جمعه, ۲۰ مهر, ۱۴۰۳ / 11 October, 2024
مجله ویستا


جایگاه تلویزیون در نظریه‌های رسانه


جایگاه تلویزیون در نظریه‌های رسانه
نظریه معاصر در مورد رسانه، از دو سنت یا روایت شاخص سرچشمه می‌گیرد؛ سنت غالب در امریکای شمالی از دهه ۱۹۵۰ تا اواسط دهه ۱۹۸۰ که عمدتا بر اثرات احتمالی روان‌شناختی و اجتماعی تلویزیون بر جامعه می‌نگرد. پاول آدامز در مقاله‌ای علمی، تلویزیون را از منظرهای مختلفی بررسی کرده است. فضای عمومی، مصارف تلویزیون، نظریه‌های رسانه درباره تلویزیون، مطالعات رسانه در حوزه جغرافی، تلویزیون و فضای اجتماعی و تلویزیون و فضای نمادین از مفاهیمی است که او در مقاله خود به آن پرداخته است:
در نگرش غالب امریکای شمالی، از تلویزیون به عنوان فن‌آوری یا یک نوع ارتباط یاد می‌شود که در هر حال، علت غالب، از تلویزیون بر جامعه است. این نظریه، برای درک چکونگی پیدایش تلویزیون و نقش آن در تقویت ساختارها و عملکردهای موجود در جامعه، از ماده‌گرایی فرهنگی، زبان‌شناسی و نشانه‌شناسی استفاده می‌کند. ریموند ویلیامز که به تلویزیون به عنوان یک محصول فرهنگی می‌نگرد، این موضع را بیش از دیگران پرورش می‌دهد. او می‌گوید: «کشف و مشاهده، یک نیاز از پیش تعیین‌شده و راهی برای پخش حرکات ثابت و متحرک است که قبلا تا حدودی شناخته شده بود». هر دوی این انگاره‌ها کمک‌های قابل توجهی به درک تلویزیون کرده‌اند. فرهنگ و تلویزیون به وضوح روابط دوسویه‌ محکمی با هم دارند؛ تلویزیون بر فرهنگ اثر می‌گذارد و فرهنگ نیز در مقابل، بر تلویزیون از نظر ترفندهای تفسیری و گرایش‌های اجتماعی، تاثیر می‌گذارد.
در مورد نظریه رسانه می‌توان اینگونه بیان کرد که آگاهی رو به رشدی در مورد این نظریه در حال شکل‌گیری است که در نتیجه آن از تلویزیون نه به عنوان یک رخداد منفرد، بلکه به عنوان رشته‌ای از رخدادها یاد می‌شود. فرهنگ‌شناسان اختلاف مهمی در میان گروه‌های فرهنگی در برخورد با مشاهده تلویزیون و مناسبات اجتماعی یافته‌اند که پیرامون عمل مشاهده به وجود می‌آیند.
از دیگر موارد قابل ذکر که در مورد نظریه رسانه و جایگاه تلویزیون وجود دارد می‌توان به اختلافات فرهنگی در معنای تلویزیون به عنوان یک شی یا رساننده نمادها اشاره کرد. در مطالعات چندین فرهنگ، تفاوت‌های چشمگیری در زمان‌ها و رفتارهای مشاهده‌ای میان زنان و مردان و همچنین میان گروه‌های مختلف سنی دیده شده است. این تفاوت‌ها همچنین در افراد یک خانواده ،‌مثلا خانواده‌ای از طبقه متوسط، سفیدپوست، پروتستان و امریکایی ظاهر می‌شوند و پیوند تلویزیون را به عنوان یک رسانه، با زندگی روزمره اعضای خانواده‌ها، به تصویر می‌کشند. تحقیقات در مورد این تفاوت‌ها در مراحل ابتدایی‌اند و جغرافی‌دان‌ها می‌توانند نقش تعیین‌کننده‌ای در این بررسی‌ها داشته باشند. مطالعات فرهنگ‌شناختی از این دست، منعکس‌کننده پیوند تلویزیون با مناسبات فرهنگی و سیستم‌های معنایی موجود است، اما این مطالعات همچنین به توضیح اثر تلویزیون بر عملکرد انسان‌ها در خانواده، قبیله و جوامع بومی و سنتی امریکای شمالی نیز می‌پردازد. در نتیجه، مطالعات فرهنگ‌شناختی، همگرایی دورنماهای امریکای شمالی و اروپایی را نشان می‌دهد، اما این مطالعات، در حال حاضر فقط در مورد خانواده‌ها و گروه‌های کوچک انجام می‌شوند.
هنوز نمی‌توان از تلویزیون به عنوان یک رهیافت اجتماعی تلفیقی نام برد، اما در نظر گرفتن تلویزیون به عنوان وسیله‌ای برای گردهمایی‌های اجتماعی، در پیشبرد این رهیافت، تاثیر به سزایی دارد. با در نظر گرفتن تلویزیون به عنوان یک مکان، که انسان‌ها در آن زندگی می‌کنند و با استفاده از آن با هم ارتباط برقرار می‌کنند، می‌توان از کمک جغرافی‌دان‌ها برای دستیابی به یک بینش منحصر به فرد سود برد.
● تلویزیون و سایر سیستم‌های نمادین
زبان در ابتدا میان مردم و محیط اطراف آنها قرار می‌گیرد و مفاهیم و تمایزات حاصله از تجربیات بسیاری از مردم در مکان‌های مختلف را فراهم می‌کند. در زبان، یک جسم مشخص صرفا تبدیل به مثالی از یک مفهوم مبهم می‌شود و در نتیجه، یک ویژگی مشخص برای هر مکان خاص می‌شود.
قوانین بنیادی زبان هیچ جسمی را به هیچ محلی محدود نمی‌کند. رابطه بین مکان و ساختار زبان‌شناختی، مانند داستان، شعر، مقاله یا کتاب با چنین وضوحی وجود ندارد و برهم‌کنش‌های انسان - محیطی را به طرق مختلفی شکل می‌دهد. کمابیش تمام ساختارهای زبان‌شناختی به عنوان بافت‌های اجتماعی و مراکز معنایی عمل می‌کند؛ وقتی مردم در مورد یک کتاب بحث می‌کنند، به طریقی آن را به عنوان یک «بافت اجتماعی» اشغال کرده‌اند. تصاویر دیداری معمولا حاوی عناصر نمادین‌اند، ‌اما همچنین واقعیت‌های دیداری را با دقت و صحت بالا نشان می‌دهند. تمام عکس‌ها، از آنجایی که به طور مکانیکی حاصل شده‌اند، انسجام اجسام مانند شکل، رنگ، بافت و جزئیات را حفظ می‌کنند. از آنجایی که تلویزیون از واحدهای پیچیده‌ای (لغات نوشته شده و گفته شده) استفاده می‌کند، عمدتا به تصاویر و اصوات غیرلغوی بستگی دارد. بنابراین، می‌تواند بر دیگر رسانه‌ها که سعی بر کاهش نقش آن در جوامع دارند، غلبه کند. با ابداع ویدئو VCR که با استفاده از آن امکان ضبط یک برنامه و مشاهده مجدد آن در زمانی دیگر بدست می‌آید، تلویزیون همچنان جایگاه خود را حفظ می‌کند، چرا که پخش ضبط شده یک برنامه زنده از جذابیت‌های اولیه «دیدن از راه دور» می‌کاهد.
درک ویژگی مکانی منحصر به فرد تلویزیون، همیشه منقطع بوده است. رخدادهایی از جمله جنگ ویتنام، ترور جان اف کندی، اولین قدم انسان بر کره ماه و جنگ خلیج فارس باعث درک توانایی تلویزیون در عمل کردن به عنوان یک بافت اجتماعی مشترک در مقیاس ملی شده است. در فاصله بین این وقایع، نقش تلویزیون تغییر نکرده اما آگاهی از آن نقش، کم فروغ شده است. تعداد و تنوع افراد در بافت‌های اجتماعی ساخته شده توسط تلویزیون، از یک طرف به پیدایش ویژگی ماندگار آن کمک می‌کند، اما از طرف دیگر باعث افزایش تنش بین مکان فیزیکی و تلویزیون شده است. این تنش تشابه بین این دو را پنهان می‌کند و از آن به عنوان یک نقطه عطف مانند مفهوم مک‌لوهان از «دهکده جهانی» الکترونیک یا یک نقطه منفی مانند آنچه میرو ویتز به عنوان «بی‌معنایی مکانی» ارائه کرده، یاد می‌شود.
در انتها، می‌توان به مقایسه مفهوم مکان و رابطه اجتماعی آن پرداخت. در جهان قبل از مدرنیته، موقعیت یا موضع فیزیکی و اجتماعی پیوستگی تنگاتنگی با هم داشتند: جایی که یک نفر زندگی می‌کرد، غذا می‌خورد و روابط اجتماعی خود را برقرار می‌کرد، نشان‌دهنده مقام آن فرد و محدودکننده دید او از جامعه بود. اما در جهان مدرن، موقعیت فیزیکی این ارتباط قوی با موقعیت اجتماعی را ندارد. انتقال سریع، تمرکز انعطاف‌پذیر و ارتباطات الکترونیکی، همگی باعث تضعیف اتصالات زنجیروار بین موقعیت مکانی و اجتماعی شده است. بنابراین، بیان اینکه تلویزیون باعث «استقرار» بیننده‌ها می‌شود، الزاما به معنای یک رابطه جبری نخواهد بود، چرا که موقعیت یا استقرار در غیر انتزاعی‌ترین معنایش، نسبی و شکسته شده است.
فیسک و هارتلی در کتاب خود اینگونه عنوان می‌کنند که: «تلویزیون یکی از متمرکزترین بنیان‌گذاری‌ها در جامعه مدرن است. این نه تنها نتیجه انحصار تجاری، بلکه پاسخی به احساس نیاز فرهنگ است که بیشتر پیام‌های تلویزیونی به این کمبود فرهنگی اشاره دارند و این روی سخت تمرکز تلویزیون به تمام اعضای جامعه چند پاره شده امروز ماست».
منبع : کتابی به همین نام نوشته پل سی.آدمز
منبع : خبر آنلاین