چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
آشنایی با مبانی برنامهریزی مسکن ـ بخش اول
● تعاریف مسکن
تعریف مسکن از این جهت برای سیاستپژوهان به ویژه در کشورهای جهان سوم اهمیت راهبردی دارد که ممکن است بسیاری از آنچه که در آمار موجود و یا برنامهریزیهای آینده مسکن تلقی میشود در برخی از تعاریف به کلی مصداق یک واحد مسکونی نباشد. از این رو یکی از مهمترین پرسشهایی که در ابتدای بررسی های یک خبرنگار سیاستی و یا یک سیاستپژوه باید مورد توجه قرار گیرد، پرسش از تعریف مسکن است.
به دلیل گستردگی وپیچیدگی مفهوم مسکن و ابعاد متنوع آن نمیتوان تعریف واحدی از آن ارائه داد. به طور کلی «مسکن» به عنوان مکان فیزیکی، سرپناهی است که نیازهای اجتماعی، روانی و امنیتی اعضای خانواده درآن تأمین میشود. مفهوم مسکن علاوه بر مکان فیزیکی، کل محیط مسکونی را نیز دربر میگیرد که شامل کلیه خدمات و تسهیلات ضروری موردنیاز برای بهزیستن خانواده و طرحهای اشتغال، آموزش و بهداشت افراد است.
در دومین اجلاس اسکان بشر "Habitat" که درتاریخ ۱۹۹۶ در استانبول برگزارشد، مسکن مناسب چنین تعریف شده است: « سرپناه مناسب تنها به معنای وجود یک سقف بالای سرهر شخص نیست؛ سرپناه مناسب یعنی آسایش، فضای مناسب، دسترسی فیزیکی و امنیت مناسب، امنیت مالکیت، پایداری و دوام سازهای، روشنایی، تهویه و سیستم گرمایی مناسب، زیرساختهای اولیه مناسب از قبیل آبرسانی، بهداشت و آموزش، دفع زباله، کیفیت مناسب زیست محیطی، عوامل بهداشتی مناسب، مکان مناسب و قابل دسترسی از نظر کار و تسهیلات اولیه است، که همهی این موارد باید با توجه به استطاعت مردم تامین شود.»
▪ مسکن قراردادی
بر اساس تعریفی که از مسکن در سرشماری سال ۱۳۷۵ ارائه شده است، مسکن قراردادی یک یا چند اتاق دریک ساختمان دائمی است، یا قسمت مجزایی همراه با ساختمان اصلی، یا مجددا ساخته شده و فقط برای سکونت یک خانوار درنظر گرفته شده است. مسکن باید با یک راه جداگانه به خیابان یا یک فضای مشترک درساختمان ارتباط پیدا کند. خانهها، آپارتمانها، چند اتاق و غیره مثالهایی ازاین نوع مساکن هستند، یک خانه مسکونی ساختمان یا قسمتی ازیک ساختمان است که بهطور اساسی، محل زندگی مجزایی را فراهم میآورد.
● اهمیت مسکن در زندگی انسان
نیازهای اساسی مادی انسان را به ۳ دسته تقسیم کردهاند:
نیازهای زیستی، نیازهای اقتصادی و نیازهای اجتماعی.
مسکن دربرآورده کردن هر یک از این نیازهای اساسی، نقش ویژه ای دارد که به اختصار اشاره میشود:
الف) سرپناه
مسکن به مثابه غذا یک نیاز اساسی و زیستی است و حق اجتماعی هر فرد و خانوادهای است. در اصل سیویکم ۳۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دستیابی به مسکن مناسب، حق هر خانواده ایرانی محسوب میشود. سرپناه مناسبی که بتواند انسان را دربرابر شرایط جوی مصون نگهداشته، به ساکنانش آرامش، سلامت و شادابی عرضه کند.
ب) از نظر اقتصادی
در گذشته مسکن یک دارایی فردی و از نظر اقتصادی غیرتولیدی تلقی میشد. امروزه در برخی از کشورها همچون ایران مسکن به عنوان نوعی سرمایهگذاری و افزایش درآمد است و دارای مفهوم اقتصادی است.
درحقیقت در بسیاری از جوامع، بهترین، پرسودترین، سریعترین و مطمئنترین حوزه سرمایهگذاری بخش خصوصی، سرمایهگذاری در حوزه زمین و مسکن است. هنگام تورم و رشد قیمتها، احداث یا خرید مسکن تدبیری موثر برای تثبیت دارایی است و یک نوع سرمایهگذاری مطمئن برای خانوارها به حساب میآید.
ج) از نظر اجتماعی
کارکرد اصلی مسکن علاوه بر نقش آن به عنوان سرپناه، فراهمآوردن شرایط مطلوب برای خانواده به منظور تحقق فعالیتهای خانوادگی است. یکی از پیامدهای مثبت این امر ثبات و همبستگی خانواده است. مسکن بر مشارکت خانواده در اجتماع بزرگتر نیز موثر است و عدم دسترسی به مسکن مناسب، با افزایش میزان بدهکاری، طلاق و ازهم گسیختگی اجتماعی ارتباط زیادی دارد و یک عامل بازدارنده در رشد و اعتلای اجتماعی- فرهنگی و روانی محسوب میشود. نداشتن مسکن همچنین باعث پیدایش پدیدههای نابهنجار اجتماعی دیگری از قبیل خیابان خوابی، زاغهنشینی و معضلات حادتری مانند تکدی گری میشود.
د) از نظر ایجاد اشتغال
احداث مسکن بخش قابل ملاحظهای از تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص داده، برای گروه کثیری از مردم ایجاد اشتغال میکند. همچنین داشتن یک مسکن مناسب بر مسائلی از قبیل بهرهوری و کارآیی اثر مستقیم دارد و به طور موثر با افزایش میزان اشتغال و درآمد، به توسعه اقتصادی و سیاسی کمک میکند. به همین دلیل مسکن را « ضربه گیر اقتصاد » نامیده اند.
ه) از نظر روانی
جوامع انسانی به ویژه در عصر کنونی سرشار از استرسهای گوناگون هستند. مسکن مناسب میتواند محلی برای آرامش و تجدید قوا، آرامش فکر و اعصاب، در فرد باشد و خستگی های فکری و جسمی ناشی از کارروزانه را از وی زدوده یا او را از جنبه ی روانی آماده فعالیتها کند. فقدان مسکن، عامل موثری در پیدایش افسردگی و اختلالات رفتاری، شخصیتی و همچنین کاهش مقاومت فرد در برابر مشکلات است.
● تفاوت مسکن با سایر نیازهای ضروری
مسکن درزندگی از اهمیت خاصی برخوردار است. بین نیاز به مسکن و دیگر نیازهای ضروری افراد تفاوتهایی وجود دارد که عبارتند از:
الف) مساله جایگزینی
سایر نیازهای ضروری انسان مانند خوراک و پوشاک تنوع جایگزین دارند، مسکن جایگزین ندارد.
ب) مساله غیرمنقول بودن
سایر کالاهای موردنیاز انسان منقول هستند، مسکن یک کالای غیرمنقول است.
ج) مساله ارزش اقتصادی
مسکن از نظر ارزش و نگرش اقتصادی با سایر کالاها تفاوت دارد، زیرا سایر کالاها مانند خوراک و پوشاک مصرفی هستند، اما مسکن کالایی سرمایهای است و درحقیقت نوعی پسانداز به شمارمیآید.
د) دوام و هزینه زیاد آن
مسکن کالای بادوام و پرهزینهای است و با کالاهای مصرفی عادی تفاوت عمدهای دارد.
همچنین باید سعی شود دیدگاههای برنامهریزان و طراحان مسکن به نیازهای واقعی افراد و گروههای مختلف اجتماعی و شناخت وضعیت متحول جامعه متکی باشد، زیرا برنامهریزی وقتی به نتیجه مطلوب میرسد که بتواند ابعاد، نیازها و فضاهای سکونتی را با شرایط اقتصادی و اجتماعی و روند تحولات جامعه هماهنگ سازد.
همچنین موقعیت مسکن باتوجه به شرایط فیزیکی هر محیط (آب و هوا، شرایط زمین و مواد ساختمانی)، امکانات فنی و اقتصادی، ارزشهای فرهنگی و حدود توسعه اقتصادی، تغییراتی پیدا میکند. دربرنامهریزی مسکن شناخت صحیح و تجزیه و تحلیل دقیق هریک ازاین عوامل مورد نیاز است.
● برنامهریزی مسکن
برنامهریزی عبارت است از روشی از تصمیمگیری که درآن منابع برای رسیدن به اهداف مشخص درقالب زمانی معین توزیع میشود.
برنامهریزی مسکن جزئی از نظام برنامهریزی شهری است که درآن فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، جزئی از فعالیتهای درون مکانی و واحدهای مسکونی جزئی از فضاهای تغییر شکل یافته و تطابق یافته شهری محسوب میشود که برحسب موضوع در چهارچوب برنامهریزی مسکن مورد توجه قرارمیگیرد. برهمین اساس برنامهریزی مسکن با تخصیص فضاهای قابل سکونت؛ نیازهای مسکونی و توجه به محدودیت منابع و استفاده از تئوریها و تکنیکهای ویژه با چهارچوبهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی سروکار دارد.
نقش سیاستهای مسکن در ایجاد محیط سالم و درنتیجه فرد سالم از دوجهت قابل طرح است:
اول اینکه ایجاد محیط مسکونی مناسب، بهبود شرایط بهداشتی از نظر فضا، نور، تهویه، پخت و پز و غیره را فراهم میسازد.
دوم اینکه با انجام برنامهریزی جامع میتوان خدمات و تسهیلات اولیه را درمنطقه مسکونی مستقر کرد و امکان دسترسی افراد را به این مراکز فراهم نمود.
درفرآیند برنامهریزی شهری و تدوین برنامه های توسعه و عمران به عنوان طرحهای بالادست مسکن، به کارگیری و درنظر قراردادن معیارهای هنجاری از اصول اساسی است. ازجمله این معیارها میتوان موارد ذیل را برشمرد:
۱) لزوم نگرش آمایشی (یکپارچگی در برنامههای توسعه و عمران)
۲) کارآیی
۳) انعطاف (به دلیل پویایی شهر و تغییر شرایط)
۴) عدالت اجتماعی
۵) هماهنگی (درقوانین، نهادها، اجرا)
۶) اثربخشی برنامهها
۷) انسجام بین مراحل مختلف برنامه
۸) مشارکت مردم
۹) حفظ محیط زیست
۱۰) توجه به واقعیتهای اجرایی و مشکلات موجود و شرایط خاص هر شهر
۱۱) استفاده بهینه ازمنابع
اصول فوقالذکر در رابطه با موضوع مسکن نیز از توجیهات خاص خود برخوردار است. اصل اثربخشی برنامه ایجاب میکند تا برنامه مسکن برای تحقق سکونتگاه مطلوب و محیط مسکونی مناسب در قالب زمان و شرایط تعیین شده، بهطور دقیق و کامل به اجرا درآید.
درقالب اصل عدالت اجتماعی، برنامه مسکن میباید پوشش دهنده اقشار مختلف مردم باشد تا هدف تامین مسکن برای همه با عنوان یکی از نیازهای اساسی انسان محقق شود.
اصل کارآیی و استفاده بهینه از منابع در برنامههای مسکن از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. باتوجه به محدودیت درمنابع مختلف تولید مسکن، شامل زمین، مصالح ساختمانی، سرمایه، نیروی انسانی، مدیریت و فنآوری، لازم است حداکثر استفاده از این منابع مدنظر قرارگیرد.
میتوان برنامهریزی مسکن را جزئی از نظام برنامهریزی شهری دانست که برای تخصیص فضاهای قابل سکونت به نیازهای مسکونی باتوجه به محدودیت منابع اقدام مینماید. هدف اساسی برنامهریزی مسکن تامین نیازهای فضایی فعالیتهای انسانی به منظور رسیدن به وضعیت مطلوبتر سکونت باتوجه به محدودیتهای منابع و امکانات است. حفظ محیط زیست نیز از جمله معیارهای کلیدی است که در سالهای اخیر در قالب مقوله توسعه پایدار از جمله چالشها شده است.
درمقیاس ملی هدف اساسی برنامهریزی مسکن ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضای مسکن باتوجه به موقعیت مسکن درتوسعه اقتصادی و اجتماعی کلان است. دراین برنامه به رابطه بین مسکن و سایر بخشها نیز توجه شده و سیاستگذاری کلان برای دستیابی به اهداف برنامه صورت میگیرد.
درمقیاس منطقهای مسکن، عرضه و تقاضا در سطح منطقه سنجیده شده و تعادل آنها موردنظر است. دراینجا تاکید اساسی بر ابعاد و پتانسیلهای اقتصادی در داخل منطقه است.
برنامهریزی مسکن در سطح محلی درواقع اجرای خط مشیهایی است که نیل به اهداف سطوح ملی و منطقهای را نیز میسازد. برنامهریزی محلی مسکن با دو رویکرد متفاوت قابل مطالعه است.
رویکرد اول، تقسیم یا توزیع اهداف و اعتبارات برنامه ملی و منطقهای به واحدهای جغرافیایی کوچکتر – ناحیه، شهرستان، شهرومنطقه – است.
رویکرد دوم، بررسی وضعیت مسکن در سطح محلی (شهر، منطقه یا محله) و شناخت مسائل و محدودیتها و امکانات و پتانسیلهای سکونتی و برآورد زمین مسکونی موردنیاز برای توسعه مسکونی آینده و تفکیک مناسب اراضی است.
به عبارتی، هدف برنامه ریزی مسکن ، تهیه برنامه مسکن برای تامین نیازهای مسکن و محیط مسکونی به صورت مطلوبتر و باتوجه به محدودیتها و امکانات موجود در مناطق و محلات شهری است. برنامههای محلی مسکن، زمینه تحقق و اجرای سیاستها و پیشنهادات طرحهای ناحیهای و شهری را فراهم میکنند. از جمله وظایف اصلی برنامههای محلی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
تحقق اهداف تعیین شده در طرحهای جامع شهری، اجرای طرحهای کاربری زمین، تهیه طرحهای هندسی شبکههای عبور و مرور و جزئیات شهرسازی، کمک به مردم برای درک فرآیند طرحهای تفصیلی شهر، مشارکت دادن مردم دراجرای طرحها و جذب سرمایههای مردم برای ساماندهی محلات.
● خانوار
یک خانوار شامل دونفر یا بیشتر است که با هم و در یک خانهی مشترک زندگی میکنند ویا شامل فردی است که تنها زندگی کرده و خود مایحتاجش را تامین میکند.
● تقاضای مسکن
تقاضای مسکن به عنوان تعدادی مساکن قراردادی یا خانههای مناسب زندگی تعریف شدهاند که درزمانی خاص احتیاج به ساخته شدن یا ایجاد تغییراتی برای رسیدن به سطح استانداردهای قابل قبول ملی دارند. همچنین شامل تعداد مسکنی است که نیازمند به تعمیر و یا نگهداری هستند بهطوری که درسطح استاندارد و در مدت زمان معین باقی بمانند.
دو روش برای محاسبه نیاز به مسکن وجود دارد:
۱) از طریق محاسبه بعد خانوار
بعد خانوار میانگین تعداد افراد هر خانواده در کشور یا منطقه مورد مطالعه میباشد که از طریق روشهای آماری محاسبه و اعلام میشود.
در این روش با تقسیم کل جمعیت بر بعد خانوار تعداد خانوار موجود به دست میآید، سپس تعداد خانوار فعلی با تعداد مسکن موجود مقایسه، و بر اساس یک استاندارد معین (که تعیین کننده میزان مجاز کمبود مسکن است) کمبود واقعی برآورد می شود. سپس با اعمال نرخ رشد جمعیت و محاسبه نیاز مسکن خانوارهای جدید، همچنین افزودن تعداد مساکنی که به دلیل استهلاک و یا پایین بودن کیفیت در سالهای آینده از رده خارج خواهند شد، تعداد مسکنی را که باید در مدت معین ساخته شوند، محاسبه می شود.
۲) از طریق محاسبه رئیس خانوار
در روش نرخ رئیس خانوار، جمعیت سال پایه را محاسبه کرده سپس افزایش جمعیت تا سال افق برنامه را پیش بینی و نرخهای رئیس خانواری را برآورد میکنیم، سپس تعداد خانوارها را پیش بینی و در واقع تعداد خانوارهای بالقوه را به دست می آوریم و بر اساس آن نیاز مسکن برآورد میشود.
▪ تقاضای بالقوه
منظور از تقاضای بالقوه مسکن، تقاضای کلیه کسانی است که تمایل به داشتن و تصاحب واحدهای مسکونی مناسب دارند که شامل کلیه افراد بیخانمان، ساکنان آلونکها، مستاجران و غیره است.
▪ تقاضای موثر
منظوراز تقاضای موثر، تقاضای کلیه کسانی است که قادر و مایل به خریداری و تصاحب مسکن هستند، یعنی علاوهبر اینکه تمایل به خرید مسکن دارند، قدرت اقتصادی یا اعتبار لازم خرید مسکن را نیز دارند.
درامر برنامهریزی، باید بین تقاضای بالقوه و تقاضای موثر تفاوت قائل شد.همچنین باید نسبت به متقاضیان، شناخت کافی پیدا نمود که این افراد شامل چه کسانی هستند، تعداد آنها چقدر است، چه فرهنگی دارند و شرایط مالی آنها چگونه است.
● تراکم
تراکمها را میتوان برحسب واحد اندازهگیری آنها به ۲ نوع « تراکم جمعیتی » با واحد « نفر یا خانواردرهکتار» و یا « تراکم ساختمانی» طبقهبندی نمود. همچنین تراکم را میتوان برحسب « شدت و اندازه آن» طبقهبندی نموده و انواع آن، یعنی « تراکم کم» و « تراکم زیاد» را بازشناخت. درواقع آنچه سبب اطلاق پسوند کم، زیاد و یا متوسط به واژهی تراکم میشود به عوامل متعددی بستگی دارد که خود ماهیتی نسبتی دارند.
« تراکم» در ادبیات برنامهریزی شهری و شهرسازی مفاهیم متعددی را دربرمیگیرد که متداولترین آنها به شرح زیر است:
۱) تراکم جمعیتی (Population Density)
۲) تراکم کلی مسکونی (Total Residential Density)
۳) تراکم ناخالص مسکونی (Gross Residential Density)
۴) تراکم خالص مسکونی (Net Residential Density)
۵) تراکم ساختمانی (FAR: Floor Area Ratio)
۶) تراکم سکونتی یا تراکم در مسکن (Housing Density)
▪ تراکم جمعیتی (Population Density)
به معنای جمعیت در واحد سطح و معمولا واحد آن « نفر درهکتار» است.
تراکم جمعیت = جمعیت / مساحت جغرافیایی (کشور، شهر، محله)
▪ تراکم کلی مسکونی (Total Residential Density)
تراکم کلی مسکونی یک ابزار اندازهگیری است که برای سنجش در مقیاس کلی برای یک شهر استفاده میشود. بنابر تعریف، « تراکم کلی مسکونی» حاصل تقسیم کل جمعیت شهر برسطح ساخته شده آن است. دراین تعریف، سطح مورد محاسبه شامل کلیه اراضی با کاربریهای مختلف ( ازهمه کاربریهای صنعتی، فضاهای باز، مدارس و...) میباشد، لیکن در محاسبه مزبور، سطوح اراضی ساخته نشده و کشاورزی لحاظ نمیگردد.
تراکم کلی مسکونی = تعداد واحد مسکونی / مساحت جغرافیایی (شهر، محله، واحدهمسایگی)
▪ تراکم ناخالص مسکونی (Gross Residential Density)
تراکم ناخالص مسکونی حاصل تقسیم جمعیت ناحیه موردنظر بر میزان سطح آن ناحیه است.
درمحاسبه سطح ناحیه دراین نوع از تراکم، کلیه اراضی اشغال شده توسط واحدهای مسکونی، پارک محلهای، راهها، مغازههای خرید روزمره محلی، مدارس ابتدایی و بیشتر فضاهای باز منظور میگردند.
تراکم ناخالص مسکونی = جمعیت / مساحت شهرمنهای فضاهای باز و کاربری غیرمسکونی
▪ تراکم خالص مسکونی (Net Residential Density)
تراکم خالص مسکونی حاصل تقسیم جمعیت (و یا تعداد واحدمسکونی) بر سطح مورد اشغال پروژه میباشد. سطح مزبور شامل سطح واحدهای مسکونی و فضاهای وابسته (نظیر فضاهای بازی کودکان و پارکینگ میهمان) و نیمی از عرض خیابانهای محیطی بلوک مزبور(حداکثر تا ۶ کیلومتر) میگردد. لیکن سطوح مزبور، سطوح مربوطه مغازههای خرید روزمره محلی، مدارس ابتدایی و بیشتر فضاهای باز(در تراکم ناخالص مسکونی لحاظ میگردد) و همچنین هرگونه کاربری و ساخت و ساز دیگر، درنظر گرفته نمیشود.
▪ تراکم ساختمانی (FAR: Floor Area Ratio)
در ادبیات شهرسازی متداول کشور، نسبت بین سطح زیربنای ساختمان به مساحت قطعه زمین را « تراکم ساختمانی» میگویند.
تراکم ساختمانی = مساحت کل زیربنای ساختمان (درتمام طبقات) / مساحت قطعه زمین
دو مفهوم دیگر با تراکم ساختمانی مرتبط اند که شدت استفاده از زمین، و بهگونهای فشردگی جمعیت ساکن درسطح را مینمایانند و شامل ضریب اشغال و نسبت فضای باز میشوند.
▪ تراکم سکونتی یا تراکم در مسکن (Housing Density)
تراکم را با شاخصهایی میسنجند که تعداد خانوار یا جمعیت درمسکن یا دراتاق را نشان میدهند.
تراکم خانوار در مسکن = شمار خانوار/ شمار مسکن
▪ سطح اشغال ساختمان (Building Area)
منظور از سطح اشغال ساختمان سطح کلی زمین است که توسط ساختمانهای مسکونی پوشیده شده است. سطح سکوهای ورودی، پلهها و تراسها در محاسبه سطح اشغال ساختمان منظور نمیشوند.
▪ سطح زیربنا (Floor Area)
عبارت است از مجموع سطح زیربنای مسکونی واقع در کلیهی طبقات یک یا چند ساختمان که از سطح بیرونی دیوارهای خارجی محاسبه میشود و شامل پلکان، ورودیهای سر پوشیده، بالکنها و سطوحی از زیرطبقه همکف که برای سکونت، یا دسترسی مسکونی میگردد.
▪ سرانه (Per capita Space)
در طرحهای توسعه شهری، سرانه کاربریهای مختلف، نقطه آغازین تحلیل وضعیت کالبدی موجود شهر و نیز شاخص اصلی تخصیص فضاهای لازم برای توسعه آتی شهر است که نسبت مساحت به جمعیت فضای ویژه هر کاربری است.
سرانه = مساحت فضای ویژه هر کاربری / جمعیت
تدوین و گردآوری: عادل محمودی ـ کارشناس شهرسازی دانشکده شهرسازی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران
خبرنگار طراحی و برنامهریزی شهری سرویس مسائل راهبردی خبرگزاری دانشجویان ایران
خبرنگار طراحی و برنامهریزی شهری سرویس مسائل راهبردی خبرگزاری دانشجویان ایران
منبع : خبرگزاری ایسنا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست