چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
کژراهۀ همدان
فعالیت علنی و گستردۀ حزب توده در ایران، مدیون فضای سیاسی آزاد در دوران حاکمیت دولت ملّی مصدق بود و ازهمینرو این حزب علاوه بر تهران به تبلیغ و فعالیت در استانهای مختلف کشور نیز مبادرت نمود. حزب گمان میکرد که بهرغم صنعتی نبودن جامعۀ ایران و نبودن تودههای انبوه کارگری مانند کشورهای اروپایی، امکان وقوع و تحقق حکومت سوسیالیستی در ایران نیز، همانگونهکه در روسیه و چین محقق شد، وجود دارد، امّا غافل از آن بود که در آن دو کشور عقاید و علاقۀ مذهبی مردم هرگز به اندازۀ ایران نبود تا مانع از گسترش مرام اشتراکی و عقاید ماتریالیستی شود. ازهمینرو حزب توده در همدان بهخاطر اعتقادات شدید دینی تودهها و فعالیت شعبۀ «مجمع مسلمانان مجاهد» در همدان کارش به جایی نرسید و پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیز که تشکیلات حزب توده غیرقانونی و غیرعلنی شده بود، کلاً به اضمحلال کشیده شد.
یکی از احزابی که بعد از شهریور ۱۳۲۰ تأسیس شد و بعداً در تاریخ سیاسی ایران کارکردهای گوناگونی را بر عهده گرفت حزب توده ایران است. این حزب را عدهای از یاران دکتر تقی ارانی موسوم به گروه ۵۳ نفره، که بعد از سقوط رضاشاه از زندان آزاد شده بودند، پیریزی کردند. این گروه که عدهای از جوانان تحصیلکرده به رهبری دکتر تقی ارانی بودند در سال ۱۳۱۶ به جرم داشتن عقاید اشتراکی دستگیر، و روانۀ زندان شدند. دکتر ارانی در زندان درگذشت، ولی سایر یارانش بعد از شهریور ۱۳۲۰ دوباره طعم آزادی را چشیدند. تعداد ۲۷ نفر از این گروه که اندکی زودتر از زندان آزاد شده بودند در ۷ مهرماه ۱۳۲۰، سیزده روز پس از تبعید رضاشاه، گرد هم آمدند و به رهبری سلیمانمیرزا اسکندری ــ فردی سوسیالیست و از رهبران محترم انقلاب مشروطه ــ تشکیل حزب توده را اعلام کردند. این حزب برای اینکه گرایشهای مارکسیستیاش هویدا نشود در نام حزب یا حتی در برنامه و خواستههای خود هیچ اصلی که نشاندهندۀ این معنی باشد نگنجاند. از دلایل عمدۀ این کار، جلوگیری از مخالفت روحانیان با تشکیل حزب، کسب اعتماد عامۀ مردم ایران، که مذهبی بودند، میتوان یاد کرد. آنها حتی در میتینگ عمومی که در سالگرد درگذشت تقی ارانی ترتیب داده بودند، برنامۀ خود را یادبود ارانی، مدرس و فرخی یزدی اعلام کردند. تا علاوه بر اخذ حمایت مجامع مذهبی و ملّی، پوششی هم به کار خود داده باشند. علاوه بر این، قانون ممنوعیت عقاید اشتراکی مصوب ۱۳۱۰، تبلیغات حکومتی دو دهه گذشته علیه سوسیالیسم، کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی موجب شده بود مردم نظری خصمانه علیه این مقولات داشته باشند، و از طرف دیگر میل به جذب اصلاحطلبان و ترقیخواهان و با توجه به اینکه کارگر صنعتی در مقایسه با کل جامعه درصد بسیار اندکی را به خود اختصاص میداد،[۱] آنها را به در پیش گرفتن چنین رویکردی تشویق میکرد. حزب توده پس از تأسیس به سرعت به تشکیل شعباتی در شهرهای بزرگ کشور اقدام نمود و تبلیغات گستردهای را برای جذب افراد به راه انداخت. تبلیغات حزب توده بیشتر در مجامع کارگری متمرکز بود و به همین خاطر آنها توانسته بودند در اوایل سال ۱۳۲۱ با تأسیس اتحادیه کارگری به نام «شورای مرکزی اتحادیههای کارگران و زحمتکشان ایران» به ریاست رضا روستا، تحت پوششی کاملاً غیرکمونیستی و با بهرهگیری از افراد غیرکمونیست (مانند تقی فداکار؛ مسئول شورا در اصفهان) تعداد بسیاری کارگر را در تهران و شهرستانها پیرامون خود گرد آوردند.[۲] در این گفتار تلاش شده است که با برشی به تاریخ حزب توده در استان همدان و مطالعات موردی البته در پیوند با مسائل کلی و ملّی کشور به پرسشهایی از قبیل، حزب در همدان چگونه پیریزی شد؟ و با چه عناوین و شیوۀ تبلیغاتی در این استان فعالیت میکرد؟ جایگاه طبقات مختلف جامعه در این فعالیتها از چه وزن و اهمیتی برخوردار بود؟ اصولاً رویکرد حزب در قبال استان چه بود؟ و چه سیری را طی کرد؟ گروههای مذهبی در مواجه با فعالیتهای این حزب در استان چه عکسالعملی داشتند؟ و نهایتاً آیا فعالیتهای حزب در این استان موفق بود یا نه پاسخ داده شود.
● حزب توده و کارگران
در اواسط سال ۱۳۲۲ با شروع انتخابات مجلس چهاردهم، این حزب توانسته بودند در استانهای شمال تهران در همۀ بیست و یک شهر با جمعیت بالای بیستهزار نفر و در نُه شهر از هفده شهر با جمعیت بین ده تا بیستهزار نفر و همچنین در استانهای جنوب تهران از ۰۰۰/۲۳ نفر در شش شهر اصفهان، اراک، قم، همدان، اهواز و کرمانشاه شعباتی برای خود دایر نماید.[۳] کمیتۀ ولایتی حزب تودۀ همدان در اواسط سال ۱۳۲۲ تأسیس و در اواخر سال ۱۳۲۲ عضوگیری را آغاز نمود. افراد با مطالعۀ مرامنامه و اساسنامۀ حزب، فرم عضویت را پر میکردند.[۴]
افراد، پس از پذیرش، مبلغی را به عنوان عضویت به کمیسیون مالی کمیتۀ ولایتی حزب پرداخت میکردند و برگهای تحت عنوان «قبض صندوق» که از پرداخت حق عضویت حکایت میکرد، اخذ میکردند.[۵] در تابستان ۱۳۲۱، بیشتر سازماندهندگان نیروی کارگری تهران گردهم آمدند تا شورای متحده کارگران را در تهران برپا کنند.[۶] هرچند همدان از نظر صنعتی آنچنان پیشرفتی نداشت و در آنجا تعداد محدودی کارخانه همچون چرمسازی فعالیت میکردند، پس از تشکیل شورای متحدۀ کارگران در تهران، کمیتۀ ولایتی حزب توده در همدان فعالیت در بین کارگران را آغاز نمود و طی سالهای ۱۳۲۴ ــ ۱۳۲۳، توانست از حوزۀ کارگری شهر همدان هفتاد نفر را جذب کند. این افراد با اخذ کارت عضویت بهطور رسمی جزء اعضای حزب شدند که از آن جمله میتوان به افراد زیر اشاره کرد: محمد خرّمروز، حاجی علی میرابیان، خلیل بشردوست، نعمتالله احمدی، علی صفاریان و... .[۷]
در پی فعالیت حزب توده در حوزۀ کارگری شهر همدان، بسیاری از کارگران به حزب پیوستند و شورای کارگری همدان محلی را در میدان بزرگ شهر ــ میدان امام خمینی(ره) فعلی ــ برای خود تأسیس نمود. کارگرانی که عضو حزب بودند بازوبندهایی که روی آن نوشته شده بود «شورای متحده مرکزی کارگران و زحتمکشان» به بازو داشتند. در روز جمعه ۳۱ فروردین ۱۳۲۴ میتینگی در محل حزب برپا شد و افرادی از اعضای حزب سخنرانی کردند.[۸] در تمام سال ۱۳۲۴ شورای متحده کارگران فعال بود و برای جذب نیرو به تبلیغات گستردهای دست زد، به همین دلیل اعضای این حزب با اعضای حزب عدالت[۹] در ۵ تیرماه در اسدآباد همدان درگیر شدند که بر اثر زد و خورد چهار نفر کشته، و هشت نفر از دو طرف مجروح شدند.[۱۰] حزب توده با تحمل تمام این مشکلات همچنان در جذب نیرو از بین کارگران و دهقانان فعال بود، بهطوریکه در میتینگی که به مناسبت اول ماه مه ــ روز جهانی کارگر ــ مطابق با ۱۱ اردیبهشت ۱۳۲۵ در میدان بزرگ همدان برپا شد، بیش از بیستهزار نفر کارگر و دهقان در آن شرکت کردند. در پایان این میتینگ منوچهر فرجادی، مسئول شورای متحده ولایتی کارگران و زحمتکشان همدان، قطعنامهای را قرائت کرد که در میان هلهله و کف زدنهای شدید حاضران به تصویب رسید.[۱۱]
کمیتۀ ولایتی و شورای متحده کارگران حزب توده همدان، همزمان با اقدامات و فعالیتهای تبلیغی، برای اشاعۀ افکار و اهداف خود در جامعه نشریۀ «راهنما» را به صاحبامتیازی دکتر محمد میرسپاسی، مسئول دامپزشکی اداره کشاورزی همدان، منتشر نمود. دکتر میرسپاسی در عین فعالیت و هدایت هفتهنامۀ سیاسی راهنما، ارگان حزب تود همدان، لیدر حزب نیز محسوب میشد.[۱۲]
فعالیت هفتهنامۀ راهنما بیش از یک سال (۱۳۲۵) ادامه نیافت؛ چراکه انتشار این هفتهنامۀ به علت توهین آن به حجتالاسلام نصرالله موسوی بنیصدر متوقف گردید و میرسپاسی به تهران منتقل شد.
در اواخر سال ۱۳۲۵ و اوایل سال ۱۳۲۶، به علت شورش عشایر در جنوب کشور (در مهرماه ۱۳۲۵) و چرخش شدید قوامالسلطنه به راست و تسلط دوباره بر استانهای شمال غربی، سرکوب چهارساله ــ تا بهمن ۱۳۲۸ ــ و پی در پی حزب توده شروع شد تا جایی که افرادی در اتحادیههای کارگری ناگزیر به فرار شدند.[۱۳]
هرچند دولت به حزب توده، بهویژه شعبههای استانی و اتحادیههای وابسته به آن ضربۀ شدیدی وارد کرد، این به معنی از دست رفتن طرفداران حزب نبود.
در پی این حوادث در ۱۶ مهرماه ۱۳۲۶ در حدود یازده نفر از اعضای حزب، که از اصناف مختلف بودند، در مرکز حزب توده همدان اجتماع کردند. در این جلسه، بیجاری طی سخنرانی خود از فعالیت نکردن اعضا انتقاد کرد.[۱۴]
بیجاری، که از رهبران محلی حزب توده بود، با این سخنرانی نشان داد که اقدامات دولت برای محدود کردن فعالیت حزب مؤثر بوده است و ازاینرو او سعی نمود افراد را به برپایی مجالس و تبلیغ برنامهها و اهداف حزب تشویق و ترغیب نماید. بهدنبال سخنرانی بیجاری در جمع اعضای حزب و گزارش وضعیت کمیتۀ ولایتی حزب به مرکز، در بهمنماه ۱۳۲۶ طبق تصمیم هیأت اجرایی موقت حزب توده و موافقت کمیسیون تشکیلات و تبلیغات این حزب، از پانزدهم همان ماه افرادی از فعالان حزب برای توسعۀ فعالیت و تنظیم و تشکیل کمیتههای محلی به ملایر و همدان اعزام شدند. آنان موظف بودند در مدت یکماه اقامت و مأموریت در محل، اهداف و برنامۀ حزب را عملی نمایند.[۱۵] در اسناد و منابع از نتیجۀ مأموریت این افراد مطلبی نیامده است که بر موفقیت آنان دلالت کند.
به دنبال ترور شاه در دانشگاه تهران به دست ناصر فخرآرایی (۱۵بهمن ۱۳۲۷)، وابسته به اتحادیه روزنامهنگاران و «شورای متحده» در دانشگاه تهران، حکومت با استناد به قانون ممنوعیت فعالیت اشتراکی مصوب سال ۱۳۱۰ فعالیت این حزب را محکوم، و غیرقانونی اعلام کرد.[۱۶]
بعد از غیرقانونی شدن فعالیت حزب توده، شورای متحده کارگران همدان و افراد حزب شیوۀ مبارزه را تغییر دادند و به جای برپایی میتینگهای علنی و مشکلزا به فعالیت زیرزمینی و توزیع اعلامیه و بیانیههای حزب توسط کارگران و اصناف مختلف روی آوردند.[۱۷]
در ۱۳ آبانماه ۱۳۲۹ به دلیل پخش بیانیۀ کمیتۀ مرکزی حزب توده، که به مناسبت نهمین سال تأسیس کمیته و جشن مهرگان طبع و منتشر شده بود، شش نفر دستگیر شدند که همگی دارای سوابق فعالیت در حزب توده و شورای متحده کارگران بودند.[۱۸] در آبانماه همان سال نیز اعلامیهای به نام کمیته مرکزی حزب توده، به مناسبت ششمین سال تأسیس فرقۀ دموکرات آذربایجان نشر، و بر درب منازل و دکانهای بستهشده در همدان ریخته شد. شهربانی با جمعآوری این اعلامیهها فعالیت گستردهای را برای یافتن عاملان آن آغاز نمود، البته با تمام تدابیر شهربانی کسی به عنوان متهم دستگیر نشد.[۱۹]
اسناد و گزارشهای فوق، که همه در زمانی که حزب توده غیرقانونی اعلام شده بود صادر شدهاند، به خوبی نشاندهندۀ نفوذ این حزب در بین تودههای مردم و جایگاه آن در سالهای آغازین دهۀ ۱۳۳۰ در معادلات سیاسی کشور است.
با اوج گرفتن نهضت ملّی شدن نفت و روی کار آمدن دولت ملّی دکتر مصدق، که مشی دموکراتیک را به پیش گرفته بود، حزب توده، با آنکه هیچگاه صورت قانونی به خود نگرفت، توانست در اکثر رویدادهای سیاسی کشور سهمی انکارناپذیر داشته باشد. این حزب به جای سازمانهای جوانان و زنان، که غیرقانونی اعلام شده بودند، انجمن جوانان دموکراتیک و انجمن زنان دموکراتیک را بهوجود آورد، برای ادامه دادن به کار انجمن مبارزه با بیسوادی، انجمن ایران آزاد و ائتلاف سندیکاهای کارگران ایران را تشکیل داد و به منظور تشدید مبارزات ناسیونالیستی بر ضد انگلستان، انجمن ملی روزنامهنگاران دموکراتیک، انجمن ایرانی هواداران صلح و انجمن ملّی مبارزه با شرکت نفت امپریالیستی، را برپا کرد.[۲۰]
این حزب با ایجاد سازمانها، اتحادیهها و انجمنهای سیاسی متعدد توانست در اوایل ۱۳۳۰ یکی از نیروهای سیاسی عمدۀ همدان شود.[۲۱]
اولین اقدام حزب تودۀ همدان در آغازین روزهای سال ۱۳۳۰ پخش بیانیۀ چاپی با عنوان «شورای متحده مرکزی اتحادیههای کارگران و زحمتکشان ایران» به وسیله اشخاص ناشناس در سطح شهر همدان بود.[۲۲] در تیرماه ۱۳۳۰ حزب توده برای اولین بار موفق شد با بسیج کردن کارگران کارخانۀ برق همدان یک اعتصاب کارگری را در شهر همدان بهوجود آورد. این اعتصاب درحال پایان یافتن بود که گروهی سیصد نفری از تماشاچیان علیه این میتینگ قیام کردند و با شعارهای زندهباد شاهنشاه، دکتر مصدق و جبهه ملّی، مردهباد حزب منفور توده و خائنان، با اعضای حزب توده درگیر شدند که البته با مراقبت و کنترل شدید اوضاع توسط مأموران انتظامی، میتینگ بدون درگیری گسترده به آرامی خاتمه یافت.[۲۳]
حزب توده و سازمانها و جمعیتهای وابسته به آنان، هرگاه که گردهمایی یا میتینگی برگزار میکردند، معمولاً با طرفداران جبهۀ ملّی و حزب ایران، که در بازار همدان مستقر بودند، درگیر میشدند.[۲۴] حزب توده در همدان تا جایی که منافعشان ایجاب میکرد در کنار طرفداران جبهه ملّی بودند و آن جایی که تضاد منافع پیش میآمد به راحتی دست به درگیری میزدند[۲۵] و معمولاً هر چند روز یک بار در میدان بزرگ شهر میتینگ برپا میکردند. در این اجتماعات بهطور مستمر همیشه یک یا دو نفر از اعضای حزب تودۀ تهران حضور داشت.[۲۶]
در پایان مراسم یادشده تعداد بسیاری بیانیۀ حزب توده، به مناسبت ۲۳ تیرماه در سطح شهر و بین مردم پخش شد.[۲۷] همزمان با این اوضاع و فعالیت جمعیت یادشده، بر اثر شکایات متعدد کارگران کارخانۀ برق همدان، از طرف نخستوزیری به وزارت کشور دستور داده شد که فرماندار همدان، خواجه نوری، مورد تعقیب و مؤاخذه قرار گیرد،[۲۸] اما ظاهراً خواجه نوری با ارائه ادلۀ قوی مسئولان امر را متقاعد نمود همچنان فرماندار همدان باقی بماند. هنوز مدت چندانی از این فعالیتها نگذشته بود که در ۲۱ مردادماه ۱۳۳۰ بیانیۀ شورای متحده مرکزی اتحادیههای کارگران و زحتمکشان ایران، وابسته به فدراسیون سندیکای جهانی، بهطور گسترده در شهر همدان پخش شد و اقدامات مأموران شهربانی برای دستگیری عاملان آن به نتیجهای نرسید.[۲۹] برای جلوگیری از فعالیت و تظاهرات حزب توده و کارگران در آستانۀ روز ۱۰ مهرماه ۱۳۳۰ به مناسبت یازدهمین سال تأسیس حزب توده و جشن مهرگان، در فرمانداری همدان با حضور خواجه نوری، شورای امنیت شهرستان تشکل شد.[۳۰] در جلسۀ شورای امنیت شهرستان تصمیماتی اتخاذ گردید، از جمله؛ کمک گرفتن از افراد و نیروهای ژاندارمری و پادگان همدان برای برقراری نظم و مقابله با حوادث احتمالی و همچنین جلوگیری از تمرینهای نظامی و مشق افراد حزب توده که به عنوان ورزش در درۀ گنجنامه انجام میشد.[۳۱] با فرا رسیدن فصل بیکاری و زمستان، برای جلوگیری از مهاجرت افراد بیکار به تهران و ایجاد درد سر در ۲۵ آبانماه ۱۳۳۰ شورای امنیت شهرستان همدان با حضور رئیس شهربانی، فرماندار، رئیس پادگان و ژاندارمری در فرمانداری همدان تشکیل شد و در این جلسه مقرر گردید که از طرف فرمانداری و بخشداران دستور مقتضی داده شود و در قرا و قصبات از مسافرت افراد مشکوک جلوگیری گردد، شهربانی نیز موظف شد افراد حزب توده را در پوششهای مختلف شناسایی کند.
با فرا رسیدن انتخابات هفدهمین دورۀ مجلس شورای ملّی، حزب تودۀ همدان بیانیهای تحت عنوان «بیانیۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران دربارۀ انتخابات دورۀ هفدهم» منتشر کرد که در حوالی باشگاه خیابان عباسآباد پخش شده بود.[۳۲]
به دنبال فعالیت اعضای خانۀ صلح، که در واقع همان جمعیت طرفداران صلح بودند، شهربانی همدان به مأموران خود دستور داد که مراقب اعمال افراد این تشکل باشند،[۳۳] و در شورای امنیت شهرستان، که در ۲۳ فروردین ۱۳۳۱ تشکیل شد، برای جلوگیری از فعالیت اعضای خانۀ صلح مقرر گردید که علاوه بر کنترل و مراقبت آنان توسط مأموران انتظامی، صورتی از کلیه کسانی که در جمعیت طرفداران صلح فعالیت میکنند با تعیین شغل آنها تهیه، و به فرمانداری ارسال شود تا در کمیسیون امنیت مطرح گردد و اشخاصی که عضو ادارات یا بنگاههای دولتی و مؤسسات ملّی، یا دانشآموز هستند، از طریق مکاتبه با ادارۀ مربوط به آنان تصمیمات لازم در موردشان اتخاذ گردد و از طرف دیگر چون انتخابات در پیش بود، کمیسیون یادشده مقرر نمود که در مورد اعطای پروانۀ اسلحۀ شکاری مطالعۀ بیشتری شود و کلیۀ تقاضاهای مربوط به پروانۀ اسلحۀ شکاری به کمیسیون امنیت شهرستان ارسال گردد و پس از موافقت کمیسیون برای آنان پروانه صادر شود.[۳۴]
با وجود تمام اقداماتی که شهربانی در مورد کنترل فعالیت حزب توده و اتحادیه کارگران انجام داد، به علت فضای بازی که در نتیجۀ منش دموکراتیک دکتر مصدق بر کشور حاکم بود، این حزب به راحتی میتینگ و اجتماعات متعدد برپا میکرد، و بهطور گستردهای فعالیت مینمود و از طرف دیگر مخالفت حزب با جبهه ملّی با آن شدت و حدّتی نبود که مانع فعالیت آنان گردد.
با شکلگیری اولین اعتصاب کارگری در کارخانۀ برق الوند همدان، شورای متحده و اتحادیه کارگران این شهرستان همچنان میکوشید مشکل کارگران را مطرح، و از حقوق آنان دفاع کند.[۳۵] بر این اساس در ۳۰ فروردین ۱۳۳۱ بیانیهای تحت عنوان «کارگران و زحمتکشان» از سوی شورای متحده شهرستان همدان در سطح شهر پخش گردید که در آن از حقوق کارگران دفاع شده بود.[۳۶] هنوز اندک زمانی از پخش این اعلامیه نگذشته بود که کارگران کارخانۀ چرمسازی در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۱ به اعتصاب دست زدند، البته پیش از این اعتصاب، کارگران این کارخانه در ۱ آبان ماه ۱۳۳۰ با تقاضانامههای کتبی متعدد خواهان افزایش دستمزد خود شده بودند، اما بیتوجهی به این تقاضاها اعتصاب یکروزه آنان در آبانماه ۱۳۳۰ را در پی داشت. دولت با مشاهدۀ این وضعیت، ضمن مذاکره با کارگران، به آنان وعدۀ برآوردن کلیه تقاضاهایشان را داد و به این صورت به اعتصاب پایان داد.[۳۷] اما به علت بیتوجهی دولت و مسئولان کارخانه به وعدههای دادهشده اعتصاب فراگیر ۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۱ روی داد. چند روز قبل از شروع اعتصاب، کارگران برای افزایش دستمزد خود در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۳۱، با ارائۀ طرح هفت مادهای به ادارۀ کار، فرمانداری و شهربانی همدان، خواهان اجرای آن در ظرف ۴۸ ساعت شدند. در روز ۱۷ اردیبهشت معاون فرمانداری همدان، نقیب حضرتی، در کارخانه حاضر شد، و کلیه تقاضاهای کارگران به جز مادۀ ۵ طرح پیشنهادی پذیرفته و قرار شد ظرف یک هفته عملی شود. در روز پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت کمیسیون حل اختلاف در محل فرمانداری با حضور معاون فرمانداری تشکیل، و حداقل دستمزد در شهرستان همدان مبلغ ۴۵ ریال تعیین گردید، اما فرماندار همدان برای جلوگیری از هر نوع پیشامدی ابلاغ و اجرای آن را تا کسب اطلاع از وزارت کار راجع به حداقل دستمزد شهرستانهای دیگر مصلحت ندانست، در نتیجه در صبح روز یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۱ کارگران کارخانۀ چرمسازی اعلام اعتصاب نمودند و پنج نفر از آنان، با ابلاغ نخستوزیری، برای روشن شدن موضوع به تهران رفتند. در مدتی که نمایندگان کارگران در تهران مشغول مذاکره بودند رئیس پادگان همدان و نیز رئیس ادارۀ کار شهرستان همدان، محمود خانی، برای پایان دادن به اعتصاب کارگران کوشیدند، اما کارگران همچنان خواهان ادامۀ اعتصاب تا بازگشت نمایندگانشان از تهران بودند. به دنبال ادامۀ اعتصاب، براساس دستور بهارمست، فرماندۀ تیپ منتقل کردستان، ۵۱ نفر از کارگران دستگیر و در شهربانی زندانی گردیدند. این عمل باعث اعتراض شدید کارگران و تشدید اعتصاب شد.[۳۸] بهارمست علاوه بر دستگیری تعدادی از کارگران کوشید با یک سخنرانی، که توأم با بیم و امید بود، کارگران را وادار نماید به اعتصاب پایان دهند.
برحسب شکایت نمایندگان کارگران، پس از بازگشت آنان از تهران، وزارت کار برای رسیدگی به تقاضاها و مشکلات کارگران کارخانۀ چرمسازی که در حال اعتصاب بودند، آقای قراچورلو را به همدان اعزام کرد. در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۳۱ کمیسیونی در دفتر نقیب حضرتی، با حضور قراچورلو، ارباب اردشیر، مخزنی، مدیرعامل شرکت سهامی کارخانۀ چرمسازی همدان و نمایندگان کارگران کارخانۀ چرمسازی برای حل مشکل کارگران تشکیل شد.
تقاضاهای کارگران که نمایندگان آنان در جلسه مطرح کردند عبارت بود از:
۱) افزایش دستمزد کارگران؛
۲) تأمین بیمۀ کارگران و بهداشت آنان؛
۳) موضوع اضافهکاری؛
۴) روشن شدن وضعیت هفده نفر از کارگران روزمزد؛
۵) تهیه مسکن برای کارگران؛
۶) تهیۀ محل ناهارخوری و رادیو برای استفاده از برنامۀ رادیویی؛
۷) تهیۀ وسایل نقلیه برای رفتوآمد کارگران.
در این جلسه، بعد از مذاکرات بسیار تصمیماتی اتخاذ گردید تا بعضی از خواستههای کارگران برآورده شود، اما ارباب اردشیر و مخزنی، به بهانۀ اینکه اعتصاب غیرقانونی بوده است و قبل از هر چیز تکلیف و تأمین قطعی آیندۀ کارخانه باید تعیین شود، از اجرای مصوبات کمیسیون یادشده شانه خالی کردند و زمانی آن را عملی دانستند که در مورد آیندۀ کارخانه تکلیف قطعی شود. بدین ترتیب عملاً کمیسیون فوق بدون هیچ نتیجهای پایان یافت.[۳۹] در پی ادامۀ اعتصاب و تحصن کارگران کارخانۀ چرمسازی در تلگرافخانه و بینتیجه ماندن اقدامات قراچورلو، دولت هیأتی مرکب از نمایندگان نخستوزیری، وزارت کشور، وزارت اقتصاد ملّی و وزارت کار به همدان اعزام کرد. این هیأت در ۲ خرداد ۱۳۳۱ پس از بازدید از کارخانۀ چرمسازی و رسیدگی به وضع آن، چندین جلسه در فرمانداری با حضور فرماندار همدان و نمایندگان کارفرما و کارگران، برگزار کرد که بالاخره در یکی از جلسات تصمیمات نهایی اتخاذ گردید. هیأت اعزامی پس از بررسی وضعیت کارگران زندانی و اثبات بیگناهی آنان، در ۳ خرداد زمینۀ استخلاص آنان را فراهم نمود، بدینترتیب مشکل اساسی برای پایان دادن به اعتصاب از میان برداشته شد و کارگران پس از پانزده روز تحصن و اعتصاب بعدازظهر روز ۴ خرداد به اعتصاب خود پایان دادند. براساس مصوبات این جلسات، کارفرما متعهد گردید کلیه درخواستهای کارگران را به استثنای تهیۀ مسکن، که از عهدۀ کارفرما خارج بود، و افزایش دستمزد روزانه، که تعیین و تصویب آن منوط به نظر شورای عالی کار بود، عملی نماید و همچنین به پرداخت دستمزد ایام اعتصاب کارگران ملزم شد.[۴۰] پس از گزارش هیأت اعزامی به وزارت کشور و کار، و انجام دادن تحقیقات لازم، وزیر کار به ادارۀ کار همدان اعلام کرد: «برای رفع اختلاف و اعتصاب کارگران چرمسازی همدان و سایر کارخانجات مقتضی است با توجه به میزان حداقل دستمزد تعیینشده در تهران و سایر نقاط نسبت به تعیین حداقل دستمزد همدان اقدام نمایید.»[۴۱]
در تمام دوران اعتصاب کارگران، حضور حزب توده و شورای متحدۀ کارگران و جمعیت هواداران صلح به روشنی دیده میشد؛ چنانکه ابوالقاسم مسعودی، مدیر کتابخانۀ صلح، یکی از اعضای مؤثر و فعال حزب توده، از جمله افرادی بود که در بین کارگران فعالیت میکرد و زمانی که وی در روز ۱۳ آبانماه ۱۳۳۱ دستگیر شد ۳۵ برگ اعلامیه مبنی بر تحریک کارگران چرمسازی از او به دست آمد.[۴۲] از طرف دیگر چنانکه گذشت، در بیشتر میتینگهای حزب توده و سازمانها و جمعیتهای وابسته به آن، کارگران کارخانۀ چرمسازی حضوری فعال داشته، و اکثر آنها در شورای متحده اتحادیههای کارگران و زحمتکشان همدان عضو بودند. از طرف دیگر تقاضای کارگران برای رادیو خود از بینش و حساسیت آنها نسبت به مسائل روز حکایت میکرد.[۴۳]
بهرغم فعالیت حزب توده و تضاد آنان با دولت، در قیام ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ این حزب با جبهۀ ملّی همراهی نمود. در همدان نیز اعضای آن یکصدا با مردم خواهان سرنگونی قوام شدند.[۴۴]
فعالیت حزب توده به همین شکل تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ادامه یافت، ولی اوج فعالیت کارگری حزب، اعتصاب کارگران دو کارخانۀ برق و چرمسازی همدان بود. پس از کودتای ۲۸ مرداد اعضای حزب دستگیر و متواری شدند و فعالیت آنان کاملاً به صورت زیرزمینی و مخفی ادامه یافت. شایان ذکر است که بین اقلیتهای ساکن همدان، جوامع مسیحی، ارمنی و آسوری بیشتر در حزب توده فعال بودند؛[۴۵] بهویژه قشر پایین و کمدرآمد این اقلیتها بیشترین انگیزه را برای این همکاری و فعالیت داشتند.
● حزب توده و روستاییان
حزب توده، برای جذب تودههای روستایی تلاشهای مستمری داشت. شعبهها، مجلات و روزنامههای حزب اغلب از برنامههای کشاورزی بحث میکردند. کادرهای شهری حزب به روستاها میرفتند تا روستاییان را جذب کنند و علیه زمینداران برانگیزانند. تشکیلات دهقانان با این امید ایجاد شده بود که سرانجام گسترش یابد و به پای شورای متحده برسد. همچنین، در برنامۀ حزب، جایگاه تعیینشده و امتیازهای اعطایی به تودههای روستایی همردیف جایگاه و امتیازات طبقۀ کارگران شهر بود. در این برنامه، به آنها تقسیم زمینهای دولتی و سلطنتی، فروش املاک خصوصی با نرخهای بهرۀ پایین، افزایش سهم نسقداران، از میان برداشتن مالیاتها و تعهدات اربابی، تأسیس بانک کشاورزی و تعاونیهای روستایی، ایجاد درمانگاه، مدرسه و کانالهای آبیاری روستایی، و بازگرداندن نظام قدیمی که به وسیلۀ آن، جوامع روستایی و قبیلهای خودشان کدخداهایشان را انتخاب میکردند وعده داده شده بود.[۴۶] بر همین اساس در ۲۲ تیرماه ۱۳۲۴ یکی از اعضای حزب توده از طرف کمیتۀ مرکزی مأمور تشکیلات همدان شد. او مأموریت داشت تشکیلات همدان را تقویت کند و در ملایر، تویسرکان و اطراف همدان اتحادیههای دهقانان را تشکیل دهد. [۴۷] حزب توده به موازات اتحادیههای کارگری به تشکیل اتحادیههای دهقانی نیز دست زد. این اتحادیهها، که مستقیماً زیر نظر رهبری حزب قرار داشتند، در دفاع از حقوق دهقانان اقدامات مهمی انجام دادند.[۴۸] در سال ۱۳۲۴ در همدان فعالیتهای حزب توده در بین دهقانان بسیار گسترش یافت. [۴۹] از طرف دیگر فعالیتهای فرقۀ دموکرات آذربایجان در بین روستاهای شمالی همدان که ترکزبان بودند، شدت این عملیات را بیشتر میکرد؛ چنانکه در قریۀ «کهلا» این فرقه تمرکز قوا نموده بود و رعایا را به مبارزه با زمینداران تشویق میکرد. در همین ایام منوچهر فرجادی و بهرام مراغی از همدان به رزن رفتند و به تأسیس حزب توده اقدام نمودند و رعایا را به عضویت دعوت کردند. [۵۰] رعایا و دهقانان در این زمان با شورای متحده اتحادیههای کارگری شهر همدان بهخوبی ارتباط داشتند و به وسیلۀ این شورا از تصمیمات حزب آگاه میشدند. در میتینگ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۵، که در میدان بزرگ شهر همدان برگزار گردید، دهقانان حضور پررنگی داشتند، بهنحویکه بندهای ۲، ۵ و ۷ قطعنامهای که در پایان میتینگ به تصویب رسید در مورد مشکلات و مسائل دهقانان بود.موفقیتهای حزب توده در بین دهقانان زودگذر بود؛ زیرا دولت قوام پس از سرکوبی فرقۀ دموکرات آذربایجان و کردستان، در اواخر سال ۱۳۲۵ حزب توده را تحت فشار قرار داد که به دنبال آن به فعالیت و مبارزۀ روستاییان پایان داده شد و اوضاع در اکثر نواحی به حالت عادی بازگشت.[۵۱]
با مراقبت دولت برای کنترل فعالیت حزب توده در بین دهقانان و اعمال فشار بر روستاییان از طریق کدخدا و زمینداران، دهقانان و خوشنشینها ــ کسانی که فاقد زمین بودند و بر روی زمین خان کار میکردند ــ به آسانی وارد صحنه نمیشدند. آنها فقط هنگامی نارضایتی خود را نشان میدادند که سازمانی بیرون از ده وارد کار میشد و مسئولیت محافظت از دهقانان را بر عهده میگرفت و زمینداران و نمایندگانش را به مبارزه میطلبید. از طرف دیگر حزب توده از لحاظ داشتن افرادی که از نزدیک با مشکلات روستاییان آشنا باشند، بتوانند به لهجۀ آنان گفتوگو کنند شیوۀ جذب دهقانان به حزب را بدانند در تنگنا قرار داشت؛[۵۲] چراکه کدخدا و مالکان همانند مأمور مجرب دولت، افراد روستا را کنترل میکردند و اگر فردی به این تشکیلات وارد میشد، از هستی ساقط میگردید و از روستا اخراج، و نهایتاً به دولت تحویل داده میشد. غیرقانونی اعلام کردن حزب توده در اواخر بهمنماه ۱۳۲۷ این مشکلات را مضاعف کرد. بدینترتیب تا اوجگیری مبارزات ملّی شدن نفت فعالیت چندانی در بین روستاییان انجام نشد.
در دوران نخستوزیری دکتر مصدق، در پی فضای بازی که در نتیجۀ منش وی در کشور ایجاد شده بود، حزب توده فعالیت خود را در بین دهقانان همدان از سر گرفت. حزب با ارسال بیانیه و شمارههایی از روزنامۀ «دهقانان» و «طلوع»، که در خصوص مشکلات و مسائل دهقانان بحث میکرد، به روستاها و توزیع آن در بین دهقانان همدان، آنان را به مبارزه علیه زمینداران تشویق و تحریک مینمود. [۵۳]
توزیع و پخش اوراق و بیانیههای یادشده تأثیر بسیاری بر دهقانان داشت؛ آنان، که عمری را با درد و رنج حاصل از ظلم و ستم زمینداران گذرانده بودند، آماده بودند تا به هر اقدامی علیه مالکان دست بزنند.
در لابهلای اسناد، گزارشهایی از مردم روستاهای همدان وجود دارد که از فعالیت حزب توده در آن روستاها حکایت مینماید. اما مشکل بتوان به اینگونه گزارشها اعتماد نمود؛ چراکه هرگاه در روستا دودستگی و درگیری ایجاد میشد، آنان همدیگر را به عضویت در حزب توده متهم میکردند؛ چنانکه نامۀ احسان فروتن در روستای گمبلۀ اسدآباد همدان به وزارت کشور و معرفی افرادی چون غلامحسین، خداکرم، حسین مراد و جعفر از اهالی روستای فوق به عنوان تودهای، از این دسته است. علت واقعی نگارش این نامه عزل وی از کدخدایی روستای گمبله و انتصاب خداکرم از سوی مالکان محل به جای اوست؛ چراکه تحقیقات ژاندارمری در محل، کذب بودن ادعای احسان فروتن را به اثبات رسانده بود. [۵۴] با توجه به مطالب فوق میتوان گفت که گرویدن روستاییان به حزب توده، علاوه بر اختلاف محلی و متهم نمودن یکدیگر، براساس ایدئولوژی و مبنای فکری استواری نبود، بلکه جور و ستم خان بود که باعث میشد آنها به حزب گرایش پیدا کنند.
از بین سازمانها و جمعیتهای وابسته به حزب توده بیش از همه جمعیت هواداران صلح در بین دهقانان همدان فعال بود. اعضای این جمعیت با کامیون به روستاها مسافرت میکردند و با سخنرانی رعایا را به فعالیت علیه زمینداران تحریک و تشویق مینمودند.[۵۵]
از ترفندهایی که حزب توده برای تحریک کشاورزان علیه مالکان از آن بهره میجست قانون افزایش سهام کشاورز از محصول سالانه تا پانزده درصد بود. این قانون در ۱۳۳۰ از سوی دولت دکتر مصدق برای محدود کردن قدرت زمینداران و کمک به کشاورزان همراه موارد دیگری چون تشکیل شوراهای روستایی با توجه به اختیارات ویژۀ دولت به صورت لایحۀ قانونی وضع گردید.[۵۶]
اعضای جمعیت هواداران صلح اعلامیههای متعددی درخصوص افزایش سهام کشاورزان در بین روستاییان توزیع و آنها را به اجرای این لایحۀ قانونی تحریک نمودند. در این خصوص یک کودک بسیاری از این بیانیهها را در قصبۀ بهار همدان پخش کرد. اعضای حزب توده برای آنکه خود گرفتار نشوند از افراد خردسال در زمینۀ پخش اعلامیه استفاده میکردند.[۵۷]
از دیگر سازمانها و انجمنهای وابسته به حزب توده که در بین کشاورزان فعال بود و با جدیت زیاد اجرای قانون افزایش سهم کشاورزان را پیگیری میکرد انجمن کمک به دهقانان ایران بود. این انجمن در ۲۸ تیرماه ۱۳۳۱ اعلامیهای خطاب به دهقانان همدان صادر نمود.[۵۸]
بهدنبال پخش اعلامیه فوق، کشاورزان و رعایای قرا و قصبات همدان اعتراض نمودند و شکایات متعددی در این خصوص به مقامات دولتی و ادارات مربوط ارسال کردند. با این حال مالکان به هیچ وجه راضی نبودند قانون ازدیاد سهم کشاورزان اجرا شود و برای اجرا نشدن آن به اغتشاش و تحریکات بسیاری در قرا و شهر همدان دست میزدند.[۵۹] روستاییان ناچار برای اجرای این قانون با مخابرۀ تلگرافی به آیتالله کاشانی خواهان کمک وی در احقاق حق کشاورزان همدان شدند، که در نتیجۀ آن، ایشان نامهای به نخستوزیر نوشت.[۶۰]
در پی نامۀ آیتالله کاشانی، نخستوزیری به وزارت کشور فرمان داد که به مأموران مربوطه موکداً دستور داده شود که از هرگونه عمل خلاف قانون و مخل نظم و امنیت جداً جلوگیری کنند و در نهایتِ بیطرفی در خصوص ادای وظیفه و اجرای مقررات کوشا باشند.[۶۱] وزارت کشور نیز اجرای این امر را از فرمانداری همدان خواستار شد و فرمانداری این شهر اعلام کرد که از هرگونه اختلاف و تحریکات اشخاص جلوگیری نموده و عدهای نیز تحت تعقیب قرار گرفته و نظم و آرامش در شهر و قرا برقرار است.[۶۲] با وجود تمام این دستورالعملها، قانون ازدیاد سهم کشاورزان اجرا نگردید و به همین خاطر کشاورزان مجدداً شاکی و از مقامات مسئول خواهان اجرای کامل آن شدند. در پی شکایات رعایا، دکتر رمضانی به عنوان بازرس وزارت کشور برای بررسی موضوع به همدان اعزام شد. او در گزارش خود به وزارت کشور از اجرانشدن قانون یادشده خبر داد، به همین خاطر نخستوزیری و وزارت کشور طی دستورالعمل شدیدی از ژاندارمری کل کشور و فرمانداری همدان خواستند که با کمال دقت، مراقب اوضاع باشند و با اخلالگرانی که مانع اجرای قانون ازدیاد سهم کشاورزان میشوند مقابله نمایند و نتیجۀ اقدامات قانونی را اعلام کنند.[۶۳] بدینترتیب با اجرای قانون از سوی مقامات و ادارات مربوطه سعی شد که بهانۀ اجرا نشدن این قانون که حزب توده و سازمانها و انجمنهای وابسته به آن برای تحریک کشاورزان از آن استفاده میکردند، از میان برداشته شود.
پس از پیروزی کشاورزان و رعایا، انجمن کمک به دهقانان ایران این موفقیت را نتیجۀ تلاش خود و کشاورزان دانست و طی اعلامیهای تحت عنوان «دهقانان همدان» از موفقیت آنان اظهار خرسندی نمود و آنان را برای از میان برداشتن دیگر اجحافات به مبارزه دعوت کرد.[۶۴]
علاوه بر موارد فوق افراد حزب توده، نه تنها در بین رعایای قریۀ مهاجران تبلیغات مینمودند، بلکه به بهانههای مختلف از روستاییان وجوهاتی جمعآوری میکردند. این مسأله به حدی شدید بود که محمدعلی شجاعی، مالک روستا، ضمن معرفی افراد دخیل در این امر به ماموران انتظامی، خواهان پایان دادن به فعالیت اینگونه افراد شد.[۶۵] از بین گروهها و جمعیتهای تودهای، همچنانکه گفته شد، جمعیت هواداران صلح بیش از همه فعال بود و اعضای آن با پخش اعلامیه در روستاها و مسیر کشاورزان و پایگاه قراردادن قهوهخانههای بین راه، که معمولاً روستاییان در آنجا رفتوآمد میکردند، برای فعالیت خود، به تبلیغات و تحریکات وسیعی دست میزدند؛ چنانکه گزارش ۱۴ بهمنماه ۱۳۳۱ محمدامین طاهری، از مالکان روستای کوریجان، مبنی بر استفادۀ اعضای جمعیت هواداران صلح از قهوهخانۀ کوریجان برای نشر افکار و اعلامیههای تودهای و سخنرانی افرادی چون احمد ثابتیان، احمد آریانپور وزیرک، یکی از دهها مواردی است که گزارش شده است.[۶۶]
بهدنبال گزارشهای متعدد مبنی بر فعالیتهای این جمعیت در جهت تحریک دهقانان، شهربانی برای محدود نمودن آنان به تمام واحدهای تابعه دستور داد که به محض مشاهدۀ تبلیغات و فعالیت افراد، آنان را دستگیر نمایند و نهایت دقت و مراقبت لازم را به عمل آوردند.[۶۷] با نزدیک شدن به کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲، فعالیتهای یادشده در بین رعایا کمرنگ شد و تنها سند مربوط به قبل از کودتا، که نشاندهندۀ فعالیت حزب توده در بین روستاییان است، اعلامیهای است تحت عنوان «دهقانان ملایر» که در قُرا و قصبات همدان پخش شده بود.[۶۸] پس از کودتای ۲۸ مرداد و حاکم شدن دیکتاتوری مجدد پهلوی بر مردم، فعالیت حزب توده بهشدت محدود شد و افراد منتسب به آن دستگیر و متواری شدند، بدینترتیب دیگر آنچنان فعالیتی در بین روستاییان شکل نگرفت.
● حزب توده و فرهنگیان
فعالیت حزب در بین فرهنگیان به گستردگی کارگران و دهقانان نبود؛ چراکه حزب توده اساساً بر پایۀ طبقاتی استوار بود و به همین خاطر در این مرحله کارگران و دهقانان برای آنان اهمیت داشتند، اما برای تقویت بنیان فکری حزب در بین مردم و به صحنه کشاندن قشر عظیم معلمان و دانشآموزان، ناگزیر از توجه و فعالیت در بین این گروه فرهیختۀ جامعه نیز بودند. معلمان و دانشآموزان از طریق تبلیغ مرام و مسلک حزب توده در بین دانشآموزان و مردم در خدمت حزب بودند و از دانشآموزان در پخش اعلامیه و راهپیمایی و اعتصاب استفاده میکردند و مسئولان فرهنگی را زیر فشار قرار میدادند و از این طریق برای تحقق اهداف حزب تلاش میکردند.
اسناد و مدارکی که نشاندهندۀ فعالیت فرهنگیان همدان در سالهای اولیۀ ۱۳۲۴ ــ ۱۳۲۸ باشد، به دست نیامده است.[۶۹]
با غیرقانونی شدن حزب در اواخر بهمنماه ۱۳۲۷ از سوی دولت و کنترل شدید فرهنگیان، دیگر شاهد فعالیت آنان به نفع حزب نیستیم. تا اینکه در آستانۀ ملّی شدن صنعت نفت و مبارزات سیاسی، فضای لازم ایجاد شد و فرهنگیان وارد عرصه شدند،
ادارۀ فرهنگ همدان برای تحت کنترل گرفتن مطبوعات شهر و جلوگیری از فعالیت فرهنگی آنان به نفع حزب توده به آسانی به کسی امتیاز انتشار روزنامه نمیداد؛ چنانکه به دنبال درخواست حسن حاجیلو برای انتشار روزنامۀ «ندای میهن» به تاریخ ۹ دیماه ۱۳۲۹ در همدان، ادارۀ فرهنگ از وزارت کشور و شهربانی در خصوص سوابق وی استعلام نمود. وزارت کشور فرد نامبرده را به علت سابقۀ فعالیت در حزب تودۀ همدان طی سالهای ۱۳۲۴ ــ ۱۳۲۵ و همکاری با دکتر محمد میرسپاسی در انتشار روزنامۀ «راهنما»، ارگان این حزب در همدان، و همچنین بازداشت شدن وی در آن سالها، او را فاقد صلاحیت دانست، اما حسن حاجیلو با سپردن تعهداتی موفق به اخذ اجازۀ انتشار روزنامۀ فوق گردید.[۷۰] با وجود تمام تدابیری که ادارۀ فرهنگ و شهربانی همدان برای کنترل فعالیت فرهنگیان شهر همدان اعمال میکردند، آنان همچنان در مقام سخنران و گردانندگان میتینگهای حزب توده فعال بودند. معلمان و آموزگاران تودهای میکوشیدند با کوچکترین بهانهای دانشآموزان را به تجمع، تظاهرات و اعتصاب تشویق نمایند؛[۷۱] چنانکه به دنبال درج اعتراض دانشآموزان تهران در خصوص امتحانات نهایی و خودداری آنان از حضور در جلسات این امتحانات در روزنامههای یومیه و انعکاس آن در همدان، به تشنج و نارضایتی دانشآموزان همدان نیز منجر گردید و آنها نیز از شرکت در امتحانات خودداری کردند و خواهان رفع مشکل از پرسشهای امتحان شدند، اما رسیدگی نکردن سریع مسئولان مربوطه به مشکل فوق باعث شد دانشآموزان به فکر تشکیل سازمان دانشآموزان بیفتند، که البته هیچ وقت عملی نشد.[۷۲]
بهدنبال اقدامات یادشده، که مسبب آن فرهنگیان وابسته به حزب توده بودند، با همکاری شهربانی و ادارۀ فرهنگ برای شناسایی افراد دخیل در این امر فعالیت گستردهای آغاز شد و پس از چندی از طرف شهربانی همدان چهار نفر از آموزگاران فرهنگ همدان، از اعضای فعال حزب توده، معرفی شدند. این افراد در قالب جمعیت هواداران صلح، دانشآموزان را به اعتصاب و تظاهرات تحریک میکردند. شهربانی پس از معرفی آنها از ادارۀ فرهنگ درخواست نمود نسبت به انتقالشان از شهر همدان اقدام نماید.[۷۳] علاوه بر موارد فوق گزارشهای دیگری در دست است که از فعالیت آموزگاران شهرستان اسدآباد به نفع حزب توده خبر میدهد.[۷۴] فعالیت و تبلیغ مرام و مسلک حزب توده توسط معلمان و آموزگاران به دبستان و دبیرستانهای شهر همدان منحصر نبود، بلکه آموزگارانی که در روستاهای اطراف همدان مشغول خدمت بودند در این زمینه فعال بودند و در بین دانشآموزان و رعایا اعلامیه و روزنامههای مربوط به حزب توده را توزیع میکردند که برای نمونه میتوان از فعالیت هوشنگ پاکبین، آموزگار دبستان روستای آورنهان ملایر، یاد کرد.[۷۵] در پی فعالیتهای گستردۀ فرهنگیان تودهای در شهرستان همدان، «مجمع مسلمانان مجاهد شعبه همدان» با صدور اعلامیه تحت عنوان «فرهنگ را از خطر رسوخ افکار انگلوکمونیستها نجات دهد» نسبت به فعالیت حزب توده در بین فرهنگیان هشدار داد، و در دفتر این مجمع شعبهای به نام کمیتۀ «برائت فرهنگ از فشار تبلیغات مضرۀ سیاسی» افتتاح کرد و از دانشآموزان، دانشجویان و معلمان دعوت نمود که برای مقابله با خطر تودهایها در این شعبه نامنویسی، و با آن همکاری کنند.[۷۶] از بین معلمان عضو حزب تودۀ همدان بیش از همه غلامرضا بهنیا، یکی از رهبران مؤثر و فعال حزب تودۀ همدان، در تحریک و تشویق دانشآموزان به مرام و مسلک حزب توده مؤثر بود، به همین خاطر در ۲۰ دیماه ۱۳۳۱ ابطحی، رئیس فرهنگ وقت همدان، وی را از سازمان آموزش و پرورش اخراج کرد. اخراج وی عکسالعملهای متعددی را در بین دانشآموزان و فرهنگیان در پی داشت.[۷۷]
حزب توده، بهرغم فعالیت گسترده در بین دانشآموزان، نتوانست عدۀ کثیری از آنان را جذب نماید. اکثر دانشآموزان گرایش مذهبی و ملّی داشتند؛ چنانکه در درگیری اواخر سال ۱۳۳۱ میان اعضای حزب توده و طرفداران جبهه ملّی در قبرستان همدان، دانشآموزان در حمایت از حزب ایران و جبهه ملّی با سنگ و چوب به هواداران حزب توده حملهور شدند.[۷۸] با اخراج فرهنگیان تودهای از آموزش و پرورش همدان نه تنها بحران کاهش نیافت، بلکه معلمان اخراجی همچون بهنیا به اقدامات حادتر دست زدند، بهطوریکه در روز سهشنبه ۱۲ بهمنماه ۱۳۳۱ عدهای از عوامل افراطی چپ و افراد ماجراجو و مبلغان مرام اشتراکی بهطور دستهجمعی طبق قرار قبلی دفعتاً در خیابان بوعلی ظاهر شدند و با در دست داشتن روزنامۀ «جوانان دموکرات» وابسته به حزب توده، به هدایت بهنیا به تظاهرات و توهین به مقام سلطنت و دادن شعار زندهباد استالین مبادرت کردند. بر اثر اقدامات این گروه حدود پانصد نفر از اهالی تحریک شدند که در صورت ادامۀ آن قطعاً حادثۀ عظیمی رخ میداد، اما با مداخلۀ مأموران انتظامی گروه فوق متواری و هفده نفر از سران و کارگردانان آنان دستگیر و بازداشت شدند و بدین وسیله از درگیری طرفداران جبهه ملّی با این گروه جلوگیری شد. البته در این میان غلامرضا بهنیا، عامل اصلی اغتشاش، توانست از دستگیری رهایی یابد و متواری شود، اما پس از چندی دستگیر و از او بازجویی شد.[۷۹] فعالیت فرهنگیان وابسته به حزب توده همچنان به صورت جسته و گریخته ادامه داشت و از طرف دیگر تلاش دولت در سال ۱۳۳۲ برای کنترل بیشتر آنان و دستگیری افراد منتسب به حزب باعث شد آنان کمتر وارد عرصه شوند و به صورت علنی فعالیت نمایند. با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و کنترل و سرکوبی شدید حزب توده، فعالیتهای این قشر به کلی رنگ باخت و دیگر چندان گسترده نبود.
● حزب توده و نظامیان
فعالیت حزب توده در بین نظامیان به مراتب خیلی کمتر از کارگران، روستاییان و فرهنگیان بود؛ زیرا افراد نظامی به شدت تحت مراقبت بودند و از طرف دیگر تعداد نظامیان شهرستان همدان در تاریخ ۱۳۲۴ ــ ۱۳۳۲ چندان زیاد نبود که افراد تودهای بتوانند به راحتی در بین آنها نفوذ کنند و آنان را جذب نمایند. حزب توده نیز هیچ کادر قوای نظامی که توانایی فعالیت در بین نظامیان همدان را داشته باشد به منطقه اعزام نکرده بود؛ هرچند که جذب نظامیان میتوانست بازوی نظامی حزب را قوی کند و اطلاعات امنیتی ذیقیمتی را در اختیار آنان قرار دهد. اسناد و منابعی که نشاندهندۀ فعالیت این افراد به نفع حزب باشد، بسیار کم است و فقط در این باره اسنادی وجود دارد که از فعالیت ابتدایی و ضعف این افراد حکایت میکند.
در ۱۲ مهرماه ۱۳۲۷ طبق گزارش رکن دوم ستاد ارتش، حزب توده در همدان به فعالیت گستردهای دست زده بود و در این زمینه مأموران با افراد تودهای همکاری داشتند. به دنبال گزارش فوق، شهربانی کل کشور از شهربانی همدان در خصوص شناسایی و معرفی آن مأموران استعلام نمود.[۸۰] شهربانی همدان در گزارشی به تاریخ ۲۹ مهرماه ۱۳۲۷ منکر همکاری مأموران این شهربانی با حزب توده شد و اعلام نمود که این حزب در تاریخ فوق فعالیتی نداشته است و از بین کارمندان دولت یکی دو نفر از ادارۀ فرهنگ و یک نفر از بانک ملّی با حزب روابط دارند که اعمال آنان تحت مراقبت میباشد. مورد دیگری که میتوان به آن اشاره کرد پخش اوراق خطی در سطح شهر همدان در ۱۶ بهمنماه ۱۳۲۹ است که روی آنها نوشته شده بود: «جاویدباد نام دکتر تقی ارانی رهبر فقید زحمتکشان ایران». پس از جمعآوری اوراق مضره، در بین آنها کاغذ بزرگتری به دست آمد که روی آن نوشته شده بود: «سروان شماره ۹۰۵۲ سید احمد هاتفی افسر شعبه امنیت». در نتیجۀ تحقیقاتی که دربارۀ شخص نامبرده به عمل آمد مشخص شد وی از افسران ژاندارمری بود که تازه از سنندج به همدان منتقل شده بود. به منظور بررسی سوابق خدمتی و سیاسی سید احمد هاتفی، وزارت کشور از شهربانی کل کشور استعلام نمود. شهربانی کل کشور پس از بررسی سوابق افسر نامبرده اعلام نمود که هیچ گونه پیشینهای که دال بر فعالیت و همکاری وی با حزب توده باشد موجود نیست. بهرغم اعلام نظر سریع شهربانی کل کشور، شهربانی همدان موظف شد که اعمال و رفتار این افسر را تحتنظر داشته باشد.[۸۱] با توجه به مطالب فوق میتوان گفت که حزب توده هیچ گونه نفوذی در بین نظامیان شهر همدان نداشته و فقط در حد اتهام و سوءظن بوده است.
● حزب توده و روحانیان
از دشمنان سرسخت حزب توده روحانیان بودند و حزب توده در هر شکل و قالبی که فعالیت میکرد با مخالفت شدید آنان مواجه میشد. روحانیان همدان نیز، ازآنجاکه به ماهیت حزب توده پی برده بودند و میدانستند که از اصول بنیادین حزب توده از میان برداشتن دین اسلام است، بهشدت با آن مخالفت میکردند؛ بهطوریکه اعلامیۀ مجمع مسلمانان مجاهد همدان نشان میداد که ماهیت حزب برای روحانیان همدان روشن بوده است. اولین جرقۀ مخالفت و درگیر شدن روحانیان با حزب توده در همدان، به دنبال توهین روزنامۀ راهنما به مقدسات اسلام و روحانیان رخ داد. روزنامۀ راهنما در بعضی از شمارههای سال ۱۳۲۵ خود بهکرات به حجتالاسلام سید نصرالدین موسوی بنیصدر توهین نمود. بهدنبال توهین روزنامه به حجتالاسلام بنیصدر، روحانیان و علمای همدان از جمله آخوند ملاعلی همدانی، عالمی دامغانی، علی حسینی، اسدالله حجت، اسدالله غروی، محمدتقی الغروی، و ابوالقاسم حسینی با نوشتن نامهای به نخستوزیر وقت، قوامالسلطنه، خواهان جلوگیری از اقدامات دکتر میرسپاسی شدند.[۸۲]
توهین روزنامۀ فوق به روحانیت باعث هیجان و اعتراض شدید مردم نسبت به این نشریه گردید، تاجاییکه شهر در آستانۀ شورش قرار گرفت و فقط با دعوت روحانیان از مردم مبنی بر حفظ آرامش بود که از ایجاد درگیری و شورشی عمومی جلوگیری شد. در پی شکایات روحانیان از دکتر میرسپاسی و گزارشهای حشمت صنیعی، فرماندار وقت همدان، وزارت کشور طی مکاتبات متعدد با وزارت کشاورزی توانست میرسپاسی را که کارمند ادارۀ کشاورزی بود، به تهران منتقل نماید و بدینترتیب برای همیشه روزنامۀ راهنما تعطیل گردید. اتهام دکتر سید محمد میرسپاسی فقط اهانت به روحانیان و تشویش اذهان عمومی نبود، بلکه او به روستاها مسافرت، و رعایا را علیه مالکان به شورش تحریک مینمود، تاجاییکه اختلاف شدیدی بین کشاورزان و مالکان پدید آورد.[۸۳] حمله و توهین روزنامۀ راهنما به حجتالاسلام سید نصرالله موسوی بنیصدر از دو نظر در خور تأمل است: یکی اینکه حزب توده اساساً با دین و روحانیت مخالف بود و نفوذ و اعتبار آنان در نشر تعالیم اسلام در شهر و قُرا را مانع نفوذ و فعالیت خود میدید و بدین خاطر در جهت تخریب شخصیت روحانیان شهر همدان میکوشید؛ علت دوم که سبب حملۀ روزنامۀ ارگان حزب تودۀ همدان به بنیصدر گردید ناشی از نگرش حزب نسبت به طبقات اجتماعی بود؛ چراکه موسوی بنیصدر از زمینداران بزرگ همدان محسوب میشد به همین خاطر حزب توده او را در ردیف مالکان میدانست؛ چنانکه در اعلامیۀ انجمن کمک به دهقانان ایران تحت عنوان «دهقانان همدان» اسم وی در کنار مالکانی چون حبیبی، شریفی و سالار خزاعی آمده بود.
در عصر روز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ منزل حجتالاسلام بنیصدر غارت، و حتی خانۀ وی به آتش کشیده شد و ظاهراً عنوان میشد که هواداران حزب توده به خاطر حمایت وی از آیتالله کاشانی و دکتر مصدق و موارد دیگر مرتکب این اعمال شدهاند.[۸۴]
روحانی دیگری که بهشدت با اقدامات حزب توده مقابله مینمود آیتالله محسنی در ملایر بود.
به خاطر مبارزۀ روحانیان با حزب توده، این حزب از دو جهت در تنگنا و فشار بود، هم از جانب دولت و هم از سوی جامعۀ مذهبی به رهبری روحانیان که حاضر نبودند به هیچ قیمتی در این مبارزه کوتاه بیایند و یکی از دلایل توفیق نیافتن حزب توده در جذب مردم همدان به سوی خود ناشی از مبارزۀ روحانیان با آنان بود.
حزب توده، همچنان که گذشت، بعد از شهریور ۱۳۲۰ شکل گرفت و تأثیر بسزایی در تحولات تاریخ معاصر ایران داشت. این حزب در استانهای کشور نیز فعال بود، بهویژه در مناطق صنعتی و کارگری، اما با وقوع نهضت ملّی شدن صنعت نفت توسط دکتر محمد مصدق و برپایی دولت ملّی به همیاری آیتالله کاشانی، این حزب خود را عیان ساخت و در قالب سازمانها و انجمنهای مختلف به شدت فعالیت نمود. یکی از مناطق محل فعالیت حزب یادشده همدان بود. حزب توده در ۱۳۲۲ در همدان شروع به عضوگیری کرد و در بین معدود کارگران کارخانههای همدان درصدد ایجاد پایگاه برآمد. زمانی این فعالیت حاد شد که دولت مصدق بر اریکۀ قدرت بود؛ چراکه آنها از فضای آزادی به وجودآمده نهایت استفاده را کردند و در بین کارگران، فرهنگیان، نظامیان و روستاییان به توزیع نشریه و اعلامیه اقدام، و میتینگهایی نیز برپا کردند که با نامهای خانۀ صلح، شورای متحدۀ مرکزی کارگران و زحمتکشان، انجمن کمک به دهقانان و ... وارد عرصه شدند. آنها حتی کادرهای خود را به شهرستانهای همدان و روستاها نیز اعزام کردند تا دهقانان را علیه مالکان بشورانند و از سوی دیگر کارگران را به اعتصاب برای احقاق حق خود چون مسکن، بیمه و بهداشت وادار میکردند و با روحانیان نیز که یگانه مانع تحقق اهداف آنان بودند، هماوردی میکردند و در نشریات خود چون راهنما به آنان اهانت و توهین مینمودند. حزب توده برای تظاهرات خیابانی و برپایی میتینگهای خود به فعالیت در بین فرهنگیان همدان اقدام کرد و دانشآموزان را ابزار نمایش قدرت خود قرار داد، ولی در بین نظامیان، به علت کمی عده و کنترل شدید، نفوذی نیافت. اما با تمام این احوال، آنها در همدان به دلیل مذهبی بودن و فعالیت افشاگرانۀ روحانیان و درگیری و فعالیت طرفداران جبهه ملّی با آنان توفیق زیادی نیافتند؛ چراکه هم از سوی دولت در فشار بودند و هم از سوی روحانیان و مردم، به علت ماهیت ضد دینی این حزب. وانگهی همدان شهر کارگری نبود که آنان بتوانند برنامههای خود را عملی نمایند، دهقانان نیز به علت وابستگی به سیستم ارباب و رعیتی بدون تضمین قطعی حاضر به فعالیت چشمگیری در این خصوص نبودند و از طرف دیگر تب و تاب طرفداری از دکتر مصدق و آیتالله کاشانی فضای چندانی برای مانور این حزب باقی نمیگذاشت و حتی گاه درگیریهایی بین آنان ایجاد میشد. البته مجمع مسلمانان مجاهد شعبۀ همدان نیز در افشای ماهیت حزب توده فعالیت چشمگیری داشت و یکی از اضلاع حمله به این حزب و اهرمهای فشار بود. به هر صورت فعالیت این حزب با وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در همدان تعطیل، و از حالت عینی به فعالیت زیرزمینی کشانده شد، با این حال توفیقی نیافت و نتوانست برای آیندۀ حزبی خود چشماندازی داشته باشد.
ابوالفتح مؤمن، کارشناسی ارشد تاریخ.
پینوشتها
[۱]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ کاظم فیروزمند، حسن شمسآوری و محسن مدیر شانهچی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۸، ص ۲۵۴
[۲]ــ سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی، ج ۱، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۷۰، ص ۱۰۶
[۳]ــ یرواند آبراهامیان، همان، ص ۲۶۲
[۴]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو اسناد، پروندۀ حزب تودۀ همدان، کد ۱/۲۸، سند شماره ۴
[۵]ــ همان، سند شماره ۵
[۶]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۷، ص ۴۲۷
[۷]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو اسناد، پروندۀ حزب تودۀ همدان، کد ۱/۲۸، سند شماره ۳ ــ ۱
[۸]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری (۱۳۳۲ ــ ۱۳۳۱.ش)، به کوشش محمود طاهر احمدی، تهران، سازمان اسناد ملّی ایران، ۱۳۷۹، ص ۵۱۵
[۹]ــ حزب عدالت در آذرماه ۱۳۲۰ تأسیس شد. هیأت مؤسس حزب عدالت متشکل از ۵۴ نفر بود که به جز «علی دشتی، جمال امامی و خواجهنوری» از افراد سرشناسی چون امیر احمدی و ابوالحسن حائریزاده میتوان نام برد. حزب عدالت مانند سایر احزاب این دوره خواستار یک سلسله اصلاحات کلی همچون گسترش آموزش بهداشت، اصلاحات اداری و... و همچنین حضور مستشاران نظامی امریکا در ایران در مقابله با کمونیسم بود. اساس تشکیل این حزب مبارزه با حزب توده بود و به همین خاطر اعضای آن دائم با این حزب درگیر میشدند. رک: ابوالفتح مؤمن، «فعالیت احزاب سیاسی در همدان ۱۳۳۲ ــ ۱۳۲۰.ش»، فصلنامه پژوهش فرهنگ همدان، سال ۷، ش ۲۶ (بهار ۱۳۸۱)، ص ۶۱
[۱۰]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۱/۵۵۷/۸ ــ ۲۹۰
[۱۱]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری، همان، صص ۵۱۷ ــ ۵۱۶
[۱۲]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۱۰۹۰۰۲ ــ ۷۱۷
[۱۳]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، همان، ص ۳۷۶
[۱۴]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۱/۵۸۶/۷ ــ ۲۹۰
[۱۵]ــ گزارشهای محرمانه شهربانی، ج ۱، تهران، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۱، ص ۵۰۸
[۱۶]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ کاظم فیروزمند و دیگران، همان، ص ۲۸۷
[۱۷]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو اسناد، همان، سند شماره ۸ ــ ۷
[۱۸]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، اسناد شماره ۱/۱۶۰/۳ ــ ۲۹۰ و ۱۲/۱۶۰/۳ ــ ۲۹۰ و ۱۰/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰ و ۱۲/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰ و ۱۳/۴۱۵/۳۱۰ ــ ۲۹۰
[۱۹]ــ همان، سند شماره ۱۵/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰
[۲۰]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ کاظم فیروزمند، همان، ص ۲۸۸
[۲۱]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری، همان، ص ۵۱۷
[۲۲]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۵/۱۵۵/۱۳ ــ ۲۹۳
[۲۳]ــ مصاحبه با محمدابراهیم درفشی.
[۲۴]ــ مصاحبه با حسن مشتاق.
[۲۵]ــ مصاحبه با نورعلی آرتیمانی.
[۲۶]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، همان، سند شماره ۲۱
[۲۷]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۷/۱۵۵/۱۳ ــ ۲۹۳
[۲۸]ــ همان، سند شماره ۲۳
[۲۹]ــ همان، اسناد شماره ۴/۵۸۹/۷ ــ ۲۹۰ و ۳/۵۷۹/۷ ــ ۲۹۰
[۳۰]ــ همان، اسناد شماره ۲/۵۲۳/۹ ــ ۲۹۰ و ۸/۵۲۳/۹ ــ ۲۹۰
[۳۱]ــ همان، اسناد شماره ۲/۵۲۳/۹ ــ ۲۹۰ و ۸/۵۲۳/۹ ــ ۲۹۰ و ۱/۵۲۳/۹ ــ ۲۹۰ و ۴/۵۲۳/۹ ــ ۲۹۰
[۳۲]ــ نورالدین کیانوری، خاطرات کیانوری، تهران، اطلاعات، چ۲، ۱۳۷۲، ص ۸۱
[۳۳]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، اسناد شماره ۱۲/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۱۱/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۳۴]ــ همان، سند شماره ۱۵/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۳۵]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری، همان، صص ۵۲۶ ــ ۵۲۴
[۳۶]ــ همان، صص ۵۳۴ ــ ۵۳۲
[۳۷]ــ همان، ص ۵۳۵
[۳۸]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری، همان، صص ۵۳۱ ــ ۵۲۶
[۳۹]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۵/۱۴۲/۱۳ ــ ۲۹۳
[۴۰]ــ همان، سند شماره ۱۹/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۲۰/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۴۱]ــ همان، سند شماره ۱۹/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۲۰/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۴۲]ــ همان، سند شماره ۵۰/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۴۳]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، همان، ص ۴۷۳
[۴۴]ــ همان، ص ۴۶۲
[۴۵]ــ گزارشهای محرمانه شهربانی، ج ۱، همان، صص ۲۶ ــ ۲۵
[۴۶]ــ نورالدین کیانوری، همان، ص ۸۱
[۴۷]ــ یرواند آبراهامیان، همان، ص ۴۷۰
[۴۸]ــ روزنامه مهر ایران، سال پنجم، ش ۱۱۹۷ (۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۵)، ص ۴
[۴۹]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، همان، ص ۴۷۰
[۵۰]ــ همانجا.
[۵۱]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۱/۴۴۶/۹ ــ ۲۹۰
[۵۲]ــ همان، سند شماره ۲۶/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰
[۵۳]ــ همان اسناد شماره ۳/۳۷۲/۸ ــ ۲۹۰ و ۱/۳۷۲/۸ ــ ۲۹۰
[۵۴]ــ همان، اسناد شماره ۷/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۶/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۵۵]ــ همان، اسناد شماره ۹/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۶/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۵۶]ــ همان، سند شماره ۲/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰
[۵۷]ــ همان، سند شماره ۲/۳۵/۲۰ ــ ۲۹۳
[۵۸]ــ همان، سند شماره ۱/۳۵/۲۰ ــ ۲۹۳
[۵۹]ــ همان، سند شماره ۸/۳۵/۲۰ ــ ۲۹۳
[۶۰]ــ همان، سند شماره ۳/۳۵/۲۰ ــ ۲۹۳
[۶۱]ــ همان، اسناد شماره ۶/۳۵/۲۰ ــ ۲۹۳ و ۱۰/۳۵/۲۰ ــ ۲۹۳
[۶۲]ــ همان، اسناد شماره ۳/۲۷/۲ ــ ۲۹۰ و ۴/۲۷/۲ ــ ۲۹۰
[۶۳]ــ همان، سند شماره ۵۱/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۶۴]ــ همان، اسناد شماره ۵/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰، ۳۰/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰، ۳۲/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۴۰/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۶۵]ــ همان، سند شماره ۴۹/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۶۶]ــ همان، اسناد شماره ۳۹/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۳۸/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۶۷]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، همان، ص ۱۰
[۶۸]ــ همان، صص ۲۱ ــ ۱۴
[۶۹]ــ همان، صص ۲۵ ــ ۲۱
[۷۰]ــ مصاحبه با علیاکبر طهوری و علی اقبالی.
[۷۱]ــ همان، اسناد شماره ۴۹/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰، ۲۰/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰ و ۱۹/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰
[۷۲]ــ همان، سند شماره ۲/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۷۳]ــ همان، سند شماره ۲۲/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۷۴]ــ همان، سند شماره ۱/۴۸/۱۱ ــ ۲۹۰
[۷۵]ــ همان، سند شماره ۴۶/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۷۶]ــ همان، سند شماره ۱/۳۸۸/۳ ــ ۲۹۰
[۷۷]ــ روزنامه مبارز همدان، سال دوم، ش ۲۱ (۲۸ بهمنماه ۱۳۳۱)، صص ۴ و ۱
[۷۸]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، همان، صص ۸ ــ ۷
[۷۹]ــ همان، صص ۱۲ ــ ۸
[۸۰]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، اسناد شماره ۵/۵۸۵/۵ ــ ۲۹۰، ۲/۵۸۵/۵ ــ ۲۹۰، ۲/۵۸۵/۵ ــ ۲۹۰ و ۱/۵۸۵/۵ ــ ۲۹۰
[۸۱]ــ روزنامه مبارز همدان، سال اول، ش ۲۱ (۲۸ بهمنماه ۱۳۳۱)، ص ۴
[۸۲]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۲/۱۰۶۰ ــ ۷۸۴
[۸۳]ــ مصاحبه با سیداحمد حسینی و محمدابراهیم فتاحی.
[۸۴]ــ مصاحبه با دکتر علی اقبالی.
پینوشتها
[۱]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ کاظم فیروزمند، حسن شمسآوری و محسن مدیر شانهچی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۸، ص ۲۵۴
[۲]ــ سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی، ج ۱، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۷۰، ص ۱۰۶
[۳]ــ یرواند آبراهامیان، همان، ص ۲۶۲
[۴]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو اسناد، پروندۀ حزب تودۀ همدان، کد ۱/۲۸، سند شماره ۴
[۵]ــ همان، سند شماره ۵
[۶]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۷، ص ۴۲۷
[۷]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو اسناد، پروندۀ حزب تودۀ همدان، کد ۱/۲۸، سند شماره ۳ ــ ۱
[۸]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری (۱۳۳۲ ــ ۱۳۳۱.ش)، به کوشش محمود طاهر احمدی، تهران، سازمان اسناد ملّی ایران، ۱۳۷۹، ص ۵۱۵
[۹]ــ حزب عدالت در آذرماه ۱۳۲۰ تأسیس شد. هیأت مؤسس حزب عدالت متشکل از ۵۴ نفر بود که به جز «علی دشتی، جمال امامی و خواجهنوری» از افراد سرشناسی چون امیر احمدی و ابوالحسن حائریزاده میتوان نام برد. حزب عدالت مانند سایر احزاب این دوره خواستار یک سلسله اصلاحات کلی همچون گسترش آموزش بهداشت، اصلاحات اداری و... و همچنین حضور مستشاران نظامی امریکا در ایران در مقابله با کمونیسم بود. اساس تشکیل این حزب مبارزه با حزب توده بود و به همین خاطر اعضای آن دائم با این حزب درگیر میشدند. رک: ابوالفتح مؤمن، «فعالیت احزاب سیاسی در همدان ۱۳۳۲ ــ ۱۳۲۰.ش»، فصلنامه پژوهش فرهنگ همدان، سال ۷، ش ۲۶ (بهار ۱۳۸۱)، ص ۶۱
[۱۰]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۱/۵۵۷/۸ ــ ۲۹۰
[۱۱]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری، همان، صص ۵۱۷ ــ ۵۱۶
[۱۲]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۱۰۹۰۰۲ ــ ۷۱۷
[۱۳]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، همان، ص ۳۷۶
[۱۴]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۱/۵۸۶/۷ ــ ۲۹۰
[۱۵]ــ گزارشهای محرمانه شهربانی، ج ۱، تهران، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۱، ص ۵۰۸
[۱۶]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ کاظم فیروزمند و دیگران، همان، ص ۲۸۷
[۱۷]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو اسناد، همان، سند شماره ۸ ــ ۷
[۱۸]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، اسناد شماره ۱/۱۶۰/۳ ــ ۲۹۰ و ۱۲/۱۶۰/۳ ــ ۲۹۰ و ۱۰/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰ و ۱۲/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰ و ۱۳/۴۱۵/۳۱۰ ــ ۲۹۰
[۱۹]ــ همان، سند شماره ۱۵/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰
[۲۰]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ کاظم فیروزمند، همان، ص ۲۸۸
[۲۱]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری، همان، ص ۵۱۷
[۲۲]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۵/۱۵۵/۱۳ ــ ۲۹۳
[۲۳]ــ مصاحبه با محمدابراهیم درفشی.
[۲۴]ــ مصاحبه با حسن مشتاق.
[۲۵]ــ مصاحبه با نورعلی آرتیمانی.
[۲۶]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، همان، سند شماره ۲۱
[۲۷]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۷/۱۵۵/۱۳ ــ ۲۹۳
[۲۸]ــ همان، سند شماره ۲۳
[۲۹]ــ همان، اسناد شماره ۴/۵۸۹/۷ ــ ۲۹۰ و ۳/۵۷۹/۷ ــ ۲۹۰
[۳۰]ــ همان، اسناد شماره ۲/۵۲۳/۹ ــ ۲۹۰ و ۸/۵۲۳/۹ ــ ۲۹۰
[۳۱]ــ همان، اسناد شماره ۲/۵۲۳/۹ ــ ۲۹۰ و ۸/۵۲۳/۹ ــ ۲۹۰ و ۱/۵۲۳/۹ ــ ۲۹۰ و ۴/۵۲۳/۹ ــ ۲۹۰
[۳۲]ــ نورالدین کیانوری، خاطرات کیانوری، تهران، اطلاعات، چ۲، ۱۳۷۲، ص ۸۱
[۳۳]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، اسناد شماره ۱۲/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۱۱/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۳۴]ــ همان، سند شماره ۱۵/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۳۵]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری، همان، صص ۵۲۶ ــ ۵۲۴
[۳۶]ــ همان، صص ۵۳۴ ــ ۵۳۲
[۳۷]ــ همان، ص ۵۳۵
[۳۸]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری، همان، صص ۵۳۱ ــ ۵۲۶
[۳۹]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۵/۱۴۲/۱۳ ــ ۲۹۳
[۴۰]ــ همان، سند شماره ۱۹/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۲۰/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۴۱]ــ همان، سند شماره ۱۹/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۲۰/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۴۲]ــ همان، سند شماره ۵۰/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۴۳]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، همان، ص ۴۷۳
[۴۴]ــ همان، ص ۴۶۲
[۴۵]ــ گزارشهای محرمانه شهربانی، ج ۱، همان، صص ۲۶ ــ ۲۵
[۴۶]ــ نورالدین کیانوری، همان، ص ۸۱
[۴۷]ــ یرواند آبراهامیان، همان، ص ۴۷۰
[۴۸]ــ روزنامه مهر ایران، سال پنجم، ش ۱۱۹۷ (۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۵)، ص ۴
[۴۹]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، همان، ص ۴۷۰
[۵۰]ــ همانجا.
[۵۱]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۱/۴۴۶/۹ ــ ۲۹۰
[۵۲]ــ همان، سند شماره ۲۶/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰
[۵۳]ــ همان اسناد شماره ۳/۳۷۲/۸ ــ ۲۹۰ و ۱/۳۷۲/۸ ــ ۲۹۰
[۵۴]ــ همان، اسناد شماره ۷/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۶/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۵۵]ــ همان، اسناد شماره ۹/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۶/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۵۶]ــ همان، سند شماره ۲/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰
[۵۷]ــ همان، سند شماره ۲/۳۵/۲۰ ــ ۲۹۳
[۵۸]ــ همان، سند شماره ۱/۳۵/۲۰ ــ ۲۹۳
[۵۹]ــ همان، سند شماره ۸/۳۵/۲۰ ــ ۲۹۳
[۶۰]ــ همان، سند شماره ۳/۳۵/۲۰ ــ ۲۹۳
[۶۱]ــ همان، اسناد شماره ۶/۳۵/۲۰ ــ ۲۹۳ و ۱۰/۳۵/۲۰ ــ ۲۹۳
[۶۲]ــ همان، اسناد شماره ۳/۲۷/۲ ــ ۲۹۰ و ۴/۲۷/۲ ــ ۲۹۰
[۶۳]ــ همان، سند شماره ۵۱/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۶۴]ــ همان، اسناد شماره ۵/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰، ۳۰/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰، ۳۲/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۴۰/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۶۵]ــ همان، سند شماره ۴۹/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۶۶]ــ همان، اسناد شماره ۳۹/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰ و ۳۸/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۶۷]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، همان، ص ۱۰
[۶۸]ــ همان، صص ۲۱ ــ ۱۴
[۶۹]ــ همان، صص ۲۵ ــ ۲۱
[۷۰]ــ مصاحبه با علیاکبر طهوری و علی اقبالی.
[۷۱]ــ همان، اسناد شماره ۴۹/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰، ۲۰/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰ و ۱۹/۴۱۵/۳ ــ ۲۹۰
[۷۲]ــ همان، سند شماره ۲/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۷۳]ــ همان، سند شماره ۲۲/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۷۴]ــ همان، سند شماره ۱/۴۸/۱۱ ــ ۲۹۰
[۷۵]ــ همان، سند شماره ۴۶/۳۲۵/۲ ــ ۲۹۰
[۷۶]ــ همان، سند شماره ۱/۳۸۸/۳ ــ ۲۹۰
[۷۷]ــ روزنامه مبارز همدان، سال دوم، ش ۲۱ (۲۸ بهمنماه ۱۳۳۱)، صص ۴ و ۱
[۷۸]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، همان، صص ۸ ــ ۷
[۷۹]ــ همان، صص ۱۲ ــ ۸
[۸۰]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، اسناد شماره ۵/۵۸۵/۵ ــ ۲۹۰، ۲/۵۸۵/۵ ــ ۲۹۰، ۲/۵۸۵/۵ ــ ۲۹۰ و ۱/۵۸۵/۵ ــ ۲۹۰
[۸۱]ــ روزنامه مبارز همدان، سال اول، ش ۲۱ (۲۸ بهمنماه ۱۳۳۱)، ص ۴
[۸۲]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره ۲/۱۰۶۰ ــ ۷۸۴
[۸۳]ــ مصاحبه با سیداحمد حسینی و محمدابراهیم فتاحی.
[۸۴]ــ مصاحبه با دکتر علی اقبالی.
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست