چهارشنبه, ۲۱ آذر, ۱۴۰۳ / 11 December, 2024
مجله ویستا

خانواده دی


خانواده دی
داستان زندگی یک خانواده روستایی از دهه ۶۰ که در گذر از زندگی سنتی به زندگی مدرن هستند.
داستان از نگاه پسر نوجوان خانواده روایت می‌شد. ماجرای هر قسمت حول خرابکاری‌ها، فضولی‌ها و مهم‌تر از همه اختراعات نوه و پدربزرگ می‌گذشت. مادر در فروشگاه کار می‌کرد و کیت، خواهر بزرگ‌تر در تلفنخانه؛ پدر خانواده که به اقتضای شغلش معمولا در سفر بود ،کمتر بین اعضای خانواده حضور داشت. تلفن، ماشین، پیانو از نشانه‌های زندگی تمایل به شهرنشینی خانواده دی بود. دردسرهایی که نوه و پدربزرگ مخترعش ایجاد می‌کردند، نمک داستان هر قسمت بود. پدربزرگ خودش را همه‌فن حریف می‌دانست و معمولا هم در کارگاه چوبی‌اش در بین ابزارآلات و ماشین‌های عجیب صنعتی‌اش در حال اختراع چیزی بود. وسایلی مثل دستگاه شست‌وشوی ماشین یا دستگاهی که موقع استراحت بدن را ماساژ دهد. گاهی اوقات اختراعاتش به سرانجام می‌رسید، ولی خودش هم نمی‌فهمید چطوری، مثلا لحظه‌ای که دستگاه حاضر نبود روشن شود، سگ خانواده می‌پرید روی یک شاسی و یکدفعه اختراع پدربزرگ عرض اندام می‌کرد.راستی لحظه قایمکی ناخونک زدن‌های پسرک به کیک‌های تازه از فر درآمده مادر را یادتان هست، با این بخش داستان خیلی بیشتر ارتباط برقرار می‌کردیم.
منبع : روزنامه تهران امروز