پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
سیاست های ناآگاهانه
نویسنده از رهگذر تحلیل محتوایی و تاریخی فرهنگ سیاسی ایران به این نتیجه می رسد که مردم ایران از نظر فرهنگی با دولتمردان و نظام سیاسی حاکم بر آمریکا و نه مردم آمریکا مخالفت دارند. این مخالفت نیز ریشه در عملکرد سابق دولت آمریکا در ایران دارد که نوعی نارضایتی را در بین مردم دامن زده است. بنابراین اصلاح آن عملکرد و زوال نارضایتی مزبور از مقدمات بحث رابطه ایران و آمریکا به شمار می رود.
نویسنده برای تأیید دیدگاه خود به شواهد تاریخی متعددی اشاره دارد که تماما حکایت از مداخله گری آمریکا در حوادث ایران دارد.اکنون، یک دهه پس از آن، ۲ سفارت آمریکا بسته مانده است و روابط آمریکا - ایران از دشمنی شدید تا انزجار دیپلماتیک آشکار در نوسان است.
●چشم انداز تاریخی
در سال ۱۹۷۰هیچ مفسّر آگاهی امکان گسستگی عظیم در روابط آمریکا - ایران را مطرح نکرده، در آن اندیشه نیز نمی کرد؛ حتی در سال۱۹۷۹ در کانون تظاهرات مردمی ضد شاه و رژیم تحت حمایت آمریکا، ناظران اندکی استدلال می کردند که روابط آمریکا_ ایران در سال ۱۹۸۰به پایان خواهد رسید، یا نیروهای نظامی آمریکا به ایران حمله خواهند کرد. به هرحال رابطه دیپلماتیک به پایان رسید و لشگرکشی نظامی توأم با شکست آمریکا علیه ایران-واقعه طبس- نیز صورت گرفت.
مجموعه حوادثی که بر ایدئولوژی ها و فرهنگ های سیاسی متفاوت در ایران و ایالات متحده مبتنی بودند، قطع یک سده روابط قوی میان دو متحد را شتاب بخشیدند. آرمانهای ایران برای استقلال سیاسی و اقتصادی و پایبندی به خودانگیختگی سیاسی، در تقابل با سیاست های آمریکا برای دستیابی به منابع و جلوگیری از هرگونه تحول اساسی در نظام سیاسی ایران قرار گرفت. ایرانیان با دست یازیدن به قرآن و با اعتقاد به حقانیت جنبش ملی برای رهایی، در صفوف میلیونی خود در سرپیچی آشکار از نیروهای نظامی مسلح و تحت آموزش آمریکایی ایران در شهرها و شهرستان ها به راهپیمایی پرداختند. ناظران بین المللی با شگفتی از گستردگی تظاهرات و اعتصابات سال ۱۳۵۷کم کم متوجه جدی بودن انقلاب ایران شدند.
در پی تظاهرات خیابانی و قیام انقلابی در سالهای ۵۷-،۱۳۵۶ برخی مفسران سرنگونی نهایی شاهنشاهی پهلوی در سال ۱۳۵۷را نقطه عطفی در دوستی ایران و آمریکا دانستند؛ دیگران سرآغاز مشکلات روابط آمریکا _ ایران را در کودتای تحت حمایت سیا در مرداد ۱۳۳۲تعیین نمودند، در حالی که برخی دیگر به جنگ جهانی دوم اشاره می کردند.از آن جا که صاحب نظران بسیار اندکی حوادث دهه های ۱۳۴۰و ۱۳۵۰را سرآغاز قیام انقلابی بر می شمردند، بسیاری از آمریکایی ها، ایران ۱۳۵۷ را هم شگفت انگیز و هم درک ناکردنی می یافتند. سرعت فروپاشی نیروهای مسلح ۴۰۰هزار نفری تحت آموزش آمریکایی شاه در سال ۱۳۵۷ و تظاهرات گسترده ایران در آن سال تقریبا هر صاحب نظر و محققی را غافلگیر ساخت. مردم آمریکا مات و مبهوت، سقوط شاه را با آمیزه ای از شگفتی و ناباوری به نظاره نشسته بودند.
پرواز شاه از تهران در دی ماه ۱۳۵۷و تشکیل دولت موقت ایران، مسائلی را در اذهان مردم آمریکا که ترجیح می دادند اوضاع به حال عادی برگردد برانگیخت. پذیرش شاه در مرکز سرطان نیویورک در مهر ۱۳۵۸ و تصرف سفارت آمریکا در تهران در سیزدهم آبان همان سال، که با سقوط دولت موقت همراه گشت، آمریکاییان را بیش از پیش در بهت فرو برد. معضل ایران، ناگهان پیچیده تر و خطرناکتر از آن چه پیشتر تلقی می شد، جلوه گر گشت. به نظر می رسید مقامات آمریکا در وزارت امور خارجه و کاخ سفید کنترل خود را بر ایران، یک مشتری مورد اعتماد و دوست دیرینه، از دست داده اند. مطبوعات و مردم آمریکا می پرسیدند که اگر ایران سقوط کند پس از آن نوبت کیست؟
از سوی دیگر، ایرانیان نیز تحلیل های مختلفی از فروپاشی روابط آمریکا - ایران دارند که ریشه در اختلافات طبقاتی، ایدئولوژیک و سیاسی آنها دارد. عنوان شیطان بزرگ در طول بحران گروگانگیری سالهای ۶۰-۱۳۵۸ در مورد آمریکا مسجل گشت، اما انزجار ایرانیان از دخالت [آمریکا] در امور ایران ولو از جانب یک متحد در دهه ۱۳۰۰آشکار بود. فرهنگ سیاسی ایران، با تمرکز بر خودبسندگی و استقلال از حکومت بیگانه، به تدریج از حالت دهه ۱۳۰۰به تظاهرات چشمگیر خیابانی در دهه ۱۳۵۰تحول یافت. خروج شاه از ایران در دی ماه ۱۳۵۷و گروگانگیری آبان ۱۳۵۸محصول چندین دهه مخالفت تقریبا مداوم با دخالت اروپاییان و سپس آمریکا، در امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران بود. در این میان، سیاست های آمریکا نسبت به نظام شاهنشاهی از دهه ۱۳۰۰تا دهه ۱۳۵۰تغییر اندکی یافت. سیاست های آمریکا پیش از جنگ جهانی اول در گرایش به حمایت از نظام شاهنشاهی در مقابل نهضت مردمی مشروطه، بازتاب سیاستهای روس و انگلستان به شمار می رفت، که تمایل کمتری را به اقدام مستقل نشان می داد. در دهه ۱۹۲۰شرکت های نفتی و بنیادهای مالی آمریکا تلاش بی ثمری انجام دادند تا جایگاهی برای سرمایه گذاری آمریکا ایجاد کنند . با این همه، اقدامات دیپلماتیک و سیاسی آمریکا در پی جنگ جهانی دوم در ایران، نمایانگر علایق فزون یافته آمریکا در حفظ سرمایه گذاری هایش در منطقه خلیج فارس می باشد. ضعف قدرت بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم در اعمال نفوذ بر امور ایران نیز از علایق عمده مقامات واشنگتن به شمار می آمد. سیاست های آمریکا در ایران پس از جنگ جهانی دوم، دیگر بازتاب سیاست های بریتانیا و شوروی نبوده و با یک بازنگری بر موقعیت استراتژیک جغرافیایی - نظامی ایران و موفقیت اقتصادی آن در مرزهای اتحاد شوروی و حوزه های غنی نفتی خلیج فارس متمرکز گشت.
رویارویی منافع جهانی شوروی و آمریکا در جنگ سرد، همچنین دخالت آمریکا در ملی کردن نفت ایران، از بازنگری در سیاست های آمریکا در جنگ جهانی اول نشأت می گرفت. این بازنگری بیش از پیش بر مهار شوروی، دستیابی به نفت خلیج فارس و ایران و ایجاد حکومت باثبات در ایران متمرکز بود. درواقع مأموریت های نظامی و اقتصادی جنگ جهانی دوم زمینه هایی را برای پیشبرد سیاست های بازنگری شده آمریکا در ایران فراهم ساخت. نیاز به تاکتیک های جدید تا اندازه زیادی از ماهیت رویارویی طلبانه روبه رشد فرهنگ سیاسی ایران و در همان اندازه از تحولات سیاست قدرت جهانی برمی خاست و در پی کودتای تحت حمایت سیا در ۱۳۳۲شاه و سیاست خارجی آمریکا یکسان و واحد شدند هرچند که در ۱۳۵۶مردم ایران هم آماده رویارویی با شاه و هم با آمریکا بودند.
●چهره ای مغرض
برای ایرانیان چهره خیرخواهانه آمریکا در طول زمان به سه دلیل به چهره ای مغرض تبدیل شد: ۱) یک قرن حمایت خلل ناپذیر از رژیم پادشاهی به رغم دشمنی فزاینده مردم با فساد پهلوی؛۲) سوءظن عمیق و در موارد متعدد، دشمنی با فرهنگ سیاسی ایران؛ و ۳) یک سده پایبندی به منافع استراتژیک جهانی.
آمریکا، به نحو فزاینده ای در مقابل منافع اکثریت مردم ایران قرار داشت. چنین سیاستها و مداخله جوییهایی به شکل گیری فرهنگ سیاسی ضدآمریکایی در ایران منجر گشت.نخستین تحولات قابل توجه در روابط آمریکا - ایران در سالهای ۸-۱۲۶۷بود، هنگامی که از کارمندان آمریکایی در تبریز و تهران خواسته شد تا در مبارزه برای عدالت برابر در چهارچوب قانون به جای مشروطه خواهان از پادشاهی حمایت کنند. دومین تحول قابل توجه در سالهای ۳۲-۱۳۳۰اتفاق افتاد، هنگامی که آمریکا بار دیگر تصمیم گرفت تا به جای مشروطه خواهان، در مبارزه برای ایران برای ایرانیان از پادشاهی حمایت کند. تا سال ۱۳۴۱محمدرضا پهلوی جبهه ملی و حزب توده را از صحنه بیرون رانده بود، او پارلمان و ارتش را تصفیه و لایحه اصلاحات ارضی را مطرح کرد. انقلاب سفید شاه در بهمن ،۱۳۴۲ اصلاحات آمریکا - شاه را در۴۲-۱۳۳۲به اوج خود رسانید. البته، قیام ۱۳۴۲و نهضتهای چریکی بعدی با آغشتن انقلاب سفید به خون، نشان داد که اصلاحات آمریکایی و مردم ایران در تضاد با یکدیگر قرار دارند. سومین تحول عمده در انقلاب ۷-۱۳۵۶روی داد که به تصرف سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸انجامید. به هرحال، روابط اولیه میان دو حکومت و مردم دو کشور کاملا با آرامش آغاز شد. در پی تهاجم عراق در ۳۱شهریور ۱۳۵۹به استان خوزستان و افزایش نارضایتی عمومی در مورد مسایل حل نشده فقر، آوارگی و بیکاری، در مهرماه همان سال آیت الله خمینی گفتگوی بیشتر با الجزایریها در مورد تبادل محتمل گروگانها با پس اندازهای خارجی ایران در انگلستان و آمریکا را پذیرفت. در دی ماه ۱۳۵۹بیشتر اختلاف دیدگاهها حل شده بود. همزمان با نخستین دقایق آغاز به کار رییس جمهور ریگان، ۵۳گروگان آمریکایی در مسیر خود برای خروج از فضای هوایی ایران بودند. کارتر تاوان گناهان خود را پرداخت و ایران به دستیابی مجدد به اکثر داراییهای مسدود شده و تسلیحات تحویل نشده خود امیدوار گشت. سرانجام ثابت شد که راه حل اقتصادی و سیاسی و نه نظامی، کلید حل مسأله گروگانگیری بوده است.
در این زمان آمریکا از هر فرصتی برای نفوذ در ایران و مخالفت و ضدیت با جمهوری اسلامی ایران کوتاهی نکرد و دخالتهای آمریکا علیه ایران صورت عینی تر و عملی تری به خود گرفت. در خرداد ۱۳۶۰گروگانهای آمریکایی بازگشتند؛ پول و تسلیحات خریداری شده ایران هنوز در دست آمریکا بود و آیت الله خمینی با موفقیت عرصه سیاسی را از مخالفان پاک می کرد. آمریکا به دنبال نوعی ثبات سیاسی در ایران بود و در عین حال چشم آن داشت که جنگ به طور روزافزون متغیر و بی ثبات عراق _ ایران روند خود را طی کند.
در سالهای ۱۳۶۸-،۱۳۶۰روابط آمریکا - ایران بر چهار موضوع متمرکز گشت: ۱-اقدامات مداوم ایران برای پایان بخشیدن به دوران پهلوی از طریق بازگرداندن تمام داراییهای خارجی ایران و تسلیحات خریداری شده به ایران؛ ۲-عزم ایران به یافتن نقش غالب در منطقه به ویژه چونان سرمشقی برای دولتهای اسلامی دیگر؛ ۳-گرایش آمریکا بر محدود ساختن جنبشهای اسلامی در کشورهای خاورمیانه و در عین حال ادامه دسترسی بر نفت خلیج فارس؛ و ۴-تمایل آمریکا به مسلح کردن و کمکهای نظامی به هر کشوری که خواهان پیشبرد منافع سیاسی و اقتصادی آمریکا در مقابل منافع شوروی باشد. تعهد ایدئولوژیک رهبری ایران به اجرای سیاست اسلامی و نیزتوسعه سرمایه داری، آمریکا را در موضع غیرعادی مخالفت با سیاستهای خارجی ایران ولی حمایت از برنامه های داخلی آن قرار داد. موضع نخست، آمریکا را بر آن می داشت که دست بالا را در مخالفت با ایده های انقلابی و خیزش های مردمی سراسر خاورمیانه در پیش بگیرد؛ به رغم آن که آمریکا می دانست که عراق آغازگر جنگ ایران - عراق بوده و به کشتیها در خلیج فارس از جمله کشتی آمریکایی استارک حمله کرده است، با وجود این با حمایت از عراق در جنگهای زمینی و دریایی کوههای زاگرس و خلیج فارس، با ایران به مخالفت برخاست.
سیاست قدرت در روابط آمریکا - ایران مبتنی بر تواناییهای ایران در حفظ ثبات سیاسی و اقتصادی و در عین حال حمایت از متحدان خود در منطقه و دیگر نقاط بود. عزم ایران در آموختن درسی برای دیگر ملل ، به ویژه برای عربستان سعودی، اردن و عراق پایان ناپذیر به نظر می رسید. در نهایت، ایران کاملا درصدد برآمد تا خود را به طور جدی تر بیش از پیش درگیر مسائل جهان اسلام، عرب، آفریقا و آسیا کرده و پیوندهای نزدیکتری با رژیم هایی چون سوریه، لیبی، یمن و الجزایر، یا پاکستان، مالزی و اندونزی برقرار سازد. در خلال سالهای ۱۳۶۸-۱۳۶۰آمریکا درصدد مهار انقلاب اسلامی به شیوه های مختلف بود: با حمایت از عراق در جنگ ایران - عراق، با رویارویی با ایران در سازمان ملل متحد با استناد به موارد نقض حقوق بشر، با به تأخیر انداختن بازگرداندن پس اندازها و تسلیحات خریداری شده ایران و با تروریستی خواندن تمام اقدامات منطقه ای ایران. از سوی دیگر، آمریکا دریافته بود که ایران بالقوه قدرتمند و انقلابی است. ایران شاه را برانداخته و با موفقیت با حضور آمریکا - ناتو در خاورمیانه به مبارزه پرداخته بود و اکنون به عنوان الگویی برای کشورهای جهان اسلام مطرح است.
از این رو ایران، هم متحدی بالقوه در حل اختلافات و تعارضات منطقه ای بود و هم مخالف با سیاست های سلطه جویانه کاخ سفید در منطقه. بدین ترتیب مخالفت با سیاست های تهران جزو اصولی ترین سیاستهای آمریکا علیه ایران قرار گرفت.
●پایان سخن
یک سده روابط بین آمریکا و ایران با چهره یک آمریکای خیرخواه و دوست آغاز گشت، اما سرانجام با چهره یک قدرت بدخواه و شیطانی به پایان رسید. نخست، چهره ای است که اکثر آمریکاییان از خود و سیاست های خارجی آمریکا که آنها معتقدند براحساس، منصفانه و آگاهانه است، دارند. البته برای ایرانیان، تصویر دوم از آمریکا بسیار مناسبتر است، زیرا آنها مدعی هستند سیاستهای آمریکا اساسا فاقد عواطف، جانبدارانه و سخت ناآگاهانه است. اطلاق شیطان بزرگ به آمریکا برای آمریکاییهایی که نمی توانند باور کنند که حکومت یا شهروندان آنها شایسته چنان عنوان ناشایستی است، بسیار دردناک است. از سوی دیگر، ایرانیان این عنوان را بسیار مناسب می دانند به خاطر آن که ایران سیاستهای گذشته آمریکا را کلا نیرنگ آمیز، گمراه کننده و مستکبرانه یافته است.
تکامل تاریخی فرهنگ سیاسی ایران و تعهدات ایدئولوژیک ناشی از آن به حق تعیین سرنوشت خویش طی هشتاد سال گذشته از ۱۳۶۸-۱۲۸۴همواره رویاروی منافع آمریکا و سیاست قدرت آن قرار گرفته است. سرمنشأ یک سده رویارویی با سیاست قدرت آمریکا را سه عامل شکل می دهد:۱-خواست ایران برای استقلال و هویت خود که هم تصویر ایران جدیدی را که آمریکا درصدد پدید آوردن آن رد می کند و هم بیان یک خوداتکایی است که هرگونه نیاز به آمریکا را مردود می داند؛ ۲-تمایل ایران به استقلال داخلی با تمایل به استقلال بین المللی توأم است که طبق آن ایران می تواند شرقی باشد یا غربی، یا هم شرقی باشد و هم غربی یا نه شرقی و نه غربی، چه آمریکا آن را بخواهد یا نخواهد؛ و ۳-اعتقاد عمیق ایران به این که ایران در کنار امت مسلمان مبارز متعهد به شرکت در مسائل اسلامی بین الملل و منطقه ای، از جمله دفاع از اسلام، امت و آرمانهای اسلامی، می باشد.
از نظر برخی سیاستگذاران آمریکا، هر سه نکته فوق بزرگترین مانع بهبود روابط آمریکا - ایران است. از نظر برخی دیگر، ایران گرچه بالقوه برای منافع آمریکا یک تهدید محسوب می شود، اما متحد بالقوه بسیار مهمی در خاورمیانه و جهان اسلام نیز می تواند باشد. این گروه در تبیین ابعاد مثبت روابط گذشته آمریکا - ایران مدعی هستند که صبر و انتظار فضای مناسبی را برای بهبود روابط آمریکا - ایران ایجاد خواهد کرد؛ در واقع آنها آشکارا متذکر می شوند که امروزه آمریکا بیش از پیش به ایران چونان یک متحد نیازمند است؛ در هر حال جمهوری اسلامی ایران عامل مهمی در روابط آمریکا و خاورمیانه بشمار می آید و به همین علت است که باید به فرهنگ سیاسی ایران عطف توجه شده و با مقامات ایران و مردم آن به شکل شایسته ای برخورد شود. ایران همچون ویتنام نقطه عطفی در روابط بین المللی آمریکا می باشد و خاطره بسیار تلخ ویتنام نباید مجددا در اینجا تکرار شود.
منبع : روزنامه همشهری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست