چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
آیا سقط جنین اخلاقی است؟
چندی پیش به مجلهای دعوت شدم که قرار بود درباره فیلم دعوت ساخته حاتمیکیا بحث کنیم. در ابتدای بحث گفتم که فیلم را ندیدهام و صرفا درباره موضوع سقط جنین جدای از فیلم بحث میکنم. بعدا فیلم را دیدم، اظهارنظر درباره ساختار سینمایی این اثر در حوزه کاری من نیست؛ اما دغدغههای اخلاقی و فلسفی سقط جنین در این فیلم به خوبی بیان نشده بود و البته این قصوری برای کارگردان نیست چون سقط جنین را میتوان از منظرهای مختلفی مثلا منظر فقهیـحقوقی، اجتماعی و حتی سیاسی بررسی کرد. چندی پیش مصاحبهای با کارگردان و فیلمنامهنویس این فیلم در کارگزاران منتشر شده بود که مضمون عبارتی را از من نقل کرده بودند که با آنچه گفته بودم منافات داشت.
صحبت من این نبود که چون مسئله سقط جنین به لحاظ اخلاقی حل نشده شما نباید به این موضوع میپرداختید، اصلا ماهیت فلسفه بهگونهای است که قرار نیست تکلیف موضوعات اینچنینی را مشخص کند، بلکه سخن من این بود اگر شما میخواستید به لحاظ اخلاقی به این موضوع بپردازید، این موضوع کاملا پیچیده و پر از استدلالات مختلف و پیشفرضهای بسیار است و به سادگی نمیتوان با این مسئله برخورد کرد. بلکه باید دقت بسیار در طرح این مسائل به لحاظ فلسفی داشت و به سادگی نیز حکم صادر نکرد. در واقع دو سوال بهطور کلی در اینجا مطرح است: یک اینکه آیا فیلمساز به لحاظ فلسفی و اخلاقی توانسته استدلالات خوبی به ضرر یا به نفع سقط جنین ارائه دهد یا نه؟ این سوال میتواند پاسخهای متفاوتی داشته باشد و میتواند کسی به نفع مثبت بودن هر پاسخ استدلال کند و دیگری به نفع منفی بودن هر کدام و اصلا کسی میتواند استدلال کند که فیلمساز اصلا چنین قصدی نداشته است. اما سوال دوم منوط به پاسخ به سوال اول است: اگر فیلمساز نتوانسته استدلال خوبی ارائه دهد آیا به لحاظ اخلاقی حق داشته است که دیدگاهی خاص درباره سقط جنین (چه مثبت و چه منفی) اتخاذ کند؟ این سوال قابل تحویل به سوال کلیتری در فلسفه هنر است که آیا هنرمند به لحاظ اخلاقی مجاز است هر چیزی را به تصویر بکشد یا درباره هر موضوعی اظهارنظر کند؟ این سوال فلسفی است و محل بحث بسیار. در مقاله زیر فقط به معرفی مسئله سقط جنین به لحاظ فلسفی میپردازم بدون آنکه دیدگاههای مختلف در این زمینه بررسی و نقد شود. در ۳۰ سال اخیر و با رشد روزافزون دانش و تکنولوژی پزشکی، سقط جنین به اقدامی آسان و بدون خطر بدل شده است اما تبعات اخلاقی آن موضوع را کاملا بغرنج کرده و دیدگاههای بسیاری له و علیه آن ارائه شده است بهگونهای که دولتمردان نیز این موضوع را دستاویزی برای اهداف سیاسی خود کردهاند.
سقط جنین را میتوان از ابعاد مختلفی بررسی کرد که برخی از این جنبهها گاهی با هم معارض و گاهی مستقل از یکدیگر هستند. به عبارت دیگر سقط جنین را میتوان از منظر اخلاقی، حقوقی (فقهی) پزشکی و حتی سیاسی بررسی و ارزیابی کرد. وقتی به جنبه اخلاقی سقط جنین نگریسته میشود با موانع مختلفی روبهرو میشویم که گاهی امکان بحث مفید را در این زمینه مسدود میکند؛ اما با شناخت دقیق این موانع و با استفاده از تاملات فلسفی میتوان مسیر را هموارتر کرد.
یکی از این موانع تعلق خاطر افراد به دیدگاه کلیتری است که درباره امور مختلف دارند و نگاه آنها به سقط جنین تابعی از منظر کلی آنها به امور دیگر است. مثلا برخی ممکن است معتقد باشند که دیندار بودن با رد سقط جنین همراه است و تایید سقط جنین دینداری آنها را زیر سوال میبرد یا کسی که فمینیست است ممکن است باور داشته باشد که بدون پذیرفتن سقط جنین نمیتوان فمینیست بود. در چنین مواردی شخص مورد نظر ممکن است به استدلالات ارائه شده له یا علیه سقط جنین توجهی نداشته باشد و آنها را به منزله تهدیدی برای جهانبینی کلی خود به حساب آورد. بنابراین وقتی درباره تاملات اخلاقی سقط جنین بحث میشود باید این نکته را مدنظر داشت که موضع افراد در این موضوع تابعی از موضع کلیتر دینی یا فلسفی آنهاست یا نه. طبعا در این حالت ادامه بحث چندان مفید نخواهد بود و باید در ابتدا در زمینه موضع وسیعتر نظام باورهای آنها بحث کرد.
مانع دیگر احساسات و عواطف افراد در این زمینه است که بحث و استدلال اخلاقی درباره سقط جنین را با مشکل جدی همراه میسازد. نظرات منفی یا مثبت افراد دیگر، مشکلات اجتماعی، خصوصیات روحی و احساسی نگاه دقیق به این مسئله را دشوار میسازد، بهگونهای که گاه تصور میشود تاملات دقیق فلسفی درباره سقط جنین گمراهکننده است.
مانع دیگر خود فیلسوفان هستند. اخلاق و مباحث فلسفی درباره موضوعات اخلاقی دامنهای دیرین دارد. بنابراین اکثر فیلسوفان جایگاه بحث درباره سقط جنین را در فلسفه میدانند که باعث میشود بحث درباره این موضوع با دانستن پیشفرضهای فلسفی زیادی همراه شود. خصوصا مباحث فلسفی اخیر که گاه چنان پیچیدهاند که اصل موضوع در این میان به محاق میرود. طبعا خیلی از افراد از این موضوعات بیگانهاند که در نتیجه بحث درباره سقط جنین با مشکل همراه میشود. حتی ممکن است افراد آگاه از این مباحث نیز به آنها توجه چندانی نداشته باشند و چنین تاملاتی را خطرناک و دورکننده از موضوع اصلی بدانند.
گاهی نیز خود فیلسوفان چنان بحث را پیچیده میکنند که در نهایت تصمیمگیری درباره سقط جنین ناممکن میشود. بهطور کلی عدمتوافق درباره یک موضوع اخلاقی دو منشأ متفاوت دارد: یا عدمتوافق درباره اصول اخلاقی پایه است یا عدمتوافق درباره وقایع غیراخلاقیای است که در استنتاج نتایج اخلاقی دخالت دارند. بنابراین اولین قدم در بحث اخلاقی درباره سقط جنین مشخص کردن این نکته است که عدمتوافق درباره اصول اخلاقی پایه است (مانند این اصل اخلاقی که کشتن افراد متعلق به گونه انسانی نادرست است) یا عدمتوافق درباره وقایع غیراخلاقیای است (مانند این داده که جنین، واجد روح است) که در استنتاج نتیجه اخلاقی دخالت دارند.
بنابراین برای اینکه بحث درباره سقط جنین نتیجه مفیدی داشته باشد باید با تاملات دقیق فلسفی ابتدا مفاهیم مورد بحث را دقیقا معنا کرده و سپس چگونگی روند استنتاج را بررسی کرده تا از ایجاد موانعی که در این راه وجود دارد عبور کنیم و به نتیجه قابل قبول برسیم.
● رویکردهای مختلف به مسئله سقط جنین
سه رویکرد مختلف را میتوان نسبت به مسئله سقط جنین اتخاذ کرد:
الف) دیدگاه محافظهکارانه(۱) یا مخالف سقط جنین
موافقین دیدگاه «الف» معتقدند که «سقط جنین اکیدا نادرست است»، البته رویکرد موافقین دیدگاه «الف» را میتوان به صورت دقیقتر صورتبندی کرد:
۱) «سقط جنین همواره در بادی امر
۲) اکیدا نادرست است».
ب) دیدگاه لیبرال
۳) یا موافق سقط جنین
موافقین این دیدگاه انجام سقط جنین را بهطور کلی نادرست نمیپندارند، البته رویکرد آنان را میتوان به صورت دقیق زیر صورتبندی کرد:
بـ۱): «سقط جنین هرگز فی نفسه در بادی امر نادرست نیست».
اگر به صورتبندی «بـ۱» دقت کنیم، متوجه میشویم که در این صورتبندی صحبت بر نادرست نبودن سقط جنین است نه درست بودن، به عبارت دیگر میتوان دو معنا از واژه «درست» ارائه داد که در تبیین اصل «بـ۱» کمککننده است:
معنای ضعیف درست: «عمل A درست است اگر تنها اگر انجام عمل A نادرست نباشد» این معنا از واژه «درست» مفهوم مجاز بودن یک عمل را نشان میدهد و الزامآور بودن عمل A را مشخص نمیکند.
معنای شدید درست: «عمل A درست است اگر و تنها اگر انجام ندادن عمل A نادرست باشد» این معنا از واژه «درست» الزامیبودن عمل را نشان میدهد. پس اگر این معنا از درستی را مدنظر داشته باشیم وقتی میگوییم عمل A درست است یعنی انجام عمل A الزامی است؛ اما اصل «بـ۱» تنها مجاز بودن سقط جنین را برای ما مشخص میکند نه الزامی بودن آن را.
ج) دیدگاه میانه
رویکرد موافقان این دیدگاه را میتوان به صورت زیر مشخص کرد:
جـ۱) «سقط جنین بعضی اوقات در بادی امر اکیدا نادرست است و بعضی اوقات نیست».
موافقین دیدگاه «جـ۱» معتقدند که عوامل مختلفی در وضعیت اخلاقی سقط جنین موثرند برخی از این عوامل عبارتند از:
۱) مرحله رشد و نمو جنین در زمان سقط
۲) وجود ناهنجاری و بیماری در جنین
۳ ) تاثیر ادامه رشد جنین تا زمان زایمان بر سلامتی مادر
۴ ) ناخواسته و به زور بودن حاملگی
بهطور کلی میتوان گفت موافقین «جـ۱» معمولا یک یا همه آموزههای زیر درباره سقط جنین را میپذیرند:
۱) سقط جنین در مراحل ابتدایی اخلاقا نادرست نیست اما در مراحل آخر حاملگی نادرست است.
۲) سقط جنین در مواردی که جنین مبتلا به نقایص مادرزادی است، نادرست نیست چون در این حالت او شانس کمی برای بهره بردن از مواهب زندگی دارد.
۳) سقط جنین در مواردی که ادامه رشد جنین تا زمان زایمان خطری جدی برای حیات مادر باشد، نادرست نیست.
۴) سقط جنین وقتی که حاملگی نتیجهای از عمل تجاوز به زور و ناخواسته باشد مثلا دختر جوانی که توانایی مسوولیتپذیری ندارد، نادرست نیست.
این سه رویکرد اخلاقی به مسئله سقط جنین میتواند با سه رویکرد مشابه به لحاظ حقوقی بازسازی شود. اما استدلال مخالفان سقط جنین را میتوان به صورت زیر صورتبندی کرد:
P۱: همه انسانهای بیگناه و معصوم حق حیات دارند.
P۲: کشتن کسی که حق حیات دارد در بادی امر اکیدا نادرست است.
C۱: بنابراین کشتن یک انسان بیگناه و معصوم اکیدا نادرست است. (نتیجهگیری از P۱ و P۲)
P۳: هر جنین انسانی یا تخم بارور(۴) شده یک انسانی بیگناه و معصوم است.
C۲: بنابراین ک شتن یک جنین یا تخم بارورشده دربادی امر اکیدا نادرست است. (نتیجهگیری از C۱ و P۳)
P۴: سقط جنین مستلزم کشتن جنین یا تخم بارور شده است.
C: بنابراین سقط جنین در بادی امر اکیدا نادرست است. (نتیجهگیری از C۲ و P۴)
استدلال بالا کاملا به لحاظ منطقی معتبر(۵) است یعنی اگر مقدمات صادق باشند، نتیجه حتما صادق است در استدلال بالا ابتدا باید تعریف عبارت «انسان» را دقیقا مشخص کنیم. در استدلال بالا دو واژه دیگر نیز هست که در وهله اول به نظر میرسد تا حدودی مبهم هستند: واژه «جنین» و واژه «نادرست». اینکه واقعا «نادرست» چه معنایی دارد بحث مفصلی در فرااخلاق(۶) است. در این جا معنای شهودی واژه نادرست اتخاذ شده که اکثر آدمیان درکی از آن دارند. اما جنین، در استدلال بالا به هویتی ارجاع میشود که به لحاظ ژنتیکی محصول آمیزش یک اسپرم و یک تخمک است. صورتهای مختلف استدلال بالا وابسته به تعبیرهای مختلفی است که از واژه انسان ارائه شده است. به عبارت دیگر به جای انسان در استدلال بالا میتوان یکی از پنج تعبیر زیر را قرار داد:
۱) انسان= موجودی است که به لحاظ بیولوژیک متعلق به گونه هوموساپینس است.
۲) انسان= فردی که توانایی و ظرفیت بالفعل برای تفکر و استدلالورزی دارد و خودآگاه است.
۳) انسان= موجود زندهای که بهطور بالقوه توانایی کسب تفکر کردن و خودآگاهی را دارد.
۴) انسان= موجود زندهای که متعلق به گونهای است که افراد طبیعی آنگونه توانایی کسب تفکر کردن و خودآگاهی را بالقوه دارند.
۵ ) انسان= موجود زندهای که واجد یک روح غیرمادی است.
هر یک از تعبیرهای ارائه شده به جای انسان میتواند در استدلال بالا قرار گیرد و در نتیجه صورتهای مختلفی از استدلال به وجود خواهد آمد. قطعا قرار دادن هر تعبیری به جای انسان در استدلال بالا استدلال منطقا معتبر خواهد بود یعنی اگر مقدمات صادق باشند نتیجه حتما صادق خواهد بود.
تفاوت میان «شخص» و «انسان بیولوژیکی»
خانم «مری وارن»(۷) در مقاله تاثیرگذار خود «در باب وضعیت اخلاقی و حقوقی سقط جنین» این سوال را مطرح میکند که «چه ویژگیهایی فرد را عضو جامعه اخلاقی میسازد؟» به عبارت دیگر چه ویژگیهایی فرد را یک شخص اخلاقی میسازد؟ در واقع در اینجا باید میان انسان بیولوژیکی و «شخص اخلاقی» تفاوت قائل شد. وارن معتقد است که لااقل «انسان بیولوژیکی» شرط کافی برای «شخصانیت» (شخص بودن به لحاظ اخلاقی) نیست، آیا یک جنین آنانسفال که فاقد قشر مغزی است واجد همان حقوق اخلاقیای است که افراد نرمال دارند؟
فرض کنید در جهان ممکنی افرادی هستند که کاملا مشابه انسانهای روی زمین هستند، اما تاریخچه تکاملی آنها با ما متفاوت است تاریخچه تکاملی طبق نظر فیلسوفان رکن مهمی در تشکیل یک گونه است. آنها از گونه هوموساپینس نیستند. حال فرض کنید یکی از این افراد به جهان ما میآید. سوالی که اینجا مطرح میشود این است که ما باید چگونه با آن فرد برخورد کنیم؟ آیا او همان حقوقی را دارد که ما دارا هستیم؟ وارن معتقد است برای پاسخ به این سوال باید ببینیم چه ویژگیهایی یک فرد را به لحاظ اخلاقی، «شخص» میسازد. وارن فهرست زیر را ارائه میدهد.
۱) شعور(۸) و توانایی ادراک احساس درد
۲) توانایی برای دلیل آوردن (استدلالورزی)
۳) توانایی برای عمل کردن ورای غریزه، داشتن هدف و انگیزه
۴) توانایی برای ارتباطات پیچیده
۵) دانستن مفهومی از خود
قطعا فهرست بالا تعریف دقیقی از شخص بودن نیست، اما به نظر میرسد فهرست بالا برای «شخصانیت» اخلاقی محوری باشد. قطعا عمل کردن به لحاظ اخلاقی نیازمند «فهم»(۹) و استدلالورزی است. اگر فرد بیگانه مورد نظر فهرست بالا را ارضا کند، به نظر میرسد او یک شخص به لحاظ اخلاقی است و مسوولیت در قبال کارهایش دارد. ممکن است اعتراض شود تمام موارد ذکر شده در فهرست بالا ضروری نیستند. لااقل موارد (۱) و (۲) و (۳) به نظر میرسد برای شخص بودن ضروری است. در ابتدای حاملگی قطعا جنین، شاید غیر از مورد (۱) (آنهم تنها احساس درد)، هیچیک از موارد بالا را ارضا نمیکند. در انتهای حاملگی هم به نظر نمیرسد جنین موارد (۲) و (۳) را ارضا کند. البته جنین به لحاظ بیولوژیکی انسان است و عضو گونه هوموساپینس، اما به نظر نمیرسد به لحاظ اخلاقی یک شخص باشد. از نظر وارن آنچه که حق حیات ایجاد میکند تعلق به یک گونه بیولوژیکی نیست بلکه شخص بودن و عضوی از جامعه اخلاقی بودن است. او معتقد است حتی اگر گفته شود که جنین با رشد خود شبیه اشخاص میشود، این سخن کاملا نامربوط است چون جنین حتی با رشد خود موارد ضروری فهرست بالا را ارضا نمیکند.
به نظر میرسد در استدلال وارن نکتهای مهم نادیده گرفته میشود. آنچه فهرست وارن نشان میدهد تنها این است که یک فرد به لحاظ اخلاقی «شخص» است، اگر فهرست بالا را ارضا کند یا ارضا خواهد کرد. به عبارت دیگر هر کسی که شعور و آگاهی، توانایی تفکر، هدف و انگیزه در زندگی و توانایی ارتباطات پیچیده را داشته باشد از پیش یک شخص به حساب میآید. حال سوال این است اگر کسی بالقوه چنین تواناییهایی داشته باشد شخص به حساب نمیآید؟ پاسخ به این سوال در کانون این بحث قرار دارد که خارج از حوصله این مقاله است.
● آیا سقط جنین مستلزم کشتن جنین است
خانم تامسون در مقاله معروف خود «دفاع از سقط جنین»(۱۰) آزمایشی فکری طراحی میکند که تا حدودی تعریف مقدمه P۴ از سقط جنین را زیر سوال میبرد. فرض کنید شما یک روز از خواب بیدار میشوید و متوجه میشوید که کلیه یک بیمار کلیوی با دستگاههای خاصی به کلیه شما وصل شده است. اگر کلیه او حدود ۹ ماه به کلیه شما متصل باشد او از بیماری کشندهاش نجات مییابد و میتواند بهطور مستقل به زندگی ادامه بدهد. اما اگر شما قبل از ۹ ماه کلیه خودتان را از اتصال به کلیه او قطع کنید، او خواهد مرد و شما تنها کسی هستید که گروه خونی مناسب برای کمک به او را دارا هستید. این شخص بیمار یک ویولونیست است و فرض کنید که در صورت اتصال به کلیه شما او نجات مییابد و شما خواهید مرد، اما اگر شما کلیه خودتان را قطع کنید شما نجات مییابید و او خواهد مرد. این آزمایش فکری مشابه با مورد مادری است که زندگیاش به وسیله حاملگی تهدید شده است. تامسون استدلال میکند اگر مادر، جنین را سقط کند در واقع از خود دفاع کرده است، او زندگیاش را نجات میدهد چون به وسیله شخص دیگری تهدید شده است. اگرچه جنین حق حیات دارد، امتناع مادر از نگه داشتن جنین برای نجات زندگیاش نادرست نیست.
سوال مهم در اینجا این است که:
«اگر فرد «الف» به طریقی عمل کند که نجاتدهنده زندگی فرد «ب» باشد که در غیر این صورت «ب» خواهد مرد، آیا فرد «الف» حق دارد که این نقش را نپذیرد یا اینکه اگر نپذیرد عملی اخلاقا نادرست انجام داده است؟» به نظر میرسد پاسخ به این سوال چندان آسان نباشد اما قطعا این واضح است که بسیاری از مردم معتقدند که فرد «الف» الزامی اخلاقی ندارد تا به عنوان نجاتدهنده زندگی شخص دیگری عمل کند. به نظر میرسد در اینجا باید میان «حق مثبت»(۱۱) و «حق منفی»(۱۲) تمایز قائل شد. حق حیات یک «حق منفی» است به عبارت دیگر «حق» این است که دیگری را نکشیم اما به نظر نمیرسد که در یاری برای نمردنش او چنین حقی داشته باشد. یعنی حق او برای حیات این است که او را نکشیم اما حق او برای حیات این نیست که باید به او کمک کنیم تا نمیرد. حال در مورد مادری که به او تجاوز به عنف شده و میخواهد سقط جنین کند چه میتوان گفت؟ مشابه با مورد ویولونیست، اگر فردی که کلیهاش به ویولونیست وصل شده کلیه خود را از اتصال قطع کند و ویولونیست بمیرد او به لحاظ اخلاقی مسوول نیست، در مورد شخصی که از تجاوز به عنف باردار شده، اگر او نقش حمایتکننده زندگی جنین را نپذیرد، به لحاظ اخلاقی مسوول نیست.
ممکن است در اینجا اعتراض شود شخصی که به او تجاوز شده، باید به گونهای عمل میکرده که شانس تجاوز را به حداقل برساند بنابراین او به نوعی خود مسوول است. اما میتوان داستان را به گونهای طراحی کرد که فردی که دچار تجاوز شده، به هیچ طریقی نمیتوانسته از آن جلوگیری کند. بنابراین خانم تامسون استدلال میکند اگر ما اخلاقا مجازیم تا خود را از ویولونیست جدا کنیم و اجازه دهیم او بمیرد، پس به نظر میرسد شخصی که از تجاوز به عنف حامله شده یا حاملگی خطری جدی برای زندگی او است، میتواند از حمایت کردن جنین امتناع کند تا جنین بمیرد. البته تامسون میخواهد استدلال خود را گسترش دهد و صرفا به مورد تجاوز به عنف و خطر حاملگی محدود نشود. اینکه آیا تامسون در انجام این امر موفق است یا نه در متن حاضر بررسی نمیشود. اما اگر او در توجیه(۱۳) سقط جنین در مورد تجاوز به عنف موفق باشد، اعتراضی جدی به موافقان دیدگاه محافظهکار وارد شده است، کسانی که در هیچ شرایطی سقط جنین را مجاز نمیدانند. اما آیا تامسون در استدلال خود در توجیه سقط جنین در مورد تجاوز به عنف و خطر حاملگی موفق بوده است؟ آیا تفاوتی میان کشتن مستقیم جنین و امتناع از حمایت او و اجازه دادن که او خود بمیرد، وجود دارد؟ به نظر میرسد ما تحت این شرایط اخلاقا مجاز نیستیم ویولونیست را مستقیما بکشیم، در اینجا بحث مهم تفاوت میان کشتن و «اجازه دادن به مردن»(۱۴) است که بحثی دامنهدار و پرمناقشه در ادبیات فلسفی است.(۱۵) با وجود این، استدلال تامسون با دو مسئله مهم روبهرو است.
الف) اگر ما در دفاع از خود حق کشتن کسی را داریم، به نظر میرسد شخصی که تهدیدکننده حیات است باید عمدا و آگاهانه قصد این کار را داشته باشد، یا این که فرد مورد نظر باید قادر باشد تشخیص دهد که زندگی شخص دیگری را تهدید میکند، اما آیا جنین عمدا و آگاهانه زندگی مادر را تهدید میکند یا جنین قادر است تشخیص دهد که در حال تهدید زندگی مادر است؟ پاسخ به این سوال در نتیجهگیری استدلال تامسون مهم است. اما با این حال شهود ما تهدید عمدی و آگاهانه زندگی مادر توسط جنین را نمیپذیرد.
ب) در مثال ویولونیست، به نظر میرسد شخصی که به ویولونیست وصل شده واقعا هیچ مسوولیتی در قبال ویولونیست ندارد اما آیا مادر واقعا هیچ مسوولیتی در قبال جنین ندارد؟ پاسخ به این سوال قطعا در گسترش استدلال به مواردی غیر از تجاوز به عنف موثر است. قطعا مادر خود در به وجود آوردن جنین نقش اساسی دارد بنابراین به نظر میرسد در این زمینه مسوولیت هم دارد. اما آیا در مورد تجاوز به عنف، شخص خود در به وجود آوردن جنین نقش داشته است؟ پاسخ به این سوال شهودا منفی است. در مورد خطر حاملگی وقتی که خود مادر نقش اصلی در ایجاد جنین داشته است، پاسخ به سوال «ب» را کاملا مشکل و سخت میسازد. ممکن است در اینجا استدلال شود که حق مادر برای کنترل و نظارت بر آنچه در بدنش رخ میدهد، بر حق جنین برای حیات اولویت دارد. همانگونه که گفته شد حق حیات بدینمعنا نیست که دیگران موظفند هر کاری برای زنده ماندن ما انجام دهند و بدین معنا نیست که دیگران «باید» بدنشان را برای نجات و زنده ماندن ما در اختیار ما قرار دهند. بر طبق نظر تامسون، در مورد ویولونیست شما واضحا موظف نیستید که بدن خود را در اختیار او قرار دهید یا او حقی برای استفاده از کلیههای شما را ندارد مگر آنکه شما چنین اجازهای به او بدهید. استدلال تامسون مبتنی بر اصل زیر است: اصل د: «هیچ کسی حق استفاده از بدن دیگری را برای زنده ماندن ندارد مگر آنکه فرد مورد نظر خود چنین اجازهای داده باشد» در مورد جنین، آیا جنین حق استفاده از بدن مادر را دارد؟ آیا مادر چنین حقی به او داده است؟ اگر حاملگی خود خواسته و با قصد قبلی باشد به نظر میرسد مادر چنین حقی را به جنین داده است. بنابراین سقط جنین در این حالت در بهترین حالت محل مناقشه خواهد بود. اما در مورد تجاوز به عنف چه میتوان گفت؟ به نظر میرسد پاسخ در این حالت منفی است. به نظر میرسد اصل «د» با سوالات زیر روبهرو است: چه ویژگی یا ویژگیهایی برای کسی ایجاد حق حیات میکند؟ آیا حق حیات نیازمند این است که دیگران چنین حقی را تایید کنند؟ البته میتوان گفت اصل «د» با سوالات بالا مواجه نمیشود چون اصل «د» تنها اشاره بر این دارد که استفاده از بدن دیگری برای زنده ماندن نیاز به اجازه او دارد، نه اینکه داشتن حق حیات نیازمند اجازه دیگران است. خانم تامسون معتقد است سقط جنین لزوما مستلزم کشتن جنین نیست بلکه میتوان از حمایت جنین دست کشید تا او خود بمیرد، همانگونه که بیان شد بحثی کاملا جدی در این حوزه وجود دارد که آیا واقعا تفاوتی میان کشتن و «اجازه دادن به مردن» وجود دارد. یا نه. در نوشتن این مقاله از درسگفتارهای پروفسور مایکل تولی استفاده فراوان کردم و از ایشان کمال تشکر را دارم که این درس گفتارها را در اختیار من قرار دادند. همچنین منبع زیر بحث مفید و جامعی درباره سقط جنین است: Michael Tooley, Abortion and Infanticide (Oxford: Clarendon Press, ۱۹۸۳).
احمدرضا همتیمقدم
پینوشتها:
۱: conservative
۲: prima fascia
۳: liberal
۴: zygote
۵: valid
۶: metaethics
۷: Mary Anne Warren, “On the Moral and Legal Status of Abortion”
Originally in the Monist ۵۷, (January ۱۹۷۳), ۴۳-۶۱.
۸: Consciousness
۹: understanding
۱۰: Thomson, J.J (۱۹۷۱), “ A Defense of Abortion” Philosophy & Public Affairs, Vol. ۱, no. ۱
۱۱: Positive Right
۱۲: Negative Right
۱۳: justification
۱۴: allowing to die
۱۵: Bennett, J, (۱۹۷۲), “ Acting and Refraining” Analysis ۲۸
Bennett, J, (۱۹۹۵), the Act Itself. Oxford: clarendon
Chandler, J, (۱۹۹۰), “ Killing and letting Die- Putting the Debate in Context”, Australasian Journal
Of Philosophy , ۶۸
پینوشتها:
۱: conservative
۲: prima fascia
۳: liberal
۴: zygote
۵: valid
۶: metaethics
۷: Mary Anne Warren, “On the Moral and Legal Status of Abortion”
Originally in the Monist ۵۷, (January ۱۹۷۳), ۴۳-۶۱.
۸: Consciousness
۹: understanding
۱۰: Thomson, J.J (۱۹۷۱), “ A Defense of Abortion” Philosophy & Public Affairs, Vol. ۱, no. ۱
۱۱: Positive Right
۱۲: Negative Right
۱۳: justification
۱۴: allowing to die
۱۵: Bennett, J, (۱۹۷۲), “ Acting and Refraining” Analysis ۲۸
Bennett, J, (۱۹۹۵), the Act Itself. Oxford: clarendon
Chandler, J, (۱۹۹۰), “ Killing and letting Die- Putting the Debate in Context”, Australasian Journal
Of Philosophy , ۶۸
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست