یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


رودررو با سناتور مخوف


سناتور جوزف مک‌کارتی از بدنام‌ترین و مخوف‌ترین چهره‌ها در تاریخ سیاست امریکا است. درست است که برخی تندروهای این کشور او را به‌خاطر آنچه تلاش برای محو کردن کمونیسم و ریشه‌های سوسیالیسم در امریکا خوانده شده است، مورد تأیید قرار داده‌اند، اما اکثریت با کسانی است که او را یک آدم بیمار و تجاوزگر به حقوق دیگران و یک مزدور امپریالیسم توصیف می‌کنند و حرکات او را خوش‌خدمتی به کسانی می‌دانند که صدها مهره از قبیل او را در خدمت داشته و به هیچ‌یک نیز پایبند و وفادار نمانده‌اند.مک‌کارتی در دهه ۱۹۵۰ موجی را در امریکا با نام و هدف شناسائی کمونیست‌ها در جامعه این کشور و به‌ویژه اعضاء جوامع هنری به راه انداخت و بسیاری از همین طریق با برچسب ”داشتن تمایل‌های کمونیستی“ بیکار و بدبخت و متواری کرد، اما مسئله این بود که وی گاه فقط براساس شایعات رایج، اخبار رسیده مخدوش و تصورات و اوهام بیمارگونه خویش حرکت و اقدام می‌کرد و در نتیجه بدل به یک شیطان شد و وقتی در سال ۱۹۵۷ براثر عوارض بیماری الکلیسم از این دنیا رفت، خیلی‌ها نفس راحتی کشیدند و شاکر شدند. حالا و در پائیز ۲۰۰۵ نوبت جورج کلونی بازیگر و کارکردان معروف امریکائی و پزشک آرام اسبق سریال تلویزیونی ”ان.آر“ و بت‌من پیشین سینما و سردسته اخیر دارودسته ”اوشن“ است تا روایت خود را از ماجرای سیاه مک‌کارتی و دوران اسف‌برانگیز آن سناتور کریه بیان دارد. او این کار را طی فیلم جدیدش به نامه ”شب‌بخیر و موفق‌باشی“ صورت داده است. این فیلم که اولین اکران‌های بین‌المللی‌اش را شهریورماه در فستیوال‌های مک‌کارتی با ادوار.آر.مور و مجری و گوینده اخبار شبکه CBS متمرکز است و بدیهی است که با نگاه نقادانه و حقیقت‌گرای کلونی به این موضوع عیب‌های دیگری بر معایب پرشمار آن سناتور اضافه می‌شود و بر بیننده‌ها مشخص می‌گردد که آن سیاستمدار و سناتور منطقه ویسکانسین امریکا تا چه حد اسیر امیال شخصی‌اش بوده است.
شوخی یا جدی؟
در فصلی‌که ویژه اکران فیلم‌های تصاحب قوه فتح اسکار است، این اثر جدید می‌تواند در این زمینه بخت‌هائی ـ ولو اندک ـ داشته باشد. جالب‌تر اینکه کلونی به شوخی (و شاید هم جدی!) می‌گوید که جادارد خود مک‌کارتی نیز برای اسکار نقش دوم مرد سال نامزد شود، زیرا تمام صحنه‌هائی که او را طی فیلم نشان می‌دهند، فیلم‌های حقیقی و مستندی هستند که از وی گرفته شده بود و موجود بوده است و ما طی آنها مک‌کارتی را در کنگره امریکا و طی دهه ۱۹۵۰ و در حال نطق و تلاش علیه کمونیست‌ها می‌بینیم. او در این صحنه‌ها افراد ”چپی“ موجود در جامعه امریکا را خائن می‌نامد و به آنها دشنام می‌دهد و یک جنگ سرد کلامی و عملی را به راه می‌اندازد. فیلم کلونی تصویری از دموکراسی مخدوش و حتی انسان‌های در حال فروپاشی و قرار گرفته زیر فشارهای سیاسی و اجتماعی است و نوعی نوستالژی تلخ آن را در برگرفته و به‌خصوص باعث تحسین بازیگر اصلی خود دیوید استراترن از سوی مجامع هنری شده است. استراترن که نقش مرکزی و اصلی مارو را در فیلم بازی می‌کند، تصویری شبح‌وار و در عین حال مؤثر و قاطع از این مرد ارائه می‌دهد.
سوءاستفاده از قدرت
و این فیلم سیاه و سفید ۹۰ دقیقه‌ای تلاش مارو را در راه افشای سوءاستفاده مک‌کارتی از قدرت سیاسی‌اش نشان می‌دهد. نه اینکه این فقط یک تصور و خیال باشد و برعکس دقیقاً روی داده است. ماجرا به برنامه تلویزیونی سال ۱۹۵۴ مارو به نام ”حالا آن را ببینید“ مربوط می‌شود. او در آن برنامه با استفاده از کلمات خود مک‌کارتی و ترسیم راه‌های افراطی وی، ثابت کرد که آن سناتور مثل یک گاو وحشی است که کمتر کسی از او در امان و سلامتی می‌ماند و حذفش از صحنه، اجباری و ناگزیر است. امروز که سال‌ها از پخش آن برنامه می‌گذرد، آن رویداد به واقعه‌ای کلاسیک تبدیل شده است و خیلی‌ها معتقدند نقطه شروع سقوط مک‌کارتی از برج عاج خیالی و رو شدن دست‌های او برای مردم عادی امریکا بوده است.کلونی در مصاحبه‌ای با لس‌آنجلس تامیز گفته است: ”ما تصمیم گرفتیم مک‌کارتی را به‌گونه‌ای کاملاً واقعی نشان بدهیم و با او همان‌کاری را بکنیم که مارو انجام داد. بنابراین بهترین کار این بود که او را با تصاویر حقیقی موجود فراروی مردم و بینندگان قرار بدهیم. اگر برای این نقش و ایفای آن بازیگر را انتخاب می‌کردیم، مردم یا می‌گفتند که او برای این رل کوچک بوده یا بیش از حد بزرگ. بهتر بود اجازه می‌دادیم خودش باشد و خودش و حرف‌هایش را بزند و این‌طوری ارزان‌تر هم تمام می‌شد و به دل هدف می‌زدیم.حالا می‌خواهیم مثل روال معمول در فصل اسکار صفحات چند روزنامه بزرگ را بخرم و عکس‌های مک‌کارتی را بزنم و بگویم آهای مردم، به این آدم برای اسکار نقش دوم رأی بدهید، چون نقش‌اش را آنقدر خوب بازی کرده که واقعاً خود مک‌کارتی است! بله، این خود جنس است. کافی است یکی دو نشریه هم از او تعریف کنند. آنها را هم ضمیمه تبلیغات خود می‌کنیم و میزان تلاش و تبلیغات خود را بالا می‌بریم. اگر مشکلی پیش نیاید، حتماً این کار را خواهیم کرد!“
مرده پیروز
به اعتقاد کلونی در دنیای هالیوود که همه چیز در آن بر تبلیغ صرف استوار است، حتی این کار را هم می‌توان انجام داد و می‌توان یک مرده را به‌خاطر پخش تصاویر مستند موجود از وی کاندیدای اسکار کرد! اما واقعیت امر این است که فیلم کنونی بسیار حقیقت‌گرا و جدی است و با کسی شوخی ندارد و دلیل توفیق و تأثیرگذاری آن نیز همین امر است.و ”شب‌بخیر و موفق‌باشی“ از تمی سیاه از آنچه کلونی سعی در بیان آن دارد، بهره می‌برد، زیرا این را نیز می‌گوید که مارو و شبکه تلویزیونی او قیمتی بیش از آنچه تصور می‌رود برای آن برنامه و پخش‌اش پرداختند و هنوز هم پرداخت بهای آن به‌گونه‌ای ادامه دارد.از نظرگاه کلونی، شبکه‌های تلویزیونی و خبری در یک برزخ خاص گرفتار آمده‌اند. آنها از یک‌سو باید حتماً برنامه‌هائی را تهیه و عرضه کنند که از چشم بیننده‌ها جذاب و هیجان‌ساز باشد و از طرف دیگر حتماً وظیفه خبررسانی را که جزء کارهای اولیه هر شبکه‌ای از این دست است، نیز به انجام برسانند. باز به حرف‌های خود کلونی باز می‌گردیم. ”پدر من، خودش یک برنامه‌ریز و فیلمبردار تلویزیونی و از فعالان در این زمینه بود و مارو را به‌خاطر کاری که با مک‌کارتی انجام داد، همواره ستایش می‌کرد. خود من نیز مارو را و به‌خصوص مناظره رودرروی او با مک‌کارتی و برنامه‌ای را که درباره این سناتور تندرو بر روی آنتن فرستاد، بسیار می‌پسندیده‌ام و آن را تحسین می‌کنم، زیرا نماد ژورنالیسم و خبررسانی فاطعانه و بی‌تعارف و رودررو شدن با حقایق ولو تلخ است.به واقع این یکی از معدود دفعاتی بوده است که پایمردی در این حرفه و رسالت‌گرائی در آن باعث ایجاد یک تغییر آشکار در سلسله روابط اجتماعی و سیاسی شد و شرایط را به شکلی آشکار تغییر داد.یک‌بار دیگر هم چنین اثری از این حرفه برخاسته بود و آن مربوط به زمانی می‌شد که والتر کرانکامیت به ویتنام رفت و پخش گسترده اخبار آن رویداد از رسانه‌های امریکا باعث نفرت مردم از این ماجرا و به واقع دولت کشورشان شد.تا پیش از آن مداخله دولت امریکا در امور ویتنام چندان در داخل کشور کوبیده نمی‌شد، اما پس از پخش اخبار سفر کرانکامیت بسیاری از مردم برگشتند و تغییر عقیده دادند و خواستار پایان مداخله‌جوئی امریکا در شرق آسیا شدند و به واقع نقطه پایان قضیه به آن شکل ترسیم و گذاشته شد و ما آن واقعه را نیز مدیون ژورنالیسم قوی بودیم.“
مثل بوش
کلونی می‌گوید وقتی شروع به مطالعه خطابه‌ها و نطق‌های عصر مک‌کارتی و فعالیت‌های دوران موسوم به مک‌کارتیسم کرد متوجه شباهت‌های کلان آن با دوران فعلی شد که جرج دبلیو بوش به بهانه جنگ با تروریسم و با ادعای ایمن‌سازی دنیا به جان این و آن افتاده و به همه زورگوئی می‌کند و حقوق دولت را برخاسته ملت‌ها ارجح دانسته است. ”دیدم الان این ایده بسیار مناسبت دارد و مطرح کردنش ضروری است، چون شرایط دو عصر به‌هم شبیه است. چه در آن دوره و چه در عصر فعلی در جهان غرب به یک قدرت مطلقه بدل می‌شوید، همیشه زمینه گرایش‌تان به فساد و سوءاستفاده از قدرت هم فراهم می‌آید.در چنین زمان‌هائی هر چیزی تبدیل به یک‌وسیله محدودکننده و آزاررسانی به مردم بدل می‌شود و ایجاد دشمنی خیالی به وسیله‌ای تبدیل می‌گردد که با آن می‌توان به خواست خود رسید و خیلی‌ها را حاشیه‌نشین کرد. الان دولت بوش هم دارد همین کار را در امریکا می‌کند.“
او هم متهم بود
مارو وقتی در سال ۱۹۵۴ رودرروی مک‌کارتی نشست، از قوی‌ترین گزارشگران و مجریان تلویزیونی محسوب می‌شد. او به خاطر گزارش‌های خوبی که از بریتانیا در زمان جنگ‌جهانی دوم فرستاده بود، مورد تحسین قرار داشت ولی حتی او نیز از سوی مک‌کارتی در مظان اتهام قرار گرفته بود و به ادعای این سناتور تمایلات کمونیستی داشت.پس از پخش برنامه هم با اینکه مارو برنده آن رویاروئی تلقی می‌شد، اما وابسته‌های سناتور زمینه کار او را محدود و به‌گونه‌ای نقره‌داغش کردند، به‌طوری‌که کمتر از یک‌سال بعد، این برنامه از جمع‌ برنامه‌های دائمی تلویزیون حذف شد و دیگر جایگاه ثابت هفتگی نداشت و فقط به‌صورت برنامه‌های ”مناسبتی“ و گاه‌به‌گاه و فواصل زمانی زیاد به روی آنتن فرستاده می‌شد.در عین حال کسی کاری به‌کار دیگر برنامه مارو که مصاحبه با افراد معروف بود و با نام ”رودررو“ در شبکه C.B.S پخش می‌شد، نداشت و او توانست در آنجا و در دل آن برنامه نیز نیش‌های خود را گاه‌به‌گاه بر تن مخالفان وارد کند.استراترن احتمالاً برای نقش‌آفرینی‌اش و ایجاد تصویری محکم از مارو در این فیلم کاندیدای اسکار نقش اول خواهد شد. اما او ایده کاندیدا شدن ”مک‌کارتی مُرده“ برای اسکار نقش دوم را که کلونی مطرح کرده است، یک شوخی نمی‌انگارد و می‌گوید: ”خب، بزرگترین نقش و سهم را در این فیلم او داشته است. اگر مک‌کارتی نبود، هیچ‌کدام از ما الان اینجا ننشسته بودیم.“
منبع: Empive
وصال روحانی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید