پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
مدرسه حاج رضوان از زبان یکی از شاگردان
وقتی خبر شهادت عماد مغنیه، فرمانده بزرگ حزب الله نقل شد، خیلیها او را نمیشناختند و جز اندکی درباره او نشنیده بودند؛ تا اینکه کم کم ابعادی از شخصیت او معرفی و آثار و برکات فعالیتهای گسترده آن انسان بزرگ، شناسانده شد. همان روزها بود که دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب قم، با حضور تعدادی از طلاب و دانشجویان این شهر، جلسهای را در سالن اجتماعات پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی، تحت عنوان «فرزند خمینی» برگزار کرد.
در این جلسه، سید ابراهیم مرتضی، یکی از سربازان جنگ سی و سه روزه به همراه تعدادی از لبنانیهای مقیم قم حضور یافتند و معرفی خوبی را از نقش و شخصیت آن فرمانده جهادگر، ارائه کردند که در میان آنچه تاکنون درباره وی گفته و منتشر شده است، قابل توجه است. آنچه در پی میآید، ترجمه این سخنان است. در این جلسه همچنین وحید جلیلی، سردبیر ماهنامه راه، درباره نسبت ما و حزب الله لبنان، به ایراد سخن پرداخت. امیدواریم اینک که چندی از شهادت آن مرد بزرگ گذشته است، انتشار این متن، برای ادامه راه او، مفید باشد.
به نام خداوند بخشنده مهربان. سلام و درود بر آقا و سرور ما، محمد صلیاللهعلیهوآله و خاندان پاک و مطهرش. سلام بر محقق کننده حلم انبیا و رهبر مشرقین، امام بزرگوار، روح الله موسوی خمینی. سلام بر رهبر جوانمرد، امام خامنهای حفظه الله. سلام بر فاتح اسارتها، حجتالاسلام سید حسن نصرالله حفظه الله و سلام و درود خداوند بر شما.
شکی نیست که سخن گفتن از شهید حاج مغنیه (حاج رضوان)، به قدرت و دقت فراوانی محتاج است؛ بهخاطر آنچه که این مرد در عالم اسلامی عهدهدارش بوده است و برای ما که همیشه شاگردان مدرسه حاج رضوان بودهایم، امروز سخن گفتن از این مرد بزرگ، کار سختی است؛ ولی چارهای نیست که در این مقام، با این شهید دلاور که دشمنان از ضربات الهی او گریان بودند، همراه شویم.
من میخواهم ابتدا از زندگی و شخصیت شهید عماد در خلال دو مرحله صحبت کنم؛ صفات خاص و صفات عمومی حاج عماد. حاج عماد، صفات خاص اساسی داشت که از ابتدای عمر شریفش، در وی بودند و حتی در زمان نوجوانیاش، به آنها معروف شده بود. کسانی که با او بودهاند، میدانند که وی در ۱۳ سالگی، به سه مشخصه مهم و اساسی شناخته میشد: اول، صفت غیرت و دفاع از مظلوم است؛ تا حدی که ممکن نبود او با آنکه ۱۳ سال بیشتر نداشت، کسی را ببیند که مظلوم است و او را کمک نکند. معروف است که هر جا درگیری به وجود میآمد، طرف مظلوم از او تقاضا میکرد تا از او دفاع کند. صفت دیگر موجود در حاج عماد، کرم و کرامت وی بود و معروف بود که اگر قرار بود چیزی توزیع بشود و به همه داده بشود و یا خورده بشود، حاج عماد، آخرین نفری بود که میخواست آن را بگیرد. او به همه میرسید و بر خودش سخت میگرفت. سومین صفت وی، شهامت بود که او را از همان سنین کودکی، متمایز میکرد. این صفات که مخصوص رهبران جامعه هستند، از همان سنین کودکی در حاج عماد وجود داشتند.
در منطقهای از بیروت که به آن شیاح میگویند، حاج عماد و دوستانش گروهی کوچک را تشکیل داده بودند؛ تا از مظلومین دفاع کنند و مسائل عبادی و نماز را برپا میداشتند که این کار در آن زمان، به خاطر حضور فرقههای مختلف مسیحی، کمونیست و... ، کاری بس دشوار بود. معروف است که روزی میان او و احزاب آنجا بر سر مسئلهای درگیری شد و جمعیت مؤمنان هم در آن زمان بسیار اندک بود؛ ولی حاج عماد در حالی که تقریبا ۲۰ سال داشت، توانست برابر آنها که بین ۳۰ تا ۴۰ نفر بودند، بایستد و آن گروه مهم را شکست دهد. هر جای بیروت که گروه مؤمنان با دیگران درگیر میشدند و حاج عماد در میان آنها بود، به خاطر وجود او و همین خصوصیت جرات و شجاعتی که در وی وجود داشت، طرف مقابل از معرکه فرار میکرد. آنچه گفتیم، مربوط به مرحلهای بود که حاج عماد کوچک بود.
وقتی حزب الله آغاز به کار کرد، دشمن صهیونیستی، جنوب لبنان را اشغال کرده بود و این، مقاومت را میطلبید و یکی از اولین کسانی که مبادرت به مقاومت کرد، حاج عماد بود. بعد از گسترش نور الهی در عالم اسلامی و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، برخی افراد، مانند سید عباس موسوی و سید حسن نصرالله، وارد تهران شدند و با امام دیدار کردند که امام خمینی (ره) به تاسیس حزب الله امر کردند و تقریباً بعد از یک سال، حزب الله در لبنان تاسیس شد و در رسانهها اعلام شد و آنگاه ما تصور میکردیم که حزب الله وارد فعالیت جهادی میشود، اما حزب الله وارد فعالیت¬های فرهنگی شد؛ زیرا جو مسیحی و طائفهای بر لبنان حاکم بود. با این وجود، حزب الله در مدت حدود ده سال، توانست پیشتازی اسلامی در لبنان را عهدهدار شود. در آن زمان، بسیاری از ما و سایر مسلمانان، حتی در مدارس مسیحیان درس میخواندیم و حتی در امور مناسبتی، با مسیحیان مشارکت داشتیم و کتابهای آنها را میخواندیم. این نکته را گفتم تا بگویم که حاج عماد، با وجود همه این موانع، توانست به اهداف خود در لبنان دست پیدا کند.
حزب الله در قالب دو بخش- بخش فرهنگی و بخش جهادی- در عرصه لبنان و همچنین سایر کشورهای اسلامی ظهور کرد و در این میان، حاج عماد، برنامهریزی، طراحی نقشهها و فعالیتهای جهادی را برای حزب الله انجام میداد. یکی از اموری که از حاج عماد نقل شده، این است که وی با همراهی رهبر حزب الله، توانست جنگهای گسترده داخلی لبنان را به جنگ با دشمن خارجی تبدیل کند. میبینیم که حاج عماد، به اهداف بلندمدت بسیاری توجه داشت. ما از او این درس را گرفتهایم که شخص حاج عماد، احاطه کامل و دقیقی بر کلام و اندیشه امام خمینی(ره) داشت و میخواست که اندیشه وی را با دقت تمام، بیاموزد و به خاطر همین توجه، حاج عماد دقیقا فهمیده بود که امام خمینی (ره) چه هدفی دارد. از این رو، با وجود موانع بسیاری که حاج عماد به عنوان یک رئیس نظامی، آنها را پیش روی خود میدید، اما فقط به مبارزه با دشمن صهیونیستی توجه میکرد.
بدین صورت، مراحل مختلفی از مبارزه با دشمن صهیونیستی، برای حاج عماد ایجاد شد و به برکت وجود این مرد در راس امور نظامی حزب الله، توفیقات سالهای ۹۳ ، ۹۶ و ۲۰۰۰م. به دست آمد. اکنون به ذکر نمونهای از رهبری حاج عماد، در جنگ ۳۳ روزه اشاره میکنم؛ البته هدف این نیست که به مسائل نظامی اشاره کنم، بلکه هدف این است که بگویم این جنگ، با این حجم و این اندازه و با وجود حمایت آمریکا و سکوت عربها و سلاح صهیونیستها و رعب داخلی، با ذکاوت و قدرت حاج عماد، به شکست دشمن منجر شد. دشمن اسراییلی که مسلمانان لبنان و کشورهای مختلف را به خاطر اشغال بعضی سرزمینهای مصر و سوریه، به گریه درآورده بود، در مقابل یک فرد، یعنی حاج عماد، به گریه در آمد و این درباره آمریکاییها هم صادق بود. شما میدانید که حاج رضوان، اخیرا با اسامی مختلفی شناخته میشد و به او لقب قاتل، شبح، روباه ایران و... دادند؛ زیرا هر چند اسمی به نام حاج عماد وجود داشت، اما آنها نمیدانستند با چه کسی روبهرو هستند و او کیست!
در جشن پیروزی حزب الله در لبنان، یکی از روزنامهنگاران خارجی میخواست به هر صورتی وارد شده و رهبر حزب الله را ببیند و دنبال مسئولان حزب الله میگشت؛ تا به او اجازه دهند تا نزد سید حسن نصرالله برود؛ ولی کسی را پیدا نمیکرد. حاج عماد به او نزدیک شد و بدون معرفی خودش گفت: چه میخواهی؟ آن فرد گفت: میخواهم به نصرالله برسم. حاج عماد به او گفت: برو و به هر جا رسیدی بگو «حاج» من را فرستاده است. وی به هر جا رسید، گفت: حاج مرا فرستاده و راه برایش گشوده میشد؛ تا اینکه پرسید: او که بود؟ به او گفتند: او حاج رضوان بود!
بعد از شکست دشمن صهیونیستی در سال ۲۰۰۰م. آنها درصدد آن بودند که نیروی حزب الله و حاج رضوان را مورد حمله قرار دهند و برای این کار، خودشان را در نیروی هوایی، دریایی و زمینی خود را به طور جدی، آماده کردند.
دشمن صهیونیستی، دو گروه زمینی داشت به نامهای گولانی (که مخصوص هلیبرن نیرو به داخل خاک لبنان و ضربه از پشت و عملیاتهای چریکی است) و ایگوز که آنها را شکست ناپذیر میدانست. ایگوز در لغت به معنای گردوی ناشکننده استکه حاج رضوان میگفت: آنها را در جنگ خواهیم شکست و ما این کار را کردیم و در جنگ ۳۳ روزه، آن را شکستیم. حال ببینیم حاج رضوان در مقابل این قدرت، چه قدرتی را تجهیز و آماده کرده بود؟
حاج رضوان از درون خود به چیزی معتقد بود و با تمام وجود، به آن یقین داشت و آن چیزی بود که دشمن آن را نداشت و آن اعتقاد به خدای واحد قهار بود. دومین مسئلهای که سید حسن نیز بدان اشاره کرد، این بود که ما فرزندان محمد صلی الله علیه وآله و علی، حسن و حسین علیهالسلام هستیم. مسئله سوم، اینکه ما معتقدیم سلاحی که ما در دست داریم، فایدهای نخواهد داشت؛ مگر به مدد حق تعالی؛ زیرا در قرآن آمده است: «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی». سرانجام، جنگ شروع شد و با برنامهریزی و نقشه¬های زیرکانه حاج رضوان، ما توانستیم پیروزمندانه از آن خارج شویم. در ایام جنگ، دشمن با زدن مدارس، بیمارستانها و راههای لبنان، به ما ضربه زد و حاج رضوان در آب، آن را تلافی کرد و آن ضربه سنگین و آنی را با زدن ناو ساعر، به آنان وارد کرد. وی همچنین با زدن موشک به مناطق اشغالی که آنان تصورش را نمیکردند، دشمن صهیونیستی را غافلگیر کرد و با انهدام تانکهای مرکاوا - که فقط در یک روز ۳۹ تانک مرکاوا را منهدم کردند- دشمن صهیونیستی را زمینگیر کرد. هرچه از حاج رضوان بگوییم، بخش کوچکی از شخصیت وی میباشد و معلومات ما در این باره، اندک است، امیدواریم روزی برسد که حزب الله اطلاعات بیشتری درباره وی منتشر سازد.
در حالی که دشمن به دنبال انتقام از این شخص بود، او به طور عادی، در میان مردم عبور و مرور میکرد و معروف بود که خود او به جبهه جنگ وارد شد و در صحنه جنگ ۳۳ روزه، مشارکت کرد. بدون هیچ ترسی رفت و آمد میکرد و در صحنه جنگ، با یک لباس معمولی، حضور مییافت و وقتی وی عرصه جنگ را ترک میکرد، مجاهدان میپرسیدند: این فرد شجاع که بود که با ما میجنگید؟ پاسخ میشنیدند: او حاج رضوان بود!
حاج رضوان در اکثر عملیاتها، شرکت داشت و هر نقطه خطرناکی بود، او در آن جا حاضر میشد؛ تا جایی که سایر برادران تعجب میکردند؛ زیرا یک فرمانده در آن سطح، در جاهای خطرناک حاضر نمیشود؛ چون باید اشراف داشته باشد و برنامهریزی کند؛ ولی او در صحنه جنگ نیز شرکت میکرد.
وقتی مسئله ولایت فقیه مطرح میشود، معمولا افراد از ارادت زبانی و بحث نظری و فکری، فراتر نمیروند؛ اما وقتی به حاج رضوان میرسیم، میبینیم که او نه فقط در حرف، بلکه با تمام وجود، به ولایت فقیه اعتقاد دارد. با اینکه حاج رضوان هزاران وسیله و عنصر قدرتمند از سلاح حزب الله را دراختیار داشت، اما در مواجهه با کوچکترین مسائل هم به رهبر بزگوار، حضرت آیت الله خامنهای رجوع میکرد؛ تا وظیفه شرعی خود را در آن مسئله نیز بداند. هنگامی که او با مسائل مختلف مواجه میشد، به ولایت رجوع میکرد و میگفت: در مقابل ولایت، همه چیز و همه کس، هیچهستند، زیرا ولایت، هدف و مسیر زندگی او بود. هنگامی که حاج رضوان امام خمینی (ره) را درک کرد، فهمید که در این راه، باید خود را فدا کند. این موضوع فقط ویژه او نبود؛ بلکه او تمام مجاهدین زیردست خود را نیز تقدیس کننده و پیرو ولایت تربیت کرده بود؛ زیرا معتقد بود که پیروی از این راه، تنها راه پیروزی است. انسان، کریم است؛ ولی حاج رضوان، در آن درجهای از کرامت قرار داشت که وقتی که شهید شد، حتی یک خانه از خود نداشت؛ به گونهای که مسئول ارتباطات که اتصالات تلفنی حاج عماد را مهیا میکرد، دنبال آن بود تا با جمعآوری پول، خانهای را برای او خریداری کند. او بر خود و خانوادهاش، سخت میگرفت و فقط میخواست به مجاهدین رسیدگی کند و مشکلات آنان را برطرف کند.
یاری رساندن به دیگران، ویژگی بارز حاج عماد نبود؛ بلکه وقتی او در میان مجاهدین قرار میگرفت، مانند یک عضو معمولی دیده میشد و نه یک مسئول. او به صورت ناشناس، در کارها با دیگران مشارکت میکرد و چنان بود که وقتی مظلومی را میدید، مانند کودکی کوچک، ناراحت میشد و به گریه میافتاد؛ ولی آنگاه که در مقابل دشمن قرار میگرفت، قلبش مانند شیر میشد که هیچ چیز، آن را نمیلرزاند.
حاج عماد، فقط یک فرمانده نظامی پیروز در مقابل دشمنان نبود، بلکه او چنان فکر و اندیشهای داشت که نه فقط مسائل لبنان، بلکه مسائل جهان اسلام را هم به خوبی تحلیل میکرد. او از سطح هوش و قدرت تحلیل ویژهای برخوردار بود و میتوانست سمتها و موضوعات متعددی را بر عهده بگیرد؛ اما صرفا برای این مسئله اساسی مصمم شده بود که قاتلان انبیا علیهما السلام را شکست دهد. بعد از پیروزی سال ۲۰۰۰م. جمعی از اندیشمندان ایرانی بحثی را مطرح کردند که چرا حزب الله بعد از این پیروزی، باید فقط در لبنان بماند و نباید در تمام جهان اسلام و عرب گسترش داده شود و با تهیه نوشتاری پیرامون این موضوع که فکر حزب الله به عنوان یک فرهنگ، باید در میان مسلمانان گسترش یابد، به لبنان و محضر سید حسن نصرالله وارد شدند و پس از انجام ترتیبات امنیتی و بازرسیهای خاص، به محضر رهبر حزب الله رسیدند و در آن موقع، حاج رضوان نیز آنجا بود. وقتی که آنها وارد شدند، حاج رضوان میخواست آنجا را ترک کند؛ زیرا موضوع به رهبر حزب الله مربوط میشد؛ ولی سید به وی گفت: اکنون به تو احتیاج داریم و میخواهیم از دیدگاههای تو بهرهمند شویم. از آنجا که سید حسن از قبل موضوع را مطالعه کرده بود، پس از شروع جلسه، گفت: اجازه بدهید تا نظرات حاج رضوان را در این مسئله بشنویم. در آن جلسه، حاج رضوان به مدت یک ساعت و نیم درباره اینکه با چه طرحهایی و چگونه میتوان این فکر را به مناطق دیگر گسترش داد، صحبت کرد و مانند یک جامعهشناس و تحلیلگر زبده سیاسی-فرهنگی، مسائل بینالمللی و منطقهای را تشریح کرد؛ به گونهای که موجب تعجب حاضران شد.
آنچه گفته شد، درباره شخصیت فردی و اجتماعی و افکار حاج رضوان بود. او واقعا مثال حقیقی تعبیری بود که رهبر انقلاب برای او به کار برد و آن این بود که حاج رضوان، فرزندی برای امام خمینی (ره) بود.
اکنون میخواهم به مسئله دوم بپردازم. حاج رضوان اکنون به جایی رفته که در همه لحظات عمر خود، آن را آرزو کرده بود. او در همه شبها، روزها و ساعات عمرش، به شهادت فکر میکرد و اینک بدان مطلوب، رسیده است. اکنون که ما این مرد را در این حد از قدرت، منطق، شجاعت و روحیه عالی شناختیم، چگونه میتوانیم امثال او را تربیت کنیم؟ امت ما، امت ضعیفی نیست و میتواند هزاران تن مانند حاج عماد را تربیت کند، اما مسئله مهم، این است که بدانیم چه هدفی داریم. حاج رضوان، هدفش را مشخص کرده بود و میدانست که از زندگیاش چه میخواهد. از این رو، او در جهت هدفی که داشت، حرکت میکرد.
دشمن تصور میکند که با کشتن حاج رضوان، مشکلی را در صفوف مقاومت پدید آورده است؛ ولی برعکس، پس از حاج رضوان، همه مجاهدان، در راه هدف حاج رضوان، حرکت میکنند. این جسد حاج رضوان بود که رفت؛ اما روح او، فکر او، راه او و فرهنگ او در بین همه جوانان حزب الله زنده است و از بین نمیرود. دشمن تصور میکند که کار تمام شده است؛ اما همچنان که رهبر حزب الله فرمودند، ما امروز در شهادت حاج رضوان، بشارت پیروزی را میبینیم.
نیروهای حزب الله در جنگ ۳۳ روزه، مورد عنایت بودند و امدادهای غیبی یاورشان بود. یکی از مناطقی که موشکهای حزب الله به سمت آنها باید پرتاب میشد، منطقهای بود که به سدیروت معروف است. گروهی مامور تنظیم و نصب موشکها برای این هدف شدند؛ ولی هنگامی که مسئول این کار میخواست موشکها را پرتاب کند، مشاهده کرد که موشکها به سمت منطقهای دیگر به نام کفرجل هدفگیری شدهاند. به گروه تنظیم موشک گفته شد که چرا جهت موشک را تغییر دادهاید؛ آن را اصلاح کنید! آنان برای بار دوم، موشکها را با میخهای مخصوصی، محکم کردند و در جهت سدیروت هدفگیری کردند؛ اما باز جهت موشکها به سوی دیگر بازگشت. این بار تماس گرفته شد که گرچه جهت پرتاب اشتباه است، اما باید موشکها را پرتاب کنند؛ زیرا لو خواهند رفت. سرانجام موشکها پرتاب شدند و تقریبا بعد از حدود پانزده دقیقه، تلویزیون رژیم صهیونیستی اعلام کرد که موشکهای حزب الله به خانههای نظامیان اصابت کرده، ۱۲ نظامی را کشته و ۴۰ تن دیگر را زخمی کردهاند. همچنین در روزهای پایانی جنگ و در روز آخر که دیگر نیروهای حزب الله در منطقه نبودند و موشکهایشان تمام شده بود، موشکهایی به سمت اسراییلی ها پرتاب شدهاند و حزب الله هم نمیدانست که چه کسی این موشک ها را پرتاب میکند! گاهی اوقات که اوضاع حساس میشد، سید میگفت: رها کنید و بیایید؛ خداوند خودش میداند در این معرکه چه کند. هنگامی که جنگ بالا میگرفت و شرایط سختتر میشد، سید حسن بشاشتر و انس او را با خداوند بیشتر میشد. او در تمام این ۳۳ روز، روزه بود.
ما امروز در شرایطی هستیم که دشمن درصدد فرصت حمله به ماست و ما را رصد میکند و ما نیز مراقب او هستیم و آمادهایم تا وارد جنگ شویم. ما در این جا به آن دشمن میگوییم: در شرایط امروز که مانند شرایط حسین علیهالسلام و یزید است، بر ماست که از حسین زمان که او سید ما، آیت الله خامنهای است دفاع کنیم و خون خود را در راهش فدا سازیم.
از خداوند بزرگ میخواهیم روزی برسد که ما و شما در کنار هم و در جنگی واحد، علیه این دشمن بجنگیم و از خداوند میخواهیم و این نیز نزدیک است که همراه با حضرت عیسی و موسی علیهماالسلام پشت سر امام زمان (عج) در قدس شریف، نماز بخوانیم.
ترجمه و تنظیم: علیرضا کمیلی
منبع : نشریه الکترونیکی پرسمان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست