شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

مروری بر فیلم "هرشب تنهایی" ساخته رسول صدرعاملی


مروری بر فیلم "هرشب تنهایی" ساخته رسول صدرعاملی
رسول صدرعاملی فیلمسازی است که خود را به عنوان یک تریلوژی ساز ایرانی به مخاطبان سینما معرفی کرده است، او در پی سه گانه قبلی اش، این بار سه گانه ای دیگر را با مضمون اعتقاد در دست گرفته است که «هرشب تنهایی» قسمت دوم این سری فیلم های اوست.
این فیلم ساز اجتماعی گرا که پیشینه روزنامه نگاری اش بر روایی بودن و مستند بودن سوژه های قصه اش مهر تاییدی می زند در این سه گانه اش به موضوع باور و اعتقاد به یک قدیس که در این فیلم علی ابن موسی الرضا (ع) است پرداخته و این روایت که از فیلم قبلی اش «شب» آغاز شده در جشنواره بیست و هفتم به «هر شب تنهایی» ختم شده است.
«هرشب تنهایی» با شخصیت های دوگانه اش، روایت فردی است که از درمان ناعلاج همسرش (عطیه) ناامید شده و حال آمده تا با توسل به حضرت امام رضا(ع) حاجت بگیرد و زن که چندان درگیر چنین اعتقادی نیست با حضور کودکی گم شده در فراروی زندگی اش به چنان باوری دست می یابد که آن مرحم درد و داروی بیماری اش می شود.
فیلم بی اغراق از هرگونه تکلف مصنوع و شعارگونه و نیز بی واسطه از مردم و نصایح آنان در امتدادی راست و بی حاشیه در حرکت است و بی حرف و حدیث های مبالغه آمیز، مخاطب و قهرمان خود را به هدف می رساند.
«هرشب تنهایی» سرشار از نماهایی حسی و تاثیرگذار است، تصاویری که با نمونه های مشابه اش فرق بسزایی دارد و با ماجرای کلیشه اش اما شخصیت های بدیع و آوانگارد خود توانسته مضمون و موضوع «اعتقاد و باور» به ائمه را که از خصایص بعضا مشترک ایرانیان است را از دریچه ای دیگر و واقع نگر عنوان کند.
«هرشب تنهایی» می گوید: با باور متولد می شویم، با باور مرگ می میریم و اگر باور را از دست دهیم از باور دیگران حذف خواهیم شد. صدرعاملی با این رویکرد به اعتقاد و با استفاده زیرکانه از ماجرای کودک گم شده این مهم را درون زن قصه اش روشن می کند که توسل و ایمان به خواستن در پرتو مدد ائمه نتیجه بخش خواهد بود و اینجا کودکی در صحن حرم گم می شود و عطیه خود را ملزم می کند که کودک را به خانواده اش بازگرداند. اعتقاد و نگرشی که او از این اتفاق در باور دیگران می یابد و با یافتن خانواده کودک به این نتیجه می رسد که هر کس گمشده ای در دنیاست و باید در جایی خود را بیابد، یافتنی که مستلزم آن است که باور خود را از دست نداد.
«هر شب تنهایی» تقابل خودخواهی و اعتقادها است تا جایی که عطیه به همسرش می گوید که حالش از مهربانی و ترحم به هم می خورد.
صدرعاملی هر چند که قصه اش درست و به جا حرکت کرده اما ضرباهنگ کند و برخی سکانس های طولانی و ماجرای بی عطف و گره های چندان نامرئی، روایت فیلم را بی دغدغه نشان می دهد. همچنین به نظر می رسد، با وجود این که فیلمساز در روایت اثرش بدیع حرکت می کند، اما اگر از یک داستان موازی در جهت خلق موقعیت یدکی فیلم استفاده می شد برقدرت اثر می افزائید.

محسن سلیمانی فاخر
منبع : روزنامه کیهان