جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کارکرد مراسم سوگواری عاشورا در رسمی شدن مذهب شیعه در زمان صفویه


کارکرد مراسم سوگواری عاشورا در رسمی شدن مذهب شیعه در زمان صفویه
مسیو ماربین آلمانی: «مواد روحانی كه امروزه مروج در میان مسلمانان است هیچ یك مانند تعزیه‏داری حسین علیه‏السلام حس پلتیكی در مسلمانان پیدا نتواند نمود و هرگاه یكی، دو قرن در مسلمانان به این قسم تعزیه‏داری شیوع و كسب عمومیت كند حیات سیاسی تازه در مسلمانان پیدا خواهد شد»(۱۰).گاسپار دروویل: «این مراسم اشكهایی را كه از اندوه واقعی سرچشمه می‏گیرد سرازیر می‏كند و پیروان غیور علی علیه‏السلام را كه بر آن ناظر هستند شدیدا به هیجان می‏آورد»(۱۲).
● مقدمه
با توجّه به سفارش‌ها و تأكیدهای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمّه طاهرین علیهم‏السلام درباره برگزاری مجالس عزاداری برای امام حسین علیه‏السلام می‏توان دریافت كه در این سفارش‌ها فلسفه‏ای نهفته است كه آگاهی به آن می‏تواند عزاداری‌های ما را با اهداف پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه طاهرین علیهم‏السلام همسو و هماهنگ گرداند و لازمه این آگاهی یافتن به شرایط بحرانی همان قرن اول هجری است كه بر جامعه اسلامی تحمیل شد و تا قرنها طول كشید، چنان كه طبقه حاكمه و در كنار آنها عالم‏نمایان حقْ‏گریز می‏كوشیدند برای مطامع خود اسلام را از درون و برون تهی و بی‏خاصیت كنند و در این راه، مجال و فضا را بر حافظان حقیقی دین تنگ كردند و همه امكانات را از آنها دریغ نمودند. لذا مراسم سوگواری عاشورا از بهترین و مؤثرترین عواملی بود كه می‏توانست در آن شرایط حساس اسلام را از دستبرد غارتگران مسلح نجات بخشد و بارقه امیدی به دلهای طالبان حق بتابد. بنابراین تشیع برای حفظ خود وابسته به مراسم عزاداری عاشورا شد، چنان كه نمی‏توان تشیع را بدون عاشورا تصور كرد.
عاشورا از یك سو شیعیان و طالبان حق را دور هم گرد می‏آورد و از سوی دیگر مبانی تشیع را به آنها می‏آموخت و جرئت مبارزه و روحیه فداكاری برای حفظ اسلام به آنها می‏داد. چنان این مراسم با شیعه عجین شد كه یكی از مهم‏ترین نشانه‏های شناخت آنان گردید، به‏طوری كه با فرا رسیدن ایام عاشورا در هر شهر و كوی و برزنی كه شیعیان زندگی می‏كردند شكل آنها به طور كلی تغییر می‏كرد و چهره غم و ماتم به خود می‏گرفت. شهرهای شیعه‏نشین ایران از جمله قم، ری و سبزوار چنین وضعی داشت، تا اینكه در قرن چهارم هجری آل بویه شیعه مذهب، مراسم عزاداری را كه علامت و مشخصه بارز شیعه بود، با جدیّت تمام در قلمرو خود به ویژه بغداد رسمی اعلام كردند و گر چه با مخالفت بعضی از فرق سنی به ویژه حنابله روبه‏رو شدند، این مراسم را تا پایان حكومتشان یعنی تا نیمه قرن پنجم برگزار كردند. چنان این مراسم به صورت فرهنگ عامه درآمد كه در قرون بعدی سایر مسلمانان هم كه دوستدار پیامبر و اهل بیت او بودند تعلق خاطر ویژه‏ای نسبت به واقعه كربلا پیدا كردند و آنها هم مانند شیعیان در ایام محرم برای خامس آل عبا عزاداری می‏كردند و رفته رفته سوگواری برای امام حسین علیه‏السلام به صورت فرهنگ ایرانی درآمد، چنان كه نه تنها مسلمانان، بلكه پیروان سایر ادیان مثل یهودیان و مسیحیان نیز كه در ایران زندگی می‏كردند ارادتمند امام حسین علیه‏السلام و یارانش شدند.
بدین سان مراسم عزاداری نه تنها در شرایط بحرانی با تمام وجود از اسلام پاسداری نمود، بلكه رفته رفته فضایی ایجاد كرد كه مسلمانان به ویژه مسلمانان ایران، نخست دوستدار اهل بیت شدند و با گذشت زمان از معتقدان به خط امامت و ولایت گشتند؛ از این‏رو بود كه سلاطین صفوی و نظریه‏پردازان مذهب تشیع برای رسمی كردن مذهب شیعه در ایران از آن بهره كافی گرفتند.
● كاركرد مراسم عاشورا در رسمی كردن مذهب تشیع
هنوز پس از گذشت قرنها و با انجام تحقیقات متعدد، به این سؤال اساسی پاسخ قانع‏كننده‏ای داده نشده كه شاه اسماعیل با چه ابزاری و با تكیه بر چه نیرویی و با پیشینه چه فرهنگی ایران را به عنوان كشوری شیعه شناساند، چنان كه از آن پس دیگر هیچ طوفان سهمگینی نتوانست در عقیده و ایمان مردم خللی وارد كند. بنابراین شایسته است كه درباره این مسئله مهم بیشتر مداقه نمود و جوابی در خور برای آن یافت. برای روشن شدن بحث ابتدا به طرح چند فرضیه می‏پردازیم و سپس درباره آنها گفت و گو می‏كنیم:
۱ ) موفقیت شاه اسماعیل مرهون اِعمال قوه قهریه و قتل عام گسترده مخالفان بود.
۲ ) اهل سنت برای حفظ جان خود تقیه اختیار كردند و به صورت ظاهر مذهب جدید را پذیرفتند، ولی در پنهان بر اعتقادات خود باقی ماندند.
۳ ) گر چه شاه اسماعیل در آغاز از قوه قهریه بهره گرفت(۱) ـ قتل‏عامهای شاه اسماعیل در تبریز، بغداد، خراسان، خوزستان و دیگر بلاد فتح شده ـ لیكن برای ایجاد مذهبی پایدار و فراگیر به كار عمیق وگسترده فرهنگی نیاز بود كه از طریق مجالس عزاداری، وعظ و خطابه میسّر گردید.
بعضی از محققان با تكیه بر مطالبی كه درباره استفاده شاه اسماعیل از زور در منابع آمده، رسمی شدن مذهب تشیع را در ایران به ضرب شمشیر آخته قزلباشها و تبر تبرائیان نسبت می‏دهند(۲)، در حالی كه از یك مسئله مهم غفلت كرده‏اند و آن این است كه رسمی شدن مذهب تشیع با آغاز سلطنت شاه اسماعیل و كشورگشایی او همزمان صورت گرفت. بنابراین عمده قتل عامهای شاه اسماعیل ناشی از كشورگشایی اوست و این در ایران به هنگام برآمدن سلسله‏ای و بر افتادن سلسله‏ای دیگر امری رایج و متداول بود، چنان كه نمی‏تون بین قتل‏عامهای تیمور و دیگر جهانگشایان و قتل‏عامهای شاه اسماعیل فرقی قائل شد؛ زیرا آنها به هنگام فتح بلاد هیچ گونه مقاومتی را تحمل نمی‏كردند و حتی برای جلوگیری از قتل و غارت تمام همت خود را به كار می‏گرفتند كه شهرها به صلح فتح شود، ولی كمتر موفق می‏شدند. از این‏رو عمده قتل‏عامها مربوط به مدافعان شهرها و حامیان حكام مورد حمله بود؛ زیرا مردم عادی نه توانایی دفاع از شهرها را داشتند و نه انگیزه‏ای برای حمایت از حكام.
با سیری اجمالی در لشكركشیهای شاه اسماعیل به موارد متعددی برمی‏خوریم كه حتی رعایای بلادی كه با قوه قهریه فتح می‏شد مورد تفقد شاهانه قرار می‏گرفتند. مؤلف خلد برین ضمن فتح مرو و قتل شیبك خان ازبك (۹۱۵ق) می‏نویسد:
«خاقان سكندر شأن رایت نصرت آیت به جانب مرو برافراخت و رعایا و متوطنان آن دیار را سایه‏نشین آفتاب عاطفت و احسان خود ساخته ظل ظلیل عفو و بخشایش بر مفارق ایشان انداخت»(۳).
در اینجا جدای از برخوردهای شاه اسماعیل باید به حقیقتی اشاره كنیم و آن این است كه فتح قلوب و تغییر عقاید به سادگی فتح بلاد و تغییر حكومتها نبود. بنابراین ساده‏انگاری است كه تصور كنیم مذهب شیعه با تبر تبرائیان و شمشیر قزلباشها در ایران رسمی شد. قطعا شاه اسماعیل و مشاورانش می‏دانستند كه نباید حكومت نوپای خود را كه از شرق و غرب توسط دول مقتدر سنی محاصره شده بود، با شورشها و قیامهای داخلی مواجه كنند. بنابراین فرضیه اول نمی‏تواند چندان در ترویج و تبیین مذهب تشیع مؤثر باشد.
البته نمی‏توان پذیرفت كه اهل سنت بدون هیچ مقاومتی به مذهب شیعه گرویدند، لیكن اشكال مقاومت توده مردم بر ما چندان معلوم نیست. منابع هم از مقاومت و مخالفت نخبگان و علما مطالبی پراكنده بیان كرده‏اند(۴).
علما، مدرسان، ائمه جمعه و جماعت و غیره مخالفتهای جدی‏تری داشتند، امّا مخالفت توده مردم از محافل خصوصی و خانوادگی، آن هم به صورت سخنان شكوه‏آمیز و اعتراض گونه فراتر نمی‏رفته است(۵). به احتمال زیاد آنها به رغم اینكه عبادات خود را به صورت ظاهر به شیوه مذهب شیعه انجام می‏دادند، تا حدودی تعلق خاطر خود را به مذهب آباء و اجدادیشان حفظ كرده بودند و در واقع در حال بلاتكلیفی و انتظار به سر می‏بردند و این هم برای تحقیق و آشنایی با مذهب جدید و دور شدن از مذهب قدیم لازم و ضروری به نظر می‏رسید. البته این مدت نمی‏توانسته بیش از یك دهه طول كشیده باشد؛ زیرا بنابر روایتی شاه اسماعیل بعد از جنگ چالدران (۹۲۰ق) دستور داد كه از تعقیب و آزار اهل سنت دست بردارند(۶). با وجود این، گزارشی مبنی بر بازگشت مردم به مذهب اهل سنت به ما نرسیده است و حتی چند دهه بعد در سال ۹۸۶ق كه شاه اسماعیل دوم درصدد محو شعائر شیعه برآمد از خوف عوام و خواص به تردید افتاد(۷). بنابراین گر چه در ابتدا اهل سنت با تهدید، اكراه و تقیه وارد مذهب شیعه شدند، لیكن با گذشت زمان گرایش به آن از نظر كمی و كیفی شتاب بیشتری گرفت و این امر از یكی از نامه‏های شاه طهماسب اول به سلطان سلیمان عثمانی در ۹۶۱ق به خوبی پیداست. او اظهار می‏دارد:
«هرگز در هیچ زمانی كسی ندیده و نشنیده و در هیچ دیاری واقع نشده كه از شیعیان آل محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یكی تغییر مذهب خود كرده باشد و طریق مخالفت آل محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله اختیار كرده باشد، امّا هیچ سالی و ماهی نیست كه هزار كس از سنیان... تغییر مذهب و اعتقاد نداده طریق مستقیم اهل بیت اختیار نكنند. موالیان و شیعیان آل محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله روز به روز زیادت شوند كه در ملك روم و ماوراءالنهر و هندوستان، چند سال پیش از این پانصد كس شیعه نبود و امروز كه سنه احدی و ستین و تسع مائه است در هر دیاری از پانصد متجاوزند و روز به روز در ترقی و تزاید و عن قریب است ان شاءاللّه‏ جمله اهل عالم بدین طریق و مذهب غراء باشند»(۸).
امّا بی‏گمان صفویه فقط از این طریق نمی‏توانستند به هدف نهایی خود نایل آیند؛ زیرا اِعمال این شیوه برای درازمدت ممكن نبود. این حقیقت قابل انكار نیست كه شاه اسماعیل و جانشینانش برای رسمی شدن مذهب تشیع از هیچ كوششی فروگذار نكردند. بنابراین باید به بررسی این موضوع پرداخت كه آنها برای تحقق این امر از چه عاملی بهره گرفته‏اند كه معجزه‏وار تشیع در قلوب مردم ایران جای گرفت و با پوست، گوشت و استخوان آنها عجین شد.
با سیری اجمالی در حالات و اعتقادات فرقه‏های مذهبی موجود در ایران می‏توان دریافت كه علاوه بر اصول دین، محبت به اهل‏بیت پیامبر مهم‏ترین عامل مشترك میان آنها بود كه بیشتر در مجالس عزاداری عاشورا متبلور می‏شد. هنر شاه اسماعیل و مشاورانش این بود كه از این عامل برای تحقق هدف خود به بهترین گونه استفاده كردند. دكتر علی شریعتی كه از منتقدان حكومت صفویه است در این باره می‏نویسد:
«صفویه شاهكار عجیبی كه كرد این بود كه شیعه خون و شهادت و قیام، یعنی تشیع عاشورا را نگاه داشت و حسین را محور همه تبلیغاتش كرد و علی را مظهر همه نهضتش معرفی كرد و كاری كرد كه شدیدترین حالت تحریك و شور و حركتش را شیعه حفظ كند و هر سال یك ماه و دو ماه محرم و صفر و حتی تمام سال را از عاشورا دم زند»(۹).
مسیو ماربین آلمانی ضمن اشاره به اهمیت مذهب در وحدت و عزت سیاسی مسلمانان می‏نویسد:
«مواد روحانی كه امروزه مروج در میان مسلمانان است هیچ یك مانند تعزیه‏داری حسین علیه‏السلام حس پلتیكی در مسلمانان پیدا نتواند نمود و هرگاه یكی، دو قرن در مسلمانان به این قسم تعزیه‏داری شیوع و كسب عمومیت كند حیات سیاسی تازه در مسلمانان پیدا خواهد شد»(۱۰).
جوزف فرانسوی نیز در مورد نقش مجالس عزاداری در توسعه تشیع می‏نویسد:
«از ترقی كه این طایفه بدون هیچ اقدام جبری در قلیل زمان كرده‏اند می‏توان گفت كه در یكی دو قرن دیگر از روی عدد غلبه بر سایر فِرق مسلمانان خواهند نمود و علت، همین تعزیه‏داری است كه فردفرد این فرقه را (مشتری داعی) مذهب خود ساخته است»(۱۱).
گاسپار دروویل كه در زمان فتحعلی شاه به ایران آمده و مراسم عزاداری محرم را از نزدیك مشاهده كرده در مورد تأثیر این مراسم در ایجاد شور و هیجان در میان مردم می‏نویسد:
«این مراسم اشكهایی را كه از اندوه واقعی سرچشمه می‏گیرد سرازیر می‏كند و پیروان غیور علی علیه‏السلام را كه بر آن ناظر هستند شدیدا به هیجان می‏آورد»(۱۲).
دیدگاههای یاد شده از این جهت حائز اهمیت است كه بیان‏كنندگان آن، شیعه و ایرانی نیستند كه بتوان به آنها اتهام سخن‏راندن احساسی و جانبدارانه زد. این حقیقت انكارناپذیری است كه مورد توجّه اكثر مستشرقان و سیاحانی قرار گرفته كه مسائل ایران و تشیع را به دقت دنبال می‏كردند.
حال این سؤال پیش می‏آید كه شاه اسماعیل و جانشینانش با راهنمایی و مساعدت چه گروهی به نقش این مجالس در ترویج و تبیین مذهب تشیع پی بردند. بی‏گمان شاه اسماعیل در سیزده یا چهارده سالگی به آن مقام معنوی و اخلاقی مورد ادعای مورخان دوره صفویه نرسیده بود كه مورد الهام و حمایت ائمه طاهرین قرار گیرد و از نظر سیاسی و نظامی هم در مقامی نبود كه بتواند وضع سیاسی، نظامی به ویژه مذهبی ایران و بلاد پیرامون آن را تجزیه و تحلیل كند.
آنچه مسلّم است و از مجموع عملكرد وی به ویژه در مورد رسمی كردن مذهب تشیع برمی‏آید این است كه پشت صحنه این مبارزات و اقدامات، افرادی عالم و آگاه نسبت به مسائل سیاسی، نظامی و مذهبی سرزمین خود و همسایگان و مورد الهام ائمه طاهرین بودند كه با ظرافتی خاص بتوانند در داخل ایران سنگ بنای جاودانه‏ای را بنا نمایند. بنابر روایت مؤلّف حقیقهٔ التواریخ: «ارباب شورا به امر شاه اسماعیل عقد مجلس مشورت نموده بعد المذاكره و المشاوره بعضی از صوفیان، نشر و تعمیم طریقه حیدریه جلالیه را مناسب دیدند، امّا چند نفر عالم كه در آن مجلس حضور داشتند، سخت اعتراض كردند و امرا نیز اعتراض آنها را قبول كرده رأی صوفیان را ردّ نمودند. آخر كار قرار بر این شد كه مذهب شیعه اثناعشریه را مذهب رسمی دولت صفویه معین نموده به ترویج و ترمیم آن بكوشند و به همین واسطه اهالی شیعه ایران را با خود همراه ساخته، سنیان این مملكت را هم قهرا و كرها داخل طریقه شیعه نموده از برای سایر شیعیان عالم اسلامیت نیز دولت صوفیه صفویه را مرجع معنوی معین نمایند...»(۱۳).بر اساس روایت یاد شده، در شورایی كه شاه اسماعیل برای انتخاب مذهب رسمی تشكیل داده بود، علاوه بر قزلباشها كه بازوی نظامی او بودند، گروه دیگری هم شركت داشتند كه از نظر معنوی نفوذشان بر شاه اسماعیل از قزلباشها به مراتب بیشتر بوده و به نظر ما این گروه با نفوذ، همان علمای شیعه بودند كه از امكانات مادی و معنوی كه در اختیار شاه اسماعیل بود برای تحقق هدف خود یعنی رسمی كردن مذهب تشیع و تقویت آن بهره گرفتند و از آنجا كه شاه و قزلباشها نیز به پیامبر و ائمه طاهرین عشق می‏ورزیدند و مذهب جدید می‏توانست مقوّم سیاست آنها باشد نه تنها مخالفتی نكردند، بلكه خود نیز از مؤیدان و مشوقان و متولیان مذهب جدید شدند.
نكته دیگری كه حضور علمای شیعه را در رسمی كردن تشیع اجتناب‏ناپذیرمی كند بهره‏گیری از عامل تولی و تبری برای تحقق این امر بوده است. اعمال تولی و تبری نمی‏توانست تنها از طریق زور صورت گیرد، بلكه می‏باید با ابزاری صورت گیرد كه با روح و روان انسانها سازگار باشد و حقایقی را برای آنها روشن سازد تا بتواند آنها را به تغییر مذهب وا دارد، چنان كه خود عقاید گذشته برائت جویند و نسبت به اصول مذهب تشیع تمایل پیدا كنند و به نظر ما عاشورا مهم‏ترین ابزاری بود كه می‏توانست این مهم را به انجام رساند. از شواهد و قرائن نیز برمی‏آید كه این عامل مورد توجّه متولیان مذهب تشیع بوده است و از آن تا آنجا كه امكانات و شرایط جامعه اجازه می‏داده برای نشر مذهب تشیع بهره گرفته‏اند.
هر چند مورخان دوره صفویه بر خلاف جهانگردان اروپایی به ضبط مراسم سوگواری عاشورا و تأثیرات آن در ساختار جامعه همتی نگمارده‏اند و تنها به صورت جسته و گریخته ضمن سایر وقایع به آن اشاره‏ای گذرا نموده‏اند، شواهد قطعی در دست است كه با آغاز رسمی شدن تشیع در ایران برگزاری این مراسم كه سابقه‏ای دیرینه داشت در تمام سطوح جامعه از صدر تا ذیل گسترش یافت.
همان‏طور كه ملاحظه می‏شود، گستردگی توجّه مردم به عاشورا و عزاداری و به تبع، تأثیر آن بر مردم در دوره صفویه به خوبی از سخنان نویسنده كتاب عالم آرای نادری هویداست؛ زیرا اگر چنین نبود، نادر در جهت سیاستهایش در پی توقف آن برنمی‏آمد.
مؤلّف تاریخ انقلاب اسلام بین الخاص و العام می‏نویسد:
«... در ماه محرم فقط در روز عاشورا مجلس عزایی منعقد كرده یكی از وعاظ كتاب روضهٔ الشهدای حسین واعظ كاشفی را بر منبر می‏خواند. (حضّار) ندبه و گریه می‏كردند. چون این كتاب به فارسی بود، غالب امرا حتی لشكر كه ترك و نادان و بی‏سواد بودند نمی‏فهمیدند... شاه اسماعیل جهت این مشكل دستور داد تا ملاّ محمّد بغدادی مشهور به فضولی كتابی در مقتل الحسین به زبان تركی نوشته در ماه محرم وعاظ از آن استفاده كنند»(۱۴).
گر چه بنابر گزارشهای مورخان و سیاحان در دهه‏های نخست حكومت صفویه مراسم سوگواری عاشورا در دهه اول محرم برگزار می‏شد، به مرور زمان از ابتدای محرم تا پایان صفر، ایام عزا و سوگواری شناخته شد(۱۵) و به صورت فرهنگ غالب مردم درآمد و حتی بر مراسم ملی برتری یافت، چنان كه اگر سالی ایام عاشورا با عید نوروز مقارن می‏شد برای رعایت ایام سوگواری، جشن نوروز را به تعویق می‏انداختند(۱۶). از مرحوم قاضی نور اللّه‏ شوشتری نقل شده كه علمای شیعه معتقد به سوگواری برای امام حسین علیه‏السلام در تمام ایام سال بودند. ایشان می‏نویسد: هنگامی كه شاه اسماعیل در سال ۹۰۹ق در شیراز به ملاقات شیخ محمّد بن یحیی بن علی الجیلانی اللاهیجی رفت مشاهده كرد كه او لباس سیاه پوشیده با تعجب علت را جویا شد كه شیخ در پاسخ گفت: جهت تعزیه حضرت امام حسین علیه‏السلام . حضرت شاه فرمودند كه تعزیه ایشان قرار یافته كه در سالی ده روز بیش نیست كه شیخ گفت مردم اشتباه كرده‏اند، تعزیه آن حضرت تا دامن قیامت باقی است(۱۷).
محمّد كاظم مروی ضمن گزارش وقایع دشت مغان (۱۱۴۸ق) اظهار می‏دارد:
«شورای كبرای مغان به همگی اهل ایران در خصوص نگرفتن تعزیه سید شهدا و مدفون ارض كربلای پر بلا ابا عبد اللّه‏ حسین علیه‏السلام كه سابق بر این از ایام كشورگشا شاه اسماعیل صفوی اشتهار داشت و در مملكت ایران حسب الواقع لوازم ماتم‏داری و تعزیه‏داری را به عمل آورد و به جهت رقت قلب، اكثر خانه‏ها و مسجدها و مدرسه‏ها را آیین بسته، محفلها و نخلها و علامات كربلا را ظاهر می‏نمودند، حسب الامر جهانگشا به قدغن و تأكید تمام، موقوف فرمودند»(۱۸).
با توجّه به آنچه یاد شد، اكنون می‏توان به بررسی كاركرد مراسم عاشورا در تبیین و ترویج مذهب تشیع پرداخت. به نظر ما احساسات از مهم‏ترین عواملی است كه می‏تواند جامعه‏ای را برای پذیرش عقیده‏ای و ردّ عقیده‏ای دیگر آماده نماید و هر قدر عامل محرك احساسات دارای پشتوانه عقلی و الهی و با فطرت و نیازهای معنوی جامعه متناسب باشد، تغییرات با سرعت بیشتر و آگاهانه‏تر صورت می‏گیرد و زمینه را برای تبیین و تعلیم عقیده جدید مهیا می‏نماید. بنابراین صفویه كه می‏خواست از ملت ایران امتی تحت لوای تشیع بسازد طبیعی بود كه واقعه كربلا را ترویج نماید؛ زیرا آن از یك سو تبیین‏كننده مذهب تشیع بود و از سوی دیگر عاشورا به سبب ماهیتش با فطرت انسانها و روحیه آزادگی و ظلم ستیزی ایرانیان سازگار بود؛ چنان كه ساموئل گرین اظهار می‏دارد:
«ایرانیهای شیعه اوایل زمان صفویه، به واسطه ذوق جدید و تعصب ملی به هیجان درآمده، میدانی برای نمودن جمعیت مذهبی خود طالب بودند. این امر، در موقع تعزیه وقایع مهمه زندگی علی علیه‏السلام و اخلاف او میسر گردید»(۱۹).
عامل تولی و تبری از مهم‏ترین اركان تغییر مذهب به‏شمار می‏آمد و این عامل اساسی از طریق مجالس سوگواری تحقق یافت و به عبارت دیگر، سخنان مهرآمیز وعاظ و مداحی شورانگیز مداحان، اصول و فروع عقاید تشیع را در قلوب مردم جای داد. عشق به اهل بیت پیامبر در میان ایرانیان از مهم‏ترین عواملی بود كه تغییر مذهب را در ایران تا حدی آسان و موفقیت‏آمیز نمود و متولیان امر كوشیدند كه با بهره‏گیری از این پتانسیل موجود در جامعه امتی واحد بسازند. لذا در ایام محرم در هر كوی و برزن مجالس عزاداری برپا نمودند و مردم را به مجالسی وارد كردند كه تا حدود زیادی با آن آشنایی و تعلق خاطر داشتند، چنان كه مسیو ماربین آلمانی می‏نویسد:
«در جمیع فرق اسلامیه طبقه‏ای دیده نمی‏شود كه از روی دیانت منكر ذكر مصائب حسین علیه‏السلام شده و نفرت از آن نماید، بلكه عموما یك گونه رغبت طبیعی به ادای این رسم مذهبی دارند و جز این نكته اتحادیه در مسلمانان مختلفهٔ العقیده دیده نمی‏شود»(۲۰).
با حضور در این مجالس، رفته رفته كینه‏ها و دشمنیها و جداییهای ناشی از اختلافات فرق مذهبی و احیانا قومی نیز تا حد قابل توجهی به دوستی، محبت و وحدت مبدل می‏شد و این گام اول ـ و تا حدودی مشكل ـ در جهت ساختن امتی جدید بود.
مرحله بعد ایجاد علقه و بالا بردن آگاهیها نسبت به مذهب تشیع بود. در این محافل و مجالس واعظان می‏توانستند با موعظه‏های آتشین خود با استفاده از آیات و روایات و تاریخ، حقانیت مذهب شیعه را ثابت كنند و مداحان و نوحه‏سرایان با ذكر فضائل و مصیبتهای وارده بر ائمه می‏توانستند بین قلوب مردم و ائمه طاهرین رابطه عاطفی برقرار كنند و نسبت به دشمنان آنها بذر نفرت و عداوت بیفشانند؛ چنان كه جوزف مورخ فرانسوی اظهار می‏دارد:
«فرقه شیعه حتی در زمان سلاطین صفویه مذهب خود را به زور شمشیر ترقی ندادند. به قوه كلام كه اثرش بیشتر از شمشیر است این طایفه به این درجه ترقی محیّر العقول نموده‏اند».(۲۱)
فیگوئروا هم كه در سال ۱۰۲۸ق در ایام سلطنت شاه عبّاس اول به ایران مسافرت كرده و از نزدیك با مجالس وعظ و خطابه و عزاداری آشنا شده در این باره اظهار می‏دارد:
«موعظه گران این مجالس علمای شرع‏اند و غالبا ملا یا قاضی نامیده می‏شوند. اینان در هر جایی كه مردم گرد آمده باشند بر منبرهای بلند می‏نشینند و با حرارت تمام و سخنان گیرا، خصوصیات مرگ یا شهادت حسین علیه‏السلام ، امام بزرگ خویش را بیان می‏كنند»(۲۲).
آیهٔ اللّه‏ العظمی گلپایگانی از مراجع معاصر نیز كه خود شاهد ممنوعیت برگزاری مراسم عاشورا از سوی رضا شاه و اهتمام مردم در برگزاری آن بوده درباره اهمیت مراسم عاشورا در ترویج تشیع اظهار می‏دارد:
«در هر دهی، در هر شهری، در هر مكانی، این دین با این مجالس ترویج می‏شود. اگر روضه نباشد به این عمومیت نمی‏شود، چون این عزاداری دین مردم شده و از دین مردم است و با گوشت و پوست و خون مردم ممزوج شده»(۲۳).
روایات پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امامان معصوم علیهم‏السلام در باره ثواب گریه در عزای امام حسین علیه‏السلام كه از طریق علمای شیعه و سنی در كتب روایی و مقاتل به ویژه روضهٔ الشهداء(۲۴) كه از منابع اصلی مجالس عزاداری بود، نقل شده بود به مجالس عزاداری جنبه شرعی می‏داد و در مردمی كه خواهان سعادت اخروی بودند انگیزه قوی ایجاد می‏كرد كه با میل و رغبت در این مجالس شركت كنند؛ چنان كه جوزف مورخ فرانسوی در این باره می‏نویسد:
«... زیاده بر آنچه به تصور آید عام و خاص این فرقه را راسخ العقیده گردانده و همین نكات باریك سبب شده است كه از آغاز ترقیِ مذهب شیعه شنیده نشده است كه جمعی یا جماعتی از آنان ترك دین اسلام را گفته یا به سایر فرق اسلامیه بگروند»(۲۵).
به نظر ما این به سبب اقتدار شیعیان بود كه در اثر همبستگی ناشی از حضور مستمر در مراسم مذهبی به دست آمده بود و این حقیقتی است كه از نظر مستشرقان هم مخفی نمانده است(۲۶).
بدین سان مردم ایران كه به زودی دریافتند حیات سیاسی، مذهبی و اجتماعی آنان مرهون مجالس سوگواری برای ائمه طاهرین به ویژه امام حسین علیه‏السلام است، چنان با آن مراسم خو گرفتند و در برگزاری آن همت به خرج دادند كه حدود دو قرن و نیم بعد كه نادر شاه كوشید از برگزاری آن جلوگیری كند موفقیتی به دست نیاورد. مؤلّف عالم آرای نادری در این باره می‏نویسد:
«امّا به طور مخفی شیعیان و موالیان در تعزیه‏داری اقدام داشتند و در اكثر بلاد جمعی از بوكاپیشگان به نهج سابق ماتم‏داری و تعزیه‏داری می‏نمودند»(۲۷).
از عملكرد نادرشاه به خوبی برمی‏آید كه مراسم عزاداری به ویژه در ماه محرم در تقویت و رشد مذهب تشیع نقش انكارناپذیری داشته است و گر نه، همان‏طور كه قبلاً گفته شد، نادرشاه برای ممانعت از برگزاری آن اقدام نمی‏كرد.
مردم ایران با حضور در این مراسم با حقیقت و فلسفه تولی و تبری آشنا می‏شدند و علاوه بر آن، اصول، فروع و احكام مذهب خود را فرا می‏گرفتند؛ از این‏رو توده شیعیان به رغم بی‏سوادی می‏توانستند تا حدودی پاسخگوی نیازهای مذهبی خود باشند. در واقع این مجالس از یك سو محلی برای همبستگی و همدلی مردم و از سوی دیگر نوعی مدرسه همگانی بود كه به تبیین و تعلیم مبانی تشیع می‏پرداخت. امام خمینی قدس‏سره در این باره می‏نویسد:
«مجالسی كه به نام روضه در بلاد شیعه به پا می‏شود با همه نواقص كه دارد باز هر چه دستور دینی و اخلاقی است و هر چه انتشار فضائل و پخش مكارم اخلاق است در اثر همین مجالس است. دین خدا و قانونهای آسمانی كه همان مذهب مقدس شیعه است كه پیروان علی علیه‏السلام و مطیعان اوالوالامرند در سایه این مجالس مقدس كه اسمش عزاداری و رسمش نشر دین و احكام خداست تاكنون به پا بوده و پس از این هم به پا خواهد بود».(۲۸)
سیاحان اروپایی نیز كه این مراسم را از نزدیك مشاهده كرده و جزئیات آن را به دقت ثبت كرده‏اند به این نكته اشاره نموده‏اند كه به احتمال زیاد وعاظ بخشی از سخنرانی خود را به بیان احكام، آیات قرآن و احادیث ائمه و تفسیر آنها اختصاص می‏دادند و ذكر وقایع عاشورا و خواندن مصیبت هم از ضروریات این مجالس بود(۲۹) به گونه‏ای كه مستمعان نه تنها با محتوای مذهبشان آشنا می‏شدند، بلكه پیوندی عالمانه و آگاهانه و عاطفی با ائمه طاهرین برقرار می‏نمودند كه این خود در تقویت باور مذهبی آنها بسیار مؤثر بود.
● تیجه‏گیری
متولیان مذهب تشیع از مراسم عاشورا كه در ایران سابقه‏ای دیرینه داشت و شیعه و سنی جدای از اختلافاتشان به آن تعلق خاطری داشتند، برای تبیین و ترویج مذهب تشیع بهره‏برداری كردند و از آنجا كه ماهیّت این مجالس بر مبنای شور و شعور استوار بود و با فطرت انسانها سازگار می‏نمود، این كار عظیم با كمترین تنش به صورت طبیعی انجام شد. بنابراین با توجّه به كاركرد مراسم عاشورا در استواری مذهب تشیع كه از اركان جدایی‏ناپذیراین مذهب گشته است، نمی‏توان شكوه و عظمت تشیع را بدون آن تصور كرد.
نویسنده:اصغر فروغی
پی نوشتها :
۱ ـ امیر محمود خواند، تاریخ شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی، با تصحیح و تحشیه محمّد علی جرّاحی، نشر گستره، ۱۳۷۰ش، ص ۶۶-۶۵؛ حسن بیك روملو، احسن التواریخ، تصحیح عبد الحسین نوایی، تهران، بابك، ۱۳۵۷ش، ص ۸۶؛ ابوبكر طهرانی، دیار بكریه، به كوشش نجاتی لوغان ـ فاروق سومر، تهران، طهوری، ۱۳۵۶ش؛ عبدی بیك شیرازی، تكملهٔ الاخبار، تصحیح عبدالحسین نوائی، نشر تهران، ۱۳۶۹ش، ص ۴۱-۴۰؛ قاضی احمد غفاری، تاریخ جهان‏آرا، به كوشش سید ابوالقاسم مرعشی، تهران، انتشارات كتابفروشی حافظ، ۱۳۴۳ش، ص ۲۶۶؛ سفرنامه‏های ونیزیان در ایران، ترجمه منوچهر امیری، انتشارات خوارزمی، ۱۳۴۹ش، ص ۳۱۰.
۲ ـ بنگرید به: عبدالحسین زرین كوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران، انتشارات امیركبیر، ۱۳۶۶ش، ص ۲۲۴.
۳ ـ محمّد یوسف واله اصفهانی، خلد برین، به كوشش میر هاشم محدّث، تهران، بنیاد موقوفات افشار، ۱۳۷۲ش، ص ۱۹۷-۱۹۶ و نیز ص ۱۲۲، ۱۷۱، ۲۰۱-۱۹۹؛ تاریخ عالم آرای صفوی، به كوشش یداللّه‏ شكری، انتشارات اطلاعات، ۱۳۶۳ش، ص ۱۲۴-۱۲۳.
۴ ـ محمّد یوسف واله اصفهانی، خلد برین، ص ۲۰۰ و ۱۲۳.
۵ ـ بنگرید به: مؤلّف نامعلوم، عالم آرای شاه اسماعیل، به كوشش اصغر منتظر صاحب، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۴۹ش، ص ۳۹۹-۳۹۸.
۶ ـ محمّد مترجم اسپناقچی، تاریخ انقلاب اسلام بین الخاص و العام، ص ۳۲۱-۳۲۰.
۷ ـ رضا قلیخان هدایت، تاریخ روضهٔ الصفا ناصری، خیام، ۱۳۳۹ش، ج ۸ ، ص ۱۷۱.
۸ . عبد الحسین نوایی، شاه طهماسب صفوی، مجموعه اسناد و مكاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۰ش، ص ۲۲۹-۲۲۸.
۹ ـ علی شریعتی، تشیع علوی و تشیع صفوی، كتابخانه دانشجویی و دانشگاه ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۵۲ش، ص ۱۵۹.
۱۰ ـ مسیو ماربین آلمانی، سیاسهٔ الحسینیه یا رولیسیون كبیر، چاپ زهره، بی‏تا، ص ۴۵-۴۴.
۱۱ ـ همان، ص ۵۰.
۱۲ ـ گاسپار دروویل، سفر در ایران، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم، چاپ سوم: انتشارات شباویز، ۱۳۶۷ش، ص ۱۳۹-۱۳۸.
۱۳ ـ رضا قلیخان هدایت، تاریخ روضهٔ الصفا ناصری، ج ۸ ، ص ۱۶۹.
۱۴ ـ محمّد مترجم اسپناقچی، تاریخ انقلاب اسلام بین الخاص و العام، ص ۶۰۰-۵۹۹، به نقل از: یوسف جمالی، زندگانی شاه اسماعیل اول، ص ۲۴۲-۲۴۱.
۱۵ ـ پترجی چلكووسكی، تعزیه نیایش و نمایش در ایران، ترجمه داوود حاتمی، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷ش، ص ۱۶۶-۱۶۵؛ پیترو دلاواله، سفرنامه، ترجمه شجاع الدین شفا، نشر علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰ش، ص ۱۲۳-۱۲۲؛ ساموئل گرین، ایران و ایرانیان، به اهتمام رحیم رضازاده ملك، تهران، چاپ آفتاب، ۱۳۶۳ش، ص ۴۳۵-۴۳۴.
۱۶ ـ بنگرید به: رضاقلیخان هدایت، تاریخ روضهٔ الصفا ناصری، ج ۸، ص ۴۰۷-۴۰۶؛ اسكندر بیك منشی، عالم آرای عباسی، تصحیح محمّد اسماعیل رضوانی، دنیای كتاب، ۱۳۷۷ش، ج ۲، ص ۱۳۶۷ و ۱۴۰۷-۱۴۰۶.
۱۷ ـ قاضی نور اللّه‏ شوشتری، مجالس المؤمنین، انتشارات كتابفروشی اسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج ۲، ص ۱۵۳-۱۵۲.
۱۸ ـ محمّد كاظم مروی (وزیر مرو)، عالم آرای نادری، با تصحیح و مقدمه محمّد امین ریاحی، اتشارات علمی، ۱۳۵۸ش، ج ۳، ص ۹۸۲. شورای دشت مغان در سال ۱۱۴۸ق به امر نادرشاه تشكیل شد و سلطنت ایران از صفویه به نادرشاه افشار انتقال یافت.
۱۹ ـ ساموئل گرین، ایران و ایرانیان، ص ۴۳۳.
۲۰ ـ مسیو ماربین آلمانی، سیاسهٔ الحسینیه یا رولیسیون كبیر، ص ۴۵.
۲۱ ـ همان، ص ۵۳.
۲۲ ـ بنگرید به: دن گارسیا دسیلوا فیگوئروآ، سفرنامه، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۳ش، ص ۳۰۹-۳۰۸.
۲۳ ـ علی ربانی خلخالی، عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، تهران، چاپ بهرام، محرم ۱۴۱۱ق، ص ۱۴-۱۳.
۲۴ ـ ملا حسین واعظ كاشفی، روضهٔ الشهداء، با تصحیح و حواشی آیهٔ اللّه‏ ابو الحسن شعرانی، انتشارات كتابفروشی اسلامیه، ۱۳۷۱ش، ص ۱۳-۱۲.
۲۵ ـ مسیو ماربین آلمانی، سیاسهٔ الحسینیهٔ یا رولیسیون كبیر، ص ۵۷-۵۶.
۲۶ ـ ساموئل گرین، ایران و ایرانیان، ص ۴۳۳؛ مسیو ماربین آلمانی، سیاسهٔ الحسینیهٔ یا رولیسیون كبیر، ص ۴۵-۴۴.
۲۷ ـ محمّد كاظم مروی، عالم آرای نادری، ج ۳، ص ۹۸۲؛ جونس هنوی، زندگی نادرشاه، ترجمه اسماعیل دولتشاهی، چاپ دوم: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵ش، ص ۱۵۷-۱۵۶.
۲۸ ـ امام خمینی، كشف الاسرار، انتشارات دین و دانش، بی‏تا، ص ۱۷۴-۱۷۳.
۲۹ ـ فیگوئرا، سفرنامه، ص ۳۱۰-۳۰۹.
منبع : فصلنامه مشكوه
منبع : خبرگزاری فارس