سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


گذر از سوء تفاهم


گذر از سوء تفاهم
«نیمکت خوشبختی»، نمایشی که این روزها در کارگاه نمایش تئاتر شهر اجرا می‌شود سومین کار فرهاد شریفی به‌عنوان کارگردان است که متن آن توسط یک نویسنده ایرانی نوشته شده است؛ البته دو کار قبلی این کارگردان را هم دو نویسنده زن کشورمان نوشته‌اند.
سه نمایش قبلی او یعنی «حکایت ناتمام آن زن خوشبخت» نوشته کبری ملانژاد، «باله بر انگشتان شکسته» نوشته طلا معتضدی و «نیمکت خوشبختی» نوشته کبری ملا نژاد، نمایشنامه‌هایی هستند که فرهاد شریفی در این سال‌ها به صحنه برده است.
او رباره این مسئله می‌گوید:«یک کارگردان برای به صحنه بردن نمایش انتخاب‌های زیادی دارد. درام‌ها و نمایشنامه‌های زیادی از نویسندگان مطرح و صاحب نام ترجمه شده‌اند و از نویسندگان کشور خودمان هم متون ارزشمندی داریم که همه آنها می‌توانند گزینه‌های خوبی برای اجرا باشند. من به‌عنوان کارگردان ترجیح می‌دهم کاری را انتخاب کنم که اولا با تم و مضمون آن ارتباط برقرار کنم و دوم اینکه این اثر نوشته‌ای تازه باشد که حرف تازه‌ای متناسب با شرایط روز جامعه ما برای گفتن دارد.»
شریفی به‌عنوان کارگردان به لحاظ شرایط زمانی و البته دیدگاهش در انتخاب آثار، نمایشنامه‌هایی از نویسندگان ایرانی را به اجرای کارهای نویسندگانی چون چخوف، گارسیا لورکا، برشت و... ترجیح داده چرا که معتقد است اجرای آثار این نویسندگان کار چندان ساده‌ای نیست چون تماشاگر تئاتر، این نویسندگان و جنس آثارشان را می‌شناسد و نیز اجرای این نمایش‌ها به خاطر جنس کار، تعداد پرسوناژها و مسائلی از این دست هرگز با زمانی که او برای به صحنه بردن یک نمایش در اختیار داشته، سازگار نبوده است. او در توضیح این مسئله می‌گوید:«من سه اثر از سه نویسنده زن ایرانی به صحنه برده‌ام اما این مسئله صرفا براساس خواست من نبوده و بهتر است بگویم این طور اتفاق افتاده است.
من بنا به شرایطی مانند در اختیار داشتن سالن نه‌چندان بزرگ و زمان محدود، متونی را انتخاب کردم که هم با این شرایط امکان اجرای آنها را داشته باشم و هم با مضمون اثر ارتباط برقرار کنم و دوستش داشته باشم. این شد که سه اثر از سه نویسنده زن اجرا کرده‌ام و به احتمال زیاد کار بعدی من هم از یک نویسنده ایرانی خواهد بود. چون ترجیح می‌دهم متنی تازه با حرف‌هایی نو و متناسب با شرایط روز جامعه خودمان به صحنه ببرم.»
زمانی که یک کارگردان نمایشنامه‌ای خارجی را به صحنه می‌برد این امکان را دارد که برداشتی آزاد از آن اثر را به اجرا بگذارد یا متن را آداپته یا ایرانی کند، می‌تواند اقتباسی آزاد از اثر ارائه کند و ممکن است در این باره امکان تامل با نویسنده را هم نداشته باشد اما اجرای آثار نمایشنامه‌نویسان ایرانی این فرصت را در اختیار کارگردان قرار می‌دهد که ضمن همفکری و گفت‌وگو با نویسنده، به ساختار اجرایی متن برسد.
شریفی در این باره می‌گوید: «متونی که من برای اجرا انتخاب کردم، متونی شسته رفته و مناسب بودند و مضمون اصلی آنها جدا از ساختار، آن قدر گویا بود که من کارگردان به سادگی بتوانم برنامه‌های اجرایم را برای این متون به اجرا در بیاورم. به‌عنوان نمونه نمایشنامه «حکایت ناتمام آن زن خوشبخت» یک متن یک ساعت و نیمه بود، اما از آنجایی که تنها یک پرسوناژ داشت و امکانات ما محدود بود و این امکان هم وجود داشت که مخاطب در این زمان طولانی خسته شود، متن را جمع و جور کردم و به ۵۰‌ دقیقه رساندم. خوشبختانه خانم ملانژاد هم برای تماشای کار آمدند و رضایت‌خاطر داشتند و تماشاگران هم راضی بودند.
این نمایش به موفقیتی دست پیدا کرد که از کشورهای مختلفی برای اجرا دعوت شدیم اما فقط توانستیم آن را در بلاروس اجرا کنیم. نمایش «باله بر انگشتان شکسته» هم از کارهای خانم معتضدی بود که من به کارهای ایشان علاقه داشتم و براساس همین علاقه این متن را در نظر گرفتم. از ایشان خواستم متن را با توجه به دیدگاه‌های من بازنویسی کند و خانم معتضدی هم همکاری کردند و بازنویسی بسیار فوق‌العاده‌ای از متن در اختیارم قرار دادند. ایشان چندباری هم برای همراهی با گروه در جلسات تمرین ما حاضر شدند.
در کار سوم یعنی نمایش «نیمکت خوشبختی»، حرف اصلی نمایشنامه کاملا برای من قابل درک بود. مضمون اصلی اثر درباره عدم‌تفاهم و تنهایی آدم‌هایی است که با وجود در کنار هم بودن، هم رنگ بودن و نشستن‌ها و حرف زدن‌ها و برقراری ارتباط، تنها به خاطر مسائلی ساده و پیش پا افتاده به تفاهم بزرگ نمی‌رسند و برای همیشه در تنهایی می‌مانند. بنابراین متن به اندازه کافی برای من کارگردان به‌عنوان مولف اثری که شما در صحنه می‌بینید کاملا گویا بود.
البته مرکز هنرهای نمایشی پیشنهاد کرد از خانم ملانژاد بخواهیم که این متن را بازنویسی کنند و ایشان هم این کار را کردند اما متن بازنویسی شده با خواسته‌های من فاصله بیشتری داشت. بنابراین همان متن اولیه را با کمی تغییر و تمهیدات اجرایی در زمانی حدود ۴۰ دقیقه اجرا کردیم.»
طبیعی است که هر نمایشی حاصل اندیشه و تلاش گروهی است که هر یک از افراد گروه در شکل‌گیری و نتیجه نهایی سهمی دارند. شریفی معتقد است کارگردان به‌عنوان کسی که متن را انتخاب می‌کند، برای طراحی صحنه و لباس، نور، موسیقی، میزانسن‌ها، انتخاب عوامل و سایر موارد فکر و برنامه دارد، مولف اثر محسوب می‌شود و کبری ملانژاد معتقد است که نویسنده اثری را مانند یک کودک به دنیا می‌آورد و برایش زحمت می‌کشد و سپس آن را به دست کارگردان می‌سپارد که به بهترین شکل به جامعه و مخاطب معرفی کند.
بنابراین تامل بین نویسنده و کارگردان و ارتباط این ۲عنصر مهم می‌تواند تاثیری شگرف در نتیجه کار و آنچه روی صحنه می‌رود بر جای بگذارد.
کبری ملانژاد دانش‌آموخته رشته نمایش است که از سال ۱۳۶۶ تا سال ۱۳۷۰ در مرکز هنرهای نمایشی مشغول به کار بوده و در حضور کسانی چون حمید سمندریان و اکبر رادی شاگردی کرده است. از آن پس وی اگرچه به لحاظ حرفه‌ای از فضای تئاتر دور مانده اما به نوشتن ادامه داده است.
سال‌۶۸ نمایشنامه‌ای از او به نام «گالری» توسط شهره لرستانی به اجرا در آمد و پس از آن هم دو نمایش «حکایت ناتمام آن زن خوشبخت» و «نیمکت خوشبختی» به قلم او توسط فرهاد شریفی اجرا شده‌اند.
او درباره همکاری نویسنده و کارگردان در تئاتر معتقد است:«همفکری و همکاری نویسنده و کارگردان باعث می‌شود که هر دو به درک درستی از اتفاقی که قرار است روی صحنه رخ بدهد، برسند. به‌عنوان نمونه من در آثارم سعی می‌کنم تا حد امکان موجز بنویسم و دیالوگ‌هایم را بسیار مختصر و کوتاه می‌نویسم. فکر می‌کنم نمایشنامه‌ای که من می‌نویسم، ممکن است با کمی تغییر در لحن‌ها و دیدگاه‌ها به اثری بدل شود که کاملا با متن اصلی تفاوت دارد.
به‌عنوان نمونه «نیمکت خوشبختی» درباره آدم‌هایی است که به سادگی می‌توانند به خوشبختی دست پیدا کنند اما آنقدر آرزوهای دور و دراز دارند و چنان لحظه‌های جاری زندگی را فراموش می‌کنند که در حسرت رسیدن به تفاهم بزرگ خوشبختی‌های ساده‌ای را که جلوی پایشان قرار دارد، نمی‌بینند و برای همیشه تنها می‌مانند. اگر این نمایشنامه همانطور که نوشته شده درک نشود ممکن است اجرایی از آن ارائه شود که مثلا یا مرد غالب باشد یا زن و یا یکی از این دو دیوانه یا خودخواه به‌نظر برسند.»
«نیمکت خوشبختی» نمایشی است درباره رسیدن به تفاهم بزرگ و همه سوءتفاهم‌هایی که باعث می‌شود تنهایی، همراه همیشگی یک انسان شود.
از این منظر شاید بهانه زیبایی است که تاکید بر ضرورت توجه کارگردانان به متونی از نویسندگان ایرانی دارد؛ نویسندگانی که در کنار کارگردانان هستند و همراهی و همکاری نویسنده و کارگردان باعث خلق دو عنصر مهم در خلق و تولد یک نمایش می‌شود.
آذر مهاجر
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید