چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
جهانی شدن، اجبار یا اختیار؟
جهانی شدن از ابعاد و زوایای مختلفی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. تفاوت جهانی شدن و جهانیسازی، از جمله موضوعاتی است که میتواند محور طرح مباحث جدیدی در این رابطه باشد. این نوشتار در پی آن است تا تفاوت دو اصطلاح یاد شده را تحت عنوان دو قرائت یا برداشت از جهانی شدن، مورد دقت قرار داده و ابعاد، آثار و لوازم هر یک را به شکلی مستند بررسی کند و جمعبندی مناسبی از این بحث در اختیار خوانندگان بگذارد.
«جهانی شدن» در دهه گذشته از مباحث مهم و جنجالبرانگیز دنیا بوده و سیاستمداران و اندیشمندان کشورهای مختلف، هر یک به گونهای در مورد آن سخن گفتهاند. در واقع امروزه در مورد این اصطلاح، هیچ اتفاق نظری وجود ندارد و این که جهانی شدن چیست و چه چیزی بُعد جهانی به خود میگیرد، اولین پرسشی است که باید بدان پاسخ گفته شود.
علاوه بر این، درباره جهانی شدن، ابهامها و پرسشهای دیگری نیز وجود دارد؛ برای مثال پیشینه تاریخی آن چندان روشن نیست. آثار و پیامدهایش مورد بحث و اختلاف است و شیوه منطقی برخورد با این پدیده، دقیقا تعریف نشده است. اما شاید اصلیترین پرسش، تفاوت بین جهانی شدن و جهانیسازی است؛ زیرا بررسی نظرات و دیدگاهها بیانگر آن است که بیشترین مناقشات در پاسخ به این پرسش روی داده است؛ یعنی این که آیا جهانی شدن، یک فرایند طبیعی است که خود به خود در حال شکل گرفتن است، یا پروژهای برنامهریزی شده است که قدرتهای بزرگ، یا به تعبیری جهانیسازان، هدایت و کنترل آن را بر عهده دارند؟
در این راستا بررسی قرائتها و برداشتهای گوناگون از جهانی شدن، زمینههای دست یافتن به پاسخهای مورد نیاز را فراهم میآورد.
● دیدگاه نخست
نخستین قرائت، جهانی شدن را پدیدهای میداند که به دلیل پیشرفت و انقلاب در تکنولوژی ارتباطات به وجود آمده و موجب پیدایش یک نوع مشابهت و همگرایی در میان ملتها و کشورهای مختلف شده است. طرفداران این قرائت، جهانی شدن را با عباراتی تعریف میکنند که توسعه ارتباطات و دسترسی آسان به اطلاعات، رکن اصلی آن را تشکیل میدهد؛ برای مثال آنها از جهانی شدن به «فشردگی زمان و مکان و کاهش مرزها و فاصلهها، یا به عبارتی پایان جغرافیا»۲، «افزایش شمار پیوندها و ارتباطات متقابل و فراتر از دولتها و جوامع»۳، «به هم پیوستن مردم جهان در جامعه واحد و فراگیر جهانی»۴، «ظهور نوعی جامعه شبکهای و امکان دسترسی بیشتر به اطلاعات»۵، «شکافته شدن مرزهای ملی و کاسته شدن از حاکمیت دولتها»۶، «از بین رفتن هویت ملی یا ملّیتی و پیدایش هویت جهانی»۷ و «جدا شدن هویّت، از مکان و اهمیت یافتن فضا»۸ یاد میکنند.
این قرائت از جهانی شدن، آثار و لوازم خاصی به دنبال دارد که برخی از آنها بدین شرح است:
۱) جهانی شدن یک فرایند طبیعی یا پروسه تاریخی است که تحقق آن اجتنابناپذیر خواهد بود. آنتونی گیدنز جامعه شناس معروف بریتانیایی، معمولاً این ویژگی جهانی شدن؛ یعنی پروسه بودن آن را مورد تأکید قرار داده و بر همین اساس، از جهانی شدن به عنوان نیرویی غیرقابل مقاومت یاد میکند.۹
مک گرو و دیوید هلد نیز در کتابی به نام «تغییر و تحوّل جهانی» آوردهاند که جهانی شدن فرایندی گریزناپذیر است که فرایندهای دیگر را در درون خود جای داده و تحوّلی بنیادین در فضای سازمانی و روابط اجتماعی و کنشهای متقابل قدرت به وجود میآورد. این تحوّلات بنیادین، پروژه نیستند بلکه مقتضیات خاص تاریخی، آنها را پدیدار ساخته است.۱۰
از این دیدگاه، جهانی شدن عامل و فاعل مشخصی ندارد و به منزله غول بی شاخ و دمی است که هیچ کس؛ نه غرب، نه آمریکا و نه کاپتیالیسم چند ملّیتی، قادر به کنترل آن نیست. برای مثال اگر از زاویه تحولات اقتصادی به جهانی شدن نگاه کنیم هیچکس عهدهدار و مسؤول آن نیست و گروه سرمایهگذار هیچ شماره تماس یا تلفنی ندارد و وقتی که تصمیم میگیرند سرمایهشان را از کشوری خارج کنند، کسی نمیتواند یا نیست که اعتراض یا شکایتی یا درخواست کمک بکند. تصمیمات آنها گروهی است، این تصمیمات اتخاذ نمیشوند بلکه اتفاق میافتند. آن هم به این دلیل که بیشتر سرمایهگذاران به صورت انفرادی و همزمان و به دلایل مشابه و یکسان تصمیم میگیرند که آیا در کشوری سرمایهگذاری کنند یا این که ذخیرههایشان را از آن کشور خارج نمایند.۱۱
۲) جهانی شدن، نقاط دور و نزدیک دنیا را به یکدیگر مرتبط ساخته و سرنوشت واحدی را برای همه مردم جهان رقم میزند. این ارتباط و به هم پیوستگی، آثار و لوازم گوناگونی به دنبال داشته و از جمله، «جهانی اندیشیدن» را ضروری کرده است.
«به عقیده نویسندگان کتاب سیاست جهانی تنها عبارت مناسبی که میتوان از آن به عنوان بهترین مانیفست برای سیاست جدید در قرن آینده بهره برد، این است: جهانی بیندیشید و محلّی عمل کنید.»۱۲
جهانی اندیشیدن به معنای توجه به آثار و لوازمی است که هر تصمیم و فعالیتی، هر چند محلی، در سطح دنیا بر جای میگذارد. روشنترین مثال در این زمینه، فاجعههای زیست محیطی است که آثار مخرب فرا منطقهای به دنبال دارد؛ یعنی آلودگی ناشی از سوختن چاههای نفت کویت در جنگ خلیج فارس آثارش در کوههای هیمالیا بروز میکند یا موجب بارش بارانهای اسیدی در دیگر قارههای جهان میشود یا آثار یک لکه آلودگی در یک نقطه دور افتاده دریا و اقیانوس، پس از چندی در سواحل دور دست ظاهر میشود.
علاوه بر این، جهانی شدن، فرهنگها و تمدنهای مختلف را به گفتگو با یکدیگر دعوت کرده و آنها را به پیگیری شیوههای مسالمتآمیز همزیستی ترغیب میکند. همانگونه که رئیس جمهور محترم کشور، «گفتگوی تمدنها» را از لوازم منطقی جهانی شدن دانسته و در یکی از سخنانش میگوید:
«همه مردم جهان، به دلایل متعدد سیاسی، اجتماعی و تکنیکی، امروزه سرنشینان کشتی واحدی هستند. گذشت از غرقاب و نیل به ساحل امن، یا برای همه ممکن خواهد شد یا برای هیچ کس. این سخن اگر امروز کمی مبالغهآمیز به نظر آید فردا قطعا روشنتر و آسانتر فهمیده خواهد شد. برای این که این سرنوشت، عادلانه و سعادتمند باشد چارهای جز گفتگوی میان فرهنگها و تمدنهای گوناگون وجود ندارد. ما باید بدانیم اگر قرن بیستم بر مدار شمشیر گشت و در این گردش بعضی بازنده و بعضی برنده شدند، مدار قرن آتی باید بر گفت و گو بچرخد و گرنه، آن شمشیر دو لبهای خواهد شد که به هیچ کس رحم نمیکند و چه بسا جنگافروزان، نخستین قربانیان آن باشند. این سخن یکی از لوازم و پیامدهای جهانی شدن است.»۱۳
۳) برخی بر این باورند که جهانی شدن، به سود همه مردم جهان و از جمله کشورهای در حال توسعه بوده و منافع بیشماری را برای آنها، چه در حوزه مسائل اقتصادی و رفاهی و چه در سایر حوزهها به ارمغان میآورد. همانگونه که پس از جنگ سرد، سرمایهداری جهانی، چشمانداز روشنی برای کامیابی جهانی ترسیم میکرد و سرانجام کار را استقرار دموکراسی میدانست و میگفت که شرکتهای چند ملیتی و سرمایهگذاران، فناوری و سرمایه خود را به کشورهای فقیر سرازیر خواهند کرد. بازار عظیم فرا ملّی با حضور مصرف کنندگان طبقه متوسط ایجاد خواهند کرد که تویوتا برانند، سی.ان.ان. تماشا کنند، مک دونالد گاز بزنند و آزادی بیشتری بخواهند.۱۴
اساسا گذشت زمان، آثار مثبت جهانی شدن را برای همه مردم دنیا روشن ساخته است. از این رو، امروزه بحث جهانی شدن، یک تفکر انتزاعی نیست بلکه یک واقعیت است که انسانها آن را لمس کردهاند. پیشتر، این گونه تبلیغ میشد که ثروتمندان به قیمت استثمار فقرا، ثروتمند شدهاند، اما امروز کسی این نظریه را نمیپذیرد. پیشتر تشویق و تبلیغ میشد که این ثروتی که فراهم آمده، از منابع کشورهای جهان سوم بوده است، اما اکنون این نظریه کارآیی ندارد. اکنون کشورهای استثماری سابق، در بسیاری مناطق به کشورهای جهان سوم، تکنولوژی صادر میکنند و کارخانههایی ایجاد میکنند که به نفع دو طرف است. بزرگترین بخت برای کشورهای جهان سومی، این است که ده کمپانی بزرگ در آنجا کارخانه راه بیاندازند و فقط از آن کشور کارگر بگیرند و مهندس استخدام کنند، آیا این بد است؟۱۵
در خصوص آثار مثبت جهانی شدن بر فرهنگ نیز میتوان به تسریع تحرّک اجتماعی، گسترش علوم و دانش بشری، افزایش ارتباطات، امکان فزاینده تبادل دیدگاهها، درک متقابل فرهنگها، رفع سوء تفاهمها میان ملتها، ارتقای ارزشهای مشترک ذهنی و احساس تعلق انسانها به اجتماعی کلیتر اشاره کرد که به گسترش و تقویت همکاری و همفکری ملتها و گشودن درهای استقبال به سوی هویتهای فرهنگی متکثّر، منجر میشود.۱۶
در واقع، جهانی شدن در عرصه فرهنگ، نوعی وحدت و همگرایی ایجاد میکند که در بطن آن، کثرت نهفته است و زمینههای رشد تنوّع و تکثّر فرهنگها را فراهم میسازد.
در حوزه سیاست نیز اولین رهآورد جهانی شدن، گسترش دامنه آزادیهای فردی و افزایش زمینههای مشارکت عمومی در تصمیمگیریهای کلان و استراتژیک است. به تعبیر یکی از نویسندگان، با تشدید روند جهانی شدن، روزگار سالخورده دولتها و ملتهایی که مرزهای کشور خود را مانند یک قلعه میبستند به پایان رسیده است. از لحاظ دانش جامعهشناسی سیاسی، بر اثر فرایند جهانی شدن، حاکمیت در مفهوم سنتی آن، معنایی اساسا صوری پیدا میکند و دولتهای ملی، دیگر نخواهند توانست بر مسیر تحولات سیاسی و فرهنگی جهان تصمیمگیری کنند. استیلای کامل دولتهای محلی بر شیوه فرهنگی مردم خود، با توجه به گسترش ارتباطات و اطلاعات در سطح جهان، دیگر ممکن نیست.۱۷
● جهانی شدن و دین
طرفداران این تعریف از جهانی شدن، نظرات و دیدگاههای خاصی را نیز در مورد نقش و جایگاه دین در عرصه جهانی شدن مطرح میکنند. در این رابطه یکی از پیشنهادات آنها «ایده خصوصیسازی دین» است. ایده خصوصی سازی دین با توجه به رشد روزافزون جنبشهای مذهبی و بنیادگرایی دینی در نقاط مختلف جهان که تئوری سکولاریزاسیون را زیر سؤال برده، در صدد است تا به نوعی با اصلاح نظریه سکولاریزاسیون، فرایند تجدید حیات مذهبی را تبیین نماید. در این دیدگاه، دینی ملایم، معقول، تلفیقگرا و اخلاقی به عنوان سایبان مقدس بر سر جامعه ارائه میشود و با تأکید بر فردگرایی و تکثرگرایی، تفاوتهای نهادی و هویتهای کثرتگرای افراد را به عنوان مبنای سیمای جامعه مدرن در نظر میگیرد.
این ایده که توسط نیکلاس لومان مطرح و سپس توسط پیتر بیر بسط و گسترش یافته است با رهیافت عقلانی دین نیز ارتباط مییابد. بر اساس این رهیافت، مذهب در یک بازار آزاد کثرتگرایی مذهبی به مانند یک کالا ارائه میشود. این کثرت به افراد اجازه میدهد تا متناسب با علایقشان شکلی از مذهب را درک کنند و در مقابل، هزینه کمتری را متقبل شوند. در این حالت، افراد حق انتخاب مذهب دارند و موفقیت نهادهای دینی در گرو جلب رضایت افراد است.۱۸
توصیه دیگر طرفداران این تعریف جهانی شدن به مسلمانان و نهادهای دینی، همراه شدن با کاروان جهانی شدن و بسترسازی برای تحقق اهداف آن است؛ زیرا اولاً، مسلمانان نمیتوانند در مقابل موج جهانی شدن بایستند و توان مقابله با آن را در ابعاد نظامی و فرهنگی ندارند. ثانیا، گوشهگیری و انزواطلبی با توجه به گسترش ارتباطات و پیشرفت رسانههای جمعی، نه ممکن است و نه منطقی. پس تنها راهحل، مشارکت فعال در جریان جهانی شدن است ضمن این که باید هویت دینی خود را حفظ کنند.۱۹
از سوی دیگر برای مشارکت فعال در عرصه جهانی شدن، دین باید پاسخهای قانعکننده در زمینههای کارآمدی، هویت بخشی، حقوق بشر، حقوق اقلیتهای مذهبی، مسأله زنان و پذیرش دموکراسی داشته باشد. بر پایه این عقیده، امروزه تنها شیوه مقبول حکومت در سطح جهان، علیرغم تمام انتقادات وارد به آن، دموکراسی میباشد. ارتباطات گسترده و وجود ماهواره و اینترنت باعث شدهاند که موارد یاد شده به خواست عمومی مردم در تمام کشورها تبدیل شوند. اساسا هر دینی هر چند که از حقانیت اثباتی و عقلی نیز برخوردار باشد اما اگر در ایجاد نظام سیاسی برآورنده این اهداف ناتوان باشد، در جهانی شدن سخنی برای گفتن (حداقل به عنوان نظام) نخواهد داشت.۲۰
بنابراین، هنگامی که جهانی شدن یک فرایند طبیعی و غیرقابل مقاومت تلقّی میشود باید دین و مذهبی سازگار با این فرایند انتخاب کنیم، یا حداقل اصلاحات لازم برای ایجاد تناسب بین دین و فرایند جهانی شدن را در احکام و شریعت انجام دهیم تا نهادهای دینی بتوانند خواست و رضایت عمومی مردم را براحتی تأمین کنند.
● راهبردها
ارائه تعریف از جهانی شدن و بیان آثار و ویژگیهای آن، مقدمه تبیین راهبردهای برخورد با این پدیده است. از این رو، پس از بررسی دیدگاه نخست در زمینه تعریف جهانی شدن و آثار و ویژگیهای آن، باید راهبردهای مبتنی بر این دیدگاه را نیز مورد دقت قرار داد.
به عقیده صاحبنظران در برخورد با جهانی شدن، سه راهبرد «تسلیم»، «اعتراض» و «بازیگری نقّادانه» وجود دارد که هر یک بر پایه ساز و کارهای اجرایی مشخصی تحقق مییابد.۲۱ طرفداران دیدگاهی که تاکنون بیان شد معمولاً خود را معتقد به «راه سوم» نشان میدهند و راهکارهایی را برای بازیگری نقادانه در عرصه جهانی شدن، پیشنهاد میکنند. از نظر آنها چون جهانی شدن یک فرایند تاریخی و اجتنابناپذیر است باید برای پیوستن به این کاروان پرشتاب، آماده شد و به قواعد و ضوابط حاکم بر آن احترام گذاشت.
«وقتی بحث جهانی شدن را به عنوان یک فرایند اجتنابناپذیر میپذیریم، باید بسترهای اقتصادی را برای تعامل با نظام جهانی آماده کنیم. از جمله باید نظام ارزی شناور و کارآمد داشته باشیم، بازار سرمایه ما باید باز شود تا سرمایهگذاریهای خارجی امکانپذیر شود. مسأله دیگر، بحث مقرراتزدایی است. من نمیگویم همه اصلاحات را یک دفعه انجام دهیم ولی واقعا یک سری ضوابط است که با جهانی شدن سازگاری ندارد. باید قواعد بینالمللی را یاد بگیریم و به آن احترام بگذاریم. احترام گذاشتن به آنها به معنی کم رنگ کردن ارزشهایمان نیست بلکه توجه به یک سری ضوابط بین المللی است که امروز بر جهان حاکم شده است.»۲۲
بنابراین، برای بهرهمندی از سرمایه و تکنولوژی شرکتهای بزرگ، نه تنها اصلاح برخی از قوانین و مقررات، ضروری است بلکه تنشها و التهابهای سیاسی نیز باید کنترل شوند تا به منافع سرمایهگذاران خارجی آسیب نرسانند.
«آنچه را سبب رنجش و نارضایتی گروههای سرمایهگذار میشود انجام ندهید؛ زیرا شما را در روی زمین ضعیف و لگدمال خواهند کرد. پیام دموکراسیهای لیبرال به تمام حکومتها روشن است: خودت را تطبیق بده و تحمل کن و آنچه را سرمایهگذاران مجهز به فناوریها و صنایع روزآمد و مدرن الکترونیکی، لازم میدانند انجام بده و گرنه ضعیف باقی میمانی و سرکوب خواهی شد.»۲۳
نکته دیگر آن که اصلاحات مورد نیاز برای پیوستن به کاروان پرشتاب جهانی شدن، فقط به حوزه مسائل اقتصادی و قوانین اجتماعی، محدود نمیشود بلکه زندگی شخصی و ارزشهای اخلاقی را نیز در بر میگیرد؛ زیرا به قول آنتونی گیدنز: «جهانی شدن، شیوه نوین و امروزین زندگی ماست.»
«اشتباه است که فکر کنیم جهانی شدن فقط درباره نظامهای بزرگ، صدق میکند. جهانی شدن نه فقط مربوط به پدیدههای «برون فردی» است بلکه یک پدیده «درون فردی» نیز به شمار میرود؛ به این معنا که جنبههای خصوصی و شخصی زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد. برای مثال، به نظر میرسد بحث درباره ارزشهای خانوادگی که در بسیاری از کشورها جریان دارد میتواند از تأثیرات جهانی شدن به دور باشد اما این طور نیست. نظامهای سنتی خانوادهها دگرگون میشوند یا (در بسیاری از بخشهای جهان) تحت فشار قرار میگیرند بویژه که زنان درخواست برابری بیشتر را دارند. این انقلابی واقعی در زندگی روزمرّه است.»۲۴
از جمعبندی نظرات و سخنانی که در چارچوب این دیدگاه و تحت عنوان جهانی شدن ارائه شده میتوان چنین نتیجه گرفت که جهانی شدن یک فرایند کاملاً طبیعی و مرحلهای اجتنابناپذیر از تاریخ تکامل انسان و جهان است که به دلیل توسعه و تکامل مناسبات، ارتباطات و حمل و نقل از یک سو و گسترش اطلاعات، علوم و تولیدات فکری و فرهنگی از دیگر سو تحقق یافتهاست.
این فرایند هر چند گریزناپذیر است و فاعل و عامل مشخصی ندارد ولی حداقل شکل و کیفیت آن تحت تأثیر اراده و برنامههای توسعه کشورهای مختلف است و در مسیر رشد خود، همه جوامع بشری را به همراهی و همکاری فرا میخواند. بر همین اساس عقاید، ایدئولوژیها و نگاههای ارزشی متفاوتی که در کشورهای مختلف رواج دارد، مانع پیوستن آنها به کاروان پرشتاب جهانی شدن و ایفای نقش در این میدان بزرگ بینالمللی نیست و زمینه برای مشارکت عمومی کاملاً فراهم میباشد.
● دیدگاه دوم
در مقابل دیدگاه نخست که جهانی شدن را فرایندی طبیعی و غیرقابل مقاومت میدانست که به دلیل انقلاب در ارتباطات و اطلاعات، پدید آمده است، دیدگاه دیگری وجود دارد که جهانی شدن را یک طرح یا نقشه برنامهریزی شده برای سلطه بر جهان میداند و برای اشاره به معنای واقعی آن، واژه جهانی سازی را به کار میبرد.
طرفداران این تعریف را طیف گستردهای از موافقان و مخالفان جهانیسازی تشکیل میدهند. از جمله ساموئل هانتینگتون و فوکویاما معتقد به این تعریف هستند. آنها بر خلاف آنتونی گیدنز که جهانی شدن را به نوعی با مدرنیته یکسان دانسته و آن را فرایندی طبیعی معرفی میکند، با صراحت جهانی شدن را به سلطه تمدن غرب بر جهان یا آمریکایی شدن جهان معنا میکنند.
همچنین اندیشمندانی چون والرشتاین، گوندرفرانک، سووی، پل باران، حسن حنفی و سمیر امین معتقد به چنین دریافتی هستند و جهانی شدن را حلقهای اجتنابناپذیر از تاریخ سرمایهداری میدانند؛ به این بیان که این نظام سلطهجو برای گریز از فروپاشی، ناگزیر است بحران ناشی از انباشت سرمایه و بحران مشروعیت را در جهان پخش کند تا لایههای نامکشوف جهان را به انحصار خویش درآورد.۲۵
از میان شخصیتهای سیاسی جهان نیز علاوه بر بسیاری از رهبران کشورهای اسلامی (مانند ماهاتیر محمد نخستوزیر سابق مالزی) سیاستمداران فرانسوی هم معتقد به همین تعریف هستند. چنانکه هوبر ودرین وزیر امور خارجه فرانسه میگوید:
«پدیده جهانی شدن پس از نابودی جهان دوقطبی، گرایشی است به سوی همگنسازی جهان بر اساس الگوهای غربی. امروزه سلطه ایالات متحده آمریکا در تمام زمینهها مشهود و محسوس است. سلطه سیاسی، نظامی، اقتصادی و فناوری به دلیل وجود رسانهها، دلار، CNN، اینترنت و تبلیغات بی سابقه به شیوه و سلیقه آمریکایی را نمیتوان انکار کرد.»۲۶
بر پایه این تعریف از جهانی شدن یا جهانیسازی، پاسخ برخی از پرسشهایی را که در مورد این پدیده مطرح است بدین نحو میتوان بیان داشت:
الف) جهانیسازی، یک پروژه است (نه پروسه) آن هم پروژهای که ماهیت برنامهریزی شده دارد و از سوی برخی از مراکز قدرت، کنترل و هدایت میشود. این ویژگی جهانی سازی؛ یعنی پروژه بودن آن، یک ویژگی عام است و همه ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی این پدیده را در بر میگیرد؛ یعنی جهانی شدن اقتصاد، بیش از آن که زاییده پیشرفت فناوری ارتباطات و حمل و نقل باشد، مخلوق سیاستگذاری و برنامهریزیهای اقتصادی چند دهه گذشته در کشورهای ثروتمند است. شاید اگر «جهانی سازی اقتصاد» راه نمیافتاد، حساسیتها درباره اصل جهانی شدن تا بدین پایه برانگیخته نمیشد.۲۷
همچنین در حوزه فرهنگ، مسؤولیت جهانی شدن فرهنگ بر عهده معیارها و ارزشهای فرهنگی ایالات متحده آمریکاست که بنیانگذار فرهنگ عمومی جهان است. ورزش، موسیقی، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و پوشاک جین، سمبلهای فرهنگی آمریکا و از ویژگیهایی است که در شرایط کنونی، نوعی نحوست جهانی و شکلی از یأس و ناامیدی را در میان همه اقشار اجتماعی به وجود آورده است.۲۸
ب) جهانی سازی نه تنها موجب همگونی و همگرایی بیشتر مردم دنیا نشده و سرنوشت آنها را مانند سرنشینان یک کشتی به هم گره نزده است، بلکه تفرقه و شکاف بین مردم جهان را افزایش داده و اختلافات و درگیریهایی را که بین فرهنگها و تمدنهای مختلف وجود داشت دو چندان کرده است. بنابراین، آنچه ما به آن گلوبالیزاسیون میگوییم ظاهرا همه را متحد و یکسان میکند ولی در واقع، دقیقا عکس این است؛ یعنی تفرقه. آنان ظاهرا عالم را متحد و یکدست، ولی واقعا در عین تفرقه محض میخواهند. در آنجا همه چیز حوالت به امر بعدی دارد. همه به دنبال خیالی از چیزی هستند. همه به شوق چیزی که بعدا خواهند داشت میدوند. گفته میشود که اینترنت یا ماهواره که آمده، همه داریم در یک دنیای شیشهای زندگی میکنیم. من درست عکس این را میگویم. اگر میتوانستید همه قدرتهای جهان را پشت یک دیوار شیشهای نگاه کنید، اختلاف پیش نمیآمد. مشکل این است که عدهای غایب هستند و هیچ کس آنها را نمیبیند؛ مثلاً هیأت حاکمه پشت پرده آمریکا، هرگز به صورت شفاف تعریف نمیشوند و هیچیک در اخبار نمیآیند و در عین حال، همهکاره هم هستند. لابی صهیونیستی، یکی از آنهاست. اینها همه جا عامل و آدم دارند، مدارس خاص میروند، به طرز خاص میپوشند، به طرز خاص میخورند و دانشگاه خاص هم میروند. حال آن که اگر قرار است در این دهکده، همه پشت شیشه باشند نظام قدرت و سلطه و به عبارتی روشنتر «سیاست» که بر پایه خدعه و پنهانسازی است مطلقا بیمعنا خواهد شد.۲۹
ج) جهانی سازی یک فرصت مناسب برای کشورهای پیشرفته و توسعه یافته و یک تهدید جدی برای کشورهای در حال توسعه، بویژه مسلمانان است. همانگونه که پاپ ژان پل دوم، رهبر کاتولیکهای جهان میگوید:
«جهانی سازی، پدیدهای وحشی و سرکش و فقط به سود ثروتمندان است که باید با آن مخالفت کرد.»۳۰
البته میزان بهرهمندی کشورهای مختلف از پدیده جهانی سازی، متفاوت بوده و به تناسب نقش و جایگاه هر کشور در نظام مدیریت جهانی فرق میکند. به عبارت دیگر جهانی سازیای که توسط «داووس» (اجلاس اقتصاد جهانی) اداره و هدایت میشود و از طریق پیوستن به سازمان تجارتجهانی تحقق مییابد، برای کشور شبه مدرنی مثل ما به معنای پذیرش یک نقش طفیلی و درجه سهدر ساختار نظام بینالمللی است که آمریکا سلطان بلا منازع آن و اروپای غربی و ژاپن و کانادا، وزرا و معاونان آن، و کرهجنوبی و چین و تایوان و فیلیپین و کل ببرهای آسیا، دلالهای حلقه واسطه آن که هم قربانی میشوند و هم قربانی میکنند و ملل محروم آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی، قربانیانمطلقآنهستند.۳۱
اساسا وعدهای که تمدن غرب در ابتدای رنسانس بخصوص پس از انقلاب صنعتی به مردم جهان داد که عدالت اجتماعی، آزادی و کرامت انسان را محقق میکند، هرگز جامعه عمل به خود نپوشید و بلکه کاملاً برعکس شد؛ یعنی رهآورد این تمدن، چیزی جز «توسعه بردگی مدرن و نرمافزاری» و «توسعه اسارت انسان و نفی هویت انسانی» نبود؛ زیرا این تمدن به لحاظ خصلت ذاتی خود به حاکمیت سرمایه و تأمین منافع سرمایهداران میاندیشد و به تنازع بر سر دنیا منتهی میشود. تنازع بر سر دنیا با ایثار و گذشت در تعارض است. به همین جهت تنها مکتبی میتواند بشر را به ایثار و گذشت دعوت کند که روابط اجتماعی را بر پایه محبت پیریزی نماید و انسانها را به امری فراتر از دنیا دعوت کند. در غرب، اساس حرکتها و داد و ستدها بر پایه منافع دنیایی است و این تمدن بدان لحاظ که نمیتواند ایثار و محبت را عمومی کند هرگز نمیتواند به عدالت منتهی شود و در جدال بین منافع فرد و جامعه، منافع فرد را مقدم میدارد.
لذا هر نوع کارامدی که تمدن غرب ایجاد کرده است در جهت توسعه آرمانهای فطری انسانها نبوده و به افزایش کارامدی آحاد جامعه جهانی منتهی نگردیده است. درست است که در مجموع، قدرت جهانی افزایش پیدا کرده اما توزیع ناعادلانه این قدرت به گونهای است که زمینههای بهرهوری عمومی را فراهم نمیکند.۳۲
● جهانی سازی و دین
جهانی سازی با آن ویژگیهایی که نظام سرمایهداری به دنبال آن است دین و نگاه قدسی به انسان و جهان را مانع تحقق اهداف سلطهجویانه خود میداند و در پی «عرفی سازی» آن است. عرفی سازی دین در جامعه مدرن مسیحی با دو رویکرد «اصلاح» و «ابداع»، معطوف به تحولاتی است که در خود دین رخ میدهد و ناظر به جوهر، ابعاد، اهداف، تعالیم و آموزههای دینی است و هدف آن، از بین بردن معارضه بین دین و جریان مدرنیته، به نفع جریان مدرن است. این امر تنها در سایه کوتاه کردن دست دین از دخالت در تنظیمات روابط انسانی (اعم از روابط انسانی با جامعه و طبیعت) امکانپذیر خواهد بود.۳۳
«تک بعدی کردن»، «عصری کردن» و «بشری ساختن» دین به عنوان مجاری عرفی کردن دین مطرح شدهاند که روح مشترک تمام این تلاشها، حذف دین از صحنه عمل فرد و اجتماع است.
تک بعدی کردن دین بدین معناست که دین از هر نوع بروز و ظهور اجتماعی تهی شود و به یک تعلق خاطر و دلمشغولی کاملاً شخصی و خصوصی تبدیل شود.
عصری کردن دین اگر چه به معنای محدود کردن و تقلیل در دین نیست، ولی تلاشی است منفعلانه از سوی عصریگرایان دین باور در دنیای مدرن که به قلب ماهیت دین و دگرگون شدن تعالیم آسمانی به نفع ارزشهای مدرنیته آن میانجامد.
بشری کردن دین نیز دین را از هر گونه پایگاه ماورای طبیعت مبرّا میداند و آن را فراوردهای کاملاً بشری معرفی میکند که همانند دیگر فراوردههای بشری، دارای محدودیتهای تاریخی و نقصانهای حقیقت نمایانه است و به همین جهت، همواره آماده پذیرش هر نوع انقلاب و تحول برهم زننده میباشد.۳۴● جهانیسازان
پذیرش دیدگاه دوم در مورد جهانی شدن که در واقع باید با واژه جهانیسازی از آن یاد کرد مبتنی بر این واقعیت خارجی است که در پس پرده تحولاتی که تحت عنوان جهانی سازی رقم میخورد دست پنهان قدرتهای بزرگی که به دنبال ساختن جهان بر طبق اصول و اهداف خود میباشند، مشاهده میشود. از این رو، قبل از بیان راهبردها و توصیههای عملی مربوط به این دیدگاه، ابتدا باید به تبیین این مراکز قدرت پرداخت و ابعاد، خصوصیات و عملکردهای جهانیسازان را تشریح نمود.
بیشک اگر ویژگیهای جهانی سازان و برنامههایی که این طرّاحان جهانی شدن در سر میپرورانند، درست شناخته نشود انتخاب راهبردهای مناسب برای برخورد با پدیده جهانی شدن نیز به آسانی میسر نخواهد بود.
بر این اساس، نخستین پرسشی که به ذهن میرسد این است که جهانیسازان کدامند؟ و چه کشورها، فرهنگها و تمدنهایی در پی بسط و گسترش حاکمیت خود بر جهان هستند؟ و آیا این حرکت تنها به کشورهای غربی و فرهنگهای غیراسلامی اختصاص دارد یا مسلمانان را نیز میتوان یکی از قدرتهای جهانیساز دانست که حداقل از بعد نظری در صدد ترویج فرهنگ دینی خویش در کل جهان بوده و گونهای از جهانیسازی را دنبال میکنند؟
در پاسخ به این پرسش اساسی، تحلیلگران نظرات متفاوتی بیان داشتهاند؛ برای مثال هانتینگتون از هفت یا هشت تمدن زنده دنیا به عنوان بازیگران میدان جهانیسازی یاد میکند که هر یک، از امتیازات و ابزارهای ویژهای برای پیروزی در این میدان برخوردار میباشد اما فوکویاما در نظریه «پایان تاریخ» خویش، جز تمدن غرب و فرهنگ لیبرال دموکراسی، هیچ فرهنگ و تمدن دیگری را لایق بازی در این میدان نمیداند.
«از دیدگاه فوکویاما، غرب در دهههای گذشته، در همه حیطهها، ظرفیت فزاینده خود را برای تحول و ترقّی به نمایش گذاشته است. تمدن غربی در ارائه نظامهای کارآمد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از قابلیتها و تواناییهای بیرقیب برخوردار است و نظریه پایان تاریخ، بیان نظریه مشروعیت و برتری الگوها، اندیشهها، برداشتها، کردارها و ساختارهای سیاسی و اجتماعی غرب در اقصی نقاط جهان است.
هنگامی که فوکویاما از پایان تاریخ سخن میگوید، در واقع بر این مطلب تأکید دارد که چون مجموعه باورهای مردم کشورهای غیرغربی بر پیشداوری استوار بوده است، به بن بست رسیدهاند و به همین جهت، اینک در پی جایگزین، به ارزشهای غربی روی میآورند و این سرآغاز نهادینه شدن سلطه غرب و حاکمیت بیرقیب تمدن غربی بر سراسر جهان است.»۳۵
قابل توجه است که در دوران اقتدار نظام مارکسیستی نیز گروهی از کمونیستهای افراطی مانند استالین و تروتسکی، معتقد بودند که اندیشههای مارکسیستی به زودی سراسر دنیا را فرا گرفته و جهان به شکل یک واحد کمونیست در خواهد آمد. از این رو، زمانی که لنین به تروتسکی، پست کمیساریای عالی امور خارجه را پیشنهاد کرد او با ناباوری اعلام داشت: مگر جهان کمونیزم آینده، بخش خارجهای هم خواهد داشت که وزارت امور خارجه یا کمیساریای عالی امور خارجه داشته باشد؟ او معتقد بود که با چند سخنرانی آتشین وی، به زودی جهان به پا خواهد خاست و کمونیزم بر بشر و جامعههای انسانی چیره میشود در نتیجه، همه جهان، یک کشور واحد کمونیست خواهد بود که خارج و امور خارجهای نخواهد داشت.۳۶
از سوی دیگر، مسلمانان نیز از دیرباز در اندیشه جهانیسازی و تشکیل حکومت جهانی اسلام بوده و در این راستا فعالیتهای گستردهای انجام دادهاند. در واقع، این یک نظریه رایج در بین مسلمانان است:
«در مقابل جهانیسازی باید تز و راهبرد «جهانی سازی اسلام» را مطرح و تقویت نمود. این موضوع، توسط رهبر انقلاب حضرت آیتاللّه خامنهای مطرح شده است. جهان اسلام باید بر اصل توحید، با هدف نفی برخی نهادها، اسطورهها و سمبلهایی که به غلط جای خداوند نشستند و مورد پرستش شرکآمیز انسانها قرار گرفته است تأکید نماید.»۳۷
در این میان برخی هم معتقد به امتیازات ویژه دین بودا برای جهانیشدن هستند:
«من معتقدم که دین بودا به سه دلیل و از سه جهت حایز این خصلت و استعداد جهانی شدن است. یکی به جهت این که بودا تنها بنیانگذار دین و مذهب است که از ما اطاعت بیچون و چرا نمیخواهد بلکه از ما آزمون گفتههای خودش را میخواهد.
نکته دوم این که آیین بودا، کم شریعتترین دین است به طوری که بیش از هر مذهب دیگر به باطن ما اهمیت میدهد نه به ظاهر ما. تأکیدش بیشتر بر باطن و امور باطنی و احوال درونی ماست نه بر اعمال ظاهری و جسم و ظاهرمان.
اما جهت سوم این است که دین بودا از اول گفته است من برای درد و رنج بشر آمدهام و این دین، تنها دینی است که این را میگوید. هیچ دینی نیست که مثل آیین بودا تمام بخشهایش راجع به درد و رنج باشد.»۳۸
هر چند در ظاهر، فرهنگها و تمدنهای گوناگونی مدّعی جهانی شدن و جهانیسازی هستند اما شاید در واقع، بسیاری از این فرهنگها و تمدنها از ظرفیت و کارامدی لازم برای حضور در این عرصه برخوردار نباشند؛ زیرا تنها آن فرهنگ و تمدنی میتواند عالمگیر و جهانیساز باشد که از یک سو، مبانی فکری، فلسفی استوار و اصول و آموزههای ارزشی همه جانبهای داشته و برای هدایت همه ابعاد زندگی انسانها، طرح و برنامه مناسب ارائه کرده باشد و از سوی دیگر روشها و ابزارهای کارامدی برای ابلاغ و تحقق پیام خود در اختیار گرفته باشد.
بدیهی است که بسیاری از تمدنهای مطرح امروز جهان مانند تمدن چینی، هندو، ژاپن، آفریقا و آمریکای لاتین، فاقد چنین ویژگیهایی هستند و حداقل نمیتوان برای آنها مبانی فکری ـ فلسفی قابل عرضهای ذکر کرد. بر همین اساس، اگر امروز بلندگوهای همه رسانههای بینالمللی در اختیار نمایندگان کشورهای آمریکای لاتین یا آفریقا قرار گیرد، این تمدنها هیچ پیام تازه و جذابی برای مردم دنیا ندارند. حتی اگر این موقعیت در اختیار ژاپن قرار گیرد، این کشور جز معرفی و تبلیغ تازهترین محصولات کارخانه سونی و ناسیونال و برخی شرکتهای بزرگ دیگر، چه پیام فرهنگی و تأثیرگذاری برای مردم دنیا دارد؟ عجیب این که روش غذا خوردن ژاپنیها نیز در برابر دستآوردهای نوین غربی رنگ باخته است. پس این چه اصرار بیهودهای است که ما از تک تک این مناطق و کشورها به عنوان صاحبان تمدنهای بزرگ یاد کنیم و در اجرای پروژه جهانی سازی، آنها را نیز در شمار عناصر فعال این عرصه قلمداد کنیم؟!
در مروری بر واقعیتهای پدید آمده در جهان امروز، پرسش جدی و مهم این است که کدام یک از این تمدنها (تمدن چینی، هندو، ژاپنی، ارتدوکس، آمریکای لاتین و آفریقایی) به جز تمدن اسلامی و تمدن غربی از ظرفیت مفهوم سازی و اقتدار آفرینی بر پایه ارزشهای بنیادین خود برخوردار هستند؟ آموزههای بودایی و آموزههای اخلاقی کنفسیوس در ساماندهی اقتصادی ژاپن و چین امروز، چقدر تبلور عینی دارد؟ در کدام یک از تمدنها جریان توسعه علم و فناوری، از بنیانهای ارزشی و اخلاقی آنها برخاسته است؟ فراوردههای عینی این تمدنها با وجود گوناگونی در ویژگیهای تاریخی، نشان دهنده استحاله تدریجی در بستر تنظیم مادی جهان است. تمدنهای یاد شده نه تنها داعیه و ظرفیت رویارویی با تمدن غربی را ندارند بلکه در همراهی با آن، کامیابی را جستجو میکنند. ظاهرا در دنیای ما تنها نغمهساز ناهماهنگ با تمدن غربی که ظرفیت «گرایش سازی» و «اندیشهورزی» دارد، جمهوری اسلامی ایران است.۳۹
بنابراین، به نظر میرسد «جهانی سازان» و مدعیان اصلی تشکیل حکومت فراگیر جهانی، منحصر به شخصیتهای متعلق به «تمدن اسلامی» و «تمدن غربی» است؛ زیرا سایر فرهنگها و تمدنها به دلیل داشتن تمایلات مادی، در اصل در زمینی بازی میکنند که غرب، سالها بازی در آن را تجربه کرده و قوانین بازی را بهتر و بیشتر از دیگران میداند. امروزه ژاپنیها غربی شدهاند، هندیها هم همینطور. البته نه ردههای پایین هرم اجتماعی، بلکه بالای هرم قدرت این تصمیم را گرفتهاند و در واقع فرهنگ مادی غرب، جهان را فتح کرده است. در این میان کسی میتواند پیروز شود که مردانه وسط آتش برود؛ یعنی آتش دنیا را ببیند ولی به شوق آخرت وارد آن بشود و دل به دنیا نبسته باشد. غرب، تنها در برابر فرهنگ امام رحمهالله زانو خواهد زد. امام خمینی رحمهالله و یاران او، همانان بودند که غرب و جهان را تکان دادند و غرب فراموش کرده است که تکانهای بعدی هم میآید. شیعه، همین را میگوید و چنین انسانهایی در مدلهای سیاسی غرب نمیگنجند.۴۰
● راهبردها
پس از تبیین این نکته که امروز در سطح جهان تنها دو تمدن اسلامی و تمدن غرب، از ظرفیت و کارامدی لازم برای جهانشمولی یا جهانی سازی برخوردارند، اکنون باید به این پرسش اساسی پاسخ داد که مسلمانان برای دست یافتن به اهداف جهانی خویش، چه راهبردهایی را باید انتخاب کنند؟ یعنی آیا کشورهای اسلامی میتوانند در مقابل جریان جهان شمولی اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژیکی امروز که ادامه سلطهگرایی گذشته است سکوت اختیار کرده و بیتفاوت بمانند و در نتیجه بیش از پیش در نظام جهانی استکباری ادغام شوند یا این که باید با اتحاد و وحدت و واقعشناسی به جای واکنشهای آنی و فعالیتهای متفرقه، به مقاومت در برابر تهاجمات دنیای غرب پرداخته و طرحی نو برای جهانی سازی بر پایه اصول و ارزشهای دینی ارائه کنند؟
در این رابطه برای آشنایی با ابعاد و جوانب این موضوع، میتوان نگاهی اجمالی به سیاستها و خط مشیهایی انداخت که امروز آمریکا برای سلطه بر جهان در پیش گرفته است. سیاستها و خط مشیهایی که جوهره اصلی آن را خوی استکباری و برتریجویی تشکیل میدهد و هدف از انتخاب آنها، چپاول منابع و امکانات کشورهای جهان سوم است.
در راستای تبیین راهبردهای آمریکا برای سلطه بر جهان، مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه سابق آمریکا در سخنرانی خود با عنوان «اصول پایدار در عصر دگرگونیهای بی وقفه» در سال ۱۹۹۷ در شورای روابط خارجی این کشور گفت:
«برای جهانی شدن، نقطه پایانی وجود ندارد و این پدیده هیچ حد و مرزی نمیشناسد. از این رو، آمریکا باید صبور باشد و برای تحقق هدف نهایی خود که آمریکایی کردن کره زمین با بهرهگیری از فرصت پدید آمده از سوی جهانی شدن است، برنامه بلند مدت راهبردی تدوین کند. چنین برنامهای سه محور مهم دارد: اول ـ تحکیم برتری اقتصادی آمریکا؛ دوم ـ ایجاد ائتلافی بزرگ و بینالمللی از دموکراسیهای جهان برای قرار دادن آرمان دفاع از حقوق بشر و مردمسالاری در دستور کار مشترک خود و منزوی ساختن کشورهای ضد دموکراتیک؛ سوم ـ تقویت متقابل ابزارهای نظامی و سیاسی برای تضمین صلح و ثبات جهانی به سرکردگی آمریکا.»۴۱
متأسفانه برخی از حاکمان کشورهای اسلامی چنین تصور میکنند که با سکوت و بیتفاوتی نسبت به تحولات مهم جهانی، میتوان از آسیبهای ناشی از جهانی شدن در امان ماند؛ اما همانگونه که در جریان تجاوزات اخیر آمریکا به عراق شاهد بودیم از دید رئیس جمهور این کشور، هر کس که با آمریکا نیست بر علیه آن و در جبهه مخالف آمریکاست. در واقع جهانی سازی، منطقه بیطرف (که نه موافق باشد و نه مخالف) را به رسمیت نمیشناسد و همگان را به اجبار یا اختیار به فرمانبرداری فرا میخواند.
در چنین شرایطی، راهبردی که کشورهای اسلامی برای برخورد با پدیده جهانی سازی باید در پیش گیرند مشتمل بر دو بخش اساسی زیر خواهد بود:
۱) مقاومت و مبارزه امت اسلامی علیه تجدد و نوگرایی سلطهجویانه غرب
۲) کوشش برای ایجاد یک نظام اسلامی فراسوی نظام ملت ـ دولت کنونی.۴۲
● احیا و تقویت فرهنگ ناب دینی
هرچند که محور اصلی برنامههای غرب برای سلطه بر جهان را طرحهای اقتصادی تشکیل میدهد و در این راه شرکتهای چند ملیتی و دلارهای آمریکایی، مهمترین نقش را ایفا میکنند اما به نظر میرسد جهان اسلام برای مقاومت در برابر این پدیده بیش از هر چیز باید به اصول و ارزشهای فرهنگی و اخلاقی خود تکیه کرده و همانگونه که در طول چندین قرن گذشته، این اصول و ارزشها رمز جاودانگی و پویایی تمدن اسلامی را فراهم آورده است، در شرایط حساس کنونی نیز به منظور احیا و تقویت فرهنگ ناب دینی، سرمایهگذاری بیشتر و جدیتری روی آنها انجام شود.
در واقع، هدف نهایی آمریکا از جهانیسازی، سلطه فرهنگی بر جهان و نابود کردن تمامی فرهنگهای بومی و سنتی است؛ یعنی همان فرهنگهایی که از نظر آمریکاییها، خرده فرهنگ به شمار میآیند. به همین جهت، محوریترین راهبرد جهان اسلام برای مقاومت در برابر این حرکت نیز باید در عرصه فرهنگ و در راستای دفاع از اصول فرهنگی شکل گیرد.
شایان ذکر است که امروزه حتی کشورهای اروپایی نیز در برخورد با پدیده جهانی شدن همین راهبرد را برگزیدهاند.
«اروپاییان و بیش از همه فرانسویان، مدتی است که تهدید ناشی از آمریکایی کردن را از طریق فیلمهای هالیوود احساس کردهاند. مردم اروپا هم اکنون بیش از پنجاه سال گذشته به علت ترس از دست دادن هویتشان، به سنتها و زبان مادریشان چسبیدهاند. به نظر میرسد جنبشهای ملیگرایی جدیدی که اخیرا در اروپا رخ میدهد حساسیتی است که از این رهگذر به این روند نشان داده میشود.
این نگرانی برای اروپا کاملاً بجاست؛ چرا که اروپاییان چگونه میتوانند تحمل کنند که تمامی پیشگامان علم و فلسفه طی قرون هیجدهم، نوزدهم و بیستم همچون امانوئل کانت، هگل، آگوست کنت، فوئرباخ، مارکس، فروید، انیشتین، نیچه و... همه اروپایی بودند ولی امروز دانشگاههای آمریکایی قبله اهل علم و فلسفه جهان اعم از شرق و غرب شده است؟»۴۳
مقاومت فرهنگی در قبال پدیده جهانی سازی یا آمریکاییسازی، مفهوم عام و گستردهای است که همه حوزههای ایدئولوژیک و تکنولوژیک را در بر میگیرد؛ یعنی جهان اسلام علاوه بر دفاع از مبانی فکری و فلسفی و باورها و ارزشهای دینی خود (که به بعد ایدئولوژیک جهانی شدن مربوط میشود) در راستای «اسلامی کردن علوم انسانی و تجربی» و ارائه روشها، فنون، ساختارها، شاخصها و به طور کلی الگوهای جدید تولید و توسعه (که به بعد تکنولوژیک جهانی شدن ارتباط مییابد) نیز باید گامهای اساسی بر دارد و این همان موضوع بسیار مهمی است که مقام معظم رهبری، اخیرا از آن به عنوان «جنبش نرمافزاری» یاد کرده و ضرورت انجام آن را در نظام اسلامی مورد تأکید قرار دادهاند:
«انقلاب اسلامی آمد تا هم «فرهنگ خفقان و سرجنباندن و جمود» و هم «فرهنگ آزادی بیمهار و خودخواهانه غربی» را نقد و اصلاح کند... باید تولید نظریه و فکر تبدیل به یک ارزش عمومی در حوزه و دانشگاه بشود و در قلمروهای گوناگون عقل نظری و عملی از نظریهسازان تقدیر به عمل آید تا جهان اسلام، اعاده هویت و عزت کند و ملت ایران به رتبهای جهانی که استحقاق آن را دارد بار دیگر دست یابند... این ایده باید در دستور کار شورای محترم انقلاب فرهنگی برای رشد کلیه علوم دانشگاهی و نقد متون ترجمهای و آغاز دوران خلاقیت و تولید در عرصه علوم و فنون و صنایع بویژه رشتههای علوم انسانی و نیز معارف اسلامی قرار گیرد تا زمینه برای این کار بتدریج فراهم گردد و دانشگاههای ما بار دیگر در صف مقدم تمدنسازی اسلامی و رشد علوم و تولید علوم و فناوری و فرهنگ قرار گیرند.»۴۴
اساسا جبهه فرهنگ، جبهه گسترده و دامنهداری است و استراتژی مقاومت فرهنگی نیز ابعاد و سطوح مختلفی را در بر میگیرد. بر همین اساس، مقاومت مسلمانان در برابر پدیده جهانی سازی هنگامی با موفقیت همراه خواهد بود که همه این سطوح به دقت شناسایی شده و برنامه لازم برای حذف آثار و نمادهای حاکمیت غرب از آنها طراحی و اجرا گردد.
● تشکیل اتحادیه امت اسلامی
راهبرد مهم دیگری که مسلمانان برای دست یافتن به اهداف جهانی خویش باید در پیش گیرند، تشکیل «اتحادیه امت اسلامی» و توسعه و تقویت روابط سیاسی، نظامی و اقتصادی کشورهای اسلامی با یکدیگر است.
«اتحادیه امت اسلامی به عنوان یک واحد جهانی رهایی بخش و وحدتگرا، متشکل از جامعه و حکومت اسلامی و مفهوم «امت» ثقل و مرکزیت این اتحادیه را تشکیل میدهد. مفهوم امت، ابعاد مردم، اجتماع، جامعه، دولت و اقتصاد را در بر دارد. از این رو، اتحادیه امت اسلامی، نه شبیه «اتحادیه اروپا» و نه چیزی مانند «ایالات متحده آمریکا» است و حتی با عنوانهایی مانند «اتحادیه کشورهای اسلامی»، «جماهیر کشورهای اسلامی» و یا سازمانهایی مانند «سازمان کنفرانس اسلامی» نیز کاملاً متفاوت است؛ چون در جوامع غرب، همیشه «جامعه» و «دولت» را از یکدیگر جدا میکنند اما اتحادیه امت اسلامی از پایین؛ یعنی از ردیف مردم و اجتماع و رهبران اسلامی شروع شده و سپس بعد جهانی به خود گرفته و «دولتهای اسلامی» را شامل میشود؛ زیرا قریب به اتفاق دول کنونی ممالک اسلامی بر پایه الگوی «ملت ـ دولت» غرب بنا شده و با خاصیت سکولار (غیردینی) یا نیمهسکولار و غیرمردمی و انحصاری خود، هرگونه پیوستگی و وحدت را از روزنه منافع ملی، طایفهای و قومی خود مینگرند. از این رو، در شرایط کنونی نباید انتظار داشت که پیشنهاد تشکیل اتحادیه امت اسلامی به معنای یک نظام مستقل و واحد، مورد استقبال همه یا حتی اکثر دول کنونی حاکم بر سرزمینهای اسلامی قرار گیرد؛ زیرا تأسیس چنین اتحادیهای، منافع شخصی و گروهی نخبگان حاکم را به خطر انداخته و پایههای موجود قدرت را به چالش میطلبد.»۴۵
روشن است که چنین اتحادیهای با نقطه مرکزیت امت اسلامی، بر عکس اتحادیه اروپا و سایر اتحادیههای مشابه ملی و منطقهای، نمیتواند از آغاز با اتحادیههای گمرکی، مالی، اقتصادی و حتی سیاسی دولتی، تحقق یابد؛ زیرا بنیان جهانشمولی اسلام و استوار بودن آن در سطح بینالملل، باید با اصول و ارزشهای فرهنگی سازگار باشد؛ یعنی الگوی جهان شمولی اسلامی با الگوی سرمایهداری امپریالیسم و سکولار امروزی منافات داشته و در دو قطب مخالف قرار میگیرند و بحران و کشمکش هنگامی پدید میآید که یک الگو میخواهد خود را بر دیگری تحمیل کند. سلطهگرایی در چارچوب الگوی امت اسلامی ممنوع است و بحران امروز جهانی به این دلیل است که جهان شمولی مورد حمایت غرب، میخواهد ارزشها و اخلاق خود را بر جوامع اسلامی و دیگران تحمیل کند.
برای تشکیل اتحادیه امت اسلامی باید وحدت، مردمسالاری و جهان شمولی اسلامی، آزادی و عدالت اجتماعی، حقوق و دیدگاههای اسلامی، جایگزین گفتمان سیاست خارجی دولتهایی قرار گیرد که ادعای هویت اسلامی دارند. به هر نسبت که کشورهای اسلامی در این محورها به توافق برسند زمینه برای گسترش همکاریهای اقتصادی و تجاری بین آنها فراهمتر میشود.
اگر این نگاه بنیادین نسبت به مسأله جهانیسازی در بین مسلمانان رواج یابد در آیندهای نه چندان دور میتوان شاهد تشکیل انواع سازمانها، کنوانسیونها و پیمانهای فراملی و فرامنطقهای بود که امت اسلامی در چارچوب آنها در صدد تأمین منافع عمومی خویش برآمده و از آنها به عنوان یک رقیب جدی برای برنامهها و نهادهای غربی، در راستای تحقق اهداف جهانیسازی استفاده میکند.
برای مثال، هم اکنون در ارتباط با مسائل زنان که «کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان» در صدد تحمیل دیدگاههای ضد ارزشی و غیراخلاقی خود به کشورهای اسلامی است، شایسته است که ایران به جای الحاق به این کنوانسیون، اعلامیه حقوق زنان اسلامی را تدوین کرده و در کنفرانس جهانی زن در سال ۲۰۰۵ عرضه کند تا پرچمدار یک حرکت مفید در تاریخ باشد و ثابت کند که کشورهای اسلامی در ارتباط با مسائل زنان، دارای عقاید و اندیشههای منطقی و استواری میباشند.۴۶
از مجموع این مباحث میتوان نتیجه گرفت که جهانشمولی اسلامی از دو جهت بینظیر است: نخست آن که جهانشمولی اسلامی از جنبه نظری، مکتبی و زاییده یک جهانبینی دقیق و منظم و جامع الهی است که عدالت بر آن حکمفرماست. دیگر آن که اسلام تنها مکتبی است که به این دیدگاه جهان شمولی در تاریخ جنبه عملی داد.۴۷
۱ ـ محقق و نویسنده.
۱۱ ـ کنت والتز، حکومتها و فرایند جهانی شدن، ترجمه حسین شریفی، جام جم، ۶/۳/۸۰.
۱۰ ـ قدیر نصری، در چیستی جهانی شدن، فصلنامه مطالعات راهبردی، ش ۱۳، ص ۲۹۶.
۱۳ ـ سخنرانی آقای خاتمی در کنفرانس یونسکو، پاریس، آبان ماه ۷۸، مجله تربیت، آذرماه ۷۹.
۱۵ ـ مرتضی مردیها، جهانی شدن یک انتخاب نیست، روزنامه حیات نو، ۱۱/۱۰/۷۹.
۱۸ ـ مجید موحّد، رویکردی جامعه شناختی به فرایند سکولاریزاسیون در عصر جهانی شدن، از سلسله مقالات چهارمین کنگره دین پژوهان، دفتر اول، اردیبهشت ۸۲.
۱۷ ـ حسین بشیریه، جهانی شدن، سیاست و قدرت، همشهری، ویژهنامه چهاردهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب، ش ۲.
۱۹ ـ جلیل مسعودیفر، حفظ فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در فرایند جهانی شدن، از سلسله مقالات چهارمین کنگره دینپژوهان، دفتر اول، اردیبهشت ۸۲.
۱۴ ـ عزیز کیاوند، سرمایهداری جهانی خدایش بیامرزد، ماهنامه تدبیر، ش ۸۸.
۱۶ ـ محمدرضا دهشیری، جهانی شدن و هویت ملی، فصلنامه مطالعات ملی، سال دوم، ش ۵، ص ۷۳.
۱۲ ـ آیا جهانی شدن همان آمریکایی شدن است؟، جام جم، ۱۱/۱۲/۷۹.
۲۳ ـ کنت والتز، حکومتها و فرایند جهانی شدن، ترجمه حسین شریفی، جام جام، ۸/۳/۸۰.
۲۸ ـ علی بیگدلی، جهانی شدن؛ فرصتها و تهدیدها، کیهان، ۲۰/۱۰/۷۹.
۲۱ ـ احمد میرعابدینی، نظریههای جهانی سازی و جهانی سازی در ایران، مجله پژوهش و سنجش، سال هشتم، ش ۲۵.
۲۲ ـ محمدرضا نعمتزاده، روند جهانی شدن؛ الزام یا اختیار، ماهنامه تدبیر، ش ۸۹.
۲۶ ـ جام جم، ۱۸/۱۲/۷۹.
۲۰ ـ سید محمدحسن حجازی، چالش دین و جهانی شدن، از سلسله مقالات چهارمین کنگره دینپژوهان، دفتر اول، اردیبهشت ۸۲.
۲۷ـ محمدرضا مالک، جهانی شدن اقتصاد، کتاب نقد، ش ۲۴ و ۲۵.
۲۴ ـ آنتونی گیدنز، پیشین.
۲۹ ـ رامین خانبگی، جهانی شدن، خزیدن زیرسایه غرب، کتاب نقد، ش ۲۴ و ۲۵.
۲ ـ فرهنگ رجایی، پدیده جهانی شدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، نشر آگاه، تهران، ص ۵۹.
۲۵ ـ علیاصغر داودی، جهانی شدن و چالش حاکمیتهای ملی، کتاب نقد، ش ۲۴ و ۲۵.
۳۶ ـ بیژن ایزدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، دفتر تبلیغات اسلامی قم، ۱۳۷۱، ص ۶۱.
۳۵ ـ حسین دهشیار، جهانیشدن تکامل، فرایند برونبری ارزشها و نهادهای غربی، اطلاعات سیاسی، اقتصادی، مهر و آبان ۷۹.
۳۳ ـ مصطفی جمالی، نظام سرمایه داری، جهانی سازی و عرفیسازی، مقالات چهارمین کنگره دینپژوهان، دفتر اول.
۳۱ ـ شهریار زرشناس، واژهنامه فرهنگی ـ سیاسی، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، بهار ۸۲.
۳۸ ـ مصطفی ملکیان، گزارش گفتگو، سال اول، ش ۱، ص ۱۸.
۳ ـ مارک ویلیامز، تأثیر جهانی شدن بر حاکمیّت دولت، ترجمه اسماعیل مردانی، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش ۱۱ و ۱۲.
۳۰ ـ کیهان، ۳۰/۲/۸۰.
۳۷ ـ سعید اسماعیلی بهبهانی، جهانیسازی و استراتژی مقاومت، کتاب نقد، ش ۲۴ و ۲۵.
۳۹ ـ تمدنها، رویارویی یا گفتگو، ماهنامه تدبیر، ش ۸۸، آذر ۷۷، سرمقاله.
۳۲ ـ محمدمهدی میرباقری، ساماندهی توسعه اجتماعی، پگاه، مهرماه ۸۰.
۳۴ ـ علیرضا شجاعیزند، تعریف دین و معضل تعدد، فصلنامه نقد و نظر، ش ۱۹۲.
۴۶ ـ زهرا آیتاللهی، عضو شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان، کیهان، ۲۸/۵/۸۲.
۴۷ ـ حمید مولانا، پیشین.
۴۰ ـ رامین خانبگی، پیشین.
۴ ـ سرشت جهانی و زمینههای آن، ماهنامه بورس، اردیبهشت ۷۹، ص ۲۱.
۴۵ ـ حمید مولانا، پیشین.
۴۳ ـ مصطفی محقق داماد، امت اسلامی و جهانی شدن، نشریه بعثت، ۱۲/۹/۸۱.
۴۱ ـ ژانگ مین گیان، راهبردهای آمریکا در برابر جهانی شدن، ترجمه اداره کل پژوهش معاونت سیاسی صدا و سیما، سنجش و پژوهش، ش ۲۵.
۴۲ ـ حمید مولانا، اتحادیه امت اسلامی، طرحی در پیآمد و جهانشمولی اسلام، نشریه معارف، تیرماه ۸۲.
۴۴ ـ پیام مقام معظم رهبری در ارتباط با جنبش نرمافزاری.
۵ ـ مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه احد علی قلیان و افشین خاکباز، ص ۱۸.
۶ ـ سلیمان ایرانزاده، جهانی شدن، مرکز آموزش مدیریت دولتی تبریز، ص ۲۵.
۷ ـ علیرضا استاد رحیمی، مجموعه گفتگوی تمدنها، ص ۳۱۱.
۸ ـ احمد گل محمدی، جهانی شدن و بحران هویت، فصلنامه مطالعات ملی، سال سوم، ش ۱۰.
۹ ـ آنتونی گیدنز، جهانی شدن: نیرویی غیر قابل مقاومت، ترجمه ابراهیم حقیقی، پژوهش و سنجش، سال هشتم،ش۲۵.
۱۱ ـ کنت والتز، حکومتها و فرایند جهانی شدن، ترجمه حسین شریفی، جام جم، ۶/۳/۸۰.
۱۰ ـ قدیر نصری، در چیستی جهانی شدن، فصلنامه مطالعات راهبردی، ش ۱۳، ص ۲۹۶.
۱۳ ـ سخنرانی آقای خاتمی در کنفرانس یونسکو، پاریس، آبان ماه ۷۸، مجله تربیت، آذرماه ۷۹.
۱۵ ـ مرتضی مردیها، جهانی شدن یک انتخاب نیست، روزنامه حیات نو، ۱۱/۱۰/۷۹.
۱۸ ـ مجید موحّد، رویکردی جامعه شناختی به فرایند سکولاریزاسیون در عصر جهانی شدن، از سلسله مقالات چهارمین کنگره دین پژوهان، دفتر اول، اردیبهشت ۸۲.
۱۷ ـ حسین بشیریه، جهانی شدن، سیاست و قدرت، همشهری، ویژهنامه چهاردهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب، ش ۲.
۱۹ ـ جلیل مسعودیفر، حفظ فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در فرایند جهانی شدن، از سلسله مقالات چهارمین کنگره دینپژوهان، دفتر اول، اردیبهشت ۸۲.
۱۴ ـ عزیز کیاوند، سرمایهداری جهانی خدایش بیامرزد، ماهنامه تدبیر، ش ۸۸.
۱۶ ـ محمدرضا دهشیری، جهانی شدن و هویت ملی، فصلنامه مطالعات ملی، سال دوم، ش ۵، ص ۷۳.
۱۲ ـ آیا جهانی شدن همان آمریکایی شدن است؟، جام جم، ۱۱/۱۲/۷۹.
۲۳ ـ کنت والتز، حکومتها و فرایند جهانی شدن، ترجمه حسین شریفی، جام جام، ۸/۳/۸۰.
۲۸ ـ علی بیگدلی، جهانی شدن؛ فرصتها و تهدیدها، کیهان، ۲۰/۱۰/۷۹.
۲۱ ـ احمد میرعابدینی، نظریههای جهانی سازی و جهانی سازی در ایران، مجله پژوهش و سنجش، سال هشتم، ش ۲۵.
۲۲ ـ محمدرضا نعمتزاده، روند جهانی شدن؛ الزام یا اختیار، ماهنامه تدبیر، ش ۸۹.
۲۶ ـ جام جم، ۱۸/۱۲/۷۹.
۲۰ ـ سید محمدحسن حجازی، چالش دین و جهانی شدن، از سلسله مقالات چهارمین کنگره دینپژوهان، دفتر اول، اردیبهشت ۸۲.
۲۷ـ محمدرضا مالک، جهانی شدن اقتصاد، کتاب نقد، ش ۲۴ و ۲۵.
۲۴ ـ آنتونی گیدنز، پیشین.
۲۹ ـ رامین خانبگی، جهانی شدن، خزیدن زیرسایه غرب، کتاب نقد، ش ۲۴ و ۲۵.
۲ ـ فرهنگ رجایی، پدیده جهانی شدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، نشر آگاه، تهران، ص ۵۹.
۲۵ ـ علیاصغر داودی، جهانی شدن و چالش حاکمیتهای ملی، کتاب نقد، ش ۲۴ و ۲۵.
۳۶ ـ بیژن ایزدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، دفتر تبلیغات اسلامی قم، ۱۳۷۱، ص ۶۱.
۳۵ ـ حسین دهشیار، جهانیشدن تکامل، فرایند برونبری ارزشها و نهادهای غربی، اطلاعات سیاسی، اقتصادی، مهر و آبان ۷۹.
۳۳ ـ مصطفی جمالی، نظام سرمایه داری، جهانی سازی و عرفیسازی، مقالات چهارمین کنگره دینپژوهان، دفتر اول.
۳۱ ـ شهریار زرشناس، واژهنامه فرهنگی ـ سیاسی، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، بهار ۸۲.
۳۸ ـ مصطفی ملکیان، گزارش گفتگو، سال اول، ش ۱، ص ۱۸.
۳ ـ مارک ویلیامز، تأثیر جهانی شدن بر حاکمیّت دولت، ترجمه اسماعیل مردانی، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش ۱۱ و ۱۲.
۳۰ ـ کیهان، ۳۰/۲/۸۰.
۳۷ ـ سعید اسماعیلی بهبهانی، جهانیسازی و استراتژی مقاومت، کتاب نقد، ش ۲۴ و ۲۵.
۳۹ ـ تمدنها، رویارویی یا گفتگو، ماهنامه تدبیر، ش ۸۸، آذر ۷۷، سرمقاله.
۳۲ ـ محمدمهدی میرباقری، ساماندهی توسعه اجتماعی، پگاه، مهرماه ۸۰.
۳۴ ـ علیرضا شجاعیزند، تعریف دین و معضل تعدد، فصلنامه نقد و نظر، ش ۱۹۲.
۴۶ ـ زهرا آیتاللهی، عضو شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان، کیهان، ۲۸/۵/۸۲.
۴۷ ـ حمید مولانا، پیشین.
۴۰ ـ رامین خانبگی، پیشین.
۴ ـ سرشت جهانی و زمینههای آن، ماهنامه بورس، اردیبهشت ۷۹، ص ۲۱.
۴۵ ـ حمید مولانا، پیشین.
۴۳ ـ مصطفی محقق داماد، امت اسلامی و جهانی شدن، نشریه بعثت، ۱۲/۹/۸۱.
۴۱ ـ ژانگ مین گیان، راهبردهای آمریکا در برابر جهانی شدن، ترجمه اداره کل پژوهش معاونت سیاسی صدا و سیما، سنجش و پژوهش، ش ۲۵.
۴۲ ـ حمید مولانا، اتحادیه امت اسلامی، طرحی در پیآمد و جهانشمولی اسلام، نشریه معارف، تیرماه ۸۲.
۴۴ ـ پیام مقام معظم رهبری در ارتباط با جنبش نرمافزاری.
۵ ـ مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه احد علی قلیان و افشین خاکباز، ص ۱۸.
۶ ـ سلیمان ایرانزاده، جهانی شدن، مرکز آموزش مدیریت دولتی تبریز، ص ۲۵.
۷ ـ علیرضا استاد رحیمی، مجموعه گفتگوی تمدنها، ص ۳۱۱.
۸ ـ احمد گل محمدی، جهانی شدن و بحران هویت، فصلنامه مطالعات ملی، سال سوم، ش ۱۰.
۹ ـ آنتونی گیدنز، جهانی شدن: نیرویی غیر قابل مقاومت، ترجمه ابراهیم حقیقی، پژوهش و سنجش، سال هشتم،ش۲۵.
منبع : طوبی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست