلبش از روز نخست برای ارتباط با اسرائیل میتپید. دكتر سبرامنیم سوامی، رام سروب و امثال آنها دائما در دامن اسرائیل زندگی میكنند و راز مسافرتهای محرمانهای كه وزیر دفاع اسرائیل در زمان حكومت حزب جاناتا به راه انداخته بود، غالبا در همین امر نهفته است.
اسرائیل، پس از ترور راجیو گاندی، به دولت هند اظهار داشت اگر خواستار دستگیری بربهاكرن، رئیس ال.تی.تی، است فدائیان موساد آمادهٔ همكاری هستند! رؤسای سازمان امنیت كشور از این پیشنهاد استقبال كردند، ولی اقدامی در این باب از آنها دیده نشد و پیشنهاد مزبور زیر زمین دفن گردید. كیست كه از نقش اسرائیل در ترور راجیو گاندی آگاه باشد؛ درحالیكه عارف محمدخان گفته است كه جندراسومی وعده داده بود كه در ازای ترور راجیو گاندی، یكمیلیون دلار به قاتل پرداخت میكند.»[liii]
پینوشتها
[i]ــ پیو كارلو ترنزیو، رقابتهای روس و انگلیس در ایران و افغانستان، ترجمه: عباس آذرین، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۳، صص ۳۲ــ۳۱
[ii]ــ اوریانا فالاچی، مصاحبه با تاریخ، ترجمه: پیروز ملكی، تهران، مؤسسه انتشارات امیركبیر، چ دوم، شهریور ۱۳۵۶، ص۱۹۶، مصاحبه با ایندیرا گاندی، دهلینو، فوریهٔ ۱۹۷۲
[iii]ــ احمد كسروی، پیدایش امریكا، تهران، جار، نشر و پخش كتاب، چ سوم، بهمن ۱۳۵۶، ص۵۰؛ همچنین كریستف كلمب میخواست وی را «دریاسالار و نایبالسلطنهٔ هند» بخوانند (دیل كارنگی، آیین دوستیابی، ترجمه: خشایار خطیر، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چ نهم،۱۳۷۰، ص ۳۲؛ ضمناً بد نیست بدانیم كریستف كلمب، خود نیز یك یهودی بود. رك: ویل دورانت، تاریخ فلسفه، ترجمه: عباس زریاب خوئی، تهران، انتشارات دانش، چ دوم، ۱۳۴۵، ص ۱۴۱
[iv]ــ محمدتقی تقیپور، توطئهٔ جهانی، پژوهشی پیرامون صهیونیسم جهانی، تهران، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۷، صص ۱۲۴ــ۱۲۱؛ عبدالهادی حائری، تاریخ جنبشها و تكاپوهای فراماسونگری در كشورهای اسلامی، مشهد، چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸، صص ۲۷ــ۲۶ و ۱۶۰ به بعد.
[v]ــ عبدالهادی حائری، همان، صص ۱۶۲ــ۱۶۱
[vi]ــ رك: جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمه: محمود تفضلی، تهران، مؤسسه انتشارات امیركبیر، چ هفتم،۱۳۶۱، ۶۳۲ــ۲/۶۳۱
[vii]ــ عبدالهادی حائری، همان، ص ۱۶۲، به نقل از:
R.F.Gould: Gould’s History of Freemasonry Revised, edited, and brought up to date by Herbert Poole (London, ۱۹۵۴), vol IV, P. ۵۱-۵۲, ۳۵
[viii] ــ همان.
[ix]ــ همان، ص۱۷۰
[x]ــ شركت برق فلسطین، كه مسئول اجرای پروژهٔ بزرگ برقرسانی در فلسطین اشغالی بود، در اوایل دوران قیمومت انگلیس بر فلسطین (۱۹۲۲ به بعد) توسط صهیونیست مشهور و روسیتبار، پنحاس روتنبرگ، بنیاد نهاده شد و سرمایهٔ آن به قول هربرت ساموئل بالغ بر سهمیلیون لیرهٔ فلسطینی بود. روتنبرگ، از تروریستهای یهودی در انقلاب ضدتزاری روسیه و یكی از استوانههای فعال جنبش صهیونیسم در فلسطین بود كه در خلال جنگ اول جهانی با حییم وایزمن، پیشوای مشهور صهیونیستها، در لندن همكاری داشت. رك: عجاج نویهض، پروتكلهای دانشوران صهیون، ترجمه: حمیدرضا شیخی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۳، صص۲۳۲ــ۲۲۳
[xi]ــ برای آشنایی با تاریخچهٔ نفوذ تدریجی یهود در اقتصاد و سیاست انگلستان از زمان كرامول در قرن هفدهم میلادی تا صدور وعدهٔ بالفور در ۱۹۱۷.م، و نیز وضعیت این نفوذ شیطانی در آن كشور درحالحاضر، رك: الی لوبل، «یهودیان و فلسطین»، مندرج در: صهیونیسم در فلسطین، ترجمه: منوچهر فكری رشاد، تهران، انتشارات توس، آبان ۱۳۵۰، صص ۱۰۳ به بعد؛ عبدالوهاب المسیری، صهیونیسم، ترجمه: لواء رودباری، تهران، مؤسسهٔ چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، ۱۳۷۴، صص۱۱ــ۱۰؛ فخرالدین حجازی، نقش و نفوذ صهیونیسم در اروپای غربی، تهران، مؤسسهٔ انتشارات بعثت، ۱۳۶۸، صص ۴۰ــ۳۹
[xii]ــ برای آشنایی با شرح حال خاندان روچیلد و نفوذ و تاثیر آنان در اروپای قرون نوزده و بیست، رك: جلد دهم دائرهٔالمعارف یهود (چاپ امریكا، ۱۹۰۱ ــ ۱۹۰۴.م) و جلد چهاردهم دائرهٔالمعارف یهود (چاپ اسرائیل،۱۹۷۱.م) بخش مربوط به روچیلدها، كه ترجمهٔ فارسی آنها همراه با مقالاتی دیگر در همین زمینه از خبرنگاران فرانسوی در كتاب زیر آمده است: روچیلدها، ترجمه: رضا سندگُل و منیژه اسلامبولچی، با نقد و نظری از شمسالدین رحمانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محراب قلم، تابستان ۱۳۶۹؛ «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران»، تهران، انتشارات اطلاعات، چ دوم، ۱۳۷۰، ۱۳۱ــ۲/۹۹[xiii]ــ روچیلدها، همان، ص ۲۰؛ ناتان مایر در سال ۱۸۳۵.م نیز مبلغ پانزدهمیلیون پوند به دولت انگلستان وام داد تا خسارت بردهداران جزایر هند غربی را جبران نماید. رك: دائرهٔالمعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران، مؤسسه انتشارات فرانكلین، ۱۳۴۵، ۱/۱۱۰۹
[xiv]ــ روچیلدها، همان، ص ۵۱
[xv]ــ روچیلدها، همان، صص۳۱ــ۳۰؛ خاطرات سیاسی سرآرتورهاردینگ، ترجمه: دكتر جواد شیخالاسلامی، تهران، سازمان انتشارات كیهان، بهار ۱۳۷۰، صص۴۸ــ۴۴؛ بروكلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، بیروت، دارالعلم للملایین، ۴/۵۷؛ آندره موروا، حیاهٔ دیسرائیلی، تعریب: حسن محمود، قاهره، لجنـهٔالتالیف و الترجمـهٔ والنشر، ۱۹۴۳، ص۲۱۳؛ كتاب اخیر با عنوان زندگی دیزرائیلی توسط صدرالدین میرانی (تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۴۱) به فارسی ترجمه شده است.
[xvi]ــ روچیلدها، همان، ص ۵۶ و ۸۷
[xvii]ــ همان، ص ۵۸
[xviii] - Nahum Sokolow: History of Zionism, ۱۶۰۰-۱۹۱۸, (London), vol ۲, p.۳۷۱.
[xix]ــ روچیلدها، همان، ص ۸۹؛ برای ملاحظه متن دستخط بالفور رك: بذرهای توطئه؛ گزیدهٔ اسناد محرمانهٔ وزارتخارجه انگلیس از اعلامیهٔ بالفور تا قیمومت انگلیس بر سرزمین فلسطین، ترجمه: دكتر حسین ابوترابیان، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۶۶، ص ۲۳۱
[xx]ــ ماكس نوردو (دوست تئودور هرتزل، و یكی از زعمای مشهور صهیونیسم در اوایل قرن بیستم) در سال ۱۹۱۹ طی سخنانی در آلبرتهال لندن خطاب به امپریالیستهای انگلیسی گفت: «ما آگاهیم كه شما از ما چه میخواهید؟ شما میخواهید كه ما پاسداران كانال سوئز باشیم؛ نگهبان راه شما به هند از طریق خاور نزدیك. ما برای انجام خدمات دشوار نظامی آمادهایم، اما باید اجازه دهید قدرتی باشیم تا قادر شویم این وظایف را انجام دهیم.» (ناصر پورقمی، اعراب، اسرائیل آینده، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۵۷، ص ۲۹۱). همو در كتاب از ماكس نوردو به مردم خود (نیویورك، ۱۹۴۱، ص ۱۶۳) كه دهها سال قبل از تشكیل اسرائیل نگاشته و منتشر ساخته است، به امپریالیستها صریحاً چنین قول میدهد: «ما فرهنگ اروپایی را كه در طی دوهزار سال اندوختهایم همچنان حفظ خواهیم كرد. ما به این اندیشه كه باید آسیایی شویم میخندیم... هدف ما باید آن باشد كه در آسیای صغیر همان كاری را بكنیم كه انگلیسیها در هند كردند.»
حییم وایزمن (رئیس سازمان جهانی صهیونیسم و اولین رئیسجمهور اسرائیل) نیز در جنگ جهانی اول برای انگلیسیها چنین ارزشیابی میكرد كه «یك فلسطین یهودی، محافظی برای انگلیس، بخصوص در مورد كانال سوئز، خواهد بود». رك: رجاء (روژه) گارودی، پروندهٔ اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمه: نسرین حكمی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، اسفند ۱۳۶۴، ص ۱۴۵؛ به نقل از كتاب: حییم وایزمن، تولد اسرائیل و نیز رك: آلن گرش و دومینیك ویدال، فلسطین ۱۹۷۴، ترجمه: دكتر عباس آگاهی، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸، ص ۴۲
ایفای نقش ژاندارمی استعمار (انگلیس) توسط یهودیان در فلسطین، به كرات در كلمات سران صهیونیسم همچون تئودور هرتزل و دیگران آمده است كه نقل همهٔ آنها در این مختصر نمیگنجد.
[xxi]ــ اورشلیمپست، اسرائیل، ۱۰ ژوئیهٔ ۱۹۷۰
[xxii]ــ استیتسمن، دهلی نو، ۱۸ نوامبر ۱۹۶۸. نیز رك: محمد حامد، الحلف الدنس، بیروت، الرسالـهٔ، ۱۴۰۰.ق، ص ۷۹
[xxiii]ــ محمد حامد، ص۸۱ به بعد؛ و نیز رك: «العلاقات الهندیهٔ ــ الاسرائیلیـهٔ و مخاطرها علی دول العالم الاسلامی»، مجله المجتمع، كویت، سال ۲۷، شمارهٔ ۱۲۱۵، ربیعالآخر ۱۴۱۷.ق/ سپتامبر ۱۹۹۶، صص۲۶ ــ ۲۰
[xxiv]ــ مجله نیوز بیهایند ذانیوز، پاكستان، اوت ۱۹۹۶م؛ المجتمع، همان، ص ۲۵
[xxv] - Harry Essrig and Ab’raham Segal: Israel Today (New York: Union of American Hebrew Congregation, ۱۹۶۴), p. ۲۵۰.
[xxvi]ــ دربارهٔ این نهضت، در بخش ششم كتاب «مهاتما گاندی؛ همدلی با اسلام، همراهی با مسلمین»، قسمت مربوط به موضع گاندی در جنبش خلافت و عدم همكاری با دولت هندی بریتانیا (۱۹۱۹ ـ ۱۹۲۲) توضیحاتی دادهایم.
[xxvii]ــ رك: مشیر الحسن، جنبش اسلامی و گرایشهای قومی در مستعمره هند (مجموعهٔ مقالات)، ترجمه: حسن لاهوتی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، آبان ۱۳۶۷، صص ۵۲ــ۳۷
[xxviii]ــ مرتضی اسعدی، بیت المقدس، تهران، بنیاد دائرهٔالمعارف اسلامی، ۱۳۶۷، صص ۱۰۰ــ۹۸
[xxix] - George Antonius, Annual Report to the Institute of Current World Affairs for Year ending September ۳۰, ۱۹۳۲, in Antonius – Oxford; alse copy in Israel State Archives (Jerusalem), Division ۶۵ (Antonius Papers), file ۷۰۷; cited in Kramer, Islam Assembled.
[xxx]ــ همان، ص ۱۰۱
[xxxi]ــ المجتمع، همان، سال ۲۷، ش ۱۲۱۵، ربیعالآخر ۱۴۱۷ ق، ص ۲۱
[xxxii]ــ اكرم زعیتر، سرگذشت فلسطین یا كارنامهٔ سیاه استعمار، ترجمه: علیاكبر هاشمی رفسنجانی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزهٔ علمیهٔ قم، بهار ۱۳۶۲، صص ۳۲۹ــ۳۲۴؛ رجاء گارودی، همان، صص ۵۱ــ۵۰؛ آلن گرش و دومینیك ویدال، همان، صص ۳۳ــ۳۲
[xxxiii]ــ رك: نطق تاریخی حضرت آیـهٔالله كاشف الغطاء در كنفرانس اسلامی پاكستان، ترجمه: جلالالدین فارسی، مشهد، چاپخانه زوار، بیتا، مقدمه مترجم، ص۲
[xxxiv]ــ حاج شیخآقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، تعلیقات سیدعبدالعزیز طباطبائی، مشهد، دارالمرتضی للنشر، چ دوم، ۱۴۰۴.ق، ۲/۶۱۷؛ مرحوم كاشف الغطاء دو سال بعد از این تاریخ نیز در بیستم جمادی ۱۳۷۳.ق طی نامهای خطاب به نخستوزیر وقت پاكستان (محمدعلی) از اقدام آن دولت به عقد قرارداد نظامی با دولت امریكا شدیدا اعتراض كرد و در آن نامه نوشت: شكی نیست كه دولت امریكا دشمن خدا و رسول خدا است؛ چه، وی از جادهٔ عدل و داد تجاوز كرد و نسبت به مسلمین عموما و عرب خصوصا به ظلم و جور دست زد. فلسطین را بهزور از ایشان گرفت و به یهود بخشید و با اسلحه و پول آنها را كمك و تقویت نمود. رك: نمونههای اخلاقی در اسلام، ترجمه «المثل العلیا فیالاسلام لافی بحمدون»، به قلم آیتالله شیخ محمدحسین كاشفالغطاء، مقدمهٔ آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، تبریز، مطبعهٔ شفق، چاپ سوم، ۱۳۵۸، صص۸۹ــ۸۸[xxxv]ــ همان، ۲/۶۱۵
[xxxvi]ــ محمدمحمود صواف، نقشههای استعمار در راه مبارزه با اسلام، ترجمه و نگارش: سیدجواد هشترودی، تهران، مؤسسه انتشارات فراهانی، ۱۳۴۶، صص۳۰۳ــ۳۰۱
[xxxvii]ــ مالك بن نبی، وجهـهٔ العالم الاسلامی (Vocationdel, Islam)، تحت نظارت: ندوهٔ مالكبننبی، دمشق، دارالفكر، چ پنجم، ۱۴۰۶.ق/ ۱۹۸۶.م، ص۱۰۶
[xxxviii]ــ محمد حامد، همان، ص ۱۹۸
[xxxix]ــ دربارهٔ تلاش سازمانیافته و حسابشدهٔ اسرائیل برای جلب و جذب هند به سوی خویش و دورساختن هند از مدار ارتباط و اتحاد با ممالك اسلامی و عربی، رك: الیومیات الفلسطینیـهٔ، ج۱، ۴ مارس ۱۹۶۶.م و نیز:
The Daily Star (Beirut: March ۲۵, ۱۹۶۶), Jerusalem Post (July ۱۰, ۱۹۶۶), The Guardian (London:May ۱۱, ۱۹۶۶) and Mauorma Dewan, Arabs and Israel (New Dehli: Afro-Asian Publication, ۱۹۶۶)p.۸
همچنین برای آشنایی بیشتر در مورد روابط اسرائیل با احزاب هند و گروههای هوادار اسرائیل در آن كشور، مطالعه آثار زیر سودمند است:
Middle East Record, ۱۹۶۰, p. ۳۰۴, Jerusalem Post, August ۲۹, ۱۹۶۶, p.۶, and Mordechai Kreinin: Israel and Africa; A Study in Technical Cooperation (New York: Frederich A. Praeger, ۱۹۶۴), p. ۱۷۹
محمدحامد، همان، ص ۱۵۲ و صص ۱۹۴ــ۱۹۳؛ المجتمع، همان، صص۲۶ــ۲۰؛ و نیز مقاله:
Michael Brecher, “Israel and Afro – Asia”, International Journal (Vol.XVI, No. ۲, Spring ۱۹۶۱), p. ۱۱۵
[xl]ــ نیویوركتایمز، ۲۲ دسامبر ۱۹۷۴
[xli]ــ همان، ص ۹۱
[xlii]ــ برای آشنایی با ماهیت و مواضع ضداسلامی این نشریه، بد نیست به سخن داست سینگ، ژنرال بازنشستهٔ هندی و عضو حزب جانسنگ، توجه دهیم كه در شمارهٔ ۲۱ مه ۱۹۶۷ میگوید: «بر هند لازم است كه خود را آماده و مهیا كند تا یك روز، بر جهان اسلام سیطره یابد!»
[xliii]ــ حامد محمد، همان، صص ۱۹۹ــ۱۹۸
[xliv]ــ رك: محمد حسنین هیكل، عبدالناصر و العالم، فصل «عبدالناصر و نهرو، روح الشرق»، بیروت، دارالنهار للنشر ۱۹۷۲م، صص ۳۹۹ــ۳۸۴
[xlv]ــ رجاء گارودی، همان، صص ۶۲ــ۶۱؛ گارودی تصریح دارد كه هرتزل و دیگر بنیانگذاران صهیونیسم سیاسی از اینكه با هر كسی، ولو بدترین «ضدسامی» باشد، با زبانی خوشایند او سخن بگویند ابایی نداشتند. (همان، ص ۶۱)
[xlvi]ــ دربارهٔ ارتباط و همكاری مخفی و گسترده «آژانس جهانی یهود» و نیز رهبران گروههای تروریست و تندروی صهیونیسم (نظیر اسحاق شامیر رئیس گروه اشتر و ژابوتینسكی) با دولت آلمان نازی و آیشمن در جنگ جهانی دوم، مطالعهٔ مآخذ زیر توصیه میشود:
آرشیو سری ویلهلم اشتراسه، ش۵، كتاب دوم، انتشارات Plon، پاریس ۱۹۵۴.م، صص ۵ و ۲۸ــ۲۵ و ۱۴۷ و غیره؛ ل. هیرتزوویچ، آلمان نازی و طرح تقسیم فلسطین (در Middle Eastern Studies، ج۱، ش۱، اكتبر ۱۹۶۴، صص۶۵ــ۴۰) ص۴۵ و صفحات بعد؛ بارزُهٍر، بن گوریون پیامبر مسلّح، پاریس، ۱۹۶۶، ص۹۹؛ ناتان یالین مور، اسرائیل، تاریخ گروه اشترن، ۱۹۴۸ــ۱۹۴۰، ترجمه فرانسه، انتشارات رنسانس، پاریس ۱۹۷۸.م، ص۹۸؛ هاناه آرندت، آیشمن در بیتالمقدس، ص۵۴؛ آلن گرش و دومینیك ویدال، همان، صص۹۲ــ۹۱؛ ماكسیم رودنسون و ایزاك دویچر، درباره فلسطین، ترجمه: منوچهر هزارخانی، چ دوم، انتشارات رواق، تهران، پاییز ۱۳۵۷.ش، پاورقی صفحات ۶۰ــ۵۹ و ۷۳ــ۷۲؛ التعاون الصهیونی النازی ــ أخطر و ثائق القرن العشرین، اعداد المنظمهٔ البریطانیهٔ المناهضهٔ للصهیونیهٔ، دارالكتاب الحدیث و موسسهٔ المنابر للصحافهٔ و الطباعهٔ و الترجمهٔ، بیروت؛ یوری ایوانف، صهیونیسم، صص ۱۴۴ــ۱۲۸؛ رجاء گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، همان، صص۶۱ و ۱۶۲ــ۱۶۱؛ تاریخ یك ارتداد، اسطورههای بنیانگذار سیاست اسرائیل، ترجمه: مجید شریف، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، ۱۳۷۵.ش، صص ۱۰۱ــ۷۵؛ روزنامه كیهان، ش۱۵۶۶۰، ۲۳ خرداد ۱۳۷۵، صفحه آخر؛ محمدتقی تقیپور، همان، صص۱۰۴ــ۸۱؛ ناصر پورقمی، همان، صص۳۰۵ــ۲۹۴
[xlvii]ــ مناخیم بگین، رهبر سازمان تروریستی ایرگون، و نخستوزیر مشهور اسرائیل، در خاطرات خویش به تفصیل از قتل و كشتار فجیع سربازان و افسران انگلیسی توسط شبه نظامیان تحت امر خود در ایرگون، سخن گفته و بدین امر افتخار كردهاست. وی مینویسد: «برخی از اقدامات نظامی ما تاثیر بزرگی در فروریختن هیبت حكومت [بریتانیا] به جای میگذاشتند، مانند شلاقزدن علنی افسران انگلیسی در خیابانهای تلآویو و بازداشت افسران انگلیسی برای جلوگیری از كشتهشدن همكاران اسیرمان، هرچند كه این كار از كشتهشدن اغلب آنان پیشگیری نكرد، اما به انزوای دولتمردان انگلیسی و ترس آنان انجامید.» (خاطرات مناخیم بگین، مقدمه: معین احمد محمود، ترجمه: جواد صالحی، تهران، انتشارات پاسارگاد، بهار ۱۳۷۱، صص۳۹ــ۳۸).
دربارهٔ درگیری شدید یهودیان صهیونیست با انگلیسیها در سالهای ۱۹۴۴ ــ ۱۹۴۶ و ترور نظامیان انگلیسی توسط سازمانهای تروریستی یهودی (كه بعداً هستهٔ مركزی ارتش اسرائیل را تشكیل دادند) رك: آلن گرش و دومینیك ویدال، همان، صص ۱۹ ــ ۱۸ و ۹۹ ــ ۹۷؛ روزنامهٔ تایمز، لندن، سرمقالهٔ اول اوت ۱۹۴۷؛ رجاء گارودی، همان، ص ۱۵۸
[xlviii]ــ نظیر: ۱ــ سرقت سلاح از زرّادخانههای امریكا در آلمان در اوایل سال ۱۹۴۸ توسط گروههای تروریست اسرائیل كه بعدا هسته اصلی ارتش اسرائیل را تشكیل داده و سران آنها به پستهای مهمی چون وزارتخارجه و نخستوزیری اسرائیل رسیدند. استیون گرین، جانبداری، روابط سری امریكا و اسرائیل، ترجمه: سهیل روحانی، تهران، چاپ و نشر بنیاد، ۱۳۶۸، صص ۵۵ــ۵۴
۲ــ اقدام صهیونیستها به سرقت و انتقال غیرقانونی صدها پوند اورانیوم غنیشده (كه برای تولید سلاحهای هستهای مناسب است) در دههٔ ۱۹۶۰ از «شركت تجهیزات و مواد هستهای» نومك امریكا به رآكتور بزرگ اتمی اسرائیل در دیمونا واقع در منطقه نقب. همان، فصل ۷، بهویژه صص ۲۱۹ــ۱۸۹
۳ــ عملیات تخریبی جاسوسان اسرائیلی در تأسیسات امریكا و انگلیس در مصر در سال ۱۹۵۴ (عملیات گروه لاون) كه به دستگیری و محاكمهٔ عوامل مزبور انجامید و افشای این توطئه، درگیری و اختلاف شدیدی میان دولتمردان بلندپایهٔ اسرائیل ــ جناح بن گوریون و جناح موشه شارت ــ ایجاد كرد. رك: استیون گرین، همان، صص ۱۲۵ــ۱۲۱، گزارش سری سازمان سیا راجع به این قضیه، مورخهٔ مارس ۱۹۷۹، مندرج در: اسناد لانهٔ جاسوسی [امریكا در ایران]، منتشرشده توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، بینا، بیتا، ش ۱۱، صص ۴۶ــ۴۴؛ یان بلك و بنی موریس، جنگهای نهانی اسرائیل، ترجمه: جمشید زنگنه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲، صص ۱۵۳ــ۱۴۲؛ لیویا روكاچ: تروریسم مقدس اسرائیل، پژوهشی براساس یادداشتهای خصوصی موشه شارت و سایر اسناد و مدارك، مقدمه نوام چامسكی، ترجمه: مرتضی اسعدی، تهران، انتشارات كیهان، ۱۳۶۵، صص ۹۱ــ۸۸۴ــ اقدام غیرقانونی سازمان موساد اسرائیل به استخدام یك یهودی امریكایی موسوم به جاناتان پولارد (عضو اطلاعاتی نیروی دریایی امریكا) در سالهای ۱۹۸۴ ــ ۱۹۸۵ و كپیهبرداری توسط وی از یك هزار سند محرمانه موجود در آرشیو سری نیروی دریایی امریكا مربوط به تاسیسات نظامی كشورهای شرقی نظیر الجزایر و لیبی و پاكستان و... كه با لورفتن ماجرا و دستگیری و محاكمه پولارد، افتضاح بسیاری برای اسرائیلیها فراهم ساخت. یان بلك و بنی موریس، همان، صص ۵۱۷ــ۵۰۶؛ جاد شمرون، موساد و اسطوره، اسرائیل، دسامبر ۱۹۹۵، فصل اول، روز سیاه، واشنگتنپست، ۵ دسامبر ۱۹۸۵
برای آشنایی با دیگر عملیات جاسوسی اسرائیلیها در امریكا رك: ویكتور استروفسكی، از راه ترفند، كردهها و ناكردههای یك مامور موساد، ۱۹۹۰
۵ــ حمله عمدی و آگاهانه جنگندههای اسرائیلی به كشتی مهم و استراتژیك امریكایی «لیبرتی» در هشتم ژوئن ۱۹۶۷ در سیمایلی سواحل اسرائیل، كه به كشته و مجروحشدن بیش از دویست تن امریكایی انجامید. استیون گرین، همان، صص ۲۹۸ــ۲۵۹
۶ ــ امتناع اسرائیل از مبادله مساوی اطلاعات با امریكا، به رغم حمایتهای سیاسی و اقتصادی مؤثر آن كشور از اسرائیل در جهان. استیون گرین، همان، صص ۲۰ــ۱۵
[xlix]ــ در این زمینه، مطالعه كارنامه سیاسی افرادی نظیر ژنرال بولز و تامس واسن گویای بسی نكتهها است. ژنرال بولز، فرماندار كل نظامی فلسطین از سوی انگلیسیها در ۱۹۱۹ ـ ۱۹۲۰ بود كه در ابتدای ماموریت خویش، با آب و تاب از آیندهٔ طلایی فلسطین و تبدیل آن به بهشت برین (سرزمین شیر و عسل) در پرتو خدمات صهیونیستها! تبلیغ میكرد ولی بهزودی با مشاهدهٔ اعمال ناروای آنها نسبت به فلسطینیها و انگلیسیها، پیشنهاد انحلال كمیسیون صهیونیسم در قدس را به لندن داد و درنتیجه با اعمال نفوذ صهیونیستها از كار بركنار شد! رك: بذرهای توطئه...، همان، صص ۱۰۳ــ۹۹؛ عجاج نویهض، همان، صص ۱۳۵ــ۱۱۱
تامس واسن نیز سركنسول امریكا در قدس بود كه در بیستودوم مه ۱۹۴۸ به عنوان نمایندهٔ امریكا در كمیتهٔ آتشبس اعراب و اسرائیل در شورای امنیت سازمان ملل كار خود را شروع كرد و به كشتار فجیع اعراب فلسطینی در دیر یاسین توسط صهیونیستها معترض بود و... به قتل رسید. رك: استیون گرین، همان، صص ۳۶ ــ۳۳
[l]ــ جان اف. كندی در دسامبر ۱۹۶۲ در شهر فلوریدای امریكا با گلدامایر (وزیرخارجه اسرائیل) ملاقات و گفتوگویی طولانی داشت و صورتجلسهای كه از این گفتوگو برجا مانده، حاكی از آن است كه رئیسجمهور جوان امریكا، با وجود اصرار شدید گلدامایر مبنی بر حمایت یكجانبه كاخ سفید از تلآویو و اقدام به قطع (یا دستكم، كاهش) روابط با اعراب، از قبول پیشنهاد گلدامایر امتناع كرده است. همچنین گزارش مزبور نشان میدهد كندی در این مذاكرات به اقدام دولت اسرائیل دایر بر منحرفساختن مسیر رود اردن و نیز حملات انتقامی تلآویو به مناطق مرزی همسایه نظیر كشتار مردم بیدفاع روستای قییبهٔ اردن اعتراض نموده و ضمنا اعلام كرده بود برای حل مسائل مرزی میان اعراب و اسرائیل باید استفادهٔ بیشتری از سازمان ملل به عمل آید. رك: استیون گرین، همان، صص ۲۲۳ــ۲۲۰
كندی با وجود قبول «رابطهٔ ویژه» میان امریكا و اسرائیل و اینكه امریكا موظف به تامین رفاه و امنیت اسرائیل است، عملا مانعی بر سر راه بلندپروازیها و ماجراجوییهای عناصر صهیونیست (كه در جنگ ششروزهٔ اعراب و اسرائیل در ژوئن ۱۹۶۷ خود را كاملا نشان داد) شمرده میشد و خصوصا نظریه وی درباره آوارگان فلسطینی، صهیونیستها را بهشدت برآشفته ساخته و روابط امریكا و اسرائیل را نسبتاً به سردی كشانده بود؛ در ضمن، رقیب كندی در انتخابات ریاستجمهوری (لیندن جانسون) نیز كه بلافاصله پس از ترور كندی به ریاست جمهوری رسید، با صهیونیستها دوستی و صمیمیت دیرین داشت و برخلاف كندی، نسبت به «جنگ سرد» میان امریكا و بلوك شرق ــ كه اسرائیلیها از آن برای توجیه و تقویت موجودیت خویش در خاورمیانه بیشترین استفاده را میبردند ــ تمایل بسیار نشان میداد (رك: جیم كریسون، چه كسی كندی را كشت؟، ترجمه: دكتر یحیی شمس، تهران، بینا، ۱۳۷۲، صص ۴۰۴ــ۴۰۰) و لذا مطبوعات اسرائیلی از ریاست جمهوری جانسون استقبالی چشمگیر كردند و او نیز در دوران ریاست خویش بهبهتریننحو، آمال صهیونیستها را در آن برههٔ حساس از تاریخ برآورده ساخت. (استیون گرین، همان، صص ۲۲۹ــ۲۲۴) و بهویژه در جنگ ششروزه، اسرائیل را كاملا مورد حمایت نظامی و سیاسی خویش قرار داد. همان، صص ۲۵۷ــ۲۴۲
[li]ــ رك: فراماسانری و یهود، تالیف: گروه تحقیقات علمی، ترجمه: جعفر سیدی، ویراستار: حسین میر، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۶۹، ص ۱۹
[lii]ــ الاعتراف با اسرائیل (معهد الأنماء العربی)، ص ۴۲، به نقل از نشریه الأهرام، ۲۵ فوریه ۱۹۷۱.م
[liii]ــ نقل از: نشریه الرائد، لكهنو، سال ۳۷، ش ۲۴ــ۲۳، محرم ۱۴۱۷.ق/ ژوئن ۱۹۹۶.م، صفحهٔ آخر.
علی ابوالحسنی (منذر)
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست